#خاطره #دورونزدیک
🔸رقابت
سالها پیش در یکی از ایمیلهائی که داشتم یک ماجرای واقعی به زبان انگلیسی برایم نقل شده بود که درسها در آن بود. ماجرا در واقع یک مسابقه دو صد متر بود که برای ده معلول ذهنی و جسمی برگزار شده بود: یکی از شرکت کنندگان در مسابقه در همان چند متر اول که شروع به دویدن کرد - اگر بتوان نام دویدن را بر آن گذاشت - به زمین خورد و از شدت درد گریه کرد. یکی دیگر از آنها ایستاد و به طرف او برگشت و در آغوشش گرفت و از او پرسید بهتر شدی؟ بقیه هم به طرف آنها امدند و دورشان حلقه زدند و بعد هم که انگار حس کردند حال او بد نیست شانه به شانه با هم به طرف خط پایان به راه افتادند.
تماشاگران این رقابت چارهای نداشتند جز اینکه بایستند و برای مدتی طولانی برای همه انها کف بزنند.
▫️مقایسه کنید با #ارزشخبری شهرت! با قهرمانان دو صد متر؛ هزار متر؛ ماراتن! با خودمان که میخواهیم از همه عبور کنیم؛ از همه به هر قیمتی
🔸رقابت
سالها پیش در یکی از ایمیلهائی که داشتم یک ماجرای واقعی به زبان انگلیسی برایم نقل شده بود که درسها در آن بود. ماجرا در واقع یک مسابقه دو صد متر بود که برای ده معلول ذهنی و جسمی برگزار شده بود: یکی از شرکت کنندگان در مسابقه در همان چند متر اول که شروع به دویدن کرد - اگر بتوان نام دویدن را بر آن گذاشت - به زمین خورد و از شدت درد گریه کرد. یکی دیگر از آنها ایستاد و به طرف او برگشت و در آغوشش گرفت و از او پرسید بهتر شدی؟ بقیه هم به طرف آنها امدند و دورشان حلقه زدند و بعد هم که انگار حس کردند حال او بد نیست شانه به شانه با هم به طرف خط پایان به راه افتادند.
تماشاگران این رقابت چارهای نداشتند جز اینکه بایستند و برای مدتی طولانی برای همه انها کف بزنند.
▫️مقایسه کنید با #ارزشخبری شهرت! با قهرمانان دو صد متر؛ هزار متر؛ ماراتن! با خودمان که میخواهیم از همه عبور کنیم؛ از همه به هر قیمتی