Forwarded from سپاه سربازان رهبر
❤️یک نمونه از فداکاری ها و ایثار برادران افغانی در هشت سال دفاع مقدس❤️
با شروع تجاوز #شوروی به #افغانستان، به #ایران مهاجرت می کند و ساکن #بجستان می شود.
وقتی میشنود که در مرزهای جنوبی و غربی ایران، لشکری قصد تهاجم پیدا کرده است، عازم جبههها میشود.
در روز 6 اسفند ماه سال 1362 در کردستان، پس از باز کردن معبر #مین، به سیم خاردار حلقوی میرسند که به هیچ عنوان نمیشده آنرا قطع کنند!
چون اگر سیم را قطع میکردند، سیمها جمع شده و معبر #منفجر میشد!
در این وقت این شهید با همرزم خود با نام «شریفی مقدم» تصمیم میگیرند که یک نفر بر روی سیم خاردار بخوابد.
ابتدا شریفی مقدم قصد داشته این کار را انجام دهد، ولی به او التماس میکند و او را قسم میدهد که بگذار من این کار را انجام دهم و این #افتخار را از من نگیر!
سرانجام بر روی سیمهای خاردار میخوابد و در حالی که #خون از بدن پاکش جاری بوده، بیش از 160 نفر و بنا بر روایتی 300 نفر از روی بدن او عبور میکنند!
وقتی همه عبور میکنند و او را از روی سیمها بلند میکنند، میبینند تمام بدنش غرق در خون است و #درد میکشد!
می گوید:
خدایا!
#شهادت مرا برسان!
در این لحظه گلوله ای از سوی نیروهای #عراقی شلیک میشود و به #چشم چپ او اصابت میکند و همان جا به درجه ی رفیع شهادت نائل میگردد!
شهید رجبعلی غلامی در وصیت نامه اش می نویسد:
برادران عزیز!
همانطور که میدانید من غریبم!
#پدر و #مادر ندارم و همچنین برادر و خواهری!
از شما عزیزان تقاضا دارم گاه گاهی که بر سر قبرم حاضر میشوید، فاتحهای بخوانید و اگر ممکن بود یک شب #جمعه دعای کمیل بر سر مزارم برگزار کنید!
در ضمن موتورم را هم بفروشید و پولش را به #جبهه واریز کنید!
در پایان از کلیه #برادران و #خواهران بجستانی امید #عفو و #بخشش دارم!
اگر خطایی از من مشاهده کردهاند، خواهند بخشید.
#شهید_رجبعلی_غلامی
@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BL5nzKnAjF9/
با شروع تجاوز #شوروی به #افغانستان، به #ایران مهاجرت می کند و ساکن #بجستان می شود.
وقتی میشنود که در مرزهای جنوبی و غربی ایران، لشکری قصد تهاجم پیدا کرده است، عازم جبههها میشود.
در روز 6 اسفند ماه سال 1362 در کردستان، پس از باز کردن معبر #مین، به سیم خاردار حلقوی میرسند که به هیچ عنوان نمیشده آنرا قطع کنند!
چون اگر سیم را قطع میکردند، سیمها جمع شده و معبر #منفجر میشد!
در این وقت این شهید با همرزم خود با نام «شریفی مقدم» تصمیم میگیرند که یک نفر بر روی سیم خاردار بخوابد.
ابتدا شریفی مقدم قصد داشته این کار را انجام دهد، ولی به او التماس میکند و او را قسم میدهد که بگذار من این کار را انجام دهم و این #افتخار را از من نگیر!
سرانجام بر روی سیمهای خاردار میخوابد و در حالی که #خون از بدن پاکش جاری بوده، بیش از 160 نفر و بنا بر روایتی 300 نفر از روی بدن او عبور میکنند!
وقتی همه عبور میکنند و او را از روی سیمها بلند میکنند، میبینند تمام بدنش غرق در خون است و #درد میکشد!
می گوید:
خدایا!
#شهادت مرا برسان!
در این لحظه گلوله ای از سوی نیروهای #عراقی شلیک میشود و به #چشم چپ او اصابت میکند و همان جا به درجه ی رفیع شهادت نائل میگردد!
شهید رجبعلی غلامی در وصیت نامه اش می نویسد:
برادران عزیز!
همانطور که میدانید من غریبم!
#پدر و #مادر ندارم و همچنین برادر و خواهری!
از شما عزیزان تقاضا دارم گاه گاهی که بر سر قبرم حاضر میشوید، فاتحهای بخوانید و اگر ممکن بود یک شب #جمعه دعای کمیل بر سر مزارم برگزار کنید!
در ضمن موتورم را هم بفروشید و پولش را به #جبهه واریز کنید!
در پایان از کلیه #برادران و #خواهران بجستانی امید #عفو و #بخشش دارم!
اگر خطایی از من مشاهده کردهاند، خواهند بخشید.
#شهید_رجبعلی_غلامی
@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BL5nzKnAjF9/
Instagram
یک نمونه از فداکاری ها و ایثار برادران افغانی در هشت سال دفاع مقدس .
.
با شروع تجاوز #شوروی به #افغانستان، به #ایران مهاجرت می کند و ساکن #بجستان می شود.
وقتی میشنود که در مرزهای جنوبی و غربی ایران، لشکری قصد تهاجم پیدا کرده است، عازم جبههها میشود.
…
.
با شروع تجاوز #شوروی به #افغانستان، به #ایران مهاجرت می کند و ساکن #بجستان می شود.
وقتی میشنود که در مرزهای جنوبی و غربی ایران، لشکری قصد تهاجم پیدا کرده است، عازم جبههها میشود.
…
Forwarded from اخبار مقاومت جهان اسلام
«شھیدمدافع حرم مرتضی محمدی»
فرزند: علی محمد
ولادت: 1376
شھادت: 1394/2/1
شغل: آزاد
تحصیلات: سیکل
محل شھادت: سوریه - حلب
محل ولادت و زندگی: ایران - مشھد
مزار:
مشھد - بھشت رضا(ع) - قطعه 30
#نحوه_شھادت...
من دوره اولم بود که اومده بودم #سوریه و ما رو در منطقه ای به نام سه راه #اثریا که سه راه #رقه #حلب و #حماه است فرستادن به عنوان #نیروی_زرهی
در هفته اول با شخصی بسیار سنگین آشنا شدم بنام #مرتضی_محمدی که اهل #گلشهر #مشهد_مقدس بود
در هفته دوم وقتی به نیروها دستگاه دادن من و #آقا_مرتضی در یک دستگاه افتادیم بنام BMP یا همون نفربر من به عنوان #توپچی و #مرتضی به عنوان #راننده
شب پنجشنبه بود که #آقا_مرتضی به بچه ها گفت:
انشاالله به همین زودی #مرخصی میرم منو #حلال کنید
آخه مرخصیش رسیده بود #آقا_مرتضی تا اذان صبح بیدار بود و داشت #زیارت_عاشورا میخوند و #روضه گوش میداد
منو برای #نماز صبح بیدار کرد و #نماز خوندیم و خوابیدیم
ساعت 6 بود که #مرتضی بلند شده منو صدا زد گفت:
#محمد بلند شو گفتم جانم #داداش آخه با هم خیلی صمیمی بودیم
گفت:
#داداش خواب دیدم که #شهید میشم
گفتم:
#داداش برو بخواب اینجا #منطقه امن هستش از این خبرا نیست
درحال صحبت بودیم که ناگهان #فرمانده آمد گفت:
#جاده_شیخ_حلال رو #داعش گرفته و بستن باید بریم باز کنیم دو دستگاه BMP آماده بشین
#مرتضی با شوق گفت:
#داداش بریم
گفتم:
داداش حوصله داری هاا
دوسه بار گفت و منم گفت #چشم_داداش بریم
گفتم:
#داداش #مرخصی تو رسیده بزار بقیه برن 94/1/28 بود
در حالی که #بیسیم داخلی دستگامون خراب بود رفتیم بار گیری #مهمات کردیم و رفتیم #گازوئیل زدیم و پر کردیم
ساعت 8 شروع کردیم به درگیری دو بار #مهمات مون خالی شد بارگیری کردیم
ساعت 12 اومدیم عقب برای #نماز و چیزی بخوریم #نماز خوندیم و دوباره تا ساعت 3 بعد از ظهر درحال درگیری بودیم
تا اینکه گفتن نیروی خودی به #مهمات و #آب نیاز دارن #مهمات و #آب بار زدیم و رفتیم
با تمام سرعت در حال رفتن بودیم که ناگهان احساس کردم یه چیزی محکم بهش خورد و تکان داد
دیدم bmp خاموش شده سرم رو آوردم بیرون که ناگهان چشمم به آتش روی موتور bmp افتاد
صدا زدم ولی جوابی نشنیدم تقریبا 100متر جلوتر که رفت از جاده خارج شد افتاد و از روی جاده چپ کرد
وقتی چپ شد سر من هم شکست و خونی شدیدی میومد؛آمدم بیرون و رفتم؛جای راننده و هرچی صدا زدم جوابی نشنیدم
رفتم نزدیک در حالی که #آتش نصف از دستگاه رو گرفته بود رفتم نزدیک و سرمو داخل اتاق #راننده کردم
دیدم #مرتضی #شهید شده و چند قدمی عقب نشستم در همون حال بود که نیروی خودی برای #کمک رسیدن
🔶🔹آماج
✅ @Amaj24
روحش شاد...
فرزند: علی محمد
ولادت: 1376
شھادت: 1394/2/1
شغل: آزاد
تحصیلات: سیکل
محل شھادت: سوریه - حلب
محل ولادت و زندگی: ایران - مشھد
مزار:
مشھد - بھشت رضا(ع) - قطعه 30
#نحوه_شھادت...
من دوره اولم بود که اومده بودم #سوریه و ما رو در منطقه ای به نام سه راه #اثریا که سه راه #رقه #حلب و #حماه است فرستادن به عنوان #نیروی_زرهی
در هفته اول با شخصی بسیار سنگین آشنا شدم بنام #مرتضی_محمدی که اهل #گلشهر #مشهد_مقدس بود
در هفته دوم وقتی به نیروها دستگاه دادن من و #آقا_مرتضی در یک دستگاه افتادیم بنام BMP یا همون نفربر من به عنوان #توپچی و #مرتضی به عنوان #راننده
شب پنجشنبه بود که #آقا_مرتضی به بچه ها گفت:
انشاالله به همین زودی #مرخصی میرم منو #حلال کنید
آخه مرخصیش رسیده بود #آقا_مرتضی تا اذان صبح بیدار بود و داشت #زیارت_عاشورا میخوند و #روضه گوش میداد
منو برای #نماز صبح بیدار کرد و #نماز خوندیم و خوابیدیم
ساعت 6 بود که #مرتضی بلند شده منو صدا زد گفت:
#محمد بلند شو گفتم جانم #داداش آخه با هم خیلی صمیمی بودیم
گفت:
#داداش خواب دیدم که #شهید میشم
گفتم:
#داداش برو بخواب اینجا #منطقه امن هستش از این خبرا نیست
درحال صحبت بودیم که ناگهان #فرمانده آمد گفت:
#جاده_شیخ_حلال رو #داعش گرفته و بستن باید بریم باز کنیم دو دستگاه BMP آماده بشین
#مرتضی با شوق گفت:
#داداش بریم
گفتم:
داداش حوصله داری هاا
دوسه بار گفت و منم گفت #چشم_داداش بریم
گفتم:
#داداش #مرخصی تو رسیده بزار بقیه برن 94/1/28 بود
در حالی که #بیسیم داخلی دستگامون خراب بود رفتیم بار گیری #مهمات کردیم و رفتیم #گازوئیل زدیم و پر کردیم
ساعت 8 شروع کردیم به درگیری دو بار #مهمات مون خالی شد بارگیری کردیم
ساعت 12 اومدیم عقب برای #نماز و چیزی بخوریم #نماز خوندیم و دوباره تا ساعت 3 بعد از ظهر درحال درگیری بودیم
تا اینکه گفتن نیروی خودی به #مهمات و #آب نیاز دارن #مهمات و #آب بار زدیم و رفتیم
با تمام سرعت در حال رفتن بودیم که ناگهان احساس کردم یه چیزی محکم بهش خورد و تکان داد
دیدم bmp خاموش شده سرم رو آوردم بیرون که ناگهان چشمم به آتش روی موتور bmp افتاد
صدا زدم ولی جوابی نشنیدم تقریبا 100متر جلوتر که رفت از جاده خارج شد افتاد و از روی جاده چپ کرد
وقتی چپ شد سر من هم شکست و خونی شدیدی میومد؛آمدم بیرون و رفتم؛جای راننده و هرچی صدا زدم جوابی نشنیدم
رفتم نزدیک در حالی که #آتش نصف از دستگاه رو گرفته بود رفتم نزدیک و سرمو داخل اتاق #راننده کردم
دیدم #مرتضی #شهید شده و چند قدمی عقب نشستم در همون حال بود که نیروی خودی برای #کمک رسیدن
🔶🔹آماج
✅ @Amaj24
روحش شاد...
#خبر_ویژه
🌹مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید ...
به لطف حضرت زهرا (س) و با عنایات خاصه حضرت علی بن موسی الرضا (ع)؛
پیکر مطهر دانشجوی #شهید_علیرضا_نکونام
از شهدای بسیج دانشگاه علوم اسلامی رضوی تفحص شد و پیکر مطهرش بازگشت
و #چشم_انتظاری مادر بزرگوارش پس از ۳۱ سال #بیقراری،
بالاخره پایان یافت.
#کبوتران_حرم_رضوی
🔶🔹اماج
@Amaj24
🌹مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید ...
به لطف حضرت زهرا (س) و با عنایات خاصه حضرت علی بن موسی الرضا (ع)؛
پیکر مطهر دانشجوی #شهید_علیرضا_نکونام
از شهدای بسیج دانشگاه علوم اسلامی رضوی تفحص شد و پیکر مطهرش بازگشت
و #چشم_انتظاری مادر بزرگوارش پس از ۳۱ سال #بیقراری،
بالاخره پایان یافت.
#کبوتران_حرم_رضوی
🔶🔹اماج
@Amaj24