اقتصاد رفتاری
⭕️◻️بیشاطمینانی طراحان کمپینها ✍️مصطفی نصراصفهانی دوباره عزیزانی که به نظر میرسد دلسوز مردم و کشور باشند کمپینی راه انداختهاند با عنوان «نخریدن خودرو، طلا، سکه، ارز و لوازم خانگی». ▫️کمپینهای متعدد دیگری هم اخیرا در جریان است ولی فعلا بر کمپین فوق تمرکز…
⭕️◻️در ادامه بحث کمپین ها
✍مصطفی نصراصفهانی
دو نگاه میتوان به کمپینها داشت: نگاه "مبارزه" برای رسیدن به یک هدف و نگاه مثبت و همکاری برای رسیدن به دنیایی بهتر. با هر دستگاه مختصاتی که نگاه کنیم "خوش ساخت" بودن کمپین برای موفقیت آن لازم است.
انتخاب دستگاه مختصات سلیقه ای و آزاد است، اما در هر دستگاه مختصاتی قوانین طبیعت و اجتماع را نمیتوان نادیده گرفت.
بسیاری از کمپین ها منافع باندهای قدرت را به خطر می اندازد. چیزی که آنها میخواهند این است که اتفاقا همیشه این کمپینها وجود داشته باشند، اما اولا گسترده و فراگیر نشوند و ثانیا موفق نشوند.
❗️ملت باید آگاه باشند که اگر کارکرد کمپین فقط خالی کردن احساسات و به نوعی «سوپاپ اطمینان» بشود، تبدیل به ابزاری در دست قدرتمندان و ثروتمندان و باندهای قدرت شده است نه ابزاری برای تحقق اهداف مردم.
❗️باندهای قدرت میترسند اگر روزی مردم مهارت استفاده از کمپینها را پیدا کنند منافع ناحقشان متزلزل بشود.
(در ضمن سعی کنیم از این به بعد بجای واژه «کمپین» از واژه فارسی «پویش» استفاده کنیم)
#طراحی_کمپین
✍مصطفی نصراصفهانی
دو نگاه میتوان به کمپینها داشت: نگاه "مبارزه" برای رسیدن به یک هدف و نگاه مثبت و همکاری برای رسیدن به دنیایی بهتر. با هر دستگاه مختصاتی که نگاه کنیم "خوش ساخت" بودن کمپین برای موفقیت آن لازم است.
انتخاب دستگاه مختصات سلیقه ای و آزاد است، اما در هر دستگاه مختصاتی قوانین طبیعت و اجتماع را نمیتوان نادیده گرفت.
بسیاری از کمپین ها منافع باندهای قدرت را به خطر می اندازد. چیزی که آنها میخواهند این است که اتفاقا همیشه این کمپینها وجود داشته باشند، اما اولا گسترده و فراگیر نشوند و ثانیا موفق نشوند.
❗️ملت باید آگاه باشند که اگر کارکرد کمپین فقط خالی کردن احساسات و به نوعی «سوپاپ اطمینان» بشود، تبدیل به ابزاری در دست قدرتمندان و ثروتمندان و باندهای قدرت شده است نه ابزاری برای تحقق اهداف مردم.
❗️باندهای قدرت میترسند اگر روزی مردم مهارت استفاده از کمپینها را پیدا کنند منافع ناحقشان متزلزل بشود.
(در ضمن سعی کنیم از این به بعد بجای واژه «کمپین» از واژه فارسی «پویش» استفاده کنیم)
#طراحی_کمپین
⭕️◻️اقتصاد رفتاری و توجه به خصوصیت عقلانیت محدود و ارتباط آن با استقرار و تعمیق دموکراسی
✍🏼دکتر فرشاد اکبری سامانی
▫️فیلسوف معاصر کارل پوپر چنین می گوید:
«این پرسش که چه کسی باید حکومت کند ؟ فرزانگان اندک یا احمقان بسیار ؟ همواره مسئله سیاست بوده است... و پاسخ کنونی ما نیز که "دموکراسی " نامیده می شود ، پاسخ به این پرسش اصولا نادرست است زیرا دموکراسی را حاکمیت "ملت" تعریف می کنند و در نتیجه به این پرسش که چه کسی باید حکومت کند؟ اینگونه پاسخ می دهند که "ملت" باید حکومت کند ، اما "ملت" در هیچ کجا حکومت نکرده است و نمی کند.
ما باید قانونهای اساسی دموکراتیکمان را بر اساس سوال دیگری که عاقلانه است تعریف کنیم و آن اینکه چگونه می توانیم به گونه ای بسیار موثر از فاجعه پیشگیری کنیم ( حتی اگر نه با اطمینان )؟ »
▫️از دیدگاه رفتاری، فرآیند تفکر و تصمیم گیری نیاز به صرف زمان و انرژی دارد و شاید به همین خاطر، بسیاری از آن گریزان و به دنبال تقلید یا راههای میانبر هستند.
▫️همانند شکوفایی و خلق یک ورزشکار که نیاز به تمرین و ممارست برای بالا بردن توان فیزیکی و روحی دارد، خلق یک انسان متفکر نیز نیاز به تمرین زیاد و کسب دانش از راه مطالعه منابع گوناگون علمی دارد و درست به همان دلائلی که عموم انسان ها حال و حوصله ورزش ندارند ( در حالیکه می دانند تا چه میزان برای سلامتیشان ضروری است )، حوصله فکر کردن و تصمیم گیری منطقی و عمل به آن را ندارند.
▫️از طرفی همانگونه که ورزشکاران بر اساس خصوصیات فردی و ژنتیکی در رشته خاصی توانایی رشد خارق العاده خواهند یافت، افراد جامعه نیز دایره توانایی متفاوت و متنوعی در حوزه فکر و اندیشه خواهند داشت.
▫️انسان های موفق دو ویژگی مهم دارند. اول دایره توانایی خود را به خوبی تشخیص داده اند و سپس در بسط و گسترش آن کوشیده اند.
آنها می دانند چه چیزهایی را می فهمند و چه چیز هایی را نمی فهمند. خیلی مهم نیست دایره چقدر بزرگ باشد ، مهم آن است که می دانند محیطش کجاست.
دانش اصیل را در انسان هایی مشاهده می کنیم که زمان و تلاش فوق العاده ای را برای درک یک موضوع صرف کرده اند.
▫️وجه بارز دموکراسی که مراجعه به آرای عمومی را زیر بنای تشکیل جامعه دموکراتیک قرارداده ، در ذات خود ایجاد یک حکومت و نظام خردورز را دچار چالش نموده است.
در حالیکه برای تعیین سرنوشت یک کشور ، در تمامی جهان ، بسیاری بر طبل مراجعه به آرای عمومی می کوبند ، رای یک بی سواد گریزان از مطالعه ، با رای یک عالم اهل مطالعه و تفکر برابر دانسته می شود و این در عین رعایت ظاهری فریبنده به نام برابری ، در تضادی آشکار با عدالت و در تضاد با انتخابی هوشمندانه است.
▫️پس اساسا آیا می توان انتظار داشت انتخابات دموکراتیک به شکل امروزین منجر به حکومت طبقه خردورزان شود ؟
در تصمیم گیری های مهم، انسان ها یا زمان کافی برای مطالعه و محاسبه ندارند یا دایره توانایی آنها برای اتخاذ تصمیمات مهم رشد نکرده است که در هر دو حالت به میانبرها در تصمیم گیری متوسل می شوند که این میانبر ها اشکال گوناگونی دارند:
1. با چند نشانه و شعار دست به انتخاب می زنند.
2. توجه می کنند از اکثریت چه صدایی به گوش می رسد.
3. به معتمدین خود مراجعه می نمایند.
4. مصلحت نزدیک و شخصی یا قومی را بر مصلحت دور و پر زحمت ولی جامع ترجیح می دهند.
5. در فرایند انتخابات شرکت نمی کنند و منتظر اعلام رای دیگران می شوند.
▫️بنابراین به نظر نگارنده هر فرایند انتخاب عادلانه و هوشمندانه ای نیاز به تعیین شاخص وزن دهی به آرا دارد و نیز مطابق نظر پوپر ضروری است که در دنیای امروزین دموکراسی را در سهولت در برکناری ( بدون خونریزی ) حکومت ( دولت ) در شرایط خطیر و به گونه ای موثر قبل از وقوع فاجعه جستجو نمود.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍🏼دکتر فرشاد اکبری سامانی
▫️فیلسوف معاصر کارل پوپر چنین می گوید:
«این پرسش که چه کسی باید حکومت کند ؟ فرزانگان اندک یا احمقان بسیار ؟ همواره مسئله سیاست بوده است... و پاسخ کنونی ما نیز که "دموکراسی " نامیده می شود ، پاسخ به این پرسش اصولا نادرست است زیرا دموکراسی را حاکمیت "ملت" تعریف می کنند و در نتیجه به این پرسش که چه کسی باید حکومت کند؟ اینگونه پاسخ می دهند که "ملت" باید حکومت کند ، اما "ملت" در هیچ کجا حکومت نکرده است و نمی کند.
ما باید قانونهای اساسی دموکراتیکمان را بر اساس سوال دیگری که عاقلانه است تعریف کنیم و آن اینکه چگونه می توانیم به گونه ای بسیار موثر از فاجعه پیشگیری کنیم ( حتی اگر نه با اطمینان )؟ »
▫️از دیدگاه رفتاری، فرآیند تفکر و تصمیم گیری نیاز به صرف زمان و انرژی دارد و شاید به همین خاطر، بسیاری از آن گریزان و به دنبال تقلید یا راههای میانبر هستند.
▫️همانند شکوفایی و خلق یک ورزشکار که نیاز به تمرین و ممارست برای بالا بردن توان فیزیکی و روحی دارد، خلق یک انسان متفکر نیز نیاز به تمرین زیاد و کسب دانش از راه مطالعه منابع گوناگون علمی دارد و درست به همان دلائلی که عموم انسان ها حال و حوصله ورزش ندارند ( در حالیکه می دانند تا چه میزان برای سلامتیشان ضروری است )، حوصله فکر کردن و تصمیم گیری منطقی و عمل به آن را ندارند.
▫️از طرفی همانگونه که ورزشکاران بر اساس خصوصیات فردی و ژنتیکی در رشته خاصی توانایی رشد خارق العاده خواهند یافت، افراد جامعه نیز دایره توانایی متفاوت و متنوعی در حوزه فکر و اندیشه خواهند داشت.
▫️انسان های موفق دو ویژگی مهم دارند. اول دایره توانایی خود را به خوبی تشخیص داده اند و سپس در بسط و گسترش آن کوشیده اند.
آنها می دانند چه چیزهایی را می فهمند و چه چیز هایی را نمی فهمند. خیلی مهم نیست دایره چقدر بزرگ باشد ، مهم آن است که می دانند محیطش کجاست.
دانش اصیل را در انسان هایی مشاهده می کنیم که زمان و تلاش فوق العاده ای را برای درک یک موضوع صرف کرده اند.
▫️وجه بارز دموکراسی که مراجعه به آرای عمومی را زیر بنای تشکیل جامعه دموکراتیک قرارداده ، در ذات خود ایجاد یک حکومت و نظام خردورز را دچار چالش نموده است.
در حالیکه برای تعیین سرنوشت یک کشور ، در تمامی جهان ، بسیاری بر طبل مراجعه به آرای عمومی می کوبند ، رای یک بی سواد گریزان از مطالعه ، با رای یک عالم اهل مطالعه و تفکر برابر دانسته می شود و این در عین رعایت ظاهری فریبنده به نام برابری ، در تضادی آشکار با عدالت و در تضاد با انتخابی هوشمندانه است.
▫️پس اساسا آیا می توان انتظار داشت انتخابات دموکراتیک به شکل امروزین منجر به حکومت طبقه خردورزان شود ؟
در تصمیم گیری های مهم، انسان ها یا زمان کافی برای مطالعه و محاسبه ندارند یا دایره توانایی آنها برای اتخاذ تصمیمات مهم رشد نکرده است که در هر دو حالت به میانبرها در تصمیم گیری متوسل می شوند که این میانبر ها اشکال گوناگونی دارند:
1. با چند نشانه و شعار دست به انتخاب می زنند.
2. توجه می کنند از اکثریت چه صدایی به گوش می رسد.
3. به معتمدین خود مراجعه می نمایند.
4. مصلحت نزدیک و شخصی یا قومی را بر مصلحت دور و پر زحمت ولی جامع ترجیح می دهند.
5. در فرایند انتخابات شرکت نمی کنند و منتظر اعلام رای دیگران می شوند.
▫️بنابراین به نظر نگارنده هر فرایند انتخاب عادلانه و هوشمندانه ای نیاز به تعیین شاخص وزن دهی به آرا دارد و نیز مطابق نظر پوپر ضروری است که در دنیای امروزین دموکراسی را در سهولت در برکناری ( بدون خونریزی ) حکومت ( دولت ) در شرایط خطیر و به گونه ای موثر قبل از وقوع فاجعه جستجو نمود.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️توهم پولی چیست؟
✍مصطفی نصراصفهانی
یکی از شناخته شده ترین سوگیریهای رفتاری در بین جامعه اقتصاددانان(حتی پیش از اینکه دانش اقتصاد رفتاری پا به عرصه وجود بگذارد) توهم پولی یا همان Money Illusion است.
▫️این پدیده برای اولین بار در اوایل قرن بیستم توسط اروینگ فیشر مطرح شد. ایشان در سال 1923 هم کتابی دقیقا با عنوان "توهم پولی" منتشر کرد. بعدها توهم پولی از طریق مکتب کینزی وارد مدلهای اقتصاد شد و در کتابهای اقتصاد کلان دوره لیسانس حتما به آن پرداخته میشود.
▫️از میان اقتصاددانان رفتاری که روی این موضوع کار کرده اند میتوان به الدار سفیر، دایموند و تورسکی اشاره کرد.
▫️متاسفانه اخیرا در تحلیلهایی از بعضی از دوستان در فضای مجازی به پدیده توهم پولی اشاره شده است و به وضوح معنایی واژگونه از آن استنباط شده است. در شبکه های اجتماعی معمولا تحلیل یک نفر توجه ها را به یک موضوع مشخص جلب میکند و باقی افراد هم به آن میپردازند. فکر میکنم این روایت واژگونه از توهم پولی با مطلبی از دوستمان دکتر ملکی با عنوان "پوپولیسم در کمین دستمزدها" شروع شد(به آن متن انتقادهای دیگری هم وارد است که جداگانه مطرح خواهد شد و البته اینها چیزی از اعتبار شخص ایشان کم نمیکند).
▫️سوگیری توهم پولی میگوید که مردم ممکن است نسبت به کاهش قدرت خرید ناآگاه باشند. یعنی حواسشان نیست که اسکناس هزار تومانی دیگر آن هزار تومانی سابق نیست و قدرت خریدش به شدت کاهش پیدا کرده است.
▫️در بازار کالا و خدمات، این سوگیری ممکن است منحر به تاخیر در تعدیل قیمتها و چسبندگی قیمتی بشود.
▫️در بازار کار، این سوگیری باعث میشود مردم با افزایش ارزش اسمی دستمزد به اندازه ای کمتر از نرخ تورم احساس خوبی داشته باشند! فرض کنید تورم 120درصد باشد، اما دریافتی حقوق بگیران دوبرابر بشود(یعنی 100درصد رشد). حقوق بگیری که دچار توهم پولی است از شرایط فوق ناراضی نیست در حالیکه قدرت خریدش نزدیک 10درصد کم شده! اگر این کاهش در دستمزد مستقیم اتفاق می افتاد شخص حتما اعتراض میکرد، اما الان ممکن است حتی توهم برنده بودن هم داشته باشد!
▫️برای سنجش این مسئله در خودتان فرض کنید که حقوقتان در سال آینده دو برابر خواهد شد. چه احساسی دارید؟
▫️بنابرین توهم پولی یک غفلت از حقوق خود است. وقتی کسی نسبت به حق خودش ناآگاه باشد چه باید کرد؟
⭕️⭕️ حالا چه کنیم؟
یکی از بزرگان دانش اقتصاد توسعه میگوید: توسعه یک کشور زمانی اتفاق می افتد که حقوق ضعیفترین افراد هم در آن محافظت بشود. دهاتی را تصور کنید که در آن ارثیه دیوانگان و ایتام را میخورند. آیا این تصویر برای شما مشمئز کننده نیست؟ بطور مشابه عدم آگاهی یا غفلت عوامل اقتصادی هم نباید منجر به تضییع حقوقشان بشود.
▫️به این منظور باید در هر شانی هستیم دقیق رفتار کنیم.
▫️در شان حقوق بگیر حواسمان باشد که "قدرت خرید" مهم است نه ارزش اسمی دستمزد.
▫️در شان سیاستگذار یادمان باشد روی توهم پولی در سیاستگذاری حساب باز نکنیم؛ نه عاقلانه است و نه اخلاقی! سیاستگذار باید بداند اگر توهم پولی مردم کمکی به اهداف سیاستی هم بکند ناحق است.
▫️در شان بانک مرکزی و مرکز آمار خیال نکنیم با پایین نشان دادن تورم کار خوبی میکنیم!
▫️بعنوان مرجع اجتماعی(مثل صاحبان رسانه) تلاش کنیم آحاد اقتصادی کمترین درجه از توهم پولی را داشته باشند. یکدیگر را نسبت به آمار دقیق تورم آگاه کنیم. یک فرد روستایی را در نظر بگیرید که کالایش را دارد به قیمتی پایین در شهر میفروشد.
▫️و در شان خریدار خدمات آنجا که خدمتی خریداری میکنیم انصاف داشته باشیم و خودمان قیمت بیشتری بپردازیم.
النجات فی الصدق..
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍مصطفی نصراصفهانی
یکی از شناخته شده ترین سوگیریهای رفتاری در بین جامعه اقتصاددانان(حتی پیش از اینکه دانش اقتصاد رفتاری پا به عرصه وجود بگذارد) توهم پولی یا همان Money Illusion است.
▫️این پدیده برای اولین بار در اوایل قرن بیستم توسط اروینگ فیشر مطرح شد. ایشان در سال 1923 هم کتابی دقیقا با عنوان "توهم پولی" منتشر کرد. بعدها توهم پولی از طریق مکتب کینزی وارد مدلهای اقتصاد شد و در کتابهای اقتصاد کلان دوره لیسانس حتما به آن پرداخته میشود.
▫️از میان اقتصاددانان رفتاری که روی این موضوع کار کرده اند میتوان به الدار سفیر، دایموند و تورسکی اشاره کرد.
▫️متاسفانه اخیرا در تحلیلهایی از بعضی از دوستان در فضای مجازی به پدیده توهم پولی اشاره شده است و به وضوح معنایی واژگونه از آن استنباط شده است. در شبکه های اجتماعی معمولا تحلیل یک نفر توجه ها را به یک موضوع مشخص جلب میکند و باقی افراد هم به آن میپردازند. فکر میکنم این روایت واژگونه از توهم پولی با مطلبی از دوستمان دکتر ملکی با عنوان "پوپولیسم در کمین دستمزدها" شروع شد(به آن متن انتقادهای دیگری هم وارد است که جداگانه مطرح خواهد شد و البته اینها چیزی از اعتبار شخص ایشان کم نمیکند).
▫️سوگیری توهم پولی میگوید که مردم ممکن است نسبت به کاهش قدرت خرید ناآگاه باشند. یعنی حواسشان نیست که اسکناس هزار تومانی دیگر آن هزار تومانی سابق نیست و قدرت خریدش به شدت کاهش پیدا کرده است.
▫️در بازار کالا و خدمات، این سوگیری ممکن است منحر به تاخیر در تعدیل قیمتها و چسبندگی قیمتی بشود.
▫️در بازار کار، این سوگیری باعث میشود مردم با افزایش ارزش اسمی دستمزد به اندازه ای کمتر از نرخ تورم احساس خوبی داشته باشند! فرض کنید تورم 120درصد باشد، اما دریافتی حقوق بگیران دوبرابر بشود(یعنی 100درصد رشد). حقوق بگیری که دچار توهم پولی است از شرایط فوق ناراضی نیست در حالیکه قدرت خریدش نزدیک 10درصد کم شده! اگر این کاهش در دستمزد مستقیم اتفاق می افتاد شخص حتما اعتراض میکرد، اما الان ممکن است حتی توهم برنده بودن هم داشته باشد!
▫️برای سنجش این مسئله در خودتان فرض کنید که حقوقتان در سال آینده دو برابر خواهد شد. چه احساسی دارید؟
▫️بنابرین توهم پولی یک غفلت از حقوق خود است. وقتی کسی نسبت به حق خودش ناآگاه باشد چه باید کرد؟
⭕️⭕️ حالا چه کنیم؟
یکی از بزرگان دانش اقتصاد توسعه میگوید: توسعه یک کشور زمانی اتفاق می افتد که حقوق ضعیفترین افراد هم در آن محافظت بشود. دهاتی را تصور کنید که در آن ارثیه دیوانگان و ایتام را میخورند. آیا این تصویر برای شما مشمئز کننده نیست؟ بطور مشابه عدم آگاهی یا غفلت عوامل اقتصادی هم نباید منجر به تضییع حقوقشان بشود.
▫️به این منظور باید در هر شانی هستیم دقیق رفتار کنیم.
▫️در شان حقوق بگیر حواسمان باشد که "قدرت خرید" مهم است نه ارزش اسمی دستمزد.
▫️در شان سیاستگذار یادمان باشد روی توهم پولی در سیاستگذاری حساب باز نکنیم؛ نه عاقلانه است و نه اخلاقی! سیاستگذار باید بداند اگر توهم پولی مردم کمکی به اهداف سیاستی هم بکند ناحق است.
▫️در شان بانک مرکزی و مرکز آمار خیال نکنیم با پایین نشان دادن تورم کار خوبی میکنیم!
▫️بعنوان مرجع اجتماعی(مثل صاحبان رسانه) تلاش کنیم آحاد اقتصادی کمترین درجه از توهم پولی را داشته باشند. یکدیگر را نسبت به آمار دقیق تورم آگاه کنیم. یک فرد روستایی را در نظر بگیرید که کالایش را دارد به قیمتی پایین در شهر میفروشد.
▫️و در شان خریدار خدمات آنجا که خدمتی خریداری میکنیم انصاف داشته باشیم و خودمان قیمت بیشتری بپردازیم.
النجات فی الصدق..
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️توهم پولی
مردم از تغییرات «قدرت خرید پول» غافل هستند.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
مردم از تغییرات «قدرت خرید پول» غافل هستند.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Forwarded from Renani Mohsen / محسن رنانی
.
.
خطاهای سیاستگذاری اقتصادی در ایران
____________________
سخنان محسن رنانی در نشست معرفی «کتاب اقتصاد رفتاری»
پردیس کتاب مشهد
۲۳ شهریور ۱۳۹۷
👇👇👇👇
.
خطاهای سیاستگذاری اقتصادی در ایران
____________________
سخنان محسن رنانی در نشست معرفی «کتاب اقتصاد رفتاری»
پردیس کتاب مشهد
۲۳ شهریور ۱۳۹۷
👇👇👇👇
Forwarded from پردیس کتاب @pardis_ketab
بیستمین جلسه نشست نقد و بررسی کتاب با موضوعیت کتاب
اقتصاد رفتاری
با حضور و سخنرانی:
دکتر محسن رنانی (مترجم)
دکتر مهدی فیضی(دبیر نشست)
و با حضور جمع کثیری از علاقهمندان در ساعت ۱۰:۰۰ روز جمعه بیست و سوم شهریور ماه ۱۳۹۷ در پردیس کتاب مشهد برگزار شد.
https://t.iss.one/pardis_ketab/8886
#جمعه_های_پردیس_کتاب
اقتصاد رفتاری
با حضور و سخنرانی:
دکتر محسن رنانی (مترجم)
دکتر مهدی فیضی(دبیر نشست)
و با حضور جمع کثیری از علاقهمندان در ساعت ۱۰:۰۰ روز جمعه بیست و سوم شهریور ماه ۱۳۹۷ در پردیس کتاب مشهد برگزار شد.
https://t.iss.one/pardis_ketab/8886
#جمعه_های_پردیس_کتاب
Telegram
پردیس کتاب @pardis_ketab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️◻️صحبتهای زیبا و صادقانه دکترصادق زیباکلام در مورد کربلا و عزاداری
#اثر_محیط
#چالشهای_درونی
#شور_و_شعور
✔️کانال تخصصی اقتصاد رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
#اثر_محیط
#چالشهای_درونی
#شور_و_شعور
✔️کانال تخصصی اقتصاد رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Forwarded from اقتصاد رفتاری (Mostafa Nasr Esfahani)
⭕️◻️توهم تورم زا نبودن افزایش نرخ ارز
✍مصطفی نصراصفهانی
سال گذشته زمزمه های سیاست تعدیل باز هم مطرح شده بود و از یک طرف طرفداران تعدیل از لزوم "واقعی شدن" قیمتها از جمله نرخ ارز سخن میگفتند و از فواید افزایش نرخ ارز برای تولید و صادرات کشور، و از طرف دیگر مخالفان اگرچه با منطق کلی واقعی شدن قیمتهای نسبی موافق بودند اما از یک طرف در اینکه کدام قیمت(بخصوص در مورد ارز) واقعی است تشکیک میکردند و از طرف دیگر در مورد اهمیت و فوریت پایین این جراحی نسبت به دیگر انواع اصلاحات در اقتصاد سخن میراندند. مخالفان از "مارپیچ نرخ ارز-تورم" میگفتند و موافقان با نگاهی "حسابداری" و "مهندسی" میگفتند که افزایش صد درصدی نرخ ارز در بدبینانه ترین حالت 20درصد تورم ایجاد میکند. استدلالشان هم این بود که افزایش نرخ ارز باعث افزایش قیمت محصولات وارداتی خواهد شد و چون در تولیدات داخلی سهم مواد واسطه ای و کالاهای سرمایه ای وارداتی بطور متوسط چندان بالا نیست، پس قیمت محصولات تولید داخل افزایش پیدا نخواهد کرد!
▫️اما اگر منطق حسابداری را کنار گذاشته و منطق دانش اقتصاد را بکار بگیریم(تفاوت این دو نگاه دقیقا درنظرگرفتن "هزینه فرصت" در دانش اقتصاد است)، آنگاه آنچه تعیین کننده قیمت محصول داخلی است "هزینه فرصت" آن است نه هزینه تمام شده آن!
▫️بنابرین کالایی را تصور کنید که صدرصد مواد اولیه اش داخلی است ولی امکان صادرات آن هم وجود دارد. فرض کنید که قیمت جهانی آن قبل و بعد از شوک ارزی یک دلار بوده و هست. تولیدکننده قبلا از صادر کردن کالای مذکور 3700تومان بدست می آورد(و میتوان نتیجه گرفت هزینه فرصت آن همین 3700بود) ولی الان 10500تومان. اگرچه هزینه تمام شده کالای مذکور افزایش نیافته، اما هزینه فرصت آن تقریبا سه برابر شده است و آنچه قیمت بازار را تعیین میکند هزینه فرصت است!
▫️بنابرین قیمت کالای قابل تجارت دقیقا به همان میزانی که نرخ ارز افزایش داشته افزایش خواهد داشت. حالا ممکن است صادرات محصول داخلی کمی هزینه مبادله داشته باشد و قیمت آن محصول در داخل به اندازه آن هزینه مبادله کمتر باشد.(مثلا بجای سه برابر شدن، دو و نیم برابر بشود)
اگر هم این اتفاق نمی افتد ریشه در #توهم_پولی عوامل اقتصادی، عدم تقارنهای اطلاعاتی و اصطکاکها دارد.
از طرف دیگر کالاهای وارداتی هم که دقیقا به اندازه نرخ ارز گران خواهند شد و تکلیفشان مشخص است...
رکود-تورمی سنگینی در راه است...
#سوگیری_غفلت_ازهزینه_فرصت
#Opportunity_cost_neglect
#Steve_Hanke
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍مصطفی نصراصفهانی
سال گذشته زمزمه های سیاست تعدیل باز هم مطرح شده بود و از یک طرف طرفداران تعدیل از لزوم "واقعی شدن" قیمتها از جمله نرخ ارز سخن میگفتند و از فواید افزایش نرخ ارز برای تولید و صادرات کشور، و از طرف دیگر مخالفان اگرچه با منطق کلی واقعی شدن قیمتهای نسبی موافق بودند اما از یک طرف در اینکه کدام قیمت(بخصوص در مورد ارز) واقعی است تشکیک میکردند و از طرف دیگر در مورد اهمیت و فوریت پایین این جراحی نسبت به دیگر انواع اصلاحات در اقتصاد سخن میراندند. مخالفان از "مارپیچ نرخ ارز-تورم" میگفتند و موافقان با نگاهی "حسابداری" و "مهندسی" میگفتند که افزایش صد درصدی نرخ ارز در بدبینانه ترین حالت 20درصد تورم ایجاد میکند. استدلالشان هم این بود که افزایش نرخ ارز باعث افزایش قیمت محصولات وارداتی خواهد شد و چون در تولیدات داخلی سهم مواد واسطه ای و کالاهای سرمایه ای وارداتی بطور متوسط چندان بالا نیست، پس قیمت محصولات تولید داخل افزایش پیدا نخواهد کرد!
▫️اما اگر منطق حسابداری را کنار گذاشته و منطق دانش اقتصاد را بکار بگیریم(تفاوت این دو نگاه دقیقا درنظرگرفتن "هزینه فرصت" در دانش اقتصاد است)، آنگاه آنچه تعیین کننده قیمت محصول داخلی است "هزینه فرصت" آن است نه هزینه تمام شده آن!
▫️بنابرین کالایی را تصور کنید که صدرصد مواد اولیه اش داخلی است ولی امکان صادرات آن هم وجود دارد. فرض کنید که قیمت جهانی آن قبل و بعد از شوک ارزی یک دلار بوده و هست. تولیدکننده قبلا از صادر کردن کالای مذکور 3700تومان بدست می آورد(و میتوان نتیجه گرفت هزینه فرصت آن همین 3700بود) ولی الان 10500تومان. اگرچه هزینه تمام شده کالای مذکور افزایش نیافته، اما هزینه فرصت آن تقریبا سه برابر شده است و آنچه قیمت بازار را تعیین میکند هزینه فرصت است!
▫️بنابرین قیمت کالای قابل تجارت دقیقا به همان میزانی که نرخ ارز افزایش داشته افزایش خواهد داشت. حالا ممکن است صادرات محصول داخلی کمی هزینه مبادله داشته باشد و قیمت آن محصول در داخل به اندازه آن هزینه مبادله کمتر باشد.(مثلا بجای سه برابر شدن، دو و نیم برابر بشود)
اگر هم این اتفاق نمی افتد ریشه در #توهم_پولی عوامل اقتصادی، عدم تقارنهای اطلاعاتی و اصطکاکها دارد.
از طرف دیگر کالاهای وارداتی هم که دقیقا به اندازه نرخ ارز گران خواهند شد و تکلیفشان مشخص است...
رکود-تورمی سنگینی در راه است...
#سوگیری_غفلت_ازهزینه_فرصت
#Opportunity_cost_neglect
#Steve_Hanke
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️شاید خندهدار بنظر برسد، اما این کار نتانیاهو روشی کاملا علمی و اثرگذار است!
✔️کانال تخصصی اقتصادرفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✔️کانال تخصصی اقتصادرفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️◻️گزارش BBC در مورد چرایی نقاشیهای نتانیاهو
✔️کانال تخصصی اقتصاد رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✔️کانال تخصصی اقتصاد رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️چرا نتانیاهو از عکس و نمودار استفاده میکند؟
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
اکثر مردم ایران فکر میکنند که سبک سخنرانی نتانیاهو ریشه در احساسات او دارد و او را با کسی مثل احمدینژاد مقایسه میکنند. این در حالی است که غربیها و بخصوص اسرائیلیها روی تکتک جزئیات کارهایشان فکر کردهاند. دانش روانشناسی هم که مورد توجه و تحت تاثیر یهودیان و اسرائیلیها بوده است. تصور کنید که از فروید و مازلو و سایمون گرفته تا کانمن و تورسکی همگی یهودی هستند. حتی دانیل کانمن که یکی از بزرگان دانش نوپای اقتصاد رفتاری است مدتی مشاور ارتش اسرائیل بوده است.
▫️در همین حالی که مردم ایران در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به عکسی که نتانیاهو در سازمان ملل نشان داد میخندند و او را تمسخر میکنند، جامعه بینالملل سخنرانی او را یک «شاهکار»(Masterpiece) مینامند. به مقاله زیر یک نگاه بیندازید:
https://www.ynetnews.com/articles/0,7340,L-5360147,00.html
▫️ویدئوی کوتاه زیر سابقه استفاده از تجهیزات کمک آموزشی(!) توسط نتانیاهو را مرور میکند و اثرگذاری این روش در بخاطر ماندن ادعاهای او را تأکید میکند:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1091
▫️ویدئوی فوق تنها به اثرِخاص بودن و در نتیجه بهخاطرماندن اشاره میکند در حالیکه این روش توضیح دادن(بخصوص وقتی با بیان صمیمی، شیوا، ساده و براحتی قابل فهم او ترکیب میشود)، قوه تخیل مخاطب را هم درگیر میکند و ادعاهای مطرحشده را «باورپذیرتر» میکند. نتانیاهو به این روش، مسئله را به صورتی که دلخواهش است در ذهن مخاطبش «صورتبندی»(Frame) میکند. تصاویری که نتانیاهو نشان میدهد از جنس توضیحات اضافهای است که مخاطب را از نظر روانی از مطالبه اسناد و مدارک بیشتر منصرف میکند.
▫️اساسا «گروه هدفِ» نتانیاهو در آن سخنرانی و دیگر سخنرانیهایش مردم ایران نبودند، بلکه هدف، اثرگذاری بر سیاستمداران کشورها و ملتهای دنیا بوده است و در این زمینه هم بسیار موفق بوده است! دیپلماسی عمومی یعنی همین اثرگذاری پایدار بر تصویر ذهنی ملتها و دولتها.
▫️با اینحال، این استفاده حداکثری سران اسرائیل از امکانات، حاوی نکات جالبی هم هست: از یک طرف نشاندهنده محدودیتهای لابی اسرائیلی است و از طرف دیگر، اهمیت چنین اجلاسهایی را نشان میدهد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
اکثر مردم ایران فکر میکنند که سبک سخنرانی نتانیاهو ریشه در احساسات او دارد و او را با کسی مثل احمدینژاد مقایسه میکنند. این در حالی است که غربیها و بخصوص اسرائیلیها روی تکتک جزئیات کارهایشان فکر کردهاند. دانش روانشناسی هم که مورد توجه و تحت تاثیر یهودیان و اسرائیلیها بوده است. تصور کنید که از فروید و مازلو و سایمون گرفته تا کانمن و تورسکی همگی یهودی هستند. حتی دانیل کانمن که یکی از بزرگان دانش نوپای اقتصاد رفتاری است مدتی مشاور ارتش اسرائیل بوده است.
▫️در همین حالی که مردم ایران در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به عکسی که نتانیاهو در سازمان ملل نشان داد میخندند و او را تمسخر میکنند، جامعه بینالملل سخنرانی او را یک «شاهکار»(Masterpiece) مینامند. به مقاله زیر یک نگاه بیندازید:
https://www.ynetnews.com/articles/0,7340,L-5360147,00.html
▫️ویدئوی کوتاه زیر سابقه استفاده از تجهیزات کمک آموزشی(!) توسط نتانیاهو را مرور میکند و اثرگذاری این روش در بخاطر ماندن ادعاهای او را تأکید میکند:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1091
▫️ویدئوی فوق تنها به اثرِخاص بودن و در نتیجه بهخاطرماندن اشاره میکند در حالیکه این روش توضیح دادن(بخصوص وقتی با بیان صمیمی، شیوا، ساده و براحتی قابل فهم او ترکیب میشود)، قوه تخیل مخاطب را هم درگیر میکند و ادعاهای مطرحشده را «باورپذیرتر» میکند. نتانیاهو به این روش، مسئله را به صورتی که دلخواهش است در ذهن مخاطبش «صورتبندی»(Frame) میکند. تصاویری که نتانیاهو نشان میدهد از جنس توضیحات اضافهای است که مخاطب را از نظر روانی از مطالبه اسناد و مدارک بیشتر منصرف میکند.
▫️اساسا «گروه هدفِ» نتانیاهو در آن سخنرانی و دیگر سخنرانیهایش مردم ایران نبودند، بلکه هدف، اثرگذاری بر سیاستمداران کشورها و ملتهای دنیا بوده است و در این زمینه هم بسیار موفق بوده است! دیپلماسی عمومی یعنی همین اثرگذاری پایدار بر تصویر ذهنی ملتها و دولتها.
▫️با اینحال، این استفاده حداکثری سران اسرائیل از امکانات، حاوی نکات جالبی هم هست: از یک طرف نشاندهنده محدودیتهای لابی اسرائیلی است و از طرف دیگر، اهمیت چنین اجلاسهایی را نشان میدهد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
ynetnews.com
Netanyahu’s UN speech was a masterpiece
Analysis: The carefully crafted speech at the General Assembly contained several messages designed to reinforce the US’s backing of Israel, shore up his political support base, nudge the Europeans into engaging in some historical introspection as they continue…
Forwarded from اقتصاد رفتاری (Mostafa Nasr Esfahani)
◻️⭕️رمه رم کرده است!
✍مصطفی نصراصفهانی
یکی از اشکالاتی که در سخنرانیها و کلاسها موقع مرور سوگیری رفتار رمه ای(گله ای) گرفته میشود اینست که چرا انسانها را به حیوانات تشبیه میکنید؟! پیشنهاد جایگزین ایشان عبارت "رفتارگروهی" است.
اما من برای اقناع ایشان معمولا جواب میدهم که کلمه Herd دقیقا میشود "گله" و کسی که این نامگذاری را اولین بار کرده مسلما چیزی میدانسته.
▫️حالا که رفتارهای این روزهای مردم و نقدینگی سرگردان را میبینم این نامگذاری را تحسین میکنم.
▫️واحدهای نقدینگی درست مثل گوسفندان یک گله و یا پرندگانی در یک دسته عظیم جابجا میشوند و ازین بازار به آن بازار می ریزند.
▫️حتما صحنه جابجا شدن دسته گنجشکها و یا کبوترها از یک درخت به روی درختی دیگر را قبلا دیده اید! حکایت این روزهای بازارهای مالی(بخصوص سکه) دقیقا حکایت گله های حیوانات است؛ گله گوسفندی که رم کرده است و هر از گاهی محرکی باعثی تغییر مسیرشان از یک سمت به سمت دیگر میشود. چوپان هم کار از دستش در رفته و بعید نیست زیر دست و پای گله نابود شود.
▫️همین دیروز بود که در بازار سکه فروشندگان به صرافيها التماس میکردند که سکه ایشان را با قیمتهایی حتی پایینتر خریداری کنند. اما امروز دقیقا برعکس شده است. حالا برای خرید و نه فروش باید التماس کنی و این وسط شدت احساسات باعث میشود قیمتها با سرعت بیشتری رشد کنند.
▫️خاطرات گذشته مردم از نوسانات نرخ ارز آنان را حساس کرده است. آنها دیده اند که باید کلاهشان را بچسبند تا باد نبرد! چون حاکمانشان چیزی از محافظت از حقوق مالکیت نمیفهمند. حاکمانشان اساسا دانش حقوق را به رسمیت نمیشناسند چه برسد به جنبه های ظریفتر از حقوق شهروندی و... که اگر اینطور نبود فرار سرمایه و فرار مغزها اینهمه شدت نداشت! مردم دیده اند که چگونه در این نوسانات عده ای میلیاردر شدند و چگونه عده ای ارزش داراییشان هر روز کمتر شد!
▫️اگرچه ایجاد این حجم نقدینگی(آنهم با روشی ظالمانه) و ایجاد انتظار بازدهیهای غیر عادی بالا در صاحبان نقدینگی فقط و فقط اشتباه بانک مرکزی و حکومت در سالهای گذشته بوده است اما پویایی اتفاقات اخیر را میشود به راحتی به رفتار رمه ای صاحبان نقدینگی نسبت داد:
""رمه رم کرده است...""
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍مصطفی نصراصفهانی
یکی از اشکالاتی که در سخنرانیها و کلاسها موقع مرور سوگیری رفتار رمه ای(گله ای) گرفته میشود اینست که چرا انسانها را به حیوانات تشبیه میکنید؟! پیشنهاد جایگزین ایشان عبارت "رفتارگروهی" است.
اما من برای اقناع ایشان معمولا جواب میدهم که کلمه Herd دقیقا میشود "گله" و کسی که این نامگذاری را اولین بار کرده مسلما چیزی میدانسته.
▫️حالا که رفتارهای این روزهای مردم و نقدینگی سرگردان را میبینم این نامگذاری را تحسین میکنم.
▫️واحدهای نقدینگی درست مثل گوسفندان یک گله و یا پرندگانی در یک دسته عظیم جابجا میشوند و ازین بازار به آن بازار می ریزند.
▫️حتما صحنه جابجا شدن دسته گنجشکها و یا کبوترها از یک درخت به روی درختی دیگر را قبلا دیده اید! حکایت این روزهای بازارهای مالی(بخصوص سکه) دقیقا حکایت گله های حیوانات است؛ گله گوسفندی که رم کرده است و هر از گاهی محرکی باعثی تغییر مسیرشان از یک سمت به سمت دیگر میشود. چوپان هم کار از دستش در رفته و بعید نیست زیر دست و پای گله نابود شود.
▫️همین دیروز بود که در بازار سکه فروشندگان به صرافيها التماس میکردند که سکه ایشان را با قیمتهایی حتی پایینتر خریداری کنند. اما امروز دقیقا برعکس شده است. حالا برای خرید و نه فروش باید التماس کنی و این وسط شدت احساسات باعث میشود قیمتها با سرعت بیشتری رشد کنند.
▫️خاطرات گذشته مردم از نوسانات نرخ ارز آنان را حساس کرده است. آنها دیده اند که باید کلاهشان را بچسبند تا باد نبرد! چون حاکمانشان چیزی از محافظت از حقوق مالکیت نمیفهمند. حاکمانشان اساسا دانش حقوق را به رسمیت نمیشناسند چه برسد به جنبه های ظریفتر از حقوق شهروندی و... که اگر اینطور نبود فرار سرمایه و فرار مغزها اینهمه شدت نداشت! مردم دیده اند که چگونه در این نوسانات عده ای میلیاردر شدند و چگونه عده ای ارزش داراییشان هر روز کمتر شد!
▫️اگرچه ایجاد این حجم نقدینگی(آنهم با روشی ظالمانه) و ایجاد انتظار بازدهیهای غیر عادی بالا در صاحبان نقدینگی فقط و فقط اشتباه بانک مرکزی و حکومت در سالهای گذشته بوده است اما پویایی اتفاقات اخیر را میشود به راحتی به رفتار رمه ای صاحبان نقدینگی نسبت داد:
""رمه رم کرده است...""
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️دهکهای پائین زیر چرخهای رکود تورمی
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
شوک وارد شده به نرخ ارز منجر به رکودی تورمی خواهد شد: چیزی که در شوک ارزی سال 91 هم تجربه کردیم.
▫️تورم باعث کاهش قدرت خرید مردم میشود. این کاهش قدرت خرید در شرایط معمولی هم به دلیل توهم پولی پایدار خواهد بود، ولی وقتی رکود هم همراهش باشد موجِ بیکاری ایجادشده، کاهشِ بیشترِ نرخِ دستمزدِ واقعی را هم به همراه خواهد داشت.
▫️بنابراین در یک خانوارِ دهکِ پائین، هم قدرتِ خریدِ دستمزدها(که معمولا ثابت است یا افزایشی متناسب تورم ندارد) کاهش پیدا میکند، و هم تعداد افرادِ شاغل کاهش پیدا میکند.
▫️مطابق آماری که مربوط به پیش از جهش نرخ ارز از یکی از دوستان شنیدم بیش از 3 میلیون خانوار با درآمد ماهانه کمتر از 500هزار تومان زندگی میکنند. اگر اندازه خانوار را بطور متوسط 3 نفر در نظر بگیریم این یعنی بیش از 9 میلیون نفر از جمعیت، با درآمد کمتر از 170هزار تومان در ماه زندگی میکنند!(یعنی از هر ده نفر بیش از یک نفر)
▫️با این آمار میتوان فهمید که وقتی گفته میشد افراد زیادی با همان یارانه 45 هزار تومان زندگی میکنند حرف نابجایی نبوده است!
▫️ممکن است گفته شود که افراد فوقالذکر از دهکِ اولِ درآمدی هستند و شاید اهمیت بالایی نداشته باشد، اما وضعیت دهکهای بعدی هم چندان جذاب نیست: بیش از 9 میلیون خانوار درآمد ماهانه کمتر از 2 میلیون تومان دارند. این یعنی، اگر جمعیت خانوار را بطور متوسط 3 نفر در نظر بگیریم، بیش از 27 میلیون نفر از هموطنان با درآمد ماهانه کمتر از 700هزار تومان زندگی میکنند: یعنی بیش از یک سوم جمعیت!
▫️وقتی از جنبههای مختلف به مسئله توجه میکنیم متوجه میشویم که آمار فوق، بسیار تکاندهنده و دردناک هستند! فارغ از جنبههای رفاهی، جنبههای اجتماعی مهمی هم وجود دارند. اختلاف طبقاتی در حال «ملموستر» شدن است و ممکن است منجر به شورش و ناامنیهایی برای کشور و دهکهای بالای درآمدی بشود.
▫️بنابراین باید در این وانفسا، سیاستهایی جبرانی برای حمایت از چند دهک پائین درآمدی طراحی کرد. اینکه این حمایت و جبران باید به چه صورت باشد مجالی دیگر میطلبد، اما در لزوم وجود آن هیچ شکی نیست.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
شوک وارد شده به نرخ ارز منجر به رکودی تورمی خواهد شد: چیزی که در شوک ارزی سال 91 هم تجربه کردیم.
▫️تورم باعث کاهش قدرت خرید مردم میشود. این کاهش قدرت خرید در شرایط معمولی هم به دلیل توهم پولی پایدار خواهد بود، ولی وقتی رکود هم همراهش باشد موجِ بیکاری ایجادشده، کاهشِ بیشترِ نرخِ دستمزدِ واقعی را هم به همراه خواهد داشت.
▫️بنابراین در یک خانوارِ دهکِ پائین، هم قدرتِ خریدِ دستمزدها(که معمولا ثابت است یا افزایشی متناسب تورم ندارد) کاهش پیدا میکند، و هم تعداد افرادِ شاغل کاهش پیدا میکند.
▫️مطابق آماری که مربوط به پیش از جهش نرخ ارز از یکی از دوستان شنیدم بیش از 3 میلیون خانوار با درآمد ماهانه کمتر از 500هزار تومان زندگی میکنند. اگر اندازه خانوار را بطور متوسط 3 نفر در نظر بگیریم این یعنی بیش از 9 میلیون نفر از جمعیت، با درآمد کمتر از 170هزار تومان در ماه زندگی میکنند!(یعنی از هر ده نفر بیش از یک نفر)
▫️با این آمار میتوان فهمید که وقتی گفته میشد افراد زیادی با همان یارانه 45 هزار تومان زندگی میکنند حرف نابجایی نبوده است!
▫️ممکن است گفته شود که افراد فوقالذکر از دهکِ اولِ درآمدی هستند و شاید اهمیت بالایی نداشته باشد، اما وضعیت دهکهای بعدی هم چندان جذاب نیست: بیش از 9 میلیون خانوار درآمد ماهانه کمتر از 2 میلیون تومان دارند. این یعنی، اگر جمعیت خانوار را بطور متوسط 3 نفر در نظر بگیریم، بیش از 27 میلیون نفر از هموطنان با درآمد ماهانه کمتر از 700هزار تومان زندگی میکنند: یعنی بیش از یک سوم جمعیت!
▫️وقتی از جنبههای مختلف به مسئله توجه میکنیم متوجه میشویم که آمار فوق، بسیار تکاندهنده و دردناک هستند! فارغ از جنبههای رفاهی، جنبههای اجتماعی مهمی هم وجود دارند. اختلاف طبقاتی در حال «ملموستر» شدن است و ممکن است منجر به شورش و ناامنیهایی برای کشور و دهکهای بالای درآمدی بشود.
▫️بنابراین باید در این وانفسا، سیاستهایی جبرانی برای حمایت از چند دهک پائین درآمدی طراحی کرد. اینکه این حمایت و جبران باید به چه صورت باشد مجالی دیگر میطلبد، اما در لزوم وجود آن هیچ شکی نیست.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Forwarded from اقتصاد رفتاری (Mostafa Nasr Esfahani)
نظریه شیب هدف: وقتی هدف نزدیکتر می شود مردم تلاش بیشتری برای دستیابی به آن می کنند. @BehavioralEconomicsAndFinance@
⭕️◻️دولت و واکنشهای فیزیکی به بحران
✍️مصطفی نصراصفهانی
بعد از شوک ارزی دیدیم که قیمت گوجه به رکورد تاریخی خود رسید. بعد از نارضایتی مردم و بروز آن در فضای مجازی، وزیر محترم صنعت دستور دادند و صادرات گوجه را غیرقانونی اعلام کردند.
▫️اساسا استفاده از روشهای محدودکننده برای سیاستگذار جذاب است: چون نیاز به فکر کردن ندارد و اجرای آن با یک بخشنامه صورت میپذیرد!
▫️اما این افزایش قیمت محصولات کشاورزی هم کاملا قابل پیشبینی بود. چنانچه قبلا در همین کانال توضیح داده شد افزایش قیمت ارز باعث افزایش قیمت کالاهایی که قابلیت صادرات دارند خواهد شد:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1088
▫️قابلیت صادرات یعنی اینکه مردم کشورهای دیگر به مصرف محصولات ایرانی تمایل داشته باشند و از نظر کیفی، کیفیت آن را قابل قبول بدانند.
▫️به مرور زمان، عوامل اقتصادی یاد خواهند گرفت که بقیه محصولات را هم در کشورهای دیگر بازاریابی کنند و بنابراین علاوه بر گوجه، باید منتظر افزایش قیمت در محصولات دیگر (که الان قابلیت صادرات ندارند اما بزودی پیدا خواهند کرد) هم بود.
▫️باز هم احتمالا واکنش مسئولین، منع قانونی و برخورد فیزیکی با عوامل اقتصادی خواهد بود. این نوع پاسخهای سیاستی(که بهتر است بجای استفاده از واژه «پاسخ» از واژه «واکنش» استفاده کنیم)، معمولا هم مشکلی را حل نمیکنند و دست آخر قانون جدید دوباره ملغی خواهد شد! این مسئله بخصوص در ایران بخاطر فساد و ناکارآمدی نهادهای بخش عمومی شدیدتر است.
▫️در کشورهای پیشرفته وقتی قانونی وضع میشود میتوان اطمینان داشت که آن قانون با دقت بالایی اجرایی خواهد شد، اما فساد مثل همیشه در ایران این دست ابزارها را کاملا از جعبه ابزار سیاستگذار بیرون میاندازد. مثال قاچاق سازمانیافته که توسط معاون وزیر اطلاعات انجام میشد را به خاطر بیاورید!
⭕️⭕️اما راه حل چیست؟
راه حل بلندمدت اصلاح زیرساختها و اصلاحات نهادی است. اما در کوتاهمدت، مشکل از جایی شروع میشود که توان تولید داخلی بالا نیست و درصد بالایی از محصول تولیدی قابلیت صادرات دارد. و در نتیجه به طور موقت قحطی محصول مذکور را مشاهده خواهیم کرد. بعد از آن قیمت محصول در داخل متناسب با نرخ ارز افزایش پیدا میکند. و در بلندمدت، با کاهش تقاضا و افزایش تولید قیمت دوباره کمی کاهش را تجربه خواهد کرد.
▫️ممنوع کردن صادرات فقط میتواند بخشی از صادرکنندگان که روابط فسادآمیز کمتری دارند یا مهارت دور زدن قانون را ندارند از میدان به در کند و امثال معاون وزیر اطلاعات میتوانند با قدرت بازاری بیشتری صادرات کنند!
▫️محدودیتهای فیزیکی در مورد کالاهای فاسدشدنی (مثل همین گوجه) احتمالا میتواند اثرگذاری بیشتری داشته باشد، اما این راه درست مواجهه با مسئله نیست!
▫️باید پذیرفت که چیزی که مشاهده میکنیم اثر طبیعی افزایش نرخ ارز است و اقتصاد از تعادل قبلی خارج شده و باید به تعادل جدیدی برسد. راه حل این است که مسیر رسیدن به تعادل جدید را کوتاه کرده و خونریزی این جراحی را به حداقل رساند. در مورد مسئله صادرات، راه حل در تقویت بنگاههای تولیدی از طریق بهبود فضای کسب و کار و به همان اندازه مهم، تلاش برای بهبود 🔺تکنولوژی🔺 بنگاههاست. مثلا در محصولات کشاورزی شاید حتی دادن سوبسید برای تکنولوژیهای کشت و آبیاری جدید و روشهایی که متخصصین اقتصاد کشاورزی توصیه میکنند قابل توجیه باشد. در این مسیر، توجه به مزیتهای نسبی هم لازم است.
▫️شوک ارزی نباید اتفاق میافتاد، اما الان باید بجای ممانعت از صادرات محصولات، بسترهای افزایش تولید را بهبود داد. باید بجای ممنوعیت تعامل، محدودیتهای قبلی هم برداشته شوند. باید موانع کسب و کار ایرانیها در کشورهای همسایه برطرف شود و بطور مشابه، موانع سرمایهگذاری خارجیها در ایران هم برداشته شود.
پ.ن: شاید بتوان برای مدت محدودی، وضع تعرفه برای صادرات بعضی کالاها را در دستور کار قرار داد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍️مصطفی نصراصفهانی
بعد از شوک ارزی دیدیم که قیمت گوجه به رکورد تاریخی خود رسید. بعد از نارضایتی مردم و بروز آن در فضای مجازی، وزیر محترم صنعت دستور دادند و صادرات گوجه را غیرقانونی اعلام کردند.
▫️اساسا استفاده از روشهای محدودکننده برای سیاستگذار جذاب است: چون نیاز به فکر کردن ندارد و اجرای آن با یک بخشنامه صورت میپذیرد!
▫️اما این افزایش قیمت محصولات کشاورزی هم کاملا قابل پیشبینی بود. چنانچه قبلا در همین کانال توضیح داده شد افزایش قیمت ارز باعث افزایش قیمت کالاهایی که قابلیت صادرات دارند خواهد شد:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1088
▫️قابلیت صادرات یعنی اینکه مردم کشورهای دیگر به مصرف محصولات ایرانی تمایل داشته باشند و از نظر کیفی، کیفیت آن را قابل قبول بدانند.
▫️به مرور زمان، عوامل اقتصادی یاد خواهند گرفت که بقیه محصولات را هم در کشورهای دیگر بازاریابی کنند و بنابراین علاوه بر گوجه، باید منتظر افزایش قیمت در محصولات دیگر (که الان قابلیت صادرات ندارند اما بزودی پیدا خواهند کرد) هم بود.
▫️باز هم احتمالا واکنش مسئولین، منع قانونی و برخورد فیزیکی با عوامل اقتصادی خواهد بود. این نوع پاسخهای سیاستی(که بهتر است بجای استفاده از واژه «پاسخ» از واژه «واکنش» استفاده کنیم)، معمولا هم مشکلی را حل نمیکنند و دست آخر قانون جدید دوباره ملغی خواهد شد! این مسئله بخصوص در ایران بخاطر فساد و ناکارآمدی نهادهای بخش عمومی شدیدتر است.
▫️در کشورهای پیشرفته وقتی قانونی وضع میشود میتوان اطمینان داشت که آن قانون با دقت بالایی اجرایی خواهد شد، اما فساد مثل همیشه در ایران این دست ابزارها را کاملا از جعبه ابزار سیاستگذار بیرون میاندازد. مثال قاچاق سازمانیافته که توسط معاون وزیر اطلاعات انجام میشد را به خاطر بیاورید!
⭕️⭕️اما راه حل چیست؟
راه حل بلندمدت اصلاح زیرساختها و اصلاحات نهادی است. اما در کوتاهمدت، مشکل از جایی شروع میشود که توان تولید داخلی بالا نیست و درصد بالایی از محصول تولیدی قابلیت صادرات دارد. و در نتیجه به طور موقت قحطی محصول مذکور را مشاهده خواهیم کرد. بعد از آن قیمت محصول در داخل متناسب با نرخ ارز افزایش پیدا میکند. و در بلندمدت، با کاهش تقاضا و افزایش تولید قیمت دوباره کمی کاهش را تجربه خواهد کرد.
▫️ممنوع کردن صادرات فقط میتواند بخشی از صادرکنندگان که روابط فسادآمیز کمتری دارند یا مهارت دور زدن قانون را ندارند از میدان به در کند و امثال معاون وزیر اطلاعات میتوانند با قدرت بازاری بیشتری صادرات کنند!
▫️محدودیتهای فیزیکی در مورد کالاهای فاسدشدنی (مثل همین گوجه) احتمالا میتواند اثرگذاری بیشتری داشته باشد، اما این راه درست مواجهه با مسئله نیست!
▫️باید پذیرفت که چیزی که مشاهده میکنیم اثر طبیعی افزایش نرخ ارز است و اقتصاد از تعادل قبلی خارج شده و باید به تعادل جدیدی برسد. راه حل این است که مسیر رسیدن به تعادل جدید را کوتاه کرده و خونریزی این جراحی را به حداقل رساند. در مورد مسئله صادرات، راه حل در تقویت بنگاههای تولیدی از طریق بهبود فضای کسب و کار و به همان اندازه مهم، تلاش برای بهبود 🔺تکنولوژی🔺 بنگاههاست. مثلا در محصولات کشاورزی شاید حتی دادن سوبسید برای تکنولوژیهای کشت و آبیاری جدید و روشهایی که متخصصین اقتصاد کشاورزی توصیه میکنند قابل توجیه باشد. در این مسیر، توجه به مزیتهای نسبی هم لازم است.
▫️شوک ارزی نباید اتفاق میافتاد، اما الان باید بجای ممانعت از صادرات محصولات، بسترهای افزایش تولید را بهبود داد. باید بجای ممنوعیت تعامل، محدودیتهای قبلی هم برداشته شوند. باید موانع کسب و کار ایرانیها در کشورهای همسایه برطرف شود و بطور مشابه، موانع سرمایهگذاری خارجیها در ایران هم برداشته شود.
پ.ن: شاید بتوان برای مدت محدودی، وضع تعرفه برای صادرات بعضی کالاها را در دستور کار قرار داد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Telegram
اقتصاد رفتاری
⭕️ ◻️توهم تورم زا نبودن افزایش نرخ ارز
✍مصطفی نصراصفهانی
سال گذشته زمزمه های سیاست تعدیل باز هم مطرح شده بود و از یک طرف طرفداران تعدیل از لزوم "واقعی شدن" قیمتها از جمله نرخ ارز سخن میگفتند و از فواید افزایش نرخ ارز برای تولید و صادرات کشور، و از طرف دیگر…
✍مصطفی نصراصفهانی
سال گذشته زمزمه های سیاست تعدیل باز هم مطرح شده بود و از یک طرف طرفداران تعدیل از لزوم "واقعی شدن" قیمتها از جمله نرخ ارز سخن میگفتند و از فواید افزایش نرخ ارز برای تولید و صادرات کشور، و از طرف دیگر…
⭕️◻️آیا میشود نرخ یک ارز(مثلا یورو) را افزایش داد و نرخ ارز دیگر(مثلا دلار) را کاهش داد؟
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
متأسفانه عدم توجه به دانش اقتصاد و آموزش آن در مدارس و دانشگاهها باعث شده است که من به وفور از مردم عادی و حتی مسئولین دولتی این عبارت را بشنوم که میشود نرخ یک ارز را افزایش داد و نرخ دیگری را کاهش داد یا ثابت نگه داشت! بسیار از مردم عادی میشنوم که مثلا میگویند در راستای مبارزه با تحریمها، دلار نخرید ولی یورو خریدن اشکالی ندارد!
▫️یکی از مفاهیم اولیه و البته بسیار پایهای در دانش اقتصاد و دانش مالی، مبحث آربیتراژ و آربیتراژگران است. کاری که آربیتراژگران در بازارهای مالی انجام میدهند این است که وقتی قیمت یک چیز در یک بازار ارزانتر از بازار دیگری است، از بازار اول آن را خریداری کرده و در بازار دوم به فروش میرسانند. آنها این کار را تا زمانی انجام میدهند که قیمتها با هم برابر بشود و اصطلاحا فرصت آربیتراژ از بین برود.
▫️مثال ساده آن قیمت گوجه عزیز خودمان است. وقتی قیمت گوجه در ایران کمتر از قیمت آن در عراق است آربیتراژگران گوجه را در ایران خریده و در عراق به فروش میرسانند و از این طریقی سودی به جیب میزنند. این کار را تا زمانی ادامه میدهند که قیمت گوجه در دو کشور برابر بشود!
▫️در بازار ارزهای خارجی هم چنین است. فرض کنیم که در ایران به ازای هر یورو به شما 2 دلار بدهند(قیمت یورو دو برابر دلار بشود)، ولی در بازارهای بینالمللی و دیگر کشورها این نسبت برابر 1.5 باشد. در اینصورت، آربیتراژگران در ایران اقدام به خرید دلار میکنند، سپس آن را به کشورهای دیگر برده و در آنجا تبدیل به یورو میکنند و یورو را به ایران میآورند. سپس دوباره در ایران یورو را تبدیل به دلار میکنند و دلار جدید را دوباره به کشورهای خارجی میبرند. اینکار باعث افزایش تقاضای دلار و افزایش عرضه یورو در ایران خواهد شد. آربیتراژ انقدر ادامه پیدا میکند(و در اغلب موارد به سرعت اینکار صورت میگیرد) که نسبت ارزش یورو به دلار در همه بازارهای دنیا یکسان بشود. اگر هم در کشوری اینطور نمیشود به علت هزینههای مبادله و اصطکاکها است که با بهبود تکنولوژی این موانع نیز برطرف خواهند شد.
▫️آربیتراژی که در فوق توضیح داده شد، آربیتراژ جغرافیایی بود. انواع مختلف آربیتراژ وجود دارند که توضیح آنها در این مجال نمیگنجد. در بازارهای ناکاراتر امکانات آربیتراژ بیشتری وجود دارد. مثلا در ایران اگر کسی به دانش مالی و وضعیت لحظهای بازارهای مالی اشراف داشته باشد براحتی میتواند از این طریق سودهای خوبی کسب کند.
▫️بنابراین پاسخ به سوال فوق این است: خیر! شما فقط میتوانید روی ارزش پول کشور خودتان آنهم از طریق مدیریت نقدینگی(عمدا کلمه «مدیریت» را بجای «اندازه» گذاشتهام) اثر بگذارید. بقیه ارزها همه بطور متوازن با هم تغییر خواهند کرد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
متأسفانه عدم توجه به دانش اقتصاد و آموزش آن در مدارس و دانشگاهها باعث شده است که من به وفور از مردم عادی و حتی مسئولین دولتی این عبارت را بشنوم که میشود نرخ یک ارز را افزایش داد و نرخ دیگری را کاهش داد یا ثابت نگه داشت! بسیار از مردم عادی میشنوم که مثلا میگویند در راستای مبارزه با تحریمها، دلار نخرید ولی یورو خریدن اشکالی ندارد!
▫️یکی از مفاهیم اولیه و البته بسیار پایهای در دانش اقتصاد و دانش مالی، مبحث آربیتراژ و آربیتراژگران است. کاری که آربیتراژگران در بازارهای مالی انجام میدهند این است که وقتی قیمت یک چیز در یک بازار ارزانتر از بازار دیگری است، از بازار اول آن را خریداری کرده و در بازار دوم به فروش میرسانند. آنها این کار را تا زمانی انجام میدهند که قیمتها با هم برابر بشود و اصطلاحا فرصت آربیتراژ از بین برود.
▫️مثال ساده آن قیمت گوجه عزیز خودمان است. وقتی قیمت گوجه در ایران کمتر از قیمت آن در عراق است آربیتراژگران گوجه را در ایران خریده و در عراق به فروش میرسانند و از این طریقی سودی به جیب میزنند. این کار را تا زمانی ادامه میدهند که قیمت گوجه در دو کشور برابر بشود!
▫️در بازار ارزهای خارجی هم چنین است. فرض کنیم که در ایران به ازای هر یورو به شما 2 دلار بدهند(قیمت یورو دو برابر دلار بشود)، ولی در بازارهای بینالمللی و دیگر کشورها این نسبت برابر 1.5 باشد. در اینصورت، آربیتراژگران در ایران اقدام به خرید دلار میکنند، سپس آن را به کشورهای دیگر برده و در آنجا تبدیل به یورو میکنند و یورو را به ایران میآورند. سپس دوباره در ایران یورو را تبدیل به دلار میکنند و دلار جدید را دوباره به کشورهای خارجی میبرند. اینکار باعث افزایش تقاضای دلار و افزایش عرضه یورو در ایران خواهد شد. آربیتراژ انقدر ادامه پیدا میکند(و در اغلب موارد به سرعت اینکار صورت میگیرد) که نسبت ارزش یورو به دلار در همه بازارهای دنیا یکسان بشود. اگر هم در کشوری اینطور نمیشود به علت هزینههای مبادله و اصطکاکها است که با بهبود تکنولوژی این موانع نیز برطرف خواهند شد.
▫️آربیتراژی که در فوق توضیح داده شد، آربیتراژ جغرافیایی بود. انواع مختلف آربیتراژ وجود دارند که توضیح آنها در این مجال نمیگنجد. در بازارهای ناکاراتر امکانات آربیتراژ بیشتری وجود دارد. مثلا در ایران اگر کسی به دانش مالی و وضعیت لحظهای بازارهای مالی اشراف داشته باشد براحتی میتواند از این طریق سودهای خوبی کسب کند.
▫️بنابراین پاسخ به سوال فوق این است: خیر! شما فقط میتوانید روی ارزش پول کشور خودتان آنهم از طریق مدیریت نقدینگی(عمدا کلمه «مدیریت» را بجای «اندازه» گذاشتهام) اثر بگذارید. بقیه ارزها همه بطور متوازن با هم تغییر خواهند کرد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Forwarded from اقتصاد رفتاری
⭕️◻️آیا میشود نرخ یک ارز(مثلا یورو) را افزایش داد و نرخ ارز دیگر(مثلا دلار) را کاهش داد؟
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
متأسفانه عدم توجه به دانش اقتصاد و آموزش آن در مدارس و دانشگاهها باعث شده است که من به وفور از مردم عادی و حتی مسئولین دولتی این عبارت را بشنوم که میشود نرخ یک ارز را افزایش داد و نرخ دیگری را کاهش داد یا ثابت نگه داشت! بسیار از مردم عادی میشنوم که مثلا میگویند در راستای مبارزه با تحریمها، دلار نخرید ولی یورو خریدن اشکالی ندارد!
▫️یکی از مفاهیم اولیه و البته بسیار پایهای در دانش اقتصاد و دانش مالی، مبحث آربیتراژ و آربیتراژگران است. کاری که آربیتراژگران در بازارهای مالی انجام میدهند این است که وقتی قیمت یک چیز در یک بازار ارزانتر از بازار دیگری است، از بازار اول آن را خریداری کرده و در بازار دوم به فروش میرسانند. آنها این کار را تا زمانی انجام میدهند که قیمتها با هم برابر بشود و اصطلاحا فرصت آربیتراژ از بین برود.
▫️مثال ساده آن قیمت گوجه عزیز خودمان است. وقتی قیمت گوجه در ایران کمتر از قیمت آن در عراق است آربیتراژگران گوجه را در ایران خریده و در عراق به فروش میرسانند و از این طریقی سودی به جیب میزنند. این کار را تا زمانی ادامه میدهند که قیمت گوجه در دو کشور برابر بشود!
▫️در بازار ارزهای خارجی هم چنین است. فرض کنیم که در ایران به ازای هر یورو به شما 2 دلار بدهند(قیمت یورو دو برابر دلار بشود)، ولی در بازارهای بینالمللی و دیگر کشورها این نسبت برابر 1.5 باشد. در اینصورت، آربیتراژگران در ایران اقدام به خرید دلار میکنند، سپس آن را به کشورهای دیگر برده و در آنجا تبدیل به یورو میکنند و یورو را به ایران میآورند. سپس دوباره در ایران یورو را تبدیل به دلار میکنند و دلار جدید را دوباره به کشورهای خارجی میبرند. اینکار باعث افزایش تقاضای دلار و افزایش عرضه یورو در ایران خواهد شد. آربیتراژ انقدر ادامه پیدا میکند(و در اغلب موارد به سرعت اینکار صورت میگیرد) که نسبت ارزش یورو به دلار در همه بازارهای دنیا یکسان بشود. اگر هم در کشوری اینطور نمیشود به علت هزینههای مبادله و اصطکاکها است که با بهبود تکنولوژی این موانع نیز برطرف خواهند شد.
▫️آربیتراژی که در فوق توضیح داده شد، آربیتراژ جغرافیایی بود. انواع مختلف آربیتراژ وجود دارند که توضیح آنها در این مجال نمیگنجد. در بازارهای ناکاراتر امکانات آربیتراژ بیشتری وجود دارد. مثلا در ایران اگر کسی به دانش مالی و وضعیت لحظهای بازارهای مالی اشراف داشته باشد براحتی میتواند از این طریق سودهای خوبی کسب کند.
▫️بنابراین پاسخ به سوال فوق این است: خیر! شما فقط میتوانید روی ارزش پول کشور خودتان آنهم از طریق مدیریت نقدینگی(عمدا کلمه «مدیریت» را بجای «اندازه» گذاشتهام) اثر بگذارید. بقیه ارزها همه بطور متوازن با هم تغییر خواهند کرد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
متأسفانه عدم توجه به دانش اقتصاد و آموزش آن در مدارس و دانشگاهها باعث شده است که من به وفور از مردم عادی و حتی مسئولین دولتی این عبارت را بشنوم که میشود نرخ یک ارز را افزایش داد و نرخ دیگری را کاهش داد یا ثابت نگه داشت! بسیار از مردم عادی میشنوم که مثلا میگویند در راستای مبارزه با تحریمها، دلار نخرید ولی یورو خریدن اشکالی ندارد!
▫️یکی از مفاهیم اولیه و البته بسیار پایهای در دانش اقتصاد و دانش مالی، مبحث آربیتراژ و آربیتراژگران است. کاری که آربیتراژگران در بازارهای مالی انجام میدهند این است که وقتی قیمت یک چیز در یک بازار ارزانتر از بازار دیگری است، از بازار اول آن را خریداری کرده و در بازار دوم به فروش میرسانند. آنها این کار را تا زمانی انجام میدهند که قیمتها با هم برابر بشود و اصطلاحا فرصت آربیتراژ از بین برود.
▫️مثال ساده آن قیمت گوجه عزیز خودمان است. وقتی قیمت گوجه در ایران کمتر از قیمت آن در عراق است آربیتراژگران گوجه را در ایران خریده و در عراق به فروش میرسانند و از این طریقی سودی به جیب میزنند. این کار را تا زمانی ادامه میدهند که قیمت گوجه در دو کشور برابر بشود!
▫️در بازار ارزهای خارجی هم چنین است. فرض کنیم که در ایران به ازای هر یورو به شما 2 دلار بدهند(قیمت یورو دو برابر دلار بشود)، ولی در بازارهای بینالمللی و دیگر کشورها این نسبت برابر 1.5 باشد. در اینصورت، آربیتراژگران در ایران اقدام به خرید دلار میکنند، سپس آن را به کشورهای دیگر برده و در آنجا تبدیل به یورو میکنند و یورو را به ایران میآورند. سپس دوباره در ایران یورو را تبدیل به دلار میکنند و دلار جدید را دوباره به کشورهای خارجی میبرند. اینکار باعث افزایش تقاضای دلار و افزایش عرضه یورو در ایران خواهد شد. آربیتراژ انقدر ادامه پیدا میکند(و در اغلب موارد به سرعت اینکار صورت میگیرد) که نسبت ارزش یورو به دلار در همه بازارهای دنیا یکسان بشود. اگر هم در کشوری اینطور نمیشود به علت هزینههای مبادله و اصطکاکها است که با بهبود تکنولوژی این موانع نیز برطرف خواهند شد.
▫️آربیتراژی که در فوق توضیح داده شد، آربیتراژ جغرافیایی بود. انواع مختلف آربیتراژ وجود دارند که توضیح آنها در این مجال نمیگنجد. در بازارهای ناکاراتر امکانات آربیتراژ بیشتری وجود دارد. مثلا در ایران اگر کسی به دانش مالی و وضعیت لحظهای بازارهای مالی اشراف داشته باشد براحتی میتواند از این طریق سودهای خوبی کسب کند.
▫️بنابراین پاسخ به سوال فوق این است: خیر! شما فقط میتوانید روی ارزش پول کشور خودتان آنهم از طریق مدیریت نقدینگی(عمدا کلمه «مدیریت» را بجای «اندازه» گذاشتهام) اثر بگذارید. بقیه ارزها همه بطور متوازن با هم تغییر خواهند کرد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️نحوه حمایت دولت از صادرات: خطِّ مشیِ کلی
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
یکی از مزایایی که برای افرایش نرخ ارز حقیقی بیان میشود افزایش صادرات و تولید بنگاههای داخلی است.
▫️با اینحال تجربه نشان داده است که افزایشهای نرخ ارز در ایران اثر بزرگی روی صادرات در مقایسه با دیگر کشورها نداشته است. در هر صورت جریان کالاها و خدمات به کشورهای خارجی کمی تشدید شده است و پاسخ مناسب به این جریان کالا و خدمات باید با نگاهی مثبت و پیشرونده باشد، نه تدافعی و منفی. به عبارتی، باید ظرفیت بنگاههای داخلی را بهبود داد؛ باید موانع تقویت و بهینگی این جریان کالا و خدمات را برطرف کرد.
▫️اما در مورد اینکه چرا افزایشها در نرخ ارز منجر به اثر متناسب در صادرات نمیشوند، یکی از علل آن است که افزایشها بصورت «جهشی» بودهاند و بنگاهها فرصت کافی برای تطابق نداشتهاند. از طرف دیگر، ثبات نرخ ارز اسمی و تورمهای بالا همواره چشماندازی نزولی را برای نرخ ارز حقیقی جلوی بنگاههای صادرکننده ترسیم کرده است. (مطالعات متعددی اثر مخرب نوسان نرخ ارز بر اقتصاد را بررسی و تأکید کردهاند)
از عللِ دیگر، به غیر از جهشی بودن افزایش نرخ ارز، میتوان به بسته بودن اقتصاد(مثلا بواسطه تحریم و نتیجتا سختی بهبود تکنولوژی)، فقدان تکنولوژیِ فنی و مدیریتی و بازاریابی، و...نام برد.
⭕️⭕️در این میان دولت چکار باید بکند؟
بر اساس منطق دانشِ اقتصادِ بخشِ عمومی، دخالت دولت در اقتصاد در مواردی توجیه دارد که بخش خصوصی به دلایل متعدد به آنها نمیپردازد و اصطلاحا گفته میشود که «شکست بازار»(Market Failure) اتفاق افتاده است.
▫️موارد شکست بازار و پاسخ سیاستی مناسب به شکست بازار در دانش اقتصاد رفتاری کمی متفاوت از دانش اقتصاد کلاسیک است که آنها را هم باید در نظر گرفت.
▫️بنابراین انتظار میرود بسیاری از مشکلات صادرات را خود بنگاهها حل و فصل بکنند و لزومی به مداخله دولت نباشد. به عنوان مثال، به مرور بنگاهها دانش و مهارت بازاریابی محصولات خود در دیگر کشورها را بهبود خواهند داد، یا اینکه برای ارتقای کیفیت محصولات خود اقدام به ارتقای تکنولوژیک خواهند کرد.
▫️دخالت دولت در اقتصاد باید با کمترین هزینه باشد: هم از نظر اخلال در کارایی عملکرد خودکار بازارها، و هم از نظر هزینههای آشکار و مستقیمی که بابت آنها پرداخت صورت میگیرد. بنابراین باید طی پژوهشهایی علمی، دقیق و میدانی نقاط گلوگاهیِ (Bottelneck Points) شکستِ بازار را شناسایی کند و دخالتی کمهزینه و اثربخش انجام بدهد.
▫️اما پیش از آن که دخالت جدیدی انجام شود لازم است دخالتهای قبلی از نظر بهینه بودن مورد بررسی قرار بگیرند و آنچه دانش روز در مورد «بهبود فضای کسب و کار» توصیه میکند به کار گرفته شود. به عنوان مثال، یکی از دغدغههای صادرکنندگان سختیهایی است که قانون پیمانسپاری ارزی ایجاد کرده است. فارغ از اینکه چه پژوهشی پشتوانه انجام پیمانسپاری بوده است و آیا اصلا قبل از اجرای این قانون مطالعاتی درباره توجیه اقتصادی و فنی آن انجام گرفته یا نه، آیا این امکان وجود نداشت که همان هدفی که مد نظر قانونگذار است به روشی کمهزینهتر (مثلا آنچه دوستان «پیمانسپاری سبک» نامگذاری میکنند) محقق شود؟ آیا فلسفه وجودی آن قانون هنوز هم وجود دارد؟
▫️در مجموع، آنچه از دولت انتظار میرود انجام بدهد بیشتر در سطح کلان و زیرساختی است. تثبیت اقتصاد کلان، تسهیل نقل و انتقال پول، تسهیل ورود تکنولوژی جدید(و حمایت از آن حتی به شکل معافیت مالیاتی)، بررسی طرح «کلینک بنگاهها» و حمایت از بخش تحقیق و توسعه(R&D) بنگاهها از آن طریق، از جمله مواردی است که بصورت شهودی لازم الاجرا به نظر میرسند. طبیعی است که توجه به مزیتهای نسبی و برنامههای بلندمدت ملی(اگر وجود داشته باشند!!) هم در این مسیر لازم است.
پ.ن.1: در مورد تفاوتهای نظری «دانش اقتصاد بخش عمومی» و دانش «اقتصاد بخش عمومی رفتاری» میتوان به کتاب «سیاستگذاری و انتخاب: اقتصاد بخش عمومی از دریچه اقتصاد رفتاری» ترجمه مصطفی نصراصفهانی مراجعه کرد.
پ.ن.2: در مورد ایده «کلینیک بنگاهها» در آینده مطالبی نوشته خواهد شد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
یکی از مزایایی که برای افرایش نرخ ارز حقیقی بیان میشود افزایش صادرات و تولید بنگاههای داخلی است.
▫️با اینحال تجربه نشان داده است که افزایشهای نرخ ارز در ایران اثر بزرگی روی صادرات در مقایسه با دیگر کشورها نداشته است. در هر صورت جریان کالاها و خدمات به کشورهای خارجی کمی تشدید شده است و پاسخ مناسب به این جریان کالا و خدمات باید با نگاهی مثبت و پیشرونده باشد، نه تدافعی و منفی. به عبارتی، باید ظرفیت بنگاههای داخلی را بهبود داد؛ باید موانع تقویت و بهینگی این جریان کالا و خدمات را برطرف کرد.
▫️اما در مورد اینکه چرا افزایشها در نرخ ارز منجر به اثر متناسب در صادرات نمیشوند، یکی از علل آن است که افزایشها بصورت «جهشی» بودهاند و بنگاهها فرصت کافی برای تطابق نداشتهاند. از طرف دیگر، ثبات نرخ ارز اسمی و تورمهای بالا همواره چشماندازی نزولی را برای نرخ ارز حقیقی جلوی بنگاههای صادرکننده ترسیم کرده است. (مطالعات متعددی اثر مخرب نوسان نرخ ارز بر اقتصاد را بررسی و تأکید کردهاند)
از عللِ دیگر، به غیر از جهشی بودن افزایش نرخ ارز، میتوان به بسته بودن اقتصاد(مثلا بواسطه تحریم و نتیجتا سختی بهبود تکنولوژی)، فقدان تکنولوژیِ فنی و مدیریتی و بازاریابی، و...نام برد.
⭕️⭕️در این میان دولت چکار باید بکند؟
بر اساس منطق دانشِ اقتصادِ بخشِ عمومی، دخالت دولت در اقتصاد در مواردی توجیه دارد که بخش خصوصی به دلایل متعدد به آنها نمیپردازد و اصطلاحا گفته میشود که «شکست بازار»(Market Failure) اتفاق افتاده است.
▫️موارد شکست بازار و پاسخ سیاستی مناسب به شکست بازار در دانش اقتصاد رفتاری کمی متفاوت از دانش اقتصاد کلاسیک است که آنها را هم باید در نظر گرفت.
▫️بنابراین انتظار میرود بسیاری از مشکلات صادرات را خود بنگاهها حل و فصل بکنند و لزومی به مداخله دولت نباشد. به عنوان مثال، به مرور بنگاهها دانش و مهارت بازاریابی محصولات خود در دیگر کشورها را بهبود خواهند داد، یا اینکه برای ارتقای کیفیت محصولات خود اقدام به ارتقای تکنولوژیک خواهند کرد.
▫️دخالت دولت در اقتصاد باید با کمترین هزینه باشد: هم از نظر اخلال در کارایی عملکرد خودکار بازارها، و هم از نظر هزینههای آشکار و مستقیمی که بابت آنها پرداخت صورت میگیرد. بنابراین باید طی پژوهشهایی علمی، دقیق و میدانی نقاط گلوگاهیِ (Bottelneck Points) شکستِ بازار را شناسایی کند و دخالتی کمهزینه و اثربخش انجام بدهد.
▫️اما پیش از آن که دخالت جدیدی انجام شود لازم است دخالتهای قبلی از نظر بهینه بودن مورد بررسی قرار بگیرند و آنچه دانش روز در مورد «بهبود فضای کسب و کار» توصیه میکند به کار گرفته شود. به عنوان مثال، یکی از دغدغههای صادرکنندگان سختیهایی است که قانون پیمانسپاری ارزی ایجاد کرده است. فارغ از اینکه چه پژوهشی پشتوانه انجام پیمانسپاری بوده است و آیا اصلا قبل از اجرای این قانون مطالعاتی درباره توجیه اقتصادی و فنی آن انجام گرفته یا نه، آیا این امکان وجود نداشت که همان هدفی که مد نظر قانونگذار است به روشی کمهزینهتر (مثلا آنچه دوستان «پیمانسپاری سبک» نامگذاری میکنند) محقق شود؟ آیا فلسفه وجودی آن قانون هنوز هم وجود دارد؟
▫️در مجموع، آنچه از دولت انتظار میرود انجام بدهد بیشتر در سطح کلان و زیرساختی است. تثبیت اقتصاد کلان، تسهیل نقل و انتقال پول، تسهیل ورود تکنولوژی جدید(و حمایت از آن حتی به شکل معافیت مالیاتی)، بررسی طرح «کلینک بنگاهها» و حمایت از بخش تحقیق و توسعه(R&D) بنگاهها از آن طریق، از جمله مواردی است که بصورت شهودی لازم الاجرا به نظر میرسند. طبیعی است که توجه به مزیتهای نسبی و برنامههای بلندمدت ملی(اگر وجود داشته باشند!!) هم در این مسیر لازم است.
پ.ن.1: در مورد تفاوتهای نظری «دانش اقتصاد بخش عمومی» و دانش «اقتصاد بخش عمومی رفتاری» میتوان به کتاب «سیاستگذاری و انتخاب: اقتصاد بخش عمومی از دریچه اقتصاد رفتاری» ترجمه مصطفی نصراصفهانی مراجعه کرد.
پ.ن.2: در مورد ایده «کلینیک بنگاهها» در آینده مطالبی نوشته خواهد شد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️کتاب "بنیانهای نهادی اقتصاد آزاد" نوشته محمدقلی یوسفی برای رفع بعضی سوءتفاهم ها در مورد اقتصاد آزاد توصیه میشود.
✔️کانال تخصصی اقتصاد رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✔️کانال تخصصی اقتصاد رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️در حمایت از دژپسند
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
چند روزی بود که قصد داشتم در مورد گزینه پیشنهادی وزارت اقتصاد جناب آقای دکتر فرهاد دژپسند مطلبی بنویسم. این انگیزه با انتقادهایی که بعضا نادرست بودند و نسبت به ایشان مطرح میشد تقویت شد.
یکی از تندترین مخالفتها با ایشان توسط همکار ارجمند جناب آقای دکتر حسین صمصامی (سرپرست اسبق وزارت اقتصاد) مطرح شد. هر دوی این بزرگواران عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی هستند و بنده هر دو را از سالها پیش میشناسم(و همواره دوست داشتهام سوءتفاهمی که ناشی از دستگاه مختصات متفاوت است برطرف بشود). هر دو عزیز معایب و محاسن خودشان را دارند و انتظار اینکه افراد کامل باشند اساسا یک خطای شناختی به حساب میآید.
▫️با اینحال، لازم است دو مورد از مواردی که دکتر صمصامی مطرح کردند بررسی شود. ایشان در گفتگویی که با «نود اقتصادی» داشتند دژپسند را همتراز کرباسیان خواندند. این در حالی است که دکتر کرباسیان اساسا دکتری مدیریت دارند و اقتصاد نخواندهاند و این یک تفاوت «بسیار فاحش» است و نکته مثبتِ دکتر دژپسند این است که در حوزهی دانش اقتصادِبخش عمومی کار کرده است: زیرشاخهای از دانش اقتصاد که به بررسی کارایی و عدالت در سیاستگذاریهای دولت میپردازد.
▫️صمصامی همچنین تلویحا دژپسند را به «سیاسیکاری» متهم کرده است. این در حالی است که زمانی که دکتر دژپسند معاون سازمان برنامه بودند، کسی را به عنوان مدیر دفتر اقتصاد کلان گذاشته بود که در تیم تبلیغات ریاست جمهوری حجت الاسلام رئیسی بود. اینکه چنین شخصی انتخاب شده(فارغ از اینکه بنده ممکن است مخالف آن انتخاب بوده باشم )، نشان میدهد که برچسب «سیاسیبازی» به ایشان نمیچسبد.
▫️دکتر دژپسند اگرچه همیشه (بجز دورهای در زمان احمدینژاد) در حوزه اجرا بوده است و بر مسائل اجرایی و گرههای کورِ دیوانسالاری به خوبی اشراف دارد، اما هیچوقت اجازه نداده است که از نظر آکادمیک دچار رکود بشود و حتی در سختترین شرایط کاری هم یکی-دو درس(معمولا اقتصادایران و اقتصادبخش عمومی) را تدریس میکرده است و از حوزه پژوهش هم فاصله نگرفته است و این توصیه را به همه دوستان هم میکنند.
▫️طبیعی است که میتوان افرادی را پیدا کرد که از نظر علمی از ایشان قویتر باشند(و فوق کل ذی علم علیم: قرآن کریم-سوره یوسف)، اما آن افراد در گزینههای در دسترس نیستند. کسی که به عنوان گزینه وزارت پیشنهاد میشود اولا هم باید جنبه آکادمیک قوی داشته باشد و هم از نظر اجرایی تجربه کافی داشته باشد و ثانیا حاضر باشد مدیریت اقتصاد را در این شرایط نابسامان به عهده بگیرد. کار کردن در سیستمهای ایرانی علاوه بر دانش تخصصی، مهارتهای مدیریتیِ قوی، و علاوه بر آن دو، مهارتِ بازی کردن در بافتی پیچیده را میطلبد. این باعث میشود بسیاری از گزینههای به ظاهر مناسب، واقعا مناسب نباشند.
▫️در مجموع امیدواریم با هوشمندی و تیزبینی مخصوصی که ایشان دارند و دانش و تجربههایی که در سالهای گذشته کسب کردهاند بتوانند مسئولیت محوله را به خوبی به انجام برسانند و در آینده از دوران مسئولیت ایشان به نیکی یاد بشود.
و العاقبه للمتقین...
✔️کانال اقتصاد رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
چند روزی بود که قصد داشتم در مورد گزینه پیشنهادی وزارت اقتصاد جناب آقای دکتر فرهاد دژپسند مطلبی بنویسم. این انگیزه با انتقادهایی که بعضا نادرست بودند و نسبت به ایشان مطرح میشد تقویت شد.
یکی از تندترین مخالفتها با ایشان توسط همکار ارجمند جناب آقای دکتر حسین صمصامی (سرپرست اسبق وزارت اقتصاد) مطرح شد. هر دوی این بزرگواران عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی هستند و بنده هر دو را از سالها پیش میشناسم(و همواره دوست داشتهام سوءتفاهمی که ناشی از دستگاه مختصات متفاوت است برطرف بشود). هر دو عزیز معایب و محاسن خودشان را دارند و انتظار اینکه افراد کامل باشند اساسا یک خطای شناختی به حساب میآید.
▫️با اینحال، لازم است دو مورد از مواردی که دکتر صمصامی مطرح کردند بررسی شود. ایشان در گفتگویی که با «نود اقتصادی» داشتند دژپسند را همتراز کرباسیان خواندند. این در حالی است که دکتر کرباسیان اساسا دکتری مدیریت دارند و اقتصاد نخواندهاند و این یک تفاوت «بسیار فاحش» است و نکته مثبتِ دکتر دژپسند این است که در حوزهی دانش اقتصادِبخش عمومی کار کرده است: زیرشاخهای از دانش اقتصاد که به بررسی کارایی و عدالت در سیاستگذاریهای دولت میپردازد.
▫️صمصامی همچنین تلویحا دژپسند را به «سیاسیکاری» متهم کرده است. این در حالی است که زمانی که دکتر دژپسند معاون سازمان برنامه بودند، کسی را به عنوان مدیر دفتر اقتصاد کلان گذاشته بود که در تیم تبلیغات ریاست جمهوری حجت الاسلام رئیسی بود. اینکه چنین شخصی انتخاب شده(فارغ از اینکه بنده ممکن است مخالف آن انتخاب بوده باشم )، نشان میدهد که برچسب «سیاسیبازی» به ایشان نمیچسبد.
▫️دکتر دژپسند اگرچه همیشه (بجز دورهای در زمان احمدینژاد) در حوزه اجرا بوده است و بر مسائل اجرایی و گرههای کورِ دیوانسالاری به خوبی اشراف دارد، اما هیچوقت اجازه نداده است که از نظر آکادمیک دچار رکود بشود و حتی در سختترین شرایط کاری هم یکی-دو درس(معمولا اقتصادایران و اقتصادبخش عمومی) را تدریس میکرده است و از حوزه پژوهش هم فاصله نگرفته است و این توصیه را به همه دوستان هم میکنند.
▫️طبیعی است که میتوان افرادی را پیدا کرد که از نظر علمی از ایشان قویتر باشند(و فوق کل ذی علم علیم: قرآن کریم-سوره یوسف)، اما آن افراد در گزینههای در دسترس نیستند. کسی که به عنوان گزینه وزارت پیشنهاد میشود اولا هم باید جنبه آکادمیک قوی داشته باشد و هم از نظر اجرایی تجربه کافی داشته باشد و ثانیا حاضر باشد مدیریت اقتصاد را در این شرایط نابسامان به عهده بگیرد. کار کردن در سیستمهای ایرانی علاوه بر دانش تخصصی، مهارتهای مدیریتیِ قوی، و علاوه بر آن دو، مهارتِ بازی کردن در بافتی پیچیده را میطلبد. این باعث میشود بسیاری از گزینههای به ظاهر مناسب، واقعا مناسب نباشند.
▫️در مجموع امیدواریم با هوشمندی و تیزبینی مخصوصی که ایشان دارند و دانش و تجربههایی که در سالهای گذشته کسب کردهاند بتوانند مسئولیت محوله را به خوبی به انجام برسانند و در آینده از دوران مسئولیت ایشان به نیکی یاد بشود.
و العاقبه للمتقین...
✔️کانال اقتصاد رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance