🌹اندکی تفکر...!!؟؟🤔
923 subscribers
4.26K photos
3.53K videos
565 files
891 links
خدایا برای تو، به یاد تو و به امید تو!🤲

تقدیم به روح پدر عزیزم و مادر گرامی‌ام که همیشه شرمندهء ایشان هستم!🌹

یا صاحب الزّمان ادرکنی...🤲
تاسیس:👈 ۱۳۹۵/۱۱/۱۳

آدرس کانال:
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEAZVJvRRI3SWLmmpQ
Download Telegram
🌸🌸🌸🌸🌸


#قسمت_نوزدهم

#امان_از_جدایی...

سر و صدایی به گوشم رسید...
حال پا شدن نداشتم...
نمیخواستم باور کنم...
ساعتای آخر بودنشو...😔

صبحونه رو با هم خوریم ...💕
هنوز مزه ش زیر دندونمه...
تلفنش زنگ خورد...
بعد صبحونه...
شروع کرد ساکشو بستن...
چقد سخت بود دیدن این صحنه ها...😢

انگار داشتن جووونمو میگرفتن...
ندیده بودم تو هیچکدوم از مأموریتاش...
این همه ذوق زده باشه...
حیرون نگاش میکردم...

#چشـم_در_چشـم_شدیم_و_نفسم_بند_آمد
#خنده_اش_کشت_مرا_قلب_من_از_کار_افتاد...

@andaki_tafakkor

کم کم وقت خداحافظی رسید...😢
بچه ها تو پذیرایی بودن...
ساکتِ و آروم...
انگار اونام فهمیده بودن...
که این خداحافظی جنسش فرق داره...😭

بغلشون کرد و محکم بوسید...
پرسید:
"چی میخواین براتون بگیریم…؟
امیر ساکت بود...
ولی محمّد...
با همون شیرین زبونی بچگونه ش...
داد زد:
"بابایی…بستنییییی...
۵ تا...
۱۰ تا...😊"
صورتشو محکم بوسید و گفت...
"چشششم میخرم..."

صدقه دادم و...
از زیر قرآن ردش کردم...
جلو در ایستادم...
سرم پایین و...😔
بغض گلومو گرفته بود و...
راه حرف زدن و نفس کشیدنمو بسته بود...
فقط بهش گفتم:"برگرررد...😢"

نگام کرد ولی چیزی نگفت...
همیشه پیش خودم میگم...
شاید اگه میگفت برمیگرده...
حتممماً میومد...
ولی فقط گفت: "رفتنم با خودمه و اومدنم با خدا..."
پیشونیمو بوسید و رفت...😘

خیلی خودمو کنترل کردم که گریه نکنم...
آخه همش بهم میگفت:
"وقتی میرم مأموریت...
اشکاتو نبینم...
چون تو ذهنم میمونه و...
هی یادم میآد اذیّت میشم..."
خداحافظی کرد و...

#رفت_از_بر_من_آن_که_مرا_مونس_و_جان_بود...

حتّی دل نداشتم سر بلند کنم و...
تو چشاش نگاه کنم...
که نکنه اشکام باعث شن دلش بلرزد و نره...😢


ادامه دارد...

┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
💕اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@andaki_tafakkor
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️

ازعزرائیل پرسیدند:


«تابه حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟
عزرائیل جواب داد:
یک بارخندیدم،
یک بارگریه کردم
ویک بارترسیدم.

#خنده ام زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،
اورادرکنارکفّاشی یافتم که به کفّاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد!
به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.

#گریه ام زمانی بود که به من دستور داده شد،جان زنی رابگیرم،
او را دربیابانی گرم وبی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود..
منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد،سپس جانش را گرفتم...
دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم..

#ترسم زمانی بودکه خداوندبه من امر کرد جان فقیهی را بگیرم، نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد و زمانی که جانش را می گرفتم،از درخشش چهره اش وحشت زده شدم...

دراین هنگام خداوندفرمود:
میدانی آن عالم نورانی کیست؟
او همان نوزادی است که جان مادرش راگرفتی...
من مسئولیّت حمایتش را عهده دار بودم! هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود...!!»



◼️اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌹🌹🌹🌹

📽یک ویدئوی فوق‌العاده تأثیرگذار، وقتی چندبار دیدی، تو هم حسّ و حالت را برایم بنویس‼️

ایشان ۲۰ سال پیش در روز تولّدش صدای خودش را برای تولّد ۲۰ سال بعدش ضبط کرده و الی آخر...

🟠ما ۲۰ سال قبل در چه حالی بودیم⁉️ ۲۰ سال بعد در چه حالیم⁉️

🤲ان شاءاللّه همگی شما عزیزان، حاجت روا و عاقبت بخیر دنیا و آخرت باشید و روزگار بر وفق مرادتان باشد...

👈برای دیگران هم بفرست، شاید تلنگری باشد...

#گردش_روزگار
#کودکی #جوانی #پیری
#تجربه
#گذر_عمر
#پدرومادر
#فرزندان
#عشق
#شکست_عشقی
#همسر
#آرزوها
#موفقیت
#شکست
#امید #یأس
#اشک #خنده
#غم #شادی
#عبرت
#سرگذشت
#رفتگان
#خوشبختی_و_سعادت
#بدبختی_و_شقاوت
#تو_میمانی_و_اعمالت_با_خدایت
#این_نیز_بگذرد...
#عاقبت_بخیری
#آخرالزمان


«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج!»
آمین!
#محتاج_دعا...



🌿اندکی تفکّر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor