ضياءالصالحين
381 subscribers
10.3K photos
6.81K videos
583 files
4.76K links
«اهمیت فضای مجازی به‌اندازهٔ انقلاب اسلامی است.»
هرکس از شما موقعیت ما را پرسید؛ بگوئید ما در موقعیت تنگه احد هستیم

👇
#اینستاگرام :
instagram.com/ziaossalehin

#توییتر :
twitter.com/ziaossalehin
سایت:
ziaossalehin.ir

کانال آذری:
t.iss.one/az_ziaossalehin_i
Download Telegram
🔅 نشستن فقیر کنار ثروتمند 🔅

«مرد ثروتمندی با لباس های پاکیزه و تمیز خدمت #پیامبر آمد و نشست. بعد از او مرد فقیری با لباس های کهنه وارد شد و پهلوی همان ثروتمند نشست.

#ثروتمند لباس آراسته خود را از کنار مستمند تازه وارد جمع کرد.
پیامبر فرمود: ترسیدی لباست را کثیف نماید؟
عرض کرد: خیر.
پرسید: پس برای چه چیزی این عمل را انجام دادی؟
عرض کرد: مرا هم نشینی (نفسی) است که هر کار خوب را در نظرم بد و هر کار بد را در نظرم خوب جلوه می دهد.
یا رسول الله! نصف مال خود را برای کیفر عملم به او بخشیدم.
پیامبر به #فقیر فرمود: آیا می پذیری؟
عرض کرد: نه، یا رسول الله.
ثروتمند گفت: چرا؟
گفت: می ترسم آنچه را از #تکبر و #خودپسندی تو را فراگرفته [است]، مرا هم فراگیرد».

📚 . اصول کافی، ج 2، باب فضل فقراء المسلمین.

🌐 کانال ضیاءالصالحین:
🆔 @ziaossalehin
🔅 به خاطر خودم 🔅

مرد جوانی پدر پیرش #مریض شد. چون وضع بیماری #پیرمرد شدت گرفت او را در گوشه جاده ای رها کرد و از آنجا دور شد. پیرمرد ساعت ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس های آخرش را می کشید. رهگذران از ترس واگیرداشتن بیماری و فرار از دردسر روی خود را به سمت دیگری می چرخاندند و بی اعتنا به پیرمرد ....
نالان راه خود را می گرفتند و می رفتند. #شیوانا از آن جاده عبور می کرد. به محض اینکه پیرمرد را دید او را بر دوش گرفت تا به مدرسه ببرد و درمانش کند. یکی از رهگذران به طعنه به شیوانا گفت:" این پیرمرد #فقیر است و بیمار و مرگش نیز نزدیک! نه از او سودی به تو می رسد و نه کمک تو تغییری در اوضاع این پیرمرد باعث می شود. حتی پسرش هم او را در اینجا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چی به او کمک می کنی!؟"شیوانا به رهگذر گفت:" من به او #کمک نمی کنم!! من دارم به خودم کمک می کنم. اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم چگونه روی به آسمان برگردانم و از #خالق هستی تقاضای هم صحبتی داشته باشم. من دارم به خودم کمک می کنم !"

🌐 کانال ضیاءالصالحین:
🆔 @ziaossalehin
🔅 جوان #ثروتمند و پند #عارف 🔅

جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای #زندگی نیک خواست.
عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟
گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد
بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در #آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی؟
گفت: خودم را می بینم !
عارف گفت: دیگر دیگران را نمی بینی !
آینه و #پنجره هر دو از یک ماده ی اولیه ساخته شده اند : #شیشه
اما در آینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی
این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن :
وقتی شیشه #فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آن ها احساس #محبت می کند.
اما وقتی از #جیوه (یعنی #ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند
تنها وقتی #ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه ای را از جلو چشم هایت برداری،
تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری

🌐 کانال ضیاءالصالحین:
🆔 @ziaossalehin
🔅 به اندازه... 🔅

مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت و او آن ها را به یکى از بقالى های شهر مى فروخت ،آن زن #کره ها را به صورت دایره های یک #کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید.
روزى مرد #بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد #فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:ما #ترازویی نداریم و یک #کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو #شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم ؛ یقین داشته باش که به اندازه خودت برای تو #اندازه مى گیریم! ...

🌐 کانال ضیاءالصالحین:
🆔 @ziaossalehin
🔅 داستان #مرد_خوشبخت 🔅
پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت: "نصف قلمرو پادشاهی ‌ام را به کسی می ‌دهم که بتواند مرا معالجه کند".
👇👇👇👇👇
تمام آدم‌های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست.
تنها یکی از مردان دانا گفت: "فکر کنم می ‌توانم شاه را معالجه کنم. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود".
👌👌😇👌👌
شاه پیک‌هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد....
🦄🦄🏃🐎🐎
آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.
😔😔😔😔😔
آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا میزد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.
🔻🔻🔻🔻🔻
آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه ‌ای محقر و فقیرانه رد می شد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می ‌گوید. "شکر خدا که کارم را تمام کرده ‌ام. سیر و پر غذا خورده ‌ام و می ‌توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می ‌توانم بخواهم؟"
👌👌👌👌👌
پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.
👇👇🌹👇👇
پیک‌ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر #فقیر بود که پیراهن نداشت!!!
⬅️ بنابراین خوشبختی به #مال و #دارایی دنیوی نیست؛
باخدا بودن و #قانع و تسلیم حق بودن نهایت #خوشبختی است...

🆔 https://telegram.me/joinchat/A8Weczwt21zlz5LepDMNJA

🌐 https://www.ziaossalehin.ir