🔸يادگيرنده باقي بمان
#دونلا_ميدو از نظريهپردازان عرصه تئوري سيستمها است. او درمقالهای نكات كاربردي عميقي را در رويارويي با سكون و تغييرناپذيري سازمانها ارائه كرده است. چند میانتیتر از همان مقاله:
Listen to the wisdom of the system
▫️به خرد سازمان گوش سپار
Expose your mental models to the open air
▫️مدلهای ذهنیات را در برابر ديگران قرار بده |چرا كه هر چه میدانی يك مدل ذهنی است
Stay humble. Stay a learner
▫️فروتن باش و يادگيرنده باقی بمان
Dancing with Systems | Donella Mead
#دونلا_ميدو از نظريهپردازان عرصه تئوري سيستمها است. او درمقالهای نكات كاربردي عميقي را در رويارويي با سكون و تغييرناپذيري سازمانها ارائه كرده است. چند میانتیتر از همان مقاله:
Listen to the wisdom of the system
▫️به خرد سازمان گوش سپار
Expose your mental models to the open air
▫️مدلهای ذهنیات را در برابر ديگران قرار بده |چرا كه هر چه میدانی يك مدل ذهنی است
Stay humble. Stay a learner
▫️فروتن باش و يادگيرنده باقی بمان
Dancing with Systems | Donella Mead
#اینستاگرام
🔸آیکن اختصاصی حذف میشود
#فیسبوک اعلام کرد که آیکن اختصاصی IGTV را از برنامه اصلی در اینستاگرام حذف میکند.
🔸آیکن اختصاصی حذف میشود
#فیسبوک اعلام کرد که آیکن اختصاصی IGTV را از برنامه اصلی در اینستاگرام حذف میکند.
#رساله🔸مطالعه سواد الکترونیک و رابطه آن با رفتارهای مرتبط با سلامت در اینترنت در میان شهروندان تهرانی
▫️استاد راهنما: #سعیدرضا_عاملیرنانی
▫️استاد راهنما: #مسعود_کوثری
▫️استاد مشاور:#یونس_شکرخواه
▫️دانشجو: محمد احمدی
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛دانشکده علوم اجتماعی، ۱۳۹۷ [دکتری]
▫️کلیدواژه: #سواد # سلامت #اینترنت
▫️استاد راهنما: #سعیدرضا_عاملیرنانی
▫️استاد راهنما: #مسعود_کوثری
▫️استاد مشاور:#یونس_شکرخواه
▫️دانشجو: محمد احمدی
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛دانشکده علوم اجتماعی، ۱۳۹۷ [دکتری]
▫️کلیدواژه: #سواد # سلامت #اینترنت
Forwarded from رسانه، روزنامه نگاری و اخبار جعلی
انتشارات ثانیه کتاب « اخبار جعلي، روزنامهنگاري و اطلاعات فريبکارانه» را منتشر کرد.
اين کتاب در واقع بخشی از«ابتکار جهاني براي تعالي آموزشهاي روزنامهنگاري» به شمار مي رود که به همت سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد (يونسکو) و توسط شریلین ایرتون و جولی پوزیتی تهیه و تدوین شده و آقای جواد دلیری، روزنامهنگار- آنرا ترجمه کرده است.
....
کتاب در ۲۱۲ صفحه، به قیمت ۲۸ هزار تومان منتشر شده است.
#اخبارجعلی #اطلاعاتفریبکارانه #جواددلیری #انتشاراتثانیه
#شریلینایرتون #جولیپوزیتی
#یونسکو
#UNESCO #Javaddaliri #Posetti_Julie #Ireton_Cherilyn
#fake_news #Journalism #education
#Online_journalism
#Journalism_education
@hossein_tavakoli :طراح جلد
👈کانال اخبارجعلی و مقابله با آن
@fake_news_media
اين کتاب در واقع بخشی از«ابتکار جهاني براي تعالي آموزشهاي روزنامهنگاري» به شمار مي رود که به همت سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد (يونسکو) و توسط شریلین ایرتون و جولی پوزیتی تهیه و تدوین شده و آقای جواد دلیری، روزنامهنگار- آنرا ترجمه کرده است.
....
کتاب در ۲۱۲ صفحه، به قیمت ۲۸ هزار تومان منتشر شده است.
#اخبارجعلی #اطلاعاتفریبکارانه #جواددلیری #انتشاراتثانیه
#شریلینایرتون #جولیپوزیتی
#یونسکو
#UNESCO #Javaddaliri #Posetti_Julie #Ireton_Cherilyn
#fake_news #Journalism #education
#Online_journalism
#Journalism_education
@hossein_tavakoli :طراح جلد
👈کانال اخبارجعلی و مقابله با آن
@fake_news_media
#کیوسک🔸 مدیریت ارتباطات
یکصد و شانزدهمین شماره ماهنامه مدیریت ارتباطات منتشر شد.
یکصد و شانزدهمین شماره ماهنامه مدیریت ارتباطات منتشر شد.
#خاطره 🔸 واپسين تصويرها
▫️#يونس_شكرخواه
هميشه به سلام بيشتر محتاجيم تا به وداع؛ اما هميشه يك نفر هم بايد برود و نمیدانستم در آن مهمانی شبانه؛ دو نفر بايد بروند و اين بار ما را براي هميشه تنها بگذارند؛ با تكه ابري در قلب.
دو باسواد؛ دو محترم؛ دو اميدوار؛ دو نافذ؛ دو مهرورز؛ دو زلال؛ دو نازنين؛ دو صبور؛ دو كشاننده به لبخند..... آن شب؛ آن اتاق خيلی بزرگ بود؛ هرجا دوستان جمع ميشوند؛ ديوارها عقب میكشند.
آن شب، دل ميزبان هم در شهر وجودش بزرگتر از هميشه بود؛ رفيق نازنينم #حسن_نمكدوست با همه وجود؛ با همه بيدريغیهايش؛ چاي میچرخاند و شيرينی در ظروف نقرهاي تا ثانيهها نرم بگذرند در آن شب طلایی.
حرفها گل انداخته بود؛ ثانيهها؛ ساعتها شده بودند و ساعتها؛ روزها و اين خاصيت ديدار دوستهاست.
انگار آن شب؛ فقط شب ميانهها بود؛ نه شب آغاز؛ نه شب پايان. ما دههها بود كه دل در گرو هم داشتيم.
از آن ميانه به حياط رفتيم كنار باغچهای كه تازه آب خورده بود؛ #عليرضا فرهمند بود؛ من و #سيدفريد_قاسمي با سيگارهايي كه نقطه بگذارند در پايان سطرهاي آن اتاق بزرگ.
از سايتهاي بينالمللي حرف زديم، از #روزنامهنگاری و #ارتباطات گفتيم و باز عليرضا بود و حرفهايي از جنس خودش؛ حرفهای ريشهدار؛ كه #غلظت مهم است، نه #كثرت؛ كه #تاريخ آموزگار بزرگ است، كه #زاويه مهمتر از #خط است، كه #روزنامهنگار اين است نه آن؛ كه #صحت مهم است نه #سرعت؛ كه درد اين است نه آن.
ميزبان آمد با لبخند. اين بار با سينی ليوانهای آب پرتقال كه انعكاس داشت در قاب گرد عينك عليرضا؛ در قاب هميشگی آن چشمان نافذ و لبخند آورد بر لب عليرضا، كه پس هنوز وقت گپ زدن هست.
- "قدر استاد را بدانيد"
عليرضا حالا داشت از دكتر #كاظم_معتمدنژاد حرف میزد، از مردی كه آن شب چلچراغ آن اتاق بزرگ بود.
اتاق بزرگ سرازير شد به حياط؛ روبوسیها و خداحافظیها... دكتر هم صورت عليرضا را بوسيد و رفت.
سينی را با ليوانهای خالی كنار ديواره مرمرين باغچه گذاشتيم...
هيچكس نمیدانست اين واپسين تصويري است كه بايد از دو نازنين بر ديوارهاي سرد حافظه آويخت. هيچكس نمیدانست؛ بايد تنها ماند؛ تنها با تكه ابری در قلب.
@younesshokrkhah
▫️#يونس_شكرخواه
هميشه به سلام بيشتر محتاجيم تا به وداع؛ اما هميشه يك نفر هم بايد برود و نمیدانستم در آن مهمانی شبانه؛ دو نفر بايد بروند و اين بار ما را براي هميشه تنها بگذارند؛ با تكه ابري در قلب.
دو باسواد؛ دو محترم؛ دو اميدوار؛ دو نافذ؛ دو مهرورز؛ دو زلال؛ دو نازنين؛ دو صبور؛ دو كشاننده به لبخند..... آن شب؛ آن اتاق خيلی بزرگ بود؛ هرجا دوستان جمع ميشوند؛ ديوارها عقب میكشند.
آن شب، دل ميزبان هم در شهر وجودش بزرگتر از هميشه بود؛ رفيق نازنينم #حسن_نمكدوست با همه وجود؛ با همه بيدريغیهايش؛ چاي میچرخاند و شيرينی در ظروف نقرهاي تا ثانيهها نرم بگذرند در آن شب طلایی.
حرفها گل انداخته بود؛ ثانيهها؛ ساعتها شده بودند و ساعتها؛ روزها و اين خاصيت ديدار دوستهاست.
انگار آن شب؛ فقط شب ميانهها بود؛ نه شب آغاز؛ نه شب پايان. ما دههها بود كه دل در گرو هم داشتيم.
از آن ميانه به حياط رفتيم كنار باغچهای كه تازه آب خورده بود؛ #عليرضا فرهمند بود؛ من و #سيدفريد_قاسمي با سيگارهايي كه نقطه بگذارند در پايان سطرهاي آن اتاق بزرگ.
از سايتهاي بينالمللي حرف زديم، از #روزنامهنگاری و #ارتباطات گفتيم و باز عليرضا بود و حرفهايي از جنس خودش؛ حرفهای ريشهدار؛ كه #غلظت مهم است، نه #كثرت؛ كه #تاريخ آموزگار بزرگ است، كه #زاويه مهمتر از #خط است، كه #روزنامهنگار اين است نه آن؛ كه #صحت مهم است نه #سرعت؛ كه درد اين است نه آن.
ميزبان آمد با لبخند. اين بار با سينی ليوانهای آب پرتقال كه انعكاس داشت در قاب گرد عينك عليرضا؛ در قاب هميشگی آن چشمان نافذ و لبخند آورد بر لب عليرضا، كه پس هنوز وقت گپ زدن هست.
- "قدر استاد را بدانيد"
عليرضا حالا داشت از دكتر #كاظم_معتمدنژاد حرف میزد، از مردی كه آن شب چلچراغ آن اتاق بزرگ بود.
اتاق بزرگ سرازير شد به حياط؛ روبوسیها و خداحافظیها... دكتر هم صورت عليرضا را بوسيد و رفت.
سينی را با ليوانهای خالی كنار ديواره مرمرين باغچه گذاشتيم...
هيچكس نمیدانست اين واپسين تصويري است كه بايد از دو نازنين بر ديوارهاي سرد حافظه آويخت. هيچكس نمیدانست؛ بايد تنها ماند؛ تنها با تكه ابری در قلب.
@younesshokrkhah
#شعر🔸چه دانستم
چهدانستمکهاینسودامرا زینسانکندمجنون
دلم را دوزخیسازد دو چشمم را کندجیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتیام دراندازد میان قلزم پرخون
زندموجی بر آن کشتی که تختهتخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشددر قعر ناگاهان به دستقهر چون قارون
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چهدانممندگرچون شدکه چون غرق است در بیچون
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم
کهخوردماز دهانبندی در آن دریا کفی افیون
▫️#مولوی» دیوان شمس» غزلیات
چهدانستمکهاینسودامرا زینسانکندمجنون
دلم را دوزخیسازد دو چشمم را کندجیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتیام دراندازد میان قلزم پرخون
زندموجی بر آن کشتی که تختهتخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشددر قعر ناگاهان به دستقهر چون قارون
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چهدانممندگرچون شدکه چون غرق است در بیچون
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم
کهخوردماز دهانبندی در آن دریا کفی افیون
▫️#مولوی» دیوان شمس» غزلیات
#تراس🔸میزان دانش بشری
هر نسلی، درگذر پر شتاب خود از گذرگاه هستی، تنها به آن میزان از دانش بشری که محتاج آن است نایل میآید و سپس بیدرنگ ناپدید میشود.
📚 جهان و تأملات فیلسوف
▫️آرتور شوپنهاور (۱۷۸۸–۱۸۶۰)
▫️فیلسوف آلمانی
هر نسلی، درگذر پر شتاب خود از گذرگاه هستی، تنها به آن میزان از دانش بشری که محتاج آن است نایل میآید و سپس بیدرنگ ناپدید میشود.
📚 جهان و تأملات فیلسوف
▫️آرتور شوپنهاور (۱۷۸۸–۱۸۶۰)
▫️فیلسوف آلمانی
#رساله🔸نظريه اقتباس: تحلیل فیلم تاوان
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️استاد مشاور: #رضا_سعیدآبادی
▫️دانشجو: طلیعه رادمنش
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۹۷ [ارشد]
▫️کلیدواژه: #فیلم #تاوان #بریتانیا
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️استاد مشاور: #رضا_سعیدآبادی
▫️دانشجو: طلیعه رادمنش
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۹۷ [ارشد]
▫️کلیدواژه: #فیلم #تاوان #بریتانیا
#رساله🔸سینمای جاسوسی بریتانیا: مطالعه موردی پرفروشترین فیلم جیمز باند
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️استاد مشاور: #محمدرضا_سعیدآبادی
▫️دانشجو: #مهرناز_نظارتیورکانی
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران، دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۹۳ [ارشد]
▫️کلیدواژه: #سینما #فیلم #ژانر #بریتانیا #جیمز_باند
*زبان رساله: انگلیسی
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️استاد مشاور: #محمدرضا_سعیدآبادی
▫️دانشجو: #مهرناز_نظارتیورکانی
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران، دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۹۳ [ارشد]
▫️کلیدواژه: #سینما #فیلم #ژانر #بریتانیا #جیمز_باند
*زبان رساله: انگلیسی
#رساله #سینماویژن🔸مطالعه ژانر سیاسی: نسیمی که بیرلی را میلرزاند
(بادی که کشتزار جو را تکان میدهد)
The Wind That Shakes the Barley - Ken Loach (2006)
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️استاد مشاور: #محمدرضا_سعیدآبادی
▫️دانشجو: #سیدعلی_عصاران [ارشد]
▫️وزارتعلوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛ دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۹۶
▫️کلیدواژه: #سینما #فیلم #ژانر #کن_لوچ
*زبان رساله: انگلیسی
(بادی که کشتزار جو را تکان میدهد)
The Wind That Shakes the Barley - Ken Loach (2006)
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️استاد مشاور: #محمدرضا_سعیدآبادی
▫️دانشجو: #سیدعلی_عصاران [ارشد]
▫️وزارتعلوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛ دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۹۶
▫️کلیدواژه: #سینما #فیلم #ژانر #کن_لوچ
*زبان رساله: انگلیسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تکنولوژی🔸تایپ با دوربین سلفی با گوشیهای سامسونگ
#فناوری جدید #سامسونگ، صفحه کلید نامرئی نام دارد. در این فناوری با استفاده از دوربین سلفی و هوش مصنوعی، انگشتان شما میتوانند روی هر سطح مسطحی بدون نیاز به فشردن دکمههای فیزیکی در جلویگوشی تایپ کنند.
- ممنون از #سینا_تفنگچی عزیز بابت ارسال این مطلب
#فناوری جدید #سامسونگ، صفحه کلید نامرئی نام دارد. در این فناوری با استفاده از دوربین سلفی و هوش مصنوعی، انگشتان شما میتوانند روی هر سطح مسطحی بدون نیاز به فشردن دکمههای فیزیکی در جلویگوشی تایپ کنند.
- ممنون از #سینا_تفنگچی عزیز بابت ارسال این مطلب
#رخنما #خاطره🔸ما و کولهها
▫️#یونس_شکرخواه
روزگاری دور چندین نفر در یکی از طبقات هتل آزادی تهران جمع میشدیم.
علت: سودایی که #محمد_اینانلو در سر داشت.
اینانلو میخواست نشریهای به راه بیندازد تحت عنوان "راه ابریشم" که گردشگری را سرمه چشم داشته باشد. از همه کارهای پیش رو یکی سریع حل شد و آن انتخاب اسم انگلیسی برای نشریه بود که گذاشتیم Silk Road.
نشریات شبیه مدیر مسئول خود میشوند؛ هیبت اینانلو از آن هیبتهایی بود که صورتگر چین هم از پسش برنمیآمد: وه چه بیرنگ و بینشان که منم، کی ببینی مرا ...
همین هیبت باعث شد که جلسات طول بکشد و این شانس من بود. الان میگویم چرا.
یک حلقه نسبتا ثابت اطراف آقای اینانلو جمع میشدیم: دکتر #کاظم_معتمدنژاد، دکتر #مهدی_محسنیانراد؛ دکتر #حمید_نطقی و من.
این حلقه با چهرههای دیگری هم همراه و همگام میشد؛ #مرتضی_ممیز، #اسماعیل_میرفخرایی، #مسعود_معصومی، #جواد_قاسمی و ...
جمع جذاب اطراف اینانلو؛ حلاوتی ویژه مییافت با خاطرات شیرین دکتر حمید نطقی درباره ازدواج خودش و درس خواندنش در زمینه حقوق و نکات طنز آمیز ناب درباب روابط عمومی ایرانی.
هیچوقت یادم نمیرود ماجرای فردی را که حمید خان گفت خیال کرده بود بهشت رفته اما آنجا سالن روابط عمومی جهنم بود.
من از آن جمع چیزهای زیادی آموختم؛ متانت معتمدنژاد، دقت محسنیانراد، تیزبینیهای دکتر نطقی و حتی دعوا کردن را از مرتضی ممیز که با هم برای اسلایدهای نشریه به یک لیتوگرافی رفته بودیم و مرتضی خان به دلایلی که بماند؛ زد و کرک و پر لیتوگراف را ریخت که ریخت.
آقای نطقی دوست داشتنی و شیکپوش، بذلهگو و پرنکته برایم در آن جلسات به یک شخصیت جذاب ماندگار تبدیل شد. او را دوست یافتم و دوست داشتم به گونه یک پدر؛ و این ربطی به لقب پدر روابط عمومی ایران نداشت.
در دلم بود که بیدوست نباشم هرگز؛ چه توان کرد که ...
دوستم دوباره پس از سالها در سال ۱۳۹۳ به سراغم آمد؛ موسسه کارگزار روابطعمومی مرا به عنوان منتخب جایزه بینالمللی دکتر حمید نطقی برگزید و جایزه ویژه او را که نشانی طلایی از چهره مهربانش در یک قاب بود؛ به من داد. جایزه را گرفتم و کمی دست و پایم را گم کردم. اما تردیدی ندارم که هیچکس نفهمید چقدر دلم ریخت؛ من یک چهره در دست نداشتم؛ یک تاریخ داشتم.
روزها میآیند و میروند و یادها در کولههای ما میمانند، شیرینترین یادها همانهایی هستند که با دیگران و با هم آنها را ساختهایم. شما هم حتما تجربه کردهاید وقتی کسانی را که دوست دارید به خاطره تبدیل میشوند؛ آن خاطرات ارزشمندترین داشتههای شما میمانند.
دکتر حمید نطقی؛ دکتر کاظم معتمد نژاد، محمد اینانلو؛ مرتضی ممیز و مسعود معصومی حالا به خاطره تبدیل شدهاند، روزها میآیند و میروند؛ ما و کولهها.
▫️#یونس_شکرخواه
روزگاری دور چندین نفر در یکی از طبقات هتل آزادی تهران جمع میشدیم.
علت: سودایی که #محمد_اینانلو در سر داشت.
اینانلو میخواست نشریهای به راه بیندازد تحت عنوان "راه ابریشم" که گردشگری را سرمه چشم داشته باشد. از همه کارهای پیش رو یکی سریع حل شد و آن انتخاب اسم انگلیسی برای نشریه بود که گذاشتیم Silk Road.
نشریات شبیه مدیر مسئول خود میشوند؛ هیبت اینانلو از آن هیبتهایی بود که صورتگر چین هم از پسش برنمیآمد: وه چه بیرنگ و بینشان که منم، کی ببینی مرا ...
همین هیبت باعث شد که جلسات طول بکشد و این شانس من بود. الان میگویم چرا.
یک حلقه نسبتا ثابت اطراف آقای اینانلو جمع میشدیم: دکتر #کاظم_معتمدنژاد، دکتر #مهدی_محسنیانراد؛ دکتر #حمید_نطقی و من.
این حلقه با چهرههای دیگری هم همراه و همگام میشد؛ #مرتضی_ممیز، #اسماعیل_میرفخرایی، #مسعود_معصومی، #جواد_قاسمی و ...
جمع جذاب اطراف اینانلو؛ حلاوتی ویژه مییافت با خاطرات شیرین دکتر حمید نطقی درباره ازدواج خودش و درس خواندنش در زمینه حقوق و نکات طنز آمیز ناب درباب روابط عمومی ایرانی.
هیچوقت یادم نمیرود ماجرای فردی را که حمید خان گفت خیال کرده بود بهشت رفته اما آنجا سالن روابط عمومی جهنم بود.
من از آن جمع چیزهای زیادی آموختم؛ متانت معتمدنژاد، دقت محسنیانراد، تیزبینیهای دکتر نطقی و حتی دعوا کردن را از مرتضی ممیز که با هم برای اسلایدهای نشریه به یک لیتوگرافی رفته بودیم و مرتضی خان به دلایلی که بماند؛ زد و کرک و پر لیتوگراف را ریخت که ریخت.
آقای نطقی دوست داشتنی و شیکپوش، بذلهگو و پرنکته برایم در آن جلسات به یک شخصیت جذاب ماندگار تبدیل شد. او را دوست یافتم و دوست داشتم به گونه یک پدر؛ و این ربطی به لقب پدر روابط عمومی ایران نداشت.
در دلم بود که بیدوست نباشم هرگز؛ چه توان کرد که ...
دوستم دوباره پس از سالها در سال ۱۳۹۳ به سراغم آمد؛ موسسه کارگزار روابطعمومی مرا به عنوان منتخب جایزه بینالمللی دکتر حمید نطقی برگزید و جایزه ویژه او را که نشانی طلایی از چهره مهربانش در یک قاب بود؛ به من داد. جایزه را گرفتم و کمی دست و پایم را گم کردم. اما تردیدی ندارم که هیچکس نفهمید چقدر دلم ریخت؛ من یک چهره در دست نداشتم؛ یک تاریخ داشتم.
روزها میآیند و میروند و یادها در کولههای ما میمانند، شیرینترین یادها همانهایی هستند که با دیگران و با هم آنها را ساختهایم. شما هم حتما تجربه کردهاید وقتی کسانی را که دوست دارید به خاطره تبدیل میشوند؛ آن خاطرات ارزشمندترین داشتههای شما میمانند.
دکتر حمید نطقی؛ دکتر کاظم معتمد نژاد، محمد اینانلو؛ مرتضی ممیز و مسعود معصومی حالا به خاطره تبدیل شدهاند، روزها میآیند و میروند؛ ما و کولهها.
#تراس🔸 موجودیت
اگه به رسمیت شناختن موجودیت من بر اساس موجودی بانکی منه، رو من اصلن حساب باز نکن
اگه به رسمیت شناختن موجودیت من بر اساس موجودی بانکی منه، رو من اصلن حساب باز نکن
Cyberspace.docx
22.2 KB
#مقاله🔸فضاي سايبر چيست؟
▫️نوشته ويل بروكر
▫️ترجمه #يونس_شكرخواه
ابداع واژه #سايبر اسپيس را معمولاً به #ويليام_گيبسون نويسنده داستانهای علمی ـ تخيلی نسبت ميدهند. #گيبسون از اين عبارت و همچنين عبارت #ماتريس به طرزی متناوب در تريلوژی علمی ـ تخيلی خود استفاده میکرد که با عناوين نورومنسر، كانت زيرو و موناليزا اوردرايو به تحرير در آمده بود.
▫️نوشته ويل بروكر
▫️ترجمه #يونس_شكرخواه
ابداع واژه #سايبر اسپيس را معمولاً به #ويليام_گيبسون نويسنده داستانهای علمی ـ تخيلی نسبت ميدهند. #گيبسون از اين عبارت و همچنين عبارت #ماتريس به طرزی متناوب در تريلوژی علمی ـ تخيلی خود استفاده میکرد که با عناوين نورومنسر، كانت زيرو و موناليزا اوردرايو به تحرير در آمده بود.
🔸نوشتن برای بچهها
▫️درباب متن و فرامتن؛ فلسفه و تکنیک
#یونس_شکرخواه
نوشتن درباره بچهها و نوشتن برای بچهها با هم متفاوت است. هر دو خوب است و کاری هست برای خودش. اما من فکر میکنم دومی بهتر است: نوشتن برای بچهها.
ماجرای این نوع روزنامهنگاری برای من از دوران کودکیام و زندگی با #کیهانبچهها آغاز میشود؛ نشریهای که هنوز منتشر میشود و شاید یاد هیچ نشریه دیگری تا آن اندازه که هر هفته کیهان بچهها را با هیجان به دست میگرفتم و همه جایش را میخواندم؛ در من ماندگار نشده است.
بعدها بازیهای روزگار مرا با بچه بزرگهایی رو در رو نشاند که یا کودکیشان را در جیبهایشان این طرف و آن طرف میبردند و یا مثل خودم آنرا بر روی لباسشان سنجاق کرده بودند: مرحوم #امیر_فردی؛ مرحوم #قیصر_امینپور؛ #جواد_محقق؛ #مسعود_شهامیپور؛ #لیلا_رستگار؛ #احمد_غلامی؛ #فرانک_عطیف؛ #مناف_یحییپور؛ #فریده_خلعتبری و نامهای دیگر و دیگر .....
با آنها گاه و بیگاه؛ اینجا و آنجا؛ باید در همین بارهها حرف و گپ و گفت میداشتیم و شاید چسب اصلی همه اینها؛ همان کودک درون بود که زخم خورده بود و باز کنجکاوانه راه میرفت و میخواست به همه چیز سرک بکشد، چیستان حل کند و نقاشی کند بر روی تابلوی بیانتهای چسبیده به دیوار خاطرهها.
اینها را گفتم تا سوای اعلام نسبت قطع نشدهام با کودکی، به سببهای حرفهای هم اشاره کرده باشم. تجارب من در قاب همین نسبتها و سببها به من میگوید:
- روزنامهنگاری برای #کودکان در ایران از نظر مضمونی بیشتر در عرصههای داستان؛ شعر و خبر و از جنبه گرافیکی در عرصه نقاشی و نه مثلا #گرافیکاطلاعرسان و یا #گرافیکخبری به پیش رفته و رشد داشته است و در این عرصه گرافیکی به ویژه در قالب کتاب حتی در کانونهایی مثل #بلونیا درخشیده است.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز با #سبک #هرموارونه نفس میکشد و #سبکتاریخی را با باور نمینویسد.
- تحریریههای #روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز برای خود بچهها صندلی ندارد - #دوچرخه همشهری را استثنا میکنم با ادای احترام به لیلا رستگار و دیگران در ادامه او و نیز #آفتابگردان را با خبرنگاران افتخاریاش که مثل شهاب امد و مثل شهاب رفت.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران بیشتر خبر زده است و فرمگرا و متاسفانه هنوز غفلت آشکاری دارد نسبت به فرصتها و مخاطراتی که کودکان با آنها مواجه هستند.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز یک #متن بیفرامتن است. از زاویه یک آشنا با مقولات و نظریههای ارتباطی به صراحت میگویم حتی درصد ناچیزی از نظریههای رسانهای مرتبط با کودکان در ایران تالیف و ترجمه نشده است: نمونهاش دایرهالمعارف ۸۸۶ صفحهای کودکان و رسانههای #انتشارات_سیج با نمایهای مضمونی مشتمل بر ۷۰ صفحه.
متنهای بیفرامتن لاغر میمانند و درست فهم نمیشوند. من فکر میکنم نهادهایی مثل کانون پرورش فکری؛ #ناشران تخصصی عرصه کودکان؛ مدارس روزنامهنگاری و همچنین خود دست اندرکاران عرصه روزنامهنگاری برای کودکان کارهای ناتمامی در این بحث #فرامتن دارند و شاید تا تولید ادبیات در این عرصه به بلوغ نرسد؛ کودکان ما دچار سوء تغذیه محتوایی بمانند.
- من میپرسم بچهها با چه فرصتها و مخاطراتی مواجه هستند؟ به گمان من برخی مقولهها سایهوار با آنها حرکت میکنند: رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن چه از جنبه فیزیکی و چه از جنبه #مجازی، سلامت و بهداشت و بالاخره متاسفانه آزار و اذیت.
- تردیدی ندارم که به فهرست فوق میتوان باز هم افزود. اما من به عمدهترینها اشاره کردم و شاید هم اینها همان حلقههای گمشده در زنجیر طولانی روزنامهنگاری برای کودکان باشند.
- من میپرسم چگونه میتوان ابتدا مقولههایی مثل رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و کودک آزاری را دستور کار دائمی قرار داد و سپس نحوه پوشش دادن حرفهای آنها را هم آموخت؟ اولی بحث #فلسفه است و دومی بحث #علم و #تکنیک.
و ما و کودکان؛ هنوز سخت به هر دو محتاج.
▫️درباب متن و فرامتن؛ فلسفه و تکنیک
#یونس_شکرخواه
نوشتن درباره بچهها و نوشتن برای بچهها با هم متفاوت است. هر دو خوب است و کاری هست برای خودش. اما من فکر میکنم دومی بهتر است: نوشتن برای بچهها.
ماجرای این نوع روزنامهنگاری برای من از دوران کودکیام و زندگی با #کیهانبچهها آغاز میشود؛ نشریهای که هنوز منتشر میشود و شاید یاد هیچ نشریه دیگری تا آن اندازه که هر هفته کیهان بچهها را با هیجان به دست میگرفتم و همه جایش را میخواندم؛ در من ماندگار نشده است.
بعدها بازیهای روزگار مرا با بچه بزرگهایی رو در رو نشاند که یا کودکیشان را در جیبهایشان این طرف و آن طرف میبردند و یا مثل خودم آنرا بر روی لباسشان سنجاق کرده بودند: مرحوم #امیر_فردی؛ مرحوم #قیصر_امینپور؛ #جواد_محقق؛ #مسعود_شهامیپور؛ #لیلا_رستگار؛ #احمد_غلامی؛ #فرانک_عطیف؛ #مناف_یحییپور؛ #فریده_خلعتبری و نامهای دیگر و دیگر .....
با آنها گاه و بیگاه؛ اینجا و آنجا؛ باید در همین بارهها حرف و گپ و گفت میداشتیم و شاید چسب اصلی همه اینها؛ همان کودک درون بود که زخم خورده بود و باز کنجکاوانه راه میرفت و میخواست به همه چیز سرک بکشد، چیستان حل کند و نقاشی کند بر روی تابلوی بیانتهای چسبیده به دیوار خاطرهها.
اینها را گفتم تا سوای اعلام نسبت قطع نشدهام با کودکی، به سببهای حرفهای هم اشاره کرده باشم. تجارب من در قاب همین نسبتها و سببها به من میگوید:
- روزنامهنگاری برای #کودکان در ایران از نظر مضمونی بیشتر در عرصههای داستان؛ شعر و خبر و از جنبه گرافیکی در عرصه نقاشی و نه مثلا #گرافیکاطلاعرسان و یا #گرافیکخبری به پیش رفته و رشد داشته است و در این عرصه گرافیکی به ویژه در قالب کتاب حتی در کانونهایی مثل #بلونیا درخشیده است.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز با #سبک #هرموارونه نفس میکشد و #سبکتاریخی را با باور نمینویسد.
- تحریریههای #روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز برای خود بچهها صندلی ندارد - #دوچرخه همشهری را استثنا میکنم با ادای احترام به لیلا رستگار و دیگران در ادامه او و نیز #آفتابگردان را با خبرنگاران افتخاریاش که مثل شهاب امد و مثل شهاب رفت.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران بیشتر خبر زده است و فرمگرا و متاسفانه هنوز غفلت آشکاری دارد نسبت به فرصتها و مخاطراتی که کودکان با آنها مواجه هستند.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز یک #متن بیفرامتن است. از زاویه یک آشنا با مقولات و نظریههای ارتباطی به صراحت میگویم حتی درصد ناچیزی از نظریههای رسانهای مرتبط با کودکان در ایران تالیف و ترجمه نشده است: نمونهاش دایرهالمعارف ۸۸۶ صفحهای کودکان و رسانههای #انتشارات_سیج با نمایهای مضمونی مشتمل بر ۷۰ صفحه.
متنهای بیفرامتن لاغر میمانند و درست فهم نمیشوند. من فکر میکنم نهادهایی مثل کانون پرورش فکری؛ #ناشران تخصصی عرصه کودکان؛ مدارس روزنامهنگاری و همچنین خود دست اندرکاران عرصه روزنامهنگاری برای کودکان کارهای ناتمامی در این بحث #فرامتن دارند و شاید تا تولید ادبیات در این عرصه به بلوغ نرسد؛ کودکان ما دچار سوء تغذیه محتوایی بمانند.
- من میپرسم بچهها با چه فرصتها و مخاطراتی مواجه هستند؟ به گمان من برخی مقولهها سایهوار با آنها حرکت میکنند: رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن چه از جنبه فیزیکی و چه از جنبه #مجازی، سلامت و بهداشت و بالاخره متاسفانه آزار و اذیت.
- تردیدی ندارم که به فهرست فوق میتوان باز هم افزود. اما من به عمدهترینها اشاره کردم و شاید هم اینها همان حلقههای گمشده در زنجیر طولانی روزنامهنگاری برای کودکان باشند.
- من میپرسم چگونه میتوان ابتدا مقولههایی مثل رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و کودک آزاری را دستور کار دائمی قرار داد و سپس نحوه پوشش دادن حرفهای آنها را هم آموخت؟ اولی بحث #فلسفه است و دومی بحث #علم و #تکنیک.
و ما و کودکان؛ هنوز سخت به هر دو محتاج.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
# فراخوان🔸چهل سال تهران
#زبان🔸کیفیت
▫️ The quality of your thoughts determines the quality of your life.
کیفیت افکارت، کیفیت زندگیات را تعیین میکند
@younesshokrkhah
▫️ The quality of your thoughts determines the quality of your life.
کیفیت افکارت، کیفیت زندگیات را تعیین میکند
@younesshokrkhah
#زوم #تلویزیون
🔸نظر گدار درباره تلویزیون
"تلويزيون يک شكل استبداد است. كسانى كه هر روز ٤ ساعت تلويزيون نگاه مىكنند قربانى استبداد هستند. تلويزيون براى ارتباط برقرار كردن نيست، فقط براى دستور دادن است. به همين دليل دولتهاى مستبد با سينما مخالفند چون سينما هميشه خاطره خلق مىكند، در صورتىكه تلويزيون انسان را در تاريكى مىگذارد. "
#ژان_لوک_گدار (Jean-Luc Godard) (۱۹۳۰-٢٠٢٢) کارگردان، فیلمنامهنویس و منتقد فرانسوی-سوییسی از پیشگامان جنبش سینمایی موج نوی فرانسه
🔸نظر گدار درباره تلویزیون
"تلويزيون يک شكل استبداد است. كسانى كه هر روز ٤ ساعت تلويزيون نگاه مىكنند قربانى استبداد هستند. تلويزيون براى ارتباط برقرار كردن نيست، فقط براى دستور دادن است. به همين دليل دولتهاى مستبد با سينما مخالفند چون سينما هميشه خاطره خلق مىكند، در صورتىكه تلويزيون انسان را در تاريكى مىگذارد. "
#ژان_لوک_گدار (Jean-Luc Godard) (۱۹۳۰-٢٠٢٢) کارگردان، فیلمنامهنویس و منتقد فرانسوی-سوییسی از پیشگامان جنبش سینمایی موج نوی فرانسه