Melvin_L_DeFleur,_Margaret_H_DeFleur_Mass_Communication_Theories.pdf
11.8 MB
#نظریه
#مدیاویژن🔸مدل سلسلهمراتبی تأثیرات در روزنامهنگاری
#مدل سلسلهمراتبی تأثیرات در روزنامهنگاری که توسط #پاملا_شومیکر و #استفان_دیریس ارائه شده پنج سطح تاثیرگذار بر فرایند #روزنامهنگاری را شناسایی میکند که از عوامل اجتماعی گسترده تا ویژگیهای فردی روزنامهنگار را شامل میشود.
#مدیاویژن🔸مدل سلسلهمراتبی تأثیرات در روزنامهنگاری
#مدل سلسلهمراتبی تأثیرات در روزنامهنگاری که توسط #پاملا_شومیکر و #استفان_دیریس ارائه شده پنج سطح تاثیرگذار بر فرایند #روزنامهنگاری را شناسایی میکند که از عوامل اجتماعی گسترده تا ویژگیهای فردی روزنامهنگار را شامل میشود.
#مدیاویژن #نظریه #مدل
#روزنامهنگاری🔸مدل سلسله مراتب تأثیرات در روزنامهنگاری چیست؟
"مدل سلسلهمراتبی تأثیرات در روزنامهنگاری"* که توسط #پاملا_شومیکر**و #استفان_دیریس*** ارائه شده پنج سطح نفوذ را شناسایی میکند که از عوامل اجتماعی گسترده تا ویژگیهای فردی روزنامهنگار را شامل میشود. در اینجا پنج سطح سلسله مراتب تأثیرات به تفکیک آورده شده است:
١. سطح سیستمهای اجتماعی
این سطح کلانی است که نیروهای ایدئولوژیک گستردهتری را که در جامعه نقش دارند در برمیگیرد. این سطح به این موضوع مینگرد که چگونه ارزشها، هنجارها و ایدئولوژیهای اجتماعی محتوای رسانهها را شکل میدهند. این سطح اغلب در مطالعات تطبیقی برای تجزیه و تحلیل چگونگی تأثیر کشورها یا فرهنگهای مختلف بر رویههای رسانهای مورد استفاده قرار میگیرد.
٢. سطح نهادهای اجتماعی
در این سطح، تمرکز بر چارچوبهای نهادی بزرگتری است که سازمانهای رسانهای را اداره میکنند. این سطح به چگونگی تعامل نهادهای رسانهای مختلف در یک محیط ساختاریافته، از جمله مقررات، استانداردهای صنعتی و روابط با سایر نهادهای اجتماعی میپردازد.
٣. سطح سازمانهای رسانهای
این سطح به پویایی داخلی خود سازمانهای رسانهای میپردازد. این موضوع شامل سیاستهای سازمانی، فرهنگ محل کار، و نقشهای متخصصان مختلف در سازمان میشود. ساختار و شیوههای عملیاتی رسانهها به طور قابل توجهی بر نحوه تولید و ارائه خبرها تأثیر میگذارد.
۴. سطح شیوههای معمول
شیوههای معمول به هنجارها و رویههای تعیینشدهای اشاره میکند که روزنامهنگاران هنگام تولید اخبار از آنها پیروی میکنند. این روالها تحت تأثیر انتظارات مخاطبان، خواستههای سازمانی و تامینکنندگان محتوای خارجی (مانند آژانسهای روابط عمومی) قرار دارند. این سطح جنبههای معمول روزنامهنگاری را برجسته میکند که میتواند کار روزنامهنگاران را محدود یا گسترده کند.
۵. سطح افراد
در هسته این مدل، سطح فردی است که ویژگیهای شخصی روزنامهنگاران، مانند جمعیتشناسی، ارزشها، تجربیات و اخلاقحرفهای آنها را در نظر میگیرد. این ویژگیهای فردی بر نحوه تفسیر وقایع توسط روزنامهنگاران و تصمیمگیری درباره پوشش اخبار تأثیر میگذارد. تعاملات بین سطوح مدل سلسله مراتبی تأثیرات تأکید میکند که این سطوح به صورت مجزا عمل نمیکنند. در عوض، آنها با یکدیگر تعامل دارند. به عنوان مثال، روزنامهنگاران ممکن است تحت تأثیر سیاستهای سازمانی (سطح سازمانی) قرار گیرند، در حالی که توسط هنجارهای اجتماعی گستردهتر (سطح سیستمهای اجتماعی) شکل میگیرند. این به همپیوستگی به این معنی است که تغییرات یا فشارها در یک سطح میتواند بر سطوح دیگر تأثیر بگذارد و شبکه پیچیدهای از تأثیرات را بر روزنامهنگاری ایجاد کند.
با استفاده از این مدل، محققان میتوانند بهتر درک کنند که چگونه عوامل مختلف به طور جمعی محتوای اخبار و شیوههای روزنامهنگاری را در زمینهها و محیطهای مختلف شکل
میدهند.
* Hierarchy of influences model in journalism
** Pamela Shoemaker
*** Stephen D. Reese
#روزنامهنگاری🔸مدل سلسله مراتب تأثیرات در روزنامهنگاری چیست؟
"مدل سلسلهمراتبی تأثیرات در روزنامهنگاری"* که توسط #پاملا_شومیکر**و #استفان_دیریس*** ارائه شده پنج سطح نفوذ را شناسایی میکند که از عوامل اجتماعی گسترده تا ویژگیهای فردی روزنامهنگار را شامل میشود. در اینجا پنج سطح سلسله مراتب تأثیرات به تفکیک آورده شده است:
١. سطح سیستمهای اجتماعی
این سطح کلانی است که نیروهای ایدئولوژیک گستردهتری را که در جامعه نقش دارند در برمیگیرد. این سطح به این موضوع مینگرد که چگونه ارزشها، هنجارها و ایدئولوژیهای اجتماعی محتوای رسانهها را شکل میدهند. این سطح اغلب در مطالعات تطبیقی برای تجزیه و تحلیل چگونگی تأثیر کشورها یا فرهنگهای مختلف بر رویههای رسانهای مورد استفاده قرار میگیرد.
٢. سطح نهادهای اجتماعی
در این سطح، تمرکز بر چارچوبهای نهادی بزرگتری است که سازمانهای رسانهای را اداره میکنند. این سطح به چگونگی تعامل نهادهای رسانهای مختلف در یک محیط ساختاریافته، از جمله مقررات، استانداردهای صنعتی و روابط با سایر نهادهای اجتماعی میپردازد.
٣. سطح سازمانهای رسانهای
این سطح به پویایی داخلی خود سازمانهای رسانهای میپردازد. این موضوع شامل سیاستهای سازمانی، فرهنگ محل کار، و نقشهای متخصصان مختلف در سازمان میشود. ساختار و شیوههای عملیاتی رسانهها به طور قابل توجهی بر نحوه تولید و ارائه خبرها تأثیر میگذارد.
۴. سطح شیوههای معمول
شیوههای معمول به هنجارها و رویههای تعیینشدهای اشاره میکند که روزنامهنگاران هنگام تولید اخبار از آنها پیروی میکنند. این روالها تحت تأثیر انتظارات مخاطبان، خواستههای سازمانی و تامینکنندگان محتوای خارجی (مانند آژانسهای روابط عمومی) قرار دارند. این سطح جنبههای معمول روزنامهنگاری را برجسته میکند که میتواند کار روزنامهنگاران را محدود یا گسترده کند.
۵. سطح افراد
در هسته این مدل، سطح فردی است که ویژگیهای شخصی روزنامهنگاران، مانند جمعیتشناسی، ارزشها، تجربیات و اخلاقحرفهای آنها را در نظر میگیرد. این ویژگیهای فردی بر نحوه تفسیر وقایع توسط روزنامهنگاران و تصمیمگیری درباره پوشش اخبار تأثیر میگذارد. تعاملات بین سطوح مدل سلسله مراتبی تأثیرات تأکید میکند که این سطوح به صورت مجزا عمل نمیکنند. در عوض، آنها با یکدیگر تعامل دارند. به عنوان مثال، روزنامهنگاران ممکن است تحت تأثیر سیاستهای سازمانی (سطح سازمانی) قرار گیرند، در حالی که توسط هنجارهای اجتماعی گستردهتر (سطح سیستمهای اجتماعی) شکل میگیرند. این به همپیوستگی به این معنی است که تغییرات یا فشارها در یک سطح میتواند بر سطوح دیگر تأثیر بگذارد و شبکه پیچیدهای از تأثیرات را بر روزنامهنگاری ایجاد کند.
با استفاده از این مدل، محققان میتوانند بهتر درک کنند که چگونه عوامل مختلف به طور جمعی محتوای اخبار و شیوههای روزنامهنگاری را در زمینهها و محیطهای مختلف شکل
میدهند.
* Hierarchy of influences model in journalism
** Pamela Shoemaker
*** Stephen D. Reese
▫️Actor–network theory
#نظریه🔸کنشگر- شبکه
نظریه کنشگر-شبکه (ANT) رویکردی روششناختی و نظری به نظریه اجتماعی است که هر چیزی در جهانهای طبیعی و اجتماعی در شبکههای روابط دائماً در حال تغییر وجود دارد.
این رویکرد بر این باور است چیزی بیرون از این روابط وجود ندارد. همه عواملی که در یک موقعیت اجتماعی مشارکت دارند در یک سطح هستند و بنابراین چیزی بیرون از شیوه تعامل فعلی مشارکتکنندگان در شبکه نیروی اجتماعی وجود ندارد؛ بنابراین ایدهها، فرایندها و بسیاری از عوامل مرتبط در مقام خلق موقعیت اجتماعی، مانند انسانها مهم هستند. کنشگر-شبکه بیان میکند که نیروهای اجتماعی درون خودشان وجود ندارند و در نتیجه نمیتوانند برای توضیح پدیده اجتماعی بکار بروند. بنابراین به جای تحلیل تجربی جدی بهتر است به جای "توضیح" فعالیت اجتماعی آن را "توصیف" کنند و فقط پس از این است که شخص میتواند مفهوم نیروهای اجتماعی را معرفی کند آنهم فقط به عنوان یک مفهوم نظری انتزاعی و نه چیزی که اصالتاً در جهان وجود دارد. در حالی که این رویکرد بیشتر به خاطر تأکید مشاجره برانگیزش بر قابلیت کنش غیر انسانها یا مشارکت آنها در نظامها یا شبکهها یا هر دو اینها شناخته میشود، کنشگر- شبکه با نقدهای قدرتمندش به جامعهشناسی انتقادی و متعارف نیز مرتبط است. این نظریه توسط پژوهشگران مطالعات علم و فناوری (STS) شامل میشل کالن، مادلین اکریچ، برونو لاتور، و جان لاو جامعهشناس و دیگران توسعه یافته است و به صورت فنیتر میتوان آن را به عنوان یک روش "مادی - نشانهای"(material-semiotic) توصیف کرد. رویکرد کنشگر-شبکه؛ روابط واحد مادی (میان چیزها) و نشانهای (بین مفاهیم) را نگاشت میکند. فرض این رویکرد این است که بسیاری از روابط هم مادی و هم مفهومی هستند.
به طور کلی نظریه کنشگر - شبکه یک رویکرد برساختگرا است چرا که از توضیحات ذات باورانه وقایع یا نوآوریها خودداری میکند. کنشگر - شبکه در واقع نظریه موفق را با فهم ترکیبات و تعاملات میان اجزایی که آنرا موفق میسازند توضیح میدهد و نه با گفتن اینکه این نظریه درست است یا غلط است. بهطور مشابه این رویکرد خودش یک نظریه نیست، کنشگر - شبکه به عنوان راهبرد عمل میکند تا در حساس شدن به اصطلاحات و فرضیات زیربنایی اغلب بررسی نشده به مردم کمک کند. این رویکرد به واسطه رویکرد خاص مادی-نشانهای خود از سایر نظریات شبکه اجتماعی و مطالعات علم و فناوری متمایز میشود.
#نظریه🔸کنشگر- شبکه
نظریه کنشگر-شبکه (ANT) رویکردی روششناختی و نظری به نظریه اجتماعی است که هر چیزی در جهانهای طبیعی و اجتماعی در شبکههای روابط دائماً در حال تغییر وجود دارد.
این رویکرد بر این باور است چیزی بیرون از این روابط وجود ندارد. همه عواملی که در یک موقعیت اجتماعی مشارکت دارند در یک سطح هستند و بنابراین چیزی بیرون از شیوه تعامل فعلی مشارکتکنندگان در شبکه نیروی اجتماعی وجود ندارد؛ بنابراین ایدهها، فرایندها و بسیاری از عوامل مرتبط در مقام خلق موقعیت اجتماعی، مانند انسانها مهم هستند. کنشگر-شبکه بیان میکند که نیروهای اجتماعی درون خودشان وجود ندارند و در نتیجه نمیتوانند برای توضیح پدیده اجتماعی بکار بروند. بنابراین به جای تحلیل تجربی جدی بهتر است به جای "توضیح" فعالیت اجتماعی آن را "توصیف" کنند و فقط پس از این است که شخص میتواند مفهوم نیروهای اجتماعی را معرفی کند آنهم فقط به عنوان یک مفهوم نظری انتزاعی و نه چیزی که اصالتاً در جهان وجود دارد. در حالی که این رویکرد بیشتر به خاطر تأکید مشاجره برانگیزش بر قابلیت کنش غیر انسانها یا مشارکت آنها در نظامها یا شبکهها یا هر دو اینها شناخته میشود، کنشگر- شبکه با نقدهای قدرتمندش به جامعهشناسی انتقادی و متعارف نیز مرتبط است. این نظریه توسط پژوهشگران مطالعات علم و فناوری (STS) شامل میشل کالن، مادلین اکریچ، برونو لاتور، و جان لاو جامعهشناس و دیگران توسعه یافته است و به صورت فنیتر میتوان آن را به عنوان یک روش "مادی - نشانهای"(material-semiotic) توصیف کرد. رویکرد کنشگر-شبکه؛ روابط واحد مادی (میان چیزها) و نشانهای (بین مفاهیم) را نگاشت میکند. فرض این رویکرد این است که بسیاری از روابط هم مادی و هم مفهومی هستند.
به طور کلی نظریه کنشگر - شبکه یک رویکرد برساختگرا است چرا که از توضیحات ذات باورانه وقایع یا نوآوریها خودداری میکند. کنشگر - شبکه در واقع نظریه موفق را با فهم ترکیبات و تعاملات میان اجزایی که آنرا موفق میسازند توضیح میدهد و نه با گفتن اینکه این نظریه درست است یا غلط است. بهطور مشابه این رویکرد خودش یک نظریه نیست، کنشگر - شبکه به عنوان راهبرد عمل میکند تا در حساس شدن به اصطلاحات و فرضیات زیربنایی اغلب بررسی نشده به مردم کمک کند. این رویکرد به واسطه رویکرد خاص مادی-نشانهای خود از سایر نظریات شبکه اجتماعی و مطالعات علم و فناوری متمایز میشود.