اقتصاد رفتاری
✅سوگیری غفلت از هزینهفرصت: مردم معمولا به هنگام اتّخاذ تصمیمات، هزینه های غیرآشکار را نادیده میگیرند. ✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری: @BehavioralEconomicsAndFin
✅سوگیری غفلت از هزینه-فرصت:
نام انگلیسی:
Oportunity-cost neglect bias
قبل از توصیف این سوگیری باید تعریف هزینه-فرصت را بدانیم.
◀️تعریف هزینه-فرصت:
یکی از مباحث اوّلیه و بنیادی که در ترم اوّل کارشناسی رشته اقتصاد آموزش داده میشود هزینه-فرصت است.
وقتی ما یک انتخاب انجام میدهیم، منابعمان را صرف آن انتخاب می کنیم. مثلا برای رفتن به سینما، باید هزینه بلیط سینما را متقبل شویم. پولی که برای کرایه رفتن به سینما پرداخت میکنیم یکی دیگر از این هزینه هاست. همچنین زمانی که از خانه بیرون می آییم تا زمانی که به خانه برمیگردیم نیز «هزینه زمانی» این انتخاب است.
امّا موارد مذکور همه هزینه ای که ما میپردازیم نیست، بلکه با رفتن به سینما، فرصت رفتن به پارک و یا مطالعه یک کتاب را از دست می دهیم. به عبارتی لازمه عقلانیت کامل این است که ما تمام این موارد را در تصمیم سازیها در نظر داشته باشیم.
◀️هزینه فرصت=هزینه های آشکار(Explicit)+هزینه های پنهان (Implicit)
یکی از اشتباهات رایج این است که هزینه فرصت را با هزینه ضمنی یا پنهان اشتباه می گیرند.
هزینه های آشکار همان هزینه های حسابداری هستند(پولی که میگذاریم یا منابعی که مصرف میکنیم). هزینه های پنهان، هزینه هایی هستند که معمولا در صورتهای مالی نمی آیند؛ مثلا هزینه پنهان زندگی شما در خانه شخصی تان شامل اجاره ای است که میتوانستید در صورت اجاره دادن آن دریافت کنید.
هزینه فرصتِ یک انتخاب(که گاهی آن را قیمت سایه ای یا هزینه اقتصادی هم میگویند) معادل بهترین عایدی است که امکان داشت با صرف همین منابع بدست بیاورید. مثلا فرض کنید پولتان را میتوانستید در جائی سرمایه گذاری کنید که 25 درصد بازدهی داشته باشد امّا آن را در حساب بانکی با 18 درصد سود گذاشته اید. در اینحالت از نظر اقتصادی در واقع 7درصد زیان کرده اید.
◀️سوگیری فوق اشاره به توجه صرف به هزینه های آشکار و غفلت از هزینه های پنهان دارد. به عبارتی مردم معمولا هزینه فرصت را درست ارزیابی نمیکنند. البته شاید بهتر باشد که عنوان این سوگیری به صورت زیر اصلاح شود:
Implicit cost neglect
سوگیری غفلت از هزینه های پنهان.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
نام انگلیسی:
Oportunity-cost neglect bias
قبل از توصیف این سوگیری باید تعریف هزینه-فرصت را بدانیم.
◀️تعریف هزینه-فرصت:
یکی از مباحث اوّلیه و بنیادی که در ترم اوّل کارشناسی رشته اقتصاد آموزش داده میشود هزینه-فرصت است.
وقتی ما یک انتخاب انجام میدهیم، منابعمان را صرف آن انتخاب می کنیم. مثلا برای رفتن به سینما، باید هزینه بلیط سینما را متقبل شویم. پولی که برای کرایه رفتن به سینما پرداخت میکنیم یکی دیگر از این هزینه هاست. همچنین زمانی که از خانه بیرون می آییم تا زمانی که به خانه برمیگردیم نیز «هزینه زمانی» این انتخاب است.
امّا موارد مذکور همه هزینه ای که ما میپردازیم نیست، بلکه با رفتن به سینما، فرصت رفتن به پارک و یا مطالعه یک کتاب را از دست می دهیم. به عبارتی لازمه عقلانیت کامل این است که ما تمام این موارد را در تصمیم سازیها در نظر داشته باشیم.
◀️هزینه فرصت=هزینه های آشکار(Explicit)+هزینه های پنهان (Implicit)
یکی از اشتباهات رایج این است که هزینه فرصت را با هزینه ضمنی یا پنهان اشتباه می گیرند.
هزینه های آشکار همان هزینه های حسابداری هستند(پولی که میگذاریم یا منابعی که مصرف میکنیم). هزینه های پنهان، هزینه هایی هستند که معمولا در صورتهای مالی نمی آیند؛ مثلا هزینه پنهان زندگی شما در خانه شخصی تان شامل اجاره ای است که میتوانستید در صورت اجاره دادن آن دریافت کنید.
هزینه فرصتِ یک انتخاب(که گاهی آن را قیمت سایه ای یا هزینه اقتصادی هم میگویند) معادل بهترین عایدی است که امکان داشت با صرف همین منابع بدست بیاورید. مثلا فرض کنید پولتان را میتوانستید در جائی سرمایه گذاری کنید که 25 درصد بازدهی داشته باشد امّا آن را در حساب بانکی با 18 درصد سود گذاشته اید. در اینحالت از نظر اقتصادی در واقع 7درصد زیان کرده اید.
◀️سوگیری فوق اشاره به توجه صرف به هزینه های آشکار و غفلت از هزینه های پنهان دارد. به عبارتی مردم معمولا هزینه فرصت را درست ارزیابی نمیکنند. البته شاید بهتر باشد که عنوان این سوگیری به صورت زیر اصلاح شود:
Implicit cost neglect
سوگیری غفلت از هزینه های پنهان.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
دوستان عزیز بازار سرمايه
با سلام و عرض احترام
مژده 😍😍مژده😍😍
طبق توافق صورت گرفته با بعضی شركت های كارگزاری و ناشران حوزه بازارسرمايه قرار است كتاب هاي جديد در حوزه بورس به صورت رايگان از طريق شعبات كارگزاری ها به مشتريان همان كارگزاری داده شود.
روش شركت در اين طرح ملي به اين صورت می باشد:
1⃣ در کانال كمپين «كتاب بجاي سررسيد» به آدرس زیر عضو شوید:
@BooksAreBestGifts
2⃣ نام و نام خانوادگي + نام كارگزاري و شعبه ای که از طريق آن خريد و فروش سهام می كنيد + شماره همراهتان را به آی دی زیر ارسال کنید:
@BooksAreBestGiftSupport
تا اول اسفندماه ٩٥ فرصت دارید😊
با سلام و عرض احترام
مژده 😍😍مژده😍😍
طبق توافق صورت گرفته با بعضی شركت های كارگزاری و ناشران حوزه بازارسرمايه قرار است كتاب هاي جديد در حوزه بورس به صورت رايگان از طريق شعبات كارگزاری ها به مشتريان همان كارگزاری داده شود.
روش شركت در اين طرح ملي به اين صورت می باشد:
1⃣ در کانال كمپين «كتاب بجاي سررسيد» به آدرس زیر عضو شوید:
@BooksAreBestGifts
2⃣ نام و نام خانوادگي + نام كارگزاري و شعبه ای که از طريق آن خريد و فروش سهام می كنيد + شماره همراهتان را به آی دی زیر ارسال کنید:
@BooksAreBestGiftSupport
تا اول اسفندماه ٩٥ فرصت دارید😊
Forwarded from BIAS Team
⁉️پیام زیرآستانهای جورج بوش: پیامهای ناهشیار در تبلیغات سیاسی
🚩اگرچه برخی منابع ادعا میکنند که تبلیغات زیرآستانهای تأثیری نداشته و یا حتی یک افسانه است، اما استفادهی مستند از این تکنیک در رسانههای جمعی ثابت میکند که خالقین آن به قدرتی که دارد ایمان دارند. مطالعات اخیر نیز ثابت کردهاند که این تکنیک بالاخص در مواردی که حاوی یک پیام منفی است، تأثیر گذار میباشد.
🚩"گروهی از دانشگاه کالج لندن با حمایت مالی صندوق ولکام (Wellcome Trust) بدین نتیجه رسیدند که ادراک زیرآستانهای بالاخص در ایجاد افکار منفی، میتواند موفق عمل کند. به گفته پرفسور نیلی لاوی (Nilli Lavie)، رئیس این گروه تحقیقاتی، "حدسها و فرضیات زیادی درمورد اینکه آیا مردم میتوانند اطلاعات احساسی، به مانند تصاویر، صورتها و کلمات را به صورت ناخودآگاه پردازش نمایند یا نه، مطرح شده است. ما نشان دادهایم که مردم میتوانند ارزش احساسی پیامهای زیرآستانهای را درک نمایند، همچنین به صورت جامعی ثابت نمودهایم که مردم در مقابل کلمات منفی بیشتر مستعد هستند."
🚩جورج بوش در سال 2000 اولین بار از پیام زیرآستانهای استفاده کرده است.
بلافاصله پس از اینکه نام الگور (نامزد دموکرات) مورد اشاره قرار میگیرد، بخش پایانی لغت "bureaucrats" [بوروکراتها]- "rats" [موشها]- در روی صفحه به مدت کمتر از یک ثانیه نقش میبندد.
این مساله جنجال بزرگی به پا کرد، بطوریکه روزنامه گاردین عمل او را یک "حقهی کثیف" برای بدست آوردن رای عنوان کرد. با اینکه در آمریکا قانونی بر ضد پیامرسانهای زیرآستانهای وجود ندارد، اما پخش این فیلم تبلیغاتی متوقف گردید.
🚩در ویدئوی زیر میتوانید این تبلیغ انتخاباتی را ببینید.⬇️⬇️⬇️
...............................................................
🔺کانال اقتصاد رفتاری
https://t.iss.one/BEconomics
................................................................
#Subliminal_Message
#George_W_Bush
................................................................
🔻منبع
https://www.theguardian.com/world/2000/sep/13/uselections2000.usa
🚩اگرچه برخی منابع ادعا میکنند که تبلیغات زیرآستانهای تأثیری نداشته و یا حتی یک افسانه است، اما استفادهی مستند از این تکنیک در رسانههای جمعی ثابت میکند که خالقین آن به قدرتی که دارد ایمان دارند. مطالعات اخیر نیز ثابت کردهاند که این تکنیک بالاخص در مواردی که حاوی یک پیام منفی است، تأثیر گذار میباشد.
🚩"گروهی از دانشگاه کالج لندن با حمایت مالی صندوق ولکام (Wellcome Trust) بدین نتیجه رسیدند که ادراک زیرآستانهای بالاخص در ایجاد افکار منفی، میتواند موفق عمل کند. به گفته پرفسور نیلی لاوی (Nilli Lavie)، رئیس این گروه تحقیقاتی، "حدسها و فرضیات زیادی درمورد اینکه آیا مردم میتوانند اطلاعات احساسی، به مانند تصاویر، صورتها و کلمات را به صورت ناخودآگاه پردازش نمایند یا نه، مطرح شده است. ما نشان دادهایم که مردم میتوانند ارزش احساسی پیامهای زیرآستانهای را درک نمایند، همچنین به صورت جامعی ثابت نمودهایم که مردم در مقابل کلمات منفی بیشتر مستعد هستند."
🚩جورج بوش در سال 2000 اولین بار از پیام زیرآستانهای استفاده کرده است.
بلافاصله پس از اینکه نام الگور (نامزد دموکرات) مورد اشاره قرار میگیرد، بخش پایانی لغت "bureaucrats" [بوروکراتها]- "rats" [موشها]- در روی صفحه به مدت کمتر از یک ثانیه نقش میبندد.
این مساله جنجال بزرگی به پا کرد، بطوریکه روزنامه گاردین عمل او را یک "حقهی کثیف" برای بدست آوردن رای عنوان کرد. با اینکه در آمریکا قانونی بر ضد پیامرسانهای زیرآستانهای وجود ندارد، اما پخش این فیلم تبلیغاتی متوقف گردید.
🚩در ویدئوی زیر میتوانید این تبلیغ انتخاباتی را ببینید.⬇️⬇️⬇️
...............................................................
🔺کانال اقتصاد رفتاری
https://t.iss.one/BEconomics
................................................................
#Subliminal_Message
#George_W_Bush
................................................................
🔻منبع
https://www.theguardian.com/world/2000/sep/13/uselections2000.usa
Telegram
Beconomy(Dr. B Gopal)
Easy Economicy
🔴 از گپ و گفتهای یک اقتصاددانان رفتاری(دن اریلی) با مخاطبینش:
🍔 تقسیم هزینه های شام
-ویلیام:
دن عزیز؛
هنگامی که برای شام با دوستان خود بیرون می رویم، بهترین راه برای تقسیم هزینه ها چه خواهد بود؟
-دن:
اصولا 3 راه برای تقسیم هزینه ها وجود دارد ،اول این که هرکس هزینه غذایی که خورده است را بپردازد. دومین راه این است که هزینه را بین همه بطور مساوی تقسیم کنیم و سومی این است که هربار یک نفر همه هزینه ها را پرداخت کند.
1⃣اگر با روش "هرکس هزینه خودش را بپردازد" جلو برویم، هر فرد یک حسابدار پاره وقت می شود که غذا هایی که خورده است را از رسیدشناسایی می کند، قیمتشان را با هم جمع می زند و مبلغ را می پردازد. برای اینکه اوضاع به اندازه کافی بد شود،در نظر بگیر که این پروسه زجر آور در انتهای شب اتفاق می افتد،و چون دقایق انتهایی هر تجربه نقش بزرگی در شکل دادن دیدگاه کلی ما از آن تجربه و به یادآوردنش دارند؛خاطره ای بد از کل آن شب به یاد خواهد ماند.
2⃣روش دوم این است که هزینه ها را بطور مساوی بین همه تقسیم کنیم. این روش زمانی بهتر جواب می دهد که همگی تقریبا به یک اندازه غذا خورده باشند. اما دوباره ممکن است همزمان احساسات متضادی را تجربه کنی،هنگامی که احساس خوب ناشی از مزه ژله را به یاد می آوری و در مقابل احساس بد یادآوری این که سوزان بیشتر از بقیه از غذای اصلی خورد ولی مبلغ یکسانی را پرداخت کرد.
3⃣آخرین روش این است که یک نفر هزینه همه را پرداخت کند و هربار این فرد عوض شود. اگر هربار تقریبا با گروه معینی برای شام بیرون میروی،این نگرش بهترین راه حل خواهد بود. اول این که خوردن یک وعده غذای مجانی احساس بخصوصی داردو این راه حل تعداد آدم هایی که این حس را دارند را،بیشینه می کند؛ با این که فرد پرداخت کننده هزینه ها در انتها بخاطر مبلغ زیادی که پرداخت کرده حس بدی را تجربه خواهد کرد ولی این حس بد، با تمام شادمانی آدم هایی که وعده غذای مجانی دریافت کرده اند،جبران می شود. در این شرایط در اقتصاد میگوییم که رفاه اجتماعی بالاتر است. بخاطر نزولی بودن حساسیت ما انسان ها ،هر چه مبلغ هزینه ها بالاتر برود،احساس بد فرد پرداخت کننده،کمتر از قبل خواهد شد. همانطور که می بینی راه حل سوم بهترین گزینه است. حتی اگر هربار با گروه معینی بیرون نروی راه حل سوم ارزشش را دارد، زیرا لذتی که در این روش نصیب افراد می شود خسارت مالی موقتی که به همراه دارد را،جبران می کند.
در مطالب بعدی با ما همراه باشید😉:
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
🍔 تقسیم هزینه های شام
-ویلیام:
دن عزیز؛
هنگامی که برای شام با دوستان خود بیرون می رویم، بهترین راه برای تقسیم هزینه ها چه خواهد بود؟
-دن:
اصولا 3 راه برای تقسیم هزینه ها وجود دارد ،اول این که هرکس هزینه غذایی که خورده است را بپردازد. دومین راه این است که هزینه را بین همه بطور مساوی تقسیم کنیم و سومی این است که هربار یک نفر همه هزینه ها را پرداخت کند.
1⃣اگر با روش "هرکس هزینه خودش را بپردازد" جلو برویم، هر فرد یک حسابدار پاره وقت می شود که غذا هایی که خورده است را از رسیدشناسایی می کند، قیمتشان را با هم جمع می زند و مبلغ را می پردازد. برای اینکه اوضاع به اندازه کافی بد شود،در نظر بگیر که این پروسه زجر آور در انتهای شب اتفاق می افتد،و چون دقایق انتهایی هر تجربه نقش بزرگی در شکل دادن دیدگاه کلی ما از آن تجربه و به یادآوردنش دارند؛خاطره ای بد از کل آن شب به یاد خواهد ماند.
2⃣روش دوم این است که هزینه ها را بطور مساوی بین همه تقسیم کنیم. این روش زمانی بهتر جواب می دهد که همگی تقریبا به یک اندازه غذا خورده باشند. اما دوباره ممکن است همزمان احساسات متضادی را تجربه کنی،هنگامی که احساس خوب ناشی از مزه ژله را به یاد می آوری و در مقابل احساس بد یادآوری این که سوزان بیشتر از بقیه از غذای اصلی خورد ولی مبلغ یکسانی را پرداخت کرد.
3⃣آخرین روش این است که یک نفر هزینه همه را پرداخت کند و هربار این فرد عوض شود. اگر هربار تقریبا با گروه معینی برای شام بیرون میروی،این نگرش بهترین راه حل خواهد بود. اول این که خوردن یک وعده غذای مجانی احساس بخصوصی داردو این راه حل تعداد آدم هایی که این حس را دارند را،بیشینه می کند؛ با این که فرد پرداخت کننده هزینه ها در انتها بخاطر مبلغ زیادی که پرداخت کرده حس بدی را تجربه خواهد کرد ولی این حس بد، با تمام شادمانی آدم هایی که وعده غذای مجانی دریافت کرده اند،جبران می شود. در این شرایط در اقتصاد میگوییم که رفاه اجتماعی بالاتر است. بخاطر نزولی بودن حساسیت ما انسان ها ،هر چه مبلغ هزینه ها بالاتر برود،احساس بد فرد پرداخت کننده،کمتر از قبل خواهد شد. همانطور که می بینی راه حل سوم بهترین گزینه است. حتی اگر هربار با گروه معینی بیرون نروی راه حل سوم ارزشش را دارد، زیرا لذتی که در این روش نصیب افراد می شود خسارت مالی موقتی که به همراه دارد را،جبران می کند.
در مطالب بعدی با ما همراه باشید😉:
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Forwarded from امیرمحمد تهمتن
🔴 از گپ و گفت های یک اقتصاددان رفتاری (دن آریلی) با مخاطبینش:
درباره خویشتنداری و تسلیم شدن
-منی:
دن عزیز،
هربار شب ها که تا دیر وقت بیدار می مانم، مچ خودم را میگیرم درحالیکه به یخچال حمله برده ام و رژیم هایم یکی پس از دیگری به هم می خورند. در طی روز موفق به کنترل وسوسه هایم می شوم، اما در شب خویشتنداری ام از کار می افتد. چه کار باید کنم؟
-دن:
چیزی که در موردش حرف می زنی، پدیده ای شناخته شده به اسم "تسلیم شدن" است. در طول روز ما با موارد کوچک وسوسه می شویم، و بهترین تلاشمان برای غلبه بر این امیال به کار می گیریم. خویشتنداری خود را حفظ می کنیم و بر وسوسه ها غلبه می کنیم تا بهینه تر کار کنیم، مسئولیت پذیرتر باشیم و خودمان را در هنگام تمایل به خرید، به عقب انداختن کارها و تماشای تازه ترین ویدئو گربه ها در یوتیوب کنترل کنیم.
اما توانایی سرکوب امیال مانند یک ماهیچه است: هر چه بیشتر از آن استفاده کنیم، خسته تر می شویم تا زمانی که در یک لحظه خاص که به نظر می رسد در شب بیفتد،ضعف بیش از حد قدرت اختیار ما مانع از کنترل امیالمان می شود. دلیل اینکه صنعت وسوسه-بارها، کازینو ها و امثالشان- غالبا در شب فعالیت می کنند، همین است: بعد از اینکه ما در طی روز در برابر تمام وسوسه ها مقاومت کردیم، تهی می شویم و آماده تسلیم شدن و این مراکز وسوسه گر منتظرند تا از تسلیم شدن ما کسب سود کنند. یک راه تسلیم نشدن نشان گرفته از داستان ادیسه و پریان دریایی است. در این داستان ادیسه به کشتی بان هایش می گوید که او را با طناب به پایه بادبان ببندند و تحت هیچ شرایطی طناب را باز نکنند تا زمانی که از پریان دریایی عبور کنند. با این روش ادیسه نمی توانست امیالش را عملی سازد و در آب به سمت نداهای اغوا کننده پریان دریایی شنا کند. معادل امروزی این روش؟ تمام غذاهای وسوسه کننده را بیرون از خانه ات بیرون نگه دار. می توانی امیدوار باشی که منی آینده بتواند در برابر وسوسه مقاومت کند؛ کیک شکلاتی بخرد و هر روز تکه بسیار کوچکی از آن را مصرف کنند. اما روش مطمئن تر این است که درک کنیم تسلیم شدن در برابر امیال برای ما چقدر آسان و تسلیم شدن در انتهای روز در برابر امیال مان چه قدر سهل تر است؛ و البته اینکه در ابتدای امر هیچ کیک شکلاتی ای در یخچال نگه داری نکنی.
در مطالب بعدی با ما همراه باشید 😊:
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
درباره خویشتنداری و تسلیم شدن
-منی:
دن عزیز،
هربار شب ها که تا دیر وقت بیدار می مانم، مچ خودم را میگیرم درحالیکه به یخچال حمله برده ام و رژیم هایم یکی پس از دیگری به هم می خورند. در طی روز موفق به کنترل وسوسه هایم می شوم، اما در شب خویشتنداری ام از کار می افتد. چه کار باید کنم؟
-دن:
چیزی که در موردش حرف می زنی، پدیده ای شناخته شده به اسم "تسلیم شدن" است. در طول روز ما با موارد کوچک وسوسه می شویم، و بهترین تلاشمان برای غلبه بر این امیال به کار می گیریم. خویشتنداری خود را حفظ می کنیم و بر وسوسه ها غلبه می کنیم تا بهینه تر کار کنیم، مسئولیت پذیرتر باشیم و خودمان را در هنگام تمایل به خرید، به عقب انداختن کارها و تماشای تازه ترین ویدئو گربه ها در یوتیوب کنترل کنیم.
اما توانایی سرکوب امیال مانند یک ماهیچه است: هر چه بیشتر از آن استفاده کنیم، خسته تر می شویم تا زمانی که در یک لحظه خاص که به نظر می رسد در شب بیفتد،ضعف بیش از حد قدرت اختیار ما مانع از کنترل امیالمان می شود. دلیل اینکه صنعت وسوسه-بارها، کازینو ها و امثالشان- غالبا در شب فعالیت می کنند، همین است: بعد از اینکه ما در طی روز در برابر تمام وسوسه ها مقاومت کردیم، تهی می شویم و آماده تسلیم شدن و این مراکز وسوسه گر منتظرند تا از تسلیم شدن ما کسب سود کنند. یک راه تسلیم نشدن نشان گرفته از داستان ادیسه و پریان دریایی است. در این داستان ادیسه به کشتی بان هایش می گوید که او را با طناب به پایه بادبان ببندند و تحت هیچ شرایطی طناب را باز نکنند تا زمانی که از پریان دریایی عبور کنند. با این روش ادیسه نمی توانست امیالش را عملی سازد و در آب به سمت نداهای اغوا کننده پریان دریایی شنا کند. معادل امروزی این روش؟ تمام غذاهای وسوسه کننده را بیرون از خانه ات بیرون نگه دار. می توانی امیدوار باشی که منی آینده بتواند در برابر وسوسه مقاومت کند؛ کیک شکلاتی بخرد و هر روز تکه بسیار کوچکی از آن را مصرف کنند. اما روش مطمئن تر این است که درک کنیم تسلیم شدن در برابر امیال برای ما چقدر آسان و تسلیم شدن در انتهای روز در برابر امیال مان چه قدر سهل تر است؛ و البته اینکه در ابتدای امر هیچ کیک شکلاتی ای در یخچال نگه داری نکنی.
در مطالب بعدی با ما همراه باشید 😊:
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✅تهکشیدگی خویشتن(تسلیم شدن):
توانایی مردم برای اتّخاذ تصمیمات خوب وابسته به منبع محدودی است که میتواند بخاطر تعدد تصمیمات یا خستگی به اتمام برسد.
✔️کانال رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
توانایی مردم برای اتّخاذ تصمیمات خوب وابسته به منبع محدودی است که میتواند بخاطر تعدد تصمیمات یا خستگی به اتمام برسد.
✔️کانال رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✅قسمتی از کتاب «پشت پردهی ریاکاری» در مورد تهکشیدگی خویشتن:
{{چرا وقتی خستهایم سراغش میرویم؟
خودتان را در پایان روزی طولانی و طاقت فرسا تصور کنید. گیریم که خستهکنندهترین روز بوده: روز اسبابکشی. کاملا از رمق افتادهاید. حتا موهایتان هم احساس خستگی میکنند. اصلا حرف آشپزی را هم نزنید. حتا نای نگاهکردن به ماهیتابه و قابلمه را هم ندارید دیگر چه برسد به استفاده از آنها. امشب غذا را بیرون میخورید.
در یک قدمی منزل جدیدتان سه تا رستوران هست. یکی بیستروی کوچکی است با سالادها و ساندویچهای تازه. دیگری رستورانی چینی است؛ رایحهی چرب و شوری که از آن بیرون میزند آب از دهانتان راه میاندازد. همچنین پیتزافروشی دنجی هست که اهالی محل در آن برشهای پر پنیر به اندازهی دو برابر صورتشان را میبلعند. بدن خستهی خودتان را به کدامیکی میکشید؟ خوشتان میآید با کدام خوراک دلی از عزا در بیاورید؟ برای مقایسه، تصور کنید که اگر بعدازظهری را با آرامش به همراه کتابی دلنشین گذارنده بودید، چه چیزی را انتخاب میکردید؟
اگر متوجه قضیه نشدید، باید بگویم که در روزهای پر تنش، بسیاری از ما در مقابل وسوسه کوتاه میآییم و یکی از گزینههای ناسالمتر را انتخاب میکنیم. غذای بُردنی چینی و پیتزا عملا مترادفاند با روز اسبابکشی، و تصویری از زوجی جوان، جذاب، خسته، اما خوشحال را دوروبرشان پر از قوطی و کارتن است و دارند با دو چوب از توی جعبهای غذا در میآورند، به ذهن میآورد. و همگیمان روزهایی را به یاد داریم که دوستان دانشگاهی در مقابل کمککردن به اسبابکشی، پیتزا و نوشابه به ما پیشنهاد کردند.
این ارتباط رازآلود بین خستگی و مصرف هلههوله تنها زاییدهی خیال شما نیست. و به همین دلیل است که بسیاری از رژیمهای غذایی در اثر استرس شکسته میشوند و افراد بسیاری پس از بحران دوباره سیگارکشیدن را شروع میکنند.}}
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
{{چرا وقتی خستهایم سراغش میرویم؟
خودتان را در پایان روزی طولانی و طاقت فرسا تصور کنید. گیریم که خستهکنندهترین روز بوده: روز اسبابکشی. کاملا از رمق افتادهاید. حتا موهایتان هم احساس خستگی میکنند. اصلا حرف آشپزی را هم نزنید. حتا نای نگاهکردن به ماهیتابه و قابلمه را هم ندارید دیگر چه برسد به استفاده از آنها. امشب غذا را بیرون میخورید.
در یک قدمی منزل جدیدتان سه تا رستوران هست. یکی بیستروی کوچکی است با سالادها و ساندویچهای تازه. دیگری رستورانی چینی است؛ رایحهی چرب و شوری که از آن بیرون میزند آب از دهانتان راه میاندازد. همچنین پیتزافروشی دنجی هست که اهالی محل در آن برشهای پر پنیر به اندازهی دو برابر صورتشان را میبلعند. بدن خستهی خودتان را به کدامیکی میکشید؟ خوشتان میآید با کدام خوراک دلی از عزا در بیاورید؟ برای مقایسه، تصور کنید که اگر بعدازظهری را با آرامش به همراه کتابی دلنشین گذارنده بودید، چه چیزی را انتخاب میکردید؟
اگر متوجه قضیه نشدید، باید بگویم که در روزهای پر تنش، بسیاری از ما در مقابل وسوسه کوتاه میآییم و یکی از گزینههای ناسالمتر را انتخاب میکنیم. غذای بُردنی چینی و پیتزا عملا مترادفاند با روز اسبابکشی، و تصویری از زوجی جوان، جذاب، خسته، اما خوشحال را دوروبرشان پر از قوطی و کارتن است و دارند با دو چوب از توی جعبهای غذا در میآورند، به ذهن میآورد. و همگیمان روزهایی را به یاد داریم که دوستان دانشگاهی در مقابل کمککردن به اسبابکشی، پیتزا و نوشابه به ما پیشنهاد کردند.
این ارتباط رازآلود بین خستگی و مصرف هلههوله تنها زاییدهی خیال شما نیست. و به همین دلیل است که بسیاری از رژیمهای غذایی در اثر استرس شکسته میشوند و افراد بسیاری پس از بحران دوباره سیگارکشیدن را شروع میکنند.}}
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Forwarded from عکس نگار
💡اقتصاد رفتاری💡
جلسه دوم اقتصاد رفتاری با نگرشی بر بازار 👊👊
با حضور
👤 دکتر نرگس درویش
▪️فارق التحصیل اقتصاد از دانشگاه لستر
▪️دکترای اقتصادرفتاری و تجربی
▪️نویسنده در👈Financial Tribune
⏰زمان : دوشنبه 16 اسفند 95 ساعت 15 الی 17
🏢مکان : کلاس 106 دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی
💡جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه کنید
https://evand.com/events/behaviour
جلسه دوم اقتصاد رفتاری با نگرشی بر بازار 👊👊
با حضور
👤 دکتر نرگس درویش
▪️فارق التحصیل اقتصاد از دانشگاه لستر
▪️دکترای اقتصادرفتاری و تجربی
▪️نویسنده در👈Financial Tribune
⏰زمان : دوشنبه 16 اسفند 95 ساعت 15 الی 17
🏢مکان : کلاس 106 دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی
💡جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه کنید
https://evand.com/events/behaviour
✅کارگاه رایگان آشنایی با مدلسازی مبتنی بر عامل.
||مدلسازی مناسب برای علوم شناختی و رفتاری|| امروز ساعت3،سالن3،دانشکده اقتصاد علامه،خ بهشتی
@BehavioralEconomicsAndFinance
||مدلسازی مناسب برای علوم شناختی و رفتاری|| امروز ساعت3،سالن3،دانشکده اقتصاد علامه،خ بهشتی
@BehavioralEconomicsAndFinance
🔴دو کارگاه فوق که برای دوشنبه ( امروز) ساعت 3 بعدازظهر است را از دست ندهید.
✅سوگیریهای رفتاری در سیاستگذاری های کلان!!
*مصطفی نصراصفهانی
چند روز پیش پرونده بودجه سال ٩٦ در مجلس بسته شد و تصميمات مهمي گرفته شد. تصميماتي كه در برخي از اونها شايد خود نمايندگان هم متوجه اثر و نتيجه مصوبات خودشون نباشن. در برخي ازين مصوبات، راي نمايندگان متاثر از framing effect بود و اگر حكم مربوطه به شكل ديگري نوشته و پيشنهاد ميشد به هيچ وجه مورد نظر و رای نمايندگان قرار نميگرفت.
يك نمونه از اين نوع مصوبات جزء ٢ بند و تبصره ٦ است كه در رابطه با قاعده توزيع درامدهاي شهرداري ها از عوارض ماليات بر ارزش افزوده است.
تا قبل از تصويب برنامه ششم عوارض حاصل از ماليات بر ارزش افزوده به صورت شهري توزيع ميشد. يعني عوارض در محدوده هر شهر به حساب شهرداري همان محل واريز ميشد. اين باعث ميشد شهرهای دارای فعاليت اقتصادی بيشتر با تراكم بنگاه های اقتصادی از درامد بیشتری برخوردار باشند درحالی كه شهری با فاصله چند كيلومتری آنطرف تر با همان مقياس جمعيت بخاطر اينكه كارخانه و بنگاه اقتصادی ندارد از درامد عوارض ارزش افزوده كمي برخوردار است. برای حل اين مشكل در برنامه ششم (ماده ٧) اين قاعده را تغيير دادند و توزيع اين منابع رو بصورت استاني كردند. يعني تمام عوارض بصورت استانی متمركز ميشود و بر حسب شاخص جمعيت بين شهرها توزيع ميشود. اين حكم بدون دردسر و براحتی در صحن تصويب شد. اما جالب اين است كه اين حكم در قانون بودجه سال ٩٦ با كمتر از يكي دو ماه فاصله زماني توسط همان نمايندگان با نيم خط حكم (٩ كلمه) تعليق شد.
در جزء ٢ بند و تبصره مذكور نوشته شده بود ماده ٣٩ قانون ماليات بر ارزش افزوده تنفيذ ميشود. معناي اين چند كلمه اين است كه تمام قواعد توزيع اين منابع كه چندين روز وقت كميسيون تلفيق و كلي انرژي از مجموع نمايندگان در صحن مجلس را گرفت براحتي معلق شد.
بنظر ميرسد اگر اين حكم را اينگونه مينوشتند كه "ماده ٧ قانون برنامه ششم در سال ٩٦ تعليق ميشود" به هيچ عنوان مورد تصويب قرار نميگرفت و اين يعني اثر قالب بندي در تصويب قانون.( از کانال "اقتصاد شهری"زیر نظر دوست خوبم دکتر یارمحمدی @urbaneconomics )
✅مورد فوق تنها یکی از موارد بروز خطاهای شناختی-ادراکی در تصميم سازیهای کلان است. توجه دارید که کوچکترین خطاها در سطح کلان میتواند منجر به آسیبهای جدی و شدید در اجتماع بشود.
البته تنها مشکل سیاستگذاران اشتباهات روانی نیست، مشکل بزرگتر، بیسوادی آنها نسبت به موضوعاتی است که در مورد آنها تصمیم گیری میکنند! مدتی پیش شاهد سخنرانی یکی از مسئولین سازمان برنامه در مجلس بودم. ایشان داشتند یکی از مطالب ابتدایی اقتصاد را برای نمایندگان آموزش میدادند تا آنها را اقناع کند که لایحه را تصویب کنند!!
یکی از کارکردهای آموزش و کسب مهارت همیشه یاددادن روشهای پیش گیری از خطاهای روانی بوده است؛ اگرچه شاید صراحتا گفته نشود. به عنوان مثال، یکی از اصول بودجه ریزی سرمایه ای در مباحث مالی، کنارگذاشتن «هزینه های برگشت ناپذیر» است. طبیعی است که کسی که مالی خوانده است اگر مباحث را خوب فهمیده باشد احتمالا خطاهای روانی مربوطه اش کاهش پیدا میکنند. بنابراین صرف تحصیل و تخصص در یک حوزه منجر به کاهش سوگیری های رفتاری خواهد شد و از آن طرف اگر کسی تخصص نداشته باشد نه تنها مباحث فنی را اشتباه میکند، بلکه خطاهای روانی بیشتری هم دارد.
الان تصور کنید که کسی که مثلا تحصیلاتش غیر مرتبط با اقتصاد بوده و احتمالا مدرکش را هم با پول توانسته بگیرد و بعد بواسطه وابستگی فامیلی وارد لیست امید و نتیجتا وارد مجلس شده میخواهد راجع به ماحصل جلسات و بررسیهای متعدد جمعی از متخصصین اقتصاد اظهار نظر کند!
من اساسا با این نوع رای گیری ها مخالفم! این نوع رای گیری من را یاد سریال شبهای برره می اندازد!
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
*مصطفی نصراصفهانی
چند روز پیش پرونده بودجه سال ٩٦ در مجلس بسته شد و تصميمات مهمي گرفته شد. تصميماتي كه در برخي از اونها شايد خود نمايندگان هم متوجه اثر و نتيجه مصوبات خودشون نباشن. در برخي ازين مصوبات، راي نمايندگان متاثر از framing effect بود و اگر حكم مربوطه به شكل ديگري نوشته و پيشنهاد ميشد به هيچ وجه مورد نظر و رای نمايندگان قرار نميگرفت.
يك نمونه از اين نوع مصوبات جزء ٢ بند و تبصره ٦ است كه در رابطه با قاعده توزيع درامدهاي شهرداري ها از عوارض ماليات بر ارزش افزوده است.
تا قبل از تصويب برنامه ششم عوارض حاصل از ماليات بر ارزش افزوده به صورت شهري توزيع ميشد. يعني عوارض در محدوده هر شهر به حساب شهرداري همان محل واريز ميشد. اين باعث ميشد شهرهای دارای فعاليت اقتصادی بيشتر با تراكم بنگاه های اقتصادی از درامد بیشتری برخوردار باشند درحالی كه شهری با فاصله چند كيلومتری آنطرف تر با همان مقياس جمعيت بخاطر اينكه كارخانه و بنگاه اقتصادی ندارد از درامد عوارض ارزش افزوده كمي برخوردار است. برای حل اين مشكل در برنامه ششم (ماده ٧) اين قاعده را تغيير دادند و توزيع اين منابع رو بصورت استاني كردند. يعني تمام عوارض بصورت استانی متمركز ميشود و بر حسب شاخص جمعيت بين شهرها توزيع ميشود. اين حكم بدون دردسر و براحتی در صحن تصويب شد. اما جالب اين است كه اين حكم در قانون بودجه سال ٩٦ با كمتر از يكي دو ماه فاصله زماني توسط همان نمايندگان با نيم خط حكم (٩ كلمه) تعليق شد.
در جزء ٢ بند و تبصره مذكور نوشته شده بود ماده ٣٩ قانون ماليات بر ارزش افزوده تنفيذ ميشود. معناي اين چند كلمه اين است كه تمام قواعد توزيع اين منابع كه چندين روز وقت كميسيون تلفيق و كلي انرژي از مجموع نمايندگان در صحن مجلس را گرفت براحتي معلق شد.
بنظر ميرسد اگر اين حكم را اينگونه مينوشتند كه "ماده ٧ قانون برنامه ششم در سال ٩٦ تعليق ميشود" به هيچ عنوان مورد تصويب قرار نميگرفت و اين يعني اثر قالب بندي در تصويب قانون.( از کانال "اقتصاد شهری"زیر نظر دوست خوبم دکتر یارمحمدی @urbaneconomics )
✅مورد فوق تنها یکی از موارد بروز خطاهای شناختی-ادراکی در تصميم سازیهای کلان است. توجه دارید که کوچکترین خطاها در سطح کلان میتواند منجر به آسیبهای جدی و شدید در اجتماع بشود.
البته تنها مشکل سیاستگذاران اشتباهات روانی نیست، مشکل بزرگتر، بیسوادی آنها نسبت به موضوعاتی است که در مورد آنها تصمیم گیری میکنند! مدتی پیش شاهد سخنرانی یکی از مسئولین سازمان برنامه در مجلس بودم. ایشان داشتند یکی از مطالب ابتدایی اقتصاد را برای نمایندگان آموزش میدادند تا آنها را اقناع کند که لایحه را تصویب کنند!!
یکی از کارکردهای آموزش و کسب مهارت همیشه یاددادن روشهای پیش گیری از خطاهای روانی بوده است؛ اگرچه شاید صراحتا گفته نشود. به عنوان مثال، یکی از اصول بودجه ریزی سرمایه ای در مباحث مالی، کنارگذاشتن «هزینه های برگشت ناپذیر» است. طبیعی است که کسی که مالی خوانده است اگر مباحث را خوب فهمیده باشد احتمالا خطاهای روانی مربوطه اش کاهش پیدا میکنند. بنابراین صرف تحصیل و تخصص در یک حوزه منجر به کاهش سوگیری های رفتاری خواهد شد و از آن طرف اگر کسی تخصص نداشته باشد نه تنها مباحث فنی را اشتباه میکند، بلکه خطاهای روانی بیشتری هم دارد.
الان تصور کنید که کسی که مثلا تحصیلاتش غیر مرتبط با اقتصاد بوده و احتمالا مدرکش را هم با پول توانسته بگیرد و بعد بواسطه وابستگی فامیلی وارد لیست امید و نتیجتا وارد مجلس شده میخواهد راجع به ماحصل جلسات و بررسیهای متعدد جمعی از متخصصین اقتصاد اظهار نظر کند!
من اساسا با این نوع رای گیری ها مخالفم! این نوع رای گیری من را یاد سریال شبهای برره می اندازد!
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Forwarded from اقتصاد رفتاری
هر هفته یک پیام.
نقطه مرجع ذهنی(قسمت اول):
افراد برای قضاوت در مورد چیزها مجبور هستند آنها را با جایی مقایسه کنند. مثلا برای احساس سود یا زیان، احساس برنده یا بازنده بودن، احساس تمیزی یا کثیفی و... یک استانداردی در ذهن تعریف شده است که محیط در مقایسه با آن استاندارد ارزشیابی می شود. این معیار را نقطه مرجع می نامند.
در مثال زیر نقطه مرجع 100 است.
🔸گروه 99🔸
پادشاهی که یک کشور بزرگ را حکومت می کرد، باز هم از زندگی خود راضی نبود؛
اما خود نیز علت را نمی دانست.
روزی پادشاه در کاخ امپراتوری قدم می زد. هنگامی که از آشپزخانه عبور می کرد، صدای ترانه ای را شنید.
به دنبال صدا، پادشاه متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده می شد.
پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: ‘چرا اینقدر شاد هستی؟’
آشپز جواب داد: ‘قربان، من فقط یک آشپز هستم، اما تلاش می کنم تا همسر و بچه ام را شاد کنم.
ما خانه ای حصیری تهیه کرده ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم.
بدین سبب من راضی و خوشحال هستم…’
پس از شنیدن سخن آشپز، پادشاه با نخست وزیر در این مورد صحبت کرد.
نخست وزیر به پادشاه گفت : ‘قربان، این آشپز هنوز عضو گروه 99 نیست!!!
اگر او به این گروه نپیوندد، نشانگر آن است که مرد خوشبینی است.’
پادشاه با تعجب پرسید: ‘گروه 99 چیست؟؟؟’
نخست وزیر جواب داد: ‘اگر می خواهید بدانید که گروه 99 چیست،
باید این کار را انجام دهید: یک کیسه با 99 سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید.
به زودی خواهید فهمید که گروه 99 چیست!!!’
پادشاه بر اساس حرف های نخست وزیر فرمان داد یک کیسه با 99 سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند..
آشپز پس از انجام کارها به خانه باز گشت و در مقابل در کیسه را دید. با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد.
با دیدن سکه های طلایی ابتدا متعجب شد و سپس از شادی آشفته و شوریده گشت.
آشپز سکه های طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد. 99 سکه؟؟؟
آشپز فکر کرد اشتباهی رخ داده است. بارها طلاها را شمرد؛ ولی واقعاً 99 سکه بود!!!
او تعجب کرد که چرا تنها 99 سکه است و 100 سکه نیست!!!
فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست و شروع به جستجوی سکه صدم کرد. اتاق ها و حتی حیاط را زیر و رو کرد؛
اما خسته و کوفته و ناامید به این کار خاتمه داد!!!
آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر بدست آورد
و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند.
تا دیروقت کار کرد. به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد
که چرا وی را بیدار نکرده اند!!! آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمی خواند؛
او فقط تا حد توان کار می کرد!!!
پادشاه نمی دانست که چرا این کیسه چنین بلایی برسر آشپز آورده است و علت را از نخست وزیر پرسید.
نخست وزیر جواب داد: ‘قربان، حالا این آشپز رسماً به عضویت گروه 99 درآمد!!!
اعضای گروه 99 چنین افرادی هستند: آنان زیاد دارند اما ...راضی نیستند...
بزرگترین کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
نقطه مرجع ذهنی(قسمت اول):
افراد برای قضاوت در مورد چیزها مجبور هستند آنها را با جایی مقایسه کنند. مثلا برای احساس سود یا زیان، احساس برنده یا بازنده بودن، احساس تمیزی یا کثیفی و... یک استانداردی در ذهن تعریف شده است که محیط در مقایسه با آن استاندارد ارزشیابی می شود. این معیار را نقطه مرجع می نامند.
در مثال زیر نقطه مرجع 100 است.
🔸گروه 99🔸
پادشاهی که یک کشور بزرگ را حکومت می کرد، باز هم از زندگی خود راضی نبود؛
اما خود نیز علت را نمی دانست.
روزی پادشاه در کاخ امپراتوری قدم می زد. هنگامی که از آشپزخانه عبور می کرد، صدای ترانه ای را شنید.
به دنبال صدا، پادشاه متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده می شد.
پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: ‘چرا اینقدر شاد هستی؟’
آشپز جواب داد: ‘قربان، من فقط یک آشپز هستم، اما تلاش می کنم تا همسر و بچه ام را شاد کنم.
ما خانه ای حصیری تهیه کرده ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم.
بدین سبب من راضی و خوشحال هستم…’
پس از شنیدن سخن آشپز، پادشاه با نخست وزیر در این مورد صحبت کرد.
نخست وزیر به پادشاه گفت : ‘قربان، این آشپز هنوز عضو گروه 99 نیست!!!
اگر او به این گروه نپیوندد، نشانگر آن است که مرد خوشبینی است.’
پادشاه با تعجب پرسید: ‘گروه 99 چیست؟؟؟’
نخست وزیر جواب داد: ‘اگر می خواهید بدانید که گروه 99 چیست،
باید این کار را انجام دهید: یک کیسه با 99 سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید.
به زودی خواهید فهمید که گروه 99 چیست!!!’
پادشاه بر اساس حرف های نخست وزیر فرمان داد یک کیسه با 99 سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند..
آشپز پس از انجام کارها به خانه باز گشت و در مقابل در کیسه را دید. با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد.
با دیدن سکه های طلایی ابتدا متعجب شد و سپس از شادی آشفته و شوریده گشت.
آشپز سکه های طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد. 99 سکه؟؟؟
آشپز فکر کرد اشتباهی رخ داده است. بارها طلاها را شمرد؛ ولی واقعاً 99 سکه بود!!!
او تعجب کرد که چرا تنها 99 سکه است و 100 سکه نیست!!!
فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست و شروع به جستجوی سکه صدم کرد. اتاق ها و حتی حیاط را زیر و رو کرد؛
اما خسته و کوفته و ناامید به این کار خاتمه داد!!!
آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر بدست آورد
و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند.
تا دیروقت کار کرد. به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد
که چرا وی را بیدار نکرده اند!!! آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمی خواند؛
او فقط تا حد توان کار می کرد!!!
پادشاه نمی دانست که چرا این کیسه چنین بلایی برسر آشپز آورده است و علت را از نخست وزیر پرسید.
نخست وزیر جواب داد: ‘قربان، حالا این آشپز رسماً به عضویت گروه 99 درآمد!!!
اعضای گروه 99 چنین افرادی هستند: آنان زیاد دارند اما ...راضی نیستند...
بزرگترین کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Forwarded from اقتصاد رفتاری
نقطه مرجع ذهنی (قسمت دوم):
نقطه مرجع ذهنی چیزی منعطف و قابل مدیریت است!
مثال1:
ضرب المثل معروف ایرانی بیان می کند که : "به مرگ گرفتند تا به تب راضی شد"
این ضرب المثل در واقع حکایت از یک انتقال از نقطه مرجعی معمولی به "زنده بودن یا نبودن" است. چنین کسی همینکه زنده باشد احساس کامیابی و رضایت می کند.
مثال2:
در تحقیقی میدانی از دو گروه تیمار جمعیت کشور ترکیه پرسیده شده بود. در یکی از گروهها سوال بطور ساده پرسیده شده بود و در گروه دیگر قبل از آن این سوال پرسیده شده بود که آیا جمعیت ترکیه بیش از 35 میلیون است یا کمتر از آن؟ پاسخهای گروه دوّم بطور معناداری متفاوت از گروه اوّل بود و همچنین پاسخها حول و حوش عدد 35 میلیون بود. در گروه دوم "چارچوب" طرح سوال همزمان یک نقطه مرجع هم در ذهن مخاطب ایجاد می کند(عدد 35).
مثال 3:
(تجویز به دستکاری و خودتنظیمی نقاط مرجع ذهنی در آموزه های دینی!)
در حدیثی از امام علی ع میخوانیم:
«در امور دنیوی خودت را با پایینتر از خودت مقایسه کن و در امور معنوی با بالاتر از خودت»! این حدیث تلویحا ادعا میکند که انسان اختیار روان خودش را دارد(چیزی که امروزه در روانشناسی وجودگرائی فرض می شود).
بزرگترین کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
نقطه مرجع ذهنی چیزی منعطف و قابل مدیریت است!
مثال1:
ضرب المثل معروف ایرانی بیان می کند که : "به مرگ گرفتند تا به تب راضی شد"
این ضرب المثل در واقع حکایت از یک انتقال از نقطه مرجعی معمولی به "زنده بودن یا نبودن" است. چنین کسی همینکه زنده باشد احساس کامیابی و رضایت می کند.
مثال2:
در تحقیقی میدانی از دو گروه تیمار جمعیت کشور ترکیه پرسیده شده بود. در یکی از گروهها سوال بطور ساده پرسیده شده بود و در گروه دیگر قبل از آن این سوال پرسیده شده بود که آیا جمعیت ترکیه بیش از 35 میلیون است یا کمتر از آن؟ پاسخهای گروه دوّم بطور معناداری متفاوت از گروه اوّل بود و همچنین پاسخها حول و حوش عدد 35 میلیون بود. در گروه دوم "چارچوب" طرح سوال همزمان یک نقطه مرجع هم در ذهن مخاطب ایجاد می کند(عدد 35).
مثال 3:
(تجویز به دستکاری و خودتنظیمی نقاط مرجع ذهنی در آموزه های دینی!)
در حدیثی از امام علی ع میخوانیم:
«در امور دنیوی خودت را با پایینتر از خودت مقایسه کن و در امور معنوی با بالاتر از خودت»! این حدیث تلویحا ادعا میکند که انسان اختیار روان خودش را دارد(چیزی که امروزه در روانشناسی وجودگرائی فرض می شود).
بزرگترین کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍀از لذتهای کوچک و دم دست غفلت نکنیم😉
بزرگترین حیوانات (وال) از ریزترین موجودات تغذیه میکنند!
@BehavioralEconomicsAndFinance
بزرگترین حیوانات (وال) از ریزترین موجودات تغذیه میکنند!
@BehavioralEconomicsAndFinance
🔲🔳کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری سال نو را خدمت اعضای فرهیخته تبریک عرض میکند.
@BehavioralEconomicsAndFinance
@BehavioralEconomicsAndFinance
Forwarded from عکس نگار
🔴 از گپ و گفت های یک اقتصاددان رفتاری (دن آریلی) با مخاطبینش:
💰درباره بازنشستگی
-بن:
دن عزیز،
بهترین راه برای اطمینان از اینکه مبلغ کافی برای دوران بازنشستگی مان پس انداز کرده ایم،چیست؟
-دن:
اساساً دو راه وجود دارد برای کمک به مردم که پس انداز کافی برای دوران بازنشستگی شان داشته باشند.
1⃣اوّلین راه این است که مردم را بر آن داریم که مقدار پول بیشتری را ذخیره کنند و اینکه پس انداز کردن را در سن پایین تری شروع کنند.
2⃣دوّمین راه این است که مردم را بر آن داریم که در سن پایین تری بمیرند!
راه آسانتر،تا کنون آن بوده که سن مرگ و میر مردم, کاهش یابد؛چگونه می توانیم به این هدف دست پیدا کنیم?با منع نکردن شهروندان از استعمال دخانیات،با یارانه دادن به تولیدکننده های غذاهای پر چرب و قندی و الخ.وقتی از این جنبه ها قضیه پس انداز برای دوران بازنشستگی را بررسی می کنیم ،بنظر می رسد که ما تابحال تمام تلاش خود را در راستای این هدف بکار برده ایم.
در مطالب بعدی با ما همراه باشید 😊:
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
💰درباره بازنشستگی
-بن:
دن عزیز،
بهترین راه برای اطمینان از اینکه مبلغ کافی برای دوران بازنشستگی مان پس انداز کرده ایم،چیست؟
-دن:
اساساً دو راه وجود دارد برای کمک به مردم که پس انداز کافی برای دوران بازنشستگی شان داشته باشند.
1⃣اوّلین راه این است که مردم را بر آن داریم که مقدار پول بیشتری را ذخیره کنند و اینکه پس انداز کردن را در سن پایین تری شروع کنند.
2⃣دوّمین راه این است که مردم را بر آن داریم که در سن پایین تری بمیرند!
راه آسانتر،تا کنون آن بوده که سن مرگ و میر مردم, کاهش یابد؛چگونه می توانیم به این هدف دست پیدا کنیم?با منع نکردن شهروندان از استعمال دخانیات،با یارانه دادن به تولیدکننده های غذاهای پر چرب و قندی و الخ.وقتی از این جنبه ها قضیه پس انداز برای دوران بازنشستگی را بررسی می کنیم ،بنظر می رسد که ما تابحال تمام تلاش خود را در راستای این هدف بکار برده ایم.
در مطالب بعدی با ما همراه باشید 😊:
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
عکس نگار
🔴 از گپ و گفت های یک اقتصاددان رفتاری (دن آریلی) با مخاطبینش: 💰درباره بازنشستگی -بن: دن عزیز، بهترین راه برای اطمینان از اینکه مبلغ کافی برای دوران بازنشستگی مان پس انداز کرده ایم،چیست؟ -دن: اساساً دو راه وجود دارد برای کمک به مردم که پس انداز…
◽️⭕️پینوشت:
▫️دن اَریلی هم در آثار مکتوب(کتابهایی مثل نابخردی های پیش بینی پذیر و...) و هم در سخنرانیها و مناظرات، همواره ادبیاتی طنزگونه را حفظ کرده است. او به نظر میرسد تمامی انتخابهای افراد را قابل تحلیل توسط دانش اقتصاد رفتاری میداند.
▫️در این مکالمه، دو گزینه را در جواب سوالی که یک مخاطب عام میپرسد پیشنهاد میدهد که هر دو القاکننده نگاه علمی(با استفاده از مدلی بسیار ساده) به مسأله است، امّا بازهم در گزینه دوم راه طنز را انتخاب می کند!
▫️در دانشهای سنتی آمار، مدیریت ریسک، بیمه و اقتصاد مالی پاسخ این دست سوالات (که سوالاتی «کمّی» و نه «کیفی» هستند) را می توان یافت. اختلاف پاسخهای اقتصادِ رفتاری زمانی ایجاد خواهد شد که پدیده جنبه کیفی پیدا میکند، مثلا در مورد سیاستگذاری صندوقهای بازنشستگی، آنجا که کیفیت انتخابهای مردم تعیینکنندگی دارد، اقتصادِ رفتاری میتواند به تجویزهای دقیقتر منجر شود.
کانال تخصصی اقتصاد رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
▫️دن اَریلی هم در آثار مکتوب(کتابهایی مثل نابخردی های پیش بینی پذیر و...) و هم در سخنرانیها و مناظرات، همواره ادبیاتی طنزگونه را حفظ کرده است. او به نظر میرسد تمامی انتخابهای افراد را قابل تحلیل توسط دانش اقتصاد رفتاری میداند.
▫️در این مکالمه، دو گزینه را در جواب سوالی که یک مخاطب عام میپرسد پیشنهاد میدهد که هر دو القاکننده نگاه علمی(با استفاده از مدلی بسیار ساده) به مسأله است، امّا بازهم در گزینه دوم راه طنز را انتخاب می کند!
▫️در دانشهای سنتی آمار، مدیریت ریسک، بیمه و اقتصاد مالی پاسخ این دست سوالات (که سوالاتی «کمّی» و نه «کیفی» هستند) را می توان یافت. اختلاف پاسخهای اقتصادِ رفتاری زمانی ایجاد خواهد شد که پدیده جنبه کیفی پیدا میکند، مثلا در مورد سیاستگذاری صندوقهای بازنشستگی، آنجا که کیفیت انتخابهای مردم تعیینکنندگی دارد، اقتصادِ رفتاری میتواند به تجویزهای دقیقتر منجر شود.
کانال تخصصی اقتصاد رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️⚪️⭕️سوگیری تعلل(پشت گوش انداختن):
☑️مردم عموما زمانشان را درست مدیریت نکرده و انجام هر کار را به دقیقه 90 موکول می کنند.
✔️کانال تخصصی اقتصاد رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
☑️مردم عموما زمانشان را درست مدیریت نکرده و انجام هر کار را به دقیقه 90 موکول می کنند.
✔️کانال تخصصی اقتصاد رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
👍1
⭕️⚪️⭕️سوگیری تعلل(پشت گوش اندازی)
☑️نام انگلیسی:
Procrastination
☑️سوگیریهای رفتاری مرتبط:
- سفسطفه برنامه ریزی(Fallacy of Planning)
- تنزیل هذلولی(Hyperbolic Discounting)
- خویشتنداری محدود(Bounded Self-control)
- فرااعتمادی(Overconfidence)
⭕️⭕️تعریف و مفهوم:
تعریف این سوگیری عبارت است از اجتناب از انجام کاری که لازم است به سرانجام رسانده شود. در واقع، این سوگیری به این مفهوم است که شخص کارهایی که بیشتر لذتبخش هستند یا فوریت کمتری دارند را جایگزین کارهای کمترلذتبخش یا با فوریت بالاتر می کند. به بیان عامیانه، شخصی که دچار این سوگیری است کارهای مهمش را به دقیقه نود موکول میکند. تعلل ممکن است در هر جنبه ای از زندگی اتفاق بیافتد؛ از نظافت شخصی گرفته تا تهیه گزارشی کاری تا بازنگری برنامه زندگی تا هر چیز جزئی یا کلّی دیگر. تعلل میتواند در گام بعدی و با یک وقفه منجر به احساس گناه، احساس ناشایست بودن، افسردگی و کاهش اعتماد بنفس بشود.
در تعریف دقیق تعلل اختلاف نظرهایی وجود دارد. از آن میان مقاله Silver & Sabini در سال 1981 دو ویژگی لازم برای این سوگیری را «به تأخیر انداختن کار» و «عدم عقلانیت» توصیف می کند. آنها اعتقاد داشتند که اگر دلیلی منطقی برای به تأخیر انداختن کاری وجود داشته باشد دیگر نمیتوان آن را تعلل(به معنایی که در این سوگیری به کار برده میشود) نامید. بنابراین بار معنایی منفی(نابخردی) در این سوگیری به وضوح وجود دارد.
☑️در ادامه درباره این سوگیری مطالب بیشتری خواهیم داشت، امّا نقدا پیشنهاد میکنم مطالب مرتبطِ قبلی را هم نگاه کنید:
https://telegram.me/BehavioralEconomicsAndFinance/264
https://telegram.me/BehavioralEconomicsAndFinance/286
https://telegram.me/BehavioralEconomicsAndFinance/587
⭕️⭕️تجویز رفتاری:
برای فرار از این دام روانی برای خودتان (یا افراد تحت مدیریتتان) «مهلت»(Deadline) مشخص کنید. افرادی که «دقیقه نودی» هستند کارهایشان را در دقیقه نود انجام میدهند!!! بنابراین اگر باید یک «تعلل کننده» یا «از زیرکاردرو» کاری را در زمان مشخصی انجام دهد زمان پایان مهلت را با شفافیت تمام به ادراک او برسانید. بهتر است کارها را به اجزای کوچکتری تقسیم کرده و مطالبه کنید.
تأکیدی که وجود دارد این است که ممکن است شما یا کسی که قصد مدیریت او را دارید این مهلت را به خوبی ادراک نکنید(نکند) و لذا از ابزارهای یادآور مثل چسباندن استیکر روی دیوار یا هشدارهایی (از طریق ایمیل یا پیامک یا آلارم تلفن همراه و...) مهلت تعیین شده را در ذهن فعال نگه دارید.
همچنین در تعیین زمان سررسید، حداقل برای یکبار پیامدهای مثبت و منفی انجام کار تا موعد مقرر را مرور کنید. لیست پیامدهای مثبت و منفی را بصورت مکتوب در بیاورید.
راه حل «فرار به جلو» هم بعضا خوب است که بدلیل ملاحظات فراوان جداگانه بحث خواهد شد.
در نهایت، اگر شخص به کاری که میکند علاقه و شور داشته باشد(از انجامش لذت ببرد) این پدیده خودبخود محو میشود. بنابراین قبل از به عهده گرفتن وظیفه(یا تعیین آن) به تناسب آن با علایق توجه کنید.
✔️کانال تخصصی اقتصاد (و مالی) رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
☑️نام انگلیسی:
Procrastination
☑️سوگیریهای رفتاری مرتبط:
- سفسطفه برنامه ریزی(Fallacy of Planning)
- تنزیل هذلولی(Hyperbolic Discounting)
- خویشتنداری محدود(Bounded Self-control)
- فرااعتمادی(Overconfidence)
⭕️⭕️تعریف و مفهوم:
تعریف این سوگیری عبارت است از اجتناب از انجام کاری که لازم است به سرانجام رسانده شود. در واقع، این سوگیری به این مفهوم است که شخص کارهایی که بیشتر لذتبخش هستند یا فوریت کمتری دارند را جایگزین کارهای کمترلذتبخش یا با فوریت بالاتر می کند. به بیان عامیانه، شخصی که دچار این سوگیری است کارهای مهمش را به دقیقه نود موکول میکند. تعلل ممکن است در هر جنبه ای از زندگی اتفاق بیافتد؛ از نظافت شخصی گرفته تا تهیه گزارشی کاری تا بازنگری برنامه زندگی تا هر چیز جزئی یا کلّی دیگر. تعلل میتواند در گام بعدی و با یک وقفه منجر به احساس گناه، احساس ناشایست بودن، افسردگی و کاهش اعتماد بنفس بشود.
در تعریف دقیق تعلل اختلاف نظرهایی وجود دارد. از آن میان مقاله Silver & Sabini در سال 1981 دو ویژگی لازم برای این سوگیری را «به تأخیر انداختن کار» و «عدم عقلانیت» توصیف می کند. آنها اعتقاد داشتند که اگر دلیلی منطقی برای به تأخیر انداختن کاری وجود داشته باشد دیگر نمیتوان آن را تعلل(به معنایی که در این سوگیری به کار برده میشود) نامید. بنابراین بار معنایی منفی(نابخردی) در این سوگیری به وضوح وجود دارد.
☑️در ادامه درباره این سوگیری مطالب بیشتری خواهیم داشت، امّا نقدا پیشنهاد میکنم مطالب مرتبطِ قبلی را هم نگاه کنید:
https://telegram.me/BehavioralEconomicsAndFinance/264
https://telegram.me/BehavioralEconomicsAndFinance/286
https://telegram.me/BehavioralEconomicsAndFinance/587
⭕️⭕️تجویز رفتاری:
برای فرار از این دام روانی برای خودتان (یا افراد تحت مدیریتتان) «مهلت»(Deadline) مشخص کنید. افرادی که «دقیقه نودی» هستند کارهایشان را در دقیقه نود انجام میدهند!!! بنابراین اگر باید یک «تعلل کننده» یا «از زیرکاردرو» کاری را در زمان مشخصی انجام دهد زمان پایان مهلت را با شفافیت تمام به ادراک او برسانید. بهتر است کارها را به اجزای کوچکتری تقسیم کرده و مطالبه کنید.
تأکیدی که وجود دارد این است که ممکن است شما یا کسی که قصد مدیریت او را دارید این مهلت را به خوبی ادراک نکنید(نکند) و لذا از ابزارهای یادآور مثل چسباندن استیکر روی دیوار یا هشدارهایی (از طریق ایمیل یا پیامک یا آلارم تلفن همراه و...) مهلت تعیین شده را در ذهن فعال نگه دارید.
همچنین در تعیین زمان سررسید، حداقل برای یکبار پیامدهای مثبت و منفی انجام کار تا موعد مقرر را مرور کنید. لیست پیامدهای مثبت و منفی را بصورت مکتوب در بیاورید.
راه حل «فرار به جلو» هم بعضا خوب است که بدلیل ملاحظات فراوان جداگانه بحث خواهد شد.
در نهایت، اگر شخص به کاری که میکند علاقه و شور داشته باشد(از انجامش لذت ببرد) این پدیده خودبخود محو میشود. بنابراین قبل از به عهده گرفتن وظیفه(یا تعیین آن) به تناسب آن با علایق توجه کنید.
✔️کانال تخصصی اقتصاد (و مالی) رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
◻️⭕️فتوای تحریم واردات و مصرف کالاهای خارجی با وجود مشابه داخلی
*مصطفی نصراصفهانی
(بخش اوّل: مدلسازیِ کلاسیک)
▫️اخیرا استاد خوبم دکتر داوودی در نامهای خطاب به رییس جمهور و همچنین رییس مجلس درخواست کردهاند که «این حرمت شرعی را به منعِ قانونی و اجرایی تبدیل کنند». میخواهم در این بخش از نگاه اقتصاد خرد کلاسیک که از خود دکتر داوودی در دانشگاه شهید بهشتی یاد گرفتم به مسأله نگاه کنم.
▫️روش مدلسازی کلاسیک با درست فرض کردن بعضی فروض شروع میشود(روش قیاسی یا Deductive). فرض میکنیم افراد بیشینهساز هستند؛ مثلا در مواجهه با دو کالای با قیمت برابر ولی با کیفیت متفاوت موردی که کیفیت بهتری دارد را انتخاب میکنند و بطور مشابه در صورتی که کیفیت دو کالا مشابه باشند آنکه قیمت کمتری دارد را انتخاب میکنند. دیگر فروض کلاسیک را هم در نظر میگیریم و سپس این فرض را هم اضافه میکنیم که با حکم شرعی حرمت، همه شیعیان بخاطر انگیزههای درونی خودبخود در شأن مصرفکننده از مصرف امتناع و در شأن واردکننده از واردکردن امتناع خواهند کرد. در این مدلِ ساده همچنین فرض میکنیم که تبدیل این حرمت شرعی به منعِ قانونی و اجرایی توسط سیاستگذار بدون هیچ فساد و ناکارآمدی اتّفاق میافتد و لذا اگر کسانی مذهبی غیر از شیعه دارند هم بدلیل طراحی مکانیزمهای کارا، از مصرف یا واردات کالاهای مشابه خارجی اجتناب میکنند. برای سادگی میتوانیم صرفا یک کالا را در نظر بگیریم.
▫️با توجه به فروض فوق، مصرف کننده داخلی برای ارضای نیازش «مجبور» به مصرف کالای داخلی خواهد بود. این جبر یا درونی است و به ادبیات کلاسیک تبدیل به «سلیقه» فرد شده است و یا اینکه جبر بیرونی است و چون تنها محصول در دسترسِ فرد، ایرانی است آن را مصرف خواهد کرد. فروش تولیدکننده داخلی افزایش خواهد یافت، کارگران بیشتری استخدام خواهد کرد، منابع اوّلیه بیشتری توسط بنگاههای داخلی تقاضا خواهد شد و این به طور غیر مستقیم منجر به رونق صنایع بالادستی خواهد شد و در کل حجم تولیدات داخلی افزایش پیدا خواهد کرد و در سطح کلان با افزایش سطح تولید بنگاهها، رشد اقتصادی و خروج از رکود را تجربه خواهیم کرد.
▫️وارد کنندگان کالاهای مشابه هم که از کار بیکار شدهاند به مشاغل دیگر روی میآورند که از جمله، میتوان به «بازاریابی محصولات داخلی» اشاره کرد. این بازاریابان باعث میشوند به سرعت در داخل کشور غربالگری بنگاههای بابهرهوری بالاتر صورت بگیرد و نتیجتا بنگاههای بد حذف شده و بنگاههای خوب باقی بمانند. در این حالت با توجه به فرض همگنی کیفیت، و با توجه به رقابت، قیمتِ کالا در داخل به حداقل خواهد رسید.
▫️در مدل فوق تضمینی بر این نیست که رقابت داخلی منجر به کاهش قیمت تا قیمتهای کالاهای وارداتی بشود(بطور مشابه میتوان برای کیفیت هم استدلال کرد). میتوان در سیاق دیگر مدلهای کلاسیکی تعداد کالاها و بعضی جنبه های دیگر را وارد کرد امّا بازهم تضمینی به قابل رقابت شدن کالای داخلی با خارجی وجود ندارد.
▫️دنیای اقتصادِ کلاسیک دنیای قشنگی است. امّا در دنیای واقعی نه تنها تنوع جدیتر از آن است که بتوان از آن چشمپوشی کرد، بلکه پیچیدگیهایی به کار اضافه خواهد شد که ممکن است امکان پیش بینی را از تحلیلگر بگیرد. انواع محصولات، انواع سلیقهها، نقض فروض مدل فوق و جنبههای رفتاری و نهادی از جمله آنهاست. نقدا تصور کنید که نیروی سیاستگذار که مانعِ وارد شدن کالای با کیفیت و ارزان خارجی است کمی ضعیف شود، یا تصور کنید که قاچاق کالا بخاطر بعضی تحولات چنان سودآور باشد که انجام آن را حتی با وجود مکانیزمهای طراحی شده توسط سیاستگذار دارای توجیه اقتصادی بکند(البته این هم خودش به معنای ضعف سیاستگذار است). این موارد باید همگی بررسی شوند. مهمتر از همه اینکه تداوم این «حمایت» از تولیدکننده داخلی نباید منجر به اختلاف بیش از پیش کیفیت و قیمت کالای داخلی و خارجی بشود. در قسمتهای بعدی سعی میکنم به مسأله و نامه مذکور از جنبههای دیگری نگاه کنم. به نظر میرسد عزم ملّی برای حمایت از تولیدکننده داخلی «با رعایت ملاحظاتی» میتواند منجر به نفع همه، هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت بشود.
انتقادات و پیشنهادات:@MNEsfahani
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
*مصطفی نصراصفهانی
(بخش اوّل: مدلسازیِ کلاسیک)
▫️اخیرا استاد خوبم دکتر داوودی در نامهای خطاب به رییس جمهور و همچنین رییس مجلس درخواست کردهاند که «این حرمت شرعی را به منعِ قانونی و اجرایی تبدیل کنند». میخواهم در این بخش از نگاه اقتصاد خرد کلاسیک که از خود دکتر داوودی در دانشگاه شهید بهشتی یاد گرفتم به مسأله نگاه کنم.
▫️روش مدلسازی کلاسیک با درست فرض کردن بعضی فروض شروع میشود(روش قیاسی یا Deductive). فرض میکنیم افراد بیشینهساز هستند؛ مثلا در مواجهه با دو کالای با قیمت برابر ولی با کیفیت متفاوت موردی که کیفیت بهتری دارد را انتخاب میکنند و بطور مشابه در صورتی که کیفیت دو کالا مشابه باشند آنکه قیمت کمتری دارد را انتخاب میکنند. دیگر فروض کلاسیک را هم در نظر میگیریم و سپس این فرض را هم اضافه میکنیم که با حکم شرعی حرمت، همه شیعیان بخاطر انگیزههای درونی خودبخود در شأن مصرفکننده از مصرف امتناع و در شأن واردکننده از واردکردن امتناع خواهند کرد. در این مدلِ ساده همچنین فرض میکنیم که تبدیل این حرمت شرعی به منعِ قانونی و اجرایی توسط سیاستگذار بدون هیچ فساد و ناکارآمدی اتّفاق میافتد و لذا اگر کسانی مذهبی غیر از شیعه دارند هم بدلیل طراحی مکانیزمهای کارا، از مصرف یا واردات کالاهای مشابه خارجی اجتناب میکنند. برای سادگی میتوانیم صرفا یک کالا را در نظر بگیریم.
▫️با توجه به فروض فوق، مصرف کننده داخلی برای ارضای نیازش «مجبور» به مصرف کالای داخلی خواهد بود. این جبر یا درونی است و به ادبیات کلاسیک تبدیل به «سلیقه» فرد شده است و یا اینکه جبر بیرونی است و چون تنها محصول در دسترسِ فرد، ایرانی است آن را مصرف خواهد کرد. فروش تولیدکننده داخلی افزایش خواهد یافت، کارگران بیشتری استخدام خواهد کرد، منابع اوّلیه بیشتری توسط بنگاههای داخلی تقاضا خواهد شد و این به طور غیر مستقیم منجر به رونق صنایع بالادستی خواهد شد و در کل حجم تولیدات داخلی افزایش پیدا خواهد کرد و در سطح کلان با افزایش سطح تولید بنگاهها، رشد اقتصادی و خروج از رکود را تجربه خواهیم کرد.
▫️وارد کنندگان کالاهای مشابه هم که از کار بیکار شدهاند به مشاغل دیگر روی میآورند که از جمله، میتوان به «بازاریابی محصولات داخلی» اشاره کرد. این بازاریابان باعث میشوند به سرعت در داخل کشور غربالگری بنگاههای بابهرهوری بالاتر صورت بگیرد و نتیجتا بنگاههای بد حذف شده و بنگاههای خوب باقی بمانند. در این حالت با توجه به فرض همگنی کیفیت، و با توجه به رقابت، قیمتِ کالا در داخل به حداقل خواهد رسید.
▫️در مدل فوق تضمینی بر این نیست که رقابت داخلی منجر به کاهش قیمت تا قیمتهای کالاهای وارداتی بشود(بطور مشابه میتوان برای کیفیت هم استدلال کرد). میتوان در سیاق دیگر مدلهای کلاسیکی تعداد کالاها و بعضی جنبه های دیگر را وارد کرد امّا بازهم تضمینی به قابل رقابت شدن کالای داخلی با خارجی وجود ندارد.
▫️دنیای اقتصادِ کلاسیک دنیای قشنگی است. امّا در دنیای واقعی نه تنها تنوع جدیتر از آن است که بتوان از آن چشمپوشی کرد، بلکه پیچیدگیهایی به کار اضافه خواهد شد که ممکن است امکان پیش بینی را از تحلیلگر بگیرد. انواع محصولات، انواع سلیقهها، نقض فروض مدل فوق و جنبههای رفتاری و نهادی از جمله آنهاست. نقدا تصور کنید که نیروی سیاستگذار که مانعِ وارد شدن کالای با کیفیت و ارزان خارجی است کمی ضعیف شود، یا تصور کنید که قاچاق کالا بخاطر بعضی تحولات چنان سودآور باشد که انجام آن را حتی با وجود مکانیزمهای طراحی شده توسط سیاستگذار دارای توجیه اقتصادی بکند(البته این هم خودش به معنای ضعف سیاستگذار است). این موارد باید همگی بررسی شوند. مهمتر از همه اینکه تداوم این «حمایت» از تولیدکننده داخلی نباید منجر به اختلاف بیش از پیش کیفیت و قیمت کالای داخلی و خارجی بشود. در قسمتهای بعدی سعی میکنم به مسأله و نامه مذکور از جنبههای دیگری نگاه کنم. به نظر میرسد عزم ملّی برای حمایت از تولیدکننده داخلی «با رعایت ملاحظاتی» میتواند منجر به نفع همه، هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت بشود.
انتقادات و پیشنهادات:@MNEsfahani
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Forwarded from اقتصاد رفتاری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅آیا شما هم به دردسر پشتگوشاندازی و عقبانداختن مهلت گرفتارید؟! همه مردم درجاتی(ضعیف یا قوی) از این مشکل را دارند.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance