Forwarded from خلاقیت، بدون مرز
📚📚📚
📌 روزگاري ما در سرزمين مان خوشبخت بوديم، هميشه فراواني بود، نه هيچ وقت بچه های ما از گرسنگی گريه می كردند و نه مردم من محتاج. خاك حاصلخيز بود و رودخانه ها پر آب و شكارگاه ها سرشار از نعمت.
📌 اما وقتی واسی چوها (سفیدپوستها) مسلح به کاردهای بلند و تفنگ آمدند، همانطور که نیاکان فرزانه ما پیشگویی کرده بودند که: « غول بزرگی با چشمان سفید از سمت شرق خواهد آمد و همانطور که پیش خواهد آمد، زمین را خواهد بلعید»، مردان سفید آمدند و هر کجا که دست زدند آنرا زخم کردند، سینه زمین را برای یافتن فلز ديوانه كننده (طلا) شكافته و شخم زدند و گاوميش ها را براي تفريح و پوست شان قتل عام كردند.
آری "غرب وحشی" براي ما از روزی شروع شد كه اين سوداگران و مريضان عشق تملک راهي براي ريل قطار در دل زمين كندند و تمامي جانوران وحشی شده و با نزديك شدنشان رميدند.
📌 گوش كنيد؛ ما تمدن شما را نمی خواهيم، ما همانطور زندگی می كنيم كه نياكانمان زيستند. ما در قبال مادرمقدس (زمين)، طبيعت، حيوانات و اشياء با موازنه، ادب و احترام برخورد می كنيم و با همه وجودهای دور وبر خويش خويشاوندی خود را حفظ می كنيم. در نظر شما ما مردم فقير و بي قانونی هستيم، اما شما كدام پيمانی را كه با ما بسته ايد، نگه داشتيد؟ جنگجوهای ما كجاهستند و چه كسي آنها را كشت؟ زمين های ما كجاست؟ و چه كسی صاحب آنهاست؟ كدام مرد سفيد تابحال ما را مست ديده؟ اين منِ فقير تا بحال آيا پشيزی از مرد سفيد دزديده ام و يا به زن سفيد هتک حرمت كرده ام؟ كی تابحال ديده كه من زن و بچه هايم را كتک بزنم و يا ناسزا بگويم؟
📌برادر متمدن! كتاب من روح بزرگ است، همان كل آفرينش [طبيعت، كوه، جنگل، رودخانه و تمامي موجودات] است نه صفحات چاپ دست يك انسان. من نميخواهم با سرم فكر كنم، زيرا من با دلم فكر ميكنم. من بر خلاف تو كه گفتار بليغ را دال برتری بر آفريدگان بي زبان ميداني، عميقأ به "سكوت "باور دارم، به سكوتی كه نشان تعادل كامل و سر اعظم است. سكوتي كه سنگ بنای منش است و مهارنفس... آری من گفتار بليغ نمی خواهم كه قريحه ای خطرناك است.
📌برادر! من از جنگيدن، از بی عدالتی، از دروغ و از آوارگی خسته شده ام. هوا سرد است و بچه های ما از عريانی و سرما يخ زده اند. دوستانم در خاك خفته و اسير گشته اند. ما فقط خواسته بوديم آزادانه در سرزمين آبا و اجداديمان بمانیم. ما چيز زيادی نمی خواهيم، ما خواهان به رسميت شناخته شدن حق طبيعی مان به عنوان انسان هستيم.
🔰از کتاب "جبين بر خاك نِه: خودنگاره ی زندگی سرخپوستان" / نوشته تی سی مک لوهان / ترجمه ع. پاشایی
#شعرومتن
@AR_NOSRATI
📌 روزگاري ما در سرزمين مان خوشبخت بوديم، هميشه فراواني بود، نه هيچ وقت بچه های ما از گرسنگی گريه می كردند و نه مردم من محتاج. خاك حاصلخيز بود و رودخانه ها پر آب و شكارگاه ها سرشار از نعمت.
📌 اما وقتی واسی چوها (سفیدپوستها) مسلح به کاردهای بلند و تفنگ آمدند، همانطور که نیاکان فرزانه ما پیشگویی کرده بودند که: « غول بزرگی با چشمان سفید از سمت شرق خواهد آمد و همانطور که پیش خواهد آمد، زمین را خواهد بلعید»، مردان سفید آمدند و هر کجا که دست زدند آنرا زخم کردند، سینه زمین را برای یافتن فلز ديوانه كننده (طلا) شكافته و شخم زدند و گاوميش ها را براي تفريح و پوست شان قتل عام كردند.
آری "غرب وحشی" براي ما از روزی شروع شد كه اين سوداگران و مريضان عشق تملک راهي براي ريل قطار در دل زمين كندند و تمامي جانوران وحشی شده و با نزديك شدنشان رميدند.
📌 گوش كنيد؛ ما تمدن شما را نمی خواهيم، ما همانطور زندگی می كنيم كه نياكانمان زيستند. ما در قبال مادرمقدس (زمين)، طبيعت، حيوانات و اشياء با موازنه، ادب و احترام برخورد می كنيم و با همه وجودهای دور وبر خويش خويشاوندی خود را حفظ می كنيم. در نظر شما ما مردم فقير و بي قانونی هستيم، اما شما كدام پيمانی را كه با ما بسته ايد، نگه داشتيد؟ جنگجوهای ما كجاهستند و چه كسي آنها را كشت؟ زمين های ما كجاست؟ و چه كسی صاحب آنهاست؟ كدام مرد سفيد تابحال ما را مست ديده؟ اين منِ فقير تا بحال آيا پشيزی از مرد سفيد دزديده ام و يا به زن سفيد هتک حرمت كرده ام؟ كی تابحال ديده كه من زن و بچه هايم را كتک بزنم و يا ناسزا بگويم؟
📌برادر متمدن! كتاب من روح بزرگ است، همان كل آفرينش [طبيعت، كوه، جنگل، رودخانه و تمامي موجودات] است نه صفحات چاپ دست يك انسان. من نميخواهم با سرم فكر كنم، زيرا من با دلم فكر ميكنم. من بر خلاف تو كه گفتار بليغ را دال برتری بر آفريدگان بي زبان ميداني، عميقأ به "سكوت "باور دارم، به سكوتی كه نشان تعادل كامل و سر اعظم است. سكوتي كه سنگ بنای منش است و مهارنفس... آری من گفتار بليغ نمی خواهم كه قريحه ای خطرناك است.
📌برادر! من از جنگيدن، از بی عدالتی، از دروغ و از آوارگی خسته شده ام. هوا سرد است و بچه های ما از عريانی و سرما يخ زده اند. دوستانم در خاك خفته و اسير گشته اند. ما فقط خواسته بوديم آزادانه در سرزمين آبا و اجداديمان بمانیم. ما چيز زيادی نمی خواهيم، ما خواهان به رسميت شناخته شدن حق طبيعی مان به عنوان انسان هستيم.
🔰از کتاب "جبين بر خاك نِه: خودنگاره ی زندگی سرخپوستان" / نوشته تی سی مک لوهان / ترجمه ع. پاشایی
#شعرومتن
@AR_NOSRATI
Forwarded from خلاقیت، بدون مرز
📌 این سنگ قبر را یک پدر برای فرزند فوتشدهاش که مادرزادی معلول بوده و در ۱۱ سالگی درگذشته، ساخته است!
خرم آن روز کز این منزل ویران بروم
راحت جان طلبم و از پی جانان بروم
گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب
من به بوی سر آن زلف پریشان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
چون صبا با تن بیمار و دل بیطاقت
به هواداری آن سرو خرامان بروم
حافظ
#شعرومتن
@AR_NOSRATI
📌 این سنگ قبر را یک پدر برای فرزند فوتشدهاش که مادرزادی معلول بوده و در ۱۱ سالگی درگذشته، ساخته است!
خرم آن روز کز این منزل ویران بروم
راحت جان طلبم و از پی جانان بروم
گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب
من به بوی سر آن زلف پریشان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
چون صبا با تن بیمار و دل بیطاقت
به هواداری آن سرو خرامان بروم
حافظ
#شعرومتن
@AR_NOSRATI
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚📚📚
📌 زندگی حتی وقتی انکارش میکنی، حتی وقتی نادیدهاش میگیری، حتی وقتی نمیخواهیاش از تو قویتر است. از هر چیز دیگری قویتر است. آدمهایی که از بازداشتگاههای اجباری برگشتهاند، دوباره زاد و ولد کردند. مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند، که مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانههاشان را دیده بودند، دوباره به دنبال اتوبوسها دویدند، به پیشبینی هواشناسی با دقت گوش کردند و دخترهایشان را شوهر دادند. باور کردنی نیست اما همین گونه است، زندگی از هر چیز دیگری قویتر است!
📗 من او را دوست داشتم / آنا گاوالدا
#شعرومتن
✨ @AR_NOSRATI
📗 من او را دوست داشتم / آنا گاوالدا
#شعرومتن
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
✍✍✍
📌 در فیلم مستندی، گروهی از پنگوئنها در یک صف منظم به سوی اقیانوس میرفتند. ناگهان پنگوئنی ایستاد، از صف خارج شد و به کوهستان یخزدهای در دوردست چشم دوخت، مدتی به همین شکل ماند و بعد به سمت کوهستان راه افتاد. راوی می گفت؛ چنین اتفاقی کم و بیش میافتد، بعضی پنگوئنها، انگار که جادو شده باشند، ناگهان از صف خارج میشوند، مدتی به کوهستان نگاه میکنند و بعد به سمت آن راه میافتند، اگر شما این پنگوئن را به صف برگردانید، دوباره به سمت کوهستان برمیگردد و آنقدر میرود، تا از سرما و گرسنگی بمیرد. اینکه چرا بعضی پنگوئنها چنین کاری میکنند، هنوز معلوم نیست. شاید دیوانه میشوند، شاید صدایی میشنوند، شاید یاد خاطرهای در گذشته میافتند، شاید هم میخواهند خودکشی کنند، هنوز راز آن سربه مهر باقی مانده است.
📌 «هاروکی موراکامی» در کتاب «جنوب مرز، غرب خورشید» به بیماریای اشاره میکند که شباهت بسیاری به این جنون پنگوئنها دارد، کشاورزان سیبری همهی عمر خود را در دشتهای هموار و خالی سیبری میگذرانند و هر روز با طلوع خورشید بیدار شده و با غروب خورشید به خانه برمیگردند، اما ناگهان یک روز هنگام غروب خورشید، کشاورزی داس خود را زمین میگذارد و بدون هیچ توضیحی، به سمت افق و جایی که خورشید پایین رفته، به راه میافتد، مثل جنزدهها و جادوشدهها آنقدر میرود تا از گرسنگی و سرما بمیرد، به این بیماری، «هیستری سیبری» میگویند.
📌 چقدر این بیماری وسوسهانگیز و مرموز است! از آن بیماریهایی که انگار آدم دلش میخواهد به آن دچار شود؛ آن حس رهایی و سبکی تحمل ناپذیرش! گویی از تمام زبالههای درونت، از همهی آرزوهای بیحاصل و اضطرابهای بیپایان، پاک و تهی میشوی؛ بی آرزو، بیهراس و بیهیچ توقعی، آزادِ آزادِ آزاد!
به قول سعدی:
از هر چه میرود، سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا، نفس روحپرور است
هرگز وجودِ حاضرِ غایب شنیدهای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگرست
✍ علیرضا نصرتی
#شعرومتن #علیرضا_نصرتی
✨@AR_NOSRAT
📌 در فیلم مستندی، گروهی از پنگوئنها در یک صف منظم به سوی اقیانوس میرفتند. ناگهان پنگوئنی ایستاد، از صف خارج شد و به کوهستان یخزدهای در دوردست چشم دوخت، مدتی به همین شکل ماند و بعد به سمت کوهستان راه افتاد. راوی می گفت؛ چنین اتفاقی کم و بیش میافتد، بعضی پنگوئنها، انگار که جادو شده باشند، ناگهان از صف خارج میشوند، مدتی به کوهستان نگاه میکنند و بعد به سمت آن راه میافتند، اگر شما این پنگوئن را به صف برگردانید، دوباره به سمت کوهستان برمیگردد و آنقدر میرود، تا از سرما و گرسنگی بمیرد. اینکه چرا بعضی پنگوئنها چنین کاری میکنند، هنوز معلوم نیست. شاید دیوانه میشوند، شاید صدایی میشنوند، شاید یاد خاطرهای در گذشته میافتند، شاید هم میخواهند خودکشی کنند، هنوز راز آن سربه مهر باقی مانده است.
📌 «هاروکی موراکامی» در کتاب «جنوب مرز، غرب خورشید» به بیماریای اشاره میکند که شباهت بسیاری به این جنون پنگوئنها دارد، کشاورزان سیبری همهی عمر خود را در دشتهای هموار و خالی سیبری میگذرانند و هر روز با طلوع خورشید بیدار شده و با غروب خورشید به خانه برمیگردند، اما ناگهان یک روز هنگام غروب خورشید، کشاورزی داس خود را زمین میگذارد و بدون هیچ توضیحی، به سمت افق و جایی که خورشید پایین رفته، به راه میافتد، مثل جنزدهها و جادوشدهها آنقدر میرود تا از گرسنگی و سرما بمیرد، به این بیماری، «هیستری سیبری» میگویند.
📌 چقدر این بیماری وسوسهانگیز و مرموز است! از آن بیماریهایی که انگار آدم دلش میخواهد به آن دچار شود؛ آن حس رهایی و سبکی تحمل ناپذیرش! گویی از تمام زبالههای درونت، از همهی آرزوهای بیحاصل و اضطرابهای بیپایان، پاک و تهی میشوی؛ بی آرزو، بیهراس و بیهیچ توقعی، آزادِ آزادِ آزاد!
به قول سعدی:
از هر چه میرود، سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا، نفس روحپرور است
هرگز وجودِ حاضرِ غایب شنیدهای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگرست
✍ علیرضا نصرتی
#شعرومتن #علیرضا_نصرتی
✨@AR_NOSRAT
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰 اثر زیبایی از هنرمند هندی؛ «Shnankar Panihar»
📌 ما همه انسانیم؛ با هر رنگ پوست، زبان، فرهنگ و اعتقادی که داشته باشیم. تفاوت نژادها تنها یک ویژگی ظاهری است که نباید ما را از حقیقت مهمتر غافل کند: درون همه ما قلبی میتپد که نیاز به عشق، صلح، احترام و همدلی دارد. همانطور که زمین یکسان به همه ما زندگی میبخشد، ما نیز باید فراتر از ظاهر، به ارزش انسانی یکدیگر نگاه کنیم و دست در دست هم جهانی عادلانهتر و زیباتر بسازیم.
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان همدلی خود دیگر است
همدلی از همزبانی بهتر است
مولانا
#شعرومتن #هنر
✨ @AR_NOSRATI
🔰 اثر زیبایی از هنرمند هندی؛ «Shnankar Panihar»
📌 ما همه انسانیم؛ با هر رنگ پوست، زبان، فرهنگ و اعتقادی که داشته باشیم. تفاوت نژادها تنها یک ویژگی ظاهری است که نباید ما را از حقیقت مهمتر غافل کند: درون همه ما قلبی میتپد که نیاز به عشق، صلح، احترام و همدلی دارد. همانطور که زمین یکسان به همه ما زندگی میبخشد، ما نیز باید فراتر از ظاهر، به ارزش انسانی یکدیگر نگاه کنیم و دست در دست هم جهانی عادلانهتر و زیباتر بسازیم.
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان همدلی خود دیگر است
همدلی از همزبانی بهتر است
مولانا
#شعرومتن #هنر
✨ @AR_NOSRATI
Forwarded from خلاقیت، بدون مرز
🔰 ساخت ژاپن اشغالی!
📌 بعد از بمباران اتمی و شکست ژاپن از آمریکا، از آنجایی که این کشور نیاز به بازسازی اقتصاد خود داشت، توافق نامهای با آمریکا منعقد کرد که به آنها اجازه میداد کالاهای خود را به دیگر کشورها صادر کنند به شرط آن که بر نیمی از صادرات خود «ژاپن اشغالی» یا «ساخت ژاپن اشغالی» را درج کنند.
📌 این اصطلاح از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۲ به مدت ۷ سال رایج بود و در بسیاری از تولیدات ژاپن در آن سالها به چشم میخورد از جمله؛ بشقاب، فنجان، دوربین عکاسی، عروسک، مجسمههای سرامیکی، اسباب بازی و ...
📌 جالب اینجاست که این محصولات به دلیل اینکه مربوط به بازۀ زمانی محدودی هستند و نمادی از یک اتفاق مهم تاریخی محسوب میشوند، حالا محبوب شده و طرفداران بسیاری پیدا کردهاند. مجموعهداران «MADE IN OCCUPIED JAPAN» برای خودشان سازمان تشکیل دادهاند و همایشهای سالانه برگزار میکنند. درباره این موضوع تا کنون چندین کتاب هم منتشر شده است.
📌 خلاصه اینکه اگر در جهیزیه مادر یا مادربزرگتان کالایی دیدید که چنین نوشتهای بر آن درج شده بود، آن را تصاحب کنید و نگه دارید!
#شعرومتن
@AR_NOSRATI
🔰 ساخت ژاپن اشغالی!
📌 بعد از بمباران اتمی و شکست ژاپن از آمریکا، از آنجایی که این کشور نیاز به بازسازی اقتصاد خود داشت، توافق نامهای با آمریکا منعقد کرد که به آنها اجازه میداد کالاهای خود را به دیگر کشورها صادر کنند به شرط آن که بر نیمی از صادرات خود «ژاپن اشغالی» یا «ساخت ژاپن اشغالی» را درج کنند.
📌 این اصطلاح از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۲ به مدت ۷ سال رایج بود و در بسیاری از تولیدات ژاپن در آن سالها به چشم میخورد از جمله؛ بشقاب، فنجان، دوربین عکاسی، عروسک، مجسمههای سرامیکی، اسباب بازی و ...
📌 جالب اینجاست که این محصولات به دلیل اینکه مربوط به بازۀ زمانی محدودی هستند و نمادی از یک اتفاق مهم تاریخی محسوب میشوند، حالا محبوب شده و طرفداران بسیاری پیدا کردهاند. مجموعهداران «MADE IN OCCUPIED JAPAN» برای خودشان سازمان تشکیل دادهاند و همایشهای سالانه برگزار میکنند. درباره این موضوع تا کنون چندین کتاب هم منتشر شده است.
📌 خلاصه اینکه اگر در جهیزیه مادر یا مادربزرگتان کالایی دیدید که چنین نوشتهای بر آن درج شده بود، آن را تصاحب کنید و نگه دارید!
#شعرومتن
@AR_NOSRATI
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺📺📺
از چه روی ابروی زنگاری کمان او کمان
می کشد پیوسته بر ترکان تیرانداز او
گفتم از زلفش بپوشم ماجرای دل ولیک
چون نهان دارم ز دست غمزهی غمّاز او
#شعرومتن
✨ @AR_NOSRATI
از چه روی ابروی زنگاری کمان او کمان
می کشد پیوسته بر ترکان تیرانداز او
گفتم از زلفش بپوشم ماجرای دل ولیک
چون نهان دارم ز دست غمزهی غمّاز او
#شعرومتن
✨ @AR_NOSRATI
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺📺📺
✔️ دختری که ۲ سال روی درخت زندگی کرد!
📌 «جولیا هیل»، که او را «پروانه» هم مینامند فعال محیط زیست آمریکایی، در سال ۱۹۹۷ تصمیم گرفت برای جلوگیری از قطع یک درخت غولپیکر سکویا (Red wood) در کالیفرنیا، بر فراز آن زندگی کند. این درخت که او آن را «لونا» نامید، بیش از ۱۵۰۰ سال قدمت و ۵۵ متر ارتفاع داشت، و در معرض تهدید توسط شرکتهای چوببری قرار گرفته بود. جولیا به مدت ۷۳۸ روز، در سکویی کوچک با سقفی از برزنت و پلاستیک، بر فراز این درخت، در برابر باد، باران، سرما و سختیهای دیگر ایستادگی کرد. او با این اقدام، توجه جهانی را به اهمیت حفظ جنگلها و تخریب بیرویه محیط زیست جلب کرد. سرانجام، تلاشهای او موفقیتآمیز بود و درخت لونا از قطع شدن نجات یافت. این ماجرا به نمادی از قدرت اراده، مقاومت فردی و عشق به طبیعت تبدیل شد.
#شعرومتن #ویدیو
✨ @AR_NOSRATI
#شعرومتن #ویدیو
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺📺📺
📌 ما از بازی کردن دست برنمیداریم چون پیر میشویم، ما پیر میشویم چون از بازی کردن دست برمیداریم!
✍️ «جرج برنارد شاو»
📌آدینهی نیکی داشته باشید!
#شعرومتن #ویدیو
✨ @AR_NOSRATI
📌آدینهی نیکی داشته باشید!
#شعرومتن #ویدیو
✨ @AR_NOSRATI
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM