Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
#یادش_بخیر
هنوزم شبها/بین #موکب ها
توی رفت و آمدم/تو خواب و رویا
میبینم مولا/روبه روی #گنبدم
#شبتوݧ_حسینے
#دلنوشته #مخاطبان
🆔 @ArbaeenIR
هنوزم شبها/بین #موکب ها
توی رفت و آمدم/تو خواب و رویا
میبینم مولا/روبه روی #گنبدم
#شبتوݧ_حسینے
#دلنوشته #مخاطبان
🆔 @ArbaeenIR
Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
همه در خاطرشان...
یاد کنند از چایی ☕️
من خلاف دِگَران
آبِ عراقی طَلَبَم....
اللّهمَ ارزُقنا کربلا...💔
#دلنوشته #اعضا #مخاطبان
🆔 @ArbaeenIR
یاد کنند از چایی ☕️
من خلاف دِگَران
آبِ عراقی طَلَبَم....
اللّهمَ ارزُقنا کربلا...💔
#دلنوشته #اعضا #مخاطبان
🆔 @ArbaeenIR
Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
💠کودکی بیش نبود،اما سیاه پوش آمده بود
🔷 او هرگز نمی تواند باور کند اسیری دختر #سه_ساله حسین(ع)....
⬇️کیفیت چاپ:
https://bit.do/ban06
#پوستر #بنر #عکسنوشت #کودک #دلنوشته #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔷 او هرگز نمی تواند باور کند اسیری دختر #سه_ساله حسین(ع)....
⬇️کیفیت چاپ:
https://bit.do/ban06
#پوستر #بنر #عکسنوشت #کودک #دلنوشته #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
💠کودکی بیش نبود،اما سیاه پوش آمده بود
#کودکی بیش نبود،اما #سیاه_پوش آمده بود.
او قصه #کربلا را در هیاهوی مسافران تماشا میکرد.
او داشت داشت داستان عاشورا را در #حماسه مردم یاد میگرفت.
اما از چشمانش پیدا بود که هرگز نمی تواند باور کند اسیری دختر سه ساله حسین علیه السلام را.😭
در حالیکه، در آغوش گرم مادر بود باور نمیکرد کودکی در آغوش سربریدۀ پدر قرار بگیرد.
اما تو میتوانی باور کنی تازیانه و چهره چنین معصوم را 😭
⬇️ دریافت کیفیت #چاپ :
https://bit.do/ban06
#پوستر #بنر #عکسنوشت #کودک #دلنوشته #اربعین
ــــــــــ
✅دریافت پوستر،بنر،کلیپ، مستند و استیکر #اربعین:
🆔 @ArbaeenIR
#کودکی بیش نبود،اما #سیاه_پوش آمده بود.
او قصه #کربلا را در هیاهوی مسافران تماشا میکرد.
او داشت داشت داستان عاشورا را در #حماسه مردم یاد میگرفت.
اما از چشمانش پیدا بود که هرگز نمی تواند باور کند اسیری دختر سه ساله حسین علیه السلام را.😭
در حالیکه، در آغوش گرم مادر بود باور نمیکرد کودکی در آغوش سربریدۀ پدر قرار بگیرد.
اما تو میتوانی باور کنی تازیانه و چهره چنین معصوم را 😭
⬇️ دریافت کیفیت #چاپ :
https://bit.do/ban06
#پوستر #بنر #عکسنوشت #کودک #دلنوشته #اربعین
ــــــــــ
✅دریافت پوستر،بنر،کلیپ، مستند و استیکر #اربعین:
🆔 @ArbaeenIR
✍ اربعین ایران بمانم بی گمان دق میکنم!!!
حسین (ع) جان سلام !
بگذار همین اول حرف آخر را بزنم!
اربعین ایران بمانم بی گمان دق میکنم!!!
🌹خودت بگو چطور میتوانم فراموش کنم سرزمینی را که زادگاهم نبود ،اما بیش از آغوش مادرم با او مانوس بودم !
🌹چطور میتوانم فراموش کنم سرزمینی را که گام به گام درجاده هایش عاشقی کردم و چونان رویای کودکی ام با بال هایی از قدم هایم ،درآسمان فیروزه ای اش پرواز کردم !
🌹از جاده هایی سخن میگویم که بوی آب وخاکش روح را جان میداد و قلبها را جلا ! جاده ها ،مدرسه ای بودند که دوسه روزه، زوّار تورا را از کلاس اول تا به اوج میرساندند؛ هرچه درآن راه میرفتیم خاکی تر میشدیم و سبک تر پرواز میکردیم!!
🌹گاهی دوست داشتیم چند قدمی با چشمان بسته گام برداریم تا از کاروان شام عقب نمانیم ..گاهی هم با چشمانی باز رودخانه ای از عشق و جنون که برلب شان نامِ تو بود را نظاره گر باشیم ! و گاهی هم برگردیم انتهای جمعیت ،چشم بدوزیم به چشمان عباس(ع)!
🌹روزها خورشید هم مثل نقاشی های کودکی ام ،به همه لبخند میزد و عاشقانت "لبیک یا حسین" او را هم ،می شنیدند ؛ شبها هم مهتاب و ستاره ها آنقدر خودشان را به زائران نزدیک میکردند که گاه دستمان را دراز میکردیم تا چندتایی از آنها را بچینیم و به سوغات ببریم !
🌹چطور میتوانم فراموش کنم سرزمینی راکه مهربان تر از مادرم درکنارم بود ! پیش تر میدانست که دلم چه خواهد خواست !! قبل از اینکه لب بگشایم برایم سفره می انداخت ؛ با التماس لقمه در دهانم میگذاشت ؛بدنم را نوازش میکرد ...؛رختخواب پهن میکرد و تا سحر لالایی میخواند!!
🌹موکب امام رضا (ع)
نوای "هله بیکم یا زوار "
و "چای و طعامِ ابوعلی " برای من وهمسفرانم در آن دیار، یادآور چه خاطرات گواراییست، که شیرینی آن ، از حلویات وچای عراقی ،کام را شیرین تر میکند....!
🌹دقیقا نمیدانم آنجا خواب بودم یا اکنون دراین دنیایِ اسباب بازی ها به خوابی طولانی فرو رفته ام ؟!
🌹حسین جان ،
آیا آدم نبی(ع) توانست تا انتهای عمر بهشت را فراموش کند؟!
پس چطور منِ کمترین بتوانم #مدینه_فاضله ای را که در اربعین ساختی و از شیفتگانت در سراسر عالم لبالب پرش کردی ؛ فراموش کنم؟!
🌹حسین جان هرچه بود ، #زیارت_با_معرفت ..!
بیداری...! یک رویای شیرین! ... ویا .... را اربعین امسال ،نصیب همه ی خواستارانت کن ....
#دلنوشته موحدی از تهران
______
#خاطرات و #دلنوشته های اربعینی در کانال پیاده روی اربعین
🆔 @ArbaeenIR
حسین (ع) جان سلام !
بگذار همین اول حرف آخر را بزنم!
اربعین ایران بمانم بی گمان دق میکنم!!!
🌹خودت بگو چطور میتوانم فراموش کنم سرزمینی را که زادگاهم نبود ،اما بیش از آغوش مادرم با او مانوس بودم !
🌹چطور میتوانم فراموش کنم سرزمینی را که گام به گام درجاده هایش عاشقی کردم و چونان رویای کودکی ام با بال هایی از قدم هایم ،درآسمان فیروزه ای اش پرواز کردم !
🌹از جاده هایی سخن میگویم که بوی آب وخاکش روح را جان میداد و قلبها را جلا ! جاده ها ،مدرسه ای بودند که دوسه روزه، زوّار تورا را از کلاس اول تا به اوج میرساندند؛ هرچه درآن راه میرفتیم خاکی تر میشدیم و سبک تر پرواز میکردیم!!
🌹گاهی دوست داشتیم چند قدمی با چشمان بسته گام برداریم تا از کاروان شام عقب نمانیم ..گاهی هم با چشمانی باز رودخانه ای از عشق و جنون که برلب شان نامِ تو بود را نظاره گر باشیم ! و گاهی هم برگردیم انتهای جمعیت ،چشم بدوزیم به چشمان عباس(ع)!
🌹روزها خورشید هم مثل نقاشی های کودکی ام ،به همه لبخند میزد و عاشقانت "لبیک یا حسین" او را هم ،می شنیدند ؛ شبها هم مهتاب و ستاره ها آنقدر خودشان را به زائران نزدیک میکردند که گاه دستمان را دراز میکردیم تا چندتایی از آنها را بچینیم و به سوغات ببریم !
🌹چطور میتوانم فراموش کنم سرزمینی راکه مهربان تر از مادرم درکنارم بود ! پیش تر میدانست که دلم چه خواهد خواست !! قبل از اینکه لب بگشایم برایم سفره می انداخت ؛ با التماس لقمه در دهانم میگذاشت ؛بدنم را نوازش میکرد ...؛رختخواب پهن میکرد و تا سحر لالایی میخواند!!
🌹موکب امام رضا (ع)
نوای "هله بیکم یا زوار "
و "چای و طعامِ ابوعلی " برای من وهمسفرانم در آن دیار، یادآور چه خاطرات گواراییست، که شیرینی آن ، از حلویات وچای عراقی ،کام را شیرین تر میکند....!
🌹دقیقا نمیدانم آنجا خواب بودم یا اکنون دراین دنیایِ اسباب بازی ها به خوابی طولانی فرو رفته ام ؟!
🌹حسین جان ،
آیا آدم نبی(ع) توانست تا انتهای عمر بهشت را فراموش کند؟!
پس چطور منِ کمترین بتوانم #مدینه_فاضله ای را که در اربعین ساختی و از شیفتگانت در سراسر عالم لبالب پرش کردی ؛ فراموش کنم؟!
🌹حسین جان هرچه بود ، #زیارت_با_معرفت ..!
بیداری...! یک رویای شیرین! ... ویا .... را اربعین امسال ،نصیب همه ی خواستارانت کن ....
#دلنوشته موحدی از تهران
______
#خاطرات و #دلنوشته های اربعینی در کانال پیاده روی اربعین
🆔 @ArbaeenIR
Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
🔴حالا که پیاده روی اربعین سالی چند روزهست، پس این همه روز سال به چه درد میخورد؟! 😭
⭕️پیاده روی اربعین بدون هیچ وقفه ای ادامه دارد، ولی ما...
goo.gl/gohKGV
ننگ بر مفهوم زمان، حالا که قرار است سفر زیارت اربعین فقط سالی چند روز باشد. پس این همه روز دیگر سال به چه درد میخورد؟
باید در قرارداد های مربوط به زمان تجدید نظر کرد.
من مطمئنم که پیاده روی اربعین از همان اربعین بعد از عاشورا تا به امروز بدون هیچ وقفه ای ادامه دارد.
این ماییم که فقط سالی چند روز اجازه داریم وارد آن فضای نورانی شویم. این ماییم که در آن چند روز چشم اربعینی مان باز می شود و حقایق را میبیند. پیاده روی اربعین متوقف نمی شود.یعنی خیل مشتاقان به سوی امام حسین (ع) می روند خانه شان و سالی چند روز می آیند و به سویش حرکت میکنند؟ هرگز چنین نیست.
باید در قرارداد های مربوط به زمان تجدید نظر کرد. ما نمیتوانیم یک سال منتظر این سفر بمانیم.
نمیتوانیم ...
📕بخشی از کتاب پیاده آمده ام/ عکس های اربعین حسینی 87-93
@Seyedehsanbagheri
#دلنوشته
ــــــــــــــــ
✅ شعر،دلنوشته و خاطرات اربعینی در کانال سایت پیاده روی اربعین
🆔 @ArbaeenIR
⭕️پیاده روی اربعین بدون هیچ وقفه ای ادامه دارد، ولی ما...
goo.gl/gohKGV
ننگ بر مفهوم زمان، حالا که قرار است سفر زیارت اربعین فقط سالی چند روز باشد. پس این همه روز دیگر سال به چه درد میخورد؟
باید در قرارداد های مربوط به زمان تجدید نظر کرد.
من مطمئنم که پیاده روی اربعین از همان اربعین بعد از عاشورا تا به امروز بدون هیچ وقفه ای ادامه دارد.
این ماییم که فقط سالی چند روز اجازه داریم وارد آن فضای نورانی شویم. این ماییم که در آن چند روز چشم اربعینی مان باز می شود و حقایق را میبیند. پیاده روی اربعین متوقف نمی شود.یعنی خیل مشتاقان به سوی امام حسین (ع) می روند خانه شان و سالی چند روز می آیند و به سویش حرکت میکنند؟ هرگز چنین نیست.
باید در قرارداد های مربوط به زمان تجدید نظر کرد. ما نمیتوانیم یک سال منتظر این سفر بمانیم.
نمیتوانیم ...
📕بخشی از کتاب پیاده آمده ام/ عکس های اربعین حسینی 87-93
@Seyedehsanbagheri
#دلنوشته
ــــــــــــــــ
✅ شعر،دلنوشته و خاطرات اربعینی در کانال سایت پیاده روی اربعین
🆔 @ArbaeenIR
Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
⭕️اذن زیارت در بارگاه جنّت نشانخانم فاطمه معصومه(س)
#دل_نوشته_سفراربعين
بسم الله الرحمن الرحيم
🕛ساعت: صفر عاشقي؛ اينجا شهر مقدّس قم كنار بارگاه جنّت نشانخانم فاطمه معصومه(س).
🔸آمدهام #اذن_زيارت بگيرم و قدم در قربانگاه عاشقترين مرداني بگذارم كه مجنونترين عاشقان عالمند.«كوله و سربند و پرچم حاضره و آمادهاند/ يك نگاه مادرت من را مسافر ميكند»
🔹آمدهام اجازه بگيرم تا هرچند آلوده، هرچند دور، هرچند شكسته به قامت بيبديل زني استوار #اقتدا كنم كه قامتش خميد اما هرگز #نشكست؛ عمّهام زينب كه نميدانم در شامگاه تاسوعا در آيينه ماه چه ميديد كه آنچنان سرخ بر تقدير مجنون خويش ميگريست. نميدانم چندين بار تا سحرگاه ميان خيمهها به دنبال حسين(ع) دويد و خداي محمّد(ص) را به ياري طلبيد كه امروز اين درس تلخ را تاريخ همراه با اين كاروان شكسته تكرار ميكند كه «كوفيان عجيب پيمان شكنند».
🔸ميخواهم اذن حضور بطلبم تا حتّي شده يك بار در عمرم رداي «ليلي» را به تن كنم و همچون صيدي در پي صيّاد قدم گذارم به اين قربانگاه #شيدايي... و فرياد بزنم: «مجنون من زنده بمان!»
🔹خواب از چشمانم رخت بربسته #بيقرارم و مشتاق؛ در يك دست: «لهوف» و در دست ديگرم: تسبيح مادرم فاطمه زهرا(س).
🔸چشمم به سوي جادّه است. آن سوتر: #كاروان عمّهام زينب(س) به راه افتاده است و بانگ چاووش به گوش ميرسد: «بيا به خيمههاي سوخته كربلا سري بزنيم/ بيا با تيغ داغداري كنيم/ بيا زير شانههاي فرات را بگيريم/ بيا تا گودي قتلگاه ره بپوييم و همنوا با نواي پرسوز ذوالجناح فرياد الظّليمة الظّليمة سر دهيم».
من نيز كولهبارم را بستهام، نيّت كردهام نيّت #عاشقي، وصيّتم را نوشتهام، رخت جهاد بر تن كردهام، #معجرم را بر سر كردهام، پوشيهام را و برقعم را نيز.
🔹مادرم #پيشانيام را بوسيد، زير گلويم را نيز.
🔸من نه همچون عمّهام، كه با « #مجنونم» اباعبدالله عهد بستهام كه اگر قرار است شهيد شويم، هر دومان با هم كه عاشورا دوباره تكرار ميشود... من طاقت عمّهام زينب(س) را ندارم.
🔹مجنون من، اباعبدالله(ع) من پاي در #ركاب گذاشته كه نه، سر بر ني زلف بر باد ميدهد و آشوب ميكند اين دل مجروح را: «زلف بر باد مده تا مدهي بر بادم».
🔸به خدا سوگند؛ اين «سهل ساعدي»، صحابي رسول خدا«ص» است كه ميگويد: به مقابل دروازه ساعات رفتم، ديدم كه پرچمها يكي پس از ديگري نمايان شد. از دور سري نوراني و زيبا را بر نيزه ديدم كه احساس كردم لبخند ميزند و آن سر عبّاس بن علي(ع) بود؛ پس سواري را ديدم كه بر نيزهاش سر مبارك امام حسين(ع) را قرار داده بود. آن سر شبيهترين چهره به رسول خدا(ص)بود. عظمتي پرشكوه داشت؛ نور از او ساطع بود، محاسنش خضاب شده بود، چشماني درشت و ابرواني باريك و به هم پيوسته داشت و تبسمي زيبا بر لبانش نقش بسته بود. ديدگانش به سوي مشرق دوخته شده بود، باد محاسن شريف اور ا حركت ميداد، گويي اميرالمؤمنين بود. (همراه با آل علي، بخش علي قنبري، ص 114و 113)
🔹بيقرار ميشوم، گويي روح نيت عروج از تن خاكي دارد؛ اين #نواي غمگين بر لبانم جاري ميشود: «نميشه باورم كه وقت رفتنه/تموم اين سفر بارش رو شونه منه/ كجا ميخواي بري/ چرا منو نميبري/ حسين اين دم آخري/ چقدر شبيه مادري!/ بايد جوابتو با نفسم بدم/ بدون من نرو/ ترو به كي قسم بدم؟/ قرارمون چي شد؟/ كه بيقرار هم باشيم/ حسين/ هر چي كه پيش اومد/ بايد كنار هم باشيم/ من روي خاك و تو سوار مركبي/ من توي قلب تو/ اما تو چشم زينبي...
قرآن را ميبوسم و از زير آن رد ميشوم: «بسم الله الرّحمن الرّحيم».
#دل_نوشته سفر اربعين
✍️ #خانم_اکبری - بخش اول1️⃣
📩 دلنوشته ها، خاطرات و سفرنامه های خود را با موضوع زیارت امام حسین(ع) و پیاده روی اربعین به ID زیر ارسال کنید تا در صورت انتخاب شدن به نام شما در کانال منتشر کنیم:
🆔 @arbaeen_admin
goo.gl/KbjwoS
#سفرنامه #دلنوشته #اعضا #مخاطبان
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
✅سفرنامه و دلنوشتههای اربعینی در :
🆔 @ArbaeenIR
#دل_نوشته_سفراربعين
بسم الله الرحمن الرحيم
🕛ساعت: صفر عاشقي؛ اينجا شهر مقدّس قم كنار بارگاه جنّت نشانخانم فاطمه معصومه(س).
🔸آمدهام #اذن_زيارت بگيرم و قدم در قربانگاه عاشقترين مرداني بگذارم كه مجنونترين عاشقان عالمند.«كوله و سربند و پرچم حاضره و آمادهاند/ يك نگاه مادرت من را مسافر ميكند»
🔹آمدهام اجازه بگيرم تا هرچند آلوده، هرچند دور، هرچند شكسته به قامت بيبديل زني استوار #اقتدا كنم كه قامتش خميد اما هرگز #نشكست؛ عمّهام زينب كه نميدانم در شامگاه تاسوعا در آيينه ماه چه ميديد كه آنچنان سرخ بر تقدير مجنون خويش ميگريست. نميدانم چندين بار تا سحرگاه ميان خيمهها به دنبال حسين(ع) دويد و خداي محمّد(ص) را به ياري طلبيد كه امروز اين درس تلخ را تاريخ همراه با اين كاروان شكسته تكرار ميكند كه «كوفيان عجيب پيمان شكنند».
🔸ميخواهم اذن حضور بطلبم تا حتّي شده يك بار در عمرم رداي «ليلي» را به تن كنم و همچون صيدي در پي صيّاد قدم گذارم به اين قربانگاه #شيدايي... و فرياد بزنم: «مجنون من زنده بمان!»
🔹خواب از چشمانم رخت بربسته #بيقرارم و مشتاق؛ در يك دست: «لهوف» و در دست ديگرم: تسبيح مادرم فاطمه زهرا(س).
🔸چشمم به سوي جادّه است. آن سوتر: #كاروان عمّهام زينب(س) به راه افتاده است و بانگ چاووش به گوش ميرسد: «بيا به خيمههاي سوخته كربلا سري بزنيم/ بيا با تيغ داغداري كنيم/ بيا زير شانههاي فرات را بگيريم/ بيا تا گودي قتلگاه ره بپوييم و همنوا با نواي پرسوز ذوالجناح فرياد الظّليمة الظّليمة سر دهيم».
من نيز كولهبارم را بستهام، نيّت كردهام نيّت #عاشقي، وصيّتم را نوشتهام، رخت جهاد بر تن كردهام، #معجرم را بر سر كردهام، پوشيهام را و برقعم را نيز.
🔹مادرم #پيشانيام را بوسيد، زير گلويم را نيز.
🔸من نه همچون عمّهام، كه با « #مجنونم» اباعبدالله عهد بستهام كه اگر قرار است شهيد شويم، هر دومان با هم كه عاشورا دوباره تكرار ميشود... من طاقت عمّهام زينب(س) را ندارم.
🔹مجنون من، اباعبدالله(ع) من پاي در #ركاب گذاشته كه نه، سر بر ني زلف بر باد ميدهد و آشوب ميكند اين دل مجروح را: «زلف بر باد مده تا مدهي بر بادم».
🔸به خدا سوگند؛ اين «سهل ساعدي»، صحابي رسول خدا«ص» است كه ميگويد: به مقابل دروازه ساعات رفتم، ديدم كه پرچمها يكي پس از ديگري نمايان شد. از دور سري نوراني و زيبا را بر نيزه ديدم كه احساس كردم لبخند ميزند و آن سر عبّاس بن علي(ع) بود؛ پس سواري را ديدم كه بر نيزهاش سر مبارك امام حسين(ع) را قرار داده بود. آن سر شبيهترين چهره به رسول خدا(ص)بود. عظمتي پرشكوه داشت؛ نور از او ساطع بود، محاسنش خضاب شده بود، چشماني درشت و ابرواني باريك و به هم پيوسته داشت و تبسمي زيبا بر لبانش نقش بسته بود. ديدگانش به سوي مشرق دوخته شده بود، باد محاسن شريف اور ا حركت ميداد، گويي اميرالمؤمنين بود. (همراه با آل علي، بخش علي قنبري، ص 114و 113)
🔹بيقرار ميشوم، گويي روح نيت عروج از تن خاكي دارد؛ اين #نواي غمگين بر لبانم جاري ميشود: «نميشه باورم كه وقت رفتنه/تموم اين سفر بارش رو شونه منه/ كجا ميخواي بري/ چرا منو نميبري/ حسين اين دم آخري/ چقدر شبيه مادري!/ بايد جوابتو با نفسم بدم/ بدون من نرو/ ترو به كي قسم بدم؟/ قرارمون چي شد؟/ كه بيقرار هم باشيم/ حسين/ هر چي كه پيش اومد/ بايد كنار هم باشيم/ من روي خاك و تو سوار مركبي/ من توي قلب تو/ اما تو چشم زينبي...
قرآن را ميبوسم و از زير آن رد ميشوم: «بسم الله الرّحمن الرّحيم».
#دل_نوشته سفر اربعين
✍️ #خانم_اکبری - بخش اول1️⃣
📩 دلنوشته ها، خاطرات و سفرنامه های خود را با موضوع زیارت امام حسین(ع) و پیاده روی اربعین به ID زیر ارسال کنید تا در صورت انتخاب شدن به نام شما در کانال منتشر کنیم:
🆔 @arbaeen_admin
goo.gl/KbjwoS
#سفرنامه #دلنوشته #اعضا #مخاطبان
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
✅سفرنامه و دلنوشتههای اربعینی در :
🆔 @ArbaeenIR