بی ان سی _ غیررسمی
♦️فیلمی از موزه دفاع مقدس خرمشهر که توسط منافقین در آتش سوخت 🔺بار دیگر نقاب از چهره منافقان کنار رفت و سوار بر موتور موزه دفاع مقدس خرمشهر را به گلوله بستند و به آتش کشیدند. ۳ @BNC_ir
#ازاینستاگرام
♦️#دکتر_سید_حسین_فلاح
🔺دیشب نقاب از چهره منافق کنار رفت، سوار بر موتور زخم های جهالت شهر را دوباره به گلوله بست.
🔺دومین ویدئویی بود که از خرمشهر بدست ما رسید، فیلمی یک دقیقه ای از موزه دفاع مقدس که در آتش می سوخت.
🔺در این یک دقیقه، همه دقایق آن هشت سالِ در خاطرم تایم لَپس شد
🔺چرا در این مملکت هر اتفاقی می افتد اول باید خیمه ی شهدا بسوزد!
🔺آنچه باعث شد دیشب بغض کنم و اشک بریزم، وقتی یادگار بجای مانده از شهدا را آتش زدند ، انسوی خیابان کنار شط حلقه رقص و پایکوبی برپا شد،
🔺همین ساختمان موزه که می سوزد، در روزهای مقاومت در تصرف دشمن بود که در عملیات بیت المفدس در سوم خرداد شصت و یک ازاد شد، اینجا صحنه ای در ذهنم حک شد که هرگز فراموش نمی کنم .
🔺بعد از فتح خرمشهر برای پاک سازی خانه به خانه وقتی به اینجا رسیدیم، شط و ساحل دوطرف پر بود از کشتی های سوخته و غرق شده .
🔺تانکها و نفربرها و حتی اسلحه و پوتین دشمنان در خیابانها رها شده بود روی دیوار خانه ی مجاور این ساختمان، گل های کاغذی قرمز رنگی چون شعله آتشِ برافروخته خودنمایی می کرد.
🔺درب خانه شکسته بود، شهید محمود ربیعی پوشش آتش من با تیربار پشت سرم ایستاد تا من وارد حیاط ان خانه شدم، وسط حیاط پاهایم شل شد و روی پایم نشستم، بدنه آهنی دوچرخه کوچکِ بچه گانه ای با ترکش خمپاره سوراخ سوراخ شده بود .
🔺محمود چند بار فریاد زد حسین بلند شو چیکار میکنی! محمود وارد حیاط شد تا من داخلِ ساختمان بشوم، وقتی وارد ساختمان شدم، بی اختیار اشک میریختم!
🔺چرخ خیاطی خانم خانه با لباس نیم دوخته ای در دهان، هنوز منتظرش بود. مادرِ خانه مشغول خیاطی بود که مجبور ب فرار شد،
🔺چرخ یقه ی روپوش دخترش را به دندان گرفته بود و به اجانب فرصت خیانت نمی داد .
🔺همه لوازم خانه را بعثی ها غارت کرده بودند بجز عروسک ها و اسباب بازی ها که بکار سنگ دلان نمی آید.
🔺من و محمود دقایقی طولانی آنجا نجوا و ناله میکردیم و اشک می ریختیم
همینجا درست همین مکانی که در فیلم دیده می شود مقابل موزه، جایی است که شب عملیات کربلای چهار گردان علی ابن ابی طالب به آب زد.
🔺دقایقی بعد صدای شهید سلبی را در بیسیم شنیدم ک با شهید اسدالله لطفی در قایقی دیگر وداع میکرد
🔺قایق در نقطه تلاقی اروند ، یعنی حدود هزار متر جلوتر هدف موشک ساحل به سطح دشمن بعثی قرار گرفت و دوست چندین ساله ام آسمانی شد.
🔺هنوز هیچ نشانی از او نداریم.
۳
@BNC_ir
♦️#دکتر_سید_حسین_فلاح
🔺دیشب نقاب از چهره منافق کنار رفت، سوار بر موتور زخم های جهالت شهر را دوباره به گلوله بست.
🔺دومین ویدئویی بود که از خرمشهر بدست ما رسید، فیلمی یک دقیقه ای از موزه دفاع مقدس که در آتش می سوخت.
🔺در این یک دقیقه، همه دقایق آن هشت سالِ در خاطرم تایم لَپس شد
🔺چرا در این مملکت هر اتفاقی می افتد اول باید خیمه ی شهدا بسوزد!
🔺آنچه باعث شد دیشب بغض کنم و اشک بریزم، وقتی یادگار بجای مانده از شهدا را آتش زدند ، انسوی خیابان کنار شط حلقه رقص و پایکوبی برپا شد،
🔺همین ساختمان موزه که می سوزد، در روزهای مقاومت در تصرف دشمن بود که در عملیات بیت المفدس در سوم خرداد شصت و یک ازاد شد، اینجا صحنه ای در ذهنم حک شد که هرگز فراموش نمی کنم .
🔺بعد از فتح خرمشهر برای پاک سازی خانه به خانه وقتی به اینجا رسیدیم، شط و ساحل دوطرف پر بود از کشتی های سوخته و غرق شده .
🔺تانکها و نفربرها و حتی اسلحه و پوتین دشمنان در خیابانها رها شده بود روی دیوار خانه ی مجاور این ساختمان، گل های کاغذی قرمز رنگی چون شعله آتشِ برافروخته خودنمایی می کرد.
🔺درب خانه شکسته بود، شهید محمود ربیعی پوشش آتش من با تیربار پشت سرم ایستاد تا من وارد حیاط ان خانه شدم، وسط حیاط پاهایم شل شد و روی پایم نشستم، بدنه آهنی دوچرخه کوچکِ بچه گانه ای با ترکش خمپاره سوراخ سوراخ شده بود .
🔺محمود چند بار فریاد زد حسین بلند شو چیکار میکنی! محمود وارد حیاط شد تا من داخلِ ساختمان بشوم، وقتی وارد ساختمان شدم، بی اختیار اشک میریختم!
🔺چرخ خیاطی خانم خانه با لباس نیم دوخته ای در دهان، هنوز منتظرش بود. مادرِ خانه مشغول خیاطی بود که مجبور ب فرار شد،
🔺چرخ یقه ی روپوش دخترش را به دندان گرفته بود و به اجانب فرصت خیانت نمی داد .
🔺همه لوازم خانه را بعثی ها غارت کرده بودند بجز عروسک ها و اسباب بازی ها که بکار سنگ دلان نمی آید.
🔺من و محمود دقایقی طولانی آنجا نجوا و ناله میکردیم و اشک می ریختیم
همینجا درست همین مکانی که در فیلم دیده می شود مقابل موزه، جایی است که شب عملیات کربلای چهار گردان علی ابن ابی طالب به آب زد.
🔺دقایقی بعد صدای شهید سلبی را در بیسیم شنیدم ک با شهید اسدالله لطفی در قایقی دیگر وداع میکرد
🔺قایق در نقطه تلاقی اروند ، یعنی حدود هزار متر جلوتر هدف موشک ساحل به سطح دشمن بعثی قرار گرفت و دوست چندین ساله ام آسمانی شد.
🔺هنوز هیچ نشانی از او نداریم.
۳
@BNC_ir