Audio
📼 کارگاه آموزشی «به سوی اسلام ِناب» | جلسه اول
▪️ مجتبی نامخواه
▪️ روز اول، 26 تیرماه 1396
▪️ مدت: یک ساعت
مکان ارائه #حسینیه_هنر_تبریز
▪️ مجتبی نامخواه
▪️ روز اول، 26 تیرماه 1396
▪️ مدت: یک ساعت
مکان ارائه #حسینیه_هنر_تبریز
Audio
📼 کارگاه آموزشی «به سوی اسلام ِناب» | جلسه دوم
▪️ مجتبی نامخواه
▪️ روز اول، 26 تیرماه 1396
▪️ مدت: 54 دقیقه
مکان ارائه #حسینیه_هنر_تبریز
▪️ مجتبی نامخواه
▪️ روز اول، 26 تیرماه 1396
▪️ مدت: 54 دقیقه
مکان ارائه #حسینیه_هنر_تبریز
Audio
📼 کارگاه آموزشی «به سوی اسلام ِناب» | جلسه سوم
▪️ مجتبی نامخواه
▪️ روز اول، 26 تیرماه 1396
▪️ مدت: 38 دقیقه
مکان ارائه #حسینیه_هنر_تبریز
▪️ مجتبی نامخواه
▪️ روز اول، 26 تیرماه 1396
▪️ مدت: 38 دقیقه
مکان ارائه #حسینیه_هنر_تبریز
Audio
📼 کارگاه آموزشی «به سوی اسلام ِناب» | جلسه چهارم
▪️ مجتبی نامخواه
▪️ روز دوم، 27 تیرماه 1396
مکان ارائه #حسینیه_هنر_تبریز
▪️ مجتبی نامخواه
▪️ روز دوم، 27 تیرماه 1396
مکان ارائه #حسینیه_هنر_تبریز
Audio
📼 کارگاه آموزشی «به سوی اسلام ِناب» | جلسه پنجم
▪️ مجتبی نامخواه
▪️ روز دوم، 27 تیرماه 1396
مکان ارائه #حسینیه_هنر_تبریز
▪️ مجتبی نامخواه
▪️ روز دوم، 27 تیرماه 1396
مکان ارائه #حسینیه_هنر_تبریز
Audio
📼 کارگاه آموزشی «به سوی اسلام ِناب» | جلسه ششم(آخر)
▪️ مجتبی نامخواه
▪️ روز دوم، 27 تیرماه 1396
مکان ارائه #حسینیه_هنر_تبریز
▪️ مجتبی نامخواه
▪️ روز دوم، 27 تیرماه 1396
مکان ارائه #حسینیه_هنر_تبریز
@tabagheh3_ir
⭕️عدالتخواهی و محافظه کاری: #محافظهکاری_عدالتگرایانه و عبور از آن
◾️ مجتبی نامخواه
✅ عدالتخواهی راه انقلابیگری است اما آیا هر عدالتخواهیای انقلابگری است؟ آیا محافظهکاری به مثابه قتلگاه انقلاب نمیتواند مولد یک مدل عدالتخواهی باشد؟ آیا محافظه کاری نمیتواند موجد مدلی از عدالتخواهی باشد که نویسندهی تجدیدنظرطلب بدان «امید» داشته باشد و روزنامهنویس حزب کارگزارن سازندگی «افسوس» نبودنش را بخورد؟
✅ اقدام تشکلی غیردولتی، موسوم به «شبکه مردم نهاد دیده بان شفافیت و عدالت» در ورود به پرونده واگذاری املاک در شهرداری تهران، از آنجا که واجد وجوهی از بداعت است، میتواند در فرامتن خود، حامل فرصتی برای تأمل پیرامون چیستی کنش عدالتخواهانه باشد. تأمل در باره پرسشهایی از قبیل اینکه: «هر چند عدالتخواهی بیشک مسیر انقلابیگری است اما آیا هر گونه عدالتخواهی، انقلابیگری است؟» تأمل در این باره که «آیا محافظهکاری به مثابه «قتلگاه انقلاب»نمیتواند موجِد و مولّد گونهی خاص از عدالتخواهی باشد؟».
✅اگر محافظهکاری را دلبستگی به وضع موجود و تلاش برای حفظ آن و یا به تعبیری ثباتگرایی در برابر تغییرگرایی بدانیم، بازتولید عدالتخواهی درون مرزهای وضع موجود و یا به عبارتی تحدید تغییرگرایی به مرزهای ثباتگرایی، یک کنش محافظهکارانه است که ظاهری انقلابگرایانه یافته است: یک محافظهکار میتواند عدالتخواه باشد اما عدالتخواهی/تغییرگرایی را تا جایی قبول دارد که با ثباتگرایی تعارض نداشته باشد بنابراین عدالتخواهی در عین حالی که یک کنش انقلابی به شمار میرود میتواند یک رفتار محافظهکارانه نیز باشد.
📝 متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید :
yon.ir/zkSzd
📌 @tabagheh3_ir
⭕️عدالتخواهی و محافظه کاری: #محافظهکاری_عدالتگرایانه و عبور از آن
◾️ مجتبی نامخواه
✅ عدالتخواهی راه انقلابیگری است اما آیا هر عدالتخواهیای انقلابگری است؟ آیا محافظهکاری به مثابه قتلگاه انقلاب نمیتواند مولد یک مدل عدالتخواهی باشد؟ آیا محافظه کاری نمیتواند موجد مدلی از عدالتخواهی باشد که نویسندهی تجدیدنظرطلب بدان «امید» داشته باشد و روزنامهنویس حزب کارگزارن سازندگی «افسوس» نبودنش را بخورد؟
✅ اقدام تشکلی غیردولتی، موسوم به «شبکه مردم نهاد دیده بان شفافیت و عدالت» در ورود به پرونده واگذاری املاک در شهرداری تهران، از آنجا که واجد وجوهی از بداعت است، میتواند در فرامتن خود، حامل فرصتی برای تأمل پیرامون چیستی کنش عدالتخواهانه باشد. تأمل در باره پرسشهایی از قبیل اینکه: «هر چند عدالتخواهی بیشک مسیر انقلابیگری است اما آیا هر گونه عدالتخواهی، انقلابیگری است؟» تأمل در این باره که «آیا محافظهکاری به مثابه «قتلگاه انقلاب»نمیتواند موجِد و مولّد گونهی خاص از عدالتخواهی باشد؟».
✅اگر محافظهکاری را دلبستگی به وضع موجود و تلاش برای حفظ آن و یا به تعبیری ثباتگرایی در برابر تغییرگرایی بدانیم، بازتولید عدالتخواهی درون مرزهای وضع موجود و یا به عبارتی تحدید تغییرگرایی به مرزهای ثباتگرایی، یک کنش محافظهکارانه است که ظاهری انقلابگرایانه یافته است: یک محافظهکار میتواند عدالتخواه باشد اما عدالتخواهی/تغییرگرایی را تا جایی قبول دارد که با ثباتگرایی تعارض نداشته باشد بنابراین عدالتخواهی در عین حالی که یک کنش انقلابی به شمار میرود میتواند یک رفتار محافظهکارانه نیز باشد.
📝 متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید :
yon.ir/zkSzd
📌 @tabagheh3_ir
@tabagheh3_ir
⭕️آنارشیم و ثبات: #محافظهکاران و #عدالتخواهان*
◾️ مجتبی نامخواه
✅ دوگانهی «انقلابیگری/محافظهکاری» به اندازهی «انقلابیگری/غربگرایی» برای آیندهی انقلاب مهم است. به همان میزان که انحلال انقلاب در هاضمهی جهانی، مسیر محتمل در مرگ انقلاب است؛ سکون در قتلگاه محافظهکاری نیز پایان انقلاب است.
✅هر جامعه مرکب از پویایی و ایستاییهایی است که هستی و حرکت جامعه را تشکیل میدهد. یک جامعه به همان میزان که به ثبات نیاز دارد به تغییر نیاز دارد تا دچار رکود نشود. محافظهکاری اما عبارت است از تفوق ثبات بر تغییر.
✅همین محل نزاعِ اصلی، میان جریان عدالتخواهی با محافظهکاری امنیتی است. البته در این جا عنوان «امنیتی» را به عنوان برچسب به کار نمیبرم. بلکه می خواهم اشاره کنم به محل اصلی نزاع. توضیح آنکه دغدغهی امنیت، حاصل توجه ثبات و ایستایی اجتماع است. دغدغهی عدالت اما به تغییر و پویایی جامعه نظر دارد. اصولگرایان (یا همان جناح راست) به ویژه نواصولگرایان یا همان اصولگرایان تحولخواه(راست امنیتی)، نماد بارز تفوق امنیت بر عدالت هستند و نواصولگرایان در این زمینه قطعا از سلف بازاری خود- راستِ بازاری- پیشی گرفتهاند
📝 متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید :
yon.ir/j4NbE
📌 @tabagheh3_ir
⭕️آنارشیم و ثبات: #محافظهکاران و #عدالتخواهان*
◾️ مجتبی نامخواه
✅ دوگانهی «انقلابیگری/محافظهکاری» به اندازهی «انقلابیگری/غربگرایی» برای آیندهی انقلاب مهم است. به همان میزان که انحلال انقلاب در هاضمهی جهانی، مسیر محتمل در مرگ انقلاب است؛ سکون در قتلگاه محافظهکاری نیز پایان انقلاب است.
✅هر جامعه مرکب از پویایی و ایستاییهایی است که هستی و حرکت جامعه را تشکیل میدهد. یک جامعه به همان میزان که به ثبات نیاز دارد به تغییر نیاز دارد تا دچار رکود نشود. محافظهکاری اما عبارت است از تفوق ثبات بر تغییر.
✅همین محل نزاعِ اصلی، میان جریان عدالتخواهی با محافظهکاری امنیتی است. البته در این جا عنوان «امنیتی» را به عنوان برچسب به کار نمیبرم. بلکه می خواهم اشاره کنم به محل اصلی نزاع. توضیح آنکه دغدغهی امنیت، حاصل توجه ثبات و ایستایی اجتماع است. دغدغهی عدالت اما به تغییر و پویایی جامعه نظر دارد. اصولگرایان (یا همان جناح راست) به ویژه نواصولگرایان یا همان اصولگرایان تحولخواه(راست امنیتی)، نماد بارز تفوق امنیت بر عدالت هستند و نواصولگرایان در این زمینه قطعا از سلف بازاری خود- راستِ بازاری- پیشی گرفتهاند
📝 متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید :
yon.ir/j4NbE
📌 @tabagheh3_ir
@tabagheh3_ir
⭕️دربارهی درک ما از #ولایت_فقیه
▪️مجتبی نامخواه
✅دوگانه ولایت فقیه/ ضد ولایت فقیه باعث شده حزبالله کمتر به مسئلهی درک و تصویر خود از ولایت فقیه بیاندیشد. شناخت ولایت فقیه، همواره در نسبت با طرف دیگر دوگانه سنجیده میشده و ما هیچ وقت شناخت خودمان از این دوگانه را زیر ذرهبین نبردهایم. ولایت فقیه آری؛ اما کدام درک و تصویر و تفسیر از ولایت فقیه؟
✅امروز در میان دهها و بلکه صدها کلاس و حلقه و کارگاهی که دربارهی ولایت فقیه برگزار میشوند، متن چند درصدشان اصل کتابِ ولایت فقیه امامخمینی است؟ پاسخ درصد کمی را شامل میشود. چرا؟؛ آیا این تغییر منبع یک تغییر صرفاً آموزشی از کتابی مرجع به درسنامههایی تدوین یافته است و یا دست کم بخشی از این تغییر، ریشه در مباحث سلیقهای و فکری داشته و یا دستکم در این حوزه هم مؤثر بوده است؟
✅عدم درگیری با تحجر در مسئلهی ولایت فقیه، کمکم حساسیتها را به انگارههای متحجرانه کم کرده و باعث شده این نگرش، آرام و بیسر وصدا، وارد میدان درک ما از ولی فقیه شود و در نتیجه امروز تصویر و تفسیر غلطی که بسیاری از نظریهها و افراد و به ویژه اهالی قدرت و سیاست از ولیفقیه دارند، همان درکی است که از شاه داشتند؛ البته یک شاه مجتهد و عادل و خوب! گزارهی «شاه شیعه است» تبدیل شده به «شاه شیعهی مجتهد (فقیه) است» یا «شاه ولی فقیه است». (همین درک زمینه به دست لبهی دیگر این قیچی، یعنی متجددان داده و میدهد که بگویند «ولیفقیه شاه است».)
✅اگر رهبری بارها از عدالتخواهی و تبعیض و اشرافیت بگویند، در عمل و نظر قبائل تفاوت و مابهازاء عینیای ایجاد نمیشود. چون این حرفها از موضع رهبری «انقلاب» بیان شده است. کُد اما از آنجا که دقیقا مطابق تصویری است که ما از نقش رهبری ساختهایم؛ نه فقط همواره مورد استقبال است؛ بلکه تولید هم میشود. چه بسیار تحلیلگرانی که دربارهی مطالبات صریح و اندیشههای رهبری چیزی نمیگویند و حتی نمیدانند اما یک تنه، خطِ تولید کُدهایی از خصوصیترین جلسات رهبر انقلاب هستند!
📝 متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید :
yon.ir/wsLYz
📌 @tabagheh3_ir
⭕️دربارهی درک ما از #ولایت_فقیه
▪️مجتبی نامخواه
✅دوگانه ولایت فقیه/ ضد ولایت فقیه باعث شده حزبالله کمتر به مسئلهی درک و تصویر خود از ولایت فقیه بیاندیشد. شناخت ولایت فقیه، همواره در نسبت با طرف دیگر دوگانه سنجیده میشده و ما هیچ وقت شناخت خودمان از این دوگانه را زیر ذرهبین نبردهایم. ولایت فقیه آری؛ اما کدام درک و تصویر و تفسیر از ولایت فقیه؟
✅امروز در میان دهها و بلکه صدها کلاس و حلقه و کارگاهی که دربارهی ولایت فقیه برگزار میشوند، متن چند درصدشان اصل کتابِ ولایت فقیه امامخمینی است؟ پاسخ درصد کمی را شامل میشود. چرا؟؛ آیا این تغییر منبع یک تغییر صرفاً آموزشی از کتابی مرجع به درسنامههایی تدوین یافته است و یا دست کم بخشی از این تغییر، ریشه در مباحث سلیقهای و فکری داشته و یا دستکم در این حوزه هم مؤثر بوده است؟
✅عدم درگیری با تحجر در مسئلهی ولایت فقیه، کمکم حساسیتها را به انگارههای متحجرانه کم کرده و باعث شده این نگرش، آرام و بیسر وصدا، وارد میدان درک ما از ولی فقیه شود و در نتیجه امروز تصویر و تفسیر غلطی که بسیاری از نظریهها و افراد و به ویژه اهالی قدرت و سیاست از ولیفقیه دارند، همان درکی است که از شاه داشتند؛ البته یک شاه مجتهد و عادل و خوب! گزارهی «شاه شیعه است» تبدیل شده به «شاه شیعهی مجتهد (فقیه) است» یا «شاه ولی فقیه است». (همین درک زمینه به دست لبهی دیگر این قیچی، یعنی متجددان داده و میدهد که بگویند «ولیفقیه شاه است».)
✅اگر رهبری بارها از عدالتخواهی و تبعیض و اشرافیت بگویند، در عمل و نظر قبائل تفاوت و مابهازاء عینیای ایجاد نمیشود. چون این حرفها از موضع رهبری «انقلاب» بیان شده است. کُد اما از آنجا که دقیقا مطابق تصویری است که ما از نقش رهبری ساختهایم؛ نه فقط همواره مورد استقبال است؛ بلکه تولید هم میشود. چه بسیار تحلیلگرانی که دربارهی مطالبات صریح و اندیشههای رهبری چیزی نمیگویند و حتی نمیدانند اما یک تنه، خطِ تولید کُدهایی از خصوصیترین جلسات رهبر انقلاب هستند!
📝 متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید :
yon.ir/wsLYz
📌 @tabagheh3_ir
@tabagheh3_ir
⭕️ طبقه مرفه جدید به فاشیسم میل میکند
◀️ درآمدی بر جامعهشناسی « #ژن_خوب»
◾️ مجتبی نامخواه
✅چندی است استدلال فرزند یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی مبنی بر «#ژنِ خوب» و « #خونِ خوب» در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود و واکنشهای توأم با بهت و نفرت متعددی را برانگیخته است. فرزند یکی از مسئولین بلندپایهی جمهوری اسلامی ایران در سخنانی ضمن نقدِ انتقاد از مفهومهایی همچون « #آقازادگی»، موفقیت اقتصادی خود را محصول ژنِ خوب و خونِ خوب خود میداند.
✅فرزندِ عارف میگوید: «آن کسی که توانایی دارد، به جایی رسیده، حتما استعدادهایی داشته، این استعداد، بحث ژن و وراثتی وجود دارد.. بالاخره این خون میآید و میرسد، همینطوری کسی نمیتواند ادعا کند اصل و نسب دارد. افتخار میکنم این تواناییها از دوتا ژن خوب آمده.»
✅واکنشها به این سخنان محدود به رقیبان و مخالفان سیاسی پدرش نبود. برخی هواداران همجبهه با نمایندهی کنونی مجلس نیز پا به پای دیگران، بلکه شاید تندتر از دیگران به نقد و هجو این آقازاده پرداختند. واکنشها اما در عین انتقادی بودن، نوعی از استدلال را در خود داشت که سخنان فرد مذکور را به یک اشتباه بیانی (گاف) ارجاع میداد. استدلالِ اشتباهی که از روی سادگی بیان شده است. مراجعه به فیلم اظهارات اما چیزی خلاف این را ثابت میکند. گویندهی این سخنان را در چند فراز با یقین کامل بیان میکند. تقلیل این استدلال به یک تکه کلام و یا اشتباه بیانی درست نیست؛ ما با یک فراتر از اشتباه مواجهیم.
✅این یادداشت میکوشد فارغ از آنجه در متن این رویداد اتفاق افتاده، مروری بر فرامتن اجتماعی آن داشته باشد. استدلالِ «ژن خوب» فارغ از ساخت متنی و منطق ذهنی و بیانی گوینده که ممکن است درست یا غلط باشد، واجد یک #بستر_اجتماعی مشخص است. سخن این آقازاده فراتر از یک گفته، نشانهای است از یک وضعیت اجتماعی. اغلب نقدهای نوشته شده دربارهی مسئلهی ژنِ خوب، اگر این توفیق را مییافت که از تقلیل آن به یک اشتباه بیانی فراتر میرفت، آن را از منظر منطقی نقد میکرد؛ خلق مفهوم «ژن خوب» در چهارمین دهه پس از انقلاب اما بیش از یک اشتباه یا یک منطق اشتباه، محصول یک وضعیت اجتماعی است و این یادداشت میخواهد به مرور این وضعیت بپردازد.
📝 متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید :
yon.ir/h0wu9
yon.ir/rgN9J
📌 @tabagheh3_ir
⭕️ طبقه مرفه جدید به فاشیسم میل میکند
◀️ درآمدی بر جامعهشناسی « #ژن_خوب»
◾️ مجتبی نامخواه
✅چندی است استدلال فرزند یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی مبنی بر «#ژنِ خوب» و « #خونِ خوب» در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود و واکنشهای توأم با بهت و نفرت متعددی را برانگیخته است. فرزند یکی از مسئولین بلندپایهی جمهوری اسلامی ایران در سخنانی ضمن نقدِ انتقاد از مفهومهایی همچون « #آقازادگی»، موفقیت اقتصادی خود را محصول ژنِ خوب و خونِ خوب خود میداند.
✅فرزندِ عارف میگوید: «آن کسی که توانایی دارد، به جایی رسیده، حتما استعدادهایی داشته، این استعداد، بحث ژن و وراثتی وجود دارد.. بالاخره این خون میآید و میرسد، همینطوری کسی نمیتواند ادعا کند اصل و نسب دارد. افتخار میکنم این تواناییها از دوتا ژن خوب آمده.»
✅واکنشها به این سخنان محدود به رقیبان و مخالفان سیاسی پدرش نبود. برخی هواداران همجبهه با نمایندهی کنونی مجلس نیز پا به پای دیگران، بلکه شاید تندتر از دیگران به نقد و هجو این آقازاده پرداختند. واکنشها اما در عین انتقادی بودن، نوعی از استدلال را در خود داشت که سخنان فرد مذکور را به یک اشتباه بیانی (گاف) ارجاع میداد. استدلالِ اشتباهی که از روی سادگی بیان شده است. مراجعه به فیلم اظهارات اما چیزی خلاف این را ثابت میکند. گویندهی این سخنان را در چند فراز با یقین کامل بیان میکند. تقلیل این استدلال به یک تکه کلام و یا اشتباه بیانی درست نیست؛ ما با یک فراتر از اشتباه مواجهیم.
✅این یادداشت میکوشد فارغ از آنجه در متن این رویداد اتفاق افتاده، مروری بر فرامتن اجتماعی آن داشته باشد. استدلالِ «ژن خوب» فارغ از ساخت متنی و منطق ذهنی و بیانی گوینده که ممکن است درست یا غلط باشد، واجد یک #بستر_اجتماعی مشخص است. سخن این آقازاده فراتر از یک گفته، نشانهای است از یک وضعیت اجتماعی. اغلب نقدهای نوشته شده دربارهی مسئلهی ژنِ خوب، اگر این توفیق را مییافت که از تقلیل آن به یک اشتباه بیانی فراتر میرفت، آن را از منظر منطقی نقد میکرد؛ خلق مفهوم «ژن خوب» در چهارمین دهه پس از انقلاب اما بیش از یک اشتباه یا یک منطق اشتباه، محصول یک وضعیت اجتماعی است و این یادداشت میخواهد به مرور این وضعیت بپردازد.
📝 متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید :
yon.ir/h0wu9
yon.ir/rgN9J
📌 @tabagheh3_ir
@tabagheh3_ir
⭕️علیه سیاست«ورزی»؛ تصویر محافظهکارانه از کنشگری سیاسی
▪️مجتبی نامخواه
✅ #آرمان_خواهی در #محافظه_کاری به بنبست میرسد. محافظه کارانی که هدفشان تنها حفظ نظام است. حفظ نظام را هم در بسط هر چه بیشتر عدالت و عدالتخواهی، به مثابه فلسفه مشروعیت نظام نمیبینند بلکه بیشتر در پی آن هستند که از طریق به نشستن خود(ها) بر کرسی قدرت، نظام را حفظ کنند! دستکم در طول مدت طولانی پس از جنگ هیچ ایده مشخصی برای حفظ نظام مطرح نکردهاند و همهی راه حلهاشان برای حفظ نظام از به قدرت رسیدن خودشان میگذرد.
✅میگویند و زیادی هم میگویند میخواهیم از #وضع_موجود عبور کنیم اما تمام منظورشان از وضع موجود و تمام وضع موجود در منظرشان، عبارت است از این که لحاف قدرت، روانداز دیگری است نه آنها. جز قدرت و جابجایی در آن به چیزی نمیاندیشند و اگر هم از فیشهای نجومی و اشرافیت مینالند؛ به این معنی نیست که خوشان از ده برابر یک کارگر ساده، کمتر حقوق میگیرند؛ به این خاطر نیست که در بین خودشان بدهبستانهایی که جرم میلیاردیش قطعی اعلام شده ولی نادیدهاش گرفتهاند وجود ندارد؛ به این دلیل نیست که دلشان لک زده برای سادهزیستی؛ بلکه به این دلیل است که در راه تنها هدفشان که عبارت است از پایین کشیدن دیگریشان از قدرت، این مفاهیم کاربرد و فایده دارد. هم از این روی گرنه کسی ندیده روزی این جماعت گوشهای از این مفاهیم (نقد اشرافیت و غیره) را برای کسی غیر از رقیب سیاسیشان به کار ببرند.
✅الغرض دیرزمانی است جماعت فتوایشان این است «الیوم پایین کشیدن رقیب از سریر قدرت بأی نحو کان واجب است»! استعمالشان مَر مفاهیم انقلابی را نیز از باب همین «بأی نحو» است. والّا از این جماعت بیشتر از سیاستورزی که عبارت است از لابی و جبهه و نظرسنجی، چیزی بر نمیآید که نمیآید و روشن است که توفیر چندانی نمیکند این #سیاست_ورزیِ محافظهکارانه را در حجرههای بازار و ذیل شیخوخیت ریشسفیدها دنبال کنند یا به زعم خودشان نوگرایی کنند و بساط سیاستورزیشان را در تحلیلها و ترهات جامعهشناسانه و استراتجیک پهن کنند.
✅اقتضای محافظهکاری و بیآرمانی، تکیه بر سیاستورزی است؛ والا نه توفیق آرمانخواهی در عرصه سیاست، از خرداد 1342 به بعد معلول نبوغ شخصی است و نه بلاهت محافظهکارها، از خرداد 1342 به بعد، معلول نابلدی سیاستورزی. سیاستورزی یعنی تقلیل امر سیاسی، با همهی ذوجوهی خود به زبان بدن، نحوه گفتار در مناظرهها و مانند آن. راه حلش هم عبارت است ستکردن کت و شلوار کاندیدا با پردهی پشت سرش! سیاستورزی بسط تکنوکراتیسم به عرصهی امر انسانی و سیاسی است. سیاستورزی زایشگاه و زیستگاه سوداگران حرفهای قدرت است؛ سیاستورزانی که جز تاکتیکهای سیاسی چیزی بلد نیستند و جز راههای کسب قدرت به چیز دیگری نمیاندیشند. گذشته را نمیدانم اما بیشتر از پنجاه سال است که مردم در حال مدیریت کردن سیاستورزان حرفهایِ نشسته در اتاقهای فکر هستند. چه اصراری هست باز هم امتحان کنند؟ سیاستورزی قوام روششناختی محافظهکاری است.
📌 @tabagheh3_ir
⭕️علیه سیاست«ورزی»؛ تصویر محافظهکارانه از کنشگری سیاسی
▪️مجتبی نامخواه
✅ #آرمان_خواهی در #محافظه_کاری به بنبست میرسد. محافظه کارانی که هدفشان تنها حفظ نظام است. حفظ نظام را هم در بسط هر چه بیشتر عدالت و عدالتخواهی، به مثابه فلسفه مشروعیت نظام نمیبینند بلکه بیشتر در پی آن هستند که از طریق به نشستن خود(ها) بر کرسی قدرت، نظام را حفظ کنند! دستکم در طول مدت طولانی پس از جنگ هیچ ایده مشخصی برای حفظ نظام مطرح نکردهاند و همهی راه حلهاشان برای حفظ نظام از به قدرت رسیدن خودشان میگذرد.
✅میگویند و زیادی هم میگویند میخواهیم از #وضع_موجود عبور کنیم اما تمام منظورشان از وضع موجود و تمام وضع موجود در منظرشان، عبارت است از این که لحاف قدرت، روانداز دیگری است نه آنها. جز قدرت و جابجایی در آن به چیزی نمیاندیشند و اگر هم از فیشهای نجومی و اشرافیت مینالند؛ به این معنی نیست که خوشان از ده برابر یک کارگر ساده، کمتر حقوق میگیرند؛ به این خاطر نیست که در بین خودشان بدهبستانهایی که جرم میلیاردیش قطعی اعلام شده ولی نادیدهاش گرفتهاند وجود ندارد؛ به این دلیل نیست که دلشان لک زده برای سادهزیستی؛ بلکه به این دلیل است که در راه تنها هدفشان که عبارت است از پایین کشیدن دیگریشان از قدرت، این مفاهیم کاربرد و فایده دارد. هم از این روی گرنه کسی ندیده روزی این جماعت گوشهای از این مفاهیم (نقد اشرافیت و غیره) را برای کسی غیر از رقیب سیاسیشان به کار ببرند.
✅الغرض دیرزمانی است جماعت فتوایشان این است «الیوم پایین کشیدن رقیب از سریر قدرت بأی نحو کان واجب است»! استعمالشان مَر مفاهیم انقلابی را نیز از باب همین «بأی نحو» است. والّا از این جماعت بیشتر از سیاستورزی که عبارت است از لابی و جبهه و نظرسنجی، چیزی بر نمیآید که نمیآید و روشن است که توفیر چندانی نمیکند این #سیاست_ورزیِ محافظهکارانه را در حجرههای بازار و ذیل شیخوخیت ریشسفیدها دنبال کنند یا به زعم خودشان نوگرایی کنند و بساط سیاستورزیشان را در تحلیلها و ترهات جامعهشناسانه و استراتجیک پهن کنند.
✅اقتضای محافظهکاری و بیآرمانی، تکیه بر سیاستورزی است؛ والا نه توفیق آرمانخواهی در عرصه سیاست، از خرداد 1342 به بعد معلول نبوغ شخصی است و نه بلاهت محافظهکارها، از خرداد 1342 به بعد، معلول نابلدی سیاستورزی. سیاستورزی یعنی تقلیل امر سیاسی، با همهی ذوجوهی خود به زبان بدن، نحوه گفتار در مناظرهها و مانند آن. راه حلش هم عبارت است ستکردن کت و شلوار کاندیدا با پردهی پشت سرش! سیاستورزی بسط تکنوکراتیسم به عرصهی امر انسانی و سیاسی است. سیاستورزی زایشگاه و زیستگاه سوداگران حرفهای قدرت است؛ سیاستورزانی که جز تاکتیکهای سیاسی چیزی بلد نیستند و جز راههای کسب قدرت به چیز دیگری نمیاندیشند. گذشته را نمیدانم اما بیشتر از پنجاه سال است که مردم در حال مدیریت کردن سیاستورزان حرفهایِ نشسته در اتاقهای فکر هستند. چه اصراری هست باز هم امتحان کنند؟ سیاستورزی قوام روششناختی محافظهکاری است.
📌 @tabagheh3_ir
@tabagheh3_ir
⭕️ محافظهکار #محافظهکار است؛ چه فرقی میکند؟
◾️ مجتبی نامخواه
✅«محافظهکاران سنتزده» و «محافظه کاران تجددزده» اگر چه به ظاهر با هم در تعارضند و همواره میخواهند از هم پیش بگیرند اما به غایت به هم شبیه هستند؛ فقط سعی میکنند با نسبت دادن نقاط مشترک شان به رقیب، به دیگران بباورانند با هم فرق میکنند؛ اما چه فرقی میکنند؟
✅هر دو برای رسیدن به کرسی قدرت از روی پیکر سوختهی مردم رد میشوند؛ در «هفت خوان» باشد یا «پلاسکو» چه فرقی میکند؟ هر دو چیزهای تشکیل میدهند که کاملاً مردمی است: «ستاد استقبال مردمی» در سفرهای استانی باشد یا «جبهه»سیاسی چه فرقی میکند؟ جملگی سابقهی اعطای تبعیضآمیز و «نجومی» اموالِ بیت المال را در کارنامه خود دارند؛ فیش باشد یا ملک؛ منقول، یا غیرمنقول چه فرقی میکند؟ هر دو امنیتی هستند و به تفوق امنیت بر عدالت باور راسخ دارند؛ «متخصصان امنیت ملی» باشند یا «سرهنگ» چه فرقی میکند؟ هر دو زندگیهای راحت و یا اشرافی داشته و با اقتصاد سرمایهداری موسوم به بازار آزاد هیچ مشکلی ندارند؛ «اقتصاد آزاد از نوع مقاومتی» باشد یا «اقتصاد درونزا و برونگرا»؛ کینزی باشد یا بازارآزادی چه فرقی میکند؟ هر دو با «نهضت مقدس فقر و غنا» و مبارزه با «طبقه مرفه جدید» مشکل دارند، امام خمینی گفته باشد یا آیتالله خامنهای، چه فرقی میکند؟ هر دو از هر نقد و دگرگونی عصبانی و ناراحت میشوند؛ پرخاش به منتقدان باشد یا شکایت از یک کانال تلگرامی چهارصد نفره، چه فرقی میکند؟ هر دو به دنبال مهندسی اجتماعی و مدیریت افکار عمومی هستند؛ اما در نهایت این مردم هستند که آن ها را مدیریت میکند؛ امروز یا فردا چه فرقی میکند؟
✅ای کاش یکبارکه در دفتر حزبها و لابیهاشان نشسته و به خیال خود برای مردم «برنامهریزی» میکنند، به عکسهای تاریخسازترین کنشهای مردم خیره شوند: به عکسهای رزمندگان در دفاع مقدس باشد یا عکسهای مدافعان در جبهه جهانی مقاومت؛ به عکسهای راهپیمایی 22 بهمن سال 57 باشد یا سال گذشته؛ چه فرقی میکند؟ کافی است به مردم خیره شوند. برای مردمِ درون این عکسها، وجود و عدم قبائل موسوم به احزاب؛ چه فرقی میکند؟ اینکه این احزاب بیخاصیت و قدرتطلب خود را اصولگرا بخوانند یا اصلاحطلب؛ چه فرقی میکند؟ جملگی با تکرار تهوعآور عباراتی از قبیل «منویات مقام معظم رهبری» و «ولایت مداری»، کار خود را می کنند؛ رهبری هر چه بگویند، چه فرقی میکند؟ همگی بر سر سفره انقلاب نشسته و سهمشان را طلب میکنند؛ از تریبون مجلس و پشت بلندگو بگویند یا نگویند، چه فرقی میکند؟
✅ما میدانیم میرسد روزی که حساب این بزمهای سامان یافته در شکم نظام اسلامی، از حساب انقلاب به معنای تام و تمام «جدا» شود؛ روزی که دو سوی طبقه ی مرفه جدید نتوانند دولت مستعجل و منافع مستحکم خود را چونان طبقاتِ فوقانی پلاسکو بخوانند و بدانند و فروریختنش را فروریختن نظام بر آمده از انقلاب بخوانند. روزی که دیگر نتوانند منهای تکراری و ناکارآمدشان را همهی نیروها و توان انقلاب بدانند.
📌 @tabagheh3_ir
⭕️ محافظهکار #محافظهکار است؛ چه فرقی میکند؟
◾️ مجتبی نامخواه
✅«محافظهکاران سنتزده» و «محافظه کاران تجددزده» اگر چه به ظاهر با هم در تعارضند و همواره میخواهند از هم پیش بگیرند اما به غایت به هم شبیه هستند؛ فقط سعی میکنند با نسبت دادن نقاط مشترک شان به رقیب، به دیگران بباورانند با هم فرق میکنند؛ اما چه فرقی میکنند؟
✅هر دو برای رسیدن به کرسی قدرت از روی پیکر سوختهی مردم رد میشوند؛ در «هفت خوان» باشد یا «پلاسکو» چه فرقی میکند؟ هر دو چیزهای تشکیل میدهند که کاملاً مردمی است: «ستاد استقبال مردمی» در سفرهای استانی باشد یا «جبهه»سیاسی چه فرقی میکند؟ جملگی سابقهی اعطای تبعیضآمیز و «نجومی» اموالِ بیت المال را در کارنامه خود دارند؛ فیش باشد یا ملک؛ منقول، یا غیرمنقول چه فرقی میکند؟ هر دو امنیتی هستند و به تفوق امنیت بر عدالت باور راسخ دارند؛ «متخصصان امنیت ملی» باشند یا «سرهنگ» چه فرقی میکند؟ هر دو زندگیهای راحت و یا اشرافی داشته و با اقتصاد سرمایهداری موسوم به بازار آزاد هیچ مشکلی ندارند؛ «اقتصاد آزاد از نوع مقاومتی» باشد یا «اقتصاد درونزا و برونگرا»؛ کینزی باشد یا بازارآزادی چه فرقی میکند؟ هر دو با «نهضت مقدس فقر و غنا» و مبارزه با «طبقه مرفه جدید» مشکل دارند، امام خمینی گفته باشد یا آیتالله خامنهای، چه فرقی میکند؟ هر دو از هر نقد و دگرگونی عصبانی و ناراحت میشوند؛ پرخاش به منتقدان باشد یا شکایت از یک کانال تلگرامی چهارصد نفره، چه فرقی میکند؟ هر دو به دنبال مهندسی اجتماعی و مدیریت افکار عمومی هستند؛ اما در نهایت این مردم هستند که آن ها را مدیریت میکند؛ امروز یا فردا چه فرقی میکند؟
✅ای کاش یکبارکه در دفتر حزبها و لابیهاشان نشسته و به خیال خود برای مردم «برنامهریزی» میکنند، به عکسهای تاریخسازترین کنشهای مردم خیره شوند: به عکسهای رزمندگان در دفاع مقدس باشد یا عکسهای مدافعان در جبهه جهانی مقاومت؛ به عکسهای راهپیمایی 22 بهمن سال 57 باشد یا سال گذشته؛ چه فرقی میکند؟ کافی است به مردم خیره شوند. برای مردمِ درون این عکسها، وجود و عدم قبائل موسوم به احزاب؛ چه فرقی میکند؟ اینکه این احزاب بیخاصیت و قدرتطلب خود را اصولگرا بخوانند یا اصلاحطلب؛ چه فرقی میکند؟ جملگی با تکرار تهوعآور عباراتی از قبیل «منویات مقام معظم رهبری» و «ولایت مداری»، کار خود را می کنند؛ رهبری هر چه بگویند، چه فرقی میکند؟ همگی بر سر سفره انقلاب نشسته و سهمشان را طلب میکنند؛ از تریبون مجلس و پشت بلندگو بگویند یا نگویند، چه فرقی میکند؟
✅ما میدانیم میرسد روزی که حساب این بزمهای سامان یافته در شکم نظام اسلامی، از حساب انقلاب به معنای تام و تمام «جدا» شود؛ روزی که دو سوی طبقه ی مرفه جدید نتوانند دولت مستعجل و منافع مستحکم خود را چونان طبقاتِ فوقانی پلاسکو بخوانند و بدانند و فروریختنش را فروریختن نظام بر آمده از انقلاب بخوانند. روزی که دیگر نتوانند منهای تکراری و ناکارآمدشان را همهی نیروها و توان انقلاب بدانند.
📌 @tabagheh3_ir
@tabagheh3_ir
⭕️ #محافظه_کاری و #آرمان_خواهی
▪️مجتبی نامخواه
✅ از ویژگیهای ذاتی اندیشه محافظهکاری نفی آرمانشهرگرایی است. از نظر یک محافظهکار هر گونه کوشش برای تغییر «بنیادین» وضعِ موجود، انتزاعی و خیالی خوانده میشود. درک این نکته برای محافظهکارها دشوار است که «در شرایطی که آرمانی برای تغییرِ بنیادین وجود نداشته باشد، هیچ جنبشی شکل نمیگیرد». این بدان معنا نیست که هیچ تحرک اجتماعیای با خاستگاه محافظهکاری شکل نخواهد گرفت؛ بلکه بدین معنا است که تحرکهای اجتماعیِ محافظهکارانه، عوض اینکه به معنای دقیق کلمه معطوف به تغییر وضع موجود باشند، بیشتر ناشی از هراس از وضعِ بدتر خواهند بود. محافظهکاری عبارت است از مخالفت با اراده و طلبِ تغییرِ وضع موجود به سمت وضع مطلوب. بنابراین تحرک اگر ناشی از هراس وضع بدتر باشد، نه فقط نشانهی عدم محافظهکاری نیست بلکه لازمهی آن خواهد بود. لازمهای که سالهاست به دلیل جریانِ تفوق یافته بر ذهن و زبان حزبالله، ملازم است.
✅ آنها همواره به ما میگویند یک «جریان انحرافی»، یک «فتنهگر» و در یک کلام یک «لولو» وجود دارد که باید برای فرار از آن، به ما پناه ببرید. محافظهکاران همواره این چنین استدلال میکنند که باید برای جلوگیری از یک خطر بزرگتر، از طلب حداکثری و استراتژیهای آرمانخواهانه دست برداشت و در یک سطح تاکتیکی و سیاستورزانه، به حداقلهایی «اکتفا» کنید که احتمال بیشتری برای برانگیختن توافق جمعی و تحقق عینی دارد. «اکتفا» عنصر مقوم محافظهکاری است.
✅ نتیجه این اکتفاگرایی و انتخاب به دلیل و داعیِ هراس از وضع بدتر، اغلب روشن است: «هراس» کانون مناسبی برای حرکت نیست. اقدام و انتخاب به خاطر هراس از وضع موجود، آنقدرها شوق انگیز نیست که منتهی به نتیجهی مورد نظر شود. هر چند اگر هم به دلایلی دیگری محافظهکاری بتواند به مطلوبِ حداقلی و ممکن خود برسد، در عمل نتیجهی حاصل شده، تفاوت ماهوی و معتنابهی با وضع موجود نخواهد داشت.
✅ شاید از نگاه تاکتیکی و در کوتاه مدت اجماع بر عبور از وضع موجود، معقولتر و کمخطرتر از آرمانخواهی به نظر برسد؛ در دراز مدت اما با جایگزنی «هراس از وضع بدتر» به جای «کوشش برای وضع بهتر»، آنچنان «رکود» و «ارتجاع» را بر جبههی انقلاب حاکم میکند که نتیجهای جز به مسلخ بردن انقلاب و یا بدتر از آن مسخ انقلاب به دنبال ندارد. «کنشگری به خاطر هراس از وضع بدتر» اگر چه در کوتاهمدت معقولتر و سهلالوصلتر از «کوشش برای تغییر معطوف به وضع مطلوب» به نظر میرسد اما از منظری کلان این کنشگری بازتولید کننده ساختار/ فرایند ارتجاعی تام است. همین سیاستزدگی، «نگاه کوتاه مدت» و انتخاباتگرایانه است که در دو نیم دههی اخیر، معبر مستمر بازتولید ارتجاع در جبههی انقلاب بوده و اوضاع را به رکود کنونی کشانده است.
📝متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید :
yon.ir/yRdQh
📌 @tabagheh3_ir
⭕️ #محافظه_کاری و #آرمان_خواهی
▪️مجتبی نامخواه
✅ از ویژگیهای ذاتی اندیشه محافظهکاری نفی آرمانشهرگرایی است. از نظر یک محافظهکار هر گونه کوشش برای تغییر «بنیادین» وضعِ موجود، انتزاعی و خیالی خوانده میشود. درک این نکته برای محافظهکارها دشوار است که «در شرایطی که آرمانی برای تغییرِ بنیادین وجود نداشته باشد، هیچ جنبشی شکل نمیگیرد». این بدان معنا نیست که هیچ تحرک اجتماعیای با خاستگاه محافظهکاری شکل نخواهد گرفت؛ بلکه بدین معنا است که تحرکهای اجتماعیِ محافظهکارانه، عوض اینکه به معنای دقیق کلمه معطوف به تغییر وضع موجود باشند، بیشتر ناشی از هراس از وضعِ بدتر خواهند بود. محافظهکاری عبارت است از مخالفت با اراده و طلبِ تغییرِ وضع موجود به سمت وضع مطلوب. بنابراین تحرک اگر ناشی از هراس وضع بدتر باشد، نه فقط نشانهی عدم محافظهکاری نیست بلکه لازمهی آن خواهد بود. لازمهای که سالهاست به دلیل جریانِ تفوق یافته بر ذهن و زبان حزبالله، ملازم است.
✅ آنها همواره به ما میگویند یک «جریان انحرافی»، یک «فتنهگر» و در یک کلام یک «لولو» وجود دارد که باید برای فرار از آن، به ما پناه ببرید. محافظهکاران همواره این چنین استدلال میکنند که باید برای جلوگیری از یک خطر بزرگتر، از طلب حداکثری و استراتژیهای آرمانخواهانه دست برداشت و در یک سطح تاکتیکی و سیاستورزانه، به حداقلهایی «اکتفا» کنید که احتمال بیشتری برای برانگیختن توافق جمعی و تحقق عینی دارد. «اکتفا» عنصر مقوم محافظهکاری است.
✅ نتیجه این اکتفاگرایی و انتخاب به دلیل و داعیِ هراس از وضع بدتر، اغلب روشن است: «هراس» کانون مناسبی برای حرکت نیست. اقدام و انتخاب به خاطر هراس از وضع موجود، آنقدرها شوق انگیز نیست که منتهی به نتیجهی مورد نظر شود. هر چند اگر هم به دلایلی دیگری محافظهکاری بتواند به مطلوبِ حداقلی و ممکن خود برسد، در عمل نتیجهی حاصل شده، تفاوت ماهوی و معتنابهی با وضع موجود نخواهد داشت.
✅ شاید از نگاه تاکتیکی و در کوتاه مدت اجماع بر عبور از وضع موجود، معقولتر و کمخطرتر از آرمانخواهی به نظر برسد؛ در دراز مدت اما با جایگزنی «هراس از وضع بدتر» به جای «کوشش برای وضع بهتر»، آنچنان «رکود» و «ارتجاع» را بر جبههی انقلاب حاکم میکند که نتیجهای جز به مسلخ بردن انقلاب و یا بدتر از آن مسخ انقلاب به دنبال ندارد. «کنشگری به خاطر هراس از وضع بدتر» اگر چه در کوتاهمدت معقولتر و سهلالوصلتر از «کوشش برای تغییر معطوف به وضع مطلوب» به نظر میرسد اما از منظری کلان این کنشگری بازتولید کننده ساختار/ فرایند ارتجاعی تام است. همین سیاستزدگی، «نگاه کوتاه مدت» و انتخاباتگرایانه است که در دو نیم دههی اخیر، معبر مستمر بازتولید ارتجاع در جبههی انقلاب بوده و اوضاع را به رکود کنونی کشانده است.
📝متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید :
yon.ir/yRdQh
📌 @tabagheh3_ir
@tabagheh3_ir
⭕️ پرسش از فقدان جامعهشناسی #جبهه_مقاومت
▪️مجتبی نامخواه
🔹اسارت و شهادت قهرمانانه و مظلومانهی شهید محسن حججی بیشتر از هر وقت دیگر بازتاب یافته است. نزدیک به هفت سال از شهادت اولین شهید این جنگ نابرابر میگذرد و شهید حججی اولین شهید جبهه جهانی مقاومت بود که به صفحهی اول برخی روزنامهها رفت. رسانهها و کسانی دربارهی آن واکنش نشان دادند که تاکنون در برابر این معجزههای انقلاب بیتفاوت بودند. هر چند هستند برخی از رسانههای رسمی و شبکههای اجتماعی غربگرایان وطنی که حتی توفیق نیافتهاند حماسهی شهید حججی را نیز روایت کنند اما هر چه هست تصویر غرورآفرین اسارت این شهید، حتی واکنش سلبریتیها و برخی مدیران عالی رتبه را نیز برانگیخته است.
🔹شهید حججی باعث شد تا کسانی که در طول جنگ هفت سالهی جبههی مقاومت به نوعی سکوت کرده بودند، در توئیتها یا نوشتههای توئیت وار خود به این واقعه واکنش نشان بدهند؛ شهید حججی باعث شد حتی مدیرِ ارشد یک دستگاهِ تعطیل، دستگاهی که گویی روایت این شهیدان را جزئی از «فرهنگ» نمی داند، واکنشی در حد صدور پیام نشان بدهد. این که مدیر فرهیختهای که پیشتر این بخت را یافته بود تا از «شجاعت» مالدین آلبرایت بگوید و از او «سپاس»گذاری کند! اکنون درباره شهیدحججی نیز پیامی صادر کرده است؛ این که رسانهها یا سلبریتیهای مختلف در این باره واکنش نشان دادند، اگر چه در جای خود مهم و قابل بررسی است اما مسئلهی این یادداشت نیست. این یادداشت فارغ از بروز این واکنش ها، بر چرایی عدم این واکنشها در سطح علوم اجتماعی متمرکز است. مسئله این جاست که چرا کنش متمایز و حدوداً هفت سالهی صدها شهید حججی آن چنان که باید، به ویژه از جانب اهالی علوم اجتماعی روایت نمیشود؟
📝متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید :
https://yon.ir/UL7oU
📌@tabagheh3_ir
⭕️ پرسش از فقدان جامعهشناسی #جبهه_مقاومت
▪️مجتبی نامخواه
🔹اسارت و شهادت قهرمانانه و مظلومانهی شهید محسن حججی بیشتر از هر وقت دیگر بازتاب یافته است. نزدیک به هفت سال از شهادت اولین شهید این جنگ نابرابر میگذرد و شهید حججی اولین شهید جبهه جهانی مقاومت بود که به صفحهی اول برخی روزنامهها رفت. رسانهها و کسانی دربارهی آن واکنش نشان دادند که تاکنون در برابر این معجزههای انقلاب بیتفاوت بودند. هر چند هستند برخی از رسانههای رسمی و شبکههای اجتماعی غربگرایان وطنی که حتی توفیق نیافتهاند حماسهی شهید حججی را نیز روایت کنند اما هر چه هست تصویر غرورآفرین اسارت این شهید، حتی واکنش سلبریتیها و برخی مدیران عالی رتبه را نیز برانگیخته است.
🔹شهید حججی باعث شد تا کسانی که در طول جنگ هفت سالهی جبههی مقاومت به نوعی سکوت کرده بودند، در توئیتها یا نوشتههای توئیت وار خود به این واقعه واکنش نشان بدهند؛ شهید حججی باعث شد حتی مدیرِ ارشد یک دستگاهِ تعطیل، دستگاهی که گویی روایت این شهیدان را جزئی از «فرهنگ» نمی داند، واکنشی در حد صدور پیام نشان بدهد. این که مدیر فرهیختهای که پیشتر این بخت را یافته بود تا از «شجاعت» مالدین آلبرایت بگوید و از او «سپاس»گذاری کند! اکنون درباره شهیدحججی نیز پیامی صادر کرده است؛ این که رسانهها یا سلبریتیهای مختلف در این باره واکنش نشان دادند، اگر چه در جای خود مهم و قابل بررسی است اما مسئلهی این یادداشت نیست. این یادداشت فارغ از بروز این واکنش ها، بر چرایی عدم این واکنشها در سطح علوم اجتماعی متمرکز است. مسئله این جاست که چرا کنش متمایز و حدوداً هفت سالهی صدها شهید حججی آن چنان که باید، به ویژه از جانب اهالی علوم اجتماعی روایت نمیشود؟
📝متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید :
https://yon.ir/UL7oU
📌@tabagheh3_ir
@tabagheh3_ir
⭕️ بازگشت به #امر_اجتماعی
▪️مجتبی نامخواه
☑️ جناح مومن انقلابی، امروز بیش از دیروز نیازمند بازگشت به امر اجتماعی است. پیش از این تا حدودی توضیح داده شده که انقلاب اکنون و بهطور کل پروژه نیروی اجتماعی معطوف به انقلاب اسلامی در بستر توجه به امر اجتماعی «امکان» مییابد. این پروژه و توجه را میتوان ذیل مفهوم «بازتولید جنبشهای اجتماعی همبود با انقلاب اسلامی» صورتبندی کرد. در اینجا لازم است کمی مقصود از «امر اجتماعی» توضیح داده شود.
☑️در یک شرح مختصر میتوان برای امر اجتماعی دو تمایز طولی و عرضی قائل شد. در «تمایز طولی» امر اجتماعی از امر فردی و جمعی تفکیک میشود. امر فردی کارهایی را دربرمیگیرد که فاقد معنا و مقصود اجتماعی است. امر جمعی اگرچه در بستری اجتماعی رخ میدهد اما معطوف به جامعه و تغییر در ساختارها و هویت مستقل آن نیست. فرض کنیم در مورد فقر؛ امر جمعی یعنی تشریکمساعی گروهی از مردم در کمک به فقرای یک محله و مانند آن. این کار اگرچه در جامعه رخ میدهد اما معطوف و متوجه جامعه و اصلاح ساختارهای اجتماعی نیست و بهعنوان نمونه برای تغییر در ساختارهای اجتماعی فقرآفرین، با تکاثر و مانند آن مبارزه نمیکند. امر اجتماعی؛ یعنی برای جامعه وجودی مستقل و ورای جمع جبری افراد قائل شویم. یک کار وقتی به معنای دقیق اجتماعی است که معطوف به آن وجود مستقل صورت پذیرد.
☑️ وقتی گفته میشود جناح مومن انقلاب امروز نیازمند توجه به امر اجتماعی است؛ یعنی فراتر از کارهای جمعی، تشکیلاتی و جبههای، که همگی فرمهای متفاوتی از عاملیت کنشگر است، جهتگیری کنشها نیز باید اجتماعی باشد. داشتن یک کنش تشکیلاتی اما غیراجتماعی، در نگاهی دقیق، کار غیرفردی است اما اجتماعی نیست. خیلی از فعالیتها، حلقهها و مدرسههایی که امروز در چارچوب نگرشهای تربیت فردی و با عاملیت یک تشکیلات مذهبی، به گمان و شعار «تربیت نیروی انسانی تراز انقلاب اسلامی» فعالیت میکنند، هیچ «تفاوت ماهوی» با مدارس مرسوم انجمن حجتیه ندارند. «تفاوت محتوایی» شاید داشته باشند و دارند؛ اما این حد از تفاوت خیلی مهم نیست. چراکه این تفاوتهای محتوایی در درازمدت و در نگاهی کلان در شباهت ماهویشان به فردگرایی مذهبی (حجتیهایسم) انحلال مییابد. بماند اینکه اغلبشان از نظر کارآمدی به مراتب از تجربیات چهار دهه پیش حجتیه عقبترند.
📝متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید :
https://yon.ir/mtPnJ
📌 @tabagheh3_ir
⭕️ بازگشت به #امر_اجتماعی
▪️مجتبی نامخواه
☑️ جناح مومن انقلابی، امروز بیش از دیروز نیازمند بازگشت به امر اجتماعی است. پیش از این تا حدودی توضیح داده شده که انقلاب اکنون و بهطور کل پروژه نیروی اجتماعی معطوف به انقلاب اسلامی در بستر توجه به امر اجتماعی «امکان» مییابد. این پروژه و توجه را میتوان ذیل مفهوم «بازتولید جنبشهای اجتماعی همبود با انقلاب اسلامی» صورتبندی کرد. در اینجا لازم است کمی مقصود از «امر اجتماعی» توضیح داده شود.
☑️در یک شرح مختصر میتوان برای امر اجتماعی دو تمایز طولی و عرضی قائل شد. در «تمایز طولی» امر اجتماعی از امر فردی و جمعی تفکیک میشود. امر فردی کارهایی را دربرمیگیرد که فاقد معنا و مقصود اجتماعی است. امر جمعی اگرچه در بستری اجتماعی رخ میدهد اما معطوف به جامعه و تغییر در ساختارها و هویت مستقل آن نیست. فرض کنیم در مورد فقر؛ امر جمعی یعنی تشریکمساعی گروهی از مردم در کمک به فقرای یک محله و مانند آن. این کار اگرچه در جامعه رخ میدهد اما معطوف و متوجه جامعه و اصلاح ساختارهای اجتماعی نیست و بهعنوان نمونه برای تغییر در ساختارهای اجتماعی فقرآفرین، با تکاثر و مانند آن مبارزه نمیکند. امر اجتماعی؛ یعنی برای جامعه وجودی مستقل و ورای جمع جبری افراد قائل شویم. یک کار وقتی به معنای دقیق اجتماعی است که معطوف به آن وجود مستقل صورت پذیرد.
☑️ وقتی گفته میشود جناح مومن انقلاب امروز نیازمند توجه به امر اجتماعی است؛ یعنی فراتر از کارهای جمعی، تشکیلاتی و جبههای، که همگی فرمهای متفاوتی از عاملیت کنشگر است، جهتگیری کنشها نیز باید اجتماعی باشد. داشتن یک کنش تشکیلاتی اما غیراجتماعی، در نگاهی دقیق، کار غیرفردی است اما اجتماعی نیست. خیلی از فعالیتها، حلقهها و مدرسههایی که امروز در چارچوب نگرشهای تربیت فردی و با عاملیت یک تشکیلات مذهبی، به گمان و شعار «تربیت نیروی انسانی تراز انقلاب اسلامی» فعالیت میکنند، هیچ «تفاوت ماهوی» با مدارس مرسوم انجمن حجتیه ندارند. «تفاوت محتوایی» شاید داشته باشند و دارند؛ اما این حد از تفاوت خیلی مهم نیست. چراکه این تفاوتهای محتوایی در درازمدت و در نگاهی کلان در شباهت ماهویشان به فردگرایی مذهبی (حجتیهایسم) انحلال مییابد. بماند اینکه اغلبشان از نظر کارآمدی به مراتب از تجربیات چهار دهه پیش حجتیه عقبترند.
📝متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید :
https://yon.ir/mtPnJ
📌 @tabagheh3_ir
@tabagheh3_ir
⭕ آغاز بررسی درباره انسانِ #خمینی
در شماره اخیر مجله رسائل (شماره پنجم) پروندهای با عنوان انسان خمینی، یادمان مرحوم روحالله نامداری منتشر شده است. محور این پرونده به انسانهای خمینی به طور عام، و مرحوم روحالله نامداری به طور خاص است
🔽 دیباچه پرونده «انسانِ خمینی»
◾مجتبی نامخواه
☑️ مدتها بود در رسائل به فکر این بودیم که به «#انسانهای_خمینی» بپردازیم. انسانهایی که امام خمینی هویتی جدی و جدید برایشان رقم زده و آنها را به یک کنشگر متمایز در میدانهای مختلف اجتماعی تبدیل کرده است. نمونهی تام این چنین انسانهایی، البته شهیدانی که همه چیزشان را در مسیر این هویت جدید به میدان آورده بودند. وقتی مجموعه یادداشتهای هفت جلد حسن باقری را مرور میکنیم و به جهان اجتماعی به کلی متفاوت پس آن میاندیشیم؛ وقتی بیش از هزار صفحه سخنرانیهای شهید همت را مرور میکنیم و از ایدههای متفاوتش شگفتزده میشویم؛ وقتی شهید علمالهدی و سخنرانیها و نوشتههایش را مرور میکنیم؛ یا به میان روحانیون شهید و نوشتهها و گفتارهایشان نظری میاندازیم با انسانهایی مواجه میشویم که در نسبتی متفاوت با امام خمینی قرار دارند. با انسانهایی که خمینی همه چیزشان است و ما حالاحالاها با تحلیل این انسانها کار داریم.
☑️ برای شروع اما یک مشکل داشتیم؛ وقتی همه نمونههای ما در بررسی انسانِ خمینی منحصر به شهدایی این چنین باشد، ناخودآگاه انسان خمینی فراتر از یک مدل قابل لمس، به یک اسوهی اسطوره مانند تبدل میشود. در حالی که ما میخواستیم بگوییم اگر چه شهیدان نمونههای بارز و تام انسان خمینی هستند اما اینجا، اکنون نیز انسانِ خمینی «امکان» دارد... و درست در همین هنگام یک خبر ما را به خود آورد: کوچ روحالله نامداری برای ما حامل یک پیام بود: در اکنون و امروزِ عالم ما نیز هستند انسانهایی که به خمینی باشند.
☑️ ما در پروندهی پیشرو نخواستهایم صرفاً یک یادنامه برای برادر خوبمان روحالله نامداری منتشر کنیم. هدف ما بیشتر توجه به هویت اجتماعی، دغدغهها و پروژه فکری نسلی است که روحالله نامداری به خوبی با آن مرتبط بود و آن را نمایندگی میکرد. شاید همین رابطهی نزدیک این نسل با نمایندهاش باعث شده بود تألیف ماندگارش، جدال دو اسلام، این همه دست به دست شود... ما در این پرونده کوشیدهایم غروب روحالله را به مثابه طلوع نسلی جدید از انسانهای روحالله، به تحلیل بنشینیم.
📌 @tabagheh3_ir
⭕ آغاز بررسی درباره انسانِ #خمینی
در شماره اخیر مجله رسائل (شماره پنجم) پروندهای با عنوان انسان خمینی، یادمان مرحوم روحالله نامداری منتشر شده است. محور این پرونده به انسانهای خمینی به طور عام، و مرحوم روحالله نامداری به طور خاص است
🔽 دیباچه پرونده «انسانِ خمینی»
◾مجتبی نامخواه
☑️ مدتها بود در رسائل به فکر این بودیم که به «#انسانهای_خمینی» بپردازیم. انسانهایی که امام خمینی هویتی جدی و جدید برایشان رقم زده و آنها را به یک کنشگر متمایز در میدانهای مختلف اجتماعی تبدیل کرده است. نمونهی تام این چنین انسانهایی، البته شهیدانی که همه چیزشان را در مسیر این هویت جدید به میدان آورده بودند. وقتی مجموعه یادداشتهای هفت جلد حسن باقری را مرور میکنیم و به جهان اجتماعی به کلی متفاوت پس آن میاندیشیم؛ وقتی بیش از هزار صفحه سخنرانیهای شهید همت را مرور میکنیم و از ایدههای متفاوتش شگفتزده میشویم؛ وقتی شهید علمالهدی و سخنرانیها و نوشتههایش را مرور میکنیم؛ یا به میان روحانیون شهید و نوشتهها و گفتارهایشان نظری میاندازیم با انسانهایی مواجه میشویم که در نسبتی متفاوت با امام خمینی قرار دارند. با انسانهایی که خمینی همه چیزشان است و ما حالاحالاها با تحلیل این انسانها کار داریم.
☑️ برای شروع اما یک مشکل داشتیم؛ وقتی همه نمونههای ما در بررسی انسانِ خمینی منحصر به شهدایی این چنین باشد، ناخودآگاه انسان خمینی فراتر از یک مدل قابل لمس، به یک اسوهی اسطوره مانند تبدل میشود. در حالی که ما میخواستیم بگوییم اگر چه شهیدان نمونههای بارز و تام انسان خمینی هستند اما اینجا، اکنون نیز انسانِ خمینی «امکان» دارد... و درست در همین هنگام یک خبر ما را به خود آورد: کوچ روحالله نامداری برای ما حامل یک پیام بود: در اکنون و امروزِ عالم ما نیز هستند انسانهایی که به خمینی باشند.
☑️ ما در پروندهی پیشرو نخواستهایم صرفاً یک یادنامه برای برادر خوبمان روحالله نامداری منتشر کنیم. هدف ما بیشتر توجه به هویت اجتماعی، دغدغهها و پروژه فکری نسلی است که روحالله نامداری به خوبی با آن مرتبط بود و آن را نمایندگی میکرد. شاید همین رابطهی نزدیک این نسل با نمایندهاش باعث شده بود تألیف ماندگارش، جدال دو اسلام، این همه دست به دست شود... ما در این پرونده کوشیدهایم غروب روحالله را به مثابه طلوع نسلی جدید از انسانهای روحالله، به تحلیل بنشینیم.
📌 @tabagheh3_ir
@tabagheh3_ir
⭕️ #نامسئله_حجاب
▪️مجتبی نامخواه
✅ در دیدگاهِ مهجور متفکران انقلاب اسلامی درباره زن، حجاب یک «نامسئله» است؛ اگر چه برای جمهوری اسلامی یک مسئله یا ابرمسئله است.
✅هیاهوهای گفتاری و کنشهای رفتاری در مخالفت و موافقت با حجاب و قوانین مربوط به آن، دستکم دو دهه است بحث و بخش ثابتی از فضای عمومی رسانههای ما را به خود اختصاص داده است. در این میان دیدگاه انقلاب اسلامی درباره « #زن» است که بیشتر از همه چیز آسیب دیده و به محاق رفته است. « #جدال_حجاب » در دو سوی خود از سقف تقنینهای انجام شده درباره حجاب فراتر نرفته و خود حجابی برای دستیابی به نگرشهای بنیادیتر درباره حجاب شده است. « #مسئله_حجاب » به معنای رایج آن مسئله جمهوری اسلامی است و شدت و کثرت پرداختن به این سطح از مسئله، سطح دیگر و مهمتر بحث را به فراموشی سپرده است. مراد از سطح دیگر، سطح مطرح در ساحت انقلاب اسلامی است؛ سطحی که گفتوگو درباره آن، به سبب فراموشی و محاق چندین ساله، کمی دشوار است و یادداشت پیش رو امیدوار است گامی کوچک در این مسیر بردارد و دستکم بتواند درباره آن طرح بحث کند.
📝 متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید:
https://yon.ir/PWDXx
📌 @tabagheh3_ir
⭕️ #نامسئله_حجاب
▪️مجتبی نامخواه
✅ در دیدگاهِ مهجور متفکران انقلاب اسلامی درباره زن، حجاب یک «نامسئله» است؛ اگر چه برای جمهوری اسلامی یک مسئله یا ابرمسئله است.
✅هیاهوهای گفتاری و کنشهای رفتاری در مخالفت و موافقت با حجاب و قوانین مربوط به آن، دستکم دو دهه است بحث و بخش ثابتی از فضای عمومی رسانههای ما را به خود اختصاص داده است. در این میان دیدگاه انقلاب اسلامی درباره « #زن» است که بیشتر از همه چیز آسیب دیده و به محاق رفته است. « #جدال_حجاب » در دو سوی خود از سقف تقنینهای انجام شده درباره حجاب فراتر نرفته و خود حجابی برای دستیابی به نگرشهای بنیادیتر درباره حجاب شده است. « #مسئله_حجاب » به معنای رایج آن مسئله جمهوری اسلامی است و شدت و کثرت پرداختن به این سطح از مسئله، سطح دیگر و مهمتر بحث را به فراموشی سپرده است. مراد از سطح دیگر، سطح مطرح در ساحت انقلاب اسلامی است؛ سطحی که گفتوگو درباره آن، به سبب فراموشی و محاق چندین ساله، کمی دشوار است و یادداشت پیش رو امیدوار است گامی کوچک در این مسیر بردارد و دستکم بتواند درباره آن طرح بحث کند.
📝 متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید:
https://yon.ir/PWDXx
📌 @tabagheh3_ir
@tabagheh_ir
⭕️ درآمدی بر درک #اجتماعی- #فلسفی از پدیده شهید #حججی
▪️مجتبی نامخواه
✅ محسن حججی، پدیده پیچیدهای که در روزهای اخیر ذهن و زبان ما ایرانیان را درنوردید، چگونه موجودی است؟ این ایام بیشتر نوشتهها و کوششها به اقتضای تاثر از شرایط، بر «شخص» شهید حججی متمرکز شده است؛ برای بررسی ژرفتر اما باید این شهید و رویدادهای رخداده پیرامون آن را از بند احوال شخصی رها ساخته و در بستر و متنی وسیعتر قرار داد. پرسش اصلی این است که پدیده حججی در یک متن وسیعتر اجتماعی و فلسفی- نظری واجد و حامل چه معانیای است؟ دو فریم و تنها دو فریم از آخرین ساعات زندگی محسن حججی، امکانی جدید فراهم آورده تا به درکی متکاملتر از «انسان انقلاب اسلامی» برسیم. این نوشته میکوشد خطوط کلیای به دست بدهد که به احتمال زیاد به تدارک و تکامل این درک کمک میکند.
📝متن کامل این یادداشت رت میتوانید از لینکزیر بخوانید:
https://yon.ir/zeqUw
📌 @tabagheh3_ir
⭕️ درآمدی بر درک #اجتماعی- #فلسفی از پدیده شهید #حججی
▪️مجتبی نامخواه
✅ محسن حججی، پدیده پیچیدهای که در روزهای اخیر ذهن و زبان ما ایرانیان را درنوردید، چگونه موجودی است؟ این ایام بیشتر نوشتهها و کوششها به اقتضای تاثر از شرایط، بر «شخص» شهید حججی متمرکز شده است؛ برای بررسی ژرفتر اما باید این شهید و رویدادهای رخداده پیرامون آن را از بند احوال شخصی رها ساخته و در بستر و متنی وسیعتر قرار داد. پرسش اصلی این است که پدیده حججی در یک متن وسیعتر اجتماعی و فلسفی- نظری واجد و حامل چه معانیای است؟ دو فریم و تنها دو فریم از آخرین ساعات زندگی محسن حججی، امکانی جدید فراهم آورده تا به درکی متکاملتر از «انسان انقلاب اسلامی» برسیم. این نوشته میکوشد خطوط کلیای به دست بدهد که به احتمال زیاد به تدارک و تکامل این درک کمک میکند.
📝متن کامل این یادداشت رت میتوانید از لینکزیر بخوانید:
https://yon.ir/zeqUw
📌 @tabagheh3_ir
@tabagheh3_ir
⭕️ درآمدی بر بازشناسی و بازیابی نقش اجتماعی حزبالله
📌در حاشیهی دادگاهِ دادخواهانِ شیرازی
▪️مجتبی نامخواه
🔸خلاصه یادداشت : 🔻
🔻 امام خمینی سه کارکرد عمده را برای بسیج برجسته میکنند: مخالفت با #استکبار، مخالفت با #پول_پرستی و مخالفت با #تحجرگرایی و مقدسنمایی.
🔻در برابر این نگرهی خمینیستی رهیافت محافظهکارانهای وجود دارد که مایل است نقش بسیج را به جریان - سازمانی خدماتی فروبکاهد. خدماتی که در دههی پیشین عبارت بود از اقداماتی همچون کویرزدایی و قطرهچکانی فلج اطفال و البته در شرایط کنونی معادل¬های دیگری یافته است.
🔻برآیند نقشی که ما ایفا کرده و میکنیم، در تمام سالهای این سهدهه، به کدام یک از این دو رهیافت فوق نزدیکتر است. اگر چه تئوریسینهای نقش دوم بسیج بر خلاف دیروز، امروز دیگر به عنوان استوانههای انقلاب ترویج نمیشوند اما مسئله این جاست که ساختاری که دیروز بسیجیان را ذیل رهیافت دوم و از جمله ذیل افراد مذکور قرار میداد، هم امروز هم با تغییرات و برخی جوانگراییهایی! زنده و فعال است.
🔻راه رفتن به اردوی جهادی و ساخت «سرویس بهداشتی در مناطق محروم» را هموار میکند اما نوبت به عدالتخواهی که میرسد منبرها و رسانهبولتنهاشان را آبستن دهها آسیبشناسی و آیندهشناسی و فتنهشناسی میکنند و هر ورز به بهانهای فتوا به احتیاط میمیدهند.
🔻همواره بر صدر بودهاند بیآنکه بگویند پس دهها سال تریبونداری و میدانداریشان، کجاست رویکردهای ضد تحجر و کجاست ضدیت با مقدسمآبی نیروهای انقلاب؟ کجاست کنشهای ضدپولپرستیمان؟ چه کسانی آرام و بیسر و صدا هویت ما را دزدیدند و ما را به یکسری ظرفیتهای بومی توسعه استحاله کردند؟
🔻امروز پس از سالها پیروی از احزاب قبیلهی اصولگرایان و رسانههاشان و منبرهاشان، حزبالله را میبینیم که نه فقط از نقش و کارکرد خمینیستی خود بازمانده، بلکه از هویت اصیل خود نیز خلع شده است. نه تنها نمیتواند تاریخ را ورق بزند، بلکه به دلیل همراهی با حزبیها، از کسب موفقیت در سطحیترین تغییرات اجتماعی در انتخاباتها نیز ناتوان است.
🔻رهیافتی که حزبالله را به مثابه یک پامنبری برای بحثهای عمدتاً فردی-مذهبی میخواسته یا حداکثر یک عنصر اهل اردوی جهادی در حاشیه شهرها میپسندید، جریانی است که دهها هیئت و محفل قرارگاه مذهبی جهادی ایجاد میکند اما به دلیل فقدان اعتقاد راسخ به عدالتخواهی از شکل دادن یک حرکت کوچک عدالتخواهانه در حمایت از حقوق کارگرانِ شلاقخورده و حقوق ناگرفته عاجز است. از حمایت از حقوق معلمان، فقرا و مستضعفان ناتوان است؛ از ساماندهی یک حرکت کوچک در اعتراض به بلایایی که سرمایهداری بر سپردههای مردم در بانکها ایجاد میکند ناتوان است، از حمایت از حقِ مسکن پایمال شده مستضعفین ناتوان است، از تقابل با طبقه مرفه جدید ناتوان است اما پیرامون مسائل «فرهنگی» و «مذهبی» و «تمدنی» و «اردوهای جهادی»، تا بتوانند «جبهه» و «محفل» و «همایش» و «قرارگاه و خیریه» برپا میکنند.
🔻با این حال گویی اخیراً متوجه شدهاند که این حرکتها چون فارغ از درگیری با ظلم است، جذابیت چندانی برای فطرت خمینیستهای جوان ندارد. متوجه شدهاند رویهی کنونی ناکارآمدیشان، تجویزهای آنها در عرصههای اجتماعی را بیشتر از پیش ناکارآمد میسازد و اگر دیروز مردم را از دست دادند، امروز در حال از دست دادن حزبالله هستند.
• در برابر این خودآگاهی البته ابزارهای تعریف شدهای دارند؛ بخشی از ابزارها همان برچسبهای #عدالت_خوار، #عدالت_باز، #خوارج، #فتنه_آینده، #عدالت_خواهی_مارکسیستی، #عدالت_خواهی_حجتیهای، #عدالت_خواهی_نق_نقو است که در ماههای اخیر مطرح کردهاند. بخش مهمتر ابزارشان اما اتفاقی است که در 25 مهرماه در شیراز خواهد افتاد.
🔻سهشنبه ۲۵ مهرماه روز برگزاری #دادگاه_جوانان_جریان_عدالتخواه در #شیراز است. «متن» این دادگاه به مراتب کمتر از فرامتن آن اهمیت دارد. کسانی که مایل باشند از متن این ماجرا مطلع شوند کافی است نامهی فردی را بخوانند که گفته میشود ریاست دفتر نمایندهی ولی فقیه در استان فارس را بر عهده دارد. نامه البته با عنوان «ریاست نهاد نماینده مقام معظم رهبری» امضا شده که بر حسب پیگیریها، گویا همان رئیس دفتر امام جمعه مرادشان است! همین عنوانسازیها به علاوه متن نامه، به ویژه آنجا که از دادستان شیراز خواسته میشود این جوانان را به خاطر اعتراف به «جایگاه رفیع» نماینده ولی فقیه در استان ببخشد! به خوبی راوی کلیت ماجراست. حتی به نظر نیازی به خواندن تکذیبنامه جوانان مذکور هم نیست.
📝 متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید:
https://yon.ir/i9VD7
📌@tabagheh3_ir
⭕️ درآمدی بر بازشناسی و بازیابی نقش اجتماعی حزبالله
📌در حاشیهی دادگاهِ دادخواهانِ شیرازی
▪️مجتبی نامخواه
🔸خلاصه یادداشت : 🔻
🔻 امام خمینی سه کارکرد عمده را برای بسیج برجسته میکنند: مخالفت با #استکبار، مخالفت با #پول_پرستی و مخالفت با #تحجرگرایی و مقدسنمایی.
🔻در برابر این نگرهی خمینیستی رهیافت محافظهکارانهای وجود دارد که مایل است نقش بسیج را به جریان - سازمانی خدماتی فروبکاهد. خدماتی که در دههی پیشین عبارت بود از اقداماتی همچون کویرزدایی و قطرهچکانی فلج اطفال و البته در شرایط کنونی معادل¬های دیگری یافته است.
🔻برآیند نقشی که ما ایفا کرده و میکنیم، در تمام سالهای این سهدهه، به کدام یک از این دو رهیافت فوق نزدیکتر است. اگر چه تئوریسینهای نقش دوم بسیج بر خلاف دیروز، امروز دیگر به عنوان استوانههای انقلاب ترویج نمیشوند اما مسئله این جاست که ساختاری که دیروز بسیجیان را ذیل رهیافت دوم و از جمله ذیل افراد مذکور قرار میداد، هم امروز هم با تغییرات و برخی جوانگراییهایی! زنده و فعال است.
🔻راه رفتن به اردوی جهادی و ساخت «سرویس بهداشتی در مناطق محروم» را هموار میکند اما نوبت به عدالتخواهی که میرسد منبرها و رسانهبولتنهاشان را آبستن دهها آسیبشناسی و آیندهشناسی و فتنهشناسی میکنند و هر ورز به بهانهای فتوا به احتیاط میمیدهند.
🔻همواره بر صدر بودهاند بیآنکه بگویند پس دهها سال تریبونداری و میدانداریشان، کجاست رویکردهای ضد تحجر و کجاست ضدیت با مقدسمآبی نیروهای انقلاب؟ کجاست کنشهای ضدپولپرستیمان؟ چه کسانی آرام و بیسر و صدا هویت ما را دزدیدند و ما را به یکسری ظرفیتهای بومی توسعه استحاله کردند؟
🔻امروز پس از سالها پیروی از احزاب قبیلهی اصولگرایان و رسانههاشان و منبرهاشان، حزبالله را میبینیم که نه فقط از نقش و کارکرد خمینیستی خود بازمانده، بلکه از هویت اصیل خود نیز خلع شده است. نه تنها نمیتواند تاریخ را ورق بزند، بلکه به دلیل همراهی با حزبیها، از کسب موفقیت در سطحیترین تغییرات اجتماعی در انتخاباتها نیز ناتوان است.
🔻رهیافتی که حزبالله را به مثابه یک پامنبری برای بحثهای عمدتاً فردی-مذهبی میخواسته یا حداکثر یک عنصر اهل اردوی جهادی در حاشیه شهرها میپسندید، جریانی است که دهها هیئت و محفل قرارگاه مذهبی جهادی ایجاد میکند اما به دلیل فقدان اعتقاد راسخ به عدالتخواهی از شکل دادن یک حرکت کوچک عدالتخواهانه در حمایت از حقوق کارگرانِ شلاقخورده و حقوق ناگرفته عاجز است. از حمایت از حقوق معلمان، فقرا و مستضعفان ناتوان است؛ از ساماندهی یک حرکت کوچک در اعتراض به بلایایی که سرمایهداری بر سپردههای مردم در بانکها ایجاد میکند ناتوان است، از حمایت از حقِ مسکن پایمال شده مستضعفین ناتوان است، از تقابل با طبقه مرفه جدید ناتوان است اما پیرامون مسائل «فرهنگی» و «مذهبی» و «تمدنی» و «اردوهای جهادی»، تا بتوانند «جبهه» و «محفل» و «همایش» و «قرارگاه و خیریه» برپا میکنند.
🔻با این حال گویی اخیراً متوجه شدهاند که این حرکتها چون فارغ از درگیری با ظلم است، جذابیت چندانی برای فطرت خمینیستهای جوان ندارد. متوجه شدهاند رویهی کنونی ناکارآمدیشان، تجویزهای آنها در عرصههای اجتماعی را بیشتر از پیش ناکارآمد میسازد و اگر دیروز مردم را از دست دادند، امروز در حال از دست دادن حزبالله هستند.
• در برابر این خودآگاهی البته ابزارهای تعریف شدهای دارند؛ بخشی از ابزارها همان برچسبهای #عدالت_خوار، #عدالت_باز، #خوارج، #فتنه_آینده، #عدالت_خواهی_مارکسیستی، #عدالت_خواهی_حجتیهای، #عدالت_خواهی_نق_نقو است که در ماههای اخیر مطرح کردهاند. بخش مهمتر ابزارشان اما اتفاقی است که در 25 مهرماه در شیراز خواهد افتاد.
🔻سهشنبه ۲۵ مهرماه روز برگزاری #دادگاه_جوانان_جریان_عدالتخواه در #شیراز است. «متن» این دادگاه به مراتب کمتر از فرامتن آن اهمیت دارد. کسانی که مایل باشند از متن این ماجرا مطلع شوند کافی است نامهی فردی را بخوانند که گفته میشود ریاست دفتر نمایندهی ولی فقیه در استان فارس را بر عهده دارد. نامه البته با عنوان «ریاست نهاد نماینده مقام معظم رهبری» امضا شده که بر حسب پیگیریها، گویا همان رئیس دفتر امام جمعه مرادشان است! همین عنوانسازیها به علاوه متن نامه، به ویژه آنجا که از دادستان شیراز خواسته میشود این جوانان را به خاطر اعتراف به «جایگاه رفیع» نماینده ولی فقیه در استان ببخشد! به خوبی راوی کلیت ماجراست. حتی به نظر نیازی به خواندن تکذیبنامه جوانان مذکور هم نیست.
📝 متن کامل این یادداشت را میتوانید از لینک زیر بخوانید:
https://yon.ir/i9VD7
📌@tabagheh3_ir
@tabagheh3_ir
⭕️ جنگِ روایت بر سر روایتِ جنگ؛ از #کربلا تا #دفاع_مقدس
▪️مجتبی نامخواه
✅ کربلا محصول تطور قهقرایی و تدریجی یک انقلاب است.جامعه اسلامی به جایی میرسد که مفاهیم باقی هستند، اما از درون تهی شدهاند. اصل کربلا کربلا یک هشدار بود نسبت به این فرایند که یکبار چشم باز نکنید و بینید صورتِ نظام، اسلامی مانده است؛ و به همین دلیل شورش علیه آن «خروج» و خوارج شدن خوانده میشود اما در باطن، این اباعبدالله(ع) است که خارجی و شورشی است و ابن شریحها هستند که مفتی و قاضی شدهاند.
📝 متن کامل این سخنرانی را میتوانید از لینک زیر بخوانید:
yon.ir/so2YU
📌 @tabagheh3_ir
⭕️ جنگِ روایت بر سر روایتِ جنگ؛ از #کربلا تا #دفاع_مقدس
▪️مجتبی نامخواه
✅ کربلا محصول تطور قهقرایی و تدریجی یک انقلاب است.جامعه اسلامی به جایی میرسد که مفاهیم باقی هستند، اما از درون تهی شدهاند. اصل کربلا کربلا یک هشدار بود نسبت به این فرایند که یکبار چشم باز نکنید و بینید صورتِ نظام، اسلامی مانده است؛ و به همین دلیل شورش علیه آن «خروج» و خوارج شدن خوانده میشود اما در باطن، این اباعبدالله(ع) است که خارجی و شورشی است و ابن شریحها هستند که مفتی و قاضی شدهاند.
📝 متن کامل این سخنرانی را میتوانید از لینک زیر بخوانید:
yon.ir/so2YU
📌 @tabagheh3_ir