#رساله🔸 تعامل رسانه و دولت در تصمیمسازی سیاست خارجی ایالات متحده: تحلیل محتوای انتقادی اظهارات باراک اوباما و مقالات نیویورکتایمز و واشنگتنپست با موضوع ضد تروریسم
▫️استاد راهنما: #سعیدرضا_عاملی
▫️استاد مشاور: #یونس_شکرخواه
▫️دانشجو: تورج شیرالیلو
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران؛ دانشکده مطالعات جهان - ۱۳۹۷ -
[دکتری]
▫️کلیدواژه: #رسانه #دولت # اوباما #نیویورک_تایمز #واشنگتن_پست
▫️استاد راهنما: #سعیدرضا_عاملی
▫️استاد مشاور: #یونس_شکرخواه
▫️دانشجو: تورج شیرالیلو
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران؛ دانشکده مطالعات جهان - ۱۳۹۷ -
[دکتری]
▫️کلیدواژه: #رسانه #دولت # اوباما #نیویورک_تایمز #واشنگتن_پست
#رساله🔸 استعمار، فرهنگ و معماری: مقایسه تطبیقی سایتهای تاریخی در آمریکا (سانتافه) و هند (مدرس)
▫️استاد راهنما: #سیدمحمدمرندی
▫️استاد مشاور: #یونس_شکرخواه
▫️دانشجو: نرگسالسادت موسوی
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران؛ دانشکده زبانها و ادبیات خارجی - ۱۳۹۸ - [دکتری]
▫️کلیدواژه: #استعمار #فرهنگ # معماری
▫️استاد راهنما: #سیدمحمدمرندی
▫️استاد مشاور: #یونس_شکرخواه
▫️دانشجو: نرگسالسادت موسوی
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران؛ دانشکده زبانها و ادبیات خارجی - ۱۳۹۸ - [دکتری]
▫️کلیدواژه: #استعمار #فرهنگ # معماری
#جور_دیگر🔸 نگو درباره من به تو چه گفتند، بگو چرا در گفتن به تو اینقدر راحت بودند.
#رساله🔸بازنمود برنامه هستهای ایران در تلویزیون انگلیسی زبان آرتی (RT) روسیه
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️دانشجو: جواد سید صالحی
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۸۹ [کارشناسی ارشد]
▫️کلیدواژه: #روسیه #هستهای #ایران #تلویزیون_آرتی
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️دانشجو: جواد سید صالحی
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۸۹ [کارشناسی ارشد]
▫️کلیدواژه: #روسیه #هستهای #ایران #تلویزیون_آرتی
🔸يادگيرنده باقي بمان
#دونلا_ميدو از نظريهپردازان عرصه تئوري سيستمها است. او درمقالهای نكات كاربردي عميقي را در رويارويي با سكون و تغييرناپذيري سازمانها ارائه كرده است. چند میانتیتر از همان مقاله:
Listen to the wisdom of the system
▫️به خرد سازمان گوش سپار
Expose your mental models to the open air
▫️مدلهای ذهنیات را در برابر ديگران قرار بده |چرا كه هر چه میدانی يك مدل ذهنی است
Stay humble. Stay a learner
▫️فروتن باش و يادگيرنده باقی بمان
Dancing with Systems | Donella Mead
#دونلا_ميدو از نظريهپردازان عرصه تئوري سيستمها است. او درمقالهای نكات كاربردي عميقي را در رويارويي با سكون و تغييرناپذيري سازمانها ارائه كرده است. چند میانتیتر از همان مقاله:
Listen to the wisdom of the system
▫️به خرد سازمان گوش سپار
Expose your mental models to the open air
▫️مدلهای ذهنیات را در برابر ديگران قرار بده |چرا كه هر چه میدانی يك مدل ذهنی است
Stay humble. Stay a learner
▫️فروتن باش و يادگيرنده باقی بمان
Dancing with Systems | Donella Mead
#اینستاگرام
🔸آیکن اختصاصی حذف میشود
#فیسبوک اعلام کرد که آیکن اختصاصی IGTV را از برنامه اصلی در اینستاگرام حذف میکند.
🔸آیکن اختصاصی حذف میشود
#فیسبوک اعلام کرد که آیکن اختصاصی IGTV را از برنامه اصلی در اینستاگرام حذف میکند.
#رساله🔸مطالعه سواد الکترونیک و رابطه آن با رفتارهای مرتبط با سلامت در اینترنت در میان شهروندان تهرانی
▫️استاد راهنما: #سعیدرضا_عاملیرنانی
▫️استاد راهنما: #مسعود_کوثری
▫️استاد مشاور:#یونس_شکرخواه
▫️دانشجو: محمد احمدی
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛دانشکده علوم اجتماعی، ۱۳۹۷ [دکتری]
▫️کلیدواژه: #سواد # سلامت #اینترنت
▫️استاد راهنما: #سعیدرضا_عاملیرنانی
▫️استاد راهنما: #مسعود_کوثری
▫️استاد مشاور:#یونس_شکرخواه
▫️دانشجو: محمد احمدی
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛دانشکده علوم اجتماعی، ۱۳۹۷ [دکتری]
▫️کلیدواژه: #سواد # سلامت #اینترنت
Forwarded from رسانه، روزنامه نگاری و اخبار جعلی
انتشارات ثانیه کتاب « اخبار جعلي، روزنامهنگاري و اطلاعات فريبکارانه» را منتشر کرد.
اين کتاب در واقع بخشی از«ابتکار جهاني براي تعالي آموزشهاي روزنامهنگاري» به شمار مي رود که به همت سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد (يونسکو) و توسط شریلین ایرتون و جولی پوزیتی تهیه و تدوین شده و آقای جواد دلیری، روزنامهنگار- آنرا ترجمه کرده است.
....
کتاب در ۲۱۲ صفحه، به قیمت ۲۸ هزار تومان منتشر شده است.
#اخبارجعلی #اطلاعاتفریبکارانه #جواددلیری #انتشاراتثانیه
#شریلینایرتون #جولیپوزیتی
#یونسکو
#UNESCO #Javaddaliri #Posetti_Julie #Ireton_Cherilyn
#fake_news #Journalism #education
#Online_journalism
#Journalism_education
@hossein_tavakoli :طراح جلد
👈کانال اخبارجعلی و مقابله با آن
@fake_news_media
اين کتاب در واقع بخشی از«ابتکار جهاني براي تعالي آموزشهاي روزنامهنگاري» به شمار مي رود که به همت سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد (يونسکو) و توسط شریلین ایرتون و جولی پوزیتی تهیه و تدوین شده و آقای جواد دلیری، روزنامهنگار- آنرا ترجمه کرده است.
....
کتاب در ۲۱۲ صفحه، به قیمت ۲۸ هزار تومان منتشر شده است.
#اخبارجعلی #اطلاعاتفریبکارانه #جواددلیری #انتشاراتثانیه
#شریلینایرتون #جولیپوزیتی
#یونسکو
#UNESCO #Javaddaliri #Posetti_Julie #Ireton_Cherilyn
#fake_news #Journalism #education
#Online_journalism
#Journalism_education
@hossein_tavakoli :طراح جلد
👈کانال اخبارجعلی و مقابله با آن
@fake_news_media
#کیوسک🔸 مدیریت ارتباطات
یکصد و شانزدهمین شماره ماهنامه مدیریت ارتباطات منتشر شد.
یکصد و شانزدهمین شماره ماهنامه مدیریت ارتباطات منتشر شد.
#خاطره 🔸 واپسين تصويرها
▫️#يونس_شكرخواه
هميشه به سلام بيشتر محتاجيم تا به وداع؛ اما هميشه يك نفر هم بايد برود و نمیدانستم در آن مهمانی شبانه؛ دو نفر بايد بروند و اين بار ما را براي هميشه تنها بگذارند؛ با تكه ابري در قلب.
دو باسواد؛ دو محترم؛ دو اميدوار؛ دو نافذ؛ دو مهرورز؛ دو زلال؛ دو نازنين؛ دو صبور؛ دو كشاننده به لبخند..... آن شب؛ آن اتاق خيلی بزرگ بود؛ هرجا دوستان جمع ميشوند؛ ديوارها عقب میكشند.
آن شب، دل ميزبان هم در شهر وجودش بزرگتر از هميشه بود؛ رفيق نازنينم #حسن_نمكدوست با همه وجود؛ با همه بيدريغیهايش؛ چاي میچرخاند و شيرينی در ظروف نقرهاي تا ثانيهها نرم بگذرند در آن شب طلایی.
حرفها گل انداخته بود؛ ثانيهها؛ ساعتها شده بودند و ساعتها؛ روزها و اين خاصيت ديدار دوستهاست.
انگار آن شب؛ فقط شب ميانهها بود؛ نه شب آغاز؛ نه شب پايان. ما دههها بود كه دل در گرو هم داشتيم.
از آن ميانه به حياط رفتيم كنار باغچهای كه تازه آب خورده بود؛ #عليرضا فرهمند بود؛ من و #سيدفريد_قاسمي با سيگارهايي كه نقطه بگذارند در پايان سطرهاي آن اتاق بزرگ.
از سايتهاي بينالمللي حرف زديم، از #روزنامهنگاری و #ارتباطات گفتيم و باز عليرضا بود و حرفهايي از جنس خودش؛ حرفهای ريشهدار؛ كه #غلظت مهم است، نه #كثرت؛ كه #تاريخ آموزگار بزرگ است، كه #زاويه مهمتر از #خط است، كه #روزنامهنگار اين است نه آن؛ كه #صحت مهم است نه #سرعت؛ كه درد اين است نه آن.
ميزبان آمد با لبخند. اين بار با سينی ليوانهای آب پرتقال كه انعكاس داشت در قاب گرد عينك عليرضا؛ در قاب هميشگی آن چشمان نافذ و لبخند آورد بر لب عليرضا، كه پس هنوز وقت گپ زدن هست.
- "قدر استاد را بدانيد"
عليرضا حالا داشت از دكتر #كاظم_معتمدنژاد حرف میزد، از مردی كه آن شب چلچراغ آن اتاق بزرگ بود.
اتاق بزرگ سرازير شد به حياط؛ روبوسیها و خداحافظیها... دكتر هم صورت عليرضا را بوسيد و رفت.
سينی را با ليوانهای خالی كنار ديواره مرمرين باغچه گذاشتيم...
هيچكس نمیدانست اين واپسين تصويري است كه بايد از دو نازنين بر ديوارهاي سرد حافظه آويخت. هيچكس نمیدانست؛ بايد تنها ماند؛ تنها با تكه ابری در قلب.
@younesshokrkhah
▫️#يونس_شكرخواه
هميشه به سلام بيشتر محتاجيم تا به وداع؛ اما هميشه يك نفر هم بايد برود و نمیدانستم در آن مهمانی شبانه؛ دو نفر بايد بروند و اين بار ما را براي هميشه تنها بگذارند؛ با تكه ابري در قلب.
دو باسواد؛ دو محترم؛ دو اميدوار؛ دو نافذ؛ دو مهرورز؛ دو زلال؛ دو نازنين؛ دو صبور؛ دو كشاننده به لبخند..... آن شب؛ آن اتاق خيلی بزرگ بود؛ هرجا دوستان جمع ميشوند؛ ديوارها عقب میكشند.
آن شب، دل ميزبان هم در شهر وجودش بزرگتر از هميشه بود؛ رفيق نازنينم #حسن_نمكدوست با همه وجود؛ با همه بيدريغیهايش؛ چاي میچرخاند و شيرينی در ظروف نقرهاي تا ثانيهها نرم بگذرند در آن شب طلایی.
حرفها گل انداخته بود؛ ثانيهها؛ ساعتها شده بودند و ساعتها؛ روزها و اين خاصيت ديدار دوستهاست.
انگار آن شب؛ فقط شب ميانهها بود؛ نه شب آغاز؛ نه شب پايان. ما دههها بود كه دل در گرو هم داشتيم.
از آن ميانه به حياط رفتيم كنار باغچهای كه تازه آب خورده بود؛ #عليرضا فرهمند بود؛ من و #سيدفريد_قاسمي با سيگارهايي كه نقطه بگذارند در پايان سطرهاي آن اتاق بزرگ.
از سايتهاي بينالمللي حرف زديم، از #روزنامهنگاری و #ارتباطات گفتيم و باز عليرضا بود و حرفهايي از جنس خودش؛ حرفهای ريشهدار؛ كه #غلظت مهم است، نه #كثرت؛ كه #تاريخ آموزگار بزرگ است، كه #زاويه مهمتر از #خط است، كه #روزنامهنگار اين است نه آن؛ كه #صحت مهم است نه #سرعت؛ كه درد اين است نه آن.
ميزبان آمد با لبخند. اين بار با سينی ليوانهای آب پرتقال كه انعكاس داشت در قاب گرد عينك عليرضا؛ در قاب هميشگی آن چشمان نافذ و لبخند آورد بر لب عليرضا، كه پس هنوز وقت گپ زدن هست.
- "قدر استاد را بدانيد"
عليرضا حالا داشت از دكتر #كاظم_معتمدنژاد حرف میزد، از مردی كه آن شب چلچراغ آن اتاق بزرگ بود.
اتاق بزرگ سرازير شد به حياط؛ روبوسیها و خداحافظیها... دكتر هم صورت عليرضا را بوسيد و رفت.
سينی را با ليوانهای خالی كنار ديواره مرمرين باغچه گذاشتيم...
هيچكس نمیدانست اين واپسين تصويري است كه بايد از دو نازنين بر ديوارهاي سرد حافظه آويخت. هيچكس نمیدانست؛ بايد تنها ماند؛ تنها با تكه ابری در قلب.
@younesshokrkhah
#شعر🔸چه دانستم
چهدانستمکهاینسودامرا زینسانکندمجنون
دلم را دوزخیسازد دو چشمم را کندجیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتیام دراندازد میان قلزم پرخون
زندموجی بر آن کشتی که تختهتخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشددر قعر ناگاهان به دستقهر چون قارون
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چهدانممندگرچون شدکه چون غرق است در بیچون
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم
کهخوردماز دهانبندی در آن دریا کفی افیون
▫️#مولوی» دیوان شمس» غزلیات
چهدانستمکهاینسودامرا زینسانکندمجنون
دلم را دوزخیسازد دو چشمم را کندجیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتیام دراندازد میان قلزم پرخون
زندموجی بر آن کشتی که تختهتخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشددر قعر ناگاهان به دستقهر چون قارون
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چهدانممندگرچون شدکه چون غرق است در بیچون
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم
کهخوردماز دهانبندی در آن دریا کفی افیون
▫️#مولوی» دیوان شمس» غزلیات
#تراس🔸میزان دانش بشری
هر نسلی، درگذر پر شتاب خود از گذرگاه هستی، تنها به آن میزان از دانش بشری که محتاج آن است نایل میآید و سپس بیدرنگ ناپدید میشود.
📚 جهان و تأملات فیلسوف
▫️آرتور شوپنهاور (۱۷۸۸–۱۸۶۰)
▫️فیلسوف آلمانی
هر نسلی، درگذر پر شتاب خود از گذرگاه هستی، تنها به آن میزان از دانش بشری که محتاج آن است نایل میآید و سپس بیدرنگ ناپدید میشود.
📚 جهان و تأملات فیلسوف
▫️آرتور شوپنهاور (۱۷۸۸–۱۸۶۰)
▫️فیلسوف آلمانی
#رساله🔸نظريه اقتباس: تحلیل فیلم تاوان
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️استاد مشاور: #رضا_سعیدآبادی
▫️دانشجو: طلیعه رادمنش
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۹۷ [ارشد]
▫️کلیدواژه: #فیلم #تاوان #بریتانیا
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️استاد مشاور: #رضا_سعیدآبادی
▫️دانشجو: طلیعه رادمنش
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۹۷ [ارشد]
▫️کلیدواژه: #فیلم #تاوان #بریتانیا
#رساله🔸سینمای جاسوسی بریتانیا: مطالعه موردی پرفروشترین فیلم جیمز باند
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️استاد مشاور: #محمدرضا_سعیدآبادی
▫️دانشجو: #مهرناز_نظارتیورکانی
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران، دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۹۳ [ارشد]
▫️کلیدواژه: #سینما #فیلم #ژانر #بریتانیا #جیمز_باند
*زبان رساله: انگلیسی
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️استاد مشاور: #محمدرضا_سعیدآبادی
▫️دانشجو: #مهرناز_نظارتیورکانی
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران، دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۹۳ [ارشد]
▫️کلیدواژه: #سینما #فیلم #ژانر #بریتانیا #جیمز_باند
*زبان رساله: انگلیسی
#رساله #سینماویژن🔸مطالعه ژانر سیاسی: نسیمی که بیرلی را میلرزاند
(بادی که کشتزار جو را تکان میدهد)
The Wind That Shakes the Barley - Ken Loach (2006)
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️استاد مشاور: #محمدرضا_سعیدآبادی
▫️دانشجو: #سیدعلی_عصاران [ارشد]
▫️وزارتعلوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛ دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۹۶
▫️کلیدواژه: #سینما #فیلم #ژانر #کن_لوچ
*زبان رساله: انگلیسی
(بادی که کشتزار جو را تکان میدهد)
The Wind That Shakes the Barley - Ken Loach (2006)
▫️استاد راهنما: #یونس_شکرخواه
▫️استاد مشاور: #محمدرضا_سعیدآبادی
▫️دانشجو: #سیدعلی_عصاران [ارشد]
▫️وزارتعلوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه تهران؛ دانشکده مطالعات جهان، ۱۳۹۶
▫️کلیدواژه: #سینما #فیلم #ژانر #کن_لوچ
*زبان رساله: انگلیسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تکنولوژی🔸تایپ با دوربین سلفی با گوشیهای سامسونگ
#فناوری جدید #سامسونگ، صفحه کلید نامرئی نام دارد. در این فناوری با استفاده از دوربین سلفی و هوش مصنوعی، انگشتان شما میتوانند روی هر سطح مسطحی بدون نیاز به فشردن دکمههای فیزیکی در جلویگوشی تایپ کنند.
- ممنون از #سینا_تفنگچی عزیز بابت ارسال این مطلب
#فناوری جدید #سامسونگ، صفحه کلید نامرئی نام دارد. در این فناوری با استفاده از دوربین سلفی و هوش مصنوعی، انگشتان شما میتوانند روی هر سطح مسطحی بدون نیاز به فشردن دکمههای فیزیکی در جلویگوشی تایپ کنند.
- ممنون از #سینا_تفنگچی عزیز بابت ارسال این مطلب
#رخنما #خاطره🔸ما و کولهها
▫️#یونس_شکرخواه
روزگاری دور چندین نفر در یکی از طبقات هتل آزادی تهران جمع میشدیم.
علت: سودایی که #محمد_اینانلو در سر داشت.
اینانلو میخواست نشریهای به راه بیندازد تحت عنوان "راه ابریشم" که گردشگری را سرمه چشم داشته باشد. از همه کارهای پیش رو یکی سریع حل شد و آن انتخاب اسم انگلیسی برای نشریه بود که گذاشتیم Silk Road.
نشریات شبیه مدیر مسئول خود میشوند؛ هیبت اینانلو از آن هیبتهایی بود که صورتگر چین هم از پسش برنمیآمد: وه چه بیرنگ و بینشان که منم، کی ببینی مرا ...
همین هیبت باعث شد که جلسات طول بکشد و این شانس من بود. الان میگویم چرا.
یک حلقه نسبتا ثابت اطراف آقای اینانلو جمع میشدیم: دکتر #کاظم_معتمدنژاد، دکتر #مهدی_محسنیانراد؛ دکتر #حمید_نطقی و من.
این حلقه با چهرههای دیگری هم همراه و همگام میشد؛ #مرتضی_ممیز، #اسماعیل_میرفخرایی، #مسعود_معصومی، #جواد_قاسمی و ...
جمع جذاب اطراف اینانلو؛ حلاوتی ویژه مییافت با خاطرات شیرین دکتر حمید نطقی درباره ازدواج خودش و درس خواندنش در زمینه حقوق و نکات طنز آمیز ناب درباب روابط عمومی ایرانی.
هیچوقت یادم نمیرود ماجرای فردی را که حمید خان گفت خیال کرده بود بهشت رفته اما آنجا سالن روابط عمومی جهنم بود.
من از آن جمع چیزهای زیادی آموختم؛ متانت معتمدنژاد، دقت محسنیانراد، تیزبینیهای دکتر نطقی و حتی دعوا کردن را از مرتضی ممیز که با هم برای اسلایدهای نشریه به یک لیتوگرافی رفته بودیم و مرتضی خان به دلایلی که بماند؛ زد و کرک و پر لیتوگراف را ریخت که ریخت.
آقای نطقی دوست داشتنی و شیکپوش، بذلهگو و پرنکته برایم در آن جلسات به یک شخصیت جذاب ماندگار تبدیل شد. او را دوست یافتم و دوست داشتم به گونه یک پدر؛ و این ربطی به لقب پدر روابط عمومی ایران نداشت.
در دلم بود که بیدوست نباشم هرگز؛ چه توان کرد که ...
دوستم دوباره پس از سالها در سال ۱۳۹۳ به سراغم آمد؛ موسسه کارگزار روابطعمومی مرا به عنوان منتخب جایزه بینالمللی دکتر حمید نطقی برگزید و جایزه ویژه او را که نشانی طلایی از چهره مهربانش در یک قاب بود؛ به من داد. جایزه را گرفتم و کمی دست و پایم را گم کردم. اما تردیدی ندارم که هیچکس نفهمید چقدر دلم ریخت؛ من یک چهره در دست نداشتم؛ یک تاریخ داشتم.
روزها میآیند و میروند و یادها در کولههای ما میمانند، شیرینترین یادها همانهایی هستند که با دیگران و با هم آنها را ساختهایم. شما هم حتما تجربه کردهاید وقتی کسانی را که دوست دارید به خاطره تبدیل میشوند؛ آن خاطرات ارزشمندترین داشتههای شما میمانند.
دکتر حمید نطقی؛ دکتر کاظم معتمد نژاد، محمد اینانلو؛ مرتضی ممیز و مسعود معصومی حالا به خاطره تبدیل شدهاند، روزها میآیند و میروند؛ ما و کولهها.
▫️#یونس_شکرخواه
روزگاری دور چندین نفر در یکی از طبقات هتل آزادی تهران جمع میشدیم.
علت: سودایی که #محمد_اینانلو در سر داشت.
اینانلو میخواست نشریهای به راه بیندازد تحت عنوان "راه ابریشم" که گردشگری را سرمه چشم داشته باشد. از همه کارهای پیش رو یکی سریع حل شد و آن انتخاب اسم انگلیسی برای نشریه بود که گذاشتیم Silk Road.
نشریات شبیه مدیر مسئول خود میشوند؛ هیبت اینانلو از آن هیبتهایی بود که صورتگر چین هم از پسش برنمیآمد: وه چه بیرنگ و بینشان که منم، کی ببینی مرا ...
همین هیبت باعث شد که جلسات طول بکشد و این شانس من بود. الان میگویم چرا.
یک حلقه نسبتا ثابت اطراف آقای اینانلو جمع میشدیم: دکتر #کاظم_معتمدنژاد، دکتر #مهدی_محسنیانراد؛ دکتر #حمید_نطقی و من.
این حلقه با چهرههای دیگری هم همراه و همگام میشد؛ #مرتضی_ممیز، #اسماعیل_میرفخرایی، #مسعود_معصومی، #جواد_قاسمی و ...
جمع جذاب اطراف اینانلو؛ حلاوتی ویژه مییافت با خاطرات شیرین دکتر حمید نطقی درباره ازدواج خودش و درس خواندنش در زمینه حقوق و نکات طنز آمیز ناب درباب روابط عمومی ایرانی.
هیچوقت یادم نمیرود ماجرای فردی را که حمید خان گفت خیال کرده بود بهشت رفته اما آنجا سالن روابط عمومی جهنم بود.
من از آن جمع چیزهای زیادی آموختم؛ متانت معتمدنژاد، دقت محسنیانراد، تیزبینیهای دکتر نطقی و حتی دعوا کردن را از مرتضی ممیز که با هم برای اسلایدهای نشریه به یک لیتوگرافی رفته بودیم و مرتضی خان به دلایلی که بماند؛ زد و کرک و پر لیتوگراف را ریخت که ریخت.
آقای نطقی دوست داشتنی و شیکپوش، بذلهگو و پرنکته برایم در آن جلسات به یک شخصیت جذاب ماندگار تبدیل شد. او را دوست یافتم و دوست داشتم به گونه یک پدر؛ و این ربطی به لقب پدر روابط عمومی ایران نداشت.
در دلم بود که بیدوست نباشم هرگز؛ چه توان کرد که ...
دوستم دوباره پس از سالها در سال ۱۳۹۳ به سراغم آمد؛ موسسه کارگزار روابطعمومی مرا به عنوان منتخب جایزه بینالمللی دکتر حمید نطقی برگزید و جایزه ویژه او را که نشانی طلایی از چهره مهربانش در یک قاب بود؛ به من داد. جایزه را گرفتم و کمی دست و پایم را گم کردم. اما تردیدی ندارم که هیچکس نفهمید چقدر دلم ریخت؛ من یک چهره در دست نداشتم؛ یک تاریخ داشتم.
روزها میآیند و میروند و یادها در کولههای ما میمانند، شیرینترین یادها همانهایی هستند که با دیگران و با هم آنها را ساختهایم. شما هم حتما تجربه کردهاید وقتی کسانی را که دوست دارید به خاطره تبدیل میشوند؛ آن خاطرات ارزشمندترین داشتههای شما میمانند.
دکتر حمید نطقی؛ دکتر کاظم معتمد نژاد، محمد اینانلو؛ مرتضی ممیز و مسعود معصومی حالا به خاطره تبدیل شدهاند، روزها میآیند و میروند؛ ما و کولهها.