آفتابگردان‌ها
578 subscribers
250 photos
54 videos
4 files
125 links
«ما همه آفتابگردانیم»

محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی

پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات:

@office4poem

موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Download Telegram
#ویژه‌نامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها

آیینه‌ی جمال و جلال خدا، حسن
مبهوت ذات اقدس حق، زابتدا، حسن
سر تا به پا تجلی نور هُدی، حسن
پا تا به سر حقیقت در حق فنا، حسن
در پاسخ «اَلَستُ» سراسر «بلی»، حسن


مهرش کنار چشمه‌ی چشمش روان شده
کوه کرم، اَريكه‌ی آتش‌فشان شده
«حکمش مدار دایره کُنْ، فَكانْ»۱ شده
خِجلت‌زده سپهر، کران تا کران شده
بر سفره‌اش نشسته امیر و گدا، حسن


خاک درش به فرق شهان تاج افتخار
گوید تبارک‌الله از این خلق، کردگار
چون روی او بدیدم و آن زلف تابدار
«آمَنْتُ بِالَّذي خَلَقَ اللَيلَ وَ النَّهار»۲
سيّد، زکی، تقی و امین، مجتبی، حسن


افتاده دل به دام سیه‌زلفِ در شکن
کز عطر او رسیده نصیبی به هر خُتَن
ما را چه جای صحبت از آن شاه پُر مِحَن
کو بر دلش نشسته دو صد داغ در وطن
وِرد لب غریب به هر کوی «یا حسن!»


نقاش جان! به صفحه‌ی خاکش حرم بکش
دستی برآر و خط عدم روی غم بکش
پشت فلک ز حُسن حرم نیز خم بکش
خیل مَلَک به درب حریمش خَدَم بکش
هرچند ساکن است در اوجِ سما، حسن


مست شراب جامِ ازل، شاه لَمْ يَزَل
نامش هزار مرتبه «احلی مِنَ العَسَل»
شمشیرِ شيرِ معركه‌ی شیر با جمل
خيزَد دوباره بانگِ فَفِرُّوا إلَی الجَبَل
تا پا نَهَد به معرکه‌ی اشقیا، حسن


او را جمال طلعت شمسش زبانزد است
مه‌رو، کشیده‌ابرو و گیسو مُجَعّد است
در بُهت رفته عالم و آدم مُردّد است
کاحمد حسن وَ یا حسن آیا محمّد است؟
یا مجتبی محمّد! و یا مصطفی حسن!


ای نور دیدگان علی، فاطمه، نبی!
کز مصطفی و حیدر و زهرا، لبالبی!
گر آفتاب روی تو پیدا شود شبی
جز مهر تو مباد دگر هیچ مذهبی
آیینه‌ای به آیتِ شمس‌الضّحي، حسن!


محبوس عشق و پادشه فتحِ باب، تو!
سوره به سوره آیه‌ی اُمُّ الكِتاب، تو!
ای رمز و راز ادعیه‌ی مستجاب، تو!
کس را نکرده‌ای پسِ این در، جواب، تو!
دستی ز ما بگیر، شه ذوالعطا! حسن!


عشق تو بود و چشم و شراب طهوری‌ات
ما را گرفت جذبه‌ی آفاق نوری‌ات
با این دلم چه‌ها که نکرده‌ست دوری‌ات
ای کوه صبر! جان به فدای صبوری‌ات
کز صبر توست قائمه، دين خدا، حسن!


آن دم که خصم، گرم به لافِ گزاف بود
صلح تو ذوالفقار برون از غلاف بود
کآنگونه با دورویی و کین در مصاف بود
دین بی تو زخم خورده‌ی صد انحراف بود
صلح تو بود آینه‌ی كربلا، حسن!

۱و۲ مرحوم آیت الله غروی اصفهانی(مفتقر)

#امیرحسین_کمال‌زارع
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها

تویی امیر جمل، وارث رشادت حیدر
لوای صبر و جهادی به روی دوش پیمبر

حسین هست و ابوالفضل هست و قاسم و زینب
تو را امیر مدینه! چه حاجت است به لشکر؟

به هیچ‌جا نرسیده‌ست آن‌که در همه‌ی عمر
بدون عشق تو خوانده نماز و رفته به منبر

بپای عشق تو آن‌کس که سر نداده عجب نیست
که با معاویه در پای چند سکه نهد سر

ستون دینی و قرآن ناطقی، چه نیازی
به مدرک است؟ بگو مدرک از مباهله بهتر؟

صدای غرش شمشیر در غلاف، گواه است
که صلح سرخ تو با فتح و عزت است برابر

نه جام زهر، که جان تو را گرفت دمی که
شکست پیش نگاه تو گوشواره‌ی مادر

امام بی‌حرم! این دل همیشه بوده حریمت
دلی که بوده به نام حسن همیشه معطّر

#سعید_تاج‌محمدی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها

بالاتر از هفت‌آسمان‌، لطف و کرم داری
هرچند در قلبت هزاران کوچه غم داری

چشم نجیب مادرم هر صبح می‌گرید
عطر عجیبی در نسیم صبحدم داری

نذر تو کرده دانه‌های گندمش را باز
در دستهایش زائرانی محترم داری

جمعی کبوتر سوی او از دور می‌آیند
حتما ضریحی بین دست مادرم داری

هر جا که می‌بخشند چیزی را، نشان توست
یعنی که در سرتاسر دنیا حرم داری

#ماهرخ_درستی
#دوره_هشتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها

به سوی لشکر دشمن ز چله تیر در آمد
امیرزاده‌ای از لشکرِ امیر در آمد

چنان دوید به سوی سپاهیان جمل که
گمان کنند به قصد شکار، شیر در آمد

میان معرکه رفت و مورخان همه دیدند
که چشم فتنه به دست یلی دلیر در آمد

همان لطافت محضی که با گذشتنش از دشت
هزار چشمه بهار از دل کویر در آمد

همان که - خانه‌اش آباد - سفره‌دار کرم بود
گرسنه هر که در آن خانه رفت، سیر در آمد

هر آن که دیده حسن را شده‌ست عاشق حُسنش
فقیر رفت در آغوش او، اسیر در آمد

تمام خون دلی که میان سینه نهان کرد
درون تشت سرانجام ناگزیر در آمد

نماند راحت از آن طعنه‌ها و بعد شهادت
تمام زخم زبان‌ها به شکل تیر در آمد

#محمدحسین_مهدویان
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها

از بی درختی من پریشان‌خاطرم یا برگ؟
ما نیز افتادیم از چشمت... نه تنها برگ

هرآنچه در خشکی و در دریاست دلتنگت...
خشک و تر عالم به پایت سوخت حتی برگ

«برگی نمی‌افتد مگر از حالش آگاهیم»*
پاییز ما جامانده‌ها تفسیر شد با برگ

من را ببر تا جاده‌های اربعین ای باد
جایی که خش خش می‌کند در زیر پاها برگ

در قتلگاه سرخ پاییزی عزا برپاست
زنجیرزن‌ها صف به صف افتاده هرجا برگ


باید به جای کوله‌پشتی چتر بردارم
باران چهل روز است می‌بارد... و اما برگ...


* و ما تسقط من ورقه الا یعلمها (انعام - ۵۹)


#نجمه_پورملکی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها

قدم بردار جابر! مدفن دلدار نزدیک است
نگاهت نم گرفته لحظه‌ی دیدار نزدیک است

نه دیگر کربلا آن شوره‌زار خشک و بی گُل نیست
قدم بردار جابر! ساحت گلزار نزدیک است

تمام راه زیر سایه‌ی گرم علم بودی
تماشا کن زیارتگاه پرچمدار نزدیک است

کسی می‌خواندت انگار، این صوت زمینی نیست
صدا از دور می‌آید ولی بسیار نزدیک است

غم خار مغیلان و غم خون خدا با اوست
ببین پشت سرت را زینب غمخوار نزدیک است

قدم بعدِ قدم، پشت قدم‌های تو می آییم
پیاده اربعین زیباترین تکرار نزدیک است

#سمانه_خلف_زاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها

این غلغله از کجا چنین می‌جوشد؟
از دور نگاه کن، زمین می‌جوشد
با خاک عراق، جز فرات و دجله
رودی دگر است، اربعین می‌جوشد

#محمدعلی_درریز
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها

و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست
نگاه کن که خروج امام بعد مناست

نگاه کن که چگونه به صحنه می‌آییم
اگرچه باز به پای برهنه می‌آییم

برهنه‌پایی ما انقلاب ساده‌ی ماست
که زخم، همسفر پابه‌پای جاده‌ی ماست

مسافرانِ سحرخیزِ جاده‌ایم هنوز
به رغم حادثه‌ها ایستاده‌ایم هنوز
 
بگو به شیخ کمی بیشتر نظاره کند
بگو که خیر ندارد که استخاره کند
 
بگو که خواب نمانَد، بگو شتاب کند
بگو که وقت ندارد که انتخاب کند

چه سود از اینکه برای دو کیسه، جان بدهد
هزار مرتبه ایمان برای نان بدهد

به هر طریق، بزرگ طریقتی باشد
مجازِ روشنِ هر بی‌حقیقتی باشد

بگو به شیخ دو خط هم بیاورد برهان
که خسته‌ایم از این فقه‌های استحسان

چقدر دیدن و فهمیدن و دوباره سکوت
صدا شوید دمی، زنده‌های در تابوت!

صدا شوید و بغرّید! تا به کی لالی؟!
چقدر صورتک خنده‌های پوشالی
 
سلاح گریه ندارید پس خراب شوید
کمی کمیل بخوانید تا که آب شوید
 
«بگو به شیخ که از کفر تا به دین فرق است»
میان راه تو با راه اربعین فرق است

پیاده رفتن ما مظهر رجزخوانی‌ست
ولی همیشه رجز خواندن تو پنهانی‌ست

میان قول و عمل‌ها بهانه می‌بینیم
و دستخطّ تو را کوفیانه می‌بینیم
 
 دم از مصالحه در مجلس یزید زدی
 برای وعده‌ی گندم، دم از امید زدی

بس است، توبه کنید آن‌چنان که حر باشید
برای پاک شدن متصل به کر باشید
 
به‌ پا شوید که از دستتان زمان رفته
اگر که دیر بجنبید کاروان رفته

و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست
نگاه کن که خروج امام بعد مناست
 
نگاه کن که چگونه به صحنه می‌آییم
اگرچه باز به پای برهنه می‌آییم

دوباره در سر ما شور عشق افتاده
حبیب‌های غریبیم در دل جاده

بدون واهمه افتاده‌ایم در این راه
هر آنکه همسفر کربلاست بسم الله

#محمد_مهدی_خانمحمدی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها

سلام بر جگر تکه تکه از تب غم
سلام بر دل در خانه نیز بی محرم

سلام بر تن و تابوت خونی از کینه
سلام بر همه‌ی زخم‌های بی‌مرهم

سلام بر غم آن چشم‌های خون‌آلود
سلام بر تن تبدار غصه و ماتم

اگرچه لایق لطفش نبوده‌ایم اما
نشسته‌ایم سرِ سفره‌ی امیر کرم

کریم هرچه که دارد به غیر می‌بخشد
که نیست در نظرش حرف از زیادی و کم

سکوت می‌کنم و اشک روضه می‌خواند
برای غربت شاهی که شد بدون حرم

#محمدحسین_یادگاری
#دوره_هشتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها

مناجاتی با استفاده از برخی مضامین #دعای_عرفه #امام_حسین_علیه_السلام
.
«نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی»* مرا از خویش جان دادی
مرا در بهترین دل‌ها - دل مادر - مکان دادی

برای گفتن حرفم، برای لقمه‌ی نانم
برای بازدم‌هایم، زبان، دندان، دهان دادی

خداوندا تو بودی مادرم را عاشقم کردی
مرا با دست‌هایش بین گهواره تکان دادی

تو با آرامش دریا، تو با کوه و گُل و صحرا
خودت را به تمام بنده‌های خود نشان دادی

زمین را فرش زیر پای مخلوقات خود کردی
برای بال پرواز پرنده آسمان دادی

به قدر قطره‌ای از لطف‌های تو نخواهد شد
اگر یک عمر بشمارم، از این دادی از آن دادی

اگر جوشید خونِ گرم تو از حلق مجروحم
تو بودی که درون سینه‌ام آتشفشان دادی

گلایه نیست در کارم، اگر آخر نوازش را
به خواهر نه، به دختر نه، به چوب خیزران دادی

(*) : آیه‌ی ۲۹ #سوره‌ی_حجر

#حسن_معارف_وند
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gradan_ha