آفتابگردان‌ها
577 subscribers
254 photos
57 videos
4 files
125 links
«ما همه آفتابگردانیم»

محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی

پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات:

@office4poem

موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Download Telegram
دعوتنامه اکران مستند «مشت در نمای درشت»
روایتی از زندگی هنری مرحوم سیدحسن حسینی
برای اعضای باشگاه آفتاب
@Aftanbgardan_ha
آدم‌کشی آسان‌ترین کار جهان است
وقتی که تیغت بر گلوی کودکان است

ماهی کوچک زودتر می‌میرد آری
خم می‌شود راحت نهالی که جوان است

هر صبح و شب در مغرب و مشرق نظر کن
سرخی خون کودکان در آسمان است

خواب و خوراک و خانه و کاشانه رفته
چیزی که در دستان خالی مانده جان است

پیریم و خم کرده است این غم پشت مان را
امید پیروزی ولی در ما جوان است

#زینب_حاتم_پور

@Aftabgardan_ha
*و چهل روز از زنده‌تر شدنش گذشت...*

پایان ندارد راه، «بسم الله» زنده‌ست
خون داده این امت ولی خونخواه زنده‌ست

زیتون‌تباری که از آغوش درختان
دست تبر را می‌کند کوتاه، زنده‌ست

ای رود سرگردان نمانی! راه پیداست
ای راه ناپیدا نباشی! ماه زنده‌ست

ما بی‌گمان آهی گریبانگیر هستیم
آیینه را کشتند اما آه زنده‌ست

برخیز، برخیز و یهودا را خبر کن
یوسف نمی‌میرد درون چاه، زنده‌ست!

سبز است، نامیراست، حتی بین آتش
سروی در آغوش شهادتگاه زنده‌ست

شیطان به رقص آمد که «نصرالله» رفته
قرآن به حرف آمد که «حزب الله» زنده‌ست

#فائزه_امجدیان

@Aftabgardan_ha
#السلام_علی_جبل_الصبر
#زینب_سلام_الله_علیها

وا کن دو چشم خویش و به دریا نگو کویر
دشمن اسیر اوست به زینب نگو اسیر

زینب نگو به مجلس ابن زیاد رفت
بلکه سراغ خانه روباه رفت شیر

ابن زیاد نه! به خدا که سقیفه بود
زینب غدیر بود، به زینب بگو غدیر

ابن زیاد بود چون عمرو بن عبدود
زینب امیر بود، به زینب بگو امیر

می‌رفت آنچنان که علی سوی کارزار
می‌خواند خطبه‌ای که چنان وحی، دلپذیر

سرهای روی نیزه از آن خطبه سربلند
سرهای اهل کوفه از آن خطبه سر به زیر

می‌خواند خطبه و به هدف خورد هر چه زد
زینب: علی و خطبه: کمان و کلام: تیر

عترت که خود پناه جهان است از خطر
یکسر پناه برد به زینب در این مسیر

دین باز در خطابه زینب جوانه زد
گرچه خودش ز داغ حسینش شده‌ست پیر

طرح یزید را به خرابه، خراب کرد
طرحی برای کرب و بلا ساخت، بی نظیر


#محمدسجاد_حیدری


@Aftabgardan_ha
میلی برای چیدن فنجان تازه نیست
تنهایی‌ام مناسب مهمان تازه نیست

هر وقت انتظار کسی را نمی‌کشم
پشت نگاه پنجره باران تازه نیست

وقتی نگاه می‌کنم انگار هیچ چیز
جز عطر تلخ چای، در این خانه تازه نیست

دیوارهای دوروبرم را نگاه کن
در من هنوز طاقت طوفان تازه نیست

پژمرده‌ام میان تمام لباس‌هام
بی‌خود نگرد در تن من جان تازه نیست!

#زینب_خاکباز_مقدم

@Aftabgardan_ha
بی آنکه موسی بوده باشی، بی ترس افکندی عصا را
با تکه چوبی زهر کردی سحر تمام مارها را

بی آن که اسرافیل باشی در صور دلتنگی دمیدی
شاید به یاد آورد انسان، نسیان آن "قالوا بلی" را!

رجم شیاطین زمان را با تکه چوبی ثبت کردی
بر باد دادی با سلاحت حیثیت پهباد ها را

پوشانده بودی چهره ات را، تا رازهایت را ندانند
باید نهان می کردی از مرگ میراث این جغرافیا را

بر مبلِ خانه تکیه دادی، اما برای خستگی نه!
تا حک کنی در چشم دنیا آرامش یاد خدا را   

تو رزق "بل احیاء" خود را از صاحب نامت گرفتی
تو زنده تر از پیش بودی، از نو نوشتی ماجرا را  

در آخرین فصل رمانت با قلب این مردم چه کردی؟
در سینه‌ی ما تازه کردی انگار داغ کربلا را

#طیبه_عباسی

@Aftabgardan_ha
نه قهرمان کسی‌ام، نه جان هیچ‌کسی
نه مهربان و نه نامهربان هیچ‌کسی

جهان شلوغ و دهن‌ها پر است از کلمات
نبرده نام کمم را دهان هیچ‌کسی

بلای عشق، بلای علاقه‌مند شدن
سرم نیامده در داستان هیچ‌کسی

چقدر دهر به نازک‌دلی‌م خرده گرفت
عجب! که جا نشدم در جهان هیچ‌کسی

بلند باد غمم سربلند کرده مرا
مباد دور و برم نردبان هیچ‌کسی

بغیر آن‌که در آیینه ساکت است، که گفت_
برای من غزلی عاشقانه؟ هیچ‌کسی

چه شعرها که ندادم نشان هیچ‌کسی
که نیستم سحر هادیان هیچ‌کسی

#سحر_هادیان

@Aftabgardan_ha
تقدیم به یحیی سنوار و باشکوه‌ترین پایان تاریخ

از خودت تصویر با حق آشنایی ساختی
دست در تقدیر بردی کربلایی ساختی

صبر را چون یک دوای تلخ نوشیدی و بعد
غیر جور غاصبان، با هر بلایی ساختی

در ضمیر مردمت بذر حماسی کاشتی
آرمان باوقار و دیرپایی ساختی

با تو  رویای فلسطین زنده شد در قلب‌ها
در میان این خرابی‌ها بنایی ساختی

مدتی این خاک،غرق وحشت و تردید بود
از نوار غزه با خونت چه جایی ساختی

توی دستت چوب‌دستی را بگیر و پرت کن
بعد مرگت شاید از آن، اژدهایی ساختی


#حسین_پورقلی
@Aftabgardan_ha
Forwarded from شهرستان ادب
نشست نقد و بررسی کتاب «آنات» سرودهٔ حامد طونی با حضور سعید حدادیان، محمود حبیبی کسبی و با اجرای علیرضا سمیعی برگزار شد. گزارش کامل این نشست را از پیوند زیر بخوانید:
https://www.mehrnews.com/news/6287603/

#آنات
#حامد_طونی
#نقد
@shahrestanadab
مانده است پشت چشم تو تحویل سال من
آخر گره به حال تو خورده است حال من...

در خنده‌های توست تمام جواب‌ها
فرقی نمی‌کند که چه باشد سوال من

گیرم شکست قفل قفس هم! چه فایده؟
جانی نمانده بعد تو در دست و بال من

حالا نگاه کن به چه حالی کشاندی‌ام
آری بخند بر من و روز زوال من...

یکبار ترس بی‌کسی‌اش باورت نشد
این حسرتی که ماند به چشم زلال من …

آفت به جان قلب من افتاد و سوختی
آخر به شاخه خشک شدی بغض کال من!

#سجاد_نوابی

@Aftabgardan_ha
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حافظ و احساسات

دکتر قربان ولیئی

اردوی دوره ششم آفتابگردانها
بوشهر، ۱۳۹۶

@Aftabgardan_ha
ای کوه که انداخته شب سایه به رویت!
هیهات که از هیبت تو کم شده باشد

چشمان کسی دیده که در هجمه بوران
کار تو هراس و غم و ماتم شده باشد؟

یا با رجز ابری و غریدن رعدی
زانو زده باشی و سرت خم شده باشد؟

ویرانی تو با نفس باد؟ بعید است!
هرقدر که او سخت و مصمم شده باشد

مه می‌گذرد گرچه که در هاله‌ای از آن
تصویر تو پوشیده و مبهم شده باشد

ایران من! این شور وزین، فخر و حماسه
حق دارد اگر شعر مجسم شده باشد!

#فاطمه_لطفی

@Aftabgardan_ha
حریر پوست، گل خنده، مخمل دهنش
شکوفه‌های خجالت، طراوت بدنش

به باد دادن گیسو و روسری در دشت
به شوق عشق ز خاک سیاه سرزدنش

به آفتاب سلامی‌ دوباره دادن‌هاش
همیشه در همه‌حال اشتیاق زیستنش

همیشه مایه‌ی رشک زنان طایفه است
کرشمه‌های دل‌انگیز چشم‌ ترکمنش

و گرگ‌های مهاجر از آن سوی ظلمت
در آرزوی نسیمی ز بوی پیرهنش

زن جوان که غم شاعران منزوی است
ردیف بوده همیشه طنین آمدنش

منم زنی که چنین ایستاده می‌بینیش
که مرگ رخنه نکرده‌ست در بهار تنش

ولی چه فایده از این همه شکوفایی
اگر که نشکفد عشق تو بر لبان منش؟

#فاطمه_ناصری_فر

@Aftabgardan_ha
تویی که مثل همیشه مرا نمی‌خواهی!
اگر نماند کسی، یاد کن مرا گاهی...

مگر نه این‌که به بن‌بست می‌رسی هربار
بدان برای تو باز است سمت من، راهی

بیا و کوه غمت را به دوش من بسپار
که بار رنج تو را کم کنم، پرِ کاهی

به کوه بودن خود اتکا مکن ای مرد!
تو آدمی‌زادی، تکیه‌گاه می‌خواهی!

در این زمانه‌ی سرد از غمت پناه بیار
به سوی گرمی آغوش کوچکم گاهی...

#زهرا_ایزدی‌نیا

@Aftabgardan_ha
برگزیدگان نخستین شعر فصل آفتابگردان‌های دوره یازدهم معرفی شدند.
دفتر شعر مؤسسه فرهنگی هنری «شهرستان ادب»، در ادامه برگزاری دوره‌های جامع آموزش شعر جوان کشور (آفتابگردان‌ها)، جایزه ادبی «شعر فصل» را در فصول چهارگانه سال برای ایجاد رقابت و انگیزه‌بخشی به شاعران جوان عضو این دوره برگزار کرده است. در نخستین فراخوان شعر فصل (ویژه تابستان)، تعداد ۶۷ اثر در موضوع آزاد و ۲۳ اثر در موضوع ویژه «هجو صیونیسم جهانی و افشای جنایات آن» از شاعران عضو دوره یازدهم آفتابگردان‌ها دریافت شده بود که پس از دو مرحله داوری، برگزیدگان این فراخوان مشخص شدند.
شعر طنز «محمد قریشی» در بخش آزاد و شعر سپید «سارا شمسی» در بخش ویژه برگزیده شدند. همچنین آثار «معصومه صاحبی»، «محمدمهدی حجی‌زاده» و «سید محسن میرشاه‌محمد» شایسته تقدیر شناخته شدند.

دبیرخانه آفتابگردان‌ها

@Aftabgardan_ha
«پرنده‌ی مهاجر»
برگزیده بخش آزاد شعر فصل تابستان
ویژه اعضای دوره یازدهم

یک عصر ملایم بهاری
در شهر پی امور جاری

بودم، که به طور اتفاقی
از راه رسید یار غاری!

‌بعد از دو سه بوسه و خوش‌و‌بِش
رفتیم به کافه‌ی کناری

او گفت به کافه‌چی: دو قهوه!!
لطفا تلخ و غلیظ و کاری!

در ظلمت کافه بود روشن
آهنگ جناب افتخاری

بعد از دو سه ربع صحبت و بحث
هی گفت و شنفت و پاس‌کاری،

وی گفت ز وضع آنور آب
از وضع حجاب اختیاری

از موی بلوند و چشم آبی
از گیسوی لَخت آبشاری

در دست تمام مردها گُل
بر دوش درخت‌ها قناری

هر فرد سه‌‌‌چار خانه دارد
هر خانه سه خودرو سواری

از آن همه خیل، یک نفر نیست
آلوده به دود و زهرِماری

کانون تمام خانه‌ها گرم
چون شعله سرکش بخاری

اندام به "سیکس‌پک" مزین
لُپ‌ها همه قرمزِ اناری

زن هست درون خانه سالار
آسوده ز کارِ خانه‌‌داری

با خود گفتم که آی عاقل!!
تا کی غم نان و آه و زاری؟

تا کی تو و همسری تکیده؟
تا کی همه شب اضافه‌کاری؟

باید بروی به آنور آب
آنجا دلی از عزا درآری

القصه پس از صدور ویزا
اتمام مراحل اداری،

رفتیم به آن دیار مذکور
از راه هوایی و قطاری

گفتم که سلام مُلک عشرت!
اقلیم رفاه و رستگاری

ای مخزن عشق‌وحال و مستی
ای خانه‌ی فِندی و فِراری...

رفتیم شب نخست در شهر
با پوزش و عرض شرمساری_

آثار قضای‌حاجتی بود
در سردی جوی آب جاری

در آن‌سر کوچه نیز مردی
خوابیده کنار چرخ گاری

سر کرده عجوزه‌ای در این سو
در داخل سطل شهرداری

رفتیم به بوستان آن شهر
دیدیم دو نوگل بهاری_

رفتند سراغ اصل مطلب
بی‌خطبه و عقد و خواستگاری

"در دست یکی‌دو مرد هم گل"
البته به انضمام ماری

همسایه ما به جای بچه
مامیِ دوتا سگ شکاری...

دیدیم که آن دیار هم نیست
از مشکل و رنج و فِسق عاری

آواز دهُل شنیدن از دور
خوش بود ولی ز همجواری...

نه عشرتی و نه حال و حولی
نه عشوه و غمزه‌ی نگاری

بعد از دو‌سه سال درد غربت
"دولا دولا شتر سواری"

دلتنگ وطن شدیم و آخر
گشتیم از آن سرا فراری....

یک عصر ملایم بهاری
در شهر پی امور جاری

بودم، که به طور اتفاقی
از راه رسید یار غاری!

آن‌گونه به گوش وی زدم چک
که قافیه نیز شد فراموش..


#محمد_قریشی

@Aftabgardan_ha
اثر برگزیده بخش ویژه فراخوان شعر فصل تابستان
ویژه اعضای دوره یازدهم آفتابگردان‌ها

زیتون
در کلاهخود برادرم
می‌کارم

بخشی از حقیقت
پشت سرمه چشمان مادرم
و بخشی
پشت سـنگ‌هایــی
که خود را فرزند فلسطین می‌دانند
پنهان است

مـرگ از شِیله
می‌تکانم و لباس‌های برادرم
را می‌پوشم

دشداشه‌اش بلند
پوتین‌ها بزرگند

و نمی دانستم
امیدواری برادرم
از خاورمیانه بزرگتر است

فکر می‌کنم
به پرواز میان ابرهایی
که پناهگاه موشک نیست
در افقی
که خانه‌ها هنوز سقف دارند

در سایه‌ی کلاهخودهای
به زمین افتاده
ایستاد‌ه‌ایم

و سنگ‌هایی که پرتاب کردیم
به‌ خانه برگشته‌اند
تا زیتون‌ زار مادرم
را وعده‌ی آزادی دهند

#سارا_شمسی
@Aftabgardan_ha
کارگاه مجازی ویژه نقد و بررسی شعر نیمایی و سپید

با حضور: دکتر علی داودی

جلسه نخست: یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳
ساعت ۱۴:۰۰ الی ۱۵:۳۰


اولویت نقد شعر با بزرگوارانی است که شعر خود را در گروه جلسه *سپیدخوانی* به اشتراک گذاشته باشند و زودتر در جلسه حاضر باشند.


لینک عضویت در گروه:
ble.ir/join/8Pgbe81yLw
اثر شایسته‌ی تقدیر فراخوان شعر فصل تابستان
ویژه اعضای دوره یازدهم

سال‌ها در اسارت و غربت، کنج سلول‌ها چه بر تو گذشت؟
از زمان شروع بی‌خبری، صبح بیروت بعد ساعت هشت

پشت دیوارهای بی‌خبری، تو همان حاج احمدی بودی،
که قدم‌هاش مانده بر تن کوه، که نفس‌هاش مانده در دل دشت

چه شبی یادت آمد از کرخه؟، چه شبی یادت آمد از پاوه؟
چه به گوشت رسید از اروند؟، چه به گوشت رسید از سردشت؟

رفتن تو خلاصه‌ای مغرور، از غم سرفراز این خاک است
درد دلوار و غصه تبریز، داغ قزاق‌ها به سینة رشت

با همین چشم‌های بی‌تابم، به مسیری که رفته‌ای عمریست
چشم می‌دوزم و یقین دارم، تو از این جاده باز خواهی گشت

#سیدمحسن_میرشاه‌_محمد

@Aftabgardan_ha
اثر شایسته‌ی تقدیر فراخوان شعر فصل تابستان
ویژه اعضای دوره یازدهم

قد راست کرده است "غرورت" برابرم
آئینه نیستم! که به رویَت بیاورم

چون تکه‌های پارچه‌ای روی زخم تو
خون می‌خورم ولی شرفت را نمی‌برم

دریاست مقصدم، نه مکدّر نمی‌شوم
رودم، که باید از تو هم ای "کوه" بگذرم

چون برکه‌ام که هرچه مرا سنگ می‌زنند
حل می‌کنم درونم و از یاد می‌برم

بخشیده ماجرای تورا قلبِ من ولی
تردید دارم از دلِ پُر دردِ مادرم...

باطعنه گفت: عشق چه آورده بر سرت
با خنده گفتمش: چه نیاورده بر سرم

چون "عطرِ مشهدی" هم اگر باشم، عاقبت
از خاطراتِ گوشه‌ی ذهنِ تو می پَرَم ...

#معصومه_صاحبی

@Aftabgardan_ha