آفتابگردان‌ها
577 subscribers
254 photos
57 videos
4 files
125 links
«ما همه آفتابگردانیم»

محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی

پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات:

@office4poem

موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Download Telegram
#ویژه‌نامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها

این غلغله از کجا چنین می‌جوشد؟
از دور نگاه کن، زمین می‌جوشد
با خاک عراق، جز فرات و دجله
رودی دگر است، اربعین می‌جوشد

#محمدعلی_درریز
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم

@Aftab_gardan_ha
از زبان همسر شهید

به لحظه لحظه‌ی لبخندهای تو سوگند
که رفت بعد تو از لحظه لحظه‌ام لبخند

چه قدر بودنمان در کنار هم کوتاه
چه قدر بعد تو آوای گریه‌هام بلند

که گفته است در خانه بعد تو بسته‌ست؟
مدام خاطره‌ها می‌روند و می‌آیند

گرفته حلقه‌ی اشکی فضای چشمم را
به یاد حلقه‌ی دستت که مثل گردنبند...

پر از تلاطمم آری نمی‌رسد هرگز
به بی‌قراری من بی‌قراری اروند

خوش است دور سر تو همیشه چرخیدن
چه غبطه‌ها که نخوردم به حال آن سربند

نمانده وقت زیادی به عید، می‌آیی؟
به شوق آمدنت دود می‌شود اسفند

#سمانه_خلف‌زاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
هزار دور در این چرخ روزگار زدند
به دور باطل خود مهر اعتبار زدند

سیاه‌سکه‌ی خود را شبانه بخشیدند
اذان صبح نگفته به کوچه جار زدند

نمازشان که قضا شد کمی ورق برگشت
دو دست بعد سحر با وضو قمار زدند

هوای سرد خزان را بهای زر دادند
حراج مفت به گلخانه‌ی بهار زدند

شبیه آتش دین داغ دستشان بودم
به جرم کفر مرا یخ‌زده به دار زدند


به اسم اینکه به نور خدا نگاه کنند
هرآنکه مانعشان بود را کنار زدند

#علی_سمرقندی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم

@Aftab_gardan_ha
به بهانهء زخم تازهء کابل
شعر کهنه، به افغانستان عزیزم:

یک کوه درد با تو برابر نمی‌شود
آری، بخند، زخم تو بهتر نمی‌شود
 
از روزگار تلخ خودت شکوه کن، وطن!
هرگز نترس، گوش فلک کر نمی‌شود
 
تاریخ، باز مرثیه‌ات را مرور کرد
با روضه‌ی تو، چشم کسی تَر نمی‌شود
 
وقتی جهان به پیش دو چشم تو تار شد
کابل، دوباره آینه‌ای از غبار شد
 
این روزها نمی‌رود از یاد دِهمزنگ
لعنت به زخمِ دوم مرداد دِهمزنگ
 
در راه روشنایی شب‌های بامیان
خاموش می‌شوند چرا این ستارگان؟
 
تو درد می‌کشیدی و درمان نداشتی
پاییز می‌شدی و بهاران نداشتی
 
تو آبِ دیده‌ی خود از آمو گرفته‌ای
وقت قیام، دست به زانو گرفته‌ای
 
من عهد می‌کنم که بیایم به کشورم
یک روز می‌رسد که در آغوش مادرم...
 
آن روز ناله کن به زبان دَریِ خود
آرام گریه کن به تَی چادَریِ خود
 
#عاطفه_جعفری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم

@Aftab_gardan_ha
توی کوچه قدم زدم یک شب
کوچه‌ای با دلی پر از فریاد
کوچه‌ای که قدم قدم با آه
خبر از خاطرات من می‌داد

مرد همسایه‌مان تَهِ کوچه
باغ زیبا و باصفایی داشت
باغ در خانه‌ها قدم می‌زد
شاخ و برگش برو بیایی داشت

زندگی در حیاط ما می‌زیست
با درختان کاج و توت و انار
حوض و ماهی‌گلی، کبوتر و مرغ
با گلستانی از تبار بهار

با دوچرخه‌سواری و لِی لِی
تیله و هفت‌سنگ و گل‌کوچک
کودکی‌های من ورق می‌خورد
با مجلات رشد یا پوپک

درد دل را برای همسایه
که غریبه نبود می‌بردند
پای لبخند و اشک، آن دوران
شاد بودند و غصه می‌خوردند

مرد بقالِ کوچه با نسیه
نقد می‌کرد مهربانی را
پدرم در کلاس قرآنش
یاد می‌داد زندگانی را

زندگی می‌گذشت مثل قطار
که سر کوچه رفت و آمد داشت
یاد دارم که ذوق می‌کردیم
لحظاتی که بوق ممتد داشت

تا رسیدم به خانه فهمیدم
خاطراتم... گذشت... ویران شد
هر کسی رفت توی لاک خودش
باغ هم عاقبت خیابان شد

#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم

@Aftab_gardan_ha
تقدیم به #شهید_محسن_فخری‌زاده

روز و شب چشم‌انتظارانند ما را جاده‌ها
جا نمی‌مانند هرگز از سفر، آماده‌ها

وادی عشق است و می‌دانیم کم می‌آورند
پیش سرمستی مردان خدایی باده‌ها

آتش و خون‌ها بهانه‌ست و سبک‌بالان ما
نیمه‌شب پر می‌کشند از خلوت سجاده‌ها

گاه در بالای نیزه، گاه زیر تیر و تیغ
سربلندانند آری هر زمان آزاده‌ها

میهنم! هرگز نبینند از نفس‌افتادنت
دشمنان تو... همین از اسب و اصل افتاده‌ها

این‌طرف هستند مردانی که از جان بگذرند
آن‌طرف بگذار خوش باشند آقازاده‌ها


خاک ایران است اینجا بشنوید ای دشمنان
رفته فخری‌زاده و هستند فخری‌زاده‌ها

#حسن_زرنقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_شهادت_سردار_قاسم_سلیمانی

به پایان آمد این دفتر؟ نه! باقی ماند از آن رازی:
تو رفتی قصه را با اشتیاق از نو بیآغازی

قفس را خط زدی، شب را شکستی، آسمانی از_
ستاره مانده روی شانه‌های تو، چه پروازی!

خراش افتاد بر آرامش تاریک خفاشان
که پیچید از تو ققنوسانه در هر کوی، آوازی

به بال تو زدند آن‌ها که سنگ، آخر نفهمیدند
تو با آن سنگ‌ها یک سنگر سرسخت می‌سازی

ندانستند از این خاک حاصل‌خیز می‌جوشند
دوباره رستم و گودرز و آرش‌ها به جانبازی

ندانستند یک سیل خروشان راه می‌افتد
نگاه خیس خود را سمت ساحل تا بیندازی

تبر هر قدر بر جان درختان می‌زنند، این باغ
دوباره می‌شود سرسبز با سرو سرافرازی

سر از پا گرچه نشناسند در این راه، سربازان
ولی سردار! مثل تو، ندیدم هیچ سربازی

#افسانه_سادات_حسینی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_شهادت_سردار_قاسم_سلیمانی

حسن ختام نگاهت پرکرده دیوان ما را
مرثیه از ما گرفته‌ست لحن غزلخوان ما را

وقتی که باغ شهادت، در را به روی تو وا کرد
خنده زدی و ندیدی چشمان گریان ما را

خواب زمستانه‌ای را تا صبح ما مرده بودیم
آن لحظه‌ای که گرفتند از جان ما، جان ما را

قاسم شده قطعه قطعه در کربلای زمانه
تیغی بریده دو دست عباس دوران ما را

ما کودکان یتیمیم، برخیز و یک بار دیگر
با دست خود شانه ‌ای زن، موی پریشان ما را

ای مبدأ بی‌نهایت، زنده شدی با شهادت
موری چگونه بگیرد، ملک سلیمان ما را؟

بعد از تو هر برگ تقویم یادآورِ انتقام است
تا نوبهاری بگیرد داغ زمستان ما را

#محمدرضا_اسلامی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_شهادت_سردار_قاسم_سلیمانی

دل ندارم بخوانم از اخبار خبرِ پر کشیدن او را
آه مردم! چگونه می‌بینید عکسِ در خون تپیدن او را؟!

او که بر شانه‌های محکم او تکیه می‌داد هر پریشانی
او که هرگز ندیده است جهان، روی زانو خمیدنِ او را

خون او جوهر است و پیغامی می‌نویسد به داغ سینه‌ی ما
پا به سر گوش می‌شوم امروز، بی‌قرارم شنیدنِ او را

گر چه آیینه‌ای شکست ولی چهره در چهره منتشر شده است
با خودت می‌بری به گور ای شب، آرزویِ ندیدنِ او را

او که جغرافیای چشمانش مرز نور است، مرز آگاهی‌ست
مگر از یاد می‌برد تاریخ روشنایِ دمیدن او را؟


آن سفر کرده می‌رسد اما با من ایرانِ سوگوار بگو
تاب می‌آوری که بر تنِ خاک بِنِشانی رسیدنِ او را؟

#میترا‌_سادات_دهقانی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_شهادت_سردار_قاسم_سلیمانی

ای خونِ تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفته‌ی نامیرا
برگرد بگو چگونه تاوان گیریم؟!
از مورچه‌ای خون سلیمانی را...

#محمدعلی_درریز
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_شهادت_سردار_قاسم_سلیمانی

دیدیم اگر ز رفتن تو داغِ تازه‌ای
پیداست در شهادتت آفاقِ تازه‌ای

ای سوگ سرخ در شب تاریک ما بیا
ما زنده‌تر شدیم، به تبریک ما بیا

باید دوباره خاطره‌ها را مرور کرد
تاریخ را به گریه‌ی بی‌حد نمور کرد

بر مصطفی اگر چه غم حمزه سخت بود
در خون تپیدن جگر از نیزه سخت بود

گر جسم حمزه روز احد تکه تکه شد
خونش ولی مقدمه‌ی فتح مکه شد

گر چه دوباره عزمِ چنان کوه ما به جاست
از دست داده‌ایمت و اندوه ما به جاست

ای سرو تسلیت! که صنوبر شهید شد
حیدر عزا گرفته که اشتر شهید شد

عشاق اسیر بند موی یار می‌شوند
حرها از آنِ سیدالاحرار می‌شوند

او را خودِ حسین گرفته‌ست در بغل
《قاسم》رسیده است به احلی من العسل

#محمدسجاد_حیدری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_اشعار_فاطمی

سر می‌گذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بی‌کرانت

محبوب‌تر از هر کسی نزد رسولی
آغوش او همواره می‌شد میزبانت

چون مادری دلسوز، مرهم می‌نشاندی
بر زخم او با دست‌های مهربانت

نور پدر وقتی که شد خاموش دیگر
تاریک شد، تاریکِ تاریک آسمانت

حق علی را غصب کردند و پس از آن
انداختند آتش به جان آشیانت

می‌سوختی در شعله‌های کینه‌هاشان
آه از دلت آه از دل آتشفشانت...

با دست‌های بسته حیدر را که بردند
با چشم خود انگار دیدی رفت جانت

پشت سر حیدر خودت را می‌کشاندی
آه از تن مجروح و از اشک روانت

هجده بهار از عمر تو تنها گذشت آه
ناگاه دیدی می‌رسد فصل خزانت

پیچید در خانه برای آخرین بار
بوی تنور داغ و بوی عطر نانت

بانو تو حتی بعد از این‌که پر کشیدی
بودی به فکر کودکان نیمه‌جانت

بند کفن وا شد تو با مهری فراوان
آغوش وا کردی به روی کودکانت


آغوش وا کن سمت من هم لحظه‌ی مرگ
آغوش وا کن تا که باشم میهمانت

#فاطمه‌معصومه_شریف
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftb_gardan_ha
بهار آمده، این را پرنده گفت به من
بهار آمده چشم درخت‌ها روشن

بهار! می‌شنوی؟ توی خانه حبس شدیم
بیا برای ملاقات، پشت این روزن

شنیده‌ام ز پرنده که سفره‌ات پهن است
شنیده‌ام که دمیده دوباره گل به چمن

دوباره زنده شده کوه و برفش آب شده
لباس سبز به تن کرده و دریده کفن

نسیم، آب چکانده به روی صورت خاک
شده ز خواب زمستان بلند، دشت و دمن

بدون آن که نگهبانِ باغ بو ببرد
رسیده جام عقیقی ز ارغوان به سمن

بهار! خاطره‌ی خوب و شاد! می‌بینی
رسیده‌ایم به‌‌ فصل بلا و غم دیدن

دوای این ریه یاس است، بوی یاس بیار
اگر دوباره مسیرت گذشت از این برزن

پرنده! باد صبا! دشت! دره! دامن کوه!
به او دهید پیام مرا دهن به دهن

#محمدسجاد_حیدری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
به بهانهء زخم تازهء کابل
شعر کهنه، به افغانستان عزیزم:

یک کوه درد با تو برابر نمی‌شود
آری، بخند، زخم تو بهتر نمی‌شود
 
از روزگار تلخ خودت شکوه کن، وطن!
هرگز نترس، گوش فلک کر نمی‌شود
 
تاریخ، باز مرثیه‌ات را مرور کرد
با روضه‌ی تو، چشم کسی تَر نمی‌شود
 
وقتی جهان به پیش دو چشم تو تار شد
کابل، دوباره آینه‌ای از غبار شد
 
این روزها نمی‌رود از یاد دِهمزنگ
لعنت به زخمِ دوم مرداد دِهمزنگ
 
در راه روشنایی شب‌های بامیان
خاموش می‌شوند چرا این ستارگان؟
 
تو درد می‌کشیدی و درمان نداشتی
پاییز می‌شدی و بهاران نداشتی
 
تو آبِ دیده‌ی خود از آمو گرفته‌ای
وقت قیام، دست به زانو گرفته‌ای
 
من عهد می‌کنم که بیایم به کشورم
یک روز می‌رسد که در آغوش مادرم...
 
آن روز ناله کن به زبان دَریِ خود
آرام گریه کن به تَی چادَریِ خود
 
#عاطفه_جعفری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم

@Aftab_gardan_ha
به #امام_خمینی

اسیرت کرد دست شب، نفهمید
که یه دنیا می‌شه آزاد با تو
نمی‌دونست خاک تشنه می‌شه
پر از سرو و پر از شمشاد با تو

اسیرت کرد دست شب، نفهمید
که خورشیدو نمی‌شه تو قفس کشت
تو نزدیکی به قلب هر ستاره
تبارت غرق نوره پشت در پشت

یه دنیا حرف داری توی چشمات
برا دنیایی که تو شب اسیره
تو می‌گفتی: عدالت، عشق، مردم
نفهمیدن تو رو قلبای تیره

تو از نسل حسینی، راهت اینه
شهادت، مرد بودن، پایداری
منم سربازِ تو گهواره‌ای که
خودت گفتی بهم امیدواری

شبیه رود جریان داره راهت
شبیه کوه محکم ایستادیم
بدونن دشمنا مرد نبردیم
بدونن دشمنا اهل جهادیم

رسیدی مثل بارون بهاری
گلای لاله رو سیراب کردی
روزامونو پر از نور محبت
شبامونو پر از مهتاب کردی


هنوزم کوچه‌ی قاضی به یادت
پر از حسرت، پر از فریاد مونده
تموم شعرهاشو نیمه‌شبها
به یاد پونزده خرداد خونده

#سمانه_خلف‌زاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم

@Aftab_gardan_ha