Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
6.66K subscribers
2.21K photos
1.45K videos
126 files
1.31K links

کانال رسانه مردمی اربعین
سایت: https://Arbaeen.IR
ارتباط با ما: @Arbaeen_admin
تلگرام: t.iss.one/ArbaeenIR
ایتا: eitaa.com/ArbaeenIR
سروش splus.ir/Arbaeenir
بله : ble.im/ArbaeenIR
روبیکا: rubika.ir/Arbaeenir
اینستاگرام: instagram.com/arbaeen.ir1
Download Telegram
#یادش_بخیر

🔴خاطره شنیدنی از حال و هوای خاص #مادر_شهید خلیلی در پیاده روی اربعین

#شب_خاطره
سال دومی که پیاده روی اربعین رفتم از قضا #مادر_شهید بزرگوار #علی_خلیلی تو کاروان ما بودن
من هم از حضورشون خوشحال بودم و سعی میکردم تنهاشون نذارم
چون بعد از شهادت پسرشون بسیار پیر شده بودن #افسرده شده بودن😞
سال اولشون بود که اربعین میومدن
رسیدیم نجف تو هتل مستقر شدیم
ایشون یه ساعتی داشتن همش #ساعت نگاه میکردن و کاراشون تنظیم میکردن
یه روز اومدن گفتن ساعت از دستم افتاده وگم شده
بعد رفتن تو فکر گفتن شاید #اباعبدالله نمیخواستن خیلی در بند وقت باشم .پس اشکالی نداره خودم رو به برنامه و نظم اباعبدالله میسپارم.
روزی که میخواستیم پیاده روی شروع کنیم ایشون گفتن من دوست دارم با شما همراه بشم.👣
من هم که از #خدام بود خدمت به زائر حسین که مادر شهیدم هست.
سال قبل خود #شهید تو مسیر پیاده روی بودن و گویا به علت چسبندگی روده نتونسته بودن هیچ چیز به جز آب و نان بخورن که همونجا حالشون بد میشه.
در طول مسیر مادر شهید #هیچ چیز نمیخوردن!
پرسیدم چرا نمیخورید گفتن که میدونم #پسرم تو این مسیر هیچ چیز نخورده پس منم #نمیخورم
در طول مسیر هیچ چیز به جز نان و اب نصیب ما نمیشد.
گاهی بعضی جاها ظرفای اب فراوان روی زمین ریخته بود اماهرچی میگشتیم #اب پیدا نمیکردیم.
خیلی #تعجب برانگیز بود مدام یا گرسنه بودیم یا تشنه.😳
بعدا متوجه شدم مادرشهید ازخدا خواسته بود یه سفر مثل سفر پارسال #پسرش قرار بده تا هرچی پسرش کشیده مادرش هم بکشه.😭
مادر شهید #وابستگی شدیدی به فرزندش داشت.
همینجوری درطول مسیر که میرفتیم مچ پای بنده اسیب دید طوری که نمیتونستم قدم از قدم بردارم.مجبور شدیم از مادر شهید #جدا بشیم و ایشون رو به کس دیگه سپردیم .
من و پسر سه سالم تو یه موکب نشستیم تا پای من بهتر بشه.همزمان #پسرم مریض شد و بالا میاورد و بیرون روی هم گرفت.😔
مدام با پایی که نمیتونستم قدم از قدم بردارم باید پسرمو میبردم دستشویی چندبار که بردم و اوردم گرفت خوابید
تو اون موکب یادم به خانوم #زینب افتاد 😭

من که دارم اروم اروم راه رومیرم
همه هم دارن از من پذیرایی میکنن
یه بچه هم بیشتر ندارم
همسرم هم قرار بود بیاد دنبالم منو ببره موکب مقر شب.
پس زینب چه کرد #تنها گرسنه #تشنه باطفلان یتیم چکار کرد😭
همه مسائلی که برای من پیش میومد صدبرابر و هزار برابر بیشترش برای خانوم زینب پیش امده بود.
صبح تاشب تو یه موکب با یه بچه مریض نشستم تا شب همسرم بیاد دنبالمون.کل روزو تو اون موکب اشک ریختمو باریدم برای زینب😭

خدایا #زینب کجا و ما کجا،این صحنه ها وقتی برگشتیم ایران #صبر من رو بیشترکرد تو زندگی.

شب که رسیدیم موکب مقردوباره خانوم خلیلی اومدن پیش ما میگفتن شما کم حرفید پیش شما راحت‌ترم

تو این سفر پسرم سه سالش بود و #مداحی میخوند گویا یه جایی که من نبودم پسرم یه مداحی خونده بودکه مادرشهید #گریه کرده بود 😭
وقتی برگشتم گفتم چی شده چراگریه میکنید گفتن که داشتم به چیزی فکر میکردم یهو پسرت یه مداحی کردانگار جواب منو داد.برای من روضه خوند.😭

مادر شهید خیلی #غصه پسرشون میخوردن که پارسال تو مسیرچی کشیدن.😞

روز دوم پیاده روی داشتیم میرفتیم یهو حال مادر شهید #منقلب شدنتونست دیگه راه بره نشست یه جا و هق هق گریه کرد😭😭

پرسیدم چی شد گفتن که اینجا یه حالی بهم دست دادمیدونم #پسرم اینجا حالش بد شده.قریب یک ساعت نشستن و #گریه کردن.😭😭
هی پا میشدیم راه بریم نمیتونستن راه برن مینشستن و گریه میکردن.

و من در حال و هوای خودم با دیدن مادر شهید یاد زینب افتادم که چگونه بود که در برابر دیدگانش سر برادرش حسین ، ابالفضل،علی اکبر، طفلان برادرانش، طفلان خودش، علی اصغر😭
بریده شد و پر پر شد و مثل کوه ایستاد و گفت #ما_رایت_الا_جمیلا
عظمت مصیبت را کمی درک کردم آن لحظه😭😭
بعد از این سفر دیگه خیلی غصه دردهاو مشکلاتی که داشتم نمیخوردم انگار یه چیزی در وجودم دمیده شده بود مثل صبر #سعه_صدر که خودم تو به دست اوردنش #دخیل نبودم انگار بهم داده بودن.
البته این سفر برای همه اینجوریه یه چیرهایی بهشون داده میشه فقط باید نگهشون دارن تو وجودشون.

روز به روز که از سفرمون میگذشت مادر شهید چهره اش بازتر میشد و بالاخره ما #لبخند رو لباشون دیدیم.☺️
ایشون هم اقرار کردن این سفر ادم رو از دنیا و تعلقاتش جدا میکنه.😇

یه نکته دیگه خیلی جالب بودبرام که تو مسیر خیلی به چشم میخورد،اینکه تقریبا تو کل مسیر مدام پرچمها با اسامی مختلف روی سر ما و خانوم خلیلی کشیده میشد و ایشون دست به پرچم میکشیدن و به اون اسمی که روی پرچم نوشته بود متوسل میشدن.🏴
من هم این وسط بهره مند میشدم.خودم هم متوسل میشدم
انقدر دیگه این قضیه تکرار شده به نظرمون عادی نمیومد.
اگر نظر منو بپرسید روح شهید تو مسیر مادرش همراهی میکرد به طرزهای مختلف👼

#خاطره یکی از اعضا #کرج
🆔 @ArbaeenIR
#مادری گفت بُنَیَّ دل ما ریخت به هم
بردن نام تو غوغاست #اباعبدالله...

🆔 @ArbaeenIR
#یادش_بخیر

🔴خاطره شنیدنی از حال و هوای خاص #مادر_شهید خلیلی در پیاده روی اربعین

#شب_خاطره
سال دومی که پیاده روی اربعین رفتم از قضا #مادر_شهید بزرگوار #علی_خلیلی تو کاروان ما بودن
من هم از حضورشون خوشحال بودم و سعی میکردم تنهاشون نذارم
چون بعد از شهادت پسرشون بسیار پیر شده بودن #افسرده شده بودن😞
سال اولشون بود که اربعین میومدن
رسیدیم نجف تو هتل مستقر شدیم
ایشون یه ساعتی داشتن همش #ساعت نگاه میکردن و کاراشون تنظیم میکردن
یه روز اومدن گفتن ساعت از دستم افتاده وگم شده
بعد رفتن تو فکر گفتن شاید #اباعبدالله نمیخواستن خیلی در بند وقت باشم .پس اشکالی نداره خودم رو به برنامه و نظم اباعبدالله میسپارم.
روزی که میخواستیم پیاده روی شروع کنیم ایشون گفتن من دوست دارم با شما همراه بشم.👣
من هم که از #خدام بود خدمت به زائر حسین که مادر شهیدم هست.
سال قبل خود #شهید تو مسیر پیاده روی بودن و گویا به علت چسبندگی روده نتونسته بودن هیچ چیز به جز آب و نان بخورن که همونجا حالشون بد میشه.
در طول مسیر مادر شهید #هیچ چیز نمیخوردن!
پرسیدم چرا نمیخورید گفتن که میدونم #پسرم تو این مسیر هیچ چیز نخورده پس منم #نمیخورم
در طول مسیر هیچ چیز به جز نان و اب نصیب ما نمیشد.
گاهی بعضی جاها ظرفای اب فراوان روی زمین ریخته بود اماهرچی میگشتیم #اب پیدا نمیکردیم.
خیلی #تعجب برانگیز بود مدام یا گرسنه بودیم یا تشنه.😳
بعدا متوجه شدم مادرشهید ازخدا خواسته بود یه سفر مثل سفر پارسال #پسرش قرار بده تا هرچی پسرش کشیده مادرش هم بکشه.😭
مادر شهید #وابستگی شدیدی به فرزندش داشت.
همینجوری درطول مسیر که میرفتیم مچ پای بنده اسیب دید طوری که نمیتونستم قدم از قدم بردارم.مجبور شدیم از مادر شهید #جدا بشیم و ایشون رو به کس دیگه سپردیم .
من و پسر سه سالم تو یه موکب نشستیم تا پای من بهتر بشه.همزمان #پسرم مریض شد و بالا میاورد و بیرون روی هم گرفت.😔
مدام با پایی که نمیتونستم قدم از قدم بردارم باید پسرمو میبردم دستشویی چندبار که بردم و اوردم گرفت خوابید
تو اون موکب یادم به خانوم #زینب افتاد 😭

من که دارم اروم اروم راه رومیرم
همه هم دارن از من پذیرایی میکنن
یه بچه هم بیشتر ندارم
همسرم هم قرار بود بیاد دنبالم منو ببره موکب مقر شب.
پس زینب چه کرد #تنها گرسنه #تشنه باطفلان یتیم چکار کرد😭
همه مسائلی که برای من پیش میومد صدبرابر و هزار برابر بیشترش برای خانوم زینب پیش امده بود.
صبح تاشب تو یه موکب با یه بچه مریض نشستم تا شب همسرم بیاد دنبالمون.کل روزو تو اون موکب اشک ریختمو باریدم برای زینب😭

خدایا #زینب کجا و ما کجا،این صحنه ها وقتی برگشتیم ایران #صبر من رو بیشترکرد تو زندگی.

شب که رسیدیم موکب مقردوباره خانوم خلیلی اومدن پیش ما میگفتن شما کم حرفید پیش شما راحت‌ترم

تو این سفر پسرم سه سالش بود و #مداحی میخوند گویا یه جایی که من نبودم پسرم یه مداحی خونده بودکه مادرشهید #گریه کرده بود 😭
وقتی برگشتم گفتم چی شده چراگریه میکنید گفتن که داشتم به چیزی فکر میکردم یهو پسرت یه مداحی کردانگار جواب منو داد.برای من روضه خوند.😭

مادر شهید خیلی #غصه پسرشون میخوردن که پارسال تو مسیرچی کشیدن.😞

روز دوم پیاده روی داشتیم میرفتیم یهو حال مادر شهید #منقلب شدنتونست دیگه راه بره نشست یه جا و هق هق گریه کرد😭😭

پرسیدم چی شد گفتن که اینجا یه حالی بهم دست دادمیدونم #پسرم اینجا حالش بد شده.قریب یک ساعت نشستن و #گریه کردن.😭😭
هی پا میشدیم راه بریم نمیتونستن راه برن مینشستن و گریه میکردن.

و من در حال و هوای خودم با دیدن مادر شهید یاد زینب افتادم که چگونه بود که در برابر دیدگانش سر برادرش حسین ، ابالفضل،علی اکبر، طفلان برادرانش، طفلان خودش، علی اصغر😭
بریده شد و پر پر شد و مثل کوه ایستاد و گفت #ما_رایت_الا_جمیلا
عظمت مصیبت را کمی درک کردم آن لحظه😭😭
بعد از این سفر دیگه خیلی غصه دردهاو مشکلاتی که داشتم نمیخوردم انگار یه چیزی در وجودم دمیده شده بود مثل صبر #سعه_صدر که خودم تو به دست اوردنش #دخیل نبودم انگار بهم داده بودن.
البته این سفر برای همه اینجوریه یه چیرهایی بهشون داده میشه فقط باید نگهشون دارن تو وجودشون.

روز به روز که از سفرمون میگذشت مادر شهید چهره اش بازتر میشد و بالاخره ما #لبخند رو لباشون دیدیم.☺️
ایشون هم اقرار کردن این سفر ادم رو از دنیا و تعلقاتش جدا میکنه.😇

یه نکته دیگه خیلی جالب بودبرام که تو مسیر خیلی به چشم میخورد،اینکه تقریبا تو کل مسیر مدام پرچمها با اسامی مختلف روی سر ما و خانوم خلیلی کشیده میشد و ایشون دست به پرچم میکشیدن و به اون اسمی که روی پرچم نوشته بود متوسل میشدن.🏴
من هم این وسط بهره مند میشدم.خودم هم متوسل میشدم
انقدر دیگه این قضیه تکرار شده به نظرمون عادی نمیومد.
اگر نظر منو بپرسید روح شهید تو مسیر مادرش همراهی میکرد به طرزهای مختلف👼

#خاطره یکی از اعضا #کرج
🆔 @ArbaeenIR
🔸لب خشک ونفس خسته مدد یاالله
🔹نامه ام را بده در دست #اباعبدالله

🔸شب پایانی ماه رمضان لطفی کن
🔹 #اربعین پای پیاده حرم ثارالله


🆔 @ArbaeenIR
🔴 پناهیان: آی اهل محرم، چرا فریاد شادی و هلهله سر نمی‌دهید؟!

🔸 اگر غدیر عید ولایت است، مباهله عید فضیلت است.
🔸 عاشقان اهل بیت(ع) کجا هستند که بزرگترین جشن محبت را برگزار کنند؟
🔸 امام رضا(ع): آیۀ مباهله بالاترین فضلیت علی(ع) است.
🔸 باشکوه‌ترین تجمع اهل بیت(ع) در روز مباهله بوده است.
🔸 باید غربت مباهله برطرف شود، این خیلی مهمتر از بسیاری دیگر از ایام الله است.
🔸 باید داستان مباهله را به کودکان خود بیاموزیم.
🔸 آی اهل محرم ببینید حسین(ع) در آغوش پیامبر(ص) است؛ چرا فریاد شادی و هلهله سر نمی‌دهید؟
____________
#یادداشت #استاد_پناهیان

اگر غدیر عید #ولایت است مباهله عید #فضیلت است. چون بزرگترین فضیلت علی(ع) در روز #مباهله و آن‌هم صریحاً در قرآن کریم بیان شده.

امام #رضا(ع) به مأمون فرمودند: بالاترین فضیلت علی(ع) آیۀ مباهله است. چون در این آیه علی(ع) نفس پیامبر(ص) اعلام شده است. باید #غربت مباهله برطرف بشود، این خیلی مهمتر از بسیاری دیگر از ایام الله است.

در جهان اسلام احدی نیست که منکر مباهله و این #فضیلت باعظمت علی(ع) بشود. آیۀ صریح قرآن است و داستان مباهله را همه بیان کرده‌اند.

عاشقان اهل بیت(ع) کجا هستند که بزرگترین #جشن #محبت را برگزار کنند، و سرور خود را در نزول آیۀ مباهله به اهل عالم نشان بدهند؟ قبول کنیم ما هنوز در مکتب محبت اهل بیت(ع) آنچنان که باید رشد نکرده‌ایم.

#شادی از نزول آیۀ مباهله، موجب صعود دل‌ها در عزای #محرم است. باشکوه‌ترین تجمع #اهل بیت(ع)در طول #تاریخ اسلام در #مباهله است.

باید داستان مباهله را به کودکان خود بیاموزیم. آی اهل #محرم ببینید #حسین(ع) در آغوش پیامبر(ص) است. چرا فریاد #شادی و هلهله سر نمی‌دهید؟ تنها منتظرید #اباعبدالله(ع) در گودی قتل‌گاه بیفتد تا فریاد عزا سر کنید؟ الان باید عالم را باخبر کنید تا علت گریه‌ها و فریادهای عاشورای شما را بفهمند.

https://bayanmanavi.ir/post/2515
#مباهله #اسلام #عید #فضیلت #امیرالمؤمنین #علی(ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال پیاده روی اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔴 چرا عزاداری امام حسین(ع) از اول محرم شروع می‌شود؟

🔺عزاداری دهۀ اول محرم یک نوع اعلام آمادگی برای #نصرت است تا صرف #سوگواری.

یادداشت مهم استاد پناهیان درباره محرم:

🔹اینکه چرا مراسم عزاداری برای #اباعبدالله(ع) از اول دهۀ محرم آغاز می‌شود، دلائل مختلفی می‌تواند داشته باشد:
🔸شاید به اعتبار فرمایش #امام_رضا(ع) است که می‌فرماید از اول دهۀ محرم #حزن و اندوه در چهرۀ پدرم دیده می‌شد و حالت عزادار به خود می‌گرفتند. در روایت آمده است که امام رضا(ع) فرمودند: هنگامی که ماه محرم شروع می‌شد، دیگر کسی پدرم را خندان نمی‌دید و هر روز ناراحتی او بیشتر می‌شد تا روز دهم محرم. پس وقتی روز دهم می‌رسید، آن روز روز #مصیبت و اندوه و گریۀ او بود. (کَانَ أَبِی ع إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ... امالی صدوق/128) در روایت مشهور دیگری وقتی پسر شبیب در اول محرم بر امام رضا(ع) وارد شد، حضرت برای او #ذکر_مصیبت #شهادت و #اسارت #اهل_بیت(ع) را کردند. (دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ.. #امالی_صدوق/130)

🔹شاید به این دلیل باشد که عزاداران قبل از عاشورا با ده شب عزاداری بتوانند خود را برای حضور در غم بزرگ #عاشورا آماده کنند. چرا که پس از یک هفته عزاداری، حضور در ذکر مصیبت هولناک عاشورا قابل تحمل‌تر خواهد بود. تمام عزاداران می‌دانند که اگر عزاداری از #روز_عاشورا شروع می‌شد چقدر ذکر مصیبت‌ها در عاشورا دردناک‌تر و غیرقابل تحمل‌تر می‌شد. اینکه پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً»(#مستدرک_الوسائل/10/318) این حرارت را هر کسی حس کرده باشد، می‌داند بی‌مقدمه وارد روز عاشورا شدن بسیار دشوار است.

🔸از طرف دیگر ممکن است یک دهه عزاداری قبل از عاشورا برای بعضی‌ها کسب توجه و آمادگی برای ایجاد سوز در روز دهم باشد. کسانی که دل غافلی دارند یا در اثر توجه به تعلقات دنیا احساس محبتشان به امام حسین(ع) کم شده باشد ده روز فرصت دارند تا در #محافل_عزاداری با شنیدن #مواعظ و معارف دینی آمادگی لازم را کسب نمایند تا مبادا در روز #مصیبت بزرگ #اباعبدالله_الحسین(ع) بی‌احساس و بی‌توجه حضور پیدا کنند.

🔹و شاید حکمت آن این باشد که در واقع این عزاداری دهۀ اول محرم یک نوع اعلام آمادگی برای #نصرت است تا صرف #سوگواری، و گویی عزاداران به قصد یاری اباعبدالله الحسین(ع) از همان ابتدای محرم به #خیمۀ_اباعبدالله_الحسین(ع) می‌روند که مولایشان را غریب نگذارند.
🔴 به همین دلیل #عزاداری دهۀ #عاشورا رنگ و بوی حماسی دارد و #دسته های #عزا با علائم دسته‌های رزمی در میادین دیده می‌شوند. در حالی که عزاداری از عصر عاشورا و #شام غریبان به بعد تنها رنگ و بوی غم به خود می‌گیرد و حتی رسم شده است از #ظهرعاشورا به بعد بیرق ها را به علامت #شهادت اباعبدالله الحسین(ع) می‌خوابانند و دیگر برافراشته نگه نمی‌دارند.

🔹علیرضا پناهیان- 20 مهرماه 94
https://bayanmanavi.ir/post/2522

@panahian_ir

🆔 @ArbaeenIR
Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
🔴پویش رانندگان حسینی 🚗🚌🚚 ایده خودجوش و جالب مردمی در اعتراض به افزایش هزینه های زائران اربعین پیام های مردمی: هم اکنون که در آستانه حرکت عظیم و کنگره جهانی اربعین قرار گرفته ایم، بسیار شایسته است تا کسانی که وسیله نقلیه (سواری یا اتوبوس یا کامیون) دارند،…
🚐 #پویش_رانندگان_حسینی/3️⃣

🔺گزیده پیام های شرکت کنندگان در پویش رانندگان حسینی

🔸 در اولین پیاده روی اربعین توفیق خدمت به زائران امام حسین پیدا کردم

🔹این پویش توفیق خدمت به زائرین را به من داد
ـــــــــــــــــــــ

🚗 با این پویش به آرزوی خدمت به زائرین رسیدم
لبیک یا حسین
شکرخدا با عنایت اهل بیت و لطف بینهایت #اباعبدالله امسال سال چهارمی هست که قصد زیارت #اربعین رو دارم ولی خیلی دستم خالیه و برای زوار اربعین هیچ کاری نتونستم انجام بدم
خیلی به خدا التماس کردم که خیلی رو سیاه و دست خالیم کمکم کن, تا الان که پویش رانندگان اربعینی رو دیدم و بی درنگ پیام فرستادم,
نیت کردم قبل از سفر به اربعین با خودرو خودم چندبار تا لب مرز زایرین رو ببرم انشالله حضرت اباالفضل این لیاقت رو بهم بده
🚗فاطمه از تهران

🚐 اولین توفیق زیارت اربعین همراه با خدمت به زائران
باسلام.
بنده برا اولین باره که میخوام مشرف بشم
یه ماشین ون هم دارم ان شاالله رفت و برگشت رایگان در خدمت زوار اباعبدالله علیه السلام هستم
🚐 شهاب از کرمان


🚙 سه نفر را با خودم تا مرز می برم
سلام بزرگوار.انشاالله امسال سال سوم که به کربلا سفر می کنم .امسال یه ماشین خریدم .به خاطر گران شدن بلیط سه نفر رو هم با خودم میبرم و میارم.اگه عمری باقی باشه.
🚙هاشمی از همدان کبودراهنگ


🚚خدمترسانی به زائران با کامیون
آقای رحیمی هم پیام دادند که میخواهند با کامیونشون وسایل موکب اربعینی را به کربلا ببرند
🚚 آقای رحیمی

🔶کانال اربعین آمادگی انتشار عکس‌های خادمانی که در این پویش به زائران #خدمت میکنند دارد.

🔻به آی دی زیر عکس ها و مطالب خوتان را بفرستید:
📩 @Arbaeen_Admin

🚗🚐 #پویش_رانندگان_حسینی 🚚🚌

🆔 @ArbaeenIR
#یادش_بخیر

🔴خاطره شنیدنی از حال و هوای خاص #مادر_شهید خلیلی در پیاده روی اربعین

#شب_خاطره
سال دومی که پیاده روی اربعین رفتم از قضا #مادر_شهید بزرگوار #علی_خلیلی تو کاروان ما بودن
من هم از حضورشون خوشحال بودم و سعی میکردم تنهاشون نذارم
چون بعد از شهادت پسرشون بسیار پیر شده بودن #افسرده شده بودن😞
سال اولشون بود که اربعین میومدن
رسیدیم نجف تو هتل مستقر شدیم
ایشون یه ساعتی داشتن همش #ساعت نگاه میکردن و کاراشون تنظیم میکردن
یه روز اومدن گفتن ساعت از دستم افتاده وگم شده
بعد رفتن تو فکر گفتن شاید #اباعبدالله نمیخواستن خیلی در بند وقت باشم .پس اشکالی نداره خودم رو به برنامه و نظم اباعبدالله میسپارم.
روزی که میخواستیم پیاده روی شروع کنیم ایشون گفتن من دوست دارم با شما همراه بشم.👣
من هم که از #خدام بود خدمت به زائر حسین که مادر شهیدم هست.
سال قبل خود #شهید تو مسیر پیاده روی بودن و گویا به علت چسبندگی روده نتونسته بودن هیچ چیز به جز آب و نان بخورن که همونجا حالشون بد میشه.
در طول مسیر مادر شهید #هیچ چیز نمیخوردن!
پرسیدم چرا نمیخورید گفتن که میدونم #پسرم تو این مسیر هیچ چیز نخورده پس منم #نمیخورم
در طول مسیر هیچ چیز به جز نان و اب نصیب ما نمیشد.
گاهی بعضی جاها ظرفای اب فراوان روی زمین ریخته بود اماهرچی میگشتیم #اب پیدا نمیکردیم.
خیلی #تعجب برانگیز بود مدام یا گرسنه بودیم یا تشنه.😳
بعدا متوجه شدم مادرشهید ازخدا خواسته بود یه سفر مثل سفر پارسال #پسرش قرار بده تا هرچی پسرش کشیده مادرش هم بکشه.😭
مادر شهید #وابستگی شدیدی به فرزندش داشت.
همینجوری درطول مسیر که میرفتیم مچ پای بنده اسیب دید طوری که نمیتونستم قدم از قدم بردارم.مجبور شدیم از مادر شهید #جدا بشیم و ایشون رو به کس دیگه سپردیم .
من و پسر سه سالم تو یه موکب نشستیم تا پای من بهتر بشه.همزمان #پسرم مریض شد و بالا میاورد و بیرون روی هم گرفت.😔
مدام با پایی که نمیتونستم قدم از قدم بردارم باید پسرمو میبردم دستشویی چندبار که بردم و اوردم گرفت خوابید
تو اون موکب یادم به خانوم #زینب افتاد 😭

من که دارم اروم اروم راه رومیرم
همه هم دارن از من پذیرایی میکنن
یه بچه هم بیشتر ندارم
همسرم هم قرار بود بیاد دنبالم منو ببره موکب مقر شب.
پس زینب چه کرد #تنها گرسنه #تشنه باطفلان یتیم چکار کرد😭
همه مسائلی که برای من پیش میومد صدبرابر و هزار برابر بیشترش برای خانوم زینب پیش امده بود.
صبح تاشب تو یه موکب با یه بچه مریض نشستم تا شب همسرم بیاد دنبالمون.کل روزو تو اون موکب اشک ریختمو باریدم برای زینب😭

خدایا #زینب کجا و ما کجا،این صحنه ها وقتی برگشتیم ایران #صبر من رو بیشترکرد تو زندگی.

شب که رسیدیم موکب مقردوباره خانوم خلیلی اومدن پیش ما میگفتن شما کم حرفید پیش شما راحت‌ترم

تو این سفر پسرم سه سالش بود و #مداحی میخوند گویا یه جایی که من نبودم پسرم یه مداحی خونده بودکه مادرشهید #گریه کرده بود 😭
وقتی برگشتم گفتم چی شده چراگریه میکنید گفتن که داشتم به چیزی فکر میکردم یهو پسرت یه مداحی کردانگار جواب منو داد.برای من روضه خوند.😭

مادر شهید خیلی #غصه پسرشون میخوردن که پارسال تو مسیرچی کشیدن.😞

روز دوم پیاده روی داشتیم میرفتیم یهو حال مادر شهید #منقلب شدنتونست دیگه راه بره نشست یه جا و هق هق گریه کرد😭😭

پرسیدم چی شد گفتن که اینجا یه حالی بهم دست دادمیدونم #پسرم اینجا حالش بد شده.قریب یک ساعت نشستن و #گریه کردن.😭😭
هی پا میشدیم راه بریم نمیتونستن راه برن مینشستن و گریه میکردن.

و من در حال و هوای خودم با دیدن مادر شهید یاد زینب افتادم که چگونه بود که در برابر دیدگانش سر برادرش حسین ، ابالفضل،علی اکبر، طفلان برادرانش، طفلان خودش، علی اصغر😭
بریده شد و پر پر شد و مثل کوه ایستاد و گفت #ما_رایت_الا_جمیلا
عظمت مصیبت را کمی درک کردم آن لحظه😭😭
بعد از این سفر دیگه خیلی غصه دردهاو مشکلاتی که داشتم نمیخوردم انگار یه چیزی در وجودم دمیده شده بود مثل صبر #سعه_صدر که خودم تو به دست اوردنش #دخیل نبودم انگار بهم داده بودن.
البته این سفر برای همه اینجوریه یه چیرهایی بهشون داده میشه فقط باید نگهشون دارن تو وجودشون.

روز به روز که از سفرمون میگذشت مادر شهید چهره اش بازتر میشد و بالاخره ما #لبخند رو لباشون دیدیم.☺️
ایشون هم اقرار کردن این سفر ادم رو از دنیا و تعلقاتش جدا میکنه.😇

یه نکته دیگه خیلی جالب بودبرام که تو مسیر خیلی به چشم میخورد،اینکه تقریبا تو کل مسیر مدام پرچمها با اسامی مختلف روی سر ما و خانوم خلیلی کشیده میشد و ایشون دست به پرچم میکشیدن و به اون اسمی که روی پرچم نوشته بود متوسل میشدن.🏴
من هم این وسط بهره مند میشدم.خودم هم متوسل میشدم
انقدر دیگه این قضیه تکرار شده به نظرمون عادی نمیومد.
اگر نظر منو بپرسید روح شهید تو مسیر مادرش همراهی میکرد به طرزهای مختلف👼

#خاطره یکی از اعضا #کرج
🆔 @ArbaeenIR