آفتابگردان‌ها
578 subscribers
250 photos
54 videos
4 files
125 links
«ما همه آفتابگردانیم»

محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی

پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات:

@office4poem

موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Download Telegram
#ویژه‌نامه_اشعار_فاطمی

صدای توست که این‌گونه سرخ می‌آید
شبیه بانگ صریحی در اوج همهمه است
بلند و روشن و بی‌باک خطبه می‌خوانی
چرا نمی‌شنوند؟ این صدای فاطمه است

به گوش مردم این شهر از چه می‌گویی
چه رفته است به دل‌هایشان که خاموشند
هنوز بوی محمد(ص) نرفته است از شهر
چه فتنه‌ای‌ست که این قوم گنگ و مدهوشند

مگر نه رسم پیمبر(ص) تبسم است و سلام؟
چه بدعتی‌ست که این ناکسان درآوردند
ز کینه آتش عصیانشان فروزان شد
برای کشتن یک یاس لشکر آوردند

چه شد که حرمت آن خانه پشت در جا ماند؟!
به این گمان که تو در یادها نمی‌مانی؟
چه آرزوی محالی‌! از آن سوی تاریخ
تویی که بر سر منبر خطابه می‌خوانی

تویی که سجده قدری به مسجد کوفه
تویی تویی جگر تکه تکه در آن تشت
تویی تمام جمالی که دخترت می‌دید
«فیا سیوف خذینی» تو گفته‌ای در دشت

نشسته در نفس شیعه آتشی که زدند
بگو به خصم که این عشق را ببین و بسوز
در انتظار نشستیم و یک نفر باقی‌ست
و صبح دولت از آن خانه می‌دمد یک روز

#لیلا_حسین‌نیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_اشعار_فاطمی

وداع با تو در آغاز راه می‌گویم
تو می‌روی غم خود را به «چاه» می‌گویم
به روزهای پس از تو تباه می‌گویم
مدام، «بانوی آیینه»! «آه» می‌گویم
چقدر زود گل «یاس» من، خمیده شدی!
برای پر زدن از خاک برگزیده شدی!

چگونه بی تو من این عمر را به سر ببرم؟!
تن تکیده‌ی خود را به سمت «در» ببرم؟!
مقدر است که غم‌های بیشتر ببرم
بعید نیست اگر دست بر کمر ببرم
ببین که زانوی غم در بغل گرفته «علی»
نرو که راه به روی اجل گرفته «علی»

میان مردم آتش‌پرست در کوچه
بگو چه بر سر تو آمده‌ست، در کوچه؟!
که بود راه به روی تو بست، در کوچه؟!
اگر چه حرمت «حیدر» شکست در کوچه
یقین که «فاطمه» جان پهلویت شکسته نبود
اگر که دست «علی» بین کوچه بسته نبود

اگر چه در دلت از دشمنان غضب داری
و از جراحتشان مدتی‌ست تب داری
نه روز داری از این درد‌ها، نه شب داری
هنوز مثل همیشه دعا به لب داری
حکایت تو و دریای بی‌کرانه یکی‌ست
تو خود شبیه خودی، چون تو در زمانه یکی‌ست

قرار بود که من غمگسار تو باشم
که تو قرار من و من قرار تو باشم
همیشه - در غم و شادی- کنار تو باشم
نه اینکه تا به ابد سوگوار تو باشم
قرار بود؛ ولی «میخ پشت در» نگذاشت
و ناله‌های تو بر دشمنان اثر نگذاشت

#محمد_شکری‌فرد
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_اشعار_فاطمی

هنوز کودکان تو برای جای خالی‌ات
در انزوای جای جای خانه گریه می‌کنند
یکایک حروف در کتاب‌ها هنوز هم
بدون هر اشاره و نشانه گریه می‌کنند

چه خوانده چشم‌های تو که خیس مانده آستین
میان کوچه‌ها مگر چگونه خورده‌ای زمین
چگونه باز پا شدی، چگونه بی‌صدا شدی
که مردها برای تو زنانه گریه می‌کنند

چه بود سرّ مخفی خسوف چند ماهه‌ات
چه بود راز گریه و سکوت گاه‌گاهه‌ات
چه بود راه کودکت، چه شد سپاه کوچکت
که پا به ماه‌ها به این بهانه گریه می‌کنند

هزار کوه زخم را به دوش می‌کشیدی و
هزار زھر طعنه را به گوش می‌شنیدی و
تمام بردبارها، تمام کوهسارها
به پات با تکان تکانِ شانه گریه می‌کنند

سیاه ماند چهره‌اش پس از تو روزگار شهر
پر از مزار شد شبی پس از تو هر کنار شهر
پس از به شانه رفتنت، پس از شبانه رفتنت
برات یاکریم‌ها شبانه گریه می‌کنند

#سعیده_کرمانی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_اشعار_فاطمی

سجاده‌ات را می‌گشایی راس ساعت
تكبيرة الإحرام می‌افتد به پایت

بر خاک قامت بسته‌ای و اهل افلاک
از عرش می‌آیند با قصد جماعت

با هر نفس تسبیح می‌گویی خدا را
از «حاء» تسبیح تو می‌گیریم حاجت*

آیینه‌ای و رو به مرآت الهی
آیینه در آیینه‌ای! ای بی‌نهایت!

همسایه‌ها در سایه‌ی لطف تو هستند
باز است در این خانه درهای اجابت

محشر به پا کن! شیعیانت را جدا کن!
از مرگ باکی نیست ای روح شفاعت!

نام تو را بردیم در غم‌های دنیا
ما را صدا کن در هیاهوی قیامت


* حاء حاجت هنوزشان در حلق
جيم جودش بداده روزی خلق
#سنایی

#زهرا_بشری‌موحد
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_اشعار_فاطمی

ببخش اگر که حقیرم برای نام بلندت
ببین چگونه می‌افتم به پای نام بلندت

تو فاطمه، تو زکیه، تو انسیه، تو حمیده
هزار جان گرامی فدای نام بلندت

سعادت است تفاخر به این که از همه عالم
نشسته است به دوشم همای نام بلندت

در اوج سختی اگر که شکسته بال و پر من
رسیده است به دادم دوای نام بلندت

برات کرب و بلا را اگر به دست بگیرم
گرفته‌ام همه‌چیز از لوای نام بلندت

صدام کرد و ندیدم جواب «فاطمه»اش را
ببخش اگر که حقیرم برای نام بلندت

#فاطمه_حق‌بین
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_اشعار_فاطمی

حضرت عشق تو را روی زمین مهمان کرد
ماه را صورت نورانی تو تابان کرد

چادر خاکی تو باعث اعجاز شده
روزبه را نخی از چادر تو سلمان کرد

هم نفس با تو علی بود که بعد از هر جنگ
زخم‌های بدنش را نفست درمان کرد

دست شیطان به تو شلاق زد آن دستی که
دشمن کور تو را صاحب نخلستان کرد

گنج بودی و على قدر تو را می‌دانست
او که از چشم زمان قبر تو را پنهان کرد

#حامد_فرد
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_اشعار_فاطمی

آخر مدينه در خبری سرشکسته شد
آمد خبر که حرمت کوثر شکسته شد

آن روز هرچه شد به در خانه ربط داشت
در سوخت، در نشست به خون، در شکسته شد

تا آسمان رسید صدای شکستنش
وقتی که پشت در، دل حیدر شکسته شد

گل میخ تا نشست به گل، غنچه ناله کرد
طوفان وزید و بال کبوتر شکسته شد

تنها نه پشت در کمر یک نفر شکست
با ناله‌هاش پشت پیمبر شکسته شد

ای سوره ی صبور! چه شد بیعت غدير؟
دیدی چگونه بیعتش آخر شکسته شد؟

#الهه_سلطانی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_اشعار_فاطمی

نيمی هنوز روشن و نيمی كبود، ماه
دارد هلال می‌شود اما چه زود ماه

آن شب، پرِ ملائكه آتش گرفت و سوخت
آن شب، شبی كه ديده نشد پشت دود، ماه

از آن به بعد، کوچه به کوچه، تمام شهر
تاریک بود و در پس ابری حسود، ماه

با آب چاه، غسل برايش چه سود داشت؟
پاكيزه بود، پاك‌تر از هرچه رود، ماه

بی‌تاب بود در تب شب‌های آخرش
آخر شبی رسيد كه ديگر نبود ماه

#مائده_عابديان
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_اشعار_فاطمی

عزیزم! مهربان من! گل من! جان ریحانه!
نریز این اشک‌ها را جان من دردانه دردانه

حلالم کن که تنها می‌شوی تا ساعتی دیگر
ببخش از اینکه دیگر جای من خالی‌ست در خانه

《سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت》باکی نیست
تو گنجی و تو را از خاطرش برده‌ست ویرانه!

مرا شب دفن کن،حالا که دنیا غرق در خواب است
مرا شب دفن کن در گوشه ی مخفی این..........

نمی‌خواهم قنوت سرد آن دستان سنگین را
مبادا در نمازم صف ببندد هرچه بیگانه

خداحافظ! حلالم کن عزیزم! کاشکی آن روز
برایت بیش ازین می‌سوختم پروانه پروانه

#راضیه_مظفری
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
#ویژه‌نامه_اشعار_فاطمی

سر می‌گذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بی‌کرانت

محبوب‌تر از هر کسی نزد رسولی
آغوش او همواره می‌شد میزبانت

چون مادری دلسوز، مرهم می‌نشاندی
بر زخم او با دست‌های مهربانت

نور پدر وقتی که شد خاموش دیگر
تاریک شد، تاریکِ تاریک آسمانت

حق علی را غصب کردند و پس از آن
انداختند آتش به جان آشیانت

می‌سوختی در شعله‌های کینه‌هاشان
آه از دلت آه از دل آتشفشانت...

با دست‌های بسته حیدر را که بردند
با چشم خود انگار دیدی رفت جانت

پشت سر حیدر خودت را می‌کشاندی
آه از تن مجروح و از اشک روانت

هجده بهار از عمر تو تنها گذشت آه
ناگاه دیدی می‌رسد فصل خزانت

پیچید در خانه برای آخرین بار
بوی تنور داغ و بوی عطر نانت

بانو تو حتی بعد از این‌که پر کشیدی
بودی به فکر کودکان نیمه‌جانت

بند کفن وا شد تو با مهری فراوان
آغوش وا کردی به روی کودکانت


آغوش وا کن سمت من هم لحظه‌ی مرگ
آغوش وا کن تا که باشم میهمانت

#فاطمه‌معصومه_شریف
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftb_gardan_ha