Forwarded from روزنامه ایران
⭕️ ملاحظات رسانه ای واکسن ایرانی
عباس رضایی ثمرین/ روزنامه نگار
🔹 کشور ما که طی سال های گذشته، مرجعیت رسانههای جریان اصلی، دچار خدشه شده، اساساً جلب اعتماد مردم به کمک این رسانهها کار دشواری است. این دشواری وقتی بیشتر میشود که قرار باشد، اعتماد مردم به کار، فرآیند یا پروژهای جلب شود که یک طرف آن دولت – به معنای اعم آن- است.
🔹 در سطور پیش رو، به برخی بایدها و نبایدهای مهم در این حوزه پرداختهام؛
یک- اولین مسأله مهم این است که نباید اطلاع رسانی درباره واکسن ایرانی کرونا به کانال رسانههای رسمی محدود شود. هر گونه طرح و برنامه در زمینه اطلاعرسانی در شرایط رسانهای امروز، بدون توجه به نقش رسانههای اجتماعی ابتر خواهد ماند
🔹 دو- واکسنسازی چنانکه اشاره شد یک پروژه علمی است و باید اطلاعرسانی درباره آن به اهل علم و دانش سپرده شود. اگر نگران پیچیدگیهای زبان علم هستید، باید بگویم که کارِ روزنامهنگاری علم دقیقاً همین است که مفاهیم پیچیده علمی را برای مخاطب عام رسانهها قابل فهم کند.
🔹 سه- هر گونه کمدقتی در طراحی استراتژی رسانهای، به راحتی میتواند «کووایران» را هم در اذهان عمومی در کنار آن پروژههای کمثمر ناموفق بنشاند. استراتژی رسانهای در صورتی موفق است که نام کووایران در اذهان عمومی به عنوان یک تلاش علمی جسورانه، شفاف و آزمونپذیر تداعی شود، نه واکسنی که تنها گزینه در دسترس مردم و دولت است و آن را از روی ناچاری و تحریم و عدم دسترسی به نمونههای خارجی انتخاب کردهاند. امروز اگر تصویر عمومی از کووایران، واجد چنین ویژگیهایی است یعنی راه به درستی طی شده اما اگر نیست، معنایش این است که نیازمند بازنگری در طراحی رسانهای و تاکتیکهای اطلاعرسانی هستیم.
🔹 چهار- پروژه واکسن ایرانی قطعاً جزء افتخارات جامعه علمی کشور و مسئولان و نهادهایی است که حامی یا متولی آن بودهاند. بدون تردید مجموعه سازنده و سرمایهگذار این واکسن، حق دارد از انتفاع مادی و معنوی کار بدیع و بزرگی که به ثمر رسانده بهره ببرد اما باید توجه کرد که هر گونه شتابزدگی برای بهرهبرداری تبلیغی، ممکن است سبب بدبینی و شکاکیت مردم شود.
🔹 پنج- اعتماد عمومی به واکسن ایرانی، از رهگذر پمپاژ اخبار منفی درباره واکسنها و واکسنسازهای خارجی نمیگذرد. اساساً مدلهای نفوذ و تأثیر در افکار عمومی امروزه دیگر اینقدر ساده و خطی نیست. این گونه اخبار، با در نظر گرفتن سطح متوسطی از سواد رسانهای برای عموم مردم، بیش از اینکه سبب جلب اعتماد به واکسن ایرانی شود، مردم را عصبانی میکند.
#روزنامه_ایران
بیشتر بخوانید👇👇
🔸https://www.ion.ir/news/662026
🔻 @Irannewspaper
عباس رضایی ثمرین/ روزنامه نگار
🔹 کشور ما که طی سال های گذشته، مرجعیت رسانههای جریان اصلی، دچار خدشه شده، اساساً جلب اعتماد مردم به کمک این رسانهها کار دشواری است. این دشواری وقتی بیشتر میشود که قرار باشد، اعتماد مردم به کار، فرآیند یا پروژهای جلب شود که یک طرف آن دولت – به معنای اعم آن- است.
🔹 در سطور پیش رو، به برخی بایدها و نبایدهای مهم در این حوزه پرداختهام؛
یک- اولین مسأله مهم این است که نباید اطلاع رسانی درباره واکسن ایرانی کرونا به کانال رسانههای رسمی محدود شود. هر گونه طرح و برنامه در زمینه اطلاعرسانی در شرایط رسانهای امروز، بدون توجه به نقش رسانههای اجتماعی ابتر خواهد ماند
🔹 دو- واکسنسازی چنانکه اشاره شد یک پروژه علمی است و باید اطلاعرسانی درباره آن به اهل علم و دانش سپرده شود. اگر نگران پیچیدگیهای زبان علم هستید، باید بگویم که کارِ روزنامهنگاری علم دقیقاً همین است که مفاهیم پیچیده علمی را برای مخاطب عام رسانهها قابل فهم کند.
🔹 سه- هر گونه کمدقتی در طراحی استراتژی رسانهای، به راحتی میتواند «کووایران» را هم در اذهان عمومی در کنار آن پروژههای کمثمر ناموفق بنشاند. استراتژی رسانهای در صورتی موفق است که نام کووایران در اذهان عمومی به عنوان یک تلاش علمی جسورانه، شفاف و آزمونپذیر تداعی شود، نه واکسنی که تنها گزینه در دسترس مردم و دولت است و آن را از روی ناچاری و تحریم و عدم دسترسی به نمونههای خارجی انتخاب کردهاند. امروز اگر تصویر عمومی از کووایران، واجد چنین ویژگیهایی است یعنی راه به درستی طی شده اما اگر نیست، معنایش این است که نیازمند بازنگری در طراحی رسانهای و تاکتیکهای اطلاعرسانی هستیم.
🔹 چهار- پروژه واکسن ایرانی قطعاً جزء افتخارات جامعه علمی کشور و مسئولان و نهادهایی است که حامی یا متولی آن بودهاند. بدون تردید مجموعه سازنده و سرمایهگذار این واکسن، حق دارد از انتفاع مادی و معنوی کار بدیع و بزرگی که به ثمر رسانده بهره ببرد اما باید توجه کرد که هر گونه شتابزدگی برای بهرهبرداری تبلیغی، ممکن است سبب بدبینی و شکاکیت مردم شود.
🔹 پنج- اعتماد عمومی به واکسن ایرانی، از رهگذر پمپاژ اخبار منفی درباره واکسنها و واکسنسازهای خارجی نمیگذرد. اساساً مدلهای نفوذ و تأثیر در افکار عمومی امروزه دیگر اینقدر ساده و خطی نیست. این گونه اخبار، با در نظر گرفتن سطح متوسطی از سواد رسانهای برای عموم مردم، بیش از اینکه سبب جلب اعتماد به واکسن ایرانی شود، مردم را عصبانی میکند.
#روزنامه_ایران
بیشتر بخوانید👇👇
🔸https://www.ion.ir/news/662026
🔻 @Irannewspaper
🔸ما اهالی "ایران"
▫️#جواد_دلیری - سردبیر روزنامه ایران
#روزنامه_ایران در مطلبی نوشت: نمیدانیم باید در بیستوشش سالگی روزنامه ایران، امیدوارانه جشن بگیریم و از گذشته بنویسیم یا درآغاز سال بیستوهفتم نومیدانه شروع سال جدید را بزمی دیگر بگیریم و از آینده بگوییم.
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم جواد دلیری سردبیر نوشت: برای همه «ایرانیان»، عمارت «ایران» نماد یک مکتب است، اول بهمن ۱۳۷۳ روزنامهای تازه؛ به میان مردم آمد تا «صدایی برای نسل نو» باشد. از آن روز تا امروز «ایران» تلاش کرد «زبان مردم» و «نگاه دولت» باشد و پلی میان هر دو. نام بلند «ایران» را بر پیشانیاش حک کردند و این روزنامه به گواه همه در اصلاح سیاست و فرهنگ و اجتماع قدمهای تأثیرگذاری برداشت. میگویند تاریخ ایران تاریخ پرتلاطم و آمیختگی است، بیشک در این مسیر اعصار و زمانهایی بودهاند که نقش تعیینکننده در سرنوشت فرهنگ و اجتماع ایران ایفا کردهاند، اینکه چقدر در این مسیر پرفراز و نشیب به آرمان «ایران» وفادار ماندهایم، کاغذهای زرد شده آرشیو سازمان اسناد ملی حکم خواهند کرد، چرا که تاریخ همیشه قاضی خوبی بوده است.
یک سال دیگر گذشت و «ایران» ما بزرگتر شد. مثل آدمیزاد؛ روزنامه هم، چنین است، روزنامه هم زنده است، گاهی مانند جوانی پر شر و شور است و زمانی چونان پیری سالخورده، محافظهکار و گاهی خسته از زمانه و ایامی امیدوار با نگاهی پر امید به سوی آینده. گاهی به قول استاد شریف #یونس_شکرخواه «باز ایستادیم» و گاهی چون همه آدمیان زندگی کردیم و پیش رفتیم. اپیدمی بیماری کرونا سال سختی را برای همه بهدنبال داشت، رنجها، غمها و مصیبتهای زیادی رقم خورد؛ بهناچار و در راستای همدردی با مصیبتدیدگان و عبرتآموزی دیگران، اخبار تلخ مرگ و میرها و مصائب جانکاه بازماندگان را پوشش دادیم.
هرچند تلاش کردیم پیامآور امید و سلامتی باشیم و وفادار به شعار فاصلهگذاری اجتماعی که با تولید گزارشهای تحلیلی آنلاین و محصولات تصویری که متضمن ضرورت دوران فاصلهگذاریهاست، به هئیت روزنامه کاغذی درآمدیم. آنلاین بودیم و دورکاری را برای حفظ سلامتی همکاران تجربه کردیم. باهمه خوبیها و بدیهایش و شاید الزام امروز باشد – هرچند معتقدم روزنامهنگاری در تحریریه و اتاق خبر جان تازهای میگیرد و سخن در اینباره بسیار است – اما تلاش کردیم به چرخه اطلاعرسانی و انتشار روزنامه آسیبی وارد نشود؛ با این حال جسم نحیف روزنامه در این سال بینصیب از مشکلات ریز و درشت نماند. من و شاید خیلیها هنوز معتقدیم عصر #روزنامههای_کاغذی پایان نیافته است، روزنامهنگار میمیرد اما روزنامه و اثر او همچون نامش جاودانه خواهد بود. زمانی که به نوشتن این یادداشت فکر میکردم، خبری ناگوار ما مطبوعاتیها را داغدار کرد، خانم شیده لالمی یکی از روزنامهنگاران صاحب سبک که سالیانی نیز در «ایران» قلم زد ناباورانه از این دنیا رخت بربست. از او نامی نیک و البته انبوهی «نوشته» و روشی خاص در روزنامهنگاری بر جای مانده است. جسم او در این دنیا نیست اما نام او(روزنامهنگار) حتماً جاودانه خواهد شد و رسم او(روزنامهنگاری) بیگمان ادامه خواهد یافت.
بهقول حافظ: اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
اقبال به روزنامه سالیانی بود که کم شده بود و امسال به مدد ویروس منحوس کرونا هم کمتر. اما همه مشکلات را بهگردن دیگران نمیاندازیم؛ خود ما هم نیز مقصریم منِ سردبیر و اعضای دیگر تحریریه، اما سهم من بیشتر و سهم همکاران به اندازهای دیگر. ما تلاش کردیم روزنامهنگاریای با کیفیت داشته باشیم. درست، اما فکر میکنم مخاطب ما ذائقه دیگری داشت. یکی از روزنامهنگاران باتجربه به من میگفت امروز باید بیشترین هزینه را جایی بپردازیم که ببینیم مخاطب از ما چه میخواهد. نمیتوان مثل گذشتهها فقط تولیدکننده باشیم و او مصرفکننده. چیزی که فکر میکنم از آن غفلت کردیم.
مخاطبِ امروز شتابان است، او منتظر خبر فوری نیست چرا که آن را در گوشیاش مییابد، او امروز اطلاعات و داده، تحلیل و تحقیق میخواهد. در دنیای اطلاعات گمراهکننده و اخبار جعلی (که این روزها همه از آن سخن میگویند) و ناآگاهیها، یک مرجعیت میخواهد همراه با اعتماد و صداقت. امروز روز جشن ماست اما بپذیریم ما روزنامهنگاران باید تلاش بیشتری کنیم و البته دولت و حاکمیت باید طاقت بیشتری داشته باشند. بگذریم
گفتا ز بخت بد اگر، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری، او را ز سر وا میکنم
▫️#جواد_دلیری - سردبیر روزنامه ایران
#روزنامه_ایران در مطلبی نوشت: نمیدانیم باید در بیستوشش سالگی روزنامه ایران، امیدوارانه جشن بگیریم و از گذشته بنویسیم یا درآغاز سال بیستوهفتم نومیدانه شروع سال جدید را بزمی دیگر بگیریم و از آینده بگوییم.
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم جواد دلیری سردبیر نوشت: برای همه «ایرانیان»، عمارت «ایران» نماد یک مکتب است، اول بهمن ۱۳۷۳ روزنامهای تازه؛ به میان مردم آمد تا «صدایی برای نسل نو» باشد. از آن روز تا امروز «ایران» تلاش کرد «زبان مردم» و «نگاه دولت» باشد و پلی میان هر دو. نام بلند «ایران» را بر پیشانیاش حک کردند و این روزنامه به گواه همه در اصلاح سیاست و فرهنگ و اجتماع قدمهای تأثیرگذاری برداشت. میگویند تاریخ ایران تاریخ پرتلاطم و آمیختگی است، بیشک در این مسیر اعصار و زمانهایی بودهاند که نقش تعیینکننده در سرنوشت فرهنگ و اجتماع ایران ایفا کردهاند، اینکه چقدر در این مسیر پرفراز و نشیب به آرمان «ایران» وفادار ماندهایم، کاغذهای زرد شده آرشیو سازمان اسناد ملی حکم خواهند کرد، چرا که تاریخ همیشه قاضی خوبی بوده است.
یک سال دیگر گذشت و «ایران» ما بزرگتر شد. مثل آدمیزاد؛ روزنامه هم، چنین است، روزنامه هم زنده است، گاهی مانند جوانی پر شر و شور است و زمانی چونان پیری سالخورده، محافظهکار و گاهی خسته از زمانه و ایامی امیدوار با نگاهی پر امید به سوی آینده. گاهی به قول استاد شریف #یونس_شکرخواه «باز ایستادیم» و گاهی چون همه آدمیان زندگی کردیم و پیش رفتیم. اپیدمی بیماری کرونا سال سختی را برای همه بهدنبال داشت، رنجها، غمها و مصیبتهای زیادی رقم خورد؛ بهناچار و در راستای همدردی با مصیبتدیدگان و عبرتآموزی دیگران، اخبار تلخ مرگ و میرها و مصائب جانکاه بازماندگان را پوشش دادیم.
هرچند تلاش کردیم پیامآور امید و سلامتی باشیم و وفادار به شعار فاصلهگذاری اجتماعی که با تولید گزارشهای تحلیلی آنلاین و محصولات تصویری که متضمن ضرورت دوران فاصلهگذاریهاست، به هئیت روزنامه کاغذی درآمدیم. آنلاین بودیم و دورکاری را برای حفظ سلامتی همکاران تجربه کردیم. باهمه خوبیها و بدیهایش و شاید الزام امروز باشد – هرچند معتقدم روزنامهنگاری در تحریریه و اتاق خبر جان تازهای میگیرد و سخن در اینباره بسیار است – اما تلاش کردیم به چرخه اطلاعرسانی و انتشار روزنامه آسیبی وارد نشود؛ با این حال جسم نحیف روزنامه در این سال بینصیب از مشکلات ریز و درشت نماند. من و شاید خیلیها هنوز معتقدیم عصر #روزنامههای_کاغذی پایان نیافته است، روزنامهنگار میمیرد اما روزنامه و اثر او همچون نامش جاودانه خواهد بود. زمانی که به نوشتن این یادداشت فکر میکردم، خبری ناگوار ما مطبوعاتیها را داغدار کرد، خانم شیده لالمی یکی از روزنامهنگاران صاحب سبک که سالیانی نیز در «ایران» قلم زد ناباورانه از این دنیا رخت بربست. از او نامی نیک و البته انبوهی «نوشته» و روشی خاص در روزنامهنگاری بر جای مانده است. جسم او در این دنیا نیست اما نام او(روزنامهنگار) حتماً جاودانه خواهد شد و رسم او(روزنامهنگاری) بیگمان ادامه خواهد یافت.
بهقول حافظ: اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
اقبال به روزنامه سالیانی بود که کم شده بود و امسال به مدد ویروس منحوس کرونا هم کمتر. اما همه مشکلات را بهگردن دیگران نمیاندازیم؛ خود ما هم نیز مقصریم منِ سردبیر و اعضای دیگر تحریریه، اما سهم من بیشتر و سهم همکاران به اندازهای دیگر. ما تلاش کردیم روزنامهنگاریای با کیفیت داشته باشیم. درست، اما فکر میکنم مخاطب ما ذائقه دیگری داشت. یکی از روزنامهنگاران باتجربه به من میگفت امروز باید بیشترین هزینه را جایی بپردازیم که ببینیم مخاطب از ما چه میخواهد. نمیتوان مثل گذشتهها فقط تولیدکننده باشیم و او مصرفکننده. چیزی که فکر میکنم از آن غفلت کردیم.
مخاطبِ امروز شتابان است، او منتظر خبر فوری نیست چرا که آن را در گوشیاش مییابد، او امروز اطلاعات و داده، تحلیل و تحقیق میخواهد. در دنیای اطلاعات گمراهکننده و اخبار جعلی (که این روزها همه از آن سخن میگویند) و ناآگاهیها، یک مرجعیت میخواهد همراه با اعتماد و صداقت. امروز روز جشن ماست اما بپذیریم ما روزنامهنگاران باید تلاش بیشتری کنیم و البته دولت و حاکمیت باید طاقت بیشتری داشته باشند. بگذریم
گفتا ز بخت بد اگر، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری، او را ز سر وا میکنم