عرصه‌های‌ ارتباطی
3.66K subscribers
29.9K photos
3.06K videos
875 files
6K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
🔸بازنگری روند نادیده گرفتن واقعیت‌ها
🔹#مجید_رضاییان
▫️استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم
مسئله خودکشی #کیومرث_پوراحمد و انتشار اخبار آن در رسانه‌ها را از سه زاویه می‌توان بررسی کرد. ما در علم ارتباطات معتقدیم که یک جامعه پویا از مزیتی به نام "نرخ مشارکت" برخوردار است. نرخ مشارکت فارغ از میزان آن، موجب مبتلا نشدن جامعه به "بن‌بست ارتباطی" می‌شود. بن‌بست ارتباطی زمانی رخ می‌دهد که نرخ مشارکت به حداقل رسیده باشد و اینجاست که موضوعی به نام "بحران مشروعیت" مطرح می‌شود. زمانی که جامعه در پی به‌حداقل رسیدن نرخ مشارکت دچار بن‌بست ارتباطی می‌شود در وضعیت بغرنج بحران مشروعیت قرار می‌گیرد. به باور من #خودکشی کیومرث پوراحمد، راوی "قصه‌های مجید" که به همه ما امید داده تلنگری بسیار بزرگ است و می‌توان آن را نشانه‌ای در اثبات این ادعا تلقی کرد که جامعه دچار "بن‌بست ارتباطی" است. متن کامل
#کیومرث_پوراحمد🔸کیومرث قصه‌گو
🔹
#نعمت‌الله_فاضلی ۱۸ فروردین ۱۴۰۲
پوراحمد از نوادگان کیومرث، نخستین شاه و نمونه‌ی اعلای انسان نیک، ابدی شد. او با دوربین قصه می‌گفت. "قصه های مجید" او غم‌ها و غصه‌های نسل جوان نوجوی ایرانی است که می‌کوشد کیومرث‌وار در جهان امروزی و مدرن بشکفد و ایرانی بزیید. ایران سرزمین قصه‌هاست. سرچشمه‌ی قصه‌های مجید و قصه‌ی زندگی پوراحمد هم از همین سرزمین قصه‌ها بود. امروز این خاک قصه‌خیز غصه‌دار است؛ غصه‌هایی که گلوی قصه گوهایش را فشرده و تا مرگ آن‌ها را می‌برد.
پوراحمد قصه‌گو خودکشی کرد تا تلخ‌ترین قصه‌ی اینجا و اکنون ما را روایت کند. نیک بنگریم این پوراحمد قصه‌گو نیست که خودکشی کرد؛ جامعه است که زندگی را چنان زجرآور می‌کند که ارزش زیستن را زایل نموده و جان‌ها را از تن‌ها گریزان می‌سازد. #امیل_دورکهیم، از پیامبران بزرگ علم اجتماعی و خالق اثر معروفش #خودکشی در دهه‌های نخست قرن بیستم نوشت: "این فرانسوی‌ها نیستند که خودکشی می‌کنند، بل این جامعه فرانسه است که خودکشی می‌کند".
امروز سخن دورکهیم درباره‌ی ایران نیز صادق است. سازمان بهزیستی می‌گوید در ۱۴۰۱ به هفت میلیون نفر که در فکر خودکشی بوده‌اند، مشاوره داده است. قطعا تعداد کسانی که در فکر خلاص شدن از بار زندگی‌اند بسیار بیش از اینهاست و همه‌ی آن‌ها که خودکشی را اندیشیده‌اند به بهزیستی و مشاوره نرفته‌اند. دورکیم نشان داد خودکشی شکل‌های گوناگون داد و ریشه اغلب آن‌ها جامعه است. مذهب، اقتصاد، سیاست و وضع و حال جامعه تعیینکننده کم و کیف خودکشی‌هاست. ده‌ها هزاری نفری که سالانه در تصادفات اتومبیل کشته و لت و پار می‌شوند؛ همین طور هزاران هزار نفری که اعتیاد به موادمخدر جان‌شان را می‌گیرد؛ و همه ی آنها که در جنگ ها از بین می روند؛ از نگاه جامعه شناسانه ی دورکهیم خودکشی کرده‌اند. بنابراین، برای احیای زندگی و دمیدن روح حیات، تنها یک راه وجود دارد: مانع خودکشی جامعه شویم. سخت بی‌راهه می‌رویم که اگر خودکشی جامعه را به روان‌شناسی و اخلاق تقلیل دهیم و مرگ پوراحمدها را ناشی از بیماری جسمی یا روانی یا اخلاقی آن‌ها بدانیم. وقتی هوا آلوده است، لاجرم آدم ها از نفس می پیافتند و برای نجات مردم باید هوا را پاک کرد نه این که مردم را نصیحت یا سرزنش کنیم. هوای جامعه وقتی پاک و قابل استنشاق است که
۱) پوراحمدها بتوانند قصه‌های شان را بگویند‌
۲) آدم‌ها در هوای آزاد، آزادی را استنشاق کنند؛
۳) قصه های زندگی پر از غصه نباشد و جای "شادی" در قصه‌ی زندگی تک تک آدم‌ها محکم و محترم و عزیز باشد؛
۴) زبان حکومت برای سخن گفتن با شهروندان، زبان شهروندی باشد نه زبان شهریاری؛
۵) انسان در کانون حیات جمعی، سیاست، حوزه عمومی و جامعه باشد و همه چیز در خدمت انسان باشد نه تقدیس قدرت؛
۶) زندگی پاس داشته شود نه مرگ؛
۷) شاعران، موسیقیدانان، ادیبان، نقاشان، نویسندگان، قصه‌گویان، اندیشمندان در مقام راویان جامعه و انسان قدر ببینند و استقلال اندیشه و وجودشان به رسمیت شناخته شود.
۸) صلح سرلوحه آموزش ها و نظام آموزشی باشد نه ستیزگری و غیرت‌سازی و دشمن‌گرایی؛
۹) تبعیض و تحقیر  و طرد اجتماعی در شکل های گوناگون مذهبی، قومی، جنسیتی، زبانی و اجتماعی و اقتصادی نه تنها توجیه نشود، بل که برای امحای آنها کوشش شود؛
۱۰) تفاوت‌های فردی، اجنماعی و فرهنگی به رسمیت شناخته شود و افراد مجاز شوند سبک و سلیقه شان در زندگی را دنبال کنند. اینها سرنخ‌ها و سرفصل‌های اولیه و بدیهی برای ساختن "جامعه سالم" است. محققان اجتماعی دهه‌هاست در این باره گفته و اجماع کرده‌اند. اینها که نباشد سرمایه و اعتماد اجتماعی می‌فرساید و جامعه فرومی پاشد و افراد هم امیدشان را از دست می‌دهند. خودکشی انبوه در جامعه ناسالم رخ می‌دهد. نهادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را سالم و حیات بخش کنیم، افرد شوق زیستن را به طور غریزی دارند و نیازی به پند و اندرز ندارند. پوراحمد قصه‌گو با رفتنش هم قصه‌ی تراژیک جامعه‌ی ما را گفت و با دوربین مرگ نشان‌مان داد. نمی‌دانم چشمان ما توان تماشای این قصه را دارد یا نه. منبع
#رخ‌نما #یاد #دوستان
🔸کیومرث صابری (١٣٢٠-١٣٨٣)
▫️عکس بالا سمت راست: روز تلخ وداع.
🔹طرح سمت راست: ‌#هادی_حیدری
▫️عکس‌ سوم پایین, از سمت راست:
استاد #سیدفرید_قاسمی، #کیومرث‌_صابری‌فومنی (گل آقا)، #یونس_شکرخواه، پروفسور #اولریش_مارزلف استاد ایران‌شناس و #علی_دهباشی
#کیوسک🔸نگاه‌نو
▫️
نگاه‌نو (سال سی‌ودوم) شماره بهار ١۴٠٢ با عکسی از مرحوم #کیومرث_پوراحمد (١٣٢٨-١۴٠٢) بر روی جلد منتشر شد.
#علی_میرزایی مدیر مسئول #نگاه‌نو است.
🔸زادروز کیومرث صابری
▫️٧ شهریور، زادروز #کیومرث_صابری (گل‌آقا) (۱۳۲۰-۱۳۸۳) روز تلخ وداع
▫️انتشارات موسسه اطلاعات منتشر کرد:
#کتاب🔸طنزهای بی اجازه
کتاب طنزهای بی اجازه مجموعه‌ای از طنزها و طنزک‌هایی است که به صورت بلند و کوتاه و شعر و نثر آمده، بر اثر یک نوع حسن‌تصادف یا سوءتفاهمی شکل گرفت که به داستان گل‌آقا (#کیومرث_صابری) و روزنامۀ کیهان در زمان سردبیری #مهدی_نصیری مربوط می‌شود. این داستان راستان که در عالم واقعیّت رخ داده و آغازگر طنزهای کتاب حاضر شده، در مقدمۀ همین کتاب به تفصیل شرح داده شده است.
نویسنده: #جلال_رفیع [+]، ناشر: انتشارات موسسه اطلات، سال انتشار: ١۴٠٢، نوبت چاپ: اول، صفحات: ٣٣۶، قطع: رقعی، جلد:شومیز، قیمت ٢٣٠٠٠٠٠ ریال
🔸جلال‌های ما
#یونس_شکرخواه
٢٧ سال پیش در "پژوهشنامه تاریخ مطبوعات ایران" اثر مهمی که دوست گرانقدرم استاد #سیدفرید_قاسمی بانی تولید و نشر آن بود مطلبی نوشتم تحت عنوان هادی و جلال.
آن مطلب در حقیقت مربوط به ماجرای روزنامه‌نگار شدن من بود و اینکه چطور دکتر #هادی_خانیکی ارجمندم معرف من شد به آقا #جلال_رفیع نازنین در روزنامه اطلاعات و من شدم روزنامه‌نگار.
همان روز معارفه؛ مرحوم #سیدمحمود_دعایی – روحشان قرین رحمت حق - هم به جمع ما پیوست. این از خوش‌شانسی من بود که مرحوم دعایی هم بیاید تا شاهد معرفی من به جلال توسط هادی باشد؛ و به مقیم شدن من در دنیای روزنامه‌نگاری توسط جلال کمک کند. هنوز که هنوز است خودم را مدیون این سه مرد بزرگ دنیای ایرانی روزنامه‌نگاری می‌دانم.
خوشحالم که دارم این سطور را برای جلال می‌نویسم، برای یک خراسانی بزرگ که از نویسندگی به روزنامه‌نگاری - اول کیهان و بعد اطلاعات- رسید. او در تمام مدتی که برای روزنامه اطلاعات ترجمه می‌کردم؛ همیشه یاورم بود؛ به ویژه با اصرار به همکارانش برای ادیت سریع مطالب من و زودتر رساندن آن‌ها به نوردهای چاپ. من بعدها فهمیدم صفحات لایی روزنامه دیرتر از صفحات رویی به دست چاپ سپرده می‌شوند و این جلال بوده که باعث چاپ مطالب من در اسرع وقت می‌شده است.
جلال را پس از پیوستنم به روزنامه کیهان کمتر می‌دیدم؛ گاهی در جلسات مرحوم #کیومرث_صابری -نویسنده معروف ستون دو کلمه حرف حساب صفحه سوم روزنامه اطلاعات - که بعدها خودش درگیر هفته‌نامه گل‌اقا شد و گاه‌ گاهی هم در میهمانی‌های دوستان مشترک.
جلال اگر چه فقط سه سال از من بزرگتر بود؛ اما کوهی از تجربه به همراه داشت، سرشار از خاطره بود، سرشار از تجربه و خاطره در عرصه‌های موسیقی، عضو هیئت مؤسس انجمن موسیقی ایران،، عضو شورای فرهنگ عمومی، عضو هیئت منصفه مطبوعات، پاورقی‌نویس کهنه‌کار، با تجربه در نمایشنامه‌نویسی و در مسائل تئاتر، عضو هیات داوران تئاتر فجر، عضو هیئت داوران جشنواره فیلم فجر و با تجربه‌هایی تلخ از زندان و شکنجه‌گاه‌های ساواک و ...
حضور جلال‌ها در شورای سردبیری روزنامه‌ها یک غنیمت بزرگ است، حتی با نشستن در یک اتاق مشاوره. جلال‌ها باید باشند به همان دلایلی که من در جلال سراغ دارم:
- بسیار شنونده است؛ صبور در شنیدن و دقیق و موثر در پاسخ دادن؛
- بسیار اهل خواندن؛ از کلاسیک تا امروزی؛
- حافظه و قدرت خارق‌العاده در انطباق یک موقعیت با صورت‌بندی‌های تاریخی آن؛
- پرقدرت در نثر، نظم و رویارویی‌های جذاب به زبان طنز
- شم خبری و نظری در روزنامه‌نگاری
- و بالاخره صدایی خوش و آرامبخش
خاطرم نیست چه سالی و چه دوره‌ای از جشنواره مطبوعات بود که کار داوری آثار در شرف تاخیر بود و دکتر اردشیر انتظامی (رئیس کنونی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی) که دبیر جشنواره بود با یک ون دنبال داوران جشنواره آمد و ما را به تنکابن برد در یک ویلای ساحلی تا با قطع ارتباط ما با زمین و زمان، داوری آثار را به پایان ببریم. اسامی برخی از داوران را که به یاد دارم از این قرار بود: دکتر افتخار جهرمی، دکتر محسنیان راد؛ همین آقا جلال رفیع عزیز و من.
کار داوری از همان روز اول آغاز شد اما ناگهان برق رفت و صدایی خوش که .....
همه شب نالم چون نی که غمی دارم
دل و جان بردی اما نشدی یارم
با ما بودی بی ما رفتی چون بوی گل به کجا رفتی .....
این جلال بود که در تاریکی خواند و این ما بودیم که مبهوت ماندیم از این صدای حزین دلنشین...
آقا جلال نازنین و عزیز که با ما بودی و بی ما رفتی ..... برگرد عزیز دل، روزنامه‌نگاری این دیار به امثال تو نیاز مبرم دارد؛ از صمیم دل می‌خواهم دوباره تو را در خانه‌ات ببینم در همان روزنامه‌ای که مرا به دنیای روزنامه‌نگاری الصاق کردی: روزنامه اطلاعات.
تهران، دی ماه ١۴٠٢
🔸بهار خزان شده...
🔹#عباس_یاری
از این جمع هنرمند، متاسفانه سه نفرشان تا الان ترک‌مان کرده‌اند، هر سه به فاصلهٔ کوتاهی در فصل شکوفه و سبزه و گل، در بهار؛ #عسل_بدیعی دوازدهم فروردین رفت، #رضا_داودنژاد سیزده فروردین و #کیومرث_پوراحمد شانزدهم فروردین. حالا هرسه در کنار هم هستند و ما تنهای تنها شده‌ایم. نمی‌دانم دوست نازنین‌مان #علیرضا_داوودنژاد چگونه با این غم کنار خواهد آمد، رضا فقط پسرش نبود، رفیقش، مدیر تدارکات و برنامه‌ریز و حسابدار و همهٔ وجودش بود.
زمستان سال گذشته در مراسمی که ستاد اهدای عضو همزمان با نمایشگاه مطبوعات در مصلی تهران تشکیل داده بود، دخترک کوچکی به نام عسل هم با خانواده‌اش حضور داشت و قلبی در سینه‌اش می‌تپید که به او اهدا شده بود. من در این مراسم یادی از عسل بدیعی کردم که با مرگ مغزی‌اش، قلبش و بخش عمده‌ای از اعضای بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کرده بود.
روح هر سهٔ رفتگان که حالا درکنار هم هستند در آرامش و یادشان در هر بهار همیشه و همیشه سبز
🌿🌼🍃
#کارتون🔸کیومرث صابری
به یاد #کیومرث_صابری (گل آقای ملّت)در بیستمین سالگرد درگذشت
▫️#هادی_حیدری
@hadi_heidari
🔹روز تلخ وداع (۱۳۲۰-۱۳۸۳)
#سینما🔸حبیب احمدزاده و فیلم دوم ‌
#حبیب‌_احمدزاده قصد دارد تا فیلم مردمان آن سوی رودخانه را کارگردانی کند.
به گزارش ایرنا، حبیب احمدزاده سعی دارد تا به‌عنوان دومین تلاش سینمایی خود در مقام کارگردان، فیلم مردمان آن سوی رودخانه را جلوی دوربین ببرد.
این فیلم، دومین ساخته سینمایی احمدزاده به‌عنوان کارگردان پس از افسانه بناسان است که تهیه‌کنندگی آن نیز بر عهده خود اوست. نخستین فیلم سینمایی او افسانه بناسان، غول چراغ جادو بود. احمدزاده از سال ۷۴ با حضور به عنوان مشاور فیلمنامه در کنار #ابراهیم_حاتمی‌کیا در فیلم سینمایی برج مینو و سپس آژانس شیشه‌ای وارد سینما شد. این حضور در ادامه با آثار دیگری چون گفت‌وگو با سایه #خسرو_سینایی و اتوبوس شب #کیومرث_پوراحمد تداوم پیدا کرد. احمدزاده پیش از این فیلم‌های مستندی چون آخرین تیر آرش، موج زنده و بهترین مجسمه دنیا را کارگردانی کرده بود. این احتمال وجود دارد که نخستین رونمایی از این اثر در جشنواره فیلم فجر امسال باشد.
#طنز🔸یادی از ابوالفضل زرویی‌نصرآباد
▫️با حکایتی طنز از او: آن دو شتر نجیب
🔹عصر ایران
#کیومرث_صابری‌فومنی (گل آقا) درباره او زرویی نصرآباد گفته بود:…قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بی‌صاحب نیست. طنز دارد جان می‌گیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما فقط ۲۳ سال دارد! چراغ‌ها دارند روشن می‌شوند. شهر چراغانی خواهد شد... +