#شعر🔸سرود گل
با همین دیدگان اشک آلود
از همین روزن گشوده به دود
به پرستو به گل به سبزه درود
زندهیاد #فریدون_مشییری (۱۳۰۵ – ۱۳۷۹)
با همین دیدگان اشک آلود
از همین روزن گشوده به دود
به پرستو به گل به سبزه درود
زندهیاد #فریدون_مشییری (۱۳۰۵ – ۱۳۷۹)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شعر🔸رابیندرانات تاگور
هیجدهم آذرماه، زادروز #فتحالله_مجتبائی (۱۳۰۶) عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
▫️سرودی از گیتانجلی (غزلوارههای عرفانی تاگور) از کتاب گزیدهای از سرودههای رابیندرانات تاگور
ترجمهٔ استاد #فتحالله_مجتبائی
@theapll
هیجدهم آذرماه، زادروز #فتحالله_مجتبائی (۱۳۰۶) عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
▫️سرودی از گیتانجلی (غزلوارههای عرفانی تاگور) از کتاب گزیدهای از سرودههای رابیندرانات تاگور
ترجمهٔ استاد #فتحالله_مجتبائی
@theapll
#شعر🔸ضمیر
یار مرا چو اشتران باز مهار میکشد
اشتر مست خویش را در چه قطار میکشد
جان و تنم بخست او شیشه من شکست او
گردن من به بست او تا به چه کار میکشد
شست ویم چو ماهیان جانب خشک میبرد
دام دلم به جانب میر شکار میکشد
آنک قطار ابر را زیر فلک چو اشتران
ساقی دشت میکند برکه و غار میکشد
رعد همیزند دهل زنده شدست جزو و کل
در دل شاخ و مغز گل بوی بهار میکشد
آنک ضمیر دانه را علت میوه میکند
راز دل درخت را بر سر دار میکشد
لطف بهار بشکند رنج خمار باغ را
گرچه جفای دی کنون سوی خمار میکشد
#مولوی
یار مرا چو اشتران باز مهار میکشد
اشتر مست خویش را در چه قطار میکشد
جان و تنم بخست او شیشه من شکست او
گردن من به بست او تا به چه کار میکشد
شست ویم چو ماهیان جانب خشک میبرد
دام دلم به جانب میر شکار میکشد
آنک قطار ابر را زیر فلک چو اشتران
ساقی دشت میکند برکه و غار میکشد
رعد همیزند دهل زنده شدست جزو و کل
در دل شاخ و مغز گل بوی بهار میکشد
آنک ضمیر دانه را علت میوه میکند
راز دل درخت را بر سر دار میکشد
لطف بهار بشکند رنج خمار باغ را
گرچه جفای دی کنون سوی خمار میکشد
#مولوی
#شعر🔸بند بگسل
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بیروزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
گر بریزی بحر را در کوزهای
چند گنجد؟ قسمت یک روزهای
کوزهی چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد
#مولوی
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بیروزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
گر بریزی بحر را در کوزهای
چند گنجد؟ قسمت یک روزهای
کوزهی چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد
#مولوی
@shafiei_kadkani
#شعر🔸هیچ روشنفکری بهتر از فروغ به ستیزهٔ با سنّت برنخاست
▫️با یاد شاعر فقید فروغ فرخزاد، در زادروزِ او
ما در قرن بیستم روشنفکران بسیاری داشتهایم که به ويرانی «سنّت»ها کمر بسته و برخاستهاند و تمام کوشش آنان تخریب اساس سنّتها بوده است چه به صورت آثار داستانیِ بزرگ (بوف کور در نیمهٔ اول قرن بیستم) و چه در شکل مقالات و کتابهای بسیار وسیع و استدلالی (آثار کسروی و ارانی)، اما هیچیک از آنان، بیگمان، در درونِ خویش تا بدین پایه [که #فروغ_فرخزاد توانست] گسیختگی از سنّت را نتوانستهاند تصویر کنند. در بوف کور، دشمنی صریح با سنّت، خواننده را، حتی گاه، به ستیز خردمندانه با نویسنده فرا میخواند. اما در تصویری که فروغ از گسستنِ خویش ارائه میدهد، چه بخواهیم و چه نخواهیم، غیرمستقیم، این سنّت است که از ما دور میشود و ما را رها میکند. باید بپذیریم که عالیترین تصویر عبور از سنّت، در ادبیات نیمهٔ دوم قرن بیستم ما، در شعر اوست که زیباترین تجلّی خود را آشکار میکند.
شاملو و اخوان با همهٔ ستیزه آشکاری که گاه با الاهیّات و سنّتِ اِلاهیّاتیِ حاکم داشتهاند، نتوانستهاند چنین گذاری را، در بیان هنریِ خويش آینگی کنند، گیرم صریحترین رویارویی با الاهیّات را نیز در شعرِ خود عرضه کرده باشند برای نمونه، گزارش از اخوان ثالث و در آستانه از شاملو.
از این دیدگاه، که دیدگاهِ هنری است و هیچ زرّادخانهٔ مجهّز به بمب اتمی و ئیدروژنی هم نمیتواند به جنگش بیاید، بنگریم، هیچ روشنفکری بهتر از فروغ به ستیزهٔ با سنّت برنخاسته است، دیگران شعار دادهاند و دشنام و اگر به تحلیل سبکشناسیک آثارشان بپردازیم، در جدال با سنّت، خود گرفتار تناقضهای خندهآوری نیز شدهاند.
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
با چراغ و آینه، صص ۵۶۹–۵۶۸
#شعر🔸هیچ روشنفکری بهتر از فروغ به ستیزهٔ با سنّت برنخاست
▫️با یاد شاعر فقید فروغ فرخزاد، در زادروزِ او
ما در قرن بیستم روشنفکران بسیاری داشتهایم که به ويرانی «سنّت»ها کمر بسته و برخاستهاند و تمام کوشش آنان تخریب اساس سنّتها بوده است چه به صورت آثار داستانیِ بزرگ (بوف کور در نیمهٔ اول قرن بیستم) و چه در شکل مقالات و کتابهای بسیار وسیع و استدلالی (آثار کسروی و ارانی)، اما هیچیک از آنان، بیگمان، در درونِ خویش تا بدین پایه [که #فروغ_فرخزاد توانست] گسیختگی از سنّت را نتوانستهاند تصویر کنند. در بوف کور، دشمنی صریح با سنّت، خواننده را، حتی گاه، به ستیز خردمندانه با نویسنده فرا میخواند. اما در تصویری که فروغ از گسستنِ خویش ارائه میدهد، چه بخواهیم و چه نخواهیم، غیرمستقیم، این سنّت است که از ما دور میشود و ما را رها میکند. باید بپذیریم که عالیترین تصویر عبور از سنّت، در ادبیات نیمهٔ دوم قرن بیستم ما، در شعر اوست که زیباترین تجلّی خود را آشکار میکند.
شاملو و اخوان با همهٔ ستیزه آشکاری که گاه با الاهیّات و سنّتِ اِلاهیّاتیِ حاکم داشتهاند، نتوانستهاند چنین گذاری را، در بیان هنریِ خويش آینگی کنند، گیرم صریحترین رویارویی با الاهیّات را نیز در شعرِ خود عرضه کرده باشند برای نمونه، گزارش از اخوان ثالث و در آستانه از شاملو.
از این دیدگاه، که دیدگاهِ هنری است و هیچ زرّادخانهٔ مجهّز به بمب اتمی و ئیدروژنی هم نمیتواند به جنگش بیاید، بنگریم، هیچ روشنفکری بهتر از فروغ به ستیزهٔ با سنّت برنخاسته است، دیگران شعار دادهاند و دشنام و اگر به تحلیل سبکشناسیک آثارشان بپردازیم، در جدال با سنّت، خود گرفتار تناقضهای خندهآوری نیز شدهاند.
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
با چراغ و آینه، صص ۵۶۹–۵۶۸
#شعر🔸برای باران
باران! سرود دیگری سَر کُن!
من نیز میدانم که در این سوک
یاران را
یارای خاموشی گزیدن نیست.
اما تو میدانی که در این شب،
دیوارهای خسته را
تابِ شنیدن نیست.
من نیز میدانم که یاران شقایق را
دستی به نفرین
از ستاک صبح پرپر کرد
من نیز میدانم که شب افسانهٔ خود را
در گوش بیداران مکرّر کرد
اما نمیگویم
دیگر نخواهد رُست در این باغ
خونبرگِ آتشبوتهای
چون قامت یاد شهیدانش
یا گل نخواهد داد
پیوندِ دست ناامیدانش
باران! سرود دیگری سَر کُن!
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
▫️از دفتر از زبان برگ
باران! سرود دیگری سَر کُن!
من نیز میدانم که در این سوک
یاران را
یارای خاموشی گزیدن نیست.
اما تو میدانی که در این شب،
دیوارهای خسته را
تابِ شنیدن نیست.
من نیز میدانم که یاران شقایق را
دستی به نفرین
از ستاک صبح پرپر کرد
من نیز میدانم که شب افسانهٔ خود را
در گوش بیداران مکرّر کرد
اما نمیگویم
دیگر نخواهد رُست در این باغ
خونبرگِ آتشبوتهای
چون قامت یاد شهیدانش
یا گل نخواهد داد
پیوندِ دست ناامیدانش
باران! سرود دیگری سَر کُن!
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
▫️از دفتر از زبان برگ
#شعر #ارتباطات
🔸شعر و ارتباطات به مثابه بیان
شعر و ارتباطات هر دو از دریچههای مختلف به چگونگی بیان و تفسیر معنا میپردازند،
▫️زبان و بیان:
شعر از زیبایی و ظرافت زبان برای برانگیختن احساسات و انتقال ایدههای پیچیده استفاده میکند. اما ارتباطات به نحوه عملکرد زبان در انتقال موثر اطلاعات میپردازد.
▫️نماد و معنا:
شاعران برای ایجاد لایههای معنایی از ابزارهای ادبی گوناگون از جمله از نمادها و استعارهها استفاده میکنند. اما ارتباطات به چگونگی ساخت نمادها، و نحوه به اشتراکگذاری و درک نمادها و معانی آنها را در زمینههای مختلف بررسی میکند.
▫️تحریک احساس و ایجاب:
شعر با ایجاد واکنشهای قوی عاطفی بر روان انسان تاثیر میگذارد. ارتباطات چگونگی تاثیرگذاری این احساسات بر روابط را بررسی میکند تا نشان دهد تکنیکهای ایجابی و متقاعدکننده چگونه میتوانند به ادراکات و رفتارها شکل دهند.
▫️تأثیرگذاری فرهنگی:
در حالی که شعر غالبا بازتابدهنده ارزشها و هنجارهای فرهنگی است، علم ارتباطات دنبال این است که ببیند چطور فرهنگ بر رویههای ارتباطی تأثیر میگذارد و چگونه رسانهها و پیامها میتوانند بر جوامع تأثیر بگذارند.
و بالاخره در حالی که شعر یک شکل از ارتباط است که بر خلاقیت و تخیل متکی است، علم ارتباطات یک رویکرد سیستماتیک است برای درک عملکرد همه اشکال ارتباط.
در واقع شعر و ارتباطات بینشی کاملتری به ما میدهند تا تولید و توزیع معنا در دنیای خود را بهتر درک کنیم. کوپایلت
🔸شعر و ارتباطات به مثابه بیان
شعر و ارتباطات هر دو از دریچههای مختلف به چگونگی بیان و تفسیر معنا میپردازند،
▫️زبان و بیان:
شعر از زیبایی و ظرافت زبان برای برانگیختن احساسات و انتقال ایدههای پیچیده استفاده میکند. اما ارتباطات به نحوه عملکرد زبان در انتقال موثر اطلاعات میپردازد.
▫️نماد و معنا:
شاعران برای ایجاد لایههای معنایی از ابزارهای ادبی گوناگون از جمله از نمادها و استعارهها استفاده میکنند. اما ارتباطات به چگونگی ساخت نمادها، و نحوه به اشتراکگذاری و درک نمادها و معانی آنها را در زمینههای مختلف بررسی میکند.
▫️تحریک احساس و ایجاب:
شعر با ایجاد واکنشهای قوی عاطفی بر روان انسان تاثیر میگذارد. ارتباطات چگونگی تاثیرگذاری این احساسات بر روابط را بررسی میکند تا نشان دهد تکنیکهای ایجابی و متقاعدکننده چگونه میتوانند به ادراکات و رفتارها شکل دهند.
▫️تأثیرگذاری فرهنگی:
در حالی که شعر غالبا بازتابدهنده ارزشها و هنجارهای فرهنگی است، علم ارتباطات دنبال این است که ببیند چطور فرهنگ بر رویههای ارتباطی تأثیر میگذارد و چگونه رسانهها و پیامها میتوانند بر جوامع تأثیر بگذارند.
و بالاخره در حالی که شعر یک شکل از ارتباط است که بر خلاقیت و تخیل متکی است، علم ارتباطات یک رویکرد سیستماتیک است برای درک عملکرد همه اشکال ارتباط.
در واقع شعر و ارتباطات بینشی کاملتری به ما میدهند تا تولید و توزیع معنا در دنیای خود را بهتر درک کنیم. کوپایلت
#شعر🔸شمایم من
بدیدم حسن را سرمست میگفت
بلایم من بلایم من بلایم
جوابش آمد از هر سو ز صد جان
ترایم من ترایم من ترایم
تو آن نوری که با موسی همیگفت
خدایم من خدایم من خدایم
بگفتم شمس تبریزی کیی؟ گفت
شمایم من شمایم من شمایم
بدیدم حسن را سرمست میگفت
بلایم من بلایم من بلایم
جوابش آمد از هر سو ز صد جان
ترایم من ترایم من ترایم
تو آن نوری که با موسی همیگفت
خدایم من خدایم من خدایم
بگفتم شمس تبریزی کیی؟ گفت
شمایم من شمایم من شمایم