#رخ‌نما #کاظم_معتمدنژاد #ارتباطات
🔸کاظم معتمدنژاد (١٣١٣-١٣٩٢)
حتی یادتان هم هنوز؛ جهان‌مان را تغییر می‌دهد؛ گاه به لبخند می‌کشاند؛ گاه به حسرتی دیرگذر که انگار سوت ممتد قطار در گوش آنکه مسافرش رفته و دیگر هرگز بازنگشته است...
ارتباطات را و نظریه‌ها را با شما آموختیم، مطالعات انتقادی، نظام‌های ارتباطی، حقوق ارتباطی و...
به ما گفته بودید شاید رسانه‌ها بتوانند دیکته کنند که به چه موضوعاتی فکر کنیم، اما هرگز نمی‌توانند بگویند چگونه به آن موضوعات فکر کنیم...
استاد مهربانم، به خاطر همه حرف‌هایتان، دوستتان دارم و هنوز در یادم هستید، هنوز عکس‌تان به دیوار اتاقم در دانشکده هست، هنوز تحسین‌تان می‌کنم؛ هنوز همان متین شریف بی‌بدیل من هستید، استاد شفیقانه‌های هماره.
شما چطور این همه ژرف می‌دانستید که فقط مسیرها را باید نشان‌ داد و نگفت به چه باید نگریست...
استاد دلم برایتان خیلی تنگ شده است..خیلی تنگ...

🔸استاد من
#رخ‌نما #یونس_شکرخواه
این چند عکس و یک ویدئو را چند سکانس از یک دوستی طولانی بدانید از ١٣۶٢ تا امروز، یک کردستانی و یک خراسانی آلیاژی بی‌نظیری از آب درآمده‌اند. آنکه در این عکس‌ها با من است #فریدون_صدیقی است، یک سنندجی پرشور، همراه، دادرس، شفیق و غمخوار و شادی‌بخش که استاد تمام عیار #روزنامه‌نگاری من است و جرقه هر چه را که از روزنامه‌نگاری می‌دانم، او زده است، آینه از اوست، زنگارها از من.
او استاد زندگی من هم هست، استاد زندگی جوانی که از مشهد از شرق ایران به پایتخت آمد و دست روزگار او را کنار یکی دیگر نشاند در روزنامه کیهان که از سنندج از غرب ایران به تهران رخت بربسته بود. فریدون و یونس هنوز همان کردستانی و خراسانی هستند، زندگی ادامه دارد و من هنوز از حرف‌ها و رفتارهایش می‌‌آموزم حتی از نوع پلک‌زدن‌هایش که خوب می‌دانم از سر مهر است و یا مقدمه یک دعوا. زندکی هنوز ادامه دارد و لذت‌بخش‌تر هم ‌می‌شود به خصوص به وقت احوالپرسی‌ها یا تماس‌های تلفنی: "-چطوری بچه؟".
راستی ویدئو را هم ببینید آلیاژی از شیطنت یکی و احتیاط و توصیه‌‌های زیر لبی اون یکی 😉

#کیوسک🔸چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲

#کیوسک🔸چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲