Academy and Foundation unixmens | Your skills, Your future
2.29K subscribers
6.67K photos
1.38K videos
1.24K files
6.16K links
@unixmens_support
@yashar_esm
[email protected]
یک کانال علمی تکنولوژی
فلسفه متن باز-گنو/لینوکس-امنیت - اقتصاد
دیجیتال
Technology-driven -بیزینس های مبتنی بر تکنولوژی
Enterprise open source
ارایه دهنده راهکارهای ارتقای سازمانی - فردی - تیمی
Download Telegram
معرفی دوره redhat clustering
محتوای دوره #redhat #clustering
🍁
مصریان باستان اعتقاد داشتند
که پس از مرگ، از آنها تنها دو سوال پرسیده
می شود :
آیا شادی را یافتی؟
آیا شادی را آفریدی؟

👤لئو بوسکالیا
#grow @unixmens
جامعه‌ای که در قرن ۲۱
خشونت را مردانگی
حماقت را نجابت
شادی را هرزگی و
دزدی را زرنگی می‌داند،
راه درازی تا پیشرفت در پیش دارد!
#فرهنگ‌سازی
با این خلاقیت می‌توان از کیسه‌های پلاستیکی استفاده نکرد. با طبیعت و آینده خودمان مهربان باشیم.
پس از مشهد اینبار هک مونیتورهای تبلیغاتی در فرودگاه تبریز با اهداف سیاسی !
#security #hack @unixmens
شروع ثبت نام جهت حضور آزاد در پنل مدیران #کسب_وکارهای صنعت #رایانش_ابری از 20 خرداد 1397 (با ظرفیت محدود)

https://evnd.co/nCN6M
هیچکس برتر نیست
هیچکس پست‌تر نیست
اما هیچکس برابر هم نیست!
انسانها منحصربه‌فرد هستند
غیر قابل مقایسه
تو، تو هستی
من، من هستم
#grow @unixmens
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خلاقیت این پسر بچه با چند عدد سرنگ در ساخت بیل مکانیکی واقعا دیدنیه
پدر خلاق و با ذوق مهندس
طراحي مسجد در رياض...🕌
#زاحا_حديد 🍀
💥دلش مسجدی می‌خواست با گنبدی فیروزه‌ای و مناره‌ای نه خیلی بلند و پیرمردی که هر صبح و هر ظهر و هر شب بر بالای آن #الله‌اکبر بگوید. دلش یک حوض کوچک لاجوردی می‌خواست و شبستانی که گوشه گوشه‌اش مهر و تسبیح و چادر نماز است. دلش هوای محله‌ای قدیمی را کرده بود با پیرزن‌هایی ساده و مهربان که منتظر غروب‌اند و بی‌تاب حی علی‌الصلاة. اما محله‌شان #مسجد نداشت.

فرشته‌ها که خیال نازک و آرزوی قشنگش را می‌دیدند، به او گفتند: حالا که مسجدی نیست، خودت مسجدی بساز. او خندید و گفت: چه محال زیبایی! اما من که چیزی ندارم؛ نه زمینی دارم و نه توانی و نه ساختن بلدم. فرشته‌ها گفتند: این مسجد از جنسی دیگر است.

مصالحش را تو فراهم کن، ما مسجدت را می‌سازیم. اما او تنها #آهی کشید و نمی‌دانست هر بار که آهی می‌کشد، هر بار که #دعایی می‌کند، هر بار که #خدا را زمزمه می‌کند، هر بار که قطره اشکی از گوشه چشمش می‌چکد، آجری بر آجری گذاشته می‌شود. آجر همان مسجدی که آرزویش را داشت.

و چنین شد که آرام آرام با کلمه، با ذکر، با #عشق و با دعا، با راز و نیاز، با تکه‌های #دل و پاره‌های #روح، مسجدی بنا شد. از نور و از شعور. مسجدی که مناره‌اش دعایی بود و هر کاشی آبی‌اش، قطره اشکی.

او مسجدی ساخت سیال و باشکوه و ناپیدا، چونان عشق؛ و هر جا که می‌رفت، مسجدش با او بود. پس خانه مسجدی شد و کوچه مسجدی شد و شهر مسجدی.

آدم‌ها همه معمارند. معمار مسجد خویش. نقشه این بنا را خدا کشیده است. مسجدت را بنا کن، پیش از آن که آخرین اذان را بگویند.  

#عرفان_نظرآهاری
Forwarded from Academy and Foundation unixmens | Your skills, Your future (yashar esmaildokht 🐧)
کاربرد های #blockchain :
اولین و معروف‌ترین استفاده از فناوری زنجیره بلوکی در دفتر کل تراکنش‌های بیتکوین اتفاق افتاده‌ است که الهام بخش ایجاد دیگر ارزهای رمز پایه(cryptocurrencies)و پایگاه‌های داده توزیع شده مستحکم شده‌است

فناوری زنجیره بلوکی خدمات مبتنی بر تراکنش را دگرگون خواهد کرد و در زمینه‌های زیر بکار گرفته خواهد شد:

پول دیجیتال (Digital Currency)
قراردادهای هوشمند (Smart Contracts)
اوراق بهادار (Securities)
ثبت و نگهداری سوابق (Record Keeping)

این فناوری در گستره وسیعی از کاربردهای مالی و غیر مالی قابل استفاده است برای استفاده از زنجیره بلوکی در صنعت، بورس اوراق بهادار، بیمه و بانکداری، پزشکی، مطالعات و پروژه‌های متعددی در جریان است. اینترنت اشیا توزیع شده، زیرساخت امنیتی بدون کلید، خادم‌های نام توزیع شده، دفاتر اسناد رسمی، ذخیره‌سازی توزیع شده بعضی از کاربردهای این فناوری به‌شمار می‌آیند.
ایستگاه‌های شارژ خودروهای برقی با استفاده از زنجیره بلوکی (blockchain)
ایستگاه‌های شارژ خودروهای برقی عمدتاً در کنار خانه‌های افراد قرار گرفته‌است؛ بنابراین وقتی خانه را به سمت محل کار ترک می‌کنند، شارژر بلااستفاده می‌ماند. با استفاده از فناوری زنجیره بلوکی می‌توان یک پلتفرم بدون واسطه طراحی کرد که به صاحبان خودروهای برقی امکان کسب درآمد می‌دهد. رانندگان از طریق این فناوری دستگاه‌های شارژر را از صبح تا عصر به اشتراک می‌گذارند و پول آن را می‌گیرند. به این شکل تعداد ایستگاه‌های شارژ خودروهای برقی در کالیفرنیا از چند عدد به چند صد عدد رسیده‌ است
@unixmens
کتاب oracle databae problem solving به زبان انگلیسی 1000 صفحه:
https://www.dropbox.com/s/amjc4b4x4itpgbe/database-problem-solving-troubleshooting-handbook.pdf?dl=0
#oracle #book @unixmens
Forwarded from Sahand Behnam
شروعی دوباره، اینبار در جایی دیگر
سهند بهنام، کارآفرین
خرداد ۱۳۹۷

دبستان که بودم دلم کامپیوتر میخواست، مادرم میرفت کلاس کامپیوتر ولی کامپیوتری تو خونمون نبود، ماجرا مال ۳۰ سال پیشه. عکس کیبورد رو روی کاغذ نقاشی کرده بودم که تایپ با کامپیوتر‌ رو تمرین کنم تا بعدا کامپیوتر دار بشم. اون زمان آتاری تازه اومده بود. ما تو خونمون تی‌وی‌گیم داشتیم. هنوز ویدئو های بتامکس رو بورس بود و VHS نیومده بود. یه دو ‌سه سالی گذشت، ۱۱ سالم شده بود. چند تا از بچه پولدارهای مدرسه Commodore64 خریده بودن. یه کامپیوتر خیلی ابتدایی که بجای دیسکت، نوارکاست میخورد و به تلویزیون وصل می‌شد. بین مسیر مدرسه و خونمون یه فروشگاه باز شده بود بنام سوپر تک (تو ‌میدون چیذر) یه غرفه داشت که کومودور و‌ آتاری میفروخت. هنوز آمیگا نیومده بود. هر روز وقتی مدرسه تعطیل میشد میرفتم سروقتش قیمت جدید میگرفتم، اونم همون قیمت قبلی رو تکرار میکرد. یادمه حدود ۲۳۰۰۰ تومن پول داشتم و قیمت اون حدود ۳۰۰۰۰ تومن بود. احتمالا فکر میکردم قراره قیمتها بیاد پایین.
بعد از چند ماه، طرف گفت بیا هرچی داری بده و بردار ببرش. ۲۶۰۰۰ تومن دادم و جای ۴۰۰۰ تومن بقیش ظهرها میرفتم مغازش که اون بره ناهار، منم مغازشو نگه دارم. یک سالی گذشت، کلی برنامه نویسی یاد گرفته بودم. به بچه‌هایی که کومودور داشتن، برنامه و بازی میفروختم. سر همین کسب و کارم نزدیک بود از مدرسه اخراج بشم. ناظم مدرسه نوار کاستها رو تو کیفم پیدا کرده بود و فکر میکرد گلچین آهنگهای سال رو پیدا کرده. احمق نشسته بود ۴ تا نوار یک ساعته، صدای فش فش دیتا گوش‌ کرده بود ببینه بالاخره کجاش اندی میخونه.
با پولی که درآوردم کمودور رو فروختم آمیگا۵۰۰ خریدم، بعد آمیگا ۶۰۰، آمیگا ۱۲۰۰ و تو سن ۱۵ سالگی ۸۰۲۸۶ خریدم. بعد ۸۰۳۸۶، ۸۰۴۸۶ و پنتیوم. سال ۱۳۷۴ اولین بار با یک مودم US-Robotic با سرعت 1200bps و با ترمینال برنامه NC به شبکه BBS وصل شدم. تلفن خونمون با صاحبخونمون مشترک بود، چند بار گوشی رو برداشته بود صدای فش فش شنیده بود، از مادرم پرسیده بود این صدای چیه؟ اونم گفته بود صدا نمیاد! خلاصه وقتی فهمید کار منه قاطی کرد و ما رو جواب کرد. آخه فهمیده بود با دخترشم دوستم. سال بعدش اولین بار اینترنت و وب رو تجربه کردم. وقتی ۱۷ سالم بود برای خودم خدایی میکردم. آدم تو اون سن زود جوگیر ‌میشه و فکر میکنه دیگه آخرشه. تو اون سن، درآمدم از مدیر مدرسمون بیشتر شده بود. سال ۱۳۷۶ اولین وبسایتمو ساختم و یک سال بعدش تو ۱۸ سالگی من صاحب یک شرکت ارائه دهنده اینترنت بنام ایراتل بودم. ۲۴ تا خط تلفن رو با مودمهای اکسترنال وصل کرده بودم به یه مولتی پورت و با ویندوز NT4 و یه برنامه بنام NT-TacPlus سرویس میدادم. یه دیش ku باند هم‌گذاشته بودم و از KPN هلند دیتا دریافت میکردم و با ۲ تا خط که به ندارایانه وصل بود ارسال دیتا داشتم.
وقتی ۱۸ سالگی یه ISP داری و کلی آدم و شرکت از خدماتت استفاده میکنن حس قدرت داری. انقدر پول درآورده بودم که تو ۲۰ سالگی برای مادرم خونه خریدم. سال بعدش دولت جلوی ‌کار شرکتهای اینترنتی رو گرفت و فقط به رانتهای خودش مجوز داد. منم ورشکسته شدم و نشستم درس خوندم رفتم دانشگاه.
الان که به گذشته نگاه میکنم، باید همون‌ موقع مهاجرت میکردم. ولی خب کسی نبود که راهنماییم کنه. من هر مسیری که میرفتم برام مثل سفر اکتشافی بود و خودم همه چیزو‌ کشف میکردم. تازه اطلاعاتمو با بقیه هم درمیون میزاشتم، هنوزم همینطورم.
از ۲۱ تا ۲۷ سالگی درس خوندم و یک شرکت تو زمینه مسیریابی با GPS راه انداختم, ولی باز هم رانت دولتی جلو‌ کارمو گرفت و مجبور شدم از اول شروع کنم. تو ۲۸ سالگی شرکت شریف تراشه رو ‌راه انداختم. استراتژیم ساخت بزرگترین بانک داده‌ آب کشور بود. میدونستم تا چند سال بعد، آب میشه مشکل اول روی میز دولت. تو ۱۰ سال گذشته بیشتر از ۱۳۰۰۰ دیتالاگر ساختم و تو کشور نصب کردم. چندین ترابایت بیگ دیتا از اطلاعات آب و‌محیط زیست جمع کردم. نرم افزارهای پیشرفته تحلیل و پیشبینی برای کاهش هدر رفت آب ساختم و آماده بزرگترین حرکت زندگیم، یعنی کنترل شبکه های آب با هوش مصنوعی شدم. و دوباره داستان تکرار شد. اینبار مدیران آب و فاضلاب سنگ جلوی پای شریف تراشه انداختن و با ندادن طلبهای شرکت و دادن پروژه ها به رانتهای خودشون این شرکت رو‌ خسته کردن. درآخر هم با تهدید بانکهای اطلاعاتی رو گرفتن و بیزینس پلن ۱۰ ساله شرکت رو نقش بر زمین کردن.
الان که دارم‌ مهاجرت میکنم، هم افسوس این همه عمر و انرژی و سرمایه ای که خرج این مملکت کردم رو میخورم و هم دلم برای این سرزمین میسوزه.مسلما کسی مثل من از شروع دوباره نمیترسه و خسته نمیشه، ولی واقعیت اینه که مهاجرت با همه جاذبه‌هایی که داره، کار سختیه و پره از دل‌نگرانی و استرس. مخصوصا تو ۳۸ سالگی.

سهند بهنام، کارآفرین
خرداد ۱۳۹۷
@dotDE
#فرهنگ‌سازی

✴️ #دعوا کن، ولی با کاغذت!

اگر از کسی ناراحتی یک کاغذ و مداد بردار، هر چه خواستی به او بگویی روی کاغذ #بنویس. خواستی داد بکشی تنها اندازه کلماتت را بزرگ کن، نه صدایت را. آرام که شدی برگرد و کاغذت را نگاه کن. آن وقت خودت قضاوت کن. حالا می‌توانی تمام خشم نوشته‌هایت را با پاک‌کن عزیزت پاک کنی، دلی را هم نشکانده‌ای، وجدانت را هم نیازرده‌ای. خرجش همان مداد و پاک کن بود، نه بغض و پشیمانی. گاهی می‌توان از کوره #خشم پخته‌تر بیرون آمد.