#کلاس #متدولوژی #زوم
🔸درباره گفتمان
بعضی وقتها از بعضی از پرسشهای یکسان و همزمان که از من پرسیده میشود میتوانم حدس بزنم که احتمالا استادی به یک کلاس تحقیق داده و آنها هم همزمان یاد من افتادهاند!
ولی بگذارید به چیزی اعتراف کنم. در چنین مواقعی احساس میکنم تنها فرق من با رانندههای ماشینهای امداد و مکانیکی در بزرگراهها این است که آنها بر آسفالت میرانند و من در وب!
یکبار مورد خیلی جالبی پیش آمد. چند دانشجو این بار هم همزمان! - و بیآنکه خودشان خواسته باشند!- احساس کرده بودند باید در مورد مثلا Yو X مطالعه کنند و از من هم کمک بگیرند! من هم که مطالعهای در آن زمینه نداشتم بیتعارف گفتم به خدا بلد نیستم و در این زمینه کار نکردهام، چند نفرشان مجاب شدند؛ ولی یکی از انها ول کن نبود و میگفت شکسته نفسی میکنید و....
من هم واقعا برای اینکه کمکی به او کرده باشم ایمیلاش را فوروارد کردم برای دکتر #حسامالدین_آشنا و حتی خواهش کردم که به او کمک کند. حسام هم بدون معطلی جواب داد: یونس خان دلواپس نباش دانشجوی خودمه!
راستش از آن موقع به بعد دیگه جرئت فوروارد کردن هم ندارم.
اما برای موضوع همزمان این چند روز اخیر یعنی گفتمان که در این چند روزه چند پرسش دربارهاش داشتهام:
مشخصههای زبانی و نحوی در نشریات هم میتواند نوعی #گفتمان در سطح خرد تلقی شود؛ ولی سطح کلان آن همان رابطه متن (Text) و بافت (Context) است یعنی فرایندهای اجتماعی و فرهنگی حاکم بر متن.
چند مثال ساده بزنم: زبان حقوق یک گفتمان است و مثلا نمیتوان به راحتی متون حقوقی را درک کرد و یا به کار برد (مگر اینکه حقوقدان باشیم) و یا مثلا ادبیاتی که پزشکها و یا شاغلان در بانکها دارند و به کار میبرند نوعی گفتمان است.
و از یک زاویه دیگر: گفتمان سوسیالیسم؛ جامعه گرائی است؛ گفتمان کمونیسم؛ برابری و گفتمان سرمایه داری؛ آزادی (حالا در حرف یا عمل؟).
کسانی که بحث گفتمان را مطرح میکنند، میگویند واقعیت که خودش زبان ندارد که درباره خودش حرف بزند؛ پس همینکه افراد سعی میکنند راجع به واقعیت بگویند؛ دارند واقعیت را وارد گفتمان میکنند.
اما نگاه میشل فوکو متمایزتر و صریحتر است؛ او معتقد است نظام بیانی اساسا برخاسته از یک اراده معطوف به قدرت است و منجر به باز تولید مناسبات قدرت میشود؛ حال آنکه اگر دیدگاههای تئون ون دایک را هم درباره گفتمان خوانده باشید؛ او میگوید اساسیترین نقش گفتمان؛ باز تولید ساخت اجتماعی است.
در واقع فوکو آب پاکی ریخته بر همه چیز و میگوید علم و اندیشه بشر گفتمانی است. فوکو در بحث دیرینهشناسیاش میگوید همه علوم صورت گفتمانی دارند و بعد در بحث تبارشناسیاش هم نتیجه میگیرد که صورتهای گفتمانی با قدرت رابطه دارند و در اصل؛ آنچه پشت صورت گفتمانی است؛ قدرت است.
کسانی که میخواهند در این زمینه تحقیق کنند؛ در نظر داشته باشند که اساسا در مباحث ارتباطی، گفتمانهای معرفت شناسی را میتوان در چهار گروه طبقهبندی کرد:
۱. گفتمانهای مبتنی بر عینیگرائی (Objectivity) که اکثرا تئوریها و بحثهای مربوط به بازنمود (Representation) را مطرح میکنند؛
۲.گفتمانهای متمرکز بر ذهن و درک (Understanding) که بحثهای مربوط به معرفت و شناخت طرف توجه آنهاست؛
۳.گفتمانهای ساختارگرا که به دو گفتمان فوق بدبین (Suspicious) هستند؛
۴. گفتمانهای پساساختارگرا که به جان سه گفتمان فوق افتادهاند و آنها را آسیب پذیر (Vulnerability) میدانند.
🔸درباره گفتمان
بعضی وقتها از بعضی از پرسشهای یکسان و همزمان که از من پرسیده میشود میتوانم حدس بزنم که احتمالا استادی به یک کلاس تحقیق داده و آنها هم همزمان یاد من افتادهاند!
ولی بگذارید به چیزی اعتراف کنم. در چنین مواقعی احساس میکنم تنها فرق من با رانندههای ماشینهای امداد و مکانیکی در بزرگراهها این است که آنها بر آسفالت میرانند و من در وب!
یکبار مورد خیلی جالبی پیش آمد. چند دانشجو این بار هم همزمان! - و بیآنکه خودشان خواسته باشند!- احساس کرده بودند باید در مورد مثلا Yو X مطالعه کنند و از من هم کمک بگیرند! من هم که مطالعهای در آن زمینه نداشتم بیتعارف گفتم به خدا بلد نیستم و در این زمینه کار نکردهام، چند نفرشان مجاب شدند؛ ولی یکی از انها ول کن نبود و میگفت شکسته نفسی میکنید و....
من هم واقعا برای اینکه کمکی به او کرده باشم ایمیلاش را فوروارد کردم برای دکتر #حسامالدین_آشنا و حتی خواهش کردم که به او کمک کند. حسام هم بدون معطلی جواب داد: یونس خان دلواپس نباش دانشجوی خودمه!
راستش از آن موقع به بعد دیگه جرئت فوروارد کردن هم ندارم.
اما برای موضوع همزمان این چند روز اخیر یعنی گفتمان که در این چند روزه چند پرسش دربارهاش داشتهام:
مشخصههای زبانی و نحوی در نشریات هم میتواند نوعی #گفتمان در سطح خرد تلقی شود؛ ولی سطح کلان آن همان رابطه متن (Text) و بافت (Context) است یعنی فرایندهای اجتماعی و فرهنگی حاکم بر متن.
چند مثال ساده بزنم: زبان حقوق یک گفتمان است و مثلا نمیتوان به راحتی متون حقوقی را درک کرد و یا به کار برد (مگر اینکه حقوقدان باشیم) و یا مثلا ادبیاتی که پزشکها و یا شاغلان در بانکها دارند و به کار میبرند نوعی گفتمان است.
و از یک زاویه دیگر: گفتمان سوسیالیسم؛ جامعه گرائی است؛ گفتمان کمونیسم؛ برابری و گفتمان سرمایه داری؛ آزادی (حالا در حرف یا عمل؟).
کسانی که بحث گفتمان را مطرح میکنند، میگویند واقعیت که خودش زبان ندارد که درباره خودش حرف بزند؛ پس همینکه افراد سعی میکنند راجع به واقعیت بگویند؛ دارند واقعیت را وارد گفتمان میکنند.
اما نگاه میشل فوکو متمایزتر و صریحتر است؛ او معتقد است نظام بیانی اساسا برخاسته از یک اراده معطوف به قدرت است و منجر به باز تولید مناسبات قدرت میشود؛ حال آنکه اگر دیدگاههای تئون ون دایک را هم درباره گفتمان خوانده باشید؛ او میگوید اساسیترین نقش گفتمان؛ باز تولید ساخت اجتماعی است.
در واقع فوکو آب پاکی ریخته بر همه چیز و میگوید علم و اندیشه بشر گفتمانی است. فوکو در بحث دیرینهشناسیاش میگوید همه علوم صورت گفتمانی دارند و بعد در بحث تبارشناسیاش هم نتیجه میگیرد که صورتهای گفتمانی با قدرت رابطه دارند و در اصل؛ آنچه پشت صورت گفتمانی است؛ قدرت است.
کسانی که میخواهند در این زمینه تحقیق کنند؛ در نظر داشته باشند که اساسا در مباحث ارتباطی، گفتمانهای معرفت شناسی را میتوان در چهار گروه طبقهبندی کرد:
۱. گفتمانهای مبتنی بر عینیگرائی (Objectivity) که اکثرا تئوریها و بحثهای مربوط به بازنمود (Representation) را مطرح میکنند؛
۲.گفتمانهای متمرکز بر ذهن و درک (Understanding) که بحثهای مربوط به معرفت و شناخت طرف توجه آنهاست؛
۳.گفتمانهای ساختارگرا که به دو گفتمان فوق بدبین (Suspicious) هستند؛
۴. گفتمانهای پساساختارگرا که به جان سه گفتمان فوق افتادهاند و آنها را آسیب پذیر (Vulnerability) میدانند.