#موزه🔸مدیر آبگینه و سفالینهها تغییر کرد
مدیرکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان تهران در حکمی #نوید_صالحوند را به سرپرستی موزه آبگینه و سفالینهها منصوب کرد.
پیش از این مدیریت موزه آبگینه و سفالینهها با #حمید_وکیلباشی بود که از سال ۱۳۹۸ در این سمت منصوب شده بود. وکیلباشی از این پس، در سمت معاون فرهنگی کاخ سعدآباد به فعالیت خود ادامه خواهد داد. ایسنا
مدیرکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان تهران در حکمی #نوید_صالحوند را به سرپرستی موزه آبگینه و سفالینهها منصوب کرد.
پیش از این مدیریت موزه آبگینه و سفالینهها با #حمید_وکیلباشی بود که از سال ۱۳۹۸ در این سمت منصوب شده بود. وکیلباشی از این پس، در سمت معاون فرهنگی کاخ سعدآباد به فعالیت خود ادامه خواهد داد. ایسنا
#کارتون🔸فرانسه؛ پیروزی ایمانوئل مکرون
Macron victory, Hassan Bleibel, 24 April 2022
Macron victory, Hassan Bleibel, 24 April 2022
#کرونا🔸وضعیت ایران
▫️دوشنبه ۵ اردیبهشت ١۴٠١
مبتلایان جدید: ۱۰۷۷ نفر، جانباختگان: ۲۱ نفر، مجموع واکسن تزریقشده: ۱۴۸.۶۸۸.۷۵۵ دُز
▫️دوشنبه ۵ اردیبهشت ١۴٠١
مبتلایان جدید: ۱۰۷۷ نفر، جانباختگان: ۲۱ نفر، مجموع واکسن تزریقشده: ۱۴۸.۶۸۸.۷۵۵ دُز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#موسیقی🔸بهترین صدا
#همایون_شجریان صدای این فرد را به عنوان بهترین صدا در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد.
#همایون_شجریان صدای این فرد را به عنوان بهترین صدا در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد.
🔸ارتباطات و فلسفه درد
▫️#هادی_خانیكی
وقتی یكشنبه ۲۸ فروردینماه از زیرزمین بخش شیمیدرمانی بیمارستان پارس، روایت ابتلا به سرطان پانكراس و آغاز نخستین دوره شیمیدرمانیام را نوشتم، پنجرههای ارتباطی جدیدی به روی گفتوگو باز شد. چهره مهربان و مصمم دكتر سیاوش منصوری و دكتر پیام آزاده، نظم و ادب و برخورد مسوولانه كادر پرستاری و خدمات بخش و بیمارستان و رویارویی شجاعانه و شوخطبعانه دخترانم، این نوید را میداد كه میتوان بیواهمه، قدم در راه گفتوگو بر سر سرطان نهاد و حتی در اتاق عمومی بیمارستان هم به گفتوگو بر آن پرداخت. نوشته بودم: "درد كه كسی را نمیكشد" و در قالب آن "جستار روایی" مساله پیچیده، هراسآمیز و رازآلود سرطان را به پدیدهای معمولی با بیمها و امیدهای عادی و ممكن تبدیل كردم، كار خاصی نكردم، هیچ پروژهای در نظر نداشتم، تنها به این صرافت افتادم كه چندین تجربه ارتباطی و معرفتی را برای این روزها بیازمایم:
۱- پیش از این دشواری معقوله "انگ و استیگما" را به خصوص در بیماریهای روانپزشكی تجربه كرده بودم و از 10 سال گفتوگو با پزشكان و روانپزشكان و جامعهشناسان و ارتباطگران آموخته بودم كه چگونه انگها و برچسبها یا استعارهها و پیشفرضها، كار درمان بیماریها را پرهزینه و سخت میكنند، گفتم فراتر از انگ و روان و رسانه به میدان نویی هم وارد شوم.
۲- همهگیری بیماری كرونا و نقش مخرب اینفودمی - اطلاعات مبتنی بر شبهعلم و ضد علم- در این سالهای اخیر برای دستاندركاران حوزههای علوم پزشكی و علوم اجتماعی و انسانی و ارتباطات سلامت درسهای فراوان دارد كه شاید مضمون مشترك آنها ضرورت پرهیز از تخیل و توهم و قرار درباره بیماری به عنوان علم باشد.
۳- فراتر از این دو، فصل مشتركهایی میان تجربههای ارتباطی من با جهان زیستهای پیشین اجتماعی و سیاسی و فرهنگی هم وجود داشت، بنا به آن زیستها مناسبتر دیدم از سرطان نترسم و دیگران را نیز از آن نترسانم و با بهرهگیری از لطف و اراده خداوند به توان گسترش یابنده انسان و قدرت نهفته روابط اجتماعی تكیه كنم. میدانستم زیستن از نوعی دیگر و به تعبیر رایج امروز، پارادایم شیفت یا چرخش زندگی، برای من شكل گرفته است. به این اعتبار، تصویر زندگی سرطانی، تصویر پایان همه آرمانها، آرزوها، كنشها و تكاپوها برای هر كس نیست، پس باید به پیگیری همه آنها در موقعیتی دیگر و شرایطی متفاوت اندیشید.
4- زندگی سرطانی، زندگی در فروبستگیها و ناامیدیها نیست. ورود به دنیایی از تفاوتها و تواناییها است. گمان میكنم، آن سخن كه در مدخل جهان زیست سرطانی نوشتم، بخشی از واقعیت جهان جدید ما باشد. به واقع در این یك هفته دیدم: سرطان كسی را نمیكشد. آمارهایی از سرطان و بهبود، وقتی دیدنی است كه كسی در جایی به انتظار و امید بهبود آن نشسته باشد. در این روزها و شبها من این انتظار و امید را در دور و نزدیك خود دیدم. آنها كه بیشائبه مهر میورزیدند و دعا میكردند، گویی منظومه بیانتها و توانمندی بودند كه مرا به امید و تلاش در راه غلبه بر بیماری، ترغیب و مجهز میكردند.
5- همچنان به توانش گفتوگو و معجزههای آن گفتوگو باور دارم و كاش میتوانستم، تجربههایم را در این باب حتی در بیمارستان مدون كنم، آن روز یكشنبه كه یكی از مفیدترین صورتبندیهای گفتوگو با پزشكان در باب دغدغههایی برای آینده ایران در اتاق عمل شكل گرفت، من بر ضرورت پیشبرد آن در سطوح مختلف جامعه راسختر شدم. گمان میكنم نیازمند عمیقتر دیدن دنیاهایی هستم كه پیش از ورود به آنها برایمان ترسناك و هولآور بودند. دنیای سرطانی زیستن از جمله این دنیاها است. شاید بهتر باشد كه این دنیاها را جور دیگری ببینیم و از جهانهای اخلاقی و حضوری كه از آنها غافل ماندهایم، ذخیره و پشتوانه برگیریم. فلسفه درد آرنه یوهان وتلسن (vetlesen) فیلسوف معاصر نروژی در این زمینه خواندنی است كه از تصورناپذیری زندگی بدون درد، سخن میگوید و هم از چگونگی تاب آوردن در برابر آن زندگی. به تعبیر او: “حضور درد برای هر كسی فرق میكند، اما آنچه بین همه انسانها مشترك است، این است كه همه عملا در معرض درد هستیم... نسبت خود با درد چیزی نیست كه بتوان آن را منحصرا بر اساس خود آن فرد، تعیین كرد. جامعهای كه در آن زندگی میكنیم و عصری كه به آن تعلق داریم، هریك از ما را به واژگان و معیارهایی مجهز میكند كه به وسیله آن در مورد درد با هم گفتوگو كنیم و جوانب آن را بسنجیم...”
▫️روزنامه اعتماد؛ دوشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱
▫️#هادی_خانیكی
وقتی یكشنبه ۲۸ فروردینماه از زیرزمین بخش شیمیدرمانی بیمارستان پارس، روایت ابتلا به سرطان پانكراس و آغاز نخستین دوره شیمیدرمانیام را نوشتم، پنجرههای ارتباطی جدیدی به روی گفتوگو باز شد. چهره مهربان و مصمم دكتر سیاوش منصوری و دكتر پیام آزاده، نظم و ادب و برخورد مسوولانه كادر پرستاری و خدمات بخش و بیمارستان و رویارویی شجاعانه و شوخطبعانه دخترانم، این نوید را میداد كه میتوان بیواهمه، قدم در راه گفتوگو بر سر سرطان نهاد و حتی در اتاق عمومی بیمارستان هم به گفتوگو بر آن پرداخت. نوشته بودم: "درد كه كسی را نمیكشد" و در قالب آن "جستار روایی" مساله پیچیده، هراسآمیز و رازآلود سرطان را به پدیدهای معمولی با بیمها و امیدهای عادی و ممكن تبدیل كردم، كار خاصی نكردم، هیچ پروژهای در نظر نداشتم، تنها به این صرافت افتادم كه چندین تجربه ارتباطی و معرفتی را برای این روزها بیازمایم:
۱- پیش از این دشواری معقوله "انگ و استیگما" را به خصوص در بیماریهای روانپزشكی تجربه كرده بودم و از 10 سال گفتوگو با پزشكان و روانپزشكان و جامعهشناسان و ارتباطگران آموخته بودم كه چگونه انگها و برچسبها یا استعارهها و پیشفرضها، كار درمان بیماریها را پرهزینه و سخت میكنند، گفتم فراتر از انگ و روان و رسانه به میدان نویی هم وارد شوم.
۲- همهگیری بیماری كرونا و نقش مخرب اینفودمی - اطلاعات مبتنی بر شبهعلم و ضد علم- در این سالهای اخیر برای دستاندركاران حوزههای علوم پزشكی و علوم اجتماعی و انسانی و ارتباطات سلامت درسهای فراوان دارد كه شاید مضمون مشترك آنها ضرورت پرهیز از تخیل و توهم و قرار درباره بیماری به عنوان علم باشد.
۳- فراتر از این دو، فصل مشتركهایی میان تجربههای ارتباطی من با جهان زیستهای پیشین اجتماعی و سیاسی و فرهنگی هم وجود داشت، بنا به آن زیستها مناسبتر دیدم از سرطان نترسم و دیگران را نیز از آن نترسانم و با بهرهگیری از لطف و اراده خداوند به توان گسترش یابنده انسان و قدرت نهفته روابط اجتماعی تكیه كنم. میدانستم زیستن از نوعی دیگر و به تعبیر رایج امروز، پارادایم شیفت یا چرخش زندگی، برای من شكل گرفته است. به این اعتبار، تصویر زندگی سرطانی، تصویر پایان همه آرمانها، آرزوها، كنشها و تكاپوها برای هر كس نیست، پس باید به پیگیری همه آنها در موقعیتی دیگر و شرایطی متفاوت اندیشید.
4- زندگی سرطانی، زندگی در فروبستگیها و ناامیدیها نیست. ورود به دنیایی از تفاوتها و تواناییها است. گمان میكنم، آن سخن كه در مدخل جهان زیست سرطانی نوشتم، بخشی از واقعیت جهان جدید ما باشد. به واقع در این یك هفته دیدم: سرطان كسی را نمیكشد. آمارهایی از سرطان و بهبود، وقتی دیدنی است كه كسی در جایی به انتظار و امید بهبود آن نشسته باشد. در این روزها و شبها من این انتظار و امید را در دور و نزدیك خود دیدم. آنها كه بیشائبه مهر میورزیدند و دعا میكردند، گویی منظومه بیانتها و توانمندی بودند كه مرا به امید و تلاش در راه غلبه بر بیماری، ترغیب و مجهز میكردند.
5- همچنان به توانش گفتوگو و معجزههای آن گفتوگو باور دارم و كاش میتوانستم، تجربههایم را در این باب حتی در بیمارستان مدون كنم، آن روز یكشنبه كه یكی از مفیدترین صورتبندیهای گفتوگو با پزشكان در باب دغدغههایی برای آینده ایران در اتاق عمل شكل گرفت، من بر ضرورت پیشبرد آن در سطوح مختلف جامعه راسختر شدم. گمان میكنم نیازمند عمیقتر دیدن دنیاهایی هستم كه پیش از ورود به آنها برایمان ترسناك و هولآور بودند. دنیای سرطانی زیستن از جمله این دنیاها است. شاید بهتر باشد كه این دنیاها را جور دیگری ببینیم و از جهانهای اخلاقی و حضوری كه از آنها غافل ماندهایم، ذخیره و پشتوانه برگیریم. فلسفه درد آرنه یوهان وتلسن (vetlesen) فیلسوف معاصر نروژی در این زمینه خواندنی است كه از تصورناپذیری زندگی بدون درد، سخن میگوید و هم از چگونگی تاب آوردن در برابر آن زندگی. به تعبیر او: “حضور درد برای هر كسی فرق میكند، اما آنچه بین همه انسانها مشترك است، این است كه همه عملا در معرض درد هستیم... نسبت خود با درد چیزی نیست كه بتوان آن را منحصرا بر اساس خود آن فرد، تعیین كرد. جامعهای كه در آن زندگی میكنیم و عصری كه به آن تعلق داریم، هریك از ما را به واژگان و معیارهایی مجهز میكند كه به وسیله آن در مورد درد با هم گفتوگو كنیم و جوانب آن را بسنجیم...”
▫️روزنامه اعتماد؛ دوشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱
#کیوسک🔸صدا
شماره صدودوم صدا با تصویری از دکتر هادی خانیکی بر روی جلد منتشر شد: استاد گفتگو حتی در سرطان
شماره صدودوم صدا با تصویری از دکتر هادی خانیکی بر روی جلد منتشر شد: استاد گفتگو حتی در سرطان
🔸واکنش رئیس رسانه ملی به کاهش مخاطبان صدا و سیما
#هلیا_نصیری
نظرسنجی مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما درباره برنامههای سیما در رمضان نشان میدهد ۲۶.۶ درصد مخاطب برنامههای افطار و ۱۷.۴ درصد مخاطب برنامههای سحر #تلویزیون هستند. این آمار درحالی است که نشان میدهد تلویزیون با کاهش مخاطب مواجه شده و این زنگ خطری برای تلویزیون است. آمار مخاطبان سریالهای تلویزیون به سی درصد هم نمیرسد؛ این موضوع تا جایی برای سازمان جدی است که رئیس رسانه ملی در ضیافت افطارش با هنرمندان عنوان کرد که چرا احساس علاقهای که مخاطبان به هنرمندان و آثارشان داشتند، کاهش یافته است؟ متن کامل
#هلیا_نصیری
نظرسنجی مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما درباره برنامههای سیما در رمضان نشان میدهد ۲۶.۶ درصد مخاطب برنامههای افطار و ۱۷.۴ درصد مخاطب برنامههای سحر #تلویزیون هستند. این آمار درحالی است که نشان میدهد تلویزیون با کاهش مخاطب مواجه شده و این زنگ خطری برای تلویزیون است. آمار مخاطبان سریالهای تلویزیون به سی درصد هم نمیرسد؛ این موضوع تا جایی برای سازمان جدی است که رئیس رسانه ملی در ضیافت افطارش با هنرمندان عنوان کرد که چرا احساس علاقهای که مخاطبان به هنرمندان و آثارشان داشتند، کاهش یافته است؟ متن کامل
🔸جهش اینترنت موبایل، در جا زدن اینترنت ثابت
▫️#عمادالدین_قاسمیپناه
اپراتورهای موبایل در ۳ماهه چهارم ۱۴۰۰ توانستهاند در مقایسه با ۳ ماهه سوم سال گذشته، بیش از ۳میلیون و ۸۰۰هزار اشتراک بیشتر از اپراتورهای ثابت جذب کنند. متن کامل
▫️#عمادالدین_قاسمیپناه
اپراتورهای موبایل در ۳ماهه چهارم ۱۴۰۰ توانستهاند در مقایسه با ۳ ماهه سوم سال گذشته، بیش از ۳میلیون و ۸۰۰هزار اشتراک بیشتر از اپراتورهای ثابت جذب کنند. متن کامل
جهش اینترنت موبایل، در جا زدن اینترنت ثابت
سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیوییرگولاتوری وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات روز گذشته فصلنامه آماری 3 ماهه چهارم سال 1400را منتشر کرد. اگرچه این گزارش در مقایسه با گزارش 3 ماهه سوم همین سال، حاکی از افزایش برخی شاخصهاست، اما تعداد و سرعت پایین اشتراکهای…
🔸استاد فرجالله صبا، روزنامهنگاری یگانه و بیبدیل
▫️#رضا_قویفكر
#فرجالله_صبا بیتردید پدیدهای كمیاب یا بهتر است بگویم نایاب در تاریخ معاصر #روزنامهنگاری ایران است. او كه اینك ۸۸ سال دارد سالهاست كه عطای مطبوعات را به لقایش بخشیده است. كنج عزلت گزیده و با «نغمه»اش روزگار میگذراند. استادِ بیبدیلِ روزنامهنگاریام فرجالله صبا متولد ۱۳ مرداد ۱۳۱۳ در تبریز است. پدرش علیاكبر خان صبا از شاگردان استاد جلالالدین همایی و دارای دیپلم ادبی در آغازین روزهای تاسیس دانشگاه در عهد رضاشاه و از نخستین لیسانسیههای دانشگاه نوبنیاد تهران در زمان خود بود و مادرش فخرالملوك از خاندانی فرهنگی بود كه از قرهباغ به ایرانكوچ كرده بودند. آقای صبا از دانشكده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه تهران در رشته زبان فرانسه فارغالتحصیل شده است، فعالیت مطبوعاتیاش را از سالهای تحصیل با انتشار روزنامههای دیواری در دبیرستان آغاز كرده است. در سال ۱۳۳۳ به موسسه اطلاعات پیوسته است. از اواسط سال ۱۳۳۴ مشاغل مختلفی نظیر نمونهخوانی، دبیری سرویس، معاونت سردبیری، نویسندگی و مترجمی را در این روزنامه تجربه كرده است. پس از آن با مجلات دیگری مثل سپید و سیاه، بامشاد و روشنفكر كار كرده است. مطالب خود را با نامهای مستعار «هامون» و «دشت» امضا میكرده است، فرانسه و تركی میداند و در دهه ۴۰ معاون سردبیر مجله زن روز از انتشارات موسسه كیهان بوده است. همكاری او با مجله زن روز ۱۵ سال طول كشید. استاد فرجالله صبا همزمان با معاونت سردبیری مجله زن روز در دانشكده علوم ارتباطات اجتماعی به دانشجویان رشته روزنامهنگاری، شیوه نگارش و روزنامهنگاری درس میداد و دانشجویان را به شیوهای جذاب و دلنشین، با چهرههای شاخص و آثار ارزنده ادبیات ایران و جهان آشنا میكرد. كلاس درس استاد صبا بیتعارف، شگفتانگیز بود. نام بسیاری از قلندران ادبیات ایران و جهان را ما دانشجویان اول بار از زبان او شنیدیم. در ۲۵ اردیبهشت سال ۵۸ وقتی بیست نفر از اعضای تحریریه روزنامه كیهان به اتهام عدم همراهی با انقلاب اسلامی اخراج شدند فرجالله صبا در انتقاد به اخراج همكارانش مقالهای با نام مستعار «هامون» در مجله زن روز مورخ پنجم خرداد ۵۸ نوشت. صبا كه این حركت را نوعی سیلی زدن به صورت همكارانش میدانست به اعتراض از كیهان رفت و مدتی بعد با نام مستعار فرخ ماهان با مجله دانشمند همكاری كرد و مطالب علمی را با زبانی شیرین و واژگانی جذاب به مخاطبان مجله عرضه میكرد. همكاری آقای صبا با مجله دانشمند حدود ۱۲ سال طول كشید. در سال ۱۳۸۰ به ماهنامه دانشگر به صاحب امتیازی مركز نشر دانشگاهی و به مدیر مسوولی دكتر رضا منصوری پیوست. با آمدن دولت احمدینژاد خوانندگان بیشمار دانشگر، از خواندن مطالب او محروم شدند. پس از آن آقای صبا گوشه عزلت گزید و عطای مطبوعات را به لقایش بخشید و حالا سالهاست كه تنها همدمش «نغمه» دختر دلبندش پدر را چونان دُری گرانبها در خانهاش مواظبت میكند. بارها تلاش كردهام به دیدارش بشتابم و یكبار دیگر صدایش را به گوش جان بشنوم، اما موفق نبودهام. از وقتی كه در سال ۳۳ (درست وقتی من به دنیا آمدم) به عنوان مصحح به استخدام روزنامه اطلاعات در آمد و تا هنگامی كه معاون سردبیر اطلاعات بانوان شد و بعد كارش را در اطلاعات كودكان، اطلاعات هفتگی، اطلاعات ادبی ادامه داد و تا هنگامی كه معاون سردبیر زن روز شد و بعد از آن در دانشمند و دانشگر قلم زد، فرجالله صبا بیهیچ تردید، یك روزنامهنگار همه فن حریف خوشفكر و باسلیقه و در عین حال گرامی و دوست داشتنی باقی ماند، داستانهایش تیراژ سپید و سیاه و روشنفكر را بالا میبرد. حالا اما حیف كه نمیتواند برایمان از خود بگوید از روزنامهنگاری بیبدیلش، از تدریسش و از اینكه چگونه یك ستون فانتزی خالی مانده در مجله روشنفكر را نوشته است كه بعدها به عنوان نامه چارلی چاپلین به دخترش در جهان معروف شد. امروز اما با آنكه بر همگانِ اهل روزنامهنگاری ثابت شده است كه این نامه را چاپلین به دخترش ننوشته است و حاصل تخیلِ كم نظیر استاد صباست و با آنكه پسر چاپلین وقتی به ایران سفر كرد اعلام كرد كه پدرش آنقدر گرفتار بوده كه فرصت نامه نوشتن به فرزندانش را نداشته است، اما هنوز هستند كسانی كه این حرف را باور ندارند و همچنان نامه را به چاپلین نسبت میدهند. كاش این روزگارِ كجمدارِ بیانصاف، روی خوشش را نشان میداد تا میتوانستم یكبار دیگر در محضر استاد روزنامهنگاری و استاد راهنمای پایاننامهام یك دل سیر بنشینم و بشنوم. بیهیچ مبالغه، سایهاش را همواره بر سرم احساس میكنم... اما، حسرتِ دیدارش بدجوری در دلم مانده است.
▫️روزنامه اعتماد، دوشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱
▫️#رضا_قویفكر
#فرجالله_صبا بیتردید پدیدهای كمیاب یا بهتر است بگویم نایاب در تاریخ معاصر #روزنامهنگاری ایران است. او كه اینك ۸۸ سال دارد سالهاست كه عطای مطبوعات را به لقایش بخشیده است. كنج عزلت گزیده و با «نغمه»اش روزگار میگذراند. استادِ بیبدیلِ روزنامهنگاریام فرجالله صبا متولد ۱۳ مرداد ۱۳۱۳ در تبریز است. پدرش علیاكبر خان صبا از شاگردان استاد جلالالدین همایی و دارای دیپلم ادبی در آغازین روزهای تاسیس دانشگاه در عهد رضاشاه و از نخستین لیسانسیههای دانشگاه نوبنیاد تهران در زمان خود بود و مادرش فخرالملوك از خاندانی فرهنگی بود كه از قرهباغ به ایرانكوچ كرده بودند. آقای صبا از دانشكده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه تهران در رشته زبان فرانسه فارغالتحصیل شده است، فعالیت مطبوعاتیاش را از سالهای تحصیل با انتشار روزنامههای دیواری در دبیرستان آغاز كرده است. در سال ۱۳۳۳ به موسسه اطلاعات پیوسته است. از اواسط سال ۱۳۳۴ مشاغل مختلفی نظیر نمونهخوانی، دبیری سرویس، معاونت سردبیری، نویسندگی و مترجمی را در این روزنامه تجربه كرده است. پس از آن با مجلات دیگری مثل سپید و سیاه، بامشاد و روشنفكر كار كرده است. مطالب خود را با نامهای مستعار «هامون» و «دشت» امضا میكرده است، فرانسه و تركی میداند و در دهه ۴۰ معاون سردبیر مجله زن روز از انتشارات موسسه كیهان بوده است. همكاری او با مجله زن روز ۱۵ سال طول كشید. استاد فرجالله صبا همزمان با معاونت سردبیری مجله زن روز در دانشكده علوم ارتباطات اجتماعی به دانشجویان رشته روزنامهنگاری، شیوه نگارش و روزنامهنگاری درس میداد و دانشجویان را به شیوهای جذاب و دلنشین، با چهرههای شاخص و آثار ارزنده ادبیات ایران و جهان آشنا میكرد. كلاس درس استاد صبا بیتعارف، شگفتانگیز بود. نام بسیاری از قلندران ادبیات ایران و جهان را ما دانشجویان اول بار از زبان او شنیدیم. در ۲۵ اردیبهشت سال ۵۸ وقتی بیست نفر از اعضای تحریریه روزنامه كیهان به اتهام عدم همراهی با انقلاب اسلامی اخراج شدند فرجالله صبا در انتقاد به اخراج همكارانش مقالهای با نام مستعار «هامون» در مجله زن روز مورخ پنجم خرداد ۵۸ نوشت. صبا كه این حركت را نوعی سیلی زدن به صورت همكارانش میدانست به اعتراض از كیهان رفت و مدتی بعد با نام مستعار فرخ ماهان با مجله دانشمند همكاری كرد و مطالب علمی را با زبانی شیرین و واژگانی جذاب به مخاطبان مجله عرضه میكرد. همكاری آقای صبا با مجله دانشمند حدود ۱۲ سال طول كشید. در سال ۱۳۸۰ به ماهنامه دانشگر به صاحب امتیازی مركز نشر دانشگاهی و به مدیر مسوولی دكتر رضا منصوری پیوست. با آمدن دولت احمدینژاد خوانندگان بیشمار دانشگر، از خواندن مطالب او محروم شدند. پس از آن آقای صبا گوشه عزلت گزید و عطای مطبوعات را به لقایش بخشید و حالا سالهاست كه تنها همدمش «نغمه» دختر دلبندش پدر را چونان دُری گرانبها در خانهاش مواظبت میكند. بارها تلاش كردهام به دیدارش بشتابم و یكبار دیگر صدایش را به گوش جان بشنوم، اما موفق نبودهام. از وقتی كه در سال ۳۳ (درست وقتی من به دنیا آمدم) به عنوان مصحح به استخدام روزنامه اطلاعات در آمد و تا هنگامی كه معاون سردبیر اطلاعات بانوان شد و بعد كارش را در اطلاعات كودكان، اطلاعات هفتگی، اطلاعات ادبی ادامه داد و تا هنگامی كه معاون سردبیر زن روز شد و بعد از آن در دانشمند و دانشگر قلم زد، فرجالله صبا بیهیچ تردید، یك روزنامهنگار همه فن حریف خوشفكر و باسلیقه و در عین حال گرامی و دوست داشتنی باقی ماند، داستانهایش تیراژ سپید و سیاه و روشنفكر را بالا میبرد. حالا اما حیف كه نمیتواند برایمان از خود بگوید از روزنامهنگاری بیبدیلش، از تدریسش و از اینكه چگونه یك ستون فانتزی خالی مانده در مجله روشنفكر را نوشته است كه بعدها به عنوان نامه چارلی چاپلین به دخترش در جهان معروف شد. امروز اما با آنكه بر همگانِ اهل روزنامهنگاری ثابت شده است كه این نامه را چاپلین به دخترش ننوشته است و حاصل تخیلِ كم نظیر استاد صباست و با آنكه پسر چاپلین وقتی به ایران سفر كرد اعلام كرد كه پدرش آنقدر گرفتار بوده كه فرصت نامه نوشتن به فرزندانش را نداشته است، اما هنوز هستند كسانی كه این حرف را باور ندارند و همچنان نامه را به چاپلین نسبت میدهند. كاش این روزگارِ كجمدارِ بیانصاف، روی خوشش را نشان میداد تا میتوانستم یكبار دیگر در محضر استاد روزنامهنگاری و استاد راهنمای پایاننامهام یك دل سیر بنشینم و بشنوم. بیهیچ مبالغه، سایهاش را همواره بر سرم احساس میكنم... اما، حسرتِ دیدارش بدجوری در دلم مانده است.
▫️روزنامه اعتماد، دوشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱
#سینماویژن
🔸چند سکانس در باب نقد فیلم
▫️#یونس_شکرخواه
اظهار نظر درباره هر چیز یک حق اجتماعی است، اما وقتی عنوان نقد به خود میگیرد و از چارچوب یک گفتگوی چند نفره به یک مقوله رسانهای با گستره وسیع تبدیل میشود، آداب نقد جدیتر میشود. شاید نخستین پیش شرط، تخصص کافی در عرصه مورد نقد باشد.
بحث من اینجا بر سر نقد فیلم است؛ در حد چند سکانس:
نقد فیلم با مرور فیلم فرق دارد. دومی که آسانتر است توصیف و روایت فیلم است. اما نقد فیلم، رمزگشایی است از رمزگذاریهای فیلم.
بهتر است که منتقد آنچه را که میبیند، به صفر و یک تبدیل نکند، سیاه و سفید نکند، اعشاری باشد و دنیای بین صفر و یک را به رسمیت بشناسد.
بهتر است که منتقد آنچه را که به عنوان فیلم میبیند، متنی بپندارد که در فرامتن قابل درک باشد.
بهتر است که منتقد بپذیرد که ممکن است در آنچه صفر میپندارد یا بد قلمداد میکند نکات روشن و درخشان هم باشد.
بهتر است که منتقد بپذیرد که نقد نباید کاهشگرایانه باشد، نقد باید بیفزاید، حتی اگر صیقل میزند.
بهتر است که منتقد بپذیرد که نقد دیالوگ است نه خطاب و بیانیه. که فیلم موضوع بررسی نیست، طرف بررسی است. گاهی یک نفر را دست میاندازیم که بخندیم، یک ناسزاواری و زشتی آشکار و گاهی به اتفاق میخندیم، در این حالت هیچکس موضوع شوخی نیست و همه؛ طرف شوخی هستیم. به همین سبب، نقد هرگز نمیتواند تمسخر و تحقیر یک اثر باشد.
کسی میتواند منتقد فیلم به مفهوم حرفهای آن باشد که یک چهار پایه قابل اتکا داشته باشد:
۱. واژگان، ابزارها و تکنیکهای تولید حرفهای سینما را بداند.
۲. جنبههای موسوم به بازیگری و در یک کلمه درام و ملاحظات آن را بشناسد.
۳. ادبیات بداند تا فیلم را در گسترههای درزمانی، همزمانی و همه زمانی فهم و درک کند.
۴. از همنشینی و جانشینی واژهها سر دربیاورد. دارم از فیلمنامهها حرف میزنم، از سناریو و از تشخیص تمایزهای زبانی و نقلقولی سناریوها با یکدیگر، دارم از زبانشناسی و تحلیل محتوا و از تحلیل گفتمان میگویم.
حالا در پایان این چند سکانس اجازه بدهید بگویم که بایذ به خاطر داشته باشیم که منتقدهای حرفهای، فیلمها را تماشا نمیکنند، فیلمها را میخوانند.
🔸چند سکانس در باب نقد فیلم
▫️#یونس_شکرخواه
اظهار نظر درباره هر چیز یک حق اجتماعی است، اما وقتی عنوان نقد به خود میگیرد و از چارچوب یک گفتگوی چند نفره به یک مقوله رسانهای با گستره وسیع تبدیل میشود، آداب نقد جدیتر میشود. شاید نخستین پیش شرط، تخصص کافی در عرصه مورد نقد باشد.
بحث من اینجا بر سر نقد فیلم است؛ در حد چند سکانس:
نقد فیلم با مرور فیلم فرق دارد. دومی که آسانتر است توصیف و روایت فیلم است. اما نقد فیلم، رمزگشایی است از رمزگذاریهای فیلم.
بهتر است که منتقد آنچه را که میبیند، به صفر و یک تبدیل نکند، سیاه و سفید نکند، اعشاری باشد و دنیای بین صفر و یک را به رسمیت بشناسد.
بهتر است که منتقد آنچه را که به عنوان فیلم میبیند، متنی بپندارد که در فرامتن قابل درک باشد.
بهتر است که منتقد بپذیرد که ممکن است در آنچه صفر میپندارد یا بد قلمداد میکند نکات روشن و درخشان هم باشد.
بهتر است که منتقد بپذیرد که نقد نباید کاهشگرایانه باشد، نقد باید بیفزاید، حتی اگر صیقل میزند.
بهتر است که منتقد بپذیرد که نقد دیالوگ است نه خطاب و بیانیه. که فیلم موضوع بررسی نیست، طرف بررسی است. گاهی یک نفر را دست میاندازیم که بخندیم، یک ناسزاواری و زشتی آشکار و گاهی به اتفاق میخندیم، در این حالت هیچکس موضوع شوخی نیست و همه؛ طرف شوخی هستیم. به همین سبب، نقد هرگز نمیتواند تمسخر و تحقیر یک اثر باشد.
کسی میتواند منتقد فیلم به مفهوم حرفهای آن باشد که یک چهار پایه قابل اتکا داشته باشد:
۱. واژگان، ابزارها و تکنیکهای تولید حرفهای سینما را بداند.
۲. جنبههای موسوم به بازیگری و در یک کلمه درام و ملاحظات آن را بشناسد.
۳. ادبیات بداند تا فیلم را در گسترههای درزمانی، همزمانی و همه زمانی فهم و درک کند.
۴. از همنشینی و جانشینی واژهها سر دربیاورد. دارم از فیلمنامهها حرف میزنم، از سناریو و از تشخیص تمایزهای زبانی و نقلقولی سناریوها با یکدیگر، دارم از زبانشناسی و تحلیل محتوا و از تحلیل گفتمان میگویم.
حالا در پایان این چند سکانس اجازه بدهید بگویم که بایذ به خاطر داشته باشیم که منتقدهای حرفهای، فیلمها را تماشا نمیکنند، فیلمها را میخوانند.
🔻ایلان ماسک توییتر را خرید
#توییتر از توافق با #ایلان_ماسک و فروش سهام آن به وی به مبلغ ۴۴ میلیارد دلار خبر داد
#توییتر از توافق با #ایلان_ماسک و فروش سهام آن به وی به مبلغ ۴۴ میلیارد دلار خبر داد