🚩 امــــاج - اخبار مقاومت جهان اسلام
19.9K subscribers
35K photos
17.4K videos
457 files
8.88K links
اماج = اخبار مقاومت اسلامی جهان

خبر + تحلیل

ادمین موقت : @mreza31
Download Telegram
شب #شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

رقیه سلام الله علیها دختری از دختران امام حسین (ع) در کودکی در #کربلا حضور داشت. صحنه های #عطش، #غارت #خیمه ها را با دو چشم خود دید. #رقیه #سه ساله نیمه شب در #خرابه # شام در کنار رأس پدر #غریبانه جان داد. رقیه جان! #فریاد جگرخراشت را در خشت خشت #خرابه های #شام مویه می کنم و وسعت رنجت را با کوه ها درمیان می گذارم. 😭

سه سالگی اش بر مدار عاشورا می چرخد.

اتفاقی که طنین خنده های کودکانه اش را به غارت می برد.

در عطش می ماند و می گدازد.

فرات از چشمانش مهاجرت می کند.

بی پناهی اش، در تمام بیابان ها تکثیر می شود.

این سه سالگی اوست که در ویرانه ای کنار کاخ سبز، به اهتزاز درآمده و مکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده است


🔶🔹آماج

@Amaj24
چگونگی شهادت و مرقد مطهر #حضرت رقیه (س)

بعد از واقعه #عاشورا دشمن تمام کسانی را که زنده مانده بودند ، #اسیر کرد. میان این اسرا، یک #دختر #کوچک هم دیده می ‏شد. این دختر کوچک #رقیه بود. رقیه دختر امام #حسین علیهاالسلام که حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه ‏اش #زینب و اسرای دیگر به طرف #شام می ‏رفت.

از داخل #خرابه های #شام، صدای یک #کودک به گوش می ‏رسید. تمام کسانی که در میان اسرا بودند، می ‏دانستند که این صدای# رقیه دختر کوچک امام حسین است. رقیه از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می ‏گرفت. گویا #خواب پدرش را دیده بود. در این حال 3یزید، دستور داد سر امام حسین علیه‏ السلام را به# رقیه نشان بدهند. وقتی حضرت #رقیه علیهاالسلام سر بریده پدرش امام حسین علیه‏ السلام را دید، با #فریاد و #ناله خودش را روی سر #بریده پدرش انداخت و همان جا، از دنیا رفت.

#مرقد مطهر حضرت رقیه علیها السلام در سوریه نزدیک به #مرقد حضرت# زینب علیها السلام است.



🔶🔹آماج

@Amaj24
روایتی از زندگی #شهیدی که رفت تا انتقام سیلی مادر را بگیرد/ حسین هریری🌹 نام جهادی «سید عمار» را در تاریخ ثبت کرد
شهید حسین هریری با نام جهادی سید عمار در منطقه بنیامین #سوریه به شهادت رسید و نام خود را تاریخ ثبت کرد. از خانه بیرون می‌آیی، دست ادب بر سینه می‌گذاری و به ولی نعمتت علی ابن #موسی #الرضا(ع) سلام می‌دهی❤️، چگونه می‌توانی با خیالی آسوده سر بر بالین بگذاری در حالی که مقبره حضرت #زینب(س) طعمه نیرو‌های تکفیری شده است.یک دل پاک، یک ایمان راسخ، یک چفیه بسیجی و یک یا حسین(ع)؛ بند پوتینت را سفت کردی و رفتی که راه پدرت را ادامه دهی.اسیری حضرت #زینب(س) و غم #رقیه(س) در مقابل چشمانت می‌آید که اینگونه رگ غیرتت بلند می‌شود و برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) سر از پای نمی‌شناسی.از شهید بسیجی «حسین هریری» برایت می‌گویم که #همشهری ما بود و پا به پای تمام بچه هیئتی‌ها در مراسمات مذهبی شرکت می‌کرد.#تخریب چی شهید #حسین #هریری، متولد سال ۶۸ بود و کارشناسی حقوق را از #دانشگاه قوه قضاییه دریافت کرد قسمت بود در اربعین حسینی پیکر مطهرش در زادگاهش #تشییع شود؛پدر و مادر این شهید در #نجف مستقر بودند ولی با شهادت شهید حسین #هریری به #مشهد آمدند و در #مشهد به آن‌ها خبر #شهادت فرزندشان را دادند؛ پدر #شهید هریری🌹 از رزمندگان جبهه و جنگ بود و رد تمامی مراسمات #شهدای فاطمیون و #مدافعان حرم حضور داشت.پدر و مادر شهید🌹 #هریری روحیه جهادی و دفاع مقدسی داشتند، مادر #شهید روحیه زینبی داشت و با افتخار می‌گفت که سایر فرزندانم نیز باید اسلحه دستشان بگیرند و فدایی راه #زینب(س) شوند.🙏🙏


🔰🔰🔰🔰

پیش از آنکه شهید هریری به سوریه اعزام شود پیامی را به دوستان خود ارسال می‌کند و در آن می‌گوید، «می‌روم تا انتقام سیلی مادرم را بگیرم».

محمد عرفانی

🔶🔹آماج


@Amaj24
#رقیه_الشهیده
آمدی با سر آمدی... چه کنم؟!
بین تشت زر آمدی چه کنم؟!
هر دو دستم شکسته اما تو
با دو چشم تر آمدی؟! چه کنم؟!
بس که دیروز خیزران خوردی
با لب پر پر آمدی، چه کنم؟!

@Amaj24
این دیوارهای کاخ اموی است شب‌ها مخوف است حتی الان که امنیت دارد می‌رود سمت حرم سه ساله ارباب #رقیه_خاتون تصور کن کاروانی ان سالها کنار کاخ بود چ دختری سراغ بابایش را می‌گرفت.. .😭
#دمشق



@Amaj2
زهرا که بی بهانه شفاعت نمیکند
حُب علی بهانه زهرای اطهر است

مولا به اَمر فاطمه امضا کند ولی
اَشک #رقیه جوهر امضای حیدر است

السلام علیک یاسیده رقیه خاتون 🤚😭
شب #هجدهم ماه مبارک رمضان ارسال از ادمین اختصاصی آماج

🔶🔹آماج
@Amaj24
‏کفن را باز نکردند.

ریحانه پرسید:
«اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟»
آرام در گوشش گفتم « این پیکر بابامهدی است»
یکهو دلش ترکید و داد ‌زد «این بابا مهدی منه؟»
از صدای گریه‌های ریحانه مردم به هق هق افتادند.
دوباره درگوشش گفتم
«ریحانه جان یک کار برای من می‌کنی؟»

‏با همان حال گریه گفت «چه کار؟»

بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس»
پرسید «چرا خودت نمیبوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان میکنند. فیلم میگیرند. خجالت میکشم.»
گفت «من هم نمیبوسم.»
یک نگاهی توی صورتم کرد.
انگار دلش سوخته باشد
خم شد و پاهای مهدی را بوسید
سرش رابلند کرد

‏و دوباره بوسید

آمد توی بغلم و گفت : مامان از طرف تو هم بوسیدم

یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن
بدنش یخ یخ بود

احساس کردم ریحانه دارد جان می‌دهد
به برادرم التماس کردم ببردش
گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟
اگر می‌دید طاقت میآورد؟
نه، به خدا که بچه‌ام دق می‌کرد


‏همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه غافل بودم.


شهید مدافع حرم ‎
#مھدی_نعمایی

#رقیه_های_زمان


🔶🔹آماج
@Amaj24