🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#مرتضی_عطایی با نام جهادی #ابوعلی جانشین فرمانده تیپ عمار لشکر #فاطمیون
ساعاتی پیش در جهاد با تکفیر در لاذقیه به درجه رفیع شهادت نائل شد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔶🔹 آماج
✅https://telegram.me/joinchat/A8mFMTuvT4ITbgSR1BKONA
#مرتضی_عطایی با نام جهادی #ابوعلی جانشین فرمانده تیپ عمار لشکر #فاطمیون
ساعاتی پیش در جهاد با تکفیر در لاذقیه به درجه رفیع شهادت نائل شد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔶🔹 آماج
✅https://telegram.me/joinchat/A8mFMTuvT4ITbgSR1BKONA
آخرین باری که رفتم مشهد بهش سر زدم
شام ما رو نگه داشت خونشون و بعد از شام در گوشم گفت امشب بمونید منزل ما...
گفتم نا حاجی مزاحم نمیشیم...
گفت ایندفعه میرم #شهید میشم و حسرت به دل میمونید ها....
خندیدم و شوخی گرفتم....
الان حسرتش به دلم مونده که ای کاش بیشتر پیشش میموندم....
نوش جانت #ابوعلی جانم
منو یادت نره
#عرفه
#شهادت
#فاطمیون
#ابوعلی
به نقل از : فلاح فر
شام ما رو نگه داشت خونشون و بعد از شام در گوشم گفت امشب بمونید منزل ما...
گفتم نا حاجی مزاحم نمیشیم...
گفت ایندفعه میرم #شهید میشم و حسرت به دل میمونید ها....
خندیدم و شوخی گرفتم....
الان حسرتش به دلم مونده که ای کاش بیشتر پیشش میموندم....
نوش جانت #ابوعلی جانم
منو یادت نره
#عرفه
#شهادت
#فاطمیون
#ابوعلی
به نقل از : فلاح فر
Audio
🔊 بالاخره #ابوعلی به آرزوش رسید...
🔸تیر به گلوش اصابت کرد و رسید...
🔹ازش پرسیدم دوست داری چجوری شهید بشی....
#falahfar
🔶🔹 آماج
✅https://telegram.me/joinchat/A8mFMTuvT4ITbgSR1BKONA
🔸تیر به گلوش اصابت کرد و رسید...
🔹ازش پرسیدم دوست داری چجوری شهید بشی....
#falahfar
🔶🔹 آماج
✅https://telegram.me/joinchat/A8mFMTuvT4ITbgSR1BKONA
Forwarded from "دم عشق،دمشق"
بسم رب العشق ...
رب الحسین ع
چهارم برج بهمن سال گذشته بود ، هجوم خانطومان ...
حرامی ها با قدرت زیادی داشتن خط رو میشکستن و تمام توانشون رو گذاشته بودند که ما رو قیچی کنن ...
یکی از دلاوریهای ابوعلی همون روز بود ، ساعت حدودا ۳ بعدازظهر بود و درگیری اغاز شد ...
مرتضی نگران بچه هایی بود که اعزام کرده بود به منطقه و طبق معمول نمیتونست بره تو دفتر فرماندهی بشینه و نظاره گر و فرمان ده باشه ...
سوریها درخواست نیرو کرده بودند ...
جواد محمدی ، عزیز ابوعلی اعزام شده بود ...
جواد لرتباطش قطع شد ...
صدای ناله پشت بیسیم شنیده میشد ...
شرایط هر لحظه سخت تر و پیچیده تر میشد ...
مرتضی میدویید و کسی نمتونست جلوش رو بگیره ...
ابوعلیِ یک ... ابو علی
ابوعلیِ یک...ابو علی
جوابی نمیومد و گاها ناله ها بود جواب بیسیم...
اذن میدان میخواستیم نمیداد...
مرتضی نبود ...
حاجی کو ؟؟؟؟!!!!!
رفت جلو ...
بی اسلحه و دوان دوان و داد میزد : انا ابوعلی ... فاطمیون ... صدیق ...
هنوز نمیدانستیم خط شکسته و سوری ها خط رو خالی کردند و جواد و همرزمهاش زخمی اسیر شدند ...
صدای تیر اندازی بلند شد و مرتضی از ناحیه ی پهلو مانند مادرش زهرا س زخمی شد ...
درگیری حدودا تا فردا ساعت شیش صبح ادامه داشت و بالاخره حرامیها جلوی بچه های حیدر ناتوان و سرخورده عقب نشینی کردند ...
به دنبال جواد میگشتیم که با صورتی ....
و یکی از همرزمانش گردنش تا نصفه ...
مرتضی منتقل شد بیمارستان ولی چند ساعت بعد برگشت ...
دورت بگردم اینجا چه میکنی ؟؟؟
سید از بیمارستان فرار کردم ...
دست و پاش رو گرفتیم و با آمبولانس فرستادیمش عقب دوباره چند ساعت بعد کنارمون بود...
.
#دم_عشق_دمشق
ارسالی یکی از #همرزمها
#ابوعلی #فرمانده ی همیشه زنده
@LabbaykeYazeinab
رب الحسین ع
چهارم برج بهمن سال گذشته بود ، هجوم خانطومان ...
حرامی ها با قدرت زیادی داشتن خط رو میشکستن و تمام توانشون رو گذاشته بودند که ما رو قیچی کنن ...
یکی از دلاوریهای ابوعلی همون روز بود ، ساعت حدودا ۳ بعدازظهر بود و درگیری اغاز شد ...
مرتضی نگران بچه هایی بود که اعزام کرده بود به منطقه و طبق معمول نمیتونست بره تو دفتر فرماندهی بشینه و نظاره گر و فرمان ده باشه ...
سوریها درخواست نیرو کرده بودند ...
جواد محمدی ، عزیز ابوعلی اعزام شده بود ...
جواد لرتباطش قطع شد ...
صدای ناله پشت بیسیم شنیده میشد ...
شرایط هر لحظه سخت تر و پیچیده تر میشد ...
مرتضی میدویید و کسی نمتونست جلوش رو بگیره ...
ابوعلیِ یک ... ابو علی
ابوعلیِ یک...ابو علی
جوابی نمیومد و گاها ناله ها بود جواب بیسیم...
اذن میدان میخواستیم نمیداد...
مرتضی نبود ...
حاجی کو ؟؟؟؟!!!!!
رفت جلو ...
بی اسلحه و دوان دوان و داد میزد : انا ابوعلی ... فاطمیون ... صدیق ...
هنوز نمیدانستیم خط شکسته و سوری ها خط رو خالی کردند و جواد و همرزمهاش زخمی اسیر شدند ...
صدای تیر اندازی بلند شد و مرتضی از ناحیه ی پهلو مانند مادرش زهرا س زخمی شد ...
درگیری حدودا تا فردا ساعت شیش صبح ادامه داشت و بالاخره حرامیها جلوی بچه های حیدر ناتوان و سرخورده عقب نشینی کردند ...
به دنبال جواد میگشتیم که با صورتی ....
و یکی از همرزمانش گردنش تا نصفه ...
مرتضی منتقل شد بیمارستان ولی چند ساعت بعد برگشت ...
دورت بگردم اینجا چه میکنی ؟؟؟
سید از بیمارستان فرار کردم ...
دست و پاش رو گرفتیم و با آمبولانس فرستادیمش عقب دوباره چند ساعت بعد کنارمون بود...
.
#دم_عشق_دمشق
ارسالی یکی از #همرزمها
#ابوعلی #فرمانده ی همیشه زنده
@LabbaykeYazeinab
Forwarded from رسانه دمشق
Forwarded from Deleted Account
✅اولین انتشار از کلیپ و عکسهای #ابوعلی
✅صوت های ناب و شنیده نشده از فرمانده
✅ دلنوشته های زیبا از زبان همرزمان
✅این کانال توسط دوستان ابوعلی مدیریت میشود
مشرف شوید 👇
@mostafa_sadrzadeh
✅صوت های ناب و شنیده نشده از فرمانده
✅ دلنوشته های زیبا از زبان همرزمان
✅این کانال توسط دوستان ابوعلی مدیریت میشود
مشرف شوید 👇
@mostafa_sadrzadeh
Forwarded from "دم عشق،دمشق"
🔴 منتشر شد؛
کتاب #ابوعلی_کجاست؟
زندگینامهٔ خودگفتهٔ
شهید مرتضی عطایی (ابوعلى)
#پست_ويژه
@labbaykeyazeinab
کتاب #ابوعلی_کجاست؟
زندگینامهٔ خودگفتهٔ
شهید مرتضی عطایی (ابوعلى)
#پست_ويژه
@labbaykeyazeinab