#کیوسک🔸عصر روشن
شمارۀ پنجم مجلۀ فرهنگی هنری عصر روشن با پروندهای ویژه برای یک عمر شاعری #محمدرضا_شفیعیکدکنی منتشر شد.عصر روشن به صاحب امتیازی و سردبیری علیرضا بهرامی و مدیریت هنری حمیدرضا بیدقی منتشر میشود. پنجمین شمارۀ این مجله به بهای ۹۹۰۰۰ تومان در کتابفروشیها و دکههای مطبوعاتی در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
شمارۀ پنجم مجلۀ فرهنگی هنری عصر روشن با پروندهای ویژه برای یک عمر شاعری #محمدرضا_شفیعیکدکنی منتشر شد.عصر روشن به صاحب امتیازی و سردبیری علیرضا بهرامی و مدیریت هنری حمیدرضا بیدقی منتشر میشود. پنجمین شمارۀ این مجله به بهای ۹۹۰۰۰ تومان در کتابفروشیها و دکههای مطبوعاتی در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
#شعر🔸در گریز از خویشتن
هیچ میدانی چرا چون موج
در گریز از خویشتن پیوسته میکاهم؟
-زان که بر این پردهٔ تاریک،
این خاموشیِ نزدیک،
آنچه میخواهم نمیبینم،
وآنچه میبینم نمیخواهم.
🔹#محمدرضا_شفیعیکدکنی
▫️از مجموعهٔ آیینهای برای صداها
هیچ میدانی چرا چون موج
در گریز از خویشتن پیوسته میکاهم؟
-زان که بر این پردهٔ تاریک،
این خاموشیِ نزدیک،
آنچه میخواهم نمیبینم،
وآنچه میبینم نمیخواهم.
🔹#محمدرضا_شفیعیکدکنی
▫️از مجموعهٔ آیینهای برای صداها
#شعر🔸رهروِ عشق
🔻در سوگ و ستایش امام حسین علیهالسلام
باز در خاطرهها، ياد تو ای رهروِ عشق
شعلهٔ سركشِ آزادگی افروخته است
يک جهان بر تو و بر همّت و مردانگیات
از سرِ شوق و طلب، ديدهٔ جان دوخته است
نقشِ پيكار تو در صفحهٔ تاريخ جهان
میدرخشد، چو فروغ سَحَر از ساحل شب
پرتوش بر همه كس تابد و میآموزد
پايداری و وفاداری در راه طلب
چهرِ رنگين شفق، میدهد از خون تو ياد
كه ز جان بر سر پيمان ازل ريخته شد
راست، چون منظرهٔ تابلوی آزادیست
که فروزنده به تالارِ شب آویخته شد
رسمِ آزادی و پيكار و حقيقتجويی
همهجا صفحهٔ تابندهٔ آیین تو بود
آنچه بر ملّت اسلام، حياتی بخشيد
جنبشِ عاطفه و نهضتِ خونين تو بود
تا ز خون تو جهانی شود از بند آزاد
بر سر ايدهٔ انسانی خود جان دادی
در رهِ كعبهٔ حقجويی و مردی و شرف
آفرين بر تو كه هفتاد و دو قربان دادی
آنكه از مكتب آزادگیات درس آموخت
پيش آمالِ ستمگر ز چه تسليم شود؟
زور و سرمايهٔ دشمن نفريبد او را
كه اسير ستمِ مردمِ دژخيم شود
رهروِ كعبهٔ عشقی و در آفاق وجود
با پرِ شوق، سوی دوست برآری پرواز
يكهتازِ ملكوتی كه به صحرایِ ازل
روی از خواستهٔ عشق نتابيدی باز
جان به قربانِ تو ای رهبرِ آزادی و عشق
كه روانت سرِ تسليم نياورد فرود
ز آن فداكاریِ مردانه و جانبازیِ پاک
جاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
🔻در سوگ و ستایش امام حسین علیهالسلام
باز در خاطرهها، ياد تو ای رهروِ عشق
شعلهٔ سركشِ آزادگی افروخته است
يک جهان بر تو و بر همّت و مردانگیات
از سرِ شوق و طلب، ديدهٔ جان دوخته است
نقشِ پيكار تو در صفحهٔ تاريخ جهان
میدرخشد، چو فروغ سَحَر از ساحل شب
پرتوش بر همه كس تابد و میآموزد
پايداری و وفاداری در راه طلب
چهرِ رنگين شفق، میدهد از خون تو ياد
كه ز جان بر سر پيمان ازل ريخته شد
راست، چون منظرهٔ تابلوی آزادیست
که فروزنده به تالارِ شب آویخته شد
رسمِ آزادی و پيكار و حقيقتجويی
همهجا صفحهٔ تابندهٔ آیین تو بود
آنچه بر ملّت اسلام، حياتی بخشيد
جنبشِ عاطفه و نهضتِ خونين تو بود
تا ز خون تو جهانی شود از بند آزاد
بر سر ايدهٔ انسانی خود جان دادی
در رهِ كعبهٔ حقجويی و مردی و شرف
آفرين بر تو كه هفتاد و دو قربان دادی
آنكه از مكتب آزادگیات درس آموخت
پيش آمالِ ستمگر ز چه تسليم شود؟
زور و سرمايهٔ دشمن نفريبد او را
كه اسير ستمِ مردمِ دژخيم شود
رهروِ كعبهٔ عشقی و در آفاق وجود
با پرِ شوق، سوی دوست برآری پرواز
يكهتازِ ملكوتی كه به صحرایِ ازل
روی از خواستهٔ عشق نتابيدی باز
جان به قربانِ تو ای رهبرِ آزادی و عشق
كه روانت سرِ تسليم نياورد فرود
ز آن فداكاریِ مردانه و جانبازیِ پاک
جاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
#شعر🔸ادبیات و هنر، فُرم است
ادبیات و هنر، فُرم است و فُرم است و فُرم است و دیگر هیچ. حتّی همان چیزی را که شما در ادبیات و هنرها و ادیان و اسطورهها مضمون و معنی یا پیام یا محتوی میخوانید، وقتی شناخت عمیقی از آن به دست آوردید متوجه میشوید که چیزی جز صورت و ساختار و فرم نمیتواند باشد.
اگر در بحث از هنرِ سعدی شما نتوانید به مسائل فرمِ شعر او بپردازید، راهی نخواهید داشت جز اینکه شعرهای سعدی را تبدیل به نثر کنید و عبارات مبتذل و مکرّر خودتان را جانشینِ بلاغت شگفتآورِ او سازید.
در حوزهٔ عرفان و دین نیز همین است و در قلمرو اسطوره نیز چنین است و در موسیقی و نقّاشی و تئاتر و سینما هم همین است. هر چه در قلمروِ این هنرها گفته شود و بیرون از بحث دربارهٔ فرمهای این هنرها و تحوّل این فرمها یا کم و کسر این فرمها یا کمال این فرمها یا مشابهتِ این فرمها با فرمهای دیگر و یا تأثیرپذیری این فرمها از یکدیگر بگویید انشانویسیِ توخالی و فریبنده است و میتواند ساعاتی از وقت خوانندهٔ بیخبر را به هدر بدهد و دیگر هیچ.
🔹#محمدرضا_شفیعیکدکنی
مطالعهٔ بیشتر: رستاخیز کلمات، بخشِ صورت تنها میدانِ تحقیق ادبی، صص ۲۱۲–۲۱۱
ادبیات و هنر، فُرم است و فُرم است و فُرم است و دیگر هیچ. حتّی همان چیزی را که شما در ادبیات و هنرها و ادیان و اسطورهها مضمون و معنی یا پیام یا محتوی میخوانید، وقتی شناخت عمیقی از آن به دست آوردید متوجه میشوید که چیزی جز صورت و ساختار و فرم نمیتواند باشد.
اگر در بحث از هنرِ سعدی شما نتوانید به مسائل فرمِ شعر او بپردازید، راهی نخواهید داشت جز اینکه شعرهای سعدی را تبدیل به نثر کنید و عبارات مبتذل و مکرّر خودتان را جانشینِ بلاغت شگفتآورِ او سازید.
در حوزهٔ عرفان و دین نیز همین است و در قلمرو اسطوره نیز چنین است و در موسیقی و نقّاشی و تئاتر و سینما هم همین است. هر چه در قلمروِ این هنرها گفته شود و بیرون از بحث دربارهٔ فرمهای این هنرها و تحوّل این فرمها یا کم و کسر این فرمها یا کمال این فرمها یا مشابهتِ این فرمها با فرمهای دیگر و یا تأثیرپذیری این فرمها از یکدیگر بگویید انشانویسیِ توخالی و فریبنده است و میتواند ساعاتی از وقت خوانندهٔ بیخبر را به هدر بدهد و دیگر هیچ.
🔹#محمدرضا_شفیعیکدکنی
مطالعهٔ بیشتر: رستاخیز کلمات، بخشِ صورت تنها میدانِ تحقیق ادبی، صص ۲۱۲–۲۱۱
🔸شعرِ ناب چگونه است؟
به این بیت حافظ بنگرید:
چو آفتابِ می از مشرقِ پیاله برآید
ز باغِ عارضِ ساقی هزار لاله برآید
ما با هنرسازههایی از نوع تشبیه آفتابِ می و مشرقِ پیاله و باغِ عارض از قبل آشنایی داریم، یعنی در ادبیات فارسی و عربیِ قبل از روزگارِ حافظ اینگونه تشبیهات به تکرار دیده میشود. آنچه باعثِ انگیزش این تشبیهات، در این شعر، شده است آن عملِ ذهنیِ شاعر است که با این نظامِ نو فُرمی به وجود آورده است که در آن فُرم، آن هنرسازهها از نو فعّال شدهاند.
هرچه هست و نیست مسألهٔ انگیزشِ هنر سازهها است. وزن و قافیه و ردیف و تشبیه و استعاره و جناس و تمام ابزارهای موجود در آثار ادبی، بر اثرِ تکرار ناتوان و غیر فعّال میشوند، کارِ نویسنده و شاعر این است که هنر سازهها را فعّال کند.
در درون همین نظریهٔ ادبیّت و فعّال کردن هنر سازهها است که تکاملِ آثارِ ادبی، در بستر بیکرانهٔ تاریخ ادبیات ملل مختلف، شکل میگیرد و تمام موتیفهای ناتوان و همهٔ هنرسازههای بیرمق و از کارافتاده، فعّال میشوند و با چهرهای دیگر خود را آشکار میکنند.
ز باب تمثیل میتوان گفت هر واژه سکهای است که دو روی دارد. ما همیشه در گفتگوی روزمرّه فقط با آن روی سکّه سروکار داریم که معنایی و یا پیامی را به ما منتقل میکند امّا روی دیگر سکّه که وجه جمالشناسیک اوست، غالباً، از ما نهفته است. تنها شاعر است که میتواند با خلاقیتِ خویش کاری کند که آن روی دیگر سکّه را نیز ببینیم و مسحور آن روی دیگر سکّه شویم و غالبا این عمل، در شعر، چنان اتفاق میافتد که ما از فرطِ اعجاب نسبت به وجهِ جمالشناسیکِ کلمه، پیام آن را یا روی دیگر آن را که وظیفهٔ پیامرسانی دارد فراموش میکنیم. حتی، گاهی، در اوج شاهکارهای شعری، به تعبیرِ الیوت، قبل از اینکه شعر فهمیده شود، با ما رابطه برقرار میکند.
شعرِ ناب چنین است. قبل از آنکه به معنیِ آن برسیم مسحورِ زیبایی و وجهِ جمالشناسیک آن میشویم.
گاهی هست که ما ساعتها مسحورِ یک بیت سعدی یا حافظ یا مولوی و فردوسی میشویم و آن را با خود زمزمه میکنیم و هرگز به معنی آن کاری نداریم. همان حالت رستاخیز کلمهها است که ما را مجذوب خود میکند و چنان است که آن روی دیگر سکّه را هرگز به یاد نمیآوریم، روی پیامرسانی و جانب معنایی جمله را.
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
رستاخیز کلمات، صص ۶۲-۵۹
به این بیت حافظ بنگرید:
چو آفتابِ می از مشرقِ پیاله برآید
ز باغِ عارضِ ساقی هزار لاله برآید
ما با هنرسازههایی از نوع تشبیه آفتابِ می و مشرقِ پیاله و باغِ عارض از قبل آشنایی داریم، یعنی در ادبیات فارسی و عربیِ قبل از روزگارِ حافظ اینگونه تشبیهات به تکرار دیده میشود. آنچه باعثِ انگیزش این تشبیهات، در این شعر، شده است آن عملِ ذهنیِ شاعر است که با این نظامِ نو فُرمی به وجود آورده است که در آن فُرم، آن هنرسازهها از نو فعّال شدهاند.
هرچه هست و نیست مسألهٔ انگیزشِ هنر سازهها است. وزن و قافیه و ردیف و تشبیه و استعاره و جناس و تمام ابزارهای موجود در آثار ادبی، بر اثرِ تکرار ناتوان و غیر فعّال میشوند، کارِ نویسنده و شاعر این است که هنر سازهها را فعّال کند.
در درون همین نظریهٔ ادبیّت و فعّال کردن هنر سازهها است که تکاملِ آثارِ ادبی، در بستر بیکرانهٔ تاریخ ادبیات ملل مختلف، شکل میگیرد و تمام موتیفهای ناتوان و همهٔ هنرسازههای بیرمق و از کارافتاده، فعّال میشوند و با چهرهای دیگر خود را آشکار میکنند.
ز باب تمثیل میتوان گفت هر واژه سکهای است که دو روی دارد. ما همیشه در گفتگوی روزمرّه فقط با آن روی سکّه سروکار داریم که معنایی و یا پیامی را به ما منتقل میکند امّا روی دیگر سکّه که وجه جمالشناسیک اوست، غالباً، از ما نهفته است. تنها شاعر است که میتواند با خلاقیتِ خویش کاری کند که آن روی دیگر سکّه را نیز ببینیم و مسحور آن روی دیگر سکّه شویم و غالبا این عمل، در شعر، چنان اتفاق میافتد که ما از فرطِ اعجاب نسبت به وجهِ جمالشناسیکِ کلمه، پیام آن را یا روی دیگر آن را که وظیفهٔ پیامرسانی دارد فراموش میکنیم. حتی، گاهی، در اوج شاهکارهای شعری، به تعبیرِ الیوت، قبل از اینکه شعر فهمیده شود، با ما رابطه برقرار میکند.
شعرِ ناب چنین است. قبل از آنکه به معنیِ آن برسیم مسحورِ زیبایی و وجهِ جمالشناسیک آن میشویم.
گاهی هست که ما ساعتها مسحورِ یک بیت سعدی یا حافظ یا مولوی و فردوسی میشویم و آن را با خود زمزمه میکنیم و هرگز به معنی آن کاری نداریم. همان حالت رستاخیز کلمهها است که ما را مجذوب خود میکند و چنان است که آن روی دیگر سکّه را هرگز به یاد نمیآوریم، روی پیامرسانی و جانب معنایی جمله را.
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
رستاخیز کلمات، صص ۶۲-۵۹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#روزنامهنگاری #ارتباطات
🔸دکتر خانیکی و دریافت تندیس از دست استاد شفیعیکدکنی
جمعه ٢٧ مهر ١۴٠٣ - مراسم تجلیل از دکتر #هادی_خانیکی در فرهنگسرای ارسباران و دریافت تندیس از دست استاد #محمدرضا_شفیعیکدکنی
🔸دکتر خانیکی و دریافت تندیس از دست استاد شفیعیکدکنی
جمعه ٢٧ مهر ١۴٠٣ - مراسم تجلیل از دکتر #هادی_خانیکی در فرهنگسرای ارسباران و دریافت تندیس از دست استاد #محمدرضا_شفیعیکدکنی
#محمدرضا_شفیعیکدکنی #رخنما
#دوستان🔸ادای احترام به استاد کدکنی
▫️مکان: تهران، فرهنگسرای ارسباران
▫️زمان: عصر جمعه ۲۷ مهر ١۴٠٣
▫️عکسها: مرضیه بارانچشمه
متن پنهان کدکنی
یادداشت #یونس_شکرخواه
#دوستان🔸ادای احترام به استاد کدکنی
▫️مکان: تهران، فرهنگسرای ارسباران
▫️زمان: عصر جمعه ۲۷ مهر ١۴٠٣
▫️عکسها: مرضیه بارانچشمه
متن پنهان کدکنی
یادداشت #یونس_شکرخواه
#شعر🔸بازآ
باز احرامِ طوافِ کعبهٔ دل بستهام
در بیابانِ جنون بر شوق، محمل بستهام
میفشارم در میان سینه دل را بیشکیب
در تپیدن راه بر این مرغِ بِسمل بستهام
میکنم اندیشهٔ ایامِ عمرِ رفته را
بیسبب شیرازه بر اوراقِ باطل بستهام
دیر شد بازآ که ترسم ناگهان پرپر شود
دستهگلهایی که از شوقِ تو در دل بستهام
▫️از دفتر زمزمهها
▫️مشهد، سهشنبه ۷ تیرماه ۱۴۰۱
▫️#محمدرضا_شفیعیکدکنی
باز احرامِ طوافِ کعبهٔ دل بستهام
در بیابانِ جنون بر شوق، محمل بستهام
میفشارم در میان سینه دل را بیشکیب
در تپیدن راه بر این مرغِ بِسمل بستهام
میکنم اندیشهٔ ایامِ عمرِ رفته را
بیسبب شیرازه بر اوراقِ باطل بستهام
دیر شد بازآ که ترسم ناگهان پرپر شود
دستهگلهایی که از شوقِ تو در دل بستهام
▫️از دفتر زمزمهها
▫️مشهد، سهشنبه ۷ تیرماه ۱۴۰۱
▫️#محمدرضا_شفیعیکدکنی