#زوم🔸رمزگذاری چیست؟
▫️ نوشته تیکو رومئو*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
اصطلاح #رمزگذاری و دیگر اصطلاح وابسته به آن، یعنی #رمزگشایی، از مدل معنایی رمز ریشه گرفتهاند.
مدل معنايي رمز نيز در چارچوب #نشانهشناسي و نظرية اطلاع رشد يافته است. مدل رمز در سادهترين صورت، توصيفکننده فرايندهاي ارتباطي به عنوان يک امر دوسويه است که بين فرستنده و گيرنده صورت ميگيرد.
فرستنده، در مرحله رمزگذاري (encoding)، اطلاعات را به وسيله يک رسانه فيزيکي، به صورت پيامي از سيگنالها که بر اساس يک رمز اجتماعي مشترک تعريف شده است، ارسال ميکند. گيرنده پس از دريافت سيگنال ميتواند با استفاده از همان رمز، اطلاعاتي را که بر اساس آن مخابره شده است، رمزگشايي کند.
متن کامل
▫️ نوشته تیکو رومئو*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
اصطلاح #رمزگذاری و دیگر اصطلاح وابسته به آن، یعنی #رمزگشایی، از مدل معنایی رمز ریشه گرفتهاند.
مدل معنايي رمز نيز در چارچوب #نشانهشناسي و نظرية اطلاع رشد يافته است. مدل رمز در سادهترين صورت، توصيفکننده فرايندهاي ارتباطي به عنوان يک امر دوسويه است که بين فرستنده و گيرنده صورت ميگيرد.
فرستنده، در مرحله رمزگذاري (encoding)، اطلاعات را به وسيله يک رسانه فيزيکي، به صورت پيامي از سيگنالها که بر اساس يک رمز اجتماعي مشترک تعريف شده است، ارسال ميکند. گيرنده پس از دريافت سيگنال ميتواند با استفاده از همان رمز، اطلاعاتي را که بر اساس آن مخابره شده است، رمزگشايي کند.
متن کامل
عرصههای ارتباطی
#سینماویژن 🔸 میان متنی بودن در سینما ▫️نوشته #روبرتا_ایپیرسون ▫️ ترجمه #یونس_شکرخواه اصطلاح میان متنی بودن (intertextuality) یا همان #بینامتنیت در بنیادینترین معنا، به رابطه یک متن با یک متن یا چندین متن دیگر اشاره دارد.همانطور که محققان ادبی به دنبال…
برای مثال، در فیلم پیشتازان فضا؛ نخستین برخورد (جاناتان فریکس، ۱۹۹۶)، کاپیتان پرمشغله سفینه جین لوک پیکارد، در پی انتقامگیری از بورگ است که یک موجود فضایی است با نژادی نیمه بیولوژیک ـ نیمه مکانیکی که در گذشته آزار بسیاری به او رسانیده است.
میتوان در این زمینه به مشابهتهای داستان نخستین برخورد و داستان موبی دیک ساخته ملویلز اشاره کرد که در آن ذهن کاپیتان ایهب به طور مشابهی درگیر انتقامگیری از نهنگ سفید بزرگی است که پای او را بلعیده.
البته، خود متن این رابطه را در آنجا که پیکارد از رمان ملویل نقل قول میکند، آشکار میسازد. بیشک، فیلمها نه تنها از منابع ادبی، بلکه از منابع سینمایی نیز نقل قول میکنند؛ برای مثال در فیلم تسخیر ناپذیران (۱۹۸۷)، کالسکه یک بچه در حین تبادل آتش میان افراد خوب و بد از پلههای یک ایستگاه راهآهن به پایین کج میشود. در اینجا کارگردان فیلم، برایان دیپالما، سکانس پلههای مشهور اودسا را از فیلم رزمناو پوتمکین (سرگئی آیزنشتاین، ۱۹۲۵) استفاده میکند؛ سکانسی که محققان سینما گاهی اوقات به عنوان یک بزرگداشت به آن اشاره میکنند.
#جولیا_کریستوا در سال ۱۹۶۹، ساختارگرای فرانسوی، مفهوم نظری پیچیدهتری را از میانمتنی بودن صورتبندی کرد که تقریباً تأثیر زیادی بر مطالعات تلویزیون و فیلم بر جای گذاشت. صورتبندی سادهتر میان متنی شده - که در بالا به آن اشاره شد - تنها یک متن را به متن دیگر مرتبط میکرد.
کریستوا به طور ضمنی عنوان کرد که هیچ چیز خارج از میانمتنی بودن وجود ندارد: هر متنی به صورت چیدمانی از نقل قولها شکل میگیرد، هر متنی عبارت است از جذب و دگردیسی سایر متنها (کریستوا، ۱۹۶۹)؛ به بیان دیگر، تمامی متنها به سایر متنهایی که به طور تلویحی یا ضمنی به آنها اشاره میکنند وابسته هستند.
موضوع اولیه تحلیل را میتوان #متن در نظر گرفت، متنی که به متن دیگر ارجاع میدهد، میان متنها را میسازد یا آنچه را که #امبرتو_اکو چارچوب #میانمتنی مینامد
این مفهومسازی از میان متنی بودن، دو گسست نظری کلیدی را با مطالعات رسانهای و ادبی گذشته به وجود آورد.
نخست اینکه میانمتنی بودن ما را وامیدارد تا مفهوم قرن نوزدهمی نویسنده را زیر سوال ببریم.
از آنجا که تمامی متنها به متنهای دیگری ارجاع میشوند، پس نویسنده به طور ساده محل تقاطع چارچوبهای میان متنی است، نه خالق متنی منحصر به فرد و اصیل. بنابراین، برداشت ساختارگرایانه از میانمتنی بودن به طور جزئی افول پارادیم مولف را در مطالعات سینمایی توجیه میکند.
دوم اینکه، میانمتنی بودن ما را وامیدارد تا رابطه میان متنها و جوامعی که آنها را به وجود میآورند، بازفهم کنیم. بر خلاف مطالعات رسانهای مایل به جامعهشناسی، متنها مستقیماً جهان واقعی را منعکس نمیکنند، بلکه بیشتر، سایر برساختههای آن جهان را که همواره از پیش، متنبندی شدهاند، مورد استفاده قرار میدهند. به عنوان مثال، هیچکس سعی نمیکند که بازنمایی تاریخ را در فیلمی مانند تولد یک ملت (دی. دبلیو. گریفیث، ۱۹۱۵)، خلاف واقع، و یا خلاف وقایع تاریخی عینی بداند، بلکه سعی میکند تا این فیلم را با سایر بازنماییها از جنگهای مدنی آمریکا؛ مانند آنچه در کتابهای درسی، رمانهای تاریخی و سایر فیلمها آمده، مقایسه کند.
محققان، میانمتنی بودن همهجانبه را جنبهای کلیدی از فرهنگ رایج #پستمدرن میدانند. محققان مطالعات تلویزیونی درباره هشیاری میانمتنی گسترده به نمایش در آمده در برنامههای کالتی (cult) مانند توئین پیکس (twin peaks) (مجموعه تلویزیونی درام آمریکایی)، انتقامجویان، پروندههای ایکس و زینا: پرنسس جنگجو مطالبی نوشتهاند. برای مثال جیم کولینز درباره توئین پیکس میگوید: سبک آن به دلیل استفاده از تعدادی از قراردادهای بصری، روایتی و موضوعی که برگرفته از وحشت بربری، داستان علمی ـ تخیلی و شیوه کار پلیسی و همچنین سریالهای صابونی و آبکی است به طرز پرخاشگرانهای التقاطی است.
مخاطب باید همواره درگیر ماجرا باشد. نوسان نواختی و در هم آمیزی برنامه، بیننده را تشویق میکند تا مجموعهای از انتظارها و راهبردهای رمزگذاری شده و همیشه متغیر را فعال کند. در دوره پستمدرن، تولیدکنندگان و مخاطبان در شبکههای فشردهای از میانمتنی بودن که متنها در درون آن #رمزگذاری و #رمزگشایی میشود، زندگی میکنند و متنها سایر متون را به سبکی آگاه، خودآگاه و بازیگوشانه در بر میگیرند.
ROBERTA E. PEARSON
@younesshokrkhah
میتوان در این زمینه به مشابهتهای داستان نخستین برخورد و داستان موبی دیک ساخته ملویلز اشاره کرد که در آن ذهن کاپیتان ایهب به طور مشابهی درگیر انتقامگیری از نهنگ سفید بزرگی است که پای او را بلعیده.
البته، خود متن این رابطه را در آنجا که پیکارد از رمان ملویل نقل قول میکند، آشکار میسازد. بیشک، فیلمها نه تنها از منابع ادبی، بلکه از منابع سینمایی نیز نقل قول میکنند؛ برای مثال در فیلم تسخیر ناپذیران (۱۹۸۷)، کالسکه یک بچه در حین تبادل آتش میان افراد خوب و بد از پلههای یک ایستگاه راهآهن به پایین کج میشود. در اینجا کارگردان فیلم، برایان دیپالما، سکانس پلههای مشهور اودسا را از فیلم رزمناو پوتمکین (سرگئی آیزنشتاین، ۱۹۲۵) استفاده میکند؛ سکانسی که محققان سینما گاهی اوقات به عنوان یک بزرگداشت به آن اشاره میکنند.
#جولیا_کریستوا در سال ۱۹۶۹، ساختارگرای فرانسوی، مفهوم نظری پیچیدهتری را از میانمتنی بودن صورتبندی کرد که تقریباً تأثیر زیادی بر مطالعات تلویزیون و فیلم بر جای گذاشت. صورتبندی سادهتر میان متنی شده - که در بالا به آن اشاره شد - تنها یک متن را به متن دیگر مرتبط میکرد.
کریستوا به طور ضمنی عنوان کرد که هیچ چیز خارج از میانمتنی بودن وجود ندارد: هر متنی به صورت چیدمانی از نقل قولها شکل میگیرد، هر متنی عبارت است از جذب و دگردیسی سایر متنها (کریستوا، ۱۹۶۹)؛ به بیان دیگر، تمامی متنها به سایر متنهایی که به طور تلویحی یا ضمنی به آنها اشاره میکنند وابسته هستند.
موضوع اولیه تحلیل را میتوان #متن در نظر گرفت، متنی که به متن دیگر ارجاع میدهد، میان متنها را میسازد یا آنچه را که #امبرتو_اکو چارچوب #میانمتنی مینامد
این مفهومسازی از میان متنی بودن، دو گسست نظری کلیدی را با مطالعات رسانهای و ادبی گذشته به وجود آورد.
نخست اینکه میانمتنی بودن ما را وامیدارد تا مفهوم قرن نوزدهمی نویسنده را زیر سوال ببریم.
از آنجا که تمامی متنها به متنهای دیگری ارجاع میشوند، پس نویسنده به طور ساده محل تقاطع چارچوبهای میان متنی است، نه خالق متنی منحصر به فرد و اصیل. بنابراین، برداشت ساختارگرایانه از میانمتنی بودن به طور جزئی افول پارادیم مولف را در مطالعات سینمایی توجیه میکند.
دوم اینکه، میانمتنی بودن ما را وامیدارد تا رابطه میان متنها و جوامعی که آنها را به وجود میآورند، بازفهم کنیم. بر خلاف مطالعات رسانهای مایل به جامعهشناسی، متنها مستقیماً جهان واقعی را منعکس نمیکنند، بلکه بیشتر، سایر برساختههای آن جهان را که همواره از پیش، متنبندی شدهاند، مورد استفاده قرار میدهند. به عنوان مثال، هیچکس سعی نمیکند که بازنمایی تاریخ را در فیلمی مانند تولد یک ملت (دی. دبلیو. گریفیث، ۱۹۱۵)، خلاف واقع، و یا خلاف وقایع تاریخی عینی بداند، بلکه سعی میکند تا این فیلم را با سایر بازنماییها از جنگهای مدنی آمریکا؛ مانند آنچه در کتابهای درسی، رمانهای تاریخی و سایر فیلمها آمده، مقایسه کند.
محققان، میانمتنی بودن همهجانبه را جنبهای کلیدی از فرهنگ رایج #پستمدرن میدانند. محققان مطالعات تلویزیونی درباره هشیاری میانمتنی گسترده به نمایش در آمده در برنامههای کالتی (cult) مانند توئین پیکس (twin peaks) (مجموعه تلویزیونی درام آمریکایی)، انتقامجویان، پروندههای ایکس و زینا: پرنسس جنگجو مطالبی نوشتهاند. برای مثال جیم کولینز درباره توئین پیکس میگوید: سبک آن به دلیل استفاده از تعدادی از قراردادهای بصری، روایتی و موضوعی که برگرفته از وحشت بربری، داستان علمی ـ تخیلی و شیوه کار پلیسی و همچنین سریالهای صابونی و آبکی است به طرز پرخاشگرانهای التقاطی است.
مخاطب باید همواره درگیر ماجرا باشد. نوسان نواختی و در هم آمیزی برنامه، بیننده را تشویق میکند تا مجموعهای از انتظارها و راهبردهای رمزگذاری شده و همیشه متغیر را فعال کند. در دوره پستمدرن، تولیدکنندگان و مخاطبان در شبکههای فشردهای از میانمتنی بودن که متنها در درون آن #رمزگذاری و #رمزگشایی میشود، زندگی میکنند و متنها سایر متون را به سبکی آگاه، خودآگاه و بازیگوشانه در بر میگیرند.
ROBERTA E. PEARSON
@younesshokrkhah
🔸مسأله کرونا و بدن ایرانی
▫️دکتر #نعمتالله_فاضلی
موقعیت کرونایی و بحرانیای که در حال حاضر جامعه ایران آن را تجربه میکند، «موقعیتی استثنایی» (state of exception) به معنای واقعی کلمه است.
«موقعیت استثنایی» مفهوم انتقادی است که #کارل_اشمیت و #جورجیو_آگامبن بکار بردهاند. بیان کننده وضعیتی است که حکومت به نام «خیر جمعی» و منفعت همگانی، خود را مجاز میبیند که به دلیل «وضعیت اضطراری» از قانون پا را فراتر بگذارد و امر و نهیهای سیاسی بر شهروندان تحمیل کند. اما در اینجا موقعیت استثایی را در معنای انسان شناسانهاش در نظر دارم.
موقعیت استثنایی زمانی به وجود میآید که زندگی در آن #آشنایی_زداییشده (defamiliarization) و تمام لایههای پنهان و درونی فرهنگی و تاریخی و اجتماعی آن به شیوههای پیچیدهای از حالت خودآگاه به ناخودآگاه کشیده میشوند.
موقعیت عادی، موقعیتی است که مردم به صورت ناخودگاه و بر حسب عادت و مطابق کلیشهها و باورها و دانش مشترک جمعی و تاریخی، رفتار و عمل میکنند. در موقعیت عادی و متعارف، مردم مطابق «فرهنگ مسلط» عمل میکنند.
در موقعیت عادی، باورها و الگوهای فرهنگی و پیش فرضهای فرهنگی و تاریخی رسوب یافته در وجود فردی و جمعی ما، پنهان هستند و بدیهی و طبیعی انگاشتهاند. اما در #موقعیت_استثنایی، فرهنگ از پستوی ناخودآگاه جمعی ما بیرون میآید؛ چنان که گویی با صدای بلند همه مفروضات و باورهای پیدا و پنهان ما با ما سخن میگویند. در این موقعیت، همه چیز به پرسش جدی و بحث مناقشه انگیز تبدیل میشود.
در موقعیت استثنایی، همه چیز مسأله میشود و ربط، اهمیت یا حتی درستی و نادرستی باورهای مسلط تاریخی، دینی و فرهنگی به روی صحنه ذهن ما میآیند. چیزی در «پشت صحنه» باقی نمیماند؛ همه پیش فرضهای فکری و اعتقادی که «پشت صحنه» زندگی روزمره، و سازنده و حامی مقولات مهمی مانند جنسیت، نژاد، قومیت، هویت، انسان، زمان، مکان و هر چیز دیگر، به «روی صحنه ی» گفتگوهای جمعی میآیند.
در این موقعیت دیگر «فرضهای اعتقادی» و به تعبیر #جورج_لیکاف «ناآگاه شناختی» ما در امنیت و آرامش نخواهند بود. در موقعیت استثنایی، «مسالههای فرهنگی» شکل میگیرند و صورت بندی میشوند و ما فرایند مسألهمند شدن (problematization) فرهنگ و زندگی روزمره را با چشم غیر مسلح مشاهده میکنیم.
موقعیت استثنایی در قلمرو فرهنگ زمانی حداکثر ظرفیت خودش را آشکار میسازد که پای «بدن آدمی »در میان باشد. اپیدمی کرونا در ایران چنین رخدادی را شکل داده است.
در این موقعیت، مساله بدن و سلامتی و بیماری در جامعه ایران به شیوهای کاملا فراگیر و همگانی خود را آشکار کرده است. بدین معنا که به واسطه تهدیدی که کرونا ویروس متوجه بدن ما شده، اکنون به سخن درآمده و «بدن انسان ایرانی» آن شکل از «آگاهی جسمانی»ای که در طی تاریخ برای آن #رمزگذاری شده و امکان فهمیدن و ارتباط برقرار کردن و زیستن را داشتهاند، اکنون این بدن در جلوی چشم همگان است.
#بدن_ایرانی شده، بدنی است که در موقعیت استثنایی کرونایی با ما سخن میگوید. در چنین موقعیتی که #رسانهها، #شبکههای اجتماعی و مطبوعات لحظه به لحظه به کمک تصاویر، فیلمها، کلمات و تمام نشانههای موجود در تکاپو هستند تا این بدن را بازنمایی کرده و به نوعی سخنهای این بدن را بشنوند. در چنین موقعیتی بدن ایرانی شده که خود را در معرض تهدید میبیند، تمام ظرفیتها و قابلیتهای خود را به نمایش گذاشته است.
در این میدان #رسانهای_شده که بدن ایرانی شده قرار دارد، برخی از مهمترین چالشهایی که «فرهنگ سلامت» و باورها و ارزشها و تجربههای پزشکی مدرن در ایران تجربه کرده است نیز در «محک آزمون جمعی» قرار گرفته است.
از سویی رسانهها با عرضه انفجار گونه اطلاعات، تصاویر، خبرها و بیانیهها، دانشها و آمار تلاش میکنند تا بدن ایرانی شده را نسبت به تهدید و خطری که او را در برگرفته حساس، هوشیار و آگاه سازند؛ و از سویی دیگر، همین رسانهها بسیج شدهاند تا او را توانمند ساخته، آموزش داده و روحیه و انرژی عاطفی لازم برای مقاومت و مبارزه با این موقعیت استثنایی را به او اعطا یا القاء کنند.
@younesshokrkhah
▫️دکتر #نعمتالله_فاضلی
موقعیت کرونایی و بحرانیای که در حال حاضر جامعه ایران آن را تجربه میکند، «موقعیتی استثنایی» (state of exception) به معنای واقعی کلمه است.
«موقعیت استثنایی» مفهوم انتقادی است که #کارل_اشمیت و #جورجیو_آگامبن بکار بردهاند. بیان کننده وضعیتی است که حکومت به نام «خیر جمعی» و منفعت همگانی، خود را مجاز میبیند که به دلیل «وضعیت اضطراری» از قانون پا را فراتر بگذارد و امر و نهیهای سیاسی بر شهروندان تحمیل کند. اما در اینجا موقعیت استثایی را در معنای انسان شناسانهاش در نظر دارم.
موقعیت استثنایی زمانی به وجود میآید که زندگی در آن #آشنایی_زداییشده (defamiliarization) و تمام لایههای پنهان و درونی فرهنگی و تاریخی و اجتماعی آن به شیوههای پیچیدهای از حالت خودآگاه به ناخودآگاه کشیده میشوند.
موقعیت عادی، موقعیتی است که مردم به صورت ناخودگاه و بر حسب عادت و مطابق کلیشهها و باورها و دانش مشترک جمعی و تاریخی، رفتار و عمل میکنند. در موقعیت عادی و متعارف، مردم مطابق «فرهنگ مسلط» عمل میکنند.
در موقعیت عادی، باورها و الگوهای فرهنگی و پیش فرضهای فرهنگی و تاریخی رسوب یافته در وجود فردی و جمعی ما، پنهان هستند و بدیهی و طبیعی انگاشتهاند. اما در #موقعیت_استثنایی، فرهنگ از پستوی ناخودآگاه جمعی ما بیرون میآید؛ چنان که گویی با صدای بلند همه مفروضات و باورهای پیدا و پنهان ما با ما سخن میگویند. در این موقعیت، همه چیز به پرسش جدی و بحث مناقشه انگیز تبدیل میشود.
در موقعیت استثنایی، همه چیز مسأله میشود و ربط، اهمیت یا حتی درستی و نادرستی باورهای مسلط تاریخی، دینی و فرهنگی به روی صحنه ذهن ما میآیند. چیزی در «پشت صحنه» باقی نمیماند؛ همه پیش فرضهای فکری و اعتقادی که «پشت صحنه» زندگی روزمره، و سازنده و حامی مقولات مهمی مانند جنسیت، نژاد، قومیت، هویت، انسان، زمان، مکان و هر چیز دیگر، به «روی صحنه ی» گفتگوهای جمعی میآیند.
در این موقعیت دیگر «فرضهای اعتقادی» و به تعبیر #جورج_لیکاف «ناآگاه شناختی» ما در امنیت و آرامش نخواهند بود. در موقعیت استثنایی، «مسالههای فرهنگی» شکل میگیرند و صورت بندی میشوند و ما فرایند مسألهمند شدن (problematization) فرهنگ و زندگی روزمره را با چشم غیر مسلح مشاهده میکنیم.
موقعیت استثنایی در قلمرو فرهنگ زمانی حداکثر ظرفیت خودش را آشکار میسازد که پای «بدن آدمی »در میان باشد. اپیدمی کرونا در ایران چنین رخدادی را شکل داده است.
در این موقعیت، مساله بدن و سلامتی و بیماری در جامعه ایران به شیوهای کاملا فراگیر و همگانی خود را آشکار کرده است. بدین معنا که به واسطه تهدیدی که کرونا ویروس متوجه بدن ما شده، اکنون به سخن درآمده و «بدن انسان ایرانی» آن شکل از «آگاهی جسمانی»ای که در طی تاریخ برای آن #رمزگذاری شده و امکان فهمیدن و ارتباط برقرار کردن و زیستن را داشتهاند، اکنون این بدن در جلوی چشم همگان است.
#بدن_ایرانی شده، بدنی است که در موقعیت استثنایی کرونایی با ما سخن میگوید. در چنین موقعیتی که #رسانهها، #شبکههای اجتماعی و مطبوعات لحظه به لحظه به کمک تصاویر، فیلمها، کلمات و تمام نشانههای موجود در تکاپو هستند تا این بدن را بازنمایی کرده و به نوعی سخنهای این بدن را بشنوند. در چنین موقعیتی بدن ایرانی شده که خود را در معرض تهدید میبیند، تمام ظرفیتها و قابلیتهای خود را به نمایش گذاشته است.
در این میدان #رسانهای_شده که بدن ایرانی شده قرار دارد، برخی از مهمترین چالشهایی که «فرهنگ سلامت» و باورها و ارزشها و تجربههای پزشکی مدرن در ایران تجربه کرده است نیز در «محک آزمون جمعی» قرار گرفته است.
از سویی رسانهها با عرضه انفجار گونه اطلاعات، تصاویر، خبرها و بیانیهها، دانشها و آمار تلاش میکنند تا بدن ایرانی شده را نسبت به تهدید و خطری که او را در برگرفته حساس، هوشیار و آگاه سازند؛ و از سویی دیگر، همین رسانهها بسیج شدهاند تا او را توانمند ساخته، آموزش داده و روحیه و انرژی عاطفی لازم برای مقاومت و مبارزه با این موقعیت استثنایی را به او اعطا یا القاء کنند.
@younesshokrkhah