#واژهها #تکنوکلاس #زبان
🔸دچار فومو هستید؟
حضور مداوم در رسانهها و شبکههای اجتماعی میتواند جنبه حادی به خود بگیرد که به آن فومو (FOMO) میگویند. #فومو مخفف عبارت زیر است:
Fear of missing out
#فومو یعنی ترس از دست دادن، ترس از نبودن در شبکهها به این مفهوم که فرد گمان میکند اگر دائما کانکت و #آنلاین نباشند از همه چیز عقب میافتد.
فومو یک بیماری است، بیماری دائما آنلاین
بودن، بیماری نگرانی از دست دادن یک رویداد و ترس از قافله عقب ماندن.
@younesshokrkhah
🔸دچار فومو هستید؟
حضور مداوم در رسانهها و شبکههای اجتماعی میتواند جنبه حادی به خود بگیرد که به آن فومو (FOMO) میگویند. #فومو مخفف عبارت زیر است:
Fear of missing out
#فومو یعنی ترس از دست دادن، ترس از نبودن در شبکهها به این مفهوم که فرد گمان میکند اگر دائما کانکت و #آنلاین نباشند از همه چیز عقب میافتد.
فومو یک بیماری است، بیماری دائما آنلاین
بودن، بیماری نگرانی از دست دادن یک رویداد و ترس از قافله عقب ماندن.
@younesshokrkhah
عرصههای ارتباطی
Photo
#واژهها #زبان
🔸برخی از علائم ابتلا به فومو
▫️دیر خوابیدن
▫️ برداشتن موبایل به محض بیدار شدن
▫️تبدیل شدن موبایل به اولویت
▫️حضور فراوان در شبکههای اجتماعی
▫️مدام عکس گرفتن
#فومو #یونس_شکرخواه
🔸برخی از علائم ابتلا به فومو
▫️دیر خوابیدن
▫️ برداشتن موبایل به محض بیدار شدن
▫️تبدیل شدن موبایل به اولویت
▫️حضور فراوان در شبکههای اجتماعی
▫️مدام عکس گرفتن
#فومو #یونس_شکرخواه
#واژهها #زبان #فومو
🔸از هومو ساپینس تا فومو ساپینس
میدانید که #هومو_ساپینس نام علمی انسان خردمند است.
هومو (homo) از ریشه لاتین به معنی انسان و بشر است و ساپینس (sapiens) هم از ریشه لاتین به معنی خردمند یا خردورز است.
حالا عدهای با تغییر حرف H در هومو ساپینس به حرف F ترکیب بامزه FOMO Sapiens را ابداع کردهاند.
🔸از هومو ساپینس تا فومو ساپینس
میدانید که #هومو_ساپینس نام علمی انسان خردمند است.
هومو (homo) از ریشه لاتین به معنی انسان و بشر است و ساپینس (sapiens) هم از ریشه لاتین به معنی خردمند یا خردورز است.
حالا عدهای با تغییر حرف H در هومو ساپینس به حرف F ترکیب بامزه FOMO Sapiens را ابداع کردهاند.
Forwarded from سوژه
🔸 از اطلاعات تا همشهری
مجموعه نشستهای تخصصی رسانه با محوريت سوژه
با حضور: یونس شکرخواه
📆 جمعه نوزدهم مهرماه، ساعت ۱۰، بازار کتاب گلستان، کافه کتاب آفتاب
#سوژه
#یونس_شکرخواه
@sessionsubject
مجموعه نشستهای تخصصی رسانه با محوريت سوژه
با حضور: یونس شکرخواه
📆 جمعه نوزدهم مهرماه، ساعت ۱۰، بازار کتاب گلستان، کافه کتاب آفتاب
#سوژه
#یونس_شکرخواه
@sessionsubject
#رخنما #دوستان #روزنامهنگاری
🔸هیأت داوران هفدهمین مسابقه سالانه انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر: #حمید_جبلی، #یونس_شکرخواه، #بهروز_غریبپور #حمیدرضا_مدقق
🔸هیأت داوران هفدهمین مسابقه سالانه انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر: #حمید_جبلی، #یونس_شکرخواه، #بهروز_غریبپور #حمیدرضا_مدقق
#چهره🔸جان فیسک
▫️نوشته جان تالتا آماد*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
جان فیسک (فیسکه) (Fiske, John) یکی از نویسندگان پیشگام در توسعه بینالمللی مطالعات فرهنگی بریتانیاست.
#جان_فیسک با استفاده از آثار افرادی نظیر #پیر_بوردیو، #آنتونیو_گرامشی، #میشل_فوکو و #میشل_سرتو مطالب فراوانی علیه موضع کاهشگرایانه ضد فرهنگ انبوه ـ که با پذیرش پدیده تمایز (agency) در قبال فرهنگ عامه مخالفت دارد ـ نگاشته است.
▫️نوشته جان تالتا آماد*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
جان فیسک (فیسکه) (Fiske, John) یکی از نویسندگان پیشگام در توسعه بینالمللی مطالعات فرهنگی بریتانیاست.
#جان_فیسک با استفاده از آثار افرادی نظیر #پیر_بوردیو، #آنتونیو_گرامشی، #میشل_فوکو و #میشل_سرتو مطالب فراوانی علیه موضع کاهشگرایانه ضد فرهنگ انبوه ـ که با پذیرش پدیده تمایز (agency) در قبال فرهنگ عامه مخالفت دارد ـ نگاشته است.
عرصههای ارتباطی
#چهره🔸جان فیسک ▫️نوشته جان تالتا آماد* ▫️ترجمه #یونس_شکرخواه جان فیسک (فیسکه) (Fiske, John) یکی از نویسندگان پیشگام در توسعه بینالمللی مطالعات فرهنگی بریتانیاست. #جان_فیسک با استفاده از آثار افرادی نظیر #پیر_بوردیو، #آنتونیو_گرامشی، #میشل_فوکو و #میشل_سرتو…
#جان_فیسک معتقد است کالاهای فرهنگی صرفاً بر اساس مشی و دستورات تولیدکنندگان چنین محصولاتی مصرف نمیشوند، بلکه مصرفکنندگان به طرزی فعال، این نوع محصولات را به وسیله رویههای معنیسازی خود ـ که قانونمند هم نیستند ـ وارد زندگی روزمرهشان میکنند.
از دیدگاه جان فیسک، مردم نه تنها فرهنگ عامه را به کار میبرند، بلکه از آن به طرزی خلاقانه برای شکلدهی به هویت اجتماعیشان و همچنین برای کسب نوعی لذت مقاومت، استفاده میکنند.
در ترمینولوژی فیسک، این استفادهکنندگان، در عین حال تولیدکنندگان سرمایههای فرهنگی مهم و نیز معانی هستند.
فیسک با نگرشی مشابه اما خوشبینانهتر از #استوارت_هال، فرهنگ عامه را آوردگاهی برای مبارزه بین یکسانسازی حاکم و مقاومت یکپارچه (در برابر آن) میداند.
وی معتقد است برنامههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی از لحاظ نشانهشناسی قادرند قدرت فرهنگی را از پایین به بالا اشاعه دهند.
*PAULA TALTA AMAD
از دیدگاه جان فیسک، مردم نه تنها فرهنگ عامه را به کار میبرند، بلکه از آن به طرزی خلاقانه برای شکلدهی به هویت اجتماعیشان و همچنین برای کسب نوعی لذت مقاومت، استفاده میکنند.
در ترمینولوژی فیسک، این استفادهکنندگان، در عین حال تولیدکنندگان سرمایههای فرهنگی مهم و نیز معانی هستند.
فیسک با نگرشی مشابه اما خوشبینانهتر از #استوارت_هال، فرهنگ عامه را آوردگاهی برای مبارزه بین یکسانسازی حاکم و مقاومت یکپارچه (در برابر آن) میداند.
وی معتقد است برنامههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی از لحاظ نشانهشناسی قادرند قدرت فرهنگی را از پایین به بالا اشاعه دهند.
*PAULA TALTA AMAD
#زوم #سینماویژن
🔸آژانس در سینما و تلویزیون
▫️نوشته متیو هیلر*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
#آژانس را میتوان در معنای گسترده آن، ظرفیت تمایزسازی معنا کرد: آژانس به نیات مردم در اجرای امور اشاره نمیکند، بلکه مقدمتاً به قدرت آنها در اجرای آن نیات دلالت دارد.
تعریف فرهنگ لغت آکسفورد در این باره این است: کسی که قدرت تأثیرگذاری دارد» (گیدنز، ۱۹۸۴: ۹).
نباید این چنین گمان کرد که معنی آژانس این است که افراد برای انجام هرچه دلشان میخواهد، آزاد هستند؛ مردان و زنان ممکن است قادر به ایجاد تفاوت و تمایز باشند، اما قطعاً نمیتوانند چنین تمایزی را با شرایط کاملاً دلخواه خود ایجاد کنند.
بحثهای مربوط به آژانس در نظریه فیلم و تلویزیون در دو بافت کاملاً عمده مطرح میشود.
اولین بافت مربوط به نظریههای روایت در فیلم است. دومین بافتی که آژانس در آن مطرح میشود، فعالیتهای مخاطبان فیلم و تلویزیون است، جایی که نظریهپردازان در مورد میزان و نوع قدرت مخاطبان دچار اختلاف نظر هستند.
بوردول (Bordwell) و تامپسون (Tompson) در اشاره به مفهوم آژانس در چارچوب روایت، سینمای کلاسیک هالیوود را چنين تعریف میکنند:
کنشها از سوی شخصیتهای فردی و به صورت کارگزارانی کاملاً تصادفی بروز میکند. (۸۲: ۱۹۹۳)
این دو معتقدند حتی در مواردی که علل طبیعی و اجتماعی در نحوه روایت، در سینمای کلاسیک هالیوود نقش ایفا میکند، باز هم این نقش به روانشناسی فردی شخصیتها مربوط میشود. (نظیر سیل یا جنگ)
سینمای کلاسیک #هالیوود اساساً با یکساننگری به مخاطب، روایت خود را با تکیه بر شخصیتهای مذکر به پیش میبرد و اهداف این شخصیتهاست که ساخت روایت را مشخص میکند.
برخی از نظریهپردازان، هالیوود پس از دهه ۶۰ را هالیوود نوین نامیدهاند. علت این نامگذاری این است که تجزیه سیستمهای استودیویی به فرمهای انتزاعیتر و جذابتر به روایتهایی دامن زد، که میتوان آنها را روایتهای فراکلاسیک قلمداد کرد. با این همه، کریستین تامپسون (Kristin Thompson) علیه این نظریهها موضعگیری میکند.
وی در مورد داستانگویی در هالیوود نوین میگوید روایت در سینمای هالیوود از ۱۹۶۰ به بعد همان الگوهای کلاسیک را دنبال کرده است: انگیزهها و محرکها بر ویژگیهای شخصیتها مبتنی است. حتی در ماجرای پوسیدون (Poseidon Adventure) رونالد نیم (Ronald Neame -۱۹۷۲) عامل بیثباتی مرگبار کشتی را باید در صحنه ما قبل آن جستوجو کرد؛ صحنهای که نماینده یک کمپانی طماع به خاطر سرعت زیاد کشتی و کمبود وزن آن مورد سرزنش قرار میگیرد... محور فیلمسازی هالیوود بر خصایص، شخصیتها و کنشهای اتفاقی و علیتی متکی است. (تامپسون، ۱۹۹۹: ۱۴-۱۳)
سایر شکلهای روایتی، یعنی شکلهایی متفاوت با هالیوود کلایسک یا نوین، الزاماً از همین نگرش در ایجاد تمایز آژانسی استفاده نمیکنند.
سینمای روسیه در آثار کارگردانانی نظیرآیزنشتاین کوشید تا به جای تأکید بر آژانس مبتنی بر روایت فردی (و قهرمان)، بر آژانس جمعی تأکید کند؛ برای مثال رویدادهای انقلاب روسیه در فیلم اکتبر (سرگئی ایزنشتاین، ۱۹۲۸)، به وسیله آژانس موسوم به مردم ارائه شدهاند. در این فیلم هیچ گرایشی به قهرمان وجود ندارد و ماجراها با مردم روسیه روایت شدهاند.
تا آنجا که به مسایل آژانس در قبال مخاطبان مربوط میشود، نظریههای موجود درباره فیلم و سینما؛ گاه آژانس مخاطب را کلاً انکار کرده و گاه به تأیید آن پرداختهاند و به عبارت دیگر، بین پذیرفتن یا نپذیرفتن آن در نوسان بودهاند.
نظریه صحنه و تأکید آثار لویی آلتوسر بر آن باعث شد تا قدرت متن فیلم نسبت به موضع مخاطب مورد توجه قرار گیرد. به این ترتیب این نگرش به نفی و یا به حداقل رساندن نقش آژانس مخاطب تمایل داشت. در این نگرش، متون، تماشاچیان را در ساختار معنا قرار میدادند؛ بنابراین، تأکید بر قدرت ساختارها برای به حداقل رساندن و یا به طور کلی حذف آژانس، معرف روی دیگر سکه مبحث آژانس است. این موضوع در واقع همان مساله ساختار / آژانس است. نظریهپردازان به طور کلی یا بر آژانس تأکید میورزند و به این ترتیب به قدرت کارگزاران توجه میکنند و یا اینکه بر ساختارها تأکید میورزند و کارگزاران را بدون قدرت قلمداد میکنند.
(David Morley) (۱۹۹۲) این دو امکان متضاد را در تاریخ فیلم و تئوری تلویزیون دنبال کرده است. تئوری صحنه قطعاً با تأکید فراوان بر آژانس دچار اشتباه شده است (و این فراتر از نفوذ ساختارگرایی در دهه ۱۹۷۰ است).
نظریه استفاده و رضامندی مخاطبان تلویزیون از سوی دیگر، بر آژانس انفرادی بیشتر از ساختارهای متنی و اجتماعی تأکید میورزد.
🔸آژانس در سینما و تلویزیون
▫️نوشته متیو هیلر*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
#آژانس را میتوان در معنای گسترده آن، ظرفیت تمایزسازی معنا کرد: آژانس به نیات مردم در اجرای امور اشاره نمیکند، بلکه مقدمتاً به قدرت آنها در اجرای آن نیات دلالت دارد.
تعریف فرهنگ لغت آکسفورد در این باره این است: کسی که قدرت تأثیرگذاری دارد» (گیدنز، ۱۹۸۴: ۹).
نباید این چنین گمان کرد که معنی آژانس این است که افراد برای انجام هرچه دلشان میخواهد، آزاد هستند؛ مردان و زنان ممکن است قادر به ایجاد تفاوت و تمایز باشند، اما قطعاً نمیتوانند چنین تمایزی را با شرایط کاملاً دلخواه خود ایجاد کنند.
بحثهای مربوط به آژانس در نظریه فیلم و تلویزیون در دو بافت کاملاً عمده مطرح میشود.
اولین بافت مربوط به نظریههای روایت در فیلم است. دومین بافتی که آژانس در آن مطرح میشود، فعالیتهای مخاطبان فیلم و تلویزیون است، جایی که نظریهپردازان در مورد میزان و نوع قدرت مخاطبان دچار اختلاف نظر هستند.
بوردول (Bordwell) و تامپسون (Tompson) در اشاره به مفهوم آژانس در چارچوب روایت، سینمای کلاسیک هالیوود را چنين تعریف میکنند:
کنشها از سوی شخصیتهای فردی و به صورت کارگزارانی کاملاً تصادفی بروز میکند. (۸۲: ۱۹۹۳)
این دو معتقدند حتی در مواردی که علل طبیعی و اجتماعی در نحوه روایت، در سینمای کلاسیک هالیوود نقش ایفا میکند، باز هم این نقش به روانشناسی فردی شخصیتها مربوط میشود. (نظیر سیل یا جنگ)
سینمای کلاسیک #هالیوود اساساً با یکساننگری به مخاطب، روایت خود را با تکیه بر شخصیتهای مذکر به پیش میبرد و اهداف این شخصیتهاست که ساخت روایت را مشخص میکند.
برخی از نظریهپردازان، هالیوود پس از دهه ۶۰ را هالیوود نوین نامیدهاند. علت این نامگذاری این است که تجزیه سیستمهای استودیویی به فرمهای انتزاعیتر و جذابتر به روایتهایی دامن زد، که میتوان آنها را روایتهای فراکلاسیک قلمداد کرد. با این همه، کریستین تامپسون (Kristin Thompson) علیه این نظریهها موضعگیری میکند.
وی در مورد داستانگویی در هالیوود نوین میگوید روایت در سینمای هالیوود از ۱۹۶۰ به بعد همان الگوهای کلاسیک را دنبال کرده است: انگیزهها و محرکها بر ویژگیهای شخصیتها مبتنی است. حتی در ماجرای پوسیدون (Poseidon Adventure) رونالد نیم (Ronald Neame -۱۹۷۲) عامل بیثباتی مرگبار کشتی را باید در صحنه ما قبل آن جستوجو کرد؛ صحنهای که نماینده یک کمپانی طماع به خاطر سرعت زیاد کشتی و کمبود وزن آن مورد سرزنش قرار میگیرد... محور فیلمسازی هالیوود بر خصایص، شخصیتها و کنشهای اتفاقی و علیتی متکی است. (تامپسون، ۱۹۹۹: ۱۴-۱۳)
سایر شکلهای روایتی، یعنی شکلهایی متفاوت با هالیوود کلایسک یا نوین، الزاماً از همین نگرش در ایجاد تمایز آژانسی استفاده نمیکنند.
سینمای روسیه در آثار کارگردانانی نظیرآیزنشتاین کوشید تا به جای تأکید بر آژانس مبتنی بر روایت فردی (و قهرمان)، بر آژانس جمعی تأکید کند؛ برای مثال رویدادهای انقلاب روسیه در فیلم اکتبر (سرگئی ایزنشتاین، ۱۹۲۸)، به وسیله آژانس موسوم به مردم ارائه شدهاند. در این فیلم هیچ گرایشی به قهرمان وجود ندارد و ماجراها با مردم روسیه روایت شدهاند.
تا آنجا که به مسایل آژانس در قبال مخاطبان مربوط میشود، نظریههای موجود درباره فیلم و سینما؛ گاه آژانس مخاطب را کلاً انکار کرده و گاه به تأیید آن پرداختهاند و به عبارت دیگر، بین پذیرفتن یا نپذیرفتن آن در نوسان بودهاند.
نظریه صحنه و تأکید آثار لویی آلتوسر بر آن باعث شد تا قدرت متن فیلم نسبت به موضع مخاطب مورد توجه قرار گیرد. به این ترتیب این نگرش به نفی و یا به حداقل رساندن نقش آژانس مخاطب تمایل داشت. در این نگرش، متون، تماشاچیان را در ساختار معنا قرار میدادند؛ بنابراین، تأکید بر قدرت ساختارها برای به حداقل رساندن و یا به طور کلی حذف آژانس، معرف روی دیگر سکه مبحث آژانس است. این موضوع در واقع همان مساله ساختار / آژانس است. نظریهپردازان به طور کلی یا بر آژانس تأکید میورزند و به این ترتیب به قدرت کارگزاران توجه میکنند و یا اینکه بر ساختارها تأکید میورزند و کارگزاران را بدون قدرت قلمداد میکنند.
(David Morley) (۱۹۹۲) این دو امکان متضاد را در تاریخ فیلم و تئوری تلویزیون دنبال کرده است. تئوری صحنه قطعاً با تأکید فراوان بر آژانس دچار اشتباه شده است (و این فراتر از نفوذ ساختارگرایی در دهه ۱۹۷۰ است).
نظریه استفاده و رضامندی مخاطبان تلویزیون از سوی دیگر، بر آژانس انفرادی بیشتر از ساختارهای متنی و اجتماعی تأکید میورزد.
#زوم #سینماویژن
🔸کهن الگو چیست؟
▫️نوشته دیوید ای. بلک*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
بر اساس تعریف دایره المعارف ادبیات مریام وبستر، نمونه اولیه، سرنمونه، الگوی اصلی یا #کهن_الگو عبارت است از:
تصویر، شخصیت یا الگویی از شرایط که در اندیشه و ادبیات به حدی تکرار میشود که میتوان آن را جهانی قلمداد کرد.
فیلم و تلویزیون نیز از نظر تصاویر مکرر، تکرار شخصیتها و الگوهای موقعیتی مشترک و تکرارشونده، وضعیت مشابهی دارند، با وجود این، جهانی بودن کهن الگو از سوی نظریهپردازان مدرن پذیرفته نشده است.
اگر شناختگرایان را از این دسته نظریهپردازان جدا کنیم، بقیه آنها معتقدند که آنچه بر فرایندهای درک تصاویر و تفسیر آنها تأثیر میگذارد، شرایط ویژه تاریخی و فرهنگی است.
🔸کهن الگو چیست؟
▫️نوشته دیوید ای. بلک*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
بر اساس تعریف دایره المعارف ادبیات مریام وبستر، نمونه اولیه، سرنمونه، الگوی اصلی یا #کهن_الگو عبارت است از:
تصویر، شخصیت یا الگویی از شرایط که در اندیشه و ادبیات به حدی تکرار میشود که میتوان آن را جهانی قلمداد کرد.
فیلم و تلویزیون نیز از نظر تصاویر مکرر، تکرار شخصیتها و الگوهای موقعیتی مشترک و تکرارشونده، وضعیت مشابهی دارند، با وجود این، جهانی بودن کهن الگو از سوی نظریهپردازان مدرن پذیرفته نشده است.
اگر شناختگرایان را از این دسته نظریهپردازان جدا کنیم، بقیه آنها معتقدند که آنچه بر فرایندهای درک تصاویر و تفسیر آنها تأثیر میگذارد، شرایط ویژه تاریخی و فرهنگی است.
عرصههای ارتباطی
#زوم #سینماویژن 🔸کهن الگو چیست؟ ▫️نوشته دیوید ای. بلک* ▫️ترجمه #یونس_شکرخواه بر اساس تعریف دایره المعارف ادبیات مریام وبستر، نمونه اولیه، سرنمونه، الگوی اصلی یا #کهن_الگو عبارت است از: تصویر، شخصیت یا الگویی از شرایط که در اندیشه و ادبیات به حدی تکرار…
علاوه بر این، اصطلاح الگوی اصلی یا نمونه اولیه به طرز عمیقی در حوزه ناخودآگاه جمعی با آثار کارل گوستاو یونگ روانشناس برجسته، مربوط است، اما آثار او در عرصه مطالعات فیلم و همچنین در سایر قلمروها تحتالشعاع آرای فروید قرار گرفته است؛ تحتالشعاع اندیشهها و آثار فردی که متفکری جهانگرا، اما از نوعی دیگر است.
با این همه، فیلمها سرشار از الگوها، صحنهها و روایتهای گوناگون هستند که خود آنها را تقریباً در اولین نگاه میتوان جزو الگوهای اصلی، نمونههای اولیه به حساب آورد.
اما به سراغ فیلمها رفتن به این شیوه، تا حدود زیادی کاری بیهوده است. اشاره به قتل هابیل به دست قابیل ممکن است نمونهای برای قتل برادر به دست برادر باشد، اما نمیتوان آن را به کل قتلهای سینمایی تسری داد.
در هر صورت، تحلیلهای مبتنی بر نمونههای اصلی یا اولیه، برای به تصویر کشاندن تجارب و برداشتهای فیلمسازان و مخاطبان آنها، ابزارهایی مناسب هستند. این امر به ویژه درمورد ژانرها که در آنها تصاویر، شخصیتها و الگوهای شرایط موجود یا شرطی به طرزی پیوسته باز تولید میشود بیشتر صدق میکند؛ مثلاً فیلمهای وسترن از تصاویر سر نمونه یا نمونه اولیه (صحنههای وسترن)، شخصیتها (کابویها) و الگوهای شرطی تکراری (نیکوکاران علیه شرورها) استفاده میکنند.
البته ممکن است تسری دادن تمام اینها به همه فیلمهای وسترن سازنده نباشد، اما به هر حال نمونه اولیه یا الگوی اصلی، حتی برای فیلمهایی که بازبینی و بازاندیشی میشوند و یا حتی برای ارزیابی فیلمهایی که ضد نمونه اولیه هستند، نقطه ارجاعی و همچنین نقطه عزیمت خوبی به شمار میآید.
*DAVID A. BLACK
با این همه، فیلمها سرشار از الگوها، صحنهها و روایتهای گوناگون هستند که خود آنها را تقریباً در اولین نگاه میتوان جزو الگوهای اصلی، نمونههای اولیه به حساب آورد.
اما به سراغ فیلمها رفتن به این شیوه، تا حدود زیادی کاری بیهوده است. اشاره به قتل هابیل به دست قابیل ممکن است نمونهای برای قتل برادر به دست برادر باشد، اما نمیتوان آن را به کل قتلهای سینمایی تسری داد.
در هر صورت، تحلیلهای مبتنی بر نمونههای اصلی یا اولیه، برای به تصویر کشاندن تجارب و برداشتهای فیلمسازان و مخاطبان آنها، ابزارهایی مناسب هستند. این امر به ویژه درمورد ژانرها که در آنها تصاویر، شخصیتها و الگوهای شرایط موجود یا شرطی به طرزی پیوسته باز تولید میشود بیشتر صدق میکند؛ مثلاً فیلمهای وسترن از تصاویر سر نمونه یا نمونه اولیه (صحنههای وسترن)، شخصیتها (کابویها) و الگوهای شرطی تکراری (نیکوکاران علیه شرورها) استفاده میکنند.
البته ممکن است تسری دادن تمام اینها به همه فیلمهای وسترن سازنده نباشد، اما به هر حال نمونه اولیه یا الگوی اصلی، حتی برای فیلمهایی که بازبینی و بازاندیشی میشوند و یا حتی برای ارزیابی فیلمهایی که ضد نمونه اولیه هستند، نقطه ارجاعی و همچنین نقطه عزیمت خوبی به شمار میآید.
*DAVID A. BLACK
🔸درباره نقش ارتباطی عروسکها
"اینکه یک #عروسک میتواند کمی راحتتر از آدمها حرف بزند و انتقاد کند، در سابقه تاریخی نمایش عروسکی ما هم هست. یعنی مبارک هم همین کار را انجام میداد. به عنوان مثال در خیمه شببازیها، مبارک انتقادهایی را به وضع حاکم میکرد و بعد فلان حاکم میگفت که این حرفها چیست و بابای خیمه هم میگفت که من نگفتم، مبارک گفته است. انگار تیزی انتقاد از زبان عروسک کمی کندتر میشود.
راجع به شخصیت #جناب_خان نیز باید بگویم که حقیقتا تصمیم تیمی که پشت آن است، این بود که ما سعی کنیم با جناب خان تا انتهای احساسات بشری را تست بزنیم. یعنی همانقدری که این آدم ممکن است غصهدار، عاشق و عصبانی شود، ما هم همگی سعی کنیم که همه راه را با این عروسک برویم.
برای این موضوع تلاش کردیم و نتیجه آن را هم دیدیم و اکنون جناب خان میتواند حتی بیشتر از یک آدم خشمگین شود و کاملا درباره یک پدیده غمانگیز حرف بزند و آدمها هم با او گریه کنند. این در حالی است که اگر شما برای اولین بار چهره عروسک را ببینید، شاید اصلا فکر نکنید که ممکن است، با یک حرف یا عملی از این عروسک به گریه بیفتید. ولی خب فکر کنم قسمتهای کمی هم نبوده که مخاطبان با جناب خان اشکی هم ریختهاند."
- #محمد_بحرانی صداپیشه لینک
"اینکه یک #عروسک میتواند کمی راحتتر از آدمها حرف بزند و انتقاد کند، در سابقه تاریخی نمایش عروسکی ما هم هست. یعنی مبارک هم همین کار را انجام میداد. به عنوان مثال در خیمه شببازیها، مبارک انتقادهایی را به وضع حاکم میکرد و بعد فلان حاکم میگفت که این حرفها چیست و بابای خیمه هم میگفت که من نگفتم، مبارک گفته است. انگار تیزی انتقاد از زبان عروسک کمی کندتر میشود.
راجع به شخصیت #جناب_خان نیز باید بگویم که حقیقتا تصمیم تیمی که پشت آن است، این بود که ما سعی کنیم با جناب خان تا انتهای احساسات بشری را تست بزنیم. یعنی همانقدری که این آدم ممکن است غصهدار، عاشق و عصبانی شود، ما هم همگی سعی کنیم که همه راه را با این عروسک برویم.
برای این موضوع تلاش کردیم و نتیجه آن را هم دیدیم و اکنون جناب خان میتواند حتی بیشتر از یک آدم خشمگین شود و کاملا درباره یک پدیده غمانگیز حرف بزند و آدمها هم با او گریه کنند. این در حالی است که اگر شما برای اولین بار چهره عروسک را ببینید، شاید اصلا فکر نکنید که ممکن است، با یک حرف یا عملی از این عروسک به گریه بیفتید. ولی خب فکر کنم قسمتهای کمی هم نبوده که مخاطبان با جناب خان اشکی هم ریختهاند."
- #محمد_بحرانی صداپیشه لینک
#چهره🔸تری ایگلتون (۱۹۴۳-)
▫️نوشته نیک یابلون*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
#تری_ایگلتون دیباچههای متعدد و مهمی در مورد نظریههای ادبی، زیباییشناسی و ایدئولوژی نوشته است
او در مقام یک منتقد ادبی پیشتاز مارکسیست، توانست جانشین استاد خود #ریموند_ویلیامز در انگلیس شود. او با تکیه بر نظریههای مارکسیستهای اروپایی از جمله #والتر_بنیامین، #لویی_آلتوسر و پیر ماشری، مخاطبان فراوانی یافت و با پیروی از افکار این نظریهپردازان از شیوهای ماتریالیستی برای مطالعه ادبیات بهره برد. این شیوه او در نوشتههایش در مورد ساموئل ریچاردسون و خواهران برونته نمود دارد. پافشاری ایگلتون بر پیچیدگی و سودمندی مقولات سنتی و هنجاری نظیر ایدئولوژی، زیباییشناسی و نقد فرهنگی به طور کلی مؤثر بوده است.
قرائت دوباره او از این مقولهها بیش از هر چیز در اشتیاق وی برای برانگیختن بحثهای انتقادی در زمینة فرهنگ معاصر ریشه دارد و این انتقادی است به دور از آنچه که در نسبیت فرهنگی و بیتفاوتی سیاسی پست مدرنیسم میداند
*NICK YABLON
▫️نوشته نیک یابلون*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
#تری_ایگلتون دیباچههای متعدد و مهمی در مورد نظریههای ادبی، زیباییشناسی و ایدئولوژی نوشته است
او در مقام یک منتقد ادبی پیشتاز مارکسیست، توانست جانشین استاد خود #ریموند_ویلیامز در انگلیس شود. او با تکیه بر نظریههای مارکسیستهای اروپایی از جمله #والتر_بنیامین، #لویی_آلتوسر و پیر ماشری، مخاطبان فراوانی یافت و با پیروی از افکار این نظریهپردازان از شیوهای ماتریالیستی برای مطالعه ادبیات بهره برد. این شیوه او در نوشتههایش در مورد ساموئل ریچاردسون و خواهران برونته نمود دارد. پافشاری ایگلتون بر پیچیدگی و سودمندی مقولات سنتی و هنجاری نظیر ایدئولوژی، زیباییشناسی و نقد فرهنگی به طور کلی مؤثر بوده است.
قرائت دوباره او از این مقولهها بیش از هر چیز در اشتیاق وی برای برانگیختن بحثهای انتقادی در زمینة فرهنگ معاصر ریشه دارد و این انتقادی است به دور از آنچه که در نسبیت فرهنگی و بیتفاوتی سیاسی پست مدرنیسم میداند
*NICK YABLON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تکنیک
🔸فعالسازي دارك مود در iOS13
🔸فعالسازي دارك مود در iOS13
#واژهها🔸آیفون رفربیشد
آیفونهای ریفربیششده (Refurbished iPhone) در آیفونهایی هستند که پس از رفع نقص، دوباره توسط #اپل بستهبندیشده و بهفروش میرسند. این آیفونها معمولا به هر دلیلی توسط کاربران اپل به نمایندگیهای این شرکت برگردانده شدهاند. در این موارد، تکنیسینهای اپل مشکلات آیفونها را رفع کرده و دوباره آنها را بهعنوان #آیفون سالم بستهبندی میکنند و اپل آنها را با قیمتی پایینتر بهفروش میرسانند. #تکنیک
آیفونهای ریفربیششده (Refurbished iPhone) در آیفونهایی هستند که پس از رفع نقص، دوباره توسط #اپل بستهبندیشده و بهفروش میرسند. این آیفونها معمولا به هر دلیلی توسط کاربران اپل به نمایندگیهای این شرکت برگردانده شدهاند. در این موارد، تکنیسینهای اپل مشکلات آیفونها را رفع کرده و دوباره آنها را بهعنوان #آیفون سالم بستهبندی میکنند و اپل آنها را با قیمتی پایینتر بهفروش میرسانند. #تکنیک
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#زوم🔸تلویزیون
چرا ساعتهای پربیننده #تلویزیون (Prime Time) به مخاطب مرد تکیه دارد؟ حال آنکه زن و کودک هم باید لحاظ شوند. انگار برای برخی از بینندگان مرد هم قاعده بر این است كه اکثر خانمها هنگام اخبار باید بچهها را ساکت کنند تا آقایان خبر گوش کنند!
چرا ساعتهای پربیننده #تلویزیون (Prime Time) به مخاطب مرد تکیه دارد؟ حال آنکه زن و کودک هم باید لحاظ شوند. انگار برای برخی از بینندگان مرد هم قاعده بر این است كه اکثر خانمها هنگام اخبار باید بچهها را ساکت کنند تا آقایان خبر گوش کنند!