Audio
⭕️ فرسته قبلی با عنوان «درسهایی از بهکارگیری و کنارهگیری ایلان ماسک» با استفاده از هوش مصنوعی NotebookLM تبدیل به یک پادکست دو نفره شده است. به واقع هوش مصنوعی عالی بودن را آسانتر و معمولی ماندن را سختتر کرده است.
#NotebookLM
@systemdiary
#NotebookLM
@systemdiary
👍42
⭕️نقش ما در بهبود سیستمهای اقتصادی-اجتماعی
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۲/۲۶
بر اساس گزارش دیجیکالا، در سال ۱۴۰۲ حدود ۲۵.۸ میلیون سفارش در این پلتفرم ثبت شده است. در همین بازه زمانی، پلتفرم آمازون حدود ۵۸۴ میلیون سفارش (بهطور میانگین ۱.۶ میلیون سفارش در روز) دریافت کرده است. با توجه به ابعاد جهانی آمازون، این اختلاف در تعداد سفارشها طبیعی به نظر میرسد؛ اما با در نظر گرفتن جمعیت کاربران فعال در هر کشور، عملکرد دیجیکالا قابل توجه و حتی تحسینبرانگیز است.
در کنار این آمار، موضوع مشارکت کاربران در ثبت نظرات و امتیازدهی نیز قابل تأمل است. دیجیکالا در سال ۱۴۰۲ مجموعاً ۱۲ میلیون نظر دربارهی کالاهای خود دریافت کرده، در حالی که آمازون در همین بازه زمانی بیش از ۵۷۱ میلیون نظر دریافت کرده است. این یعنی بهازای هر سفارش، کاربران دیجیکالا بهطور میانگین ۰.۴۶ نظر ثبت کردهاند، در حالی که این عدد در آمازون ۰.۹۸ است [+].
بهعبارت دیگر، کاربران آمازون بیش از ۲ برابر کاربران دیجیکالا در ثبت بازخورد فعال بودهاند. این تفاوت فقط یک آمار نیست، بلکه حامل یک درس مهم سیستمی است.
✅درسآموزی سیستمی
اهمیت ثبت نظر و بازخورد را میتوان از زوایای مختلف بررسی کرد، اما آنچه در این یادداشت مورد تأکید است، درک نقش فردی در بهبود سیستمهایی است که خود بخشی از آن هستیم.
وقتی ما پس از دریافت یک کالا یا خدمت (بهویژه در فضای آنلاین) نظر خود را ثبت میکنیم، عملاً بر ثبت تقاضا توسط مشتریان بعدی تأثیر میگذاریم. فرض کنید از کیفیت خدمتی ناراضی هستید. اگر نظر خود را ثبت نکنید، ارائهدهنده بازخوردی برای اصلاح عملکرد خود دریافت نمیکند. اما با ثبت یک نظر منصفانه، هم به دیگران برای تصمیمگیری بهتر کمک کردهاید و هم به فروشنده یا خدمتدهنده پیام اصلاح فرستادهاید.
برعکس، اگر از کیفیت کالا یا خدمتی راضی بودهاید و آن را بازتاب دهید، با افزایش تقاضا برای آن محصول، به تشویق کسبوکارهای مسئول و باکیفیت کمک کردهاید. این رفتار فردی، چرخهای مثبت را شکل میدهد که در نهایت، سطح کلی خدمات در سیستم را بهبود میبخشد.
این موضوع یک درس سیستمی است: کنشهای کوچک افراد، اثراتی بزرگ در کل سیستم دارند.
وقتی کاربران تنها به منافع لحظهای خود فکر میکنند، حس مسئولیت نسبت به کیفیت کلی سیستم تضعیف میشود. در نتیجه، وقتی کیفیت سیستم رضایتبخش نباشد، افراد معمولاً فقط انگشت اتهام را به سمت دیگران میگیرند و میگویند: «مشکل جای دیگری است.»
بنابراین در حوزههایی که آزادی بیان وجود دارد و محدودیتی برای مشارکت وجود ندارد، ما میتوانیم و باید نقش خود را برای بهبود ایفا کنیم.
برخی راههای ساده اما مؤثر برای افزایش مشارکت و تأثیرگذاری در بهبود سیستمها میتواند شامل موارد زیر باشد:
1. ثبت نظر و امتیاز در پلتفرمهای عمومی:
پس از خرید آنلاین یا حضوری، تجربه خود را در سایتهایی مانند دیجیکالا، گوگل، اسنپفود و ... با دیگران به اشتراک بگذاریم.
2. مشارکت در نظرسنجیها و پژوهشهای اجتماعی: نهادهای تحقیقاتی از طریق پرسشنامهها، مشکلات جامعه را بهتر میشناسند و برای تصمیمگیریهای کلان، به صدای ما نیاز دارند.
3. ارزشیابی آموزشی: دانشجویان با مشارکت در ارزیابی استادان و نظام آموزشی، نقش مهمی در ارتقاء کیفیت آموزش دارند.
4. گزارش مشکلات شهری و خدمات عمومی:
از سامانههای مردمی یا اپلیکیشنهای گزارشدهی استفاده کنیم تا در بهبود خدمات شهری مانند حملونقل، نظافت و امور دولتی سهیم باشیم.
5. تبادل تجربه در انجمنهای تخصصی: در گروههای علمی و حرفهای مشارکت داشته باشیم، مشکلات رایج را مطرح کنیم و به حل آنها کمک کنیم.
رکورددار ثبت کامنت در سايت ديجی كالا در سال ۱۴۰۲ کاربری به نام مهتاب دادزن است که ۱۰۲۸ نظر ثبت و منتشر شده داشته است[+]. ۱۰۲۸ نظر مهتاب میتواند نمادی برای فرياد برای بهبود باشد.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی
#دیجی_کالا
@systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۲/۲۶
بر اساس گزارش دیجیکالا، در سال ۱۴۰۲ حدود ۲۵.۸ میلیون سفارش در این پلتفرم ثبت شده است. در همین بازه زمانی، پلتفرم آمازون حدود ۵۸۴ میلیون سفارش (بهطور میانگین ۱.۶ میلیون سفارش در روز) دریافت کرده است. با توجه به ابعاد جهانی آمازون، این اختلاف در تعداد سفارشها طبیعی به نظر میرسد؛ اما با در نظر گرفتن جمعیت کاربران فعال در هر کشور، عملکرد دیجیکالا قابل توجه و حتی تحسینبرانگیز است.
در کنار این آمار، موضوع مشارکت کاربران در ثبت نظرات و امتیازدهی نیز قابل تأمل است. دیجیکالا در سال ۱۴۰۲ مجموعاً ۱۲ میلیون نظر دربارهی کالاهای خود دریافت کرده، در حالی که آمازون در همین بازه زمانی بیش از ۵۷۱ میلیون نظر دریافت کرده است. این یعنی بهازای هر سفارش، کاربران دیجیکالا بهطور میانگین ۰.۴۶ نظر ثبت کردهاند، در حالی که این عدد در آمازون ۰.۹۸ است [+].
بهعبارت دیگر، کاربران آمازون بیش از ۲ برابر کاربران دیجیکالا در ثبت بازخورد فعال بودهاند. این تفاوت فقط یک آمار نیست، بلکه حامل یک درس مهم سیستمی است.
✅درسآموزی سیستمی
اهمیت ثبت نظر و بازخورد را میتوان از زوایای مختلف بررسی کرد، اما آنچه در این یادداشت مورد تأکید است، درک نقش فردی در بهبود سیستمهایی است که خود بخشی از آن هستیم.
وقتی ما پس از دریافت یک کالا یا خدمت (بهویژه در فضای آنلاین) نظر خود را ثبت میکنیم، عملاً بر ثبت تقاضا توسط مشتریان بعدی تأثیر میگذاریم. فرض کنید از کیفیت خدمتی ناراضی هستید. اگر نظر خود را ثبت نکنید، ارائهدهنده بازخوردی برای اصلاح عملکرد خود دریافت نمیکند. اما با ثبت یک نظر منصفانه، هم به دیگران برای تصمیمگیری بهتر کمک کردهاید و هم به فروشنده یا خدمتدهنده پیام اصلاح فرستادهاید.
برعکس، اگر از کیفیت کالا یا خدمتی راضی بودهاید و آن را بازتاب دهید، با افزایش تقاضا برای آن محصول، به تشویق کسبوکارهای مسئول و باکیفیت کمک کردهاید. این رفتار فردی، چرخهای مثبت را شکل میدهد که در نهایت، سطح کلی خدمات در سیستم را بهبود میبخشد.
این موضوع یک درس سیستمی است: کنشهای کوچک افراد، اثراتی بزرگ در کل سیستم دارند.
وقتی کاربران تنها به منافع لحظهای خود فکر میکنند، حس مسئولیت نسبت به کیفیت کلی سیستم تضعیف میشود. در نتیجه، وقتی کیفیت سیستم رضایتبخش نباشد، افراد معمولاً فقط انگشت اتهام را به سمت دیگران میگیرند و میگویند: «مشکل جای دیگری است.»
بنابراین در حوزههایی که آزادی بیان وجود دارد و محدودیتی برای مشارکت وجود ندارد، ما میتوانیم و باید نقش خود را برای بهبود ایفا کنیم.
برخی راههای ساده اما مؤثر برای افزایش مشارکت و تأثیرگذاری در بهبود سیستمها میتواند شامل موارد زیر باشد:
1. ثبت نظر و امتیاز در پلتفرمهای عمومی:
پس از خرید آنلاین یا حضوری، تجربه خود را در سایتهایی مانند دیجیکالا، گوگل، اسنپفود و ... با دیگران به اشتراک بگذاریم.
2. مشارکت در نظرسنجیها و پژوهشهای اجتماعی: نهادهای تحقیقاتی از طریق پرسشنامهها، مشکلات جامعه را بهتر میشناسند و برای تصمیمگیریهای کلان، به صدای ما نیاز دارند.
3. ارزشیابی آموزشی: دانشجویان با مشارکت در ارزیابی استادان و نظام آموزشی، نقش مهمی در ارتقاء کیفیت آموزش دارند.
4. گزارش مشکلات شهری و خدمات عمومی:
از سامانههای مردمی یا اپلیکیشنهای گزارشدهی استفاده کنیم تا در بهبود خدمات شهری مانند حملونقل، نظافت و امور دولتی سهیم باشیم.
5. تبادل تجربه در انجمنهای تخصصی: در گروههای علمی و حرفهای مشارکت داشته باشیم، مشکلات رایج را مطرح کنیم و به حل آنها کمک کنیم.
رکورددار ثبت کامنت در سايت ديجی كالا در سال ۱۴۰۲ کاربری به نام مهتاب دادزن است که ۱۰۲۸ نظر ثبت و منتشر شده داشته است[+]. ۱۰۲۸ نظر مهتاب میتواند نمادی برای فرياد برای بهبود باشد.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی
#دیجی_کالا
@systemdiary
👍48
Audio
⭕️ درسهایی از مهتاب دادزن
نسخه پادکست یادداشت «نقش ما در بهبود سیستمهای اقتصادی-اجتماعی»
#NotebookLM
#تفکر_سیستمی
@systemdiary
نسخه پادکست یادداشت «نقش ما در بهبود سیستمهای اقتصادی-اجتماعی»
#NotebookLM
#تفکر_سیستمی
@systemdiary
👍20
⭕️ دکتر یا دروازهبان؟ نگاه سیستمی به پدیدهی بیرانوند
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۳/۹
اخیراً علی بیرانوند، دروازهبان تیم ملی ایران، در مصاحبهای تلویزیونی با اظهاراتی غیردقیق و نامنسجم، خود را دانشجوی دکتری معرفی کرد؛ موضوعی که البته توسط مسئولان دانشگاه مربوطه تکذیب شد. ویدیوی این مصاحبه در فضای مجازی، از جمله در لینکدین، مورد بحث قرار گرفته است. هدف از این یادداشت، بیان تفاوت تفکر تحلیلی (Analytical Thinking) با تفکر سیستمی (Systems Thinking) با استفاده از بررسی واکنشها به ویدیوی بیرانوند است.
عمدهی واکنشها به این مصاحبه، نقد عملکرد دانشگاه در جذب بیضابطه و بیشازحد دانشجوی دکتری و ارائهی مدرک دکتری بدون رعایت کیفیت آموزشی و پژوهشی دانشجو بودهاند. این نوع نقدها ـ که نقدهای درستی هستند ـ در واقع ناشی از نوعی تفکر تحلیلیاند. در این تفکر، شما یک تکمسئله را در نظر میگیرید و سعی میکنید با تجزیهی آن مسئله به اجزا، به دنبال عیبیابی و رفع آن باشید. بهطور خاص، مسئله را در دانشگاه میبینیم و فرایندهای جذب و دانشآموختگی دانشجوی دکتری را کنکاش میکنیم.
اما در تفکر سیستمی، دانشگاه بهعنوان جزئی از یک سیستم کلان اقتصادی ـ اجتماعی در نظر گرفته میشود. در این نوع تفکر، اولین سؤالی که مطرح میشود این است که چه انگیزهای دروازهبان تیم ملی را به سمت اخذ مدرک دانشگاهی سوق داده است. در پاسخ به این سؤال، شما به زیرسیستم مهم دیگری به نام «سربازی اجباری» میرسید. یک ورزشکار، در اوج دوران جوانی و شکوفایی ورزشی خود، مجبور است حدود دو سال از وقت خود را خارج از اختیار و انتخاب خویش بگذراند. این دو سال میتواند از نظر مالی و پیشرفت ورزشی، تأثیر مهمی در زندگی او داشته باشد. بنابراین، دو گزینه پیش روی او قرار میگیرد: گرفتن معافیت تحصیلی با ادامه تحصیل در دانشگاه، یا جعل مدرک پایان خدمت. جنجال کارت معافیت بازیکنان فوتبال، یکی از جنجالیترین پروندههای فساد در فوتبال ایران است که یک صفحهی ویکیپدیا برای آن ساخته شده است.
زیرسیستم فرهنگی، بخش دیگری از انگیزه را شرح میدهد. در ایران، مدرک بخشی از هویت اجتماعی است. در فرهنگ ایرانی، مدرک و عنوان دانشگاهی نوعی اعتبار و منزلت اجتماعی محسوب میشود. ما عادت کردهایم که در محیط کاری و غیرکاری، یکدیگر را با عناوین «دکتر» و «مهندس» خطاب کنیم و این خود حس طبقاتی و سلسلهمراتبی را در مکالمات ایجاد میکند. بنابراین، مدرکگرایی راهی برای پیشروی در این بازی طبقاتی است. برای مقایسه، آیا تاکنون شنیدهاید که آنگلا مرکل، صدراعظم سابق آلمان، را در فضای رسانهای «دکتر آنگلا مرکل» خطاب کنند؟ جهت اطلاع، آنگلا مرکل دارای مدرک دکترا در رشتهی شیمی کوانتومی است.
تأثیر مدرک تحصیلی در کسب جایگاه شغلی و حقوق و مزایای کارکنان دولت نیز از عوامل انگیزشی دیگر برای مدرکگرایی است. وقتی بخش مهمی از فرآیند انتخاب، استخدام و ارتقای شغلی در نهادهای دولتی یا شبهدولتی بر مبنای مدرکگرایی صوری انجام میشود، افراد بهجای تمرکز بر کسب مهارت و تجربه، ترجیح میدهند وارد مسیر «دریافت مدرک» شوند. در نتیجه، تقاضا برای مدارک تحصیلی بیپشتوانه رشد میکند و دانشگاه از نهادی برای تولید علم، به کارگاه صدور گواهینامه بدل میشود.
نکتهی مهم این است که تفکر سیستمی، ذهن ما را به سمت ایجاد یک کلانتصویر (Big Picture) هدایت میکند و در این کلانتصویر، ممکن است در زیرسیستمی، پای خود ما هم در مشکل بهوجودآمده در میان باشد. دشمن همواره آن بیرون نیست؛ گاهی دشمن خود ماییم. در این نوع نگاه، علی بیرانوند قربانی طراحی سیستمهای معیوب است.
دانشگاههای معتبر ایران، پر از دانشجویان دکتری بااستعداد و علاقهمند به آموزش و پژوهش هستند. با یک مصاحبهی کمارزش، ارزش و انگیزهی این دانشجویان را از بین نبریم.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی #تفکر_تحلیلی
#بیرانوند #سربازی_اجباری
@systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۳/۹
اخیراً علی بیرانوند، دروازهبان تیم ملی ایران، در مصاحبهای تلویزیونی با اظهاراتی غیردقیق و نامنسجم، خود را دانشجوی دکتری معرفی کرد؛ موضوعی که البته توسط مسئولان دانشگاه مربوطه تکذیب شد. ویدیوی این مصاحبه در فضای مجازی، از جمله در لینکدین، مورد بحث قرار گرفته است. هدف از این یادداشت، بیان تفاوت تفکر تحلیلی (Analytical Thinking) با تفکر سیستمی (Systems Thinking) با استفاده از بررسی واکنشها به ویدیوی بیرانوند است.
عمدهی واکنشها به این مصاحبه، نقد عملکرد دانشگاه در جذب بیضابطه و بیشازحد دانشجوی دکتری و ارائهی مدرک دکتری بدون رعایت کیفیت آموزشی و پژوهشی دانشجو بودهاند. این نوع نقدها ـ که نقدهای درستی هستند ـ در واقع ناشی از نوعی تفکر تحلیلیاند. در این تفکر، شما یک تکمسئله را در نظر میگیرید و سعی میکنید با تجزیهی آن مسئله به اجزا، به دنبال عیبیابی و رفع آن باشید. بهطور خاص، مسئله را در دانشگاه میبینیم و فرایندهای جذب و دانشآموختگی دانشجوی دکتری را کنکاش میکنیم.
اما در تفکر سیستمی، دانشگاه بهعنوان جزئی از یک سیستم کلان اقتصادی ـ اجتماعی در نظر گرفته میشود. در این نوع تفکر، اولین سؤالی که مطرح میشود این است که چه انگیزهای دروازهبان تیم ملی را به سمت اخذ مدرک دانشگاهی سوق داده است. در پاسخ به این سؤال، شما به زیرسیستم مهم دیگری به نام «سربازی اجباری» میرسید. یک ورزشکار، در اوج دوران جوانی و شکوفایی ورزشی خود، مجبور است حدود دو سال از وقت خود را خارج از اختیار و انتخاب خویش بگذراند. این دو سال میتواند از نظر مالی و پیشرفت ورزشی، تأثیر مهمی در زندگی او داشته باشد. بنابراین، دو گزینه پیش روی او قرار میگیرد: گرفتن معافیت تحصیلی با ادامه تحصیل در دانشگاه، یا جعل مدرک پایان خدمت. جنجال کارت معافیت بازیکنان فوتبال، یکی از جنجالیترین پروندههای فساد در فوتبال ایران است که یک صفحهی ویکیپدیا برای آن ساخته شده است.
زیرسیستم فرهنگی، بخش دیگری از انگیزه را شرح میدهد. در ایران، مدرک بخشی از هویت اجتماعی است. در فرهنگ ایرانی، مدرک و عنوان دانشگاهی نوعی اعتبار و منزلت اجتماعی محسوب میشود. ما عادت کردهایم که در محیط کاری و غیرکاری، یکدیگر را با عناوین «دکتر» و «مهندس» خطاب کنیم و این خود حس طبقاتی و سلسلهمراتبی را در مکالمات ایجاد میکند. بنابراین، مدرکگرایی راهی برای پیشروی در این بازی طبقاتی است. برای مقایسه، آیا تاکنون شنیدهاید که آنگلا مرکل، صدراعظم سابق آلمان، را در فضای رسانهای «دکتر آنگلا مرکل» خطاب کنند؟ جهت اطلاع، آنگلا مرکل دارای مدرک دکترا در رشتهی شیمی کوانتومی است.
تأثیر مدرک تحصیلی در کسب جایگاه شغلی و حقوق و مزایای کارکنان دولت نیز از عوامل انگیزشی دیگر برای مدرکگرایی است. وقتی بخش مهمی از فرآیند انتخاب، استخدام و ارتقای شغلی در نهادهای دولتی یا شبهدولتی بر مبنای مدرکگرایی صوری انجام میشود، افراد بهجای تمرکز بر کسب مهارت و تجربه، ترجیح میدهند وارد مسیر «دریافت مدرک» شوند. در نتیجه، تقاضا برای مدارک تحصیلی بیپشتوانه رشد میکند و دانشگاه از نهادی برای تولید علم، به کارگاه صدور گواهینامه بدل میشود.
نکتهی مهم این است که تفکر سیستمی، ذهن ما را به سمت ایجاد یک کلانتصویر (Big Picture) هدایت میکند و در این کلانتصویر، ممکن است در زیرسیستمی، پای خود ما هم در مشکل بهوجودآمده در میان باشد. دشمن همواره آن بیرون نیست؛ گاهی دشمن خود ماییم. در این نوع نگاه، علی بیرانوند قربانی طراحی سیستمهای معیوب است.
دانشگاههای معتبر ایران، پر از دانشجویان دکتری بااستعداد و علاقهمند به آموزش و پژوهش هستند. با یک مصاحبهی کمارزش، ارزش و انگیزهی این دانشجویان را از بین نبریم.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی #تفکر_تحلیلی
#بیرانوند #سربازی_اجباری
@systemdiary
👍87
⭕️مهارتهای مورد نیاز برای آینده – بر اساس گزارش 2025 مجمع جهانی اقتصاد
🎤 فرزاد دهقانیان، ۱۹ خرداد ۱۴۰۴
🔹 در کنفرانس «در مسیر آینده» که به همت شاخه دانشجویی IEEE دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، فرصتی داشتم تا در جمعی از دانشجویان علاقهمند و آیندهنگر، ارائهای با عنوان «مهارتهای مورد نیاز برای آینده» داشته باشم .
در این ارائه به تحلیل دقیق تحولات آینده بازار کار پرداختم و سؤالاتی مثل این را بررسی کردم:
چه مهارتهایی تا سال ۲۰۳۰ بیشترین رشد را دارند؟
چه مشاغلی در حال افولاند و چرا؟
چطور میتوان از حالا برای آینده شغلی آماده شد؟
📎 در ادامه میتوانید فایلهای کامل ارائه را دریافت کنید:
📂 اسلایدهای ارائه
🎧 فایل صوتی کامل سخنرانی
📄 نسخه PDF گزارش WEF 2025
📌 اگر میخواهید بدانید چطور مهارتها در مسیر آینده دگرگون میشوند و چگونه برای نقشهای شغلی فردا آماده شوید، این ارائه نقطه شروع مناسبی است.
#مهارت_های_آینده #گزارش_WEF #هوش_مصنوعی #فین_تک #فناوری_سبز #IEEE_Ferdowsi #Jobs2030 #FutureSkills #در_مسیر_آینده
@systemdiary
🎤 فرزاد دهقانیان، ۱۹ خرداد ۱۴۰۴
🔹 در کنفرانس «در مسیر آینده» که به همت شاخه دانشجویی IEEE دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، فرصتی داشتم تا در جمعی از دانشجویان علاقهمند و آیندهنگر، ارائهای با عنوان «مهارتهای مورد نیاز برای آینده» داشته باشم .
در این ارائه به تحلیل دقیق تحولات آینده بازار کار پرداختم و سؤالاتی مثل این را بررسی کردم:
چه مهارتهایی تا سال ۲۰۳۰ بیشترین رشد را دارند؟
چه مشاغلی در حال افولاند و چرا؟
چطور میتوان از حالا برای آینده شغلی آماده شد؟
📎 در ادامه میتوانید فایلهای کامل ارائه را دریافت کنید:
📂 اسلایدهای ارائه
🎧 فایل صوتی کامل سخنرانی
📄 نسخه PDF گزارش WEF 2025
📌 اگر میخواهید بدانید چطور مهارتها در مسیر آینده دگرگون میشوند و چگونه برای نقشهای شغلی فردا آماده شوید، این ارائه نقطه شروع مناسبی است.
#مهارت_های_آینده #گزارش_WEF #هوش_مصنوعی #فین_تک #فناوری_سبز #IEEE_Ferdowsi #Jobs2030 #FutureSkills #در_مسیر_آینده
@systemdiary
Telegram
Systemdiary files
فایل صوتی ارائه
👍49
⭕️ایران در جنگ سیستمی: تهدیدها و راهکارهای حیاتی
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۷/۸ (ویرایش و بازنشر)
دکترین رسمی تفنگداران نیروی دریایی آمریکا تحت عنوان جنگیدن (۱۹۹۷) در دسترس عموم است و خواندنش میتواند جالب باشد. از نظر این جزوه، جنگ یک فرایند اجتماعی تعاملی است که در آن یک نیرو میکوشد اراده خود را بر نیرویی دیگر تحمیل کند. بدین ترتیب در دکترین کتاب جنگیدن تأکید اصلی بر نابود کردن نیروی مخالف از نظر فیزیکی و تحمیل تلفات جانی یا خسارات تجهیزاتی نیست، بلکه نابود کردن اراده جنگیدن در قوای دشمن است. هدف این است که انسجام سازمانی دشمن تا حد امکان از بین برود به طوری که یکایک عاملان نتوانند به صورت کالبدی منسجم و هدفمند عمل کنند و به جای آن منافع فوری خودشان را مد نظر بگیرند. با این کار قابلیت سازمانی قوای دشمن حتی با داشتن شمار زیاد و تجهیزات فراوان فرو میپاشد و در واقع ارتش دشمن یک سازمان اجتماعی که دارای قابلیت اقدام هدایت شده است به تودهای از افراد تبدیل میگردد [از کتاب توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت، ترجمه جعفر خیرخواهان و مسعود درودی، ص ۱۳۴].
✅تحلیل و تجویز راهبردی
یکی از جنبههای کلیدی دکترین جنگیدن، درک عمیق از این نکته است که سازمانها، از جمله نیروهای نظامی، به عنوان سیستمهایی از اجزا و عوامل عمل میکنند که برای رسیدن به هدفی مشترک با یکدیگر در تعاملاند. هر گونه تضعیف در تعامل و هماهنگی این اجزا منجر به فروپاشی کلی سیستم میشود. در سطح عملیاتی، این به معنای بهرهگیری از انواع ابزارها برای تخریب این تعاملات و هماهنگیها است.
تحریمهای اقتصادی به عنوان یکی از ابزارهای مهم برای تضعیف سیستم رقیب، نقشی اساسی در نابودی اراده و توانایی آنها برای جنگیدن ایفا میکند. با کاهش توان اقتصادی، رقیب نه تنها قادر به نوسازی و بهروزرسانی تجهیزات نظامی خود نخواهد بود، بلکه نیروی انسانی آن نیز تحت فشارهای مالی و معیشتی انگیزهای برای جنگیدن نداشته و حتی ممکن است به سادگی با پیشنهاد مالی به نیروی نفوذ دشمن تبدیل شود.
علاوه بر این، تحریمها در کنار خطاهای سیاستهای اجتماعی داخلی دولتها، باعث کاهش سرمایه اجتماعی و تخریب رابطه بین دولت و ملت میشود. زمانی که این رابطه تضعیف شود، افراد دیگر حاضر به فداکاری برای اهداف کلان سیستم نخواهند بود و منافع فردی خود را بر منافع جمعی ترجیح میدهند. بنابراین انسجام و یکپارچگی مورد نیاز برای شکلگیری قابلیت دفاع و حمله به سادگی از بین میرود.
اما چه باید کرد؟ وقتی نقاط حمله مشخص است، عقلانی است که اولویت دفاعی هم باید معطوف به همان نقاط باشد:
۱- تقویت رشد اقتصادی از طریق رفع تحریمها، جذب سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی، گسترش صنایع نوآور و تکنولوژیمحور، و توسعه زیرساختهای اقتصادی کلان، میتواند پایداری و توانایی جامعه را در مقابله با تهدیدات در بلندمدت افزایش دهد.
۲- برای افزایش سرمایه اجتماعی، باید اعتماد میان مردم و دولت تقویت شود. این هدف میتواند از طریق شفافسازی فرآیندهای حکومتی با انتشار گزارشهای واقعی از موفقیتها و شکستها (نه تبلیغات محض) و رسیدگی سریع به خطاهای مدیریتی، مشارکت دادن نخبگان و منتقدان دلسوز در تصمیمگیریهای کلان و اجتناب از حذف سیستماتیک متفکران مستقل با ایدههایی همچون خالصسازی، افزایش پاسخگویی مسئولان، و بهبود خدمات عمومی حاصل شود.
بدیهی است که دادن شعارهای حماسی و ابراز احساسات عمومی، بسیار سادهتر از انجام دو گزینه بالاست.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی #جنگ_سیستمی #سرمایه_اجتماعی
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۷/۸ (ویرایش و بازنشر)
دکترین رسمی تفنگداران نیروی دریایی آمریکا تحت عنوان جنگیدن (۱۹۹۷) در دسترس عموم است و خواندنش میتواند جالب باشد. از نظر این جزوه، جنگ یک فرایند اجتماعی تعاملی است که در آن یک نیرو میکوشد اراده خود را بر نیرویی دیگر تحمیل کند. بدین ترتیب در دکترین کتاب جنگیدن تأکید اصلی بر نابود کردن نیروی مخالف از نظر فیزیکی و تحمیل تلفات جانی یا خسارات تجهیزاتی نیست، بلکه نابود کردن اراده جنگیدن در قوای دشمن است. هدف این است که انسجام سازمانی دشمن تا حد امکان از بین برود به طوری که یکایک عاملان نتوانند به صورت کالبدی منسجم و هدفمند عمل کنند و به جای آن منافع فوری خودشان را مد نظر بگیرند. با این کار قابلیت سازمانی قوای دشمن حتی با داشتن شمار زیاد و تجهیزات فراوان فرو میپاشد و در واقع ارتش دشمن یک سازمان اجتماعی که دارای قابلیت اقدام هدایت شده است به تودهای از افراد تبدیل میگردد [از کتاب توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت، ترجمه جعفر خیرخواهان و مسعود درودی، ص ۱۳۴].
✅تحلیل و تجویز راهبردی
یکی از جنبههای کلیدی دکترین جنگیدن، درک عمیق از این نکته است که سازمانها، از جمله نیروهای نظامی، به عنوان سیستمهایی از اجزا و عوامل عمل میکنند که برای رسیدن به هدفی مشترک با یکدیگر در تعاملاند. هر گونه تضعیف در تعامل و هماهنگی این اجزا منجر به فروپاشی کلی سیستم میشود. در سطح عملیاتی، این به معنای بهرهگیری از انواع ابزارها برای تخریب این تعاملات و هماهنگیها است.
تحریمهای اقتصادی به عنوان یکی از ابزارهای مهم برای تضعیف سیستم رقیب، نقشی اساسی در نابودی اراده و توانایی آنها برای جنگیدن ایفا میکند. با کاهش توان اقتصادی، رقیب نه تنها قادر به نوسازی و بهروزرسانی تجهیزات نظامی خود نخواهد بود، بلکه نیروی انسانی آن نیز تحت فشارهای مالی و معیشتی انگیزهای برای جنگیدن نداشته و حتی ممکن است به سادگی با پیشنهاد مالی به نیروی نفوذ دشمن تبدیل شود.
علاوه بر این، تحریمها در کنار خطاهای سیاستهای اجتماعی داخلی دولتها، باعث کاهش سرمایه اجتماعی و تخریب رابطه بین دولت و ملت میشود. زمانی که این رابطه تضعیف شود، افراد دیگر حاضر به فداکاری برای اهداف کلان سیستم نخواهند بود و منافع فردی خود را بر منافع جمعی ترجیح میدهند. بنابراین انسجام و یکپارچگی مورد نیاز برای شکلگیری قابلیت دفاع و حمله به سادگی از بین میرود.
اما چه باید کرد؟ وقتی نقاط حمله مشخص است، عقلانی است که اولویت دفاعی هم باید معطوف به همان نقاط باشد:
۱- تقویت رشد اقتصادی از طریق رفع تحریمها، جذب سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی، گسترش صنایع نوآور و تکنولوژیمحور، و توسعه زیرساختهای اقتصادی کلان، میتواند پایداری و توانایی جامعه را در مقابله با تهدیدات در بلندمدت افزایش دهد.
۲- برای افزایش سرمایه اجتماعی، باید اعتماد میان مردم و دولت تقویت شود. این هدف میتواند از طریق شفافسازی فرآیندهای حکومتی با انتشار گزارشهای واقعی از موفقیتها و شکستها (نه تبلیغات محض) و رسیدگی سریع به خطاهای مدیریتی، مشارکت دادن نخبگان و منتقدان دلسوز در تصمیمگیریهای کلان و اجتناب از حذف سیستماتیک متفکران مستقل با ایدههایی همچون خالصسازی، افزایش پاسخگویی مسئولان، و بهبود خدمات عمومی حاصل شود.
بدیهی است که دادن شعارهای حماسی و ابراز احساسات عمومی، بسیار سادهتر از انجام دو گزینه بالاست.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#تفکر_سیستمی #جنگ_سیستمی #سرمایه_اجتماعی
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
👍44
⭕️قطع و وصل کردن اینترنت را شوخی نگیرید
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۴/۲۷
ریچارد فلوریدا در کتاب خیزش طبقه خلاق از ظهور گروهی از نخبگان فرهنگی، علمی و حرفهای سخن میگوید که شامل معماران، پزشکان، اساتید دانشگاه، هنرمندان، نویسندگان، موسیقیدانان و پژوهشگران میشود. این گروه که «طبقه خلاق» نام دارد، موتور محرک توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جوامع امروزی است. کارکرد اقتصادی این طبقه، نه صرفاً نیروی کار، بلکه تولید ایدههای نو، فناوریهای تازه و محتوای خلاقانه است.
فلوریدا تأکید میکند که شکوفایی این طبقه نیازمند وجود سه عامل کلیدی است که به 3T مشهورند:
فناوری (Technology): طبقه خلاق هم تولیدکننده فناوری است و هم پیشرفتهترین مصرفکننده آن.
استعداد (Talent): این طبقه متشکل از افراد با استعدادهای ویژه و قابلیتهای برتر است.
رواداری (Tolerance): این طبقه تنها در فضایی که آزادی، تنوع و پذیرش تفاوتها وجود داشته باشد رشد میکند.
طبقهی خلاق زمانی میتواند به نقشآفرینی مناسب بپردازد که محیط فعالیتش، برخوردار از امکانات و زیرساختهای فناورانهی مناسب (مانند اینترنت پرسرعت، آزاد و پایدار) بوده، همزمان رواداری مورد نیاز برای خلاقیت و نوآوری وجود داشته باشد و در نهایت زمینهی رشد و فعالیت استعداد این کنشگران فراهم شود. فقدان سهگانهی اشارهشده میتواند منجر به افزایش مهاجرت این طبقه، تهیشدن جامعه از طبقهی خلاق خود، و از بین رفتن امکان حضور و نقشآفرینی این طبقه شود. در حقیقت طبقهی خلاق نوعی اکوسیستم اجتماعی–اقتصادی است که از بین رفتن این اکوسیستم، منجر به از بین رفتن موتور توسعه در کشور میشود. [از کتاب روایت توسعه بر بال فناوری، امیر ناظمی، صص ۶۴-۵۳]
✅ تحلیل راهبردی
رواداری در کشور، بهویژه در شرایط بهاصطلاح «همیشه حساس»، وضعیت مناسبی ندارد. ما با محدودیتهای فزاینده در دسترسی آزاد به اطلاعات و کاهش ظرفیت گفتوگو در سطح اجتماعی روبهرو هستیم. همزمان، تحریمهای تجاری، کاهش توان اقتصادی و انسداد ارتباطات بینالمللی، حوزهی فناوری کشور را با چالشهای جدی مواجه کرده است. این دو عامل، نارضایتی نخبگان و مهاجرت آنها را در پی دارد که نتیجهاش، تحلیل رفتن ذخیرهی استعداد ملی است. این مهاجرتها، به نوبهی خود، چرخهای معیوب ایجاد میکنند که در آن وضعیت فناوری و رواداری، بهشکل فزایندهای وخیمتر میشود.
جدا از این مباحث کلان، قطع و وصل گاهوبیگاه اینترنت، فیلترینگ و طرحهایی مانند اینترنت طبقاتی، در عمل به نابودی یکی از اصلیترین زیرساختهای فناورانهی مورد نیاز طبقهی خلاق انجامیده است. اینترنت در عصر دیجیتال، صرفاً یک ابزار ارتباطی نیست؛ بلکه رکن بنیادین برای تولید، خلق، یادگیری، تحقیق و ارتباطات تخصصی است. بنابراین، تبدیلشدن قطع اینترنت به واکنش پیشفرض در شرایط امنیتی یا حتی غیرامنیتی، نشانهای خطرناک از نگاه غیرراهبردی به امنیت ملی و توسعه است.
کسانی که درکی از منطق اکوسیستم اجتماعی–اقتصادی توسعه ندارند، معمولاً از تأثیرات بلندمدت چنین اقداماتی غافل میمانند. در این شرایط، شعارهایی مانند «حمایت از نخبگان» یا «توسعه کارآفرینی» بیمعنا، سطحی و پوچ جلوه میکنند.
در دنیای امروز، خلاقیت نه در خلأ، بلکه در اکوسیستمی زنده و پویا شکل میگیرد که بر سه پایهی فناوری، استعداد و رواداری استوار است. تخریب هر یک از این پایهها، بهویژه در عصر دیجیتال، یعنی تخریب آیندهی ایران.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۴/۲۷
ریچارد فلوریدا در کتاب خیزش طبقه خلاق از ظهور گروهی از نخبگان فرهنگی، علمی و حرفهای سخن میگوید که شامل معماران، پزشکان، اساتید دانشگاه، هنرمندان، نویسندگان، موسیقیدانان و پژوهشگران میشود. این گروه که «طبقه خلاق» نام دارد، موتور محرک توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جوامع امروزی است. کارکرد اقتصادی این طبقه، نه صرفاً نیروی کار، بلکه تولید ایدههای نو، فناوریهای تازه و محتوای خلاقانه است.
فلوریدا تأکید میکند که شکوفایی این طبقه نیازمند وجود سه عامل کلیدی است که به 3T مشهورند:
فناوری (Technology): طبقه خلاق هم تولیدکننده فناوری است و هم پیشرفتهترین مصرفکننده آن.
استعداد (Talent): این طبقه متشکل از افراد با استعدادهای ویژه و قابلیتهای برتر است.
رواداری (Tolerance): این طبقه تنها در فضایی که آزادی، تنوع و پذیرش تفاوتها وجود داشته باشد رشد میکند.
طبقهی خلاق زمانی میتواند به نقشآفرینی مناسب بپردازد که محیط فعالیتش، برخوردار از امکانات و زیرساختهای فناورانهی مناسب (مانند اینترنت پرسرعت، آزاد و پایدار) بوده، همزمان رواداری مورد نیاز برای خلاقیت و نوآوری وجود داشته باشد و در نهایت زمینهی رشد و فعالیت استعداد این کنشگران فراهم شود. فقدان سهگانهی اشارهشده میتواند منجر به افزایش مهاجرت این طبقه، تهیشدن جامعه از طبقهی خلاق خود، و از بین رفتن امکان حضور و نقشآفرینی این طبقه شود. در حقیقت طبقهی خلاق نوعی اکوسیستم اجتماعی–اقتصادی است که از بین رفتن این اکوسیستم، منجر به از بین رفتن موتور توسعه در کشور میشود. [از کتاب روایت توسعه بر بال فناوری، امیر ناظمی، صص ۶۴-۵۳]
✅ تحلیل راهبردی
رواداری در کشور، بهویژه در شرایط بهاصطلاح «همیشه حساس»، وضعیت مناسبی ندارد. ما با محدودیتهای فزاینده در دسترسی آزاد به اطلاعات و کاهش ظرفیت گفتوگو در سطح اجتماعی روبهرو هستیم. همزمان، تحریمهای تجاری، کاهش توان اقتصادی و انسداد ارتباطات بینالمللی، حوزهی فناوری کشور را با چالشهای جدی مواجه کرده است. این دو عامل، نارضایتی نخبگان و مهاجرت آنها را در پی دارد که نتیجهاش، تحلیل رفتن ذخیرهی استعداد ملی است. این مهاجرتها، به نوبهی خود، چرخهای معیوب ایجاد میکنند که در آن وضعیت فناوری و رواداری، بهشکل فزایندهای وخیمتر میشود.
جدا از این مباحث کلان، قطع و وصل گاهوبیگاه اینترنت، فیلترینگ و طرحهایی مانند اینترنت طبقاتی، در عمل به نابودی یکی از اصلیترین زیرساختهای فناورانهی مورد نیاز طبقهی خلاق انجامیده است. اینترنت در عصر دیجیتال، صرفاً یک ابزار ارتباطی نیست؛ بلکه رکن بنیادین برای تولید، خلق، یادگیری، تحقیق و ارتباطات تخصصی است. بنابراین، تبدیلشدن قطع اینترنت به واکنش پیشفرض در شرایط امنیتی یا حتی غیرامنیتی، نشانهای خطرناک از نگاه غیرراهبردی به امنیت ملی و توسعه است.
کسانی که درکی از منطق اکوسیستم اجتماعی–اقتصادی توسعه ندارند، معمولاً از تأثیرات بلندمدت چنین اقداماتی غافل میمانند. در این شرایط، شعارهایی مانند «حمایت از نخبگان» یا «توسعه کارآفرینی» بیمعنا، سطحی و پوچ جلوه میکنند.
در دنیای امروز، خلاقیت نه در خلأ، بلکه در اکوسیستمی زنده و پویا شکل میگیرد که بر سه پایهی فناوری، استعداد و رواداری استوار است. تخریب هر یک از این پایهها، بهویژه در عصر دیجیتال، یعنی تخریب آیندهی ایران.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
👍63
⭕️ چند نفر در سازمان شما به خاطر نقض ارزشها استعفا دادهاند؟
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۵/۱۰
چندی پیش، تصویر مدیرعامل و رئیس بخش منابع انسانی یک شرکت فناوری آمریکایی به نام «آسترونومر»، در جریان یک کنسرت گروه کُلدپلی، توسط دوربین Kiss Cam شکار شد. ویدیوی این اتفاق میلیونها بار در شبکههای اجتماعی در ایران و جهان همرسانی شد. اما آن چیزی که در کنار این خبر زرد در رسانههای ایران کمتر مورد توجه قرار گرفت، بیانیه شرکت آسترونومر با تأکید بر ارزشهای سازمانیاش بود:
در یک اقتصاد آزاد و رقابتی، شرکتها برای تصویری که مردم و مشتریان از آنها در ذهن دارند، ارزش قائلاند و سعی میکنند برای حفظ این تصویر، به ارزشهای خود وفادار بمانند.
از زمانی که برنامهریزی استراتژیک در ایران مُد شد و بسیاری از سازمانها و کسبوکارها، بیانیه مأموریت و چشمانداز خود را به درها و دیوارها آویزان کردند، چشممان به دیدن ارزشهای سازمانی (Organizational Values) یا ارزشهای کلیدی (Core Values) عادت کرده است.
ارزشهای سازمانی، اصول و چارچوبهایی هستند که تمام سازمان باید به آنها وفادار بماند و فراتر از هر قانون و قاعدهای قرار میگیرند. تمام استراتژیها، تاکتیکها، برنامهها و اقدامها باید با رعایت این ارزشهای کلیدی تنظیم و اجرا شوند؛ و هیچکس، از هیأت مدیره و مدیرعامل تا پایینترین کارمند شرکت، حق ندارد حتی یک گام برخلاف آنها بردارد [+].
به عنوان نمونه، دانشگاه فردوسی مشهد در دومین برنامه راهبردی خود، آزاداندیشی و رواداری علمی، صداقت و درستکاری علمی، و تعهد علمی-اجتماعی را بهعنوان ارزشهای محوری اعلام کرده است.
صداقت، کار تیمی، کیفیت، تلاش، شفافیت، ادب، حفظ کرامت انسانی، خلاقیت، نوآوری، مسئولیتپذیری، تعامل بهتر با مشتری و رضایت مشتری، نمونههایی رایج از ارزشهای سازمانی هستند که کسبوکارها و سازمانهای مختلف ادعا میکنند به آنها وفادار هستند.
غرض از این نوشته، انتقاد به شخص یا سازمانی خاص نیست. صرفاً یک یادآوری است به خودمان، در هر سازمانی که مشغول به کار هستیم، که از خود بپرسیم:
سازمان ما بر پایه چه ارزشهایی بنا شده است؟ چه نهادی مسئول پاسداری از این ارزشهاست؟ اگر این ارزشها نقض شوند، چه میشود؟ تاکنون چند نفر بهخاطر نقض این ارزشها بازخواست شده یا مجبور به استعفا شدهاند؟
در جامعهای که اعتماد، سرمایهای کمیاب است، سازمانهایی که واقعاً به ارزشهای خود پایبندند، از نظر مشتریان و جامعه، ارزش و اعتبار بیشتری خواهند داشت.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۴/۵/۱۰
چندی پیش، تصویر مدیرعامل و رئیس بخش منابع انسانی یک شرکت فناوری آمریکایی به نام «آسترونومر»، در جریان یک کنسرت گروه کُلدپلی، توسط دوربین Kiss Cam شکار شد. ویدیوی این اتفاق میلیونها بار در شبکههای اجتماعی در ایران و جهان همرسانی شد. اما آن چیزی که در کنار این خبر زرد در رسانههای ایران کمتر مورد توجه قرار گرفت، بیانیه شرکت آسترونومر با تأکید بر ارزشهای سازمانیاش بود:
آسترونومر متعهد به ارزشها و فرهنگی است که از زمان تأسیس، راهنمای ما بودهاند. از رهبران ما انتظار میرود که در رفتار و مسئولیتپذیری، الگو باشند.آسترونومر استعفای هر دو مدیرش را پذیرفت تا نشان دهد که به ارزشهای سازمانی خود متعهد است.
در یک اقتصاد آزاد و رقابتی، شرکتها برای تصویری که مردم و مشتریان از آنها در ذهن دارند، ارزش قائلاند و سعی میکنند برای حفظ این تصویر، به ارزشهای خود وفادار بمانند.
از زمانی که برنامهریزی استراتژیک در ایران مُد شد و بسیاری از سازمانها و کسبوکارها، بیانیه مأموریت و چشمانداز خود را به درها و دیوارها آویزان کردند، چشممان به دیدن ارزشهای سازمانی (Organizational Values) یا ارزشهای کلیدی (Core Values) عادت کرده است.
ارزشهای سازمانی، اصول و چارچوبهایی هستند که تمام سازمان باید به آنها وفادار بماند و فراتر از هر قانون و قاعدهای قرار میگیرند. تمام استراتژیها، تاکتیکها، برنامهها و اقدامها باید با رعایت این ارزشهای کلیدی تنظیم و اجرا شوند؛ و هیچکس، از هیأت مدیره و مدیرعامل تا پایینترین کارمند شرکت، حق ندارد حتی یک گام برخلاف آنها بردارد [+].
به عنوان نمونه، دانشگاه فردوسی مشهد در دومین برنامه راهبردی خود، آزاداندیشی و رواداری علمی، صداقت و درستکاری علمی، و تعهد علمی-اجتماعی را بهعنوان ارزشهای محوری اعلام کرده است.
صداقت، کار تیمی، کیفیت، تلاش، شفافیت، ادب، حفظ کرامت انسانی، خلاقیت، نوآوری، مسئولیتپذیری، تعامل بهتر با مشتری و رضایت مشتری، نمونههایی رایج از ارزشهای سازمانی هستند که کسبوکارها و سازمانهای مختلف ادعا میکنند به آنها وفادار هستند.
غرض از این نوشته، انتقاد به شخص یا سازمانی خاص نیست. صرفاً یک یادآوری است به خودمان، در هر سازمانی که مشغول به کار هستیم، که از خود بپرسیم:
سازمان ما بر پایه چه ارزشهایی بنا شده است؟ چه نهادی مسئول پاسداری از این ارزشهاست؟ اگر این ارزشها نقض شوند، چه میشود؟ تاکنون چند نفر بهخاطر نقض این ارزشها بازخواست شده یا مجبور به استعفا شدهاند؟
در جامعهای که اعتماد، سرمایهای کمیاب است، سازمانهایی که واقعاً به ارزشهای خود پایبندند، از نظر مشتریان و جامعه، ارزش و اعتبار بیشتری خواهند داشت.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
👍55
⭕️سهمیه دانشگاهی ایثارگری در ایران و حمایت از تحصیل کهنهسربازان در آمریکا
✍️ فرزاد دهقانیان، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۴۰۴/۶/۱۰
در ایران، یکی از سهمیههای دانشگاهی مربوط به ایثارگران، رزمندگان و شهدا است. این سهمیهها به منظور قدردانی از فداکاریها و خدمات خانوادههای شهدا و جانبازان در جنگ تحمیلی و دفاع از کشور ایجاد شدهاند. فرزندان و همسران شهدا و جانبازان، همچنین فرزندان و همسران جانبازان کمتر از ۲۵ درصد و آزادگان و رزمندگان با حداقل شش ماه حضور در جبهه، از سهمیه عددی مشخصی برخوردارند. این سهمیه به این افراد اولویت ورود به دانشگاه میدهد و ممکن است باعث شود حتی با رتبه پایینتر نسبت به سایر داوطلبان وارد دانشگاه شوند.
در آمریکا، سیستم متفاوتی برای حمایت از کهنهسربازان و خانوادههای آنها وجود دارد، هرچند هیچ سهمیه عددی رسمی تعریف نشده است. مهمترین ابزارهای حمایتی در این کشور GI Bill و برنامه Yellow Ribbon هستند. GI Bill از سال ۱۹۴۴ توسط رئیسجمهور روزولت آغاز شد تا کهنهسربازان پس از خدمت بتوانند راحتتر به زندگی غیرنظامی بازگردند و تحصیل کنند. این برنامه مزایای مالی قابل توجهی برای کهنهسربازان و خانوادههای آنها فراهم میکند. این میتواند شامل پرداخت شهریه مدارس و دانشگاهها تا سقف مشخص، کمک هزینه مسکن، کتاب و سایر نیازهای تحصیلی شود. این حمایتها شامل دانشگاههای دولتی و خصوصی و حتی دانشگاههای خارج از ایالت و کشور میشود.
برنامه Yellow Ribbon مکمل GI Bill است و مخصوص کسانی است که قصد تحصیل در دانشگاههای خصوصی یا دانشگاههای دولتی خارج از ایالت را دارند، جایی که شهریه بالاتر از سقف GI Bill است. در این برنامه، دانشگاه و دولت هزینههای اضافی شهریه را به صورت مشترک جبران میکنند تا دانشجویان بتوانند بدون مشکل مالی از تحصیل بهرهمند شوند.
نسخه Post-9/11 GI Bill ویژه کسانی است که پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ خدمت کردهاند و مزایای جامعتر و انعطافپذیرتری دارد.
علاوه بر حمایتهای مالی، تجربه نظامی والدین یا خود داوطلب میتواند در فرآیند پذیرش، به ویژه در مصاحبهها و Personal Statement، تأثیر غیررسمی داشته باشد. تجربه نظامی میتواند مهارتهای رهبری، کار تیمی و تابآوری را نشان دهد و پروفایل داوطلب را از سایر متقاضیان متمایز کند.
بنابراین، تفاوت اصلی ایران و آمریکا در این است که در ایران سهمیه ایثارگران و رزمندگان به شکل عدد مشخص و قانونی وجود دارد و اولویت ورود به دانشگاه را برای گروه خاص ایجاد میکند، در حالی که در آمریکا حمایتها بیشتر مالی و غیررسمی هستند. هر دو سیستم تلاش دارند ارزش فداکاری و خدمت به کشور را در فرآیند آموزشی منعکس کنند، اما راهکارها و شیوه اجرا در هر کشور متفاوت است.
بدانید و آگاه باشید که طراحان سیستمها نقشی بنیادی در توسعه یا شکست ملتها دارند.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۴۰۴/۶/۱۰
در ایران، یکی از سهمیههای دانشگاهی مربوط به ایثارگران، رزمندگان و شهدا است. این سهمیهها به منظور قدردانی از فداکاریها و خدمات خانوادههای شهدا و جانبازان در جنگ تحمیلی و دفاع از کشور ایجاد شدهاند. فرزندان و همسران شهدا و جانبازان، همچنین فرزندان و همسران جانبازان کمتر از ۲۵ درصد و آزادگان و رزمندگان با حداقل شش ماه حضور در جبهه، از سهمیه عددی مشخصی برخوردارند. این سهمیه به این افراد اولویت ورود به دانشگاه میدهد و ممکن است باعث شود حتی با رتبه پایینتر نسبت به سایر داوطلبان وارد دانشگاه شوند.
در آمریکا، سیستم متفاوتی برای حمایت از کهنهسربازان و خانوادههای آنها وجود دارد، هرچند هیچ سهمیه عددی رسمی تعریف نشده است. مهمترین ابزارهای حمایتی در این کشور GI Bill و برنامه Yellow Ribbon هستند. GI Bill از سال ۱۹۴۴ توسط رئیسجمهور روزولت آغاز شد تا کهنهسربازان پس از خدمت بتوانند راحتتر به زندگی غیرنظامی بازگردند و تحصیل کنند. این برنامه مزایای مالی قابل توجهی برای کهنهسربازان و خانوادههای آنها فراهم میکند. این میتواند شامل پرداخت شهریه مدارس و دانشگاهها تا سقف مشخص، کمک هزینه مسکن، کتاب و سایر نیازهای تحصیلی شود. این حمایتها شامل دانشگاههای دولتی و خصوصی و حتی دانشگاههای خارج از ایالت و کشور میشود.
برنامه Yellow Ribbon مکمل GI Bill است و مخصوص کسانی است که قصد تحصیل در دانشگاههای خصوصی یا دانشگاههای دولتی خارج از ایالت را دارند، جایی که شهریه بالاتر از سقف GI Bill است. در این برنامه، دانشگاه و دولت هزینههای اضافی شهریه را به صورت مشترک جبران میکنند تا دانشجویان بتوانند بدون مشکل مالی از تحصیل بهرهمند شوند.
نسخه Post-9/11 GI Bill ویژه کسانی است که پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ خدمت کردهاند و مزایای جامعتر و انعطافپذیرتری دارد.
علاوه بر حمایتهای مالی، تجربه نظامی والدین یا خود داوطلب میتواند در فرآیند پذیرش، به ویژه در مصاحبهها و Personal Statement، تأثیر غیررسمی داشته باشد. تجربه نظامی میتواند مهارتهای رهبری، کار تیمی و تابآوری را نشان دهد و پروفایل داوطلب را از سایر متقاضیان متمایز کند.
بنابراین، تفاوت اصلی ایران و آمریکا در این است که در ایران سهمیه ایثارگران و رزمندگان به شکل عدد مشخص و قانونی وجود دارد و اولویت ورود به دانشگاه را برای گروه خاص ایجاد میکند، در حالی که در آمریکا حمایتها بیشتر مالی و غیررسمی هستند. هر دو سیستم تلاش دارند ارزش فداکاری و خدمت به کشور را در فرآیند آموزشی منعکس کنند، اما راهکارها و شیوه اجرا در هر کشور متفاوت است.
بدانید و آگاه باشید که طراحان سیستمها نقشی بنیادی در توسعه یا شکست ملتها دارند.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
👍48👎1
⭕️ چرا دانشگاهها شکست میخورند؟
✍ فرزاد دهقانیان، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۴۰۴/۶/۲۳
چندی پیش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری نامهای درباره ممنوعیت پذیراییهای مفصل توسط دانشجویان در جلسات دفاع پایاننامهها به دانشگاهها ابلاغ کرد. در یک نگاه رخدادمحور میتوان با رویکردی سلبی، پرداختن به چنین موضوعی را دور از شأن وزارت و دانشگاهها دانست، آن را به یک تصمیم مدیریتی فروکاست و وزارت علوم را تحت فشار قرار داد تا دیگر چنین تصمیماتی اتخاذ نکند. اما یادگیری جمعی زمانی رخ میدهد که بتوان دلایل چنین رخدادهایی را در بستر ساختارها و نهادها تبیین کرد. در این زمینه، نظریه «دالان باریک» (عجماوغلو و رابینسون) چارچوب مناسبی برای بحث فراهم میآورد.
نظریه دالان باریک نشان میدهد توسعه پایدار نه در هرجومرج و ضعف دولت شکل میگیرد و نه در سلطه مطلق آن، بلکه در یک دالان باریک به وجود میآید؛ جایی که دولت و جامعه هر دو قویاند و میتوانند همدیگر را مهار کنند. اگر جامعه ناتوان باشد، دولت به استبداد میلغزد و اگر دولت ضعیف باشد، جامعه دچار آشفتگی میشود. در موضوع این نوشته، وزارت علوم را میتوان نماینده دولت و دانشگاهها را در نقش جامعه دانست.
بخشنامه ممنوعیت پذیرایی در جلسات دفاع در شرایطی صادر شد که در برخی دانشگاهها، تشریفات دفاع بهجای سادگی و شأن علمی، به مسابقهای پرهزینه و بیقاعده بدل شده بود. در وضعیت وخیم اقتصادی، این روند فشار غیرضروری و سنگینی بر دانشجویانی که در آستانه دفاع قرار دارند تحمیل میکرد. واقعیت آن است که نهاد دانشگاه نتوانست از درون خود قواعدی روشن و منصفانه برای حل این مسئله وضع کند و هرجومرج ایجادشده، زمینهساز مداخله مستقیم وزارت علوم برای بازگرداندن دانشگاهها به دالان باریک شد.
اگر این نگاه نهادی را بپذیریم، همه بازیگران دانشگاه یعنی دانشجویان، اساتید و مدیران در سطوح مختلف ـ از گروههای آموزشی و دانشکدهها گرفته تا ستاد دانشگاه و نهادهای صنفی ـ در به وجود آمدن چنین هرجومرجی سهیم هستند.
اما باید توجه داشت که ناتوانی دانشگاهها در این زمینه تصادفی نیست؛ بلکه ریشه در ساختار تاریخی آموزش عالی ایران دارد که طی دههها بر تصمیمگیری متمرکز استوار بوده است. در چنین ساختاری، دانشگاهها، دانشکدهها، گروههای آموزشی و نهادهای صنفی بهتدریج اختیار و تجربه کافی برای اداره امور خود را از دست دادهاند. به بیان دیگر، تمرکز تصمیمگیری مانع رشد ظرفیتهای درونی دانشگاه شده و طبیعی است که در بزنگاهها، نهاد دانشگاه توانمند ظاهر نشود و دولت مجبور به دخالت گردد. این ناتوانی گاه بهقدری نهادینه شده که حتی گروههای آموزشی، دانشکدهها و در سطح بالاتر خود دانشگاهها نیز مداخله نهادهای بالادست را برای حل مسائل جزئی مطالبه میکنند.
البته دخالت اخیر در خصوص ممنوعیت پذیرایی صرفاً در حد ابلاغ یک آییننامه است و به دلیل ناتوانی در اجرا در سطوح سازمانی دانشگاهها، ممکن است عملاً تأثیر چندانی نداشته باشد.
بااینحال، در بلندمدت چنین مداخلاتی میتواند استقلال دانشگاهها را بیش از پیش کاهش دهد و آنها را از «دالان باریک» دور کند. راهحل پایدار آن است که به دانشگاهها و حتی سطوح پایینتر مانند دانشکدهها، گروههای آموزشی، نهادهای صنفی دانشجویی و اعضای هیئت علمی، اختیارات واقعی داده شود تا در فرآیند تصمیمگیری تمرین کنند، تجربه بیندوزند و توانمند شوند. تنها در این صورت است که دانشگاه بهعنوان یک نهاد اجتماعی قدرتمند میتواند هم جلوی هرجومرج را بگیرد و هم از تمرکز بیش از حد قدرت در دست دولت جلوگیری نماید.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۴۰۴/۶/۲۳
چندی پیش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری نامهای درباره ممنوعیت پذیراییهای مفصل توسط دانشجویان در جلسات دفاع پایاننامهها به دانشگاهها ابلاغ کرد. در یک نگاه رخدادمحور میتوان با رویکردی سلبی، پرداختن به چنین موضوعی را دور از شأن وزارت و دانشگاهها دانست، آن را به یک تصمیم مدیریتی فروکاست و وزارت علوم را تحت فشار قرار داد تا دیگر چنین تصمیماتی اتخاذ نکند. اما یادگیری جمعی زمانی رخ میدهد که بتوان دلایل چنین رخدادهایی را در بستر ساختارها و نهادها تبیین کرد. در این زمینه، نظریه «دالان باریک» (عجماوغلو و رابینسون) چارچوب مناسبی برای بحث فراهم میآورد.
نظریه دالان باریک نشان میدهد توسعه پایدار نه در هرجومرج و ضعف دولت شکل میگیرد و نه در سلطه مطلق آن، بلکه در یک دالان باریک به وجود میآید؛ جایی که دولت و جامعه هر دو قویاند و میتوانند همدیگر را مهار کنند. اگر جامعه ناتوان باشد، دولت به استبداد میلغزد و اگر دولت ضعیف باشد، جامعه دچار آشفتگی میشود. در موضوع این نوشته، وزارت علوم را میتوان نماینده دولت و دانشگاهها را در نقش جامعه دانست.
بخشنامه ممنوعیت پذیرایی در جلسات دفاع در شرایطی صادر شد که در برخی دانشگاهها، تشریفات دفاع بهجای سادگی و شأن علمی، به مسابقهای پرهزینه و بیقاعده بدل شده بود. در وضعیت وخیم اقتصادی، این روند فشار غیرضروری و سنگینی بر دانشجویانی که در آستانه دفاع قرار دارند تحمیل میکرد. واقعیت آن است که نهاد دانشگاه نتوانست از درون خود قواعدی روشن و منصفانه برای حل این مسئله وضع کند و هرجومرج ایجادشده، زمینهساز مداخله مستقیم وزارت علوم برای بازگرداندن دانشگاهها به دالان باریک شد.
اگر این نگاه نهادی را بپذیریم، همه بازیگران دانشگاه یعنی دانشجویان، اساتید و مدیران در سطوح مختلف ـ از گروههای آموزشی و دانشکدهها گرفته تا ستاد دانشگاه و نهادهای صنفی ـ در به وجود آمدن چنین هرجومرجی سهیم هستند.
اما باید توجه داشت که ناتوانی دانشگاهها در این زمینه تصادفی نیست؛ بلکه ریشه در ساختار تاریخی آموزش عالی ایران دارد که طی دههها بر تصمیمگیری متمرکز استوار بوده است. در چنین ساختاری، دانشگاهها، دانشکدهها، گروههای آموزشی و نهادهای صنفی بهتدریج اختیار و تجربه کافی برای اداره امور خود را از دست دادهاند. به بیان دیگر، تمرکز تصمیمگیری مانع رشد ظرفیتهای درونی دانشگاه شده و طبیعی است که در بزنگاهها، نهاد دانشگاه توانمند ظاهر نشود و دولت مجبور به دخالت گردد. این ناتوانی گاه بهقدری نهادینه شده که حتی گروههای آموزشی، دانشکدهها و در سطح بالاتر خود دانشگاهها نیز مداخله نهادهای بالادست را برای حل مسائل جزئی مطالبه میکنند.
البته دخالت اخیر در خصوص ممنوعیت پذیرایی صرفاً در حد ابلاغ یک آییننامه است و به دلیل ناتوانی در اجرا در سطوح سازمانی دانشگاهها، ممکن است عملاً تأثیر چندانی نداشته باشد.
بااینحال، در بلندمدت چنین مداخلاتی میتواند استقلال دانشگاهها را بیش از پیش کاهش دهد و آنها را از «دالان باریک» دور کند. راهحل پایدار آن است که به دانشگاهها و حتی سطوح پایینتر مانند دانشکدهها، گروههای آموزشی، نهادهای صنفی دانشجویی و اعضای هیئت علمی، اختیارات واقعی داده شود تا در فرآیند تصمیمگیری تمرین کنند، تجربه بیندوزند و توانمند شوند. تنها در این صورت است که دانشگاه بهعنوان یک نهاد اجتماعی قدرتمند میتواند هم جلوی هرجومرج را بگیرد و هم از تمرکز بیش از حد قدرت در دست دولت جلوگیری نماید.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
👍39
BPlus Podcast Episode 90
Ali Bandari
🔸کتاب دالان باریک آزادی را علی بندری در پادکست بیپلاس شرح داده است.
🔸شرح مفصلتر آن را دکتر فاضلی در پادکستهای دغدغه ایران ارائه نموده است.
@systemdiary
🔸شرح مفصلتر آن را دکتر فاضلی در پادکستهای دغدغه ایران ارائه نموده است.
@systemdiary
👍27
⭕️ ضرورت تدوین آدابنامه استفاده از هوش مصنوعی
✍️ فرزاد دهقانیان، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۴۰۴/۷/۴
شرکت متا این هفته اعلام کرد که با دو ویژگی جدید به نامهای «دستیار دوستیابی» و «ملاقات جالب» (Meet Cute)، به کاربران کمک میکند تا از خستگی ناشی از جستجو جلوگیری کنند. Facebook Dating یک سرویس دوستیابی رایگان درون اپلیکیشن فیسبوک است. این شرکت میگوید هدف آن «آسانتر کردن آشنایی و آغاز گفتگو میان افرادی است که علایق مشترکی دارند.»
ویژگیهای هوش مصنوعی البته پیشتر وارد سایر اپلیکیشنهای دوستیابی نیز شده بودند. برای نمونه، ویتنی وولف هرد، بنیانگذار اپلیکیشن دوستیابی «بامبل» (Bumble)، سال گذشته پیشنهاد کرده بود که در آینده، دستیاران شخصی دوستیابی مبتنی بر هوش مصنوعی حتی میتوانند بهجای کاربران واقعی سر قرارها حاضر شوند و با دیگر هوشهای مصنوعی تعامل کنند تا میزان سازگاری افراد را بسنجند [+].
این خبر سال ۲۰۲۵ یادآور درس سوم با عنوان «آزادی، کلانداده تو را میپاید» یووال نوح هراری در کتاب ۲۱ درس برای قرن بیست و یکم است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است. در بخشی از این فصل میگوید:
بهطور مشخص، در فضای دانشگاهی این آدابنامهها در بخشهای آموزشی و پژوهشی در دنیا در حال تدوین و تکمیل هستند. پیشنهاد میشود که اساتید دانشگاهها و معلمان مدارس در آغاز سال تحصیلی، سیاست استفاده از هوش مصنوعی در درسهای خود را برای دانشجویان و دانشآموزان توضیح دهند.
سیاست استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی میتواند شامل موارد زیر باشد:
موارد مجاز: توضیح درباره شرایط و موقعیتهایی که استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی (مانند ابزارهای ترجمه، بهبود نگارش، تحلیل داده و …) مجاز شمرده میشود.
موارد غیرمجاز: بیان موقعیتهایی که استفاده از این ابزارها خلاف مقررات آموزشی محسوب شده و تخلف آموزشی به حساب میآید (مانند انجام تکالیف یا پروژهها بهطور کامل توسط ابزار هوش مصنوعی).
شفافیت و استناد: تأکید بر لزوم اعلام صریح استفاده دانشجو از این ابزارها، در صورت بهکارگیری در انجام تکالیف یا پژوهشها.
رعایت اصول اخلاقی و امانتداری علمی: یادآوری اینکه استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی نباید جایگزین خلاقیت و تلاش فردی دانشجو شود، بلکه باید صرفاً بهعنوان ابزار کمکی به کار رود.
برخی دانشگاههای مطرح ایران و جهان نیز در این زمینه راهنماهایی تدوین کردهاند که در ادامه لینک آنها آمده است:
دانشگاه صنعتی شریف
دانشگاه تهران
دانشگاه هاروارد
دانشگاه استنفورد
دانشگاه MIT
دانشگاه کمبریج
متعهد شدن به رعایت این آدابنامهها شاید حداقل کاری باشد که یک انسان خردمند (Homo sapiens) باید انجام دهد. من در ویراستاری یادداشتهای این کانال از ChatGPT استفاده میکنم.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۴۰۴/۷/۴
شرکت متا این هفته اعلام کرد که با دو ویژگی جدید به نامهای «دستیار دوستیابی» و «ملاقات جالب» (Meet Cute)، به کاربران کمک میکند تا از خستگی ناشی از جستجو جلوگیری کنند. Facebook Dating یک سرویس دوستیابی رایگان درون اپلیکیشن فیسبوک است. این شرکت میگوید هدف آن «آسانتر کردن آشنایی و آغاز گفتگو میان افرادی است که علایق مشترکی دارند.»
ویژگیهای هوش مصنوعی البته پیشتر وارد سایر اپلیکیشنهای دوستیابی نیز شده بودند. برای نمونه، ویتنی وولف هرد، بنیانگذار اپلیکیشن دوستیابی «بامبل» (Bumble)، سال گذشته پیشنهاد کرده بود که در آینده، دستیاران شخصی دوستیابی مبتنی بر هوش مصنوعی حتی میتوانند بهجای کاربران واقعی سر قرارها حاضر شوند و با دیگر هوشهای مصنوعی تعامل کنند تا میزان سازگاری افراد را بسنجند [+].
این خبر سال ۲۰۲۵ یادآور درس سوم با عنوان «آزادی، کلانداده تو را میپاید» یووال نوح هراری در کتاب ۲۱ درس برای قرن بیست و یکم است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است. در بخشی از این فصل میگوید:
«وقتی هوش مصنوعی در مورد حرفه و شاید روابط انتخابهای بهتری از ما میکند، درک ما از انسانیت و زندگی باید تغییر کند. انسانها عادت دارند به زندگی بهعنوان یک نمایش تصمیمگیری بنگرند. دموکراسی لیبرالی و بازار آزاد سرمایه به فرد بهعنوان عاملی مینگرد که همواره انتخابهایی درباره دنیا میکند. آثار هنری معمولاً درباره قهرمانی است که باید یک تصمیم مهم بگیرد؛ بودن یا نبودن؟ به همین شکل، مسئلهٔ خداشناسی مسیحی و اسلامی نیز با این استدلال که رستگاری یا لعنت ابدی بستگی به انتخاب درست ما دارد، بر نمایش تصمیمگیری متمرکز است.من شخصاً در حال حاضر وحشتی از هوش مصنوعی ندارم و در واقع از کار کردن با آن لذت میبرم. به باور من، هوش مصنوعی میتواند بهعنوان یک دستیار، بهرهوری را بهطور معناداری افزایش دهد. اما در عین حال معتقدم که باید آدابنامهای برای استفاده از هوش مصنوعی در حوزههای مختلف تدوین شود؛ آدابنامهای که بخشی از دغدغههای اندیشمندانی چون هراری را نیز پوشش دهد.
چه بر سر این جهانبینی خواهد آمد، اگر ما برای تصمیمگیری بهطور روزافزون به هوش مصنوعی تکیه کنیم؟ ما در حال حاضر برای انتخاب فیلم به توصیههای نتفلیکس گوش میکنیم و برای پیچیدن به چپ یا راست به نقشه گوگل اعتماد داریم. اما وقتی برای انتخاب رشتهٔ تحصیلی، محل کار یا همسر به هوش مصنوعی مراجعه کنیم، آنگاه زندگی انسانی دیگر یک نمایش تصمیمگیری نخواهد بود. انتخابات دموکراتیک و بازار آزاد معنای خود را از دست خواهند داد، همانطور که بسیاری از ادیان و آثار هنری نیز بیمعنا خواهند شد. تصور کنید که آنا کارنینا تلفن هوشمندش را بردارد و از الگوریتم فیسبوک بپرسد که آیا باید در ازدواج خود با کارنین بماند یا با ورونسکی فرار کند. اما یک چنین زندگی راحتی دقیقاً چگونه خواهد بود؟ آیا ما الگوهایی داریم که بتوانند به چنین زندگیای معنا ببخشند؟»
بهطور مشخص، در فضای دانشگاهی این آدابنامهها در بخشهای آموزشی و پژوهشی در دنیا در حال تدوین و تکمیل هستند. پیشنهاد میشود که اساتید دانشگاهها و معلمان مدارس در آغاز سال تحصیلی، سیاست استفاده از هوش مصنوعی در درسهای خود را برای دانشجویان و دانشآموزان توضیح دهند.
سیاست استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی میتواند شامل موارد زیر باشد:
موارد مجاز: توضیح درباره شرایط و موقعیتهایی که استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی (مانند ابزارهای ترجمه، بهبود نگارش، تحلیل داده و …) مجاز شمرده میشود.
موارد غیرمجاز: بیان موقعیتهایی که استفاده از این ابزارها خلاف مقررات آموزشی محسوب شده و تخلف آموزشی به حساب میآید (مانند انجام تکالیف یا پروژهها بهطور کامل توسط ابزار هوش مصنوعی).
شفافیت و استناد: تأکید بر لزوم اعلام صریح استفاده دانشجو از این ابزارها، در صورت بهکارگیری در انجام تکالیف یا پژوهشها.
رعایت اصول اخلاقی و امانتداری علمی: یادآوری اینکه استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی نباید جایگزین خلاقیت و تلاش فردی دانشجو شود، بلکه باید صرفاً بهعنوان ابزار کمکی به کار رود.
برخی دانشگاههای مطرح ایران و جهان نیز در این زمینه راهنماهایی تدوین کردهاند که در ادامه لینک آنها آمده است:
دانشگاه صنعتی شریف
دانشگاه تهران
دانشگاه هاروارد
دانشگاه استنفورد
دانشگاه MIT
دانشگاه کمبریج
متعهد شدن به رعایت این آدابنامهها شاید حداقل کاری باشد که یک انسان خردمند (Homo sapiens) باید انجام دهد. من در ویراستاری یادداشتهای این کانال از ChatGPT استفاده میکنم.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
👍38👎1
⭕️هوش مصنوعی و آینده آموزش
✍️ فرزاد دهقانیان، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۴۰۴/۸/۸
شرکت بینالمللی KPMG در سال ۲۰۲۵ گزارشی با عنوان «هوش مصنوعی مولد و آینده آموزش عالی» منتشر کرده است که به بررسی تأثیر این فناوری بر نظامهای آموزش عالی میپردازد.
این گزارش بر اساس نظرسنجی از ۲۵۵۱ بزرگسال کانادایی انجام شده و دیدگاه دانشجویان و کارکنان مؤسسات آموزش عالی درباره کاربردها، مزایا و مخاطرات هوش مصنوعی مولد را تحلیل میکند.
در این گزارش آمده است که:
🔸۵۹٪ از دانشجویان از هوش مصنوعی مولد در انجام تکالیف خود استفاده میکنند،
🔸۷۵٪ بهبود کیفیت کارهای درسی را گزارش کردهاند،
🔸۷۰٪ ترجیح میدهند برای دریافت کمک، به جای استادان از هوش مصنوعی استفاده کنند.
🔸۷۰٪ از کارکنان مؤسسات آموزش عالی نیز از این فناوری برای صرفهجویی در زمان و تمرکز بر فعالیتهای حرفهایتر بهره میبرند.
📈گزارش بر ضرورت آمادگی مؤسسات آموزش عالی برای پذیرش و ادغام راهبردی هوش مصنوعی در آموزش، پژوهش و مدیریت آموزشی تأکید دارد.
📈 ترجمه این گزارش توسط گروه پایش و مطالعات راهبردی آموزش در مدیریت برنامهریزی و توسعه آموزش دانشگاه فردوسی مشهد انجام شده است.
📎 لینک نسخه فارسی با اضافه کردن یافته های کلیدی
📎 لینک نسخه KPMG به زبان انگلیسی
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۴۰۴/۸/۸
شرکت بینالمللی KPMG در سال ۲۰۲۵ گزارشی با عنوان «هوش مصنوعی مولد و آینده آموزش عالی» منتشر کرده است که به بررسی تأثیر این فناوری بر نظامهای آموزش عالی میپردازد.
این گزارش بر اساس نظرسنجی از ۲۵۵۱ بزرگسال کانادایی انجام شده و دیدگاه دانشجویان و کارکنان مؤسسات آموزش عالی درباره کاربردها، مزایا و مخاطرات هوش مصنوعی مولد را تحلیل میکند.
در این گزارش آمده است که:
🔸۵۹٪ از دانشجویان از هوش مصنوعی مولد در انجام تکالیف خود استفاده میکنند،
🔸۷۵٪ بهبود کیفیت کارهای درسی را گزارش کردهاند،
🔸۷۰٪ ترجیح میدهند برای دریافت کمک، به جای استادان از هوش مصنوعی استفاده کنند.
🔸۷۰٪ از کارکنان مؤسسات آموزش عالی نیز از این فناوری برای صرفهجویی در زمان و تمرکز بر فعالیتهای حرفهایتر بهره میبرند.
📈گزارش بر ضرورت آمادگی مؤسسات آموزش عالی برای پذیرش و ادغام راهبردی هوش مصنوعی در آموزش، پژوهش و مدیریت آموزشی تأکید دارد.
📈 ترجمه این گزارش توسط گروه پایش و مطالعات راهبردی آموزش در مدیریت برنامهریزی و توسعه آموزش دانشگاه فردوسی مشهد انجام شده است.
📎 لینک نسخه فارسی با اضافه کردن یافته های کلیدی
📎 لینک نسخه KPMG به زبان انگلیسی
@systemdiary
https://t.iss.one/systemdiary
👍31