#تراس🔸جهد
جهد کن تا هیچ حجابی در میانه در نیاید. و چنان گرم باش در آن طلب، که گرمی طلبت بر هر که بزند، آن کس، بیفتد و با تو یار شود.
#شمس_تبریزی
@younesshokrkhah
جهد کن تا هیچ حجابی در میانه در نیاید. و چنان گرم باش در آن طلب، که گرمی طلبت بر هر که بزند، آن کس، بیفتد و با تو یار شود.
#شمس_تبریزی
@younesshokrkhah
#تراس 🔸 مغز قصه
هر قصهای را مغزی هست. قصه را جهت آن مغز آوردهاند بزرگان، نه از بهر دفع ملالت.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
هر قصهای را مغزی هست. قصه را جهت آن مغز آوردهاند بزرگان، نه از بهر دفع ملالت.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
#تراس 🔸 معامله حکایت
خدای را بندگانند که کسی طاقت غم ایشان ندارد، و کسی طاقت شادی ایشان ندارد. صراحیی که ایشان پر کنند هر باری و درکشند، هر که بخورد دیگر با خود نیاید. دیگران مست میشوند و برون میروند و او بر سر خم نشسته.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
خدای را بندگانند که کسی طاقت غم ایشان ندارد، و کسی طاقت شادی ایشان ندارد. صراحیی که ایشان پر کنند هر باری و درکشند، هر که بخورد دیگر با خود نیاید. دیگران مست میشوند و برون میروند و او بر سر خم نشسته.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
Forwarded from عرصههای ارتباطی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کتاب 🔸 الف
از همه اسرار الفی بیش برون نیفتاد، و باقی هر چه گفتند در شرح آن الف گفتند، و آن الف فهم نشد.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
از همه اسرار الفی بیش برون نیفتاد، و باقی هر چه گفتند در شرح آن الف گفتند، و آن الف فهم نشد.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
#کتاب 🔸 من با تو سرّ نتوانم گفتن
پُرسَری آمد که با من سرّی بگو. گفتم: من با تو سرّ نتوانم گفتن، من سرّ با آن کس توانم گفتن که او را درو نبینم، خود را درو بینم. سرّ خود را با خود گویم. من در تو خود را نمیبینم، در تو دیگری را میبینم. کسی بر کسی آید از سه قسم بیرون نباشد: یا مریدی بود، یا به وجه یاری، یا به وجه بزرگی، تو ازین هر سه قسم کدامی؟ آخر نه پیش فلان میباشی؟
گفت: معلوم است شما را چگونه میباشم.
گفتم: معلوم است، او را در تو بینم، چو او در تو باشد من در تو نباشم. چو او من نیستم.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
پُرسَری آمد که با من سرّی بگو. گفتم: من با تو سرّ نتوانم گفتن، من سرّ با آن کس توانم گفتن که او را درو نبینم، خود را درو بینم. سرّ خود را با خود گویم. من در تو خود را نمیبینم، در تو دیگری را میبینم. کسی بر کسی آید از سه قسم بیرون نباشد: یا مریدی بود، یا به وجه یاری، یا به وجه بزرگی، تو ازین هر سه قسم کدامی؟ آخر نه پیش فلان میباشی؟
گفت: معلوم است شما را چگونه میباشم.
گفتم: معلوم است، او را در تو بینم، چو او در تو باشد من در تو نباشم. چو او من نیستم.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
#کتاب 🔸 بندگان خاص
خدای را بندگانند که کسی طاقت غم ایشان ندارد، و کسی طاقت شادی ایشان ندارد. صراحیی که ایشان پر کنند هر باری و درکشند، هر که بخورد دیگر با خود نیاید. دیگران مست میشوند و برون میروند و او بر سر خم نشسته.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
خدای را بندگانند که کسی طاقت غم ایشان ندارد، و کسی طاقت شادی ایشان ندارد. صراحیی که ایشان پر کنند هر باری و درکشند، هر که بخورد دیگر با خود نیاید. دیگران مست میشوند و برون میروند و او بر سر خم نشسته.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
#کتاب 🔸 نور و دوزخ
گفتم آن شیخ را، خدا ترا به دوزخ برد! گفت کاشکی، تا بنگرم که این نور من از دوزخ چه میشود، و دوزخ از نور من چه میشود.▫️مقالات #شمس_تبریزی
گفتم آن شیخ را، خدا ترا به دوزخ برد! گفت کاشکی، تا بنگرم که این نور من از دوزخ چه میشود، و دوزخ از نور من چه میشود.▫️مقالات #شمس_تبریزی
Forwarded from عرصههای ارتباطی
#تراس 🔸 راستی
فیالجمله تو را یک سخن بگویم؛ این مردمان به نفاق خوشدل میشوند و به راستی غمگین. با مردمان به نفاق میباید زیست، تا در میان ایشان با خوشی باشی. همین که راستی آغاز کردی، به کوه و بیابان برون میباید رفت که میان خلق راه نیست.
#شمس_تبریزی
فیالجمله تو را یک سخن بگویم؛ این مردمان به نفاق خوشدل میشوند و به راستی غمگین. با مردمان به نفاق میباید زیست، تا در میان ایشان با خوشی باشی. همین که راستی آغاز کردی، به کوه و بیابان برون میباید رفت که میان خلق راه نیست.
#شمس_تبریزی