#فضا
🔸ماموریت کاوشگر ماده تاریک تمدید شد
#کاوشگر ماده تاریک #چین به نام ووکانگ (پادشاه میمونها) ماموریت فضایی خود را یک سال دیگر ادامه خواهد داد؛ تا کنون پنج سال است که این کاوشگر در فضا است.
این ماهواره چینی در دسامبر سال 2015 به عنوان اولین ماهواره تحقیقاتی ماده تاریک چین به فضا پرتاب شد و اساسا برای یک ماموریت سه ساله در فضا طراحی شده بود اما اپراتورهای این کاوشگر در پایان سال 2018 تصمیم گرفتند ماموریت آن را دو سال دیگر تمدید کنند.
🔸ماموریت کاوشگر ماده تاریک تمدید شد
#کاوشگر ماده تاریک #چین به نام ووکانگ (پادشاه میمونها) ماموریت فضایی خود را یک سال دیگر ادامه خواهد داد؛ تا کنون پنج سال است که این کاوشگر در فضا است.
این ماهواره چینی در دسامبر سال 2015 به عنوان اولین ماهواره تحقیقاتی ماده تاریک چین به فضا پرتاب شد و اساسا برای یک ماموریت سه ساله در فضا طراحی شده بود اما اپراتورهای این کاوشگر در پایان سال 2018 تصمیم گرفتند ماموریت آن را دو سال دیگر تمدید کنند.
#کرونا 🔸فرار از لندن
دولت #بریتانیا اعلام کرد یک نوع جهش یافته جدید از ویروس کرونا در #لندن و منطقه جنوب شرقی به سرعت در حال پخش شدن است که سرعت انتشار آن هفتاد درصد بیشتر از گونههای قبلی است. #مت_هنکاک، وزیر بهداشت #بریتانیا گفت شیوع این گونه جدید ویروس از کنترل خارج شده است.
به گزارش رسانههای بریتانیایی با اعلام افزایش سطح اقدامات پیشگیری از شیوع کرونا از سوی دولت در شهرهایی مثل لندن، بین دویست تا سیصد هزار نفر پیش از اجرای محدودیتها، از طریق قطار و یا بزرگراهها به سرعت از لندن خارج شدند، به گونهای که تعدادی از ایستگاههای راه آهن لندن بیشتر شبیه "میدان جنگ" شده بود.
دولت #بریتانیا اعلام کرد یک نوع جهش یافته جدید از ویروس کرونا در #لندن و منطقه جنوب شرقی به سرعت در حال پخش شدن است که سرعت انتشار آن هفتاد درصد بیشتر از گونههای قبلی است. #مت_هنکاک، وزیر بهداشت #بریتانیا گفت شیوع این گونه جدید ویروس از کنترل خارج شده است.
به گزارش رسانههای بریتانیایی با اعلام افزایش سطح اقدامات پیشگیری از شیوع کرونا از سوی دولت در شهرهایی مثل لندن، بین دویست تا سیصد هزار نفر پیش از اجرای محدودیتها، از طریق قطار و یا بزرگراهها به سرعت از لندن خارج شدند، به گونهای که تعدادی از ایستگاههای راه آهن لندن بیشتر شبیه "میدان جنگ" شده بود.
#کرونا 🔸تاریخ آغاز تست انسانی واکسن ایرانی
دکتر #مینو_محرز، محقق اصلی پروژه تولید واکسن ایرانی کرونا: احتمالا فاز نخست تست انسانی این واکسن از هفته اول دی آغاز میشود. فاز اول تست انسانی واکسن کرونای ایرانی با ۵۶ نفر آغاز میشود.
دکتر #مینو_محرز، محقق اصلی پروژه تولید واکسن ایرانی کرونا: احتمالا فاز نخست تست انسانی این واکسن از هفته اول دی آغاز میشود. فاز اول تست انسانی واکسن کرونای ایرانی با ۵۶ نفر آغاز میشود.
🔸اسبابكشی به جامعه مجازی
▫️#عباس_عبدی
تاكنون در گفتوگوها و در مصاحبهها بارها با این پرسش مواجه شدهام كه برای عبور از وضعیت كنونی جامعه چه تغییری باید رخ دهد؟ پاسخ به این پرسش میتواند چالشبرانگیز باشد، ولی به نظر بنده مهمترین چالش حكومت نه در روابط خارجی و نه در حوزه اقتصاد است. البته در هر دو مورد بحرانهای جدی دارد، ولی تحول در آنها لزوما نمیتواند مساله ما را حل كند. چالش اصلی #نظام_رسانهای است كه موجب قطبی شدن جامعه شده است. دو دهه پیش ما یك نظام رسانهای داشتیم و یك جامعه واقعی. جامعه از بسیاری جهات قابل كنترل بود یا از طریق نیروی انتظامی، یا اطلاعاتی یا قضایی یا قدرت رسانهای. در حقیقت انحصار رسانهای حلقه اتصال تمام مولفههای قدرتهای كنترلی بود، ولی با آمدن فناوریهای #ماهواره و #اینترنت سپس #تلفن_هوشمند و #شبكههای اجتماعی، چند سالی است كه در كنار رسانههای رسمی شاهد شكلگیری رسانههای موازی هستیم كه مستقل از قدرت رسمی هستند و این قدرت توان نظارتی موثری بر آنها را ندارد. در این نظام رسانهای نه تنها مرزهای جغرافیایی برداشته شده، بلكه معیارهای حرفهای رسانه نیز از میان رفته و از همه مهمتر اینكه جامعه را به دو بخش واقعی و مجازی تبدیل كرده است. اعضای جامعه مجازی كسانی هستند كه زندگی خود را در رسانهها و شبكههای مجازی میگذرانند. از كسب و كار گرفته تا دریافت اخبار و اطلاعات و سرگرمی و حتی آموزش و نیز دوستیابی و... بیشترین سهم از روز و شب آنان در این فضا میگذرد. جالب اینكه جامعه واقعی بهویژه مدیریت سیاسی و اجتماعی آن درك دقیقی از جامعه مجازی كه در تقابل با جامعه واقعی آنان است، ندارد.
برای نمونه بد نیست كه به برخی آمارهای سردستی این فضا نگاهی بیندازیم. بر اساس آخرین آمار #واتسآپ حدود ۵٠ میلیون كاربر ایرانی دارد. #تلگرام ۴٩ و #اینستاگرام ۴٧ میلیون، #سروش ١٢ میلیون، #لایكی ١١ میلیون، #بله ٨ و #توییتر ١٢ میلیون. شاید این آمار نشان دهد كه امیدی به حضور در شبكههای داخلی تحت كنترل و همسو با فضای واقعی وجود دارد، ولی مطلقا چنین نیست، زیرا این آمار تنها فقط نشاندهنده اعداد كاربر است، در حالی كه باید آمار تولید و مشاهده و بحث و گفتوگو و نیز بازتاب آنها را دید كه در این صورت شبكههای داخلی به كلی از صحنه جامعه مجازی حذف میشوند. این شبكهها كه بیش از ٩٠درصد شهرنشینان بالای مثلا ١۵ سال كشور را پوشش میدهند، محلی هستند برای تعداد زیادی از مردم به ویژه جوانان جهت كار، ارتباطات، كسب خبر و آگاهی، ارتكاب جرم، پیدا كردن دوست، آموزش دیدن و حتی حل مسائل زندگی خودشان. این فضا محدود به این شبكهها نیست. #یوتیوب، #آپارات، #فیلیمو و دهها امكان دیگر چنان زندگی درهم تنیدهای را در فضای مجازی ایجاد كرده كه آنان را از فضای واقعی بینیاز كرده است. در حالی كه فضای واقعی بر اثر بیاطلاعی و نوعی خشكمغزی در حال ادامه برنامههای خود است، فضای مجازی و جامعه مجازی با شتاب به سوی گسترش كارهای خود پیش میرود. این فضا حتی كسب و كار خود را با كارفرمایان جامعه مجازی كه لزوما در داخل مرزهای كشور نیستند، تعریف میكند و گویی فقط به لحاظ جغرافیایی در ایران هستند. یكی از امكانات جدید این فضا، #پادكستها هستند. بنابر برخی آمارها حدود سه هزار پادكست فارسی وجود دارد كه حداقل یكسوم آنها فعال هستند و بسیاری از جوانان و فعالان از این راه زندگی میكنند. تیراژ آنها در برخی كتابها به بیش از صد هزار نفر شنونده میرسد. جالبتر اینكه این جامعه مجازی تا حدود زیادی مستغنی از جامعه واقعی است. چه در مقام تولیدكننده و چه در مقام مصرفكننده، آنان دارند زندگی خود را میكنند.
رفتار حكومت به عنوان بخش رسمی جامعه واقعی، نشان میدهد كه به كلی از این جامعه مجازی بیخبر است. فقط كافی است كه یك لایو اینستاگرامی را ببیند تا عدهای تحریك شوند و فریاد وااخلاقا سر دهند و خواهان فیلتر اینستاگرام شوند. كاری جز فیلترینگ بلد نیستند و هیچ درسآموزی از گذشته ندارند. منجمد منجمد هستند در حد المپیك! رفتار آنان انسان را به یاد آن سربازان ژاپنی در جزایر اشغالی فیلیپین میاندازد كه از شكست كشورش اطلاع نداشتند و همچنان سنگر خود را حفظ میكردند، در حالی كه ٣٠ سال از پایان جنگ گذشته بود. متولیان جامه واقعی ایران نیز در همین فضا هستند. هنوز بودجههای كلانی را صرف صدور مجوز و ممیزی برای كالاهای فرهنگی یا حتی شروع كسب و كار كرده و هزینههای بیشتری را صرف نظارت بر آنها میكنند، در حالی كه خیلی وقت است كه بازی تمام شده و فقط در حال وقت تلف كردن هستند. به راحتی آب خوردن سرمایه انسانی و اعتبار خود را به علت لغو یك برنامه از دست میدهند و بعد جای دیگری آن را مفت و مجانی و با اقدام بسیار كوچكی از آنِ خود میكنند، هنوز هم متوجه ابعاد این خطای فاجعهبار نمیشوند.
▫️#عباس_عبدی
تاكنون در گفتوگوها و در مصاحبهها بارها با این پرسش مواجه شدهام كه برای عبور از وضعیت كنونی جامعه چه تغییری باید رخ دهد؟ پاسخ به این پرسش میتواند چالشبرانگیز باشد، ولی به نظر بنده مهمترین چالش حكومت نه در روابط خارجی و نه در حوزه اقتصاد است. البته در هر دو مورد بحرانهای جدی دارد، ولی تحول در آنها لزوما نمیتواند مساله ما را حل كند. چالش اصلی #نظام_رسانهای است كه موجب قطبی شدن جامعه شده است. دو دهه پیش ما یك نظام رسانهای داشتیم و یك جامعه واقعی. جامعه از بسیاری جهات قابل كنترل بود یا از طریق نیروی انتظامی، یا اطلاعاتی یا قضایی یا قدرت رسانهای. در حقیقت انحصار رسانهای حلقه اتصال تمام مولفههای قدرتهای كنترلی بود، ولی با آمدن فناوریهای #ماهواره و #اینترنت سپس #تلفن_هوشمند و #شبكههای اجتماعی، چند سالی است كه در كنار رسانههای رسمی شاهد شكلگیری رسانههای موازی هستیم كه مستقل از قدرت رسمی هستند و این قدرت توان نظارتی موثری بر آنها را ندارد. در این نظام رسانهای نه تنها مرزهای جغرافیایی برداشته شده، بلكه معیارهای حرفهای رسانه نیز از میان رفته و از همه مهمتر اینكه جامعه را به دو بخش واقعی و مجازی تبدیل كرده است. اعضای جامعه مجازی كسانی هستند كه زندگی خود را در رسانهها و شبكههای مجازی میگذرانند. از كسب و كار گرفته تا دریافت اخبار و اطلاعات و سرگرمی و حتی آموزش و نیز دوستیابی و... بیشترین سهم از روز و شب آنان در این فضا میگذرد. جالب اینكه جامعه واقعی بهویژه مدیریت سیاسی و اجتماعی آن درك دقیقی از جامعه مجازی كه در تقابل با جامعه واقعی آنان است، ندارد.
برای نمونه بد نیست كه به برخی آمارهای سردستی این فضا نگاهی بیندازیم. بر اساس آخرین آمار #واتسآپ حدود ۵٠ میلیون كاربر ایرانی دارد. #تلگرام ۴٩ و #اینستاگرام ۴٧ میلیون، #سروش ١٢ میلیون، #لایكی ١١ میلیون، #بله ٨ و #توییتر ١٢ میلیون. شاید این آمار نشان دهد كه امیدی به حضور در شبكههای داخلی تحت كنترل و همسو با فضای واقعی وجود دارد، ولی مطلقا چنین نیست، زیرا این آمار تنها فقط نشاندهنده اعداد كاربر است، در حالی كه باید آمار تولید و مشاهده و بحث و گفتوگو و نیز بازتاب آنها را دید كه در این صورت شبكههای داخلی به كلی از صحنه جامعه مجازی حذف میشوند. این شبكهها كه بیش از ٩٠درصد شهرنشینان بالای مثلا ١۵ سال كشور را پوشش میدهند، محلی هستند برای تعداد زیادی از مردم به ویژه جوانان جهت كار، ارتباطات، كسب خبر و آگاهی، ارتكاب جرم، پیدا كردن دوست، آموزش دیدن و حتی حل مسائل زندگی خودشان. این فضا محدود به این شبكهها نیست. #یوتیوب، #آپارات، #فیلیمو و دهها امكان دیگر چنان زندگی درهم تنیدهای را در فضای مجازی ایجاد كرده كه آنان را از فضای واقعی بینیاز كرده است. در حالی كه فضای واقعی بر اثر بیاطلاعی و نوعی خشكمغزی در حال ادامه برنامههای خود است، فضای مجازی و جامعه مجازی با شتاب به سوی گسترش كارهای خود پیش میرود. این فضا حتی كسب و كار خود را با كارفرمایان جامعه مجازی كه لزوما در داخل مرزهای كشور نیستند، تعریف میكند و گویی فقط به لحاظ جغرافیایی در ایران هستند. یكی از امكانات جدید این فضا، #پادكستها هستند. بنابر برخی آمارها حدود سه هزار پادكست فارسی وجود دارد كه حداقل یكسوم آنها فعال هستند و بسیاری از جوانان و فعالان از این راه زندگی میكنند. تیراژ آنها در برخی كتابها به بیش از صد هزار نفر شنونده میرسد. جالبتر اینكه این جامعه مجازی تا حدود زیادی مستغنی از جامعه واقعی است. چه در مقام تولیدكننده و چه در مقام مصرفكننده، آنان دارند زندگی خود را میكنند.
رفتار حكومت به عنوان بخش رسمی جامعه واقعی، نشان میدهد كه به كلی از این جامعه مجازی بیخبر است. فقط كافی است كه یك لایو اینستاگرامی را ببیند تا عدهای تحریك شوند و فریاد وااخلاقا سر دهند و خواهان فیلتر اینستاگرام شوند. كاری جز فیلترینگ بلد نیستند و هیچ درسآموزی از گذشته ندارند. منجمد منجمد هستند در حد المپیك! رفتار آنان انسان را به یاد آن سربازان ژاپنی در جزایر اشغالی فیلیپین میاندازد كه از شكست كشورش اطلاع نداشتند و همچنان سنگر خود را حفظ میكردند، در حالی كه ٣٠ سال از پایان جنگ گذشته بود. متولیان جامه واقعی ایران نیز در همین فضا هستند. هنوز بودجههای كلانی را صرف صدور مجوز و ممیزی برای كالاهای فرهنگی یا حتی شروع كسب و كار كرده و هزینههای بیشتری را صرف نظارت بر آنها میكنند، در حالی كه خیلی وقت است كه بازی تمام شده و فقط در حال وقت تلف كردن هستند. به راحتی آب خوردن سرمایه انسانی و اعتبار خود را به علت لغو یك برنامه از دست میدهند و بعد جای دیگری آن را مفت و مجانی و با اقدام بسیار كوچكی از آنِ خود میكنند، هنوز هم متوجه ابعاد این خطای فاجعهبار نمیشوند.
نكته مهم اينكه به دليل محدوديتها در جامعه واقعي، بسياري از افراد به جامعه مجازي اسبابكشي ميكنند و خود را از قيد و بندهاي رسمي جامعه واقعي رها مينمايند.
اين نتيجه معكوس و مغاير با اهداف و كوششها و سياستهاي رسمي است كه با محدود كردن جامعه و رسانه ميخواهند مانع از مهاجرت مردم به جامعه مجازي شوند. بدون شكستن قيد و بندهای زيانبار رسانههاي واقعي، نميتوان مشكلات اين جامعه را حل كرد. اين اولين شرط لازم و مقدماتی براي اصلاح امور است.
▫️روزنامه اعتماد يکشنبه ۳۰ آذر ۹۹
اين نتيجه معكوس و مغاير با اهداف و كوششها و سياستهاي رسمي است كه با محدود كردن جامعه و رسانه ميخواهند مانع از مهاجرت مردم به جامعه مجازي شوند. بدون شكستن قيد و بندهای زيانبار رسانههاي واقعي، نميتوان مشكلات اين جامعه را حل كرد. اين اولين شرط لازم و مقدماتی براي اصلاح امور است.
▫️روزنامه اعتماد يکشنبه ۳۰ آذر ۹۹
🔸اسبابکشی به جامعه غیر رسمی
▫️#عباس_عبدی
(گرچه چنین درخواستی نامتعارف است ولی از فعالان اصولگرا درخواست میکنم این یادداشت و یادداشت دیروز با عنوان اسبابکشی به #فضای_مجازی را مطالعه کنند.)
دیروز درباره اسبابکشی سیلگونه از جامعه واقعی به جامعه مجازی نوشتم. کوچی که آثار و نتایج آن شاید مهمتر از مهاجرت از کشور به خارج باشد. امروز میخواهم از مهاجرت یا اسبابکشی دیگری بنویسم که عوارض بسیار مهمتری دارد. از جامعه رسمی به جامعه غیررسمی.
این اسبابکشی به دلیل تنگ شدن تعریف جامعه رسمی است و بسیاری از ساکنان آن را مجبور میکند برای زندگی راحتتر اسبابکشی کنند و به جامعه غیررسمی پناه ببرند. یا سر جمع سود و زیان جامعه غیررسمی بیشتر به نفع آنان است. سودهایش بیشتر و هزینههایش کمتر است. اقتصاد غیررسمی شامل اقتصاد زیرزمینی، قاچاق، فساد، کاسبی از تحریم، دور زدن تحریم، پولشویی، قمار و شرطبندی و نیز فعالیتهای مشروع ولی غیررسمی، خرید و فروش کاسبی در #اینستاگرام که خارج از مجاری اقتصاد رسمی است. نه مالیات میدهند و نه نیازی به مجوز کسب و کار دارند و نظارتی نیز نمیپذیرند و...کافی است که پول غیررسمی یا همان ارز دیجیتال نیز در این میان وارد شود تا اقتصاد غیررسمی سر و سامان کاملتری پیدا کند و در صورت ادامه این وضع ناگوار در اقتصاد رسمی، بعید نیست که حتی دولتیها نیز به اقتصاد غیررسمی اسبابکشی کنند. سیاست غیررسمی بیشتر مشهود است. در حال حاضر فقط بخشی از کنش سیاسی در عرصه رسمی و شناخته شده، رخ میدهد. بخش بزرگی از آن در تلگرام و توییتر و حتی اینستاگرام روی میدهد. آزادی بیان و ارایه تحلیلها و نظرات در عمل از عرصه رسمی رخت بربسته است به طوری که برخی کنشگران رسمی مجبور شدهاند منزلی را در عرصه غیررسمی اجاره کنند و هر از گاهی به آنجا نیز سری بزنند ولی این حضور چندان کمکی به اهداف و آرمانهای سیاسی آنان در این ساختار نمیکند چون فضای غیررسمی سیاست از بسیاری جهات متفاوت از فضای رسمی است. اگر متولیان رسمی سیاست میتوانستند در فضای رسمی با دیگران رقابت کنند در این صورت فضای سیاست را چنان محدود نمیکردند که تعداد زیادی از مردم مجبور به اسبابکشی و ساکن فضای غیررسمی سیاست شوند بنابراین به صورت پیشفرض آنان در این فضا شکست خورده محسوب خواهند شد. در جامعه غیررسمی انواع و اقسام کالاها و خدمات وجود دارد. از ارتباطات خانوادگی گرفته تا گروههای اجتماعی، از قمار و شرطبندی گرفته تا انواع فعالیتهای اجتماعی خیرخواهانه، از ازدواجهای موفق و دوستیابیهای مفید گرفته تا انواع روابط نامشروع و عجیب و غریب، از آموزش خرافات و اقدامات مجرمانه تا آموزش آخرین یافتههای بشر و کلاسهای برخط بهترین دانشگاهها، از طب مثلا سنتی و ملی و توصیه به مصرف عنبرنسا گرفته تا آموزههای طب مدرن و این شرایط باعث شده که جامعه غیررسمی از حیث خدمات و روابط اجتماعی هر روز فربهتر شود. در کنار سیاست، فرهنگ بیش از همه حوزهها ظرفیت حضور در جامعه غیررسمی را دارد. از فیلم و موسیقی گرفته تا نقاشی و کتاب و آموزشهای هنری، تا مشاورههای فکری و اخلاقی و خانوادگی،کافی است نگاهی به ابعاد این حوزه مثل برنامه دکتر هلاکویی انداخته شود که چگونه بساط هر برنامه رسمی مشاورهای را برچیده است. این اسبابکشیها با نوعی حاشیهنشینی همراه و آغاز شد. حاشیهای که به مرور زمان بزرگ و بزرگتر از متن شده است.
بنابراین ما با سه پدیده در هم تنیده مواجه هستیم. حاشیهنشینی رو به رشد، جامعه مجازی در حال گسترش و جامعه غیررسمی فربه شونده که بخش مهمی از این سه با یکدیگر وجه اشتراک و همپوشانی دارند هرچند به طور کامل بر یکدیگر منطبق نیستند. ادامه این فرآیند به طور قطع منجر به اتحاد کامل سپس تقابل این سه پدیده با متن و جامعه رسمی و واقعی میشود و بدون تردید جامعه مجازی، غیررسمی و حاشیه از میان نخواهد رفت ولی این تقابل ریشه بسیاری از مشکلات ایران است. یا حداقل نمود مشکلات ریشهایتر است که خود را در این قالب نشان داده است.
راهحل چیست؟ اول اینکه بخش مهم و اصلی جامعه غیررسمی را باید به رسمیت شناخت. هیچ مسالهای با پاک کردن صورت آن حل نمیشود. برداشتن ممیزی، سانسور، انواع مجوزها، لغو ممنوعیتهای حقوقی از بسیاری رفتارهای متعارف و... موجب کوچک شدن معقول جامعه غیررسمی میشود و جامعه رسمی جایگاه خود را باز مییابد. جامعه مجازی را باید به رسمیت شناخت تا تفاوت میان جامعه مجازی و واقعی به حداقلها کاهش پیدا کند و در نهایت گروههای حاشیه را به متن دعوت کرد و دست از حاشیهسازی برداشت. البته قرار نیست که این گامها یک شبه برداشته شود. پلهای هم انجام شود، کافی است فقط باید پذیرفت که با ادامه فرآیند موجود ره به جایی برده نمیشود.
▫️روزنامه اعتماد دوشنبه اول دی ۹۹
▫️#عباس_عبدی
(گرچه چنین درخواستی نامتعارف است ولی از فعالان اصولگرا درخواست میکنم این یادداشت و یادداشت دیروز با عنوان اسبابکشی به #فضای_مجازی را مطالعه کنند.)
دیروز درباره اسبابکشی سیلگونه از جامعه واقعی به جامعه مجازی نوشتم. کوچی که آثار و نتایج آن شاید مهمتر از مهاجرت از کشور به خارج باشد. امروز میخواهم از مهاجرت یا اسبابکشی دیگری بنویسم که عوارض بسیار مهمتری دارد. از جامعه رسمی به جامعه غیررسمی.
این اسبابکشی به دلیل تنگ شدن تعریف جامعه رسمی است و بسیاری از ساکنان آن را مجبور میکند برای زندگی راحتتر اسبابکشی کنند و به جامعه غیررسمی پناه ببرند. یا سر جمع سود و زیان جامعه غیررسمی بیشتر به نفع آنان است. سودهایش بیشتر و هزینههایش کمتر است. اقتصاد غیررسمی شامل اقتصاد زیرزمینی، قاچاق، فساد، کاسبی از تحریم، دور زدن تحریم، پولشویی، قمار و شرطبندی و نیز فعالیتهای مشروع ولی غیررسمی، خرید و فروش کاسبی در #اینستاگرام که خارج از مجاری اقتصاد رسمی است. نه مالیات میدهند و نه نیازی به مجوز کسب و کار دارند و نظارتی نیز نمیپذیرند و...کافی است که پول غیررسمی یا همان ارز دیجیتال نیز در این میان وارد شود تا اقتصاد غیررسمی سر و سامان کاملتری پیدا کند و در صورت ادامه این وضع ناگوار در اقتصاد رسمی، بعید نیست که حتی دولتیها نیز به اقتصاد غیررسمی اسبابکشی کنند. سیاست غیررسمی بیشتر مشهود است. در حال حاضر فقط بخشی از کنش سیاسی در عرصه رسمی و شناخته شده، رخ میدهد. بخش بزرگی از آن در تلگرام و توییتر و حتی اینستاگرام روی میدهد. آزادی بیان و ارایه تحلیلها و نظرات در عمل از عرصه رسمی رخت بربسته است به طوری که برخی کنشگران رسمی مجبور شدهاند منزلی را در عرصه غیررسمی اجاره کنند و هر از گاهی به آنجا نیز سری بزنند ولی این حضور چندان کمکی به اهداف و آرمانهای سیاسی آنان در این ساختار نمیکند چون فضای غیررسمی سیاست از بسیاری جهات متفاوت از فضای رسمی است. اگر متولیان رسمی سیاست میتوانستند در فضای رسمی با دیگران رقابت کنند در این صورت فضای سیاست را چنان محدود نمیکردند که تعداد زیادی از مردم مجبور به اسبابکشی و ساکن فضای غیررسمی سیاست شوند بنابراین به صورت پیشفرض آنان در این فضا شکست خورده محسوب خواهند شد. در جامعه غیررسمی انواع و اقسام کالاها و خدمات وجود دارد. از ارتباطات خانوادگی گرفته تا گروههای اجتماعی، از قمار و شرطبندی گرفته تا انواع فعالیتهای اجتماعی خیرخواهانه، از ازدواجهای موفق و دوستیابیهای مفید گرفته تا انواع روابط نامشروع و عجیب و غریب، از آموزش خرافات و اقدامات مجرمانه تا آموزش آخرین یافتههای بشر و کلاسهای برخط بهترین دانشگاهها، از طب مثلا سنتی و ملی و توصیه به مصرف عنبرنسا گرفته تا آموزههای طب مدرن و این شرایط باعث شده که جامعه غیررسمی از حیث خدمات و روابط اجتماعی هر روز فربهتر شود. در کنار سیاست، فرهنگ بیش از همه حوزهها ظرفیت حضور در جامعه غیررسمی را دارد. از فیلم و موسیقی گرفته تا نقاشی و کتاب و آموزشهای هنری، تا مشاورههای فکری و اخلاقی و خانوادگی،کافی است نگاهی به ابعاد این حوزه مثل برنامه دکتر هلاکویی انداخته شود که چگونه بساط هر برنامه رسمی مشاورهای را برچیده است. این اسبابکشیها با نوعی حاشیهنشینی همراه و آغاز شد. حاشیهای که به مرور زمان بزرگ و بزرگتر از متن شده است.
بنابراین ما با سه پدیده در هم تنیده مواجه هستیم. حاشیهنشینی رو به رشد، جامعه مجازی در حال گسترش و جامعه غیررسمی فربه شونده که بخش مهمی از این سه با یکدیگر وجه اشتراک و همپوشانی دارند هرچند به طور کامل بر یکدیگر منطبق نیستند. ادامه این فرآیند به طور قطع منجر به اتحاد کامل سپس تقابل این سه پدیده با متن و جامعه رسمی و واقعی میشود و بدون تردید جامعه مجازی، غیررسمی و حاشیه از میان نخواهد رفت ولی این تقابل ریشه بسیاری از مشکلات ایران است. یا حداقل نمود مشکلات ریشهایتر است که خود را در این قالب نشان داده است.
راهحل چیست؟ اول اینکه بخش مهم و اصلی جامعه غیررسمی را باید به رسمیت شناخت. هیچ مسالهای با پاک کردن صورت آن حل نمیشود. برداشتن ممیزی، سانسور، انواع مجوزها، لغو ممنوعیتهای حقوقی از بسیاری رفتارهای متعارف و... موجب کوچک شدن معقول جامعه غیررسمی میشود و جامعه رسمی جایگاه خود را باز مییابد. جامعه مجازی را باید به رسمیت شناخت تا تفاوت میان جامعه مجازی و واقعی به حداقلها کاهش پیدا کند و در نهایت گروههای حاشیه را به متن دعوت کرد و دست از حاشیهسازی برداشت. البته قرار نیست که این گامها یک شبه برداشته شود. پلهای هم انجام شود، کافی است فقط باید پذیرفت که با ادامه فرآیند موجود ره به جایی برده نمیشود.
▫️روزنامه اعتماد دوشنبه اول دی ۹۹