عرصه‌های‌ ارتباطی
3.66K subscribers
29.9K photos
3.06K videos
875 files
6K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
🔸جسارت برای توسعه و طرح‌های کلان پژوهشی
▫️#رضا_منصوری
ساده انگاشتن رفع توسعه‌نیافتگی از خصوصیات جوامع توسعه‌نیافته است. ما هم بیش از یکصد سال است که گرفتار همین توهّمیم. بسیار کسان که در دوران قاجار، به‌هنگام نهضت مشروطه، از پیشرفت فرنگ صحبت می‌کردند و از عقب‌ماندگی ایران ناله داشتند، اگر امروز حرف‌های ما را می‌شنیدند به‌نظر تکرار حرف‌های خودشان می‌آمد. ناهماهنگی‌های اجتماعی نیز نمودی از این #عقب‌ماندگی است. برخی از این ناهماهنگی‌ها حکایت از ساده‌انگاریِ رفع موانع #توسعه دارد.
یکی از استدلال‌هایی که این روزها شنیده می‌شود اقتصادی ‌نبودن سرمایه‌گذاری در علوم پایه و به‌طورکلی در پژوهش‌های بنیادی است. گفته می‌شود حالا که به نان روزمان محتاجیم چرا سرمایه‌گذاری در #تحقیقات_بنیادی بکنیم، و نیز اینکه سرمایه‌گذاری در تحقیقات بنیادی اقتصادی نیست و باید بودجهء تحقیق و توسعهء کشور را در زمینه‌های کاربردی هزینه کرد. چرا هیچ‌کس حساب نمی‌کند آیا این سرمایه‌گذاری‌های کلان که در صنعت کرده‌ایم اقتصادی بوده است؟ کدام‌یک از صنایع ما اقتصادی عمل می‌کند؟ کدام محصول را ارزان‌تر از قیمت بازار بین‌المللی تولید می‌کنیم؟ فولاد را؟ سرب و روی را؟ یا لاستیک و مرغ را؟ چرا کسی نمی‌گوید که ما دانشگاهیان در این سال‌ها از هر صنعتی اقتصادی‌تر عمل کرده‌ایم. مگر دانشگاه کارخانهء آدم‌سازی نیست؟ محصولات ما، برابر آمار وزارت علوم، به‌قیمت یک هفدهم (۱/۱۷) نرخ بین‌المللی تولید می‌شود. محاسبهء هزینهء فارغ‌التحصیلان دکتری فیزیک در دانشگاه صنعتی شریف نشان می‌دهد که قیمت تمام‌شده یک بیستم (۱/۲۰) قیمت‌های بین‌المللی است؛ تازه حداقل با همان کیفیت بین‌المللی! کدام‌یک از ما که در دانشگاه‌های رنگارنگ دنیا فارغ‌التحصیل شده‌ایم به‌هنگام فارغ‌التحصیلی پنج مقالهء بین‌المللی یا بیشتر داشته‌ایم؟ تازه این محاسبه یک اشکال دیگر هم دارد... متن کامل:
https://t.iss.one/rmansouri_ir/322
🔸دانشگاه‌ را تعریف کنیم
▫️#رضا_منصوری ٢٩ مرداد ۱۴۰۰
▫️یادداشت ۷ از بخش ۶ از کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه، مجموعه ایران من۶، انتشارات دیبایه، تهران، در دست چاپ.
یک گروه صنعتی در ایران نیاز دارد سالی ۵۰ نفر را در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد در زمینه‌ای مرتبط با حرفه‌اش آموزش دهد و به‌کار‌بگیرد. همه هزینه‌ها را هم می‌پردازد. دوسال است پیگیر موضوع است. از دانشگاه‌هایی در آلمان و سوئد هم کمک گرفته. دانشگاهی هم در ایران علاقه‌مندی‌اش را به حل این معضل نشان داده. اما هنوز هیچ چشم اندازی روشن نیست. وزارت عتف با نشان‌دادن چراغ سبز هنوز نتوانسته به‌نتیجه برسد. صنعت هم بی‌صبر و هنوز هم ناامیدانه منتظر. دوسال پیش همایشی برگزار کردم یک‌روزه پیرامون موضوع #کلان‌داده؛ یا به‌قول امروزی‌های مثلا مدرن #بیگ‌دیتا. درجا نمایندگانی از یک شرکت اپراتوری تلفن همراه درخواست کردند برای کارمندانشان دوره‌ای در سطح ارشد گذاشته شود؛ همه هزینه‌ها را هم تقبل می‌کردند. باز هم نشد! جالب این‌که همه استقبال می‌کنند، اما از اقدام و نتیجه‌گیری خبری نیست! بخش دانشگاهی هم، که مدعی است و بی‌پول، پذیرای انجام این کار. اما اتفاقی نمی‌افتد. بی‌حس شده‌ایم. کِرِخ شده‌ایم. مَسخ شده‌ایم. چرا؟ چه‌کنیم؟
https://tinyurl.com/53fv7tu9
🔸پس‌گفتار در طراحی دانشگاه
▫️Epilogue on the design of university?
▫️#رضا_منصوری ١۴ دی ۱۴۰۰
آخرین یادداشت در کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه، مجموعه ایران من ۶، نشر دیبایه، در دست چاپ. پس از این فصل جدیدی برای این کتاب شروع خواهم کرد در باب مفهوم‌های اساسی در طراحی دانشگاه.
https://tinyurl.com/y85227jf
سلطان محمود مر ابوريحان (بيرونی) را گفت كه يا بوريحان اگر خواهی كه از من برخوردار باشی سخن بر مراد (سلطنت) من گوی نه بر سلطنت علم خويش!
"چهار مقاله عروضی سمرقندی"

🔸وقتْ وقتِ بیانِ
مصداق‌های سندرم دورهء نقل برای زبان فارسی است
🔹#رضا_منصوری
▫️جمعه ۲۳ شهریور ۱۴۰۳
rmansouri.ir
سال‌ها است در باب سیاست‌گذاری علم نوشته‌ام. بیش از ۴۰ سال. اگر یادداشت‌های دوران دانشجویی را هم به‌حساب آورم ۶۰ سال. کمتر مصداق یا نکته‌ای است که اشاره‌ای نکرده باشم. اما در باب علاقه‌ام به‌زبان فارسی بسیار کمتر- مگر همان کتاب واژه‌گزینی در ایران و جهان. اکنون می‌بینم وقت‌است در باب زبان و به‌ویژه «فارسیِ اثرپذیرفته از ترجمهء بد» بنویسم؛ و نیز از مفهوم ویرایش که بسیار در ابهام مانده یا حتی اعوجاج معنی پیدا کرده. اعتراض به نظر و سبک نوشته‌هایم دیده‌ام؛ اما ندیده‌ام معترض دلیلی بر اعتراض‌اش بیاورد که در آن به دینامیکِ زبان و به سرعت لازم برای انتقال کم‌ابهام معنی توجه شده باشد. اگر باشد که بسیار هم خرسند می‌شوم. این نکته‌ها هم بیشتر مانند مصداق‌های سندرم دورهء نقل در علم و سیاست‌گذاری علم است، نه از جنس معماری اما شناخت بی‌ادبی‌ها در زبان.
زبان تفنن نیست؛ عین تفکر است. در نیم قرن گذشته بسیار نوشته‌ام- بیشتر هم به خاطر تمرین و علاقه به یادگیریِ در نوشتن. به‌وضوح دیده‌ام نوشتن در رشد تفکر هم بیداد می‌کند اگر در آن دقت شود و اگر تنها شعر نباشد که جایگاه کاملا متفاوتی دارد- برخلاف بسیار ایران‌دوستانِ سنتی که مثلا سعدی و مولانا و حافظ و فردوسی را متفکر و عالم می‌دانند و با این اتصاف قدرشان را کاهش می‌دهند. از هنگامی که در دوران دانشجویی چهار نیم‌سال درس فلسفه زبان از آدام شاف گرفتم و در سمینارهایش شرکت کردم دیدم و درکیدم که زبان تا چه اندازه پابه‌پای تفکر پیش می‌رود و یکی بی دیگری معلول است. زبان شلخته بی‌شک همراه است با تفکر شلخته.
حالا طوری شده که بسیار کم می‌توانم متنی ترجمه شده را بخوانم. چه بسیار کتاب‌ها که خریده‌ام، یا هدیه گرفته‌ام، و بعد از چند صفحه دورانداخته‌ام یا بخشیده‌ام، یا با اکراه خوانده‌ام چون مثل آینه شفاف بودند و ترجمه بودنشان بسیار واضح بود، بسیار پرغلط، بسیار بی‌تأمل. گرچه نادر ترجمه هم دیده‌ام که شاید بشود گفت بهتر از اصل بوده‌است. اما نمی‌توانم بیش از انگشتان دو دست نام ببرم از این نوع کتاب‌ها در میان بیش از هزار کتاب. خیلی بد است. شاید سلیقه‌ام افراطی شده اما نه، می‌بینم که با کمی زحمت و تأمل بیشتر چه زیبا می‌شود فارسی نوشت و چه روان و چه استوار: نثر پاکیزه.
ازاین پس می‌کوشم دست کم دوهفته یک بار یادداشتم مصداقی از این شلختگی‌ها باشد که بهتر است پرهیز شود.