استاد رحیم پور ازغدی از #شهید_چمران می گویند
شهید چمران بعد از وفات عبدالناصر با هدف ایجاد پایگاه چریکی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی در لبنان به این کشور سفر کرد و به کمک امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین بر اساس اصول و مبانی اسلامی را پی ریزی کرد و در میان توطئه ها و دشمنی های چپ و راست، با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده کرد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبارترین ستمگران روزگار، صهیونیزم اشغالگر به اهتزاز درآورد.
شهید چمران با هدف تربیت شاگردان مبارز به لبنان که شیعه فقیرترین قوم از لحاظ فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بودند سفر کرد و رهبران مبارز لبنان امروز تربیت شدگان این شهید بزرگوار است که وظیفه انقلابی وی باعث انتخاب جهاد فی سبیل الله در لبنان بود.
شهید چمران اولین هسته های جهاد اسلامی و خاورمیانه را از کشور لبنان آغاز کرد چرا که امروز مبارزان انقلابی الهام گرفته از درس های چمران در مقابل دشمنان ایستادگی می کنند.
مشکل فرهنگ سازی بودجه های رسمی نیست و به دنبال جلسات بی فایده نباشید، شهید چمران به تنهایی و با دست خالی با تکیه به معنویات ماموریت های عظیمی را به نتیجه رسانید و امروزه بهترین الگوها برای جوانان چمران و دیگر شهداهستند.
شهید چمران به دنبال منافع شخصی و دنیوی نبود چرا که همیشه با هدف پیشبرد اهداف اسلامی حرکت خود را آغاز می کرد و بر اساس شایستگی معنوی و تبعیت از ولایت الهی به تربیت افراد می پرداخت.
از نگاه شهید چمران انقلابی، انقلاب واقعی است که در مسیر تکامل معنویات انسان حرکت کند و معنویت، توحید و ولایت الهی باعث الگوگیری نظام در جامعه بشری شود.
#قسمت_آخر
کانال تلگرام از یاد رفتگان
@Azyadraftegan
شهید چمران بعد از وفات عبدالناصر با هدف ایجاد پایگاه چریکی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی در لبنان به این کشور سفر کرد و به کمک امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین بر اساس اصول و مبانی اسلامی را پی ریزی کرد و در میان توطئه ها و دشمنی های چپ و راست، با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده کرد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبارترین ستمگران روزگار، صهیونیزم اشغالگر به اهتزاز درآورد.
شهید چمران با هدف تربیت شاگردان مبارز به لبنان که شیعه فقیرترین قوم از لحاظ فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بودند سفر کرد و رهبران مبارز لبنان امروز تربیت شدگان این شهید بزرگوار است که وظیفه انقلابی وی باعث انتخاب جهاد فی سبیل الله در لبنان بود.
شهید چمران اولین هسته های جهاد اسلامی و خاورمیانه را از کشور لبنان آغاز کرد چرا که امروز مبارزان انقلابی الهام گرفته از درس های چمران در مقابل دشمنان ایستادگی می کنند.
مشکل فرهنگ سازی بودجه های رسمی نیست و به دنبال جلسات بی فایده نباشید، شهید چمران به تنهایی و با دست خالی با تکیه به معنویات ماموریت های عظیمی را به نتیجه رسانید و امروزه بهترین الگوها برای جوانان چمران و دیگر شهداهستند.
شهید چمران به دنبال منافع شخصی و دنیوی نبود چرا که همیشه با هدف پیشبرد اهداف اسلامی حرکت خود را آغاز می کرد و بر اساس شایستگی معنوی و تبعیت از ولایت الهی به تربیت افراد می پرداخت.
از نگاه شهید چمران انقلابی، انقلاب واقعی است که در مسیر تکامل معنویات انسان حرکت کند و معنویت، توحید و ولایت الهی باعث الگوگیری نظام در جامعه بشری شود.
#قسمت_آخر
کانال تلگرام از یاد رفتگان
@Azyadraftegan
خاطراتی از #شهید_چمران
کلاس شبانه مان را در ميدان پشت مسجد «سر پولک» داير مي کنيم. درست مثل کلاس هاي مدرسه.بچه ها با دقت به درس گوش مي دهند و مصطفي هم با تمام توان توان مساله ها را جز به جز شرح مي دهد، طوري که بچه ها در مدرسه هم مي خواهند او به جاي معلم درس را توضيح دهد، ولي مصطفي به خاطر احترام به معلم که در کارش استاد است، قبول نمي کند، مگر اين که آقا معلم از او بخواهد. کلاس هاي شبانه هر شب و تا آخرين روز مدرسه برگزار مي شود به جز شب هاي جمعه که « راشد » سخن راني دارد. مصطفي به خاطر نداشتن راديو، من را سوار ترک دوچرخه اش مي کند و به ميدان « ارک» مي برد. من دو چرخه سواري مي کنم و مصطفي يک گوشه اي مي نشيند و به سخن راني راشد که از بلند گو پخش مي شود گوش مي دهد. کارنامه ي قبولي را که مي گيريم، يک نفس تا کارگاه جوراب بافي رکاب مي زنيم. اوستا مثل هميشه مشغول کار است. بلند سلام مي کنيم و کار نامه هايمان را به طرفش مي گيريم. کارنامه ها را مي گيرد و چند لحظه اي به نمرات نگاه مي کند.با خنده اي که از خوشحالي اوستا به لب هايم نشسته، به مصطفي نگاه مي کنم. اوستا نفس عميقي مي کشد و مي گويد : « اين مزد تلاش هايتان است. حالا تابستان را با خيال راحت مي توانيد کار کنيد. اما امروز در اختيار خودتان هستيد.»
هنوز حرف اوستا تمام نشده که من و مصطفي از کارگاه بيرون مي زنيم. بوي تابستان تمام خيابان را پر کرده و با بوي ميوه هاي نوبرانه جلوي مغازه ها قاطي شده. مصطفي تند و تند رکاب مي زند، در يک چشم به هم زدن از کارگاه جوراب بافي دور و بين ماشين ها و گاري ها گم مي شويم.
#قسمت_سوم
#قسمت_آخر
از یاد رفتگان
@Azyadraftegan
کلاس شبانه مان را در ميدان پشت مسجد «سر پولک» داير مي کنيم. درست مثل کلاس هاي مدرسه.بچه ها با دقت به درس گوش مي دهند و مصطفي هم با تمام توان توان مساله ها را جز به جز شرح مي دهد، طوري که بچه ها در مدرسه هم مي خواهند او به جاي معلم درس را توضيح دهد، ولي مصطفي به خاطر احترام به معلم که در کارش استاد است، قبول نمي کند، مگر اين که آقا معلم از او بخواهد. کلاس هاي شبانه هر شب و تا آخرين روز مدرسه برگزار مي شود به جز شب هاي جمعه که « راشد » سخن راني دارد. مصطفي به خاطر نداشتن راديو، من را سوار ترک دوچرخه اش مي کند و به ميدان « ارک» مي برد. من دو چرخه سواري مي کنم و مصطفي يک گوشه اي مي نشيند و به سخن راني راشد که از بلند گو پخش مي شود گوش مي دهد. کارنامه ي قبولي را که مي گيريم، يک نفس تا کارگاه جوراب بافي رکاب مي زنيم. اوستا مثل هميشه مشغول کار است. بلند سلام مي کنيم و کار نامه هايمان را به طرفش مي گيريم. کارنامه ها را مي گيرد و چند لحظه اي به نمرات نگاه مي کند.با خنده اي که از خوشحالي اوستا به لب هايم نشسته، به مصطفي نگاه مي کنم. اوستا نفس عميقي مي کشد و مي گويد : « اين مزد تلاش هايتان است. حالا تابستان را با خيال راحت مي توانيد کار کنيد. اما امروز در اختيار خودتان هستيد.»
هنوز حرف اوستا تمام نشده که من و مصطفي از کارگاه بيرون مي زنيم. بوي تابستان تمام خيابان را پر کرده و با بوي ميوه هاي نوبرانه جلوي مغازه ها قاطي شده. مصطفي تند و تند رکاب مي زند، در يک چشم به هم زدن از کارگاه جوراب بافي دور و بين ماشين ها و گاري ها گم مي شويم.
#قسمت_سوم
#قسمت_آخر
از یاد رفتگان
@Azyadraftegan
وصیت نامه #شهید_چمران که در #لبنان
#قسمت_آخر
من بزرگتر از آنم که به خاطر پاداش محبت کنم یا در ازای عشق تمنایی داشته باشم. من در عشق خود میسوزم و لذت میبرم و این لذت بزرگترین پاداشی است که ممکن است در جواب عشق من به حساب آید. میدانم که تو هم ای محبوب من، در دریای عشق شنا میکنی، انسانها را دوست میداری و به همه بیدریغ محبت میکنی و چه زیادند آنها که از این محبت سوءاستفاده میکنند و حتی تو را به تمسخر میگیرند و به خیال خود تو را گول میزنند! و تو اینها را میدانی ولی در روش خود کوچکترین تغییری نمیدهی زیرا مقام تو بزرگتر از آن است که تحت تأثیر دیگران عشق بورزی و محبت کنی. عشق تو فطری است. همچون آفتاب بر همه جا میتابی و همچون باران بر چمن و شورهزار میباری و تحت تأثیر انعکاس سنگدلان قرار نمیگیری. درود آتشین من به روح بلند تو باد که از محدوده تنگ و تاریک خودبینی و خودخواهی بیرون است و جولانگاهش عظمت آسمانها و اسماء مقدس خداست. عشق سوزان من، فدای عشقت باد که بزرگترین و زیباترین مشخصه وجود تو است و ارزندهترین چیزی است که مرا جذب تو کرده است و مقدسترین خصیصهای است که در میزان الهی به حساب می آید.
ژوئن 1976
کانال تلگرام از یاد رفتگان
@Azyadraftegan
#قسمت_آخر
من بزرگتر از آنم که به خاطر پاداش محبت کنم یا در ازای عشق تمنایی داشته باشم. من در عشق خود میسوزم و لذت میبرم و این لذت بزرگترین پاداشی است که ممکن است در جواب عشق من به حساب آید. میدانم که تو هم ای محبوب من، در دریای عشق شنا میکنی، انسانها را دوست میداری و به همه بیدریغ محبت میکنی و چه زیادند آنها که از این محبت سوءاستفاده میکنند و حتی تو را به تمسخر میگیرند و به خیال خود تو را گول میزنند! و تو اینها را میدانی ولی در روش خود کوچکترین تغییری نمیدهی زیرا مقام تو بزرگتر از آن است که تحت تأثیر دیگران عشق بورزی و محبت کنی. عشق تو فطری است. همچون آفتاب بر همه جا میتابی و همچون باران بر چمن و شورهزار میباری و تحت تأثیر انعکاس سنگدلان قرار نمیگیری. درود آتشین من به روح بلند تو باد که از محدوده تنگ و تاریک خودبینی و خودخواهی بیرون است و جولانگاهش عظمت آسمانها و اسماء مقدس خداست. عشق سوزان من، فدای عشقت باد که بزرگترین و زیباترین مشخصه وجود تو است و ارزندهترین چیزی است که مرا جذب تو کرده است و مقدسترین خصیصهای است که در میزان الهی به حساب می آید.
ژوئن 1976
کانال تلگرام از یاد رفتگان
@Azyadraftegan