Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
📜#شعر
🌤از این ستون تا آن ستون، راه #فرج هموارکن☀️
🔹ای کاروان #اربعین، دل را سوی دلدار کن
🔹برخیز و با یاد خدا عزم سفر تا یار کن
🔸از خانه ها تا شهرها، تا آنسوی این بحرها
🔸هرکس دلش راهی شده، با کاروانت یار کن
🔹بنگر جهان را یکسره بردهاست غم در سیطره
🔹پیمانه های خالیِ میخانه ها را بار کن
🔸ای #لشکر_صاحب_زمان، گامی بزن بر آسمان
🔸خود را برای #فتح_شب، آماده پیکار کن
🔹هم با طنین گام ها، هم نعره بر بدنام ها
🔹یک عالم از #خواب_گران،پبش از سحر #بیدار_کن
🔸اندوه ها، افسوس ها، بگذار با مأیوس ها
🔸سربازهای خسته را با حکم دل سردار کن
🔹در ازدحام سایه ها، دریاب بانگ آیه ها
🔹در مقدم #خورشید_حق، افسون شب بر دار کن
🔸با #ذکر_مادر همنوا، راهی شو سوی نینوا
🔸خار مغیلان رهت، پیش نگاهش #خوار_کن
🔹با نور ایوان #نجف، دردانه کن دل در صدف
🔹با خاک راه #کربلا، شایسته دیدار کن
🔸در امتداد #خط_نور، تا مرز #فردوس_ظهور
🔸از این ستون تا آن ستون، راه فرج هموار کن
🔹پای عمود آخرین، تاریخ را باز آفرین
🔹این گام ها را حائلی، بین در و دیوار کن
🔸بوی مزار بی نشان، سوی مشام دل رسان
🔸بعد از گذار قرن ها، زخم کهن تیمار کن
🔹از اولین تا آخرین، بر سفره مادر نشین
🔹دنباله این سفره را تا #قدس مهمان دار کن
🔸در کام اسرائیلیان، از غزوه خیبر چشان
🔸کاخ طـواغیت زمان، بر فرقشان آوار کن
🔹زیر و زبر کن عالمی، از نو بیاور آدمی
🔹تا ساحل آغوش یار، این جمله را تکرار کن:
🔸یا رب به حق آرزوهای اولوالعزمِ رسُل
🔸این عزم های اندکِ ناچیز را بسیار کن
✍🏻شاعر:حامد رازانی
goo.gl/cZ2DMb
#شعر #ظهور #جاده #فرج #کربلا
ــــــــــــــــ
✅ شعر،دلنوشته و خاطرات اربعینی در کانال سایت پیاده روی اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🌤از این ستون تا آن ستون، راه #فرج هموارکن☀️
🔹ای کاروان #اربعین، دل را سوی دلدار کن
🔹برخیز و با یاد خدا عزم سفر تا یار کن
🔸از خانه ها تا شهرها، تا آنسوی این بحرها
🔸هرکس دلش راهی شده، با کاروانت یار کن
🔹بنگر جهان را یکسره بردهاست غم در سیطره
🔹پیمانه های خالیِ میخانه ها را بار کن
🔸ای #لشکر_صاحب_زمان، گامی بزن بر آسمان
🔸خود را برای #فتح_شب، آماده پیکار کن
🔹هم با طنین گام ها، هم نعره بر بدنام ها
🔹یک عالم از #خواب_گران،پبش از سحر #بیدار_کن
🔸اندوه ها، افسوس ها، بگذار با مأیوس ها
🔸سربازهای خسته را با حکم دل سردار کن
🔹در ازدحام سایه ها، دریاب بانگ آیه ها
🔹در مقدم #خورشید_حق، افسون شب بر دار کن
🔸با #ذکر_مادر همنوا، راهی شو سوی نینوا
🔸خار مغیلان رهت، پیش نگاهش #خوار_کن
🔹با نور ایوان #نجف، دردانه کن دل در صدف
🔹با خاک راه #کربلا، شایسته دیدار کن
🔸در امتداد #خط_نور، تا مرز #فردوس_ظهور
🔸از این ستون تا آن ستون، راه فرج هموار کن
🔹پای عمود آخرین، تاریخ را باز آفرین
🔹این گام ها را حائلی، بین در و دیوار کن
🔸بوی مزار بی نشان، سوی مشام دل رسان
🔸بعد از گذار قرن ها، زخم کهن تیمار کن
🔹از اولین تا آخرین، بر سفره مادر نشین
🔹دنباله این سفره را تا #قدس مهمان دار کن
🔸در کام اسرائیلیان، از غزوه خیبر چشان
🔸کاخ طـواغیت زمان، بر فرقشان آوار کن
🔹زیر و زبر کن عالمی، از نو بیاور آدمی
🔹تا ساحل آغوش یار، این جمله را تکرار کن:
🔸یا رب به حق آرزوهای اولوالعزمِ رسُل
🔸این عزم های اندکِ ناچیز را بسیار کن
✍🏻شاعر:حامد رازانی
goo.gl/cZ2DMb
#شعر #ظهور #جاده #فرج #کربلا
ــــــــــــــــ
✅ شعر،دلنوشته و خاطرات اربعینی در کانال سایت پیاده روی اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔸زائر همیشه بعد #نجف کربلا رود
🔹یعنی غدیر اذن دخول #محرم است
🔸باید شویم غدیری قبل از محرمی شدن
🔹ذکر #علی ضامن اشک محرم است
@nazrearbaein
🆔 @ArbaeenIR
🔹یعنی غدیر اذن دخول #محرم است
🔸باید شویم غدیری قبل از محرمی شدن
🔹ذکر #علی ضامن اشک محرم است
@nazrearbaein
🆔 @ArbaeenIR
Map02.jpg
774.2 KB
🔴 #نقشه با کیفیت مسیر #نجف_کربلا و عمود مکان برخی موکب ها
🔺اطلاعات مراکز حمل و نقل و ستادی در شهرهای مختلف عراق
🆔 @ArbaeenIR
🔺اطلاعات مراکز حمل و نقل و ستادی در شهرهای مختلف عراق
🆔 @ArbaeenIR
Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
#یادش_بخیر
🔴#واهمه سنگینی که تبدیل به لذت وصف ناپذیر شد!
⭕️ #بهشت_همان_حسین است...
#شب_خاطره
بسمه تعالی
🔸بالاخره ثبت نامم قطعی شد! حالا تمام #دغدغه و نگرانی ام این بود که چه ها ببرم و چه ها نه... چطور می شد با یک کوله سبک راهی سفر شوم؟؟ تا چند روز کارم شده بود خواندن سایت های مختلف و نظرات مردم در باره وسایل ضروری سفر. آنقدر فکرم مشغول اینها شده بود که دیگر به فکر #معنویت سفر نبودم و تا قبل از سفر چندین مرتبه کوله ام را چیدم و خالی کردم و بارها با آن راه رفتم. کاش کمی "دلم" از این آشوبها داشت...
بارم برای چنین سفری خیلی #سنگین بود خیلی... اما نمی فهمیدم... افسوس...
راه افتادیم...
🔹در مرز حمل کوله هر کسی بر عهده خودش بود، در اینجا خبری از باربرها و کمک دیگری نبود. همه غریبه بودیم. از حملش #خسته شدم و بارها نشستم. در واقع این زمان در برابر پیاده روی سه روزه ای که در پیش داشتیم در واقع هیچ بود! من اما خسته بودم. فکر می کردم به سختی روزهای آینده و این بار سنگین و تنهایی. سختی اش حتی #حلاوت سفری به آن عظمت را به کامم تلخ کرده بود. اول راه و خستگی... مقصد از یادم رفته بود...
به #نجف رسیدیم...
🔸احساس کردم آغوشی گرم #پناهم داده، از بی پناهی ای به وسعت عمرم. ضریح زیبایش، ایوان باصفایش، گنبد طلایی اش، راه رفتن در حریمش و... همه آرامش و شعفی خاص به من می داد. حقیقتا نزد #پدرم بودم...
دیگر وقت آماده شدن برای پیاده روی به سوی شه بی سر علیه السلام بود... حال همه فرق کرده بود. دیگر احساس تنهایی نمی کردیم، اما احساس وابستگی هم نمی کردیم. بارم همان بود اما #سبک_تر به نظر می رسید... به راه افتادیم...
🔹از همان ابتدا حتی یک آن هم فکر نکردم راهی طولانی در پیش است، ابدا... حس خوبی داشتم. آرزویم بود "همه" #قدمهایم را کوتاه بردارم تا پایان این شروع زود نباشد...باورم نمی شد تا کنون کجا بودم؟ چه می کردم؟ با #چه_خوش_بودم؟ اصلا واقعا خوش بودم؟
🔸چه شروع زیبایی... با #بدرقه امیرالمومنین و پیش رو حرم عشق...
توجه ام در ابتدا جلب مهمان نوازی ها و مهربانی های مردمی از جنس نور و عشق شد. کار و رفتارشان "عاقلانه" به نظر نمی رسید اما "عاشقانه" چرا...
🔹پیاده روی روز اول به پایان رسید و خلاصه آنطورها هم خسته نبودم! پس آن همه #واهمه برای چه بود خدا؟؟؟ از چه می ترسیدم و #نگران چه بودم؟
روز دوم.. روز سوم... ساعتها می گذشت اما چه زیبا و وصف ناپذیر... هر چه بر تعداد عمودها افزوده می شد، #دلبستگی_مان به این راه و راه رفتن بیشتر می شد. کوله ام اصلا دیگر #سنگین_نبود ...
روز آخر شد...
🔸انتهای امروزمان دیگر حسین علیه السلام بود...
امروز دیگر میلی به #خوردن و آشامیدن نداشتم. امروز #خجالت می کشیدم با کتانی راه بروم. بقیه راه را "حر" گونه ادامه دادم. امروز دیگر کوله ام را زمین نگذاشتم. دلم می خواست خسته خسته خسته شوم. آرزو داشتم پاهایم آبله ببندد. نمی خوردم و نمی آشامیدم تا با حالی متفاوت تر به دیدار محبوب برسم. #آرزوی_محالی شده بود که بازگردم به اول راه... کمتر بخورم، کمتر حرف بزنم و همه نگاه و توجهم به حسین باشد و حسین...
کربلا...
🔹انگار نه واقعا! به #بهشت وارد شدم... بهشت... بهشتی به وسعت حسین...
من به آرزویم رسیدم، به #حسین... من دیگر ناکام نبودم...
آری... سفر اربعین سفری آشناست...
#کوله به سان بار گناهانمان...
🔸#مرز... مرگ... تنهایی... برزخ... بدون شفاعت... ماییم و کرده هامان... کوتاه است اما بار که سنگین باشد...آه...نجف... در آشوب قیامت، در آن روز که تَاتی کُلُّ نَفسٍ تُجادِلُ عَن نَفسِها، یَومَ الواقِعَه، یَومَ تُرَجُّ الاَرضُ رَجًّا، یَومَ تَکُونُ السَّماءُ کَالمُهلِ و تَکُونُ الجِبالُ کَالعِهنِ و لایُسئَلُ حَمیمٌ حَمیمًا... در آن روز دل شیعه به با "علی" بودن خوش است...
🔹راه آغاز می شود... راهی به بلندای پنجاه هزار سال... آری #سخت است و مشقت دارد اما دل ما قرص که #ارباب_حسین است...
اللهم ارزقنا شفاعه الحسین علیه السلام یوم الورود...
و #بهشت_همان_حسین است...
✍#خاطره : خانم زند از استان #تهران
📸عکس ارسال شده شده توسط خانم زند: goo.gl/WeoDJ9
📩خاطرات خود را با موضوع زیارت امام حسین(ع) و پیاده روی اربعین به آی دی زیر ارسال کنید تا در صورت انتخاب شدن به نام شما در کانال منتشر کنیم:
🆔 @arbaeen_admin
#حال_و_هوای_مسیر #پیاده_روی #مسیر
ـــــــــــــــــــ
⭕️شب خاطره زیارت امام حسین(ع) و اربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔴#واهمه سنگینی که تبدیل به لذت وصف ناپذیر شد!
⭕️ #بهشت_همان_حسین است...
#شب_خاطره
بسمه تعالی
🔸بالاخره ثبت نامم قطعی شد! حالا تمام #دغدغه و نگرانی ام این بود که چه ها ببرم و چه ها نه... چطور می شد با یک کوله سبک راهی سفر شوم؟؟ تا چند روز کارم شده بود خواندن سایت های مختلف و نظرات مردم در باره وسایل ضروری سفر. آنقدر فکرم مشغول اینها شده بود که دیگر به فکر #معنویت سفر نبودم و تا قبل از سفر چندین مرتبه کوله ام را چیدم و خالی کردم و بارها با آن راه رفتم. کاش کمی "دلم" از این آشوبها داشت...
بارم برای چنین سفری خیلی #سنگین بود خیلی... اما نمی فهمیدم... افسوس...
راه افتادیم...
🔹در مرز حمل کوله هر کسی بر عهده خودش بود، در اینجا خبری از باربرها و کمک دیگری نبود. همه غریبه بودیم. از حملش #خسته شدم و بارها نشستم. در واقع این زمان در برابر پیاده روی سه روزه ای که در پیش داشتیم در واقع هیچ بود! من اما خسته بودم. فکر می کردم به سختی روزهای آینده و این بار سنگین و تنهایی. سختی اش حتی #حلاوت سفری به آن عظمت را به کامم تلخ کرده بود. اول راه و خستگی... مقصد از یادم رفته بود...
به #نجف رسیدیم...
🔸احساس کردم آغوشی گرم #پناهم داده، از بی پناهی ای به وسعت عمرم. ضریح زیبایش، ایوان باصفایش، گنبد طلایی اش، راه رفتن در حریمش و... همه آرامش و شعفی خاص به من می داد. حقیقتا نزد #پدرم بودم...
دیگر وقت آماده شدن برای پیاده روی به سوی شه بی سر علیه السلام بود... حال همه فرق کرده بود. دیگر احساس تنهایی نمی کردیم، اما احساس وابستگی هم نمی کردیم. بارم همان بود اما #سبک_تر به نظر می رسید... به راه افتادیم...
🔹از همان ابتدا حتی یک آن هم فکر نکردم راهی طولانی در پیش است، ابدا... حس خوبی داشتم. آرزویم بود "همه" #قدمهایم را کوتاه بردارم تا پایان این شروع زود نباشد...باورم نمی شد تا کنون کجا بودم؟ چه می کردم؟ با #چه_خوش_بودم؟ اصلا واقعا خوش بودم؟
🔸چه شروع زیبایی... با #بدرقه امیرالمومنین و پیش رو حرم عشق...
توجه ام در ابتدا جلب مهمان نوازی ها و مهربانی های مردمی از جنس نور و عشق شد. کار و رفتارشان "عاقلانه" به نظر نمی رسید اما "عاشقانه" چرا...
🔹پیاده روی روز اول به پایان رسید و خلاصه آنطورها هم خسته نبودم! پس آن همه #واهمه برای چه بود خدا؟؟؟ از چه می ترسیدم و #نگران چه بودم؟
روز دوم.. روز سوم... ساعتها می گذشت اما چه زیبا و وصف ناپذیر... هر چه بر تعداد عمودها افزوده می شد، #دلبستگی_مان به این راه و راه رفتن بیشتر می شد. کوله ام اصلا دیگر #سنگین_نبود ...
روز آخر شد...
🔸انتهای امروزمان دیگر حسین علیه السلام بود...
امروز دیگر میلی به #خوردن و آشامیدن نداشتم. امروز #خجالت می کشیدم با کتانی راه بروم. بقیه راه را "حر" گونه ادامه دادم. امروز دیگر کوله ام را زمین نگذاشتم. دلم می خواست خسته خسته خسته شوم. آرزو داشتم پاهایم آبله ببندد. نمی خوردم و نمی آشامیدم تا با حالی متفاوت تر به دیدار محبوب برسم. #آرزوی_محالی شده بود که بازگردم به اول راه... کمتر بخورم، کمتر حرف بزنم و همه نگاه و توجهم به حسین باشد و حسین...
کربلا...
🔹انگار نه واقعا! به #بهشت وارد شدم... بهشت... بهشتی به وسعت حسین...
من به آرزویم رسیدم، به #حسین... من دیگر ناکام نبودم...
آری... سفر اربعین سفری آشناست...
#کوله به سان بار گناهانمان...
🔸#مرز... مرگ... تنهایی... برزخ... بدون شفاعت... ماییم و کرده هامان... کوتاه است اما بار که سنگین باشد...آه...نجف... در آشوب قیامت، در آن روز که تَاتی کُلُّ نَفسٍ تُجادِلُ عَن نَفسِها، یَومَ الواقِعَه، یَومَ تُرَجُّ الاَرضُ رَجًّا، یَومَ تَکُونُ السَّماءُ کَالمُهلِ و تَکُونُ الجِبالُ کَالعِهنِ و لایُسئَلُ حَمیمٌ حَمیمًا... در آن روز دل شیعه به با "علی" بودن خوش است...
🔹راه آغاز می شود... راهی به بلندای پنجاه هزار سال... آری #سخت است و مشقت دارد اما دل ما قرص که #ارباب_حسین است...
اللهم ارزقنا شفاعه الحسین علیه السلام یوم الورود...
و #بهشت_همان_حسین است...
✍#خاطره : خانم زند از استان #تهران
📸عکس ارسال شده شده توسط خانم زند: goo.gl/WeoDJ9
📩خاطرات خود را با موضوع زیارت امام حسین(ع) و پیاده روی اربعین به آی دی زیر ارسال کنید تا در صورت انتخاب شدن به نام شما در کانال منتشر کنیم:
🆔 @arbaeen_admin
#حال_و_هوای_مسیر #پیاده_روی #مسیر
ـــــــــــــــــــ
⭕️شب خاطره زیارت امام حسین(ع) و اربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
📜#شعر
🌤از این ستون تا آن ستون، راه #فرج هموارکن☀️
🔹ای کاروان #اربعین، دل را سوی دلدار کن
🔹برخیز و با یاد خدا عزم سفر تا یار کن
🔸از خانه ها تا شهرها، تا آنسوی این بحرها
🔸هرکس دلش راهی شده، با کاروانت یار کن
🔹بنگر جهان را یکسره بردهاست غم در سیطره
🔹پیمانه های خالیِ میخانه ها را بار کن
🔸ای #لشکر_صاحب_زمان، گامی بزن بر آسمان
🔸خود را برای #فتح_شب، آماده پیکار کن
🔹هم با طنین گام ها، هم نعره بر بدنام ها
🔹یک عالم از #خواب_گران،پبش از سحر #بیدار_کن
🔸اندوه ها، افسوس ها، بگذار با مأیوس ها
🔸سربازهای خسته را با حکم دل سردار کن
🔹در ازدحام سایه ها، دریاب بانگ آیه ها
🔹در مقدم #خورشید_حق، افسون شب بر دار کن
🔸با #ذکر_مادر همنوا، راهی شو سوی نینوا
🔸خار مغیلان رهت، پیش نگاهش #خوار_کن
🔹با نور ایوان #نجف، دردانه کن دل در صدف
🔹با خاک راه #کربلا، شایسته دیدار کن
🔸در امتداد #خط_نور، تا مرز #فردوس_ظهور
🔸از این ستون تا آن ستون، راه فرج هموار کن
🔹پای عمود آخرین، تاریخ را باز آفرین
🔹این گام ها را حائلی، بین در و دیوار کن
🔸بوی مزار بی نشان، سوی مشام دل رسان
🔸بعد از گذار قرن ها، زخم کهن تیمار کن
🔹از اولین تا آخرین، بر سفره مادر نشین
🔹دنباله این سفره را تا #قدس مهمان دار کن
🔸در کام اسرائیلیان، از غزوه خیبر چشان
🔸کاخ طـواغیت زمان، بر فرقشان آوار کن
🔹زیر و زبر کن عالمی، از نو بیاور آدمی
🔹تا ساحل آغوش یار، این جمله را تکرار کن:
🔸یا رب به حق آرزوهای اولوالعزمِ رسُل
🔸این عزم های اندکِ ناچیز را بسیار کن
✍🏻شاعر:حامد رازانی
goo.gl/cZ2DMb
#شعر #ظهور #جاده #فرج #کربلا
ــــــــــــــــ
✅ شعر،دلنوشته و خاطرات اربعینی در کانال سایت پیاده روی اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🌤از این ستون تا آن ستون، راه #فرج هموارکن☀️
🔹ای کاروان #اربعین، دل را سوی دلدار کن
🔹برخیز و با یاد خدا عزم سفر تا یار کن
🔸از خانه ها تا شهرها، تا آنسوی این بحرها
🔸هرکس دلش راهی شده، با کاروانت یار کن
🔹بنگر جهان را یکسره بردهاست غم در سیطره
🔹پیمانه های خالیِ میخانه ها را بار کن
🔸ای #لشکر_صاحب_زمان، گامی بزن بر آسمان
🔸خود را برای #فتح_شب، آماده پیکار کن
🔹هم با طنین گام ها، هم نعره بر بدنام ها
🔹یک عالم از #خواب_گران،پبش از سحر #بیدار_کن
🔸اندوه ها، افسوس ها، بگذار با مأیوس ها
🔸سربازهای خسته را با حکم دل سردار کن
🔹در ازدحام سایه ها، دریاب بانگ آیه ها
🔹در مقدم #خورشید_حق، افسون شب بر دار کن
🔸با #ذکر_مادر همنوا، راهی شو سوی نینوا
🔸خار مغیلان رهت، پیش نگاهش #خوار_کن
🔹با نور ایوان #نجف، دردانه کن دل در صدف
🔹با خاک راه #کربلا، شایسته دیدار کن
🔸در امتداد #خط_نور، تا مرز #فردوس_ظهور
🔸از این ستون تا آن ستون، راه فرج هموار کن
🔹پای عمود آخرین، تاریخ را باز آفرین
🔹این گام ها را حائلی، بین در و دیوار کن
🔸بوی مزار بی نشان، سوی مشام دل رسان
🔸بعد از گذار قرن ها، زخم کهن تیمار کن
🔹از اولین تا آخرین، بر سفره مادر نشین
🔹دنباله این سفره را تا #قدس مهمان دار کن
🔸در کام اسرائیلیان، از غزوه خیبر چشان
🔸کاخ طـواغیت زمان، بر فرقشان آوار کن
🔹زیر و زبر کن عالمی، از نو بیاور آدمی
🔹تا ساحل آغوش یار، این جمله را تکرار کن:
🔸یا رب به حق آرزوهای اولوالعزمِ رسُل
🔸این عزم های اندکِ ناچیز را بسیار کن
✍🏻شاعر:حامد رازانی
goo.gl/cZ2DMb
#شعر #ظهور #جاده #فرج #کربلا
ــــــــــــــــ
✅ شعر،دلنوشته و خاطرات اربعینی در کانال سایت پیاده روی اربعین
🆔 @ArbaeenIR
Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
Map02.jpg
774.2 KB
🔴 #نقشه با کیفیت مسیر #نجف_کربلا و عمود مکان برخی موکب ها
🔺اطلاعات مراکز حمل و نقل و ستادی در شهرهای مختلف عراق
🆔 @ArbaeenIR
🔺اطلاعات مراکز حمل و نقل و ستادی در شهرهای مختلف عراق
🆔 @ArbaeenIR
Forwarded from علیرضا پناهیان
🔰برنامۀ #علیرضا_پناهیان در پیادهروی اربعین 96
🔻از سهشنبهشب 9 آبان تا سهشنبه 16 آبان🔻
1️⃣ ظهرها|#ستون828، موکب صاحب الزمان، بعد نماز ظهروعصر | #7جلسه (جلسۀ اول ظهر چهارشنبه)
2️⃣ شبها|#ستون1120، موکب خدام الحسین(ع)، بعد نماز مغرب وعشا | #8جلسه
🔻از شنبه 13 آبان تا دوشنبه 15 آبان🔻
3️⃣ #افتتاحیۀ راهپیمایی اربعین، #نجف اشرف، میدان ثورة العشرین، حدود ساعت 6 الی 7 صبح | #3جلسه
4️⃣ #ستون685 | حدود ساعت 21 | سمت چپ جاده نجف-کربلا، موکب یا حسین(ع) |#3جلسه
*ساعتها به وقت عراق است
**به علت ازدحام مسیر، احتمال تأخیر یا تغییرات پیشبینی نشده در برنامهها وجود دارد
@Panahian_ir
🔻از سهشنبهشب 9 آبان تا سهشنبه 16 آبان🔻
1️⃣ ظهرها|#ستون828، موکب صاحب الزمان، بعد نماز ظهروعصر | #7جلسه (جلسۀ اول ظهر چهارشنبه)
2️⃣ شبها|#ستون1120، موکب خدام الحسین(ع)، بعد نماز مغرب وعشا | #8جلسه
🔻از شنبه 13 آبان تا دوشنبه 15 آبان🔻
3️⃣ #افتتاحیۀ راهپیمایی اربعین، #نجف اشرف، میدان ثورة العشرین، حدود ساعت 6 الی 7 صبح | #3جلسه
4️⃣ #ستون685 | حدود ساعت 21 | سمت چپ جاده نجف-کربلا، موکب یا حسین(ع) |#3جلسه
*ساعتها به وقت عراق است
**به علت ازدحام مسیر، احتمال تأخیر یا تغییرات پیشبینی نشده در برنامهها وجود دارد
@Panahian_ir
Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
#یادش_بخیر
🔴اینجا #مگه_کجاست ؟ چرا ادمو #تغییر میده!
⭕️زیارت اربعین در من #تحول ایجاد کرد!
#شب_خاطره
تو مرز خیلی بهم فشار میومد ، ازدحام بود و همه میخاستن فقط زود رد بشن برن اونور
زنارو از مردا جدا کردن یهو ترسیدم
خدایا اونور یه کشور دیگست چرا جدامون میکنن من #تنهام
یساعت اونور مرز وایسادم تا مردا بیان
#تنها😞
به سمت #نجف راه افتادیم
باز من #تنها و مردا پشت ، نمیدونم چه قسمتی بود همه جا #تنها میوفتادم😞
ماشین موکب به موکب گذر میکرد، راننده با لبخند جواب دعوتشون رو میداد
توراه فکر به این بود که میگن غذای عرب ها باب #طبع ما نیست چیکار کنم
گفتم عیب نداره کباب میخوری
یه پسر جوون جلوی ماشینو گرفت و با اصرار به موکبشون رفتیم
خدای من غذای موکب غذای مورد #تنفر من بود .... حالا چیکار کنم 😔
حتی برادرام نگران غذام شدن
اما من فقط به غذا نگاه کردم
((دیگه #بسه لذت های دنیا ، حالا دیگه همه چیو باید #تحمل کرد ،حتی یه غذای بدمزه رو، من اومدم #بزرگ_شم ))
#سامرا
تا بحال سامرا رو ندیده بودم قبل اومدن خودمو اماده مردن واسیب دیدن تو سامرا کرده بودم
تو راه هیچ کدوم از جاهای تیراندازی و ماشینا #نمیترسوندم #عجیب بود چی شده پس اون #دختر_ترسو کجا رفته
نزدیک حرم شدیم قرار شد باز من #تنها برم حرم تاصبح و مردا تو موکب
بازم تنها
#کاظمین
شب برای خواب رفتیم یه خونه که ایرانیا تدارک دیده بودن خانوما تو اتاق مردا تو حال ، من باز تنها میون چند زن
راه #پیاده شروع میشه
از #کاظمین_به_کربلا
کربلا؛ آخ چقدر #دلم_تنگ شده
#هدیه هامو اماده کردم تا به بچه ها بدم
شاید سوزش #قلبم کمتر بشه
اخه #بچه_های_حسین (ع) فقط بدی دیدن
شب شده!
آااخخخ پا درد همیشگیم باز شروع کرد
اما نباید به روم بیارم باید پا به پای مردا برم
اره به ادامه #سخنرانی تو موبایلم گوش میدم تا حواسم پرت شه
سخنران 😩 #زائرای_اربعین #انتخاب شدن ...))
خیالاتم باز شروع کرد
انتخاب؟!زائر اربعین؟ من؟ آشینا؟
بعد اون همه #خطا مگه میشه #انتخاب بشم.
نه ، منو اوردن #ادم_بشم شاید
((آشینا خیلی خوش خیالی ، اخه حالا بگن #انتخاب تو خودت دو دوتا چهارتا کن ، کجای زندگیت شبیه ادمایی بوده که اقا بهشون نظر کرده )) اره راست میگی منظور سخنران با من نیست
درد پام زیاد شده دیگه نمیتونم قدم بردارم
((چقدر #درد داره درد داشته باشی #تنها باشی))
شب رو تو خونه ای گذروندیم
خونه یه #وکیل
چه عجیبه اینجا خونه یه وکیلم از #تجملات خبری نیست همه #سادن
کربلا
#قلبم خیلی تند میزنه
نمیدونم چمه بغضم گرفته
استرس دارم
هم میخام برم زیارت هم نه (آخه خجالت میکشم )
رسیدیم به #حرم
خیلی ازدحامه
پدرو برادرم دورمو #حلقه زدن تا تنم به مردای دیگه نخوره
ای به فدای خانوم #زینب چی کشید وقتی #مرد نداشت 😭
بین الحرمین رو باید #تنها طی کنم تا به حرم حضرت عباس برسم
ضریح امام حسین رو ندیدم
فقط تو صحن نشستم
حالا باید برم پیش باب الحوائج
شروع کردم به گفتن ذکر یا کاشف الکرب
و بینش یا #زینب زینب گفتن از ترس خوردن به #تنه_های مردا
یه حسی بهم میگفت جلوی با غیرت ترین انسان ها اگر تنت به مرد نامحرم بخوره زیارتی نکردی دلتو خوش نکن
به یه خانوم عرب اشاره کردم که میرید حرم حضرت عباس
باسر تایید کردن و انگار از روبندم فهمیدن چرا پرسیدم
دورمو حلقه کردن و منو وسط حلقه راحت از وسط جمعیت گذروندن
چه حس خوبی😌
یا کاشف الکرب رو بلندتر میگفتم به امید ازبین رفتن #غمی که رو سینم سنگینی میکرد
اما تو #کربلا انگار غمی بجز #غم_حسین (ع) نبود
نصف شب حرم امام حسین (ع)
تو صف زیارت ایستادم
ضریح جدیدو ندیدم
استرس دارم
نمیدونم چم بود
همش تو ذهنم عذاب وجدان ترک یه واجب دینی رو داشتم
که کسی رومو نبینه
#نمازم دیر نشه
تنه مرد بهم نخوره
#خیلی_متفاوتم ازون آشینای #داخل_ایران.
اینجا #مگه_کجاست ؟ چرا ادمو #تغییر میده.
درب رو بوسیدمو وارد حرم شدم
یاااا خدااا
#ضریح
چه ابهتی داره
قلبم نمیزد
گریه ام نمیومد
#مات مونده بودم به سمت ضریح
زبونم بند اومده بود
تا اینکه جلوییم گریه کرد
مبهوت بهش نگاه کردم و یهو #بغض چند سالم شکست😭😭😭
دلم #خیلی_تنگت بود اقااااا
خیلی.
دیگه #تنها_نیستم
حالا همه هَستیم را دیدم
دیگه #غریب نیستم
حالا #برگشتم تو این شهر
حالا با وجود ادمای #آشنای دورو برم #تنهام
حالا تو شهر خودم #غریبم
حالا #دور_شدم از همه هَستیم
حالا دیگه ضربه ها زخم زبونا
بی معرفتیا مثل قبل #اذیتم_نمیکنه
چون یه #غم_بزرگ دارم غم #دوری_حسین (ع)😭
حالا آشینای لوس و حساس #تغییر_کرده
دیگه از #تنهایی جسمش که کنار دوستاش یا عزیزاش نباشه #ترس_نداره
اما
یه #ترس_جدید داره
که آقا #نگاهش_نکنه
که خدا نخوادش
دیگه از #مرگ خودشو عزیزاش نمیترسه
اما یه ترس جدیدتر داره
که مردنش با #شهادت نباشه🌷
✍#خاطره آشینا راثی غنی از اعضا #کرج
goo.gl/CYTVNl
🆔 @Arbaeen
🔴اینجا #مگه_کجاست ؟ چرا ادمو #تغییر میده!
⭕️زیارت اربعین در من #تحول ایجاد کرد!
#شب_خاطره
تو مرز خیلی بهم فشار میومد ، ازدحام بود و همه میخاستن فقط زود رد بشن برن اونور
زنارو از مردا جدا کردن یهو ترسیدم
خدایا اونور یه کشور دیگست چرا جدامون میکنن من #تنهام
یساعت اونور مرز وایسادم تا مردا بیان
#تنها😞
به سمت #نجف راه افتادیم
باز من #تنها و مردا پشت ، نمیدونم چه قسمتی بود همه جا #تنها میوفتادم😞
ماشین موکب به موکب گذر میکرد، راننده با لبخند جواب دعوتشون رو میداد
توراه فکر به این بود که میگن غذای عرب ها باب #طبع ما نیست چیکار کنم
گفتم عیب نداره کباب میخوری
یه پسر جوون جلوی ماشینو گرفت و با اصرار به موکبشون رفتیم
خدای من غذای موکب غذای مورد #تنفر من بود .... حالا چیکار کنم 😔
حتی برادرام نگران غذام شدن
اما من فقط به غذا نگاه کردم
((دیگه #بسه لذت های دنیا ، حالا دیگه همه چیو باید #تحمل کرد ،حتی یه غذای بدمزه رو، من اومدم #بزرگ_شم ))
#سامرا
تا بحال سامرا رو ندیده بودم قبل اومدن خودمو اماده مردن واسیب دیدن تو سامرا کرده بودم
تو راه هیچ کدوم از جاهای تیراندازی و ماشینا #نمیترسوندم #عجیب بود چی شده پس اون #دختر_ترسو کجا رفته
نزدیک حرم شدیم قرار شد باز من #تنها برم حرم تاصبح و مردا تو موکب
بازم تنها
#کاظمین
شب برای خواب رفتیم یه خونه که ایرانیا تدارک دیده بودن خانوما تو اتاق مردا تو حال ، من باز تنها میون چند زن
راه #پیاده شروع میشه
از #کاظمین_به_کربلا
کربلا؛ آخ چقدر #دلم_تنگ شده
#هدیه هامو اماده کردم تا به بچه ها بدم
شاید سوزش #قلبم کمتر بشه
اخه #بچه_های_حسین (ع) فقط بدی دیدن
شب شده!
آااخخخ پا درد همیشگیم باز شروع کرد
اما نباید به روم بیارم باید پا به پای مردا برم
اره به ادامه #سخنرانی تو موبایلم گوش میدم تا حواسم پرت شه
سخنران 😩 #زائرای_اربعین #انتخاب شدن ...))
خیالاتم باز شروع کرد
انتخاب؟!زائر اربعین؟ من؟ آشینا؟
بعد اون همه #خطا مگه میشه #انتخاب بشم.
نه ، منو اوردن #ادم_بشم شاید
((آشینا خیلی خوش خیالی ، اخه حالا بگن #انتخاب تو خودت دو دوتا چهارتا کن ، کجای زندگیت شبیه ادمایی بوده که اقا بهشون نظر کرده )) اره راست میگی منظور سخنران با من نیست
درد پام زیاد شده دیگه نمیتونم قدم بردارم
((چقدر #درد داره درد داشته باشی #تنها باشی))
شب رو تو خونه ای گذروندیم
خونه یه #وکیل
چه عجیبه اینجا خونه یه وکیلم از #تجملات خبری نیست همه #سادن
کربلا
#قلبم خیلی تند میزنه
نمیدونم چمه بغضم گرفته
استرس دارم
هم میخام برم زیارت هم نه (آخه خجالت میکشم )
رسیدیم به #حرم
خیلی ازدحامه
پدرو برادرم دورمو #حلقه زدن تا تنم به مردای دیگه نخوره
ای به فدای خانوم #زینب چی کشید وقتی #مرد نداشت 😭
بین الحرمین رو باید #تنها طی کنم تا به حرم حضرت عباس برسم
ضریح امام حسین رو ندیدم
فقط تو صحن نشستم
حالا باید برم پیش باب الحوائج
شروع کردم به گفتن ذکر یا کاشف الکرب
و بینش یا #زینب زینب گفتن از ترس خوردن به #تنه_های مردا
یه حسی بهم میگفت جلوی با غیرت ترین انسان ها اگر تنت به مرد نامحرم بخوره زیارتی نکردی دلتو خوش نکن
به یه خانوم عرب اشاره کردم که میرید حرم حضرت عباس
باسر تایید کردن و انگار از روبندم فهمیدن چرا پرسیدم
دورمو حلقه کردن و منو وسط حلقه راحت از وسط جمعیت گذروندن
چه حس خوبی😌
یا کاشف الکرب رو بلندتر میگفتم به امید ازبین رفتن #غمی که رو سینم سنگینی میکرد
اما تو #کربلا انگار غمی بجز #غم_حسین (ع) نبود
نصف شب حرم امام حسین (ع)
تو صف زیارت ایستادم
ضریح جدیدو ندیدم
استرس دارم
نمیدونم چم بود
همش تو ذهنم عذاب وجدان ترک یه واجب دینی رو داشتم
که کسی رومو نبینه
#نمازم دیر نشه
تنه مرد بهم نخوره
#خیلی_متفاوتم ازون آشینای #داخل_ایران.
اینجا #مگه_کجاست ؟ چرا ادمو #تغییر میده.
درب رو بوسیدمو وارد حرم شدم
یاااا خدااا
#ضریح
چه ابهتی داره
قلبم نمیزد
گریه ام نمیومد
#مات مونده بودم به سمت ضریح
زبونم بند اومده بود
تا اینکه جلوییم گریه کرد
مبهوت بهش نگاه کردم و یهو #بغض چند سالم شکست😭😭😭
دلم #خیلی_تنگت بود اقااااا
خیلی.
دیگه #تنها_نیستم
حالا همه هَستیم را دیدم
دیگه #غریب نیستم
حالا #برگشتم تو این شهر
حالا با وجود ادمای #آشنای دورو برم #تنهام
حالا تو شهر خودم #غریبم
حالا #دور_شدم از همه هَستیم
حالا دیگه ضربه ها زخم زبونا
بی معرفتیا مثل قبل #اذیتم_نمیکنه
چون یه #غم_بزرگ دارم غم #دوری_حسین (ع)😭
حالا آشینای لوس و حساس #تغییر_کرده
دیگه از #تنهایی جسمش که کنار دوستاش یا عزیزاش نباشه #ترس_نداره
اما
یه #ترس_جدید داره
که آقا #نگاهش_نکنه
که خدا نخوادش
دیگه از #مرگ خودشو عزیزاش نمیترسه
اما یه ترس جدیدتر داره
که مردنش با #شهادت نباشه🌷
✍#خاطره آشینا راثی غنی از اعضا #کرج
goo.gl/CYTVNl
🆔 @Arbaeen
Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
📜#شعر
🌤از این ستون تا آن ستون، راه #فرج هموارکن☀️
🔹ای کاروان #اربعین، دل را سوی دلدار کن
🔹برخیز و با یاد خدا عزم سفر تا یار کن
🔸از خانه ها تا شهرها، تا آنسوی این بحرها
🔸هرکس دلش راهی شده، با کاروانت یار کن
🔹بنگر جهان را یکسره بردهاست غم در سیطره
🔹پیمانه های خالیِ میخانه ها را بار کن
🔸ای #لشکر_صاحب_زمان، گامی بزن بر آسمان
🔸خود را برای #فتح_شب، آماده پیکار کن
🔹هم با طنین گام ها، هم نعره بر بدنام ها
🔹یک عالم از #خواب_گران،پبش از سحر #بیدار_کن
🔸اندوه ها، افسوس ها، بگذار با مأیوس ها
🔸سربازهای خسته را با حکم دل سردار کن
🔹در ازدحام سایه ها، دریاب بانگ آیه ها
🔹در مقدم #خورشید_حق، افسون شب بر دار کن
🔸با #ذکر_مادر همنوا، راهی شو سوی نینوا
🔸خار مغیلان رهت، پیش نگاهش #خوار_کن
🔹با نور ایوان #نجف، دردانه کن دل در صدف
🔹با خاک راه #کربلا، شایسته دیدار کن
🔸در امتداد #خط_نور، تا مرز #فردوس_ظهور
🔸از این ستون تا آن ستون، راه فرج هموار کن
🔹پای عمود آخرین، تاریخ را باز آفرین
🔹این گام ها را حائلی، بین در و دیوار کن
🔸بوی مزار بی نشان، سوی مشام دل رسان
🔸بعد از گذار قرن ها، زخم کهن تیمار کن
🔹از اولین تا آخرین، بر سفره مادر نشین
🔹دنباله این سفره را تا #قدس مهمان دار کن
🔸در کام اسرائیلیان، از غزوه خیبر چشان
🔸کاخ طـواغیت زمان، بر فرقشان آوار کن
🔹زیر و زبر کن عالمی، از نو بیاور آدمی
🔹تا ساحل آغوش یار، این جمله را تکرار کن:
🔸یا رب به حق آرزوهای اولوالعزمِ رسُل
🔸این عزم های اندکِ ناچیز را بسیار کن
✍🏻شاعر:حامد رازانی
goo.gl/cZ2DMb
#شعر #ظهور #جاده #فرج #کربلا
ــــــــــــــــ
✅ شعر،دلنوشته و خاطرات اربعینی در کانال سایت پیاده روی اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🌤از این ستون تا آن ستون، راه #فرج هموارکن☀️
🔹ای کاروان #اربعین، دل را سوی دلدار کن
🔹برخیز و با یاد خدا عزم سفر تا یار کن
🔸از خانه ها تا شهرها، تا آنسوی این بحرها
🔸هرکس دلش راهی شده، با کاروانت یار کن
🔹بنگر جهان را یکسره بردهاست غم در سیطره
🔹پیمانه های خالیِ میخانه ها را بار کن
🔸ای #لشکر_صاحب_زمان، گامی بزن بر آسمان
🔸خود را برای #فتح_شب، آماده پیکار کن
🔹هم با طنین گام ها، هم نعره بر بدنام ها
🔹یک عالم از #خواب_گران،پبش از سحر #بیدار_کن
🔸اندوه ها، افسوس ها، بگذار با مأیوس ها
🔸سربازهای خسته را با حکم دل سردار کن
🔹در ازدحام سایه ها، دریاب بانگ آیه ها
🔹در مقدم #خورشید_حق، افسون شب بر دار کن
🔸با #ذکر_مادر همنوا، راهی شو سوی نینوا
🔸خار مغیلان رهت، پیش نگاهش #خوار_کن
🔹با نور ایوان #نجف، دردانه کن دل در صدف
🔹با خاک راه #کربلا، شایسته دیدار کن
🔸در امتداد #خط_نور، تا مرز #فردوس_ظهور
🔸از این ستون تا آن ستون، راه فرج هموار کن
🔹پای عمود آخرین، تاریخ را باز آفرین
🔹این گام ها را حائلی، بین در و دیوار کن
🔸بوی مزار بی نشان، سوی مشام دل رسان
🔸بعد از گذار قرن ها، زخم کهن تیمار کن
🔹از اولین تا آخرین، بر سفره مادر نشین
🔹دنباله این سفره را تا #قدس مهمان دار کن
🔸در کام اسرائیلیان، از غزوه خیبر چشان
🔸کاخ طـواغیت زمان، بر فرقشان آوار کن
🔹زیر و زبر کن عالمی، از نو بیاور آدمی
🔹تا ساحل آغوش یار، این جمله را تکرار کن:
🔸یا رب به حق آرزوهای اولوالعزمِ رسُل
🔸این عزم های اندکِ ناچیز را بسیار کن
✍🏻شاعر:حامد رازانی
goo.gl/cZ2DMb
#شعر #ظهور #جاده #فرج #کربلا
ــــــــــــــــ
✅ شعر،دلنوشته و خاطرات اربعینی در کانال سایت پیاده روی اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔴 چرا غیر از اربعین کربلا نمیروم؟
🔺در کمال ناباوری همه موانع زیارت اربعینم برطرف شد
🔹پدرمن #کاروان عتبات دارن یعنی ماهی ۱بار رو به زیارت کربلا میرن و من خیلی راحت میتونستم از چندین سال قبل به #پابوسی آقا برم..
ولی همیشه از ته دلم #آرزو میکردم و از عمه سادات میخواستم به سخت ترین شکل ممکن #طلبیده بشم.نمیدونم چرا اینطوری دوست داشتم ولی دلیل اصلیم حرکت #اسرای_کربلا و سختی های راه بزرگواران آل الله بود که چنین خواستی رو به دلم انداخت.
🔸میخواستم وقتی وارد کربلا میشم با #خستگی باشه برای همین هیچوقت با پدرم و با هواپیما نرفتم..
🔹تا اینکه به سرم زد اربعین برم. هیچکس اجازه بهم نداد. نه پدرم نه مادرم و نه حتی اساتیدم.
من دقیقا ۳روز قبل از اربعین امتحان میان ترم فوق العاده مهم برای درسم داشتم و حتی استادم هم اجازه غیبت بهم ندادن.
🔸دلم بدجور گرفته بود که سر کلاس یوهو استادم گفتن اینقدر پکر نباش برو به شرطی که منم دعا کنی ولی به دوستات نگو امتحان و بعدا ازت میگیرم.
🔹باید بگم به سمت خونه در حال پرواز بودم.
یادمه چهارشنبه اربعین بود .
و استاد ۲شنبه هفته قبلش به من اجازه داد.
رسما امیدی برای ویزا و بلیط و اینا نداشتم چون وقتم خییییلی کم بود.😞
🔸ولی اومدم خونه، اخبار گفت جاماندگان #اربعین حسینی تا ساعت ۲۴ امشب سایت ثبت نام اربعین تمدید شد.اگر بگم از خوشحالی نمیتونستم حتی با کامپیوتر کار کنم دروغ نگفتم.🤗😄
ثبت نام کردم و به طور خیلی عجیبی هم ویزام آماده شد.
خیلی دیر راه افتادیم .جمعه شب رفتیم ترمینال آزادی و با ۱اتوبوس همراه پدرم راهی مهران شدیم.
از مهران تا ۱۰کیلومتر اون ور مرز پیاده رفتیم
تا با ماشین ها به #نجف برسیم.
🔸 از پدر اجازه گرفتیم که به #زیارت پسرانش بریم #زینب وار و زینبی گونه...
هرچند دیر رسیدیم و فقط روز اربعین اونجا بودیم ولی هیچوقت دیگه راضی نشدم غیر اربعین روز دیگه به کربلا برم.
🔶دراون #سفر لحظه به لحظه وجود #خدا رو حس میکردم ...
ببخشید طولانی صحبت کردم، هنوز یادآوری خاطرات اربعین ذوق برانگیزه برام..
✍️#خاطره فاطمه از #تهران
📩خاطرات خود را با موضوع زیارت امام حسین(ع) و پیاده روی اربعین به آی دی زیر ارسال کنید تا در صورت انتخاب شدن به نام شما در کانال منتشر کنیم:
🆔 @arbaeen_admin
#نحوه_کربلایی_شدن #پیاده_روی #زینبی_شدن #مخاطبان #اعضا
ـــــــــــــــــــ
⭕️شب خاطره زیارت امام حسین(ع) و اربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔺در کمال ناباوری همه موانع زیارت اربعینم برطرف شد
🔹پدرمن #کاروان عتبات دارن یعنی ماهی ۱بار رو به زیارت کربلا میرن و من خیلی راحت میتونستم از چندین سال قبل به #پابوسی آقا برم..
ولی همیشه از ته دلم #آرزو میکردم و از عمه سادات میخواستم به سخت ترین شکل ممکن #طلبیده بشم.نمیدونم چرا اینطوری دوست داشتم ولی دلیل اصلیم حرکت #اسرای_کربلا و سختی های راه بزرگواران آل الله بود که چنین خواستی رو به دلم انداخت.
🔸میخواستم وقتی وارد کربلا میشم با #خستگی باشه برای همین هیچوقت با پدرم و با هواپیما نرفتم..
🔹تا اینکه به سرم زد اربعین برم. هیچکس اجازه بهم نداد. نه پدرم نه مادرم و نه حتی اساتیدم.
من دقیقا ۳روز قبل از اربعین امتحان میان ترم فوق العاده مهم برای درسم داشتم و حتی استادم هم اجازه غیبت بهم ندادن.
🔸دلم بدجور گرفته بود که سر کلاس یوهو استادم گفتن اینقدر پکر نباش برو به شرطی که منم دعا کنی ولی به دوستات نگو امتحان و بعدا ازت میگیرم.
🔹باید بگم به سمت خونه در حال پرواز بودم.
یادمه چهارشنبه اربعین بود .
و استاد ۲شنبه هفته قبلش به من اجازه داد.
رسما امیدی برای ویزا و بلیط و اینا نداشتم چون وقتم خییییلی کم بود.😞
🔸ولی اومدم خونه، اخبار گفت جاماندگان #اربعین حسینی تا ساعت ۲۴ امشب سایت ثبت نام اربعین تمدید شد.اگر بگم از خوشحالی نمیتونستم حتی با کامپیوتر کار کنم دروغ نگفتم.🤗😄
ثبت نام کردم و به طور خیلی عجیبی هم ویزام آماده شد.
خیلی دیر راه افتادیم .جمعه شب رفتیم ترمینال آزادی و با ۱اتوبوس همراه پدرم راهی مهران شدیم.
از مهران تا ۱۰کیلومتر اون ور مرز پیاده رفتیم
تا با ماشین ها به #نجف برسیم.
🔸 از پدر اجازه گرفتیم که به #زیارت پسرانش بریم #زینب وار و زینبی گونه...
هرچند دیر رسیدیم و فقط روز اربعین اونجا بودیم ولی هیچوقت دیگه راضی نشدم غیر اربعین روز دیگه به کربلا برم.
🔶دراون #سفر لحظه به لحظه وجود #خدا رو حس میکردم ...
ببخشید طولانی صحبت کردم، هنوز یادآوری خاطرات اربعین ذوق برانگیزه برام..
✍️#خاطره فاطمه از #تهران
📩خاطرات خود را با موضوع زیارت امام حسین(ع) و پیاده روی اربعین به آی دی زیر ارسال کنید تا در صورت انتخاب شدن به نام شما در کانال منتشر کنیم:
🆔 @arbaeen_admin
#نحوه_کربلایی_شدن #پیاده_روی #زینبی_شدن #مخاطبان #اعضا
ـــــــــــــــــــ
⭕️شب خاطره زیارت امام حسین(ع) و اربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR