💢پدیده آشغال دونی متحرک!
✍مجتبی لشکربلوکی
اگر ۳۰۰ سال پیش زندگی می کردیم آنگاه کل اطلاعاتی که در کل دوران زندگی مان کسب می کردیم چقدر بود؟ به مراتب کمتر از اطلاعاتی بود که امروزه ظرف مدت یک ماه از طریق یک روزنامه و یک شبکه اجتماعی بدست می آوردیم.
بگذارید بر اساس آمار نگاه کنیم: در سال ۲۰۱۰، دو زتابایت اطلاعات در جهان تولید شده. پانزده سال بعد در ۲۰۲۵، تولید دادهها به بیش از ۱۸۰ زتابایت رسیده. یعنی در طول مدتی کوتاه ۹۰ برابر شده! برای درک بهتر این حجم، هر زتابایت برابر است با هزار میلیارد گیگابایت (۱,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ گیگابایت).
در گذشته به خصوص قبل از اختراع تلگراف، رادیو، تلویزیون و اینترنت، اطلاعات بسیار آهسته خلق و منتقل میشد. اخبار و دانش عمدتاً از طریق ارتباطات شفاهی رو در رو، نامهها و کتابهای کمیاب منتقل میشدند. منابع اطلاعاتی محدود بودند و اطلاعات عمدتاً تکراری، مرتبط با زندگی روزمره و محدود به محیط جغرافیایی نزدیک فرد بودند.
اما اکنون چه شده است؟ ما در دنیای مدرن با مفهومی روبرو هستیم به نام اضافه بار اطلاعاتی و همچنین ذهن پریشی (Mental Clutter)
آشغالهای ذهنی چه شکلی هستند؟
۱) خبرهايي که هیچ تاثیری بر زندگیما ندارند: فلان بازیگر برای بار سوم از همسرش جدا شد!
۲) مقایسه خود با دیگران در شبکههای اجتماعی: چرا من مانند فلانی به سفر نمی روم، سوار اسب نمی شوم و با جت اسکی عکس ندارم.
۳) مطالب آرشیو شده: ده ها فایلی که دانلود کرده ایم اما نخوانده ایم
۴) محتواهای ناتمام: فیلم های یوتوبی که تا انتها نگاه نکرده ایم، کتاب هایی که تا آخر نخوانده ایم، پادکست هایی که تا آخر گوش نداده ایم.
۵) تکهتکههای اطلاعات بیربط: دنبال کردن کانالهای متعدد با موضوعات مختلف بدون جهتگیری مشخص.
این آشغال های ذهنی منجر به این می شوند که بار شناختی (Cognitive Load) فراتر از ظرفیت ذهنی ما ایجاد شود. بار شناختی یعنی میزان تلاش ذهنی لازم برای انجام یک کار. آشغال های ذهنی (اطلاعات نامنظم یا نامرتبط یا ناتمام) باعث افزایش بار شناختی میشوند. زیرا بخش زیادی از ظرفیت ذهنی صرف مدیریت و فیلتر کردن اطلاعات نامرتبط، نامنظم و ناتمام میشود.
آشغال های ذهنی شاید توضیح دهنده این پدیده باشند که قدیمی ها دانش کمتری نسبت به ما داشتند اما خرد و حکمت عمیق تری نسبت به ما داشتند. ما چیزهای بیشتری می دانیم اما لزوما خردمندتر نیستیم!
☑️تجویز راهبردی:
چه باید کرد؟
۱) همانگونه که رژیم غذایی دارید رژیم رسانه ای داشته باشید. هر آشغالی را نخورید. به جای اینکه منفعلانه در معرض سیلی از اطلاعات قرار بگیرید، فعالانه انتخاب کنید چه اطلاعاتی را از چه منابعی دریافت کنید. کانالهای تلگرامی یا صفحات شبکههای اجتماعی که برایتان مفید یا الهامبخش نیستند را رها کنید.
۲) برای آنکه بیشتر بدانید کمتر بخوانید/بشنوید. اینکه شما در طول سال ۱۰۰ ساعت پادکست فاخر گوش داده اید هنر نیست. بلکه باید از خودتان بپرسید که چند درصد از آنان را عمیقا درک کرده اید و آن ورودی ها نگاه شما را تغییر داده اند؟ پس پادکست های خوب را چند بار گوش کنید، کتاب های خوب یا نوشته های خوب را چند بار بخوانید.
۳) تقویت تفکر انتقادی (موشکافانه/سنجش گرانه) که قبلا در موردش نوشته ام و گفته ام.
۴) در هشتاد درصد موارد با سوال بروید سراغ محتوا و نه بر اساس توصیه دیگران و محبوبیت و جوگیر شدن و دم دست بودن و وایرال شدن و ... مطالبی که بر اساس سوال خوانده می شوند بیشتر در ذهن نقش می بنندند.
۵) جمع بندی و خلاصه سازی کنید. این دو مفهوم چه تفاوتی دارند؟ مثلا فرض کنید که ده تعریف از فرهنگ یا جامعه یا اضطراب خوانده اید. یا ده تئوری در مورد موفقیت فردی از ده کتاب خوانده اید، اگر این تعاریف یا تئوری ها را جمع بندی نکنید، با ذهن پراکنده به جای خاصی نمی رسید در نهایت باید یک بار بنشینید و با خود جمع بندی کنید که بالاخره فرهنگ از نظر من یعنی چه؟ یا جمع بندی من از راه های موفقیت چیست؟ کسی که ده تعریف از فرهنگ در ذهنش دارد یا ده مسیر مختلف و گاه متضاد در مورد موفقیت ممکن است در عرصه نظر با کلاس به نظر برسد اما در زندگی عملی هیچ منفعتی نمی برد. اما خلاصه سازی یعنی اینکه سعی کنیم به زبان خودمان جان کلام چیزهایی که خوانده ایم، شنیده ایم، تجربه کرده ایم و دیده ایم را بنویسم و هر از چند گاهی مرور کنیم.
انبار کردن اطلاعات نامنظم یا نامرتبط یا ناتمام در ذهن یعنی اینکه ما ذهن خود را تبدیل کرده ایم به یک آشغال دونی و آن را با خود حمل می کنیم. همین باعث می شود که راجع به هر موضوعی حرف می زنیم ولی راجع به هیچ موضوعی حرف درست و حسابی نمی زنیم!
@strategym_academy
✍مجتبی لشکربلوکی
اگر ۳۰۰ سال پیش زندگی می کردیم آنگاه کل اطلاعاتی که در کل دوران زندگی مان کسب می کردیم چقدر بود؟ به مراتب کمتر از اطلاعاتی بود که امروزه ظرف مدت یک ماه از طریق یک روزنامه و یک شبکه اجتماعی بدست می آوردیم.
بگذارید بر اساس آمار نگاه کنیم: در سال ۲۰۱۰، دو زتابایت اطلاعات در جهان تولید شده. پانزده سال بعد در ۲۰۲۵، تولید دادهها به بیش از ۱۸۰ زتابایت رسیده. یعنی در طول مدتی کوتاه ۹۰ برابر شده! برای درک بهتر این حجم، هر زتابایت برابر است با هزار میلیارد گیگابایت (۱,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ گیگابایت).
در گذشته به خصوص قبل از اختراع تلگراف، رادیو، تلویزیون و اینترنت، اطلاعات بسیار آهسته خلق و منتقل میشد. اخبار و دانش عمدتاً از طریق ارتباطات شفاهی رو در رو، نامهها و کتابهای کمیاب منتقل میشدند. منابع اطلاعاتی محدود بودند و اطلاعات عمدتاً تکراری، مرتبط با زندگی روزمره و محدود به محیط جغرافیایی نزدیک فرد بودند.
اما اکنون چه شده است؟ ما در دنیای مدرن با مفهومی روبرو هستیم به نام اضافه بار اطلاعاتی و همچنین ذهن پریشی (Mental Clutter)
آشغالهای ذهنی چه شکلی هستند؟
۱) خبرهايي که هیچ تاثیری بر زندگیما ندارند: فلان بازیگر برای بار سوم از همسرش جدا شد!
۲) مقایسه خود با دیگران در شبکههای اجتماعی: چرا من مانند فلانی به سفر نمی روم، سوار اسب نمی شوم و با جت اسکی عکس ندارم.
۳) مطالب آرشیو شده: ده ها فایلی که دانلود کرده ایم اما نخوانده ایم
۴) محتواهای ناتمام: فیلم های یوتوبی که تا انتها نگاه نکرده ایم، کتاب هایی که تا آخر نخوانده ایم، پادکست هایی که تا آخر گوش نداده ایم.
۵) تکهتکههای اطلاعات بیربط: دنبال کردن کانالهای متعدد با موضوعات مختلف بدون جهتگیری مشخص.
این آشغال های ذهنی منجر به این می شوند که بار شناختی (Cognitive Load) فراتر از ظرفیت ذهنی ما ایجاد شود. بار شناختی یعنی میزان تلاش ذهنی لازم برای انجام یک کار. آشغال های ذهنی (اطلاعات نامنظم یا نامرتبط یا ناتمام) باعث افزایش بار شناختی میشوند. زیرا بخش زیادی از ظرفیت ذهنی صرف مدیریت و فیلتر کردن اطلاعات نامرتبط، نامنظم و ناتمام میشود.
آشغال های ذهنی شاید توضیح دهنده این پدیده باشند که قدیمی ها دانش کمتری نسبت به ما داشتند اما خرد و حکمت عمیق تری نسبت به ما داشتند. ما چیزهای بیشتری می دانیم اما لزوما خردمندتر نیستیم!
☑️تجویز راهبردی:
چه باید کرد؟
۱) همانگونه که رژیم غذایی دارید رژیم رسانه ای داشته باشید. هر آشغالی را نخورید. به جای اینکه منفعلانه در معرض سیلی از اطلاعات قرار بگیرید، فعالانه انتخاب کنید چه اطلاعاتی را از چه منابعی دریافت کنید. کانالهای تلگرامی یا صفحات شبکههای اجتماعی که برایتان مفید یا الهامبخش نیستند را رها کنید.
۲) برای آنکه بیشتر بدانید کمتر بخوانید/بشنوید. اینکه شما در طول سال ۱۰۰ ساعت پادکست فاخر گوش داده اید هنر نیست. بلکه باید از خودتان بپرسید که چند درصد از آنان را عمیقا درک کرده اید و آن ورودی ها نگاه شما را تغییر داده اند؟ پس پادکست های خوب را چند بار گوش کنید، کتاب های خوب یا نوشته های خوب را چند بار بخوانید.
۳) تقویت تفکر انتقادی (موشکافانه/سنجش گرانه) که قبلا در موردش نوشته ام و گفته ام.
۴) در هشتاد درصد موارد با سوال بروید سراغ محتوا و نه بر اساس توصیه دیگران و محبوبیت و جوگیر شدن و دم دست بودن و وایرال شدن و ... مطالبی که بر اساس سوال خوانده می شوند بیشتر در ذهن نقش می بنندند.
۵) جمع بندی و خلاصه سازی کنید. این دو مفهوم چه تفاوتی دارند؟ مثلا فرض کنید که ده تعریف از فرهنگ یا جامعه یا اضطراب خوانده اید. یا ده تئوری در مورد موفقیت فردی از ده کتاب خوانده اید، اگر این تعاریف یا تئوری ها را جمع بندی نکنید، با ذهن پراکنده به جای خاصی نمی رسید در نهایت باید یک بار بنشینید و با خود جمع بندی کنید که بالاخره فرهنگ از نظر من یعنی چه؟ یا جمع بندی من از راه های موفقیت چیست؟ کسی که ده تعریف از فرهنگ در ذهنش دارد یا ده مسیر مختلف و گاه متضاد در مورد موفقیت ممکن است در عرصه نظر با کلاس به نظر برسد اما در زندگی عملی هیچ منفعتی نمی برد. اما خلاصه سازی یعنی اینکه سعی کنیم به زبان خودمان جان کلام چیزهایی که خوانده ایم، شنیده ایم، تجربه کرده ایم و دیده ایم را بنویسم و هر از چند گاهی مرور کنیم.
انبار کردن اطلاعات نامنظم یا نامرتبط یا ناتمام در ذهن یعنی اینکه ما ذهن خود را تبدیل کرده ایم به یک آشغال دونی و آن را با خود حمل می کنیم. همین باعث می شود که راجع به هر موضوعی حرف می زنیم ولی راجع به هیچ موضوعی حرف درست و حسابی نمی زنیم!
@strategym_academy
👍7❤2
💎مجله لیدوی | راهبری رشد، توسعه فردی و تحول واقعی
📰 لیدوی چیزی فراتر از یک مجله است؛ این یک مسیر آگاهانه برای رشد، تصمیمگیریهای مؤثر و دستیابی به بالاترین سطح عملکرد شخصی و حرفهای است.
محتوای این مجله، توسط کوچهای خبره طراحی و تدوین شده تا به شما ابزارهای عملی، بینش عمیق و راهکارهای علمی برای توسعه فردی و حرفهای ارائه دهد.
📌اینجا نقطهای است که یادگیری تبدیل به اقدام میشود و پیشرفت، دیگر یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت است. اگر به دنبال تغییری واقعی هستید، لیدوی را بخوانید و یا گوش دهید .
🎯مسیر زندگی ات رو رهبری کن🎯
@leadwayhubclub
@leadwayhubclub
@leadwayhubclub
📰 لیدوی چیزی فراتر از یک مجله است؛ این یک مسیر آگاهانه برای رشد، تصمیمگیریهای مؤثر و دستیابی به بالاترین سطح عملکرد شخصی و حرفهای است.
محتوای این مجله، توسط کوچهای خبره طراحی و تدوین شده تا به شما ابزارهای عملی، بینش عمیق و راهکارهای علمی برای توسعه فردی و حرفهای ارائه دهد.
📌اینجا نقطهای است که یادگیری تبدیل به اقدام میشود و پیشرفت، دیگر یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت است. اگر به دنبال تغییری واقعی هستید، لیدوی را بخوانید و یا گوش دهید .
🎯مسیر زندگی ات رو رهبری کن🎯
@leadwayhubclub
@leadwayhubclub
@leadwayhubclub
❤3
💢همه چیز نسبی است
👈استفان رابینز در کتاب خود به نام «53 اصل مدیریت انسانها» مینویسد:
👈یکی از معروفترین دروازهبانهای لیگ برتر آمریکا، علیرغم این که هنوز با تیمش قرارداد داشت و قرار بود تا آخر فصل 7 و نیم میلیون دلار دریافت کند، در مصاحبهای اعلام کرد: «برای بازی و همراهی با تیم انگیزۀ کافی ندارم!»
👈وقتی مدیران تیم در گفتگو با او گفتند: «با رقم 7 و نیم میلیون دلار میتوانی یک زندگی مرفه را برای خودت فراهم کنی». اما دروازهبان تیم گفت: «برای من دریافتیام در مقایسه با بقیۀ بازیکنان تیم مهم است، نه این که میتوانم با این رقم زندگی خوبی داشته باشم یا نه»
👈این مثال، یکی از صدها مثالی است که نشان میدهد در مدیریت همه چیز نسبی است. برای مثال، کارمندان به این که حقوقشان چقدر است، کار ندارد، بلکه به این موضوع نگاه میکنند که حقوقشان در مقایسه با بقیۀ کارمندان چقدر است
👈پس اگر میخواهیم کارمندانمان را به درستی مدیریت کنیم، باید اصل نسبیت را بپذیریم و تصور نکنیم که میتوانیم کارمندانمان را در خلأ مدیریت کنیم
👈به بیان دیگر، اگر تصور کنیم کارمندانمان در خلأ زندگی میکنند و خودشان را با بقیه مقایسه نمیکنند، هیچ وقت نمیتوانیم آنها را به درستی مدیریت کنیم
👈به همین دلیل است که بسیاری از شرکتها علیرغم پرداخت حقوق به نسبت خوب و مزایایی مثل بیمۀ درمان و بازنشستگی، با مشکل استعفای کارمندان و رفتن آنها به سمت کارهایی مثل رانندگی اوبر مواجهاند
👈دلیل این واقعیت آن است که کارمندان به وضعیت کنونی خودشان کار ندارند، بلکه خودشان را با یک رانندۀ اوبر مقایسه میکنند و وقتی متوجه درآمد و آزادی عمل بیشتر او میشوند، تصمیم میگیرند شغلشان را رها کنند و رانندۀ اوبر بشوند
✍مارکتینگ آز
@strategym_academy
👈استفان رابینز در کتاب خود به نام «53 اصل مدیریت انسانها» مینویسد:
👈یکی از معروفترین دروازهبانهای لیگ برتر آمریکا، علیرغم این که هنوز با تیمش قرارداد داشت و قرار بود تا آخر فصل 7 و نیم میلیون دلار دریافت کند، در مصاحبهای اعلام کرد: «برای بازی و همراهی با تیم انگیزۀ کافی ندارم!»
👈وقتی مدیران تیم در گفتگو با او گفتند: «با رقم 7 و نیم میلیون دلار میتوانی یک زندگی مرفه را برای خودت فراهم کنی». اما دروازهبان تیم گفت: «برای من دریافتیام در مقایسه با بقیۀ بازیکنان تیم مهم است، نه این که میتوانم با این رقم زندگی خوبی داشته باشم یا نه»
👈این مثال، یکی از صدها مثالی است که نشان میدهد در مدیریت همه چیز نسبی است. برای مثال، کارمندان به این که حقوقشان چقدر است، کار ندارد، بلکه به این موضوع نگاه میکنند که حقوقشان در مقایسه با بقیۀ کارمندان چقدر است
👈پس اگر میخواهیم کارمندانمان را به درستی مدیریت کنیم، باید اصل نسبیت را بپذیریم و تصور نکنیم که میتوانیم کارمندانمان را در خلأ مدیریت کنیم
👈به بیان دیگر، اگر تصور کنیم کارمندانمان در خلأ زندگی میکنند و خودشان را با بقیه مقایسه نمیکنند، هیچ وقت نمیتوانیم آنها را به درستی مدیریت کنیم
👈به همین دلیل است که بسیاری از شرکتها علیرغم پرداخت حقوق به نسبت خوب و مزایایی مثل بیمۀ درمان و بازنشستگی، با مشکل استعفای کارمندان و رفتن آنها به سمت کارهایی مثل رانندگی اوبر مواجهاند
👈دلیل این واقعیت آن است که کارمندان به وضعیت کنونی خودشان کار ندارند، بلکه خودشان را با یک رانندۀ اوبر مقایسه میکنند و وقتی متوجه درآمد و آزادی عمل بیشتر او میشوند، تصمیم میگیرند شغلشان را رها کنند و رانندۀ اوبر بشوند
✍مارکتینگ آز
@strategym_academy
👍10❤2👎1
💢 شاید سالهاست درگیر حل مسئلهها هستید، اما چند بار واقعاً فرصت داشتید "مسیر" را تغییر دهید؟
📍وقتش رسیده جایگاهتان را از اجرا به تصمیمسازی ارتقا دهید.
دوره MBA و DBA استراتژی بهار طراحی شده برای مدیرانی که میخواهند سازمان، بازار و آینده را از بالا ببینند، نه از داخل مسئلهها.
⭕️ لازمهاش چیه؟
داشتن چارچوب فکری استراتژیک، شناخت ابزار تحلیل رقبا و مهارت در انتخاب مسیرهای حیاتی.
👨🏫 مدرس: دکتر محمد خطیبی
🏛 محل برگزاری: مؤسسه آموزش عالی بهار
🎁 ظرفیت محدود + مشاوره تخصصی رایگان
💼 آموزش کاملاً کاربردی، نه فقط تئوری!
📲 همین حالا با ثبت نام در دوره MBA,DBA استراتژی موسسه بهار وارد دنیای تصمیمسازی حرفهای شو:
https://tonl.ir/XQfNX
🌐 www.bahar.ac.ir
📞 02188730184
🟢 @MBA_DBA_Bahar
📍وقتش رسیده جایگاهتان را از اجرا به تصمیمسازی ارتقا دهید.
دوره MBA و DBA استراتژی بهار طراحی شده برای مدیرانی که میخواهند سازمان، بازار و آینده را از بالا ببینند، نه از داخل مسئلهها.
⭕️ لازمهاش چیه؟
داشتن چارچوب فکری استراتژیک، شناخت ابزار تحلیل رقبا و مهارت در انتخاب مسیرهای حیاتی.
👨🏫 مدرس: دکتر محمد خطیبی
🏛 محل برگزاری: مؤسسه آموزش عالی بهار
🎁 ظرفیت محدود + مشاوره تخصصی رایگان
💼 آموزش کاملاً کاربردی، نه فقط تئوری!
📲 همین حالا با ثبت نام در دوره MBA,DBA استراتژی موسسه بهار وارد دنیای تصمیمسازی حرفهای شو:
https://tonl.ir/XQfNX
🌐 www.bahar.ac.ir
📞 02188730184
🟢 @MBA_DBA_Bahar
👍4
Forwarded from تعالی منابع انسانی
💢چرا افراد انگیزهشان را از دست میدهند؟
🔸در بسیاری از سازمانها هر مدیر با فرد یا افرادی که انگیزهشان را از دست دادهاند برخورد داشته است. گاهی اوقات ما ناراحتیشان را به عنوان یک اشکال در آرایش ذهنیشان میبینیم و به این دلیل ما فکر میکنیم که قاعدتا آنها باید این مشکل را حل کنند و از این وضعیت سریعتر بیرون بیایند.
اگر چه این طرز فکر برای رهبر یک سازمان آسان است. اما، این نوع تفکر کاملا غلط است و با این نگاه، دلیل اصلی اینکه چرا مردم شور و اشتیاق خود را نسبت به کاری که انجام میدهند از دست میدهند، نادیده گرفته یا هرگز راهی برای ایجاد انگیزه پیدا نمی کنند.
🔸بجای اینکه در معرض مشکل باشیم، این مهم است که درک کنیم ما بهعنوان یک انسان به حس انگیزه و معنیدار بودن کاری که انجام میدهیم نیاز داریم. این بخشی از بیولوژی ماست. در حقیقت، یک بخشی در مغز ما به نام Seeking System وجود دارد که برای یاد گرفتن مهارتهای جدید، انجام وظایف چالشبرانگیز اما معنیدار تولید امواج طبیعی میکند.
هنگامی که ما این خواستهها را دنبال میکنیم، مقداری دوپامین دریافت میکنیم که انتقالدهنده عصبی بین انگیزه و لذت است که باعث میشود ما بیشتر در این فعالیتها شرکت کنیم و زمانی که سیستم خلق انگیزه در مغز ما فعال است، ما بیشتر احساس با انگیزه بودن، هدفمند بودن و پرانرژی بودن میکنیم. در حقیقت میتوان گفت بیشتر احساس زنده بودن میکنیم.
🔸کاوش کردن، آزمایش کردن، یادگرفتن؛ این همان شیوه و سبکی است که ما باید زندگی و کار کنیم. مشکل این است که کارمندان بیشماری نمیتوانند در این فعالیتها شرکت کنند، زیرا رویکرد سازمانهای ما جلوگیری و ممانعت از انجام چنین کارهایی است. با وجود این مشکلات، رهبران میتوانند بدون تغییر اساسی در فرهنگ و ساختار سازمانی، سیستم برانگیختن انگیزش در ساختار عصبی مغز کارکنانشان را فعال کنند.
🔸سه مساله کوچک اما پراهمیت که سیستم خلق انگیزش کارکنان را برمیانگیزد وجود دارد: آنها را تشویق کنید تا نقاط قوت خود را ارائه دهند، فرصتی برای آزمایش، تحقیق و توسعه برای آنها فراهم کنید و به آنها کمک کنید تا اهداف کاری را جزئی از اهداف شخصی خود بدانند و برای تحقق آن تلاش کنند.
1️⃣ زمانی که از افراد خواسته میشود تا درباره بهترین رفتارهای خود فکر کنند، سیستم خلق انگیزش ایشان فعال میشود. زمانی که افراد نقاط قوت خود را شناسایی کرده و از قدرت منحصربهفرد خود استفاده میکنند، احساس بهتری دارند. رهبران میتوانند به کارکنان خود کمک کنند که بدون تغییر چارچوبهای شغلی خود دارای بهترین عملکردشان باشند.کارکنان انتظار دارند که برای مهارتها و جنبههای فکری منحصربه فردشان ارزش قائل شویم و هر چه بیشتر این کار را تقویت کنیم و نقش بزرگ آنها را در شرکت یادآوری کنیم، آنها عملکرد بهتری خواهند داشت.
2️⃣ راه دوم برای اینکه سیستم برانگیختن انگیزش در ساختار عصبی مغز افراد را فعال کنیم اینست که یک منطقه اطمینانبخش آزمایشی تجربی را بسازیم که شامل بازی و پیوند اجتماعی حمایتی است. اینکار نه تنها سیستم برانگیختن انگیزش را تحریک میکند، بلکه باعث میشود اضطراب و ترس از بین برود.
شرکتها وقتی کارکنان را تشویق میکنند تا روشهای جدید را بیاموزند و امتحان کنند و سپس بازخوردی را در مورد چگونگی پاسخ به ایدههایشان در محیط واقعی کسب کنند، چابکتر میشوند.
تحقیقات نشان میدهند ایجاد تغییر و نوآوری به عنوان یک فرصت برای یادگیری، بهتر از ایجاد آن به عنوان یک وضعیت عملکردی است که موجب میشود افراد اضطراب داشته باشند، ریسک پذیری کم شود و تمایل کمتری برای رفع مشکلات از خود نشان دهند.
3️⃣ هدفمند بودن حتی شامل زمانیکه رابطه علت و معلولی بین ورودیها و پیشرفت تیممان را میبینیم، هم میشود. ما حس هدفمند بودن را زمانی که بهصورت مستقیم به دیگران کمک میکنیم و به تیم خود اجازه پیشرفت و موفقیت را میدهیم نیز حس میکنیم. توجه داشته باشید که جایگزینی و تزریق حس هدفمند بودن در فکر کسی به یکباره اثرگذار و نتیجه بخش نخواهد بود. هدف زمانی بهترین عملکرد را دارد که کارکنان مجبور باشند بهطور مستقیم با افرادی که با کارشان سروکار دارند روبهرو شوند. برای مثال کارکنان در مایکروسافت به اینکه در بیرون از محل کار زمانهایی را با مشتریان بگذرانند، مشکلات آنها و مسائل با اولویتتر ایشان را متوجه شوند، تشویق میشوند.
تمام چیزی که باید مورد ملاحظه قرار بگیرد القا کردن بیان شخصیت و احساسات خود، کاوش و هدفگذاری شخصی است تا تمام کارهایی که میخواهیم را انجام دهیم.
✍منبع:
HBR
@hrm_academy
🔸در بسیاری از سازمانها هر مدیر با فرد یا افرادی که انگیزهشان را از دست دادهاند برخورد داشته است. گاهی اوقات ما ناراحتیشان را به عنوان یک اشکال در آرایش ذهنیشان میبینیم و به این دلیل ما فکر میکنیم که قاعدتا آنها باید این مشکل را حل کنند و از این وضعیت سریعتر بیرون بیایند.
اگر چه این طرز فکر برای رهبر یک سازمان آسان است. اما، این نوع تفکر کاملا غلط است و با این نگاه، دلیل اصلی اینکه چرا مردم شور و اشتیاق خود را نسبت به کاری که انجام میدهند از دست میدهند، نادیده گرفته یا هرگز راهی برای ایجاد انگیزه پیدا نمی کنند.
🔸بجای اینکه در معرض مشکل باشیم، این مهم است که درک کنیم ما بهعنوان یک انسان به حس انگیزه و معنیدار بودن کاری که انجام میدهیم نیاز داریم. این بخشی از بیولوژی ماست. در حقیقت، یک بخشی در مغز ما به نام Seeking System وجود دارد که برای یاد گرفتن مهارتهای جدید، انجام وظایف چالشبرانگیز اما معنیدار تولید امواج طبیعی میکند.
هنگامی که ما این خواستهها را دنبال میکنیم، مقداری دوپامین دریافت میکنیم که انتقالدهنده عصبی بین انگیزه و لذت است که باعث میشود ما بیشتر در این فعالیتها شرکت کنیم و زمانی که سیستم خلق انگیزه در مغز ما فعال است، ما بیشتر احساس با انگیزه بودن، هدفمند بودن و پرانرژی بودن میکنیم. در حقیقت میتوان گفت بیشتر احساس زنده بودن میکنیم.
🔸کاوش کردن، آزمایش کردن، یادگرفتن؛ این همان شیوه و سبکی است که ما باید زندگی و کار کنیم. مشکل این است که کارمندان بیشماری نمیتوانند در این فعالیتها شرکت کنند، زیرا رویکرد سازمانهای ما جلوگیری و ممانعت از انجام چنین کارهایی است. با وجود این مشکلات، رهبران میتوانند بدون تغییر اساسی در فرهنگ و ساختار سازمانی، سیستم برانگیختن انگیزش در ساختار عصبی مغز کارکنانشان را فعال کنند.
🔸سه مساله کوچک اما پراهمیت که سیستم خلق انگیزش کارکنان را برمیانگیزد وجود دارد: آنها را تشویق کنید تا نقاط قوت خود را ارائه دهند، فرصتی برای آزمایش، تحقیق و توسعه برای آنها فراهم کنید و به آنها کمک کنید تا اهداف کاری را جزئی از اهداف شخصی خود بدانند و برای تحقق آن تلاش کنند.
1️⃣ زمانی که از افراد خواسته میشود تا درباره بهترین رفتارهای خود فکر کنند، سیستم خلق انگیزش ایشان فعال میشود. زمانی که افراد نقاط قوت خود را شناسایی کرده و از قدرت منحصربهفرد خود استفاده میکنند، احساس بهتری دارند. رهبران میتوانند به کارکنان خود کمک کنند که بدون تغییر چارچوبهای شغلی خود دارای بهترین عملکردشان باشند.کارکنان انتظار دارند که برای مهارتها و جنبههای فکری منحصربه فردشان ارزش قائل شویم و هر چه بیشتر این کار را تقویت کنیم و نقش بزرگ آنها را در شرکت یادآوری کنیم، آنها عملکرد بهتری خواهند داشت.
2️⃣ راه دوم برای اینکه سیستم برانگیختن انگیزش در ساختار عصبی مغز افراد را فعال کنیم اینست که یک منطقه اطمینانبخش آزمایشی تجربی را بسازیم که شامل بازی و پیوند اجتماعی حمایتی است. اینکار نه تنها سیستم برانگیختن انگیزش را تحریک میکند، بلکه باعث میشود اضطراب و ترس از بین برود.
شرکتها وقتی کارکنان را تشویق میکنند تا روشهای جدید را بیاموزند و امتحان کنند و سپس بازخوردی را در مورد چگونگی پاسخ به ایدههایشان در محیط واقعی کسب کنند، چابکتر میشوند.
تحقیقات نشان میدهند ایجاد تغییر و نوآوری به عنوان یک فرصت برای یادگیری، بهتر از ایجاد آن به عنوان یک وضعیت عملکردی است که موجب میشود افراد اضطراب داشته باشند، ریسک پذیری کم شود و تمایل کمتری برای رفع مشکلات از خود نشان دهند.
3️⃣ هدفمند بودن حتی شامل زمانیکه رابطه علت و معلولی بین ورودیها و پیشرفت تیممان را میبینیم، هم میشود. ما حس هدفمند بودن را زمانی که بهصورت مستقیم به دیگران کمک میکنیم و به تیم خود اجازه پیشرفت و موفقیت را میدهیم نیز حس میکنیم. توجه داشته باشید که جایگزینی و تزریق حس هدفمند بودن در فکر کسی به یکباره اثرگذار و نتیجه بخش نخواهد بود. هدف زمانی بهترین عملکرد را دارد که کارکنان مجبور باشند بهطور مستقیم با افرادی که با کارشان سروکار دارند روبهرو شوند. برای مثال کارکنان در مایکروسافت به اینکه در بیرون از محل کار زمانهایی را با مشتریان بگذرانند، مشکلات آنها و مسائل با اولویتتر ایشان را متوجه شوند، تشویق میشوند.
تمام چیزی که باید مورد ملاحظه قرار بگیرد القا کردن بیان شخصیت و احساسات خود، کاوش و هدفگذاری شخصی است تا تمام کارهایی که میخواهیم را انجام دهیم.
✍منبع:
HBR
@hrm_academy
❤7👍1
Forwarded from Hooshex
هوش مصنوعی دیگه فقط توی مقالهها نیست — امروز تو دل کمپینهای بازاریابی، ابزارهای تولید محتوا و تصمیمهای استراتژیک شرکتهاست.
توی این وبینار رایگان قراره با هم از فاصلهی دانش دانشگاهی تا واقعیت بازار کار بگیم، ابزارهایی رو بررسی کنیم که واقعاً توی شرکتها استفاده میشن، و نگاهی کاربردی بندازیم به مسیرهای شغلیای که هوش مصنوعی در مارکتینگ ساخته.
• شکاف آکادمی و بازار
• ابزارهای واقعی مارکتینگ
• مسیرهای شغلی نوظهور
• مهارتهای لازم برای آینده
• تجربههای زیسته، واقعی و صادقانه
• پرسش و پاسخ آزاد و کاربردی
🧠 مناسب برای:
علاقهمندان به AI، بازاریابی، دانشجویان، مارکترها و همهی کسانی که به یادگیری واقعی علاقه دارن.
رزرو رایگان و اطلاعات بیشتر:
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤2
🌲 همراهان گرامی 🌲
👈در لیست ذیل چند کانال ارزشمند خدمت شما تقدیم می شود.
🔸شاید رمز توسعه فردی و موفقیت شغلی شما در یکی از نکاتی باشد که در این کانال ها ارائه شده است.
👇👇👇👇👇👇👇👇
📲 هوش مصنوعی در کسب وکار
@management_ai
💸 آکادمی اقتصاد ایران
@monetary_academy
💢مدیریت رفتار سازمانی
@organizationalbehavior
✅مهارت های مدیریت
@management_skill
🈵 برنامه ریزی و مدیریت زمان
@planing_tm
⭕️تکنیک های مدیریت
@management_technique
❌مدیریت به زبان ساده
@management_simple
🈷 مهارت های زندگی
@life_skills2022
🆗 موفقیت و توسعه فردی
@success_pd
💲 هوش مالی
@fqskill
✝ تفکر استراتژیک
@strategym_academy
🉑 تعالی منابع انسانی
@hrm_academy
📠 مدرسه کسب وکار
@business_school2022
💄ترفند بازاریابی
@tarfandbazaryabi
🏦 آکادمی استارتاپ و کارآفرینی
@startups_academy
🎯 تغییر و تحول سازمانی
@transformation_m
🆗 مدیریت کسب وکار MBA &DBA
@mba_event
👈در لیست ذیل چند کانال ارزشمند خدمت شما تقدیم می شود.
🔸شاید رمز توسعه فردی و موفقیت شغلی شما در یکی از نکاتی باشد که در این کانال ها ارائه شده است.
👇👇👇👇👇👇👇👇
📲 هوش مصنوعی در کسب وکار
@management_ai
💸 آکادمی اقتصاد ایران
@monetary_academy
💢مدیریت رفتار سازمانی
@organizationalbehavior
✅مهارت های مدیریت
@management_skill
🈵 برنامه ریزی و مدیریت زمان
@planing_tm
⭕️تکنیک های مدیریت
@management_technique
❌مدیریت به زبان ساده
@management_simple
🈷 مهارت های زندگی
@life_skills2022
🆗 موفقیت و توسعه فردی
@success_pd
💲 هوش مالی
@fqskill
✝ تفکر استراتژیک
@strategym_academy
🉑 تعالی منابع انسانی
@hrm_academy
📠 مدرسه کسب وکار
@business_school2022
💄ترفند بازاریابی
@tarfandbazaryabi
🏦 آکادمی استارتاپ و کارآفرینی
@startups_academy
🎯 تغییر و تحول سازمانی
@transformation_m
🆗 مدیریت کسب وکار MBA &DBA
@mba_event
💢به روح بلند هیتلر صلوات!
✍مجتبی لشکربلوکی
فرانچسکا آلبانیزه گزارشگر ویژه سازمان ملل می گوید: «نسل ما آموخته بود که نازیسم (هیتلر) بزرگترین شرّ است؛ و واقعاً هم بود. اما امروز، کشوری که میلیونها نفر را از گرسنگی میمیراند و کودکان را برای سرگرمی هدف گلوله قرار میدهد، و در عین حال، تحت حمایت دموکراسیها و دیکتاتورها قرار دارد، به نماد تازهای از بیرحمی بدل شده است.»
در برابر چشمان ما ۱۷ هزار کودک را کشته و ۳۳ هزار کودک دیگر را زخمی کرده اند و عملا چنان رفتار کرده اند که هیتلر را سفیدشویی کرده اند! بعد از صلوات بر روح بلند هیلتر :) باید فاتحه ای هم برای انسانیت برخی خواند! سازمانهای حقوق بشری، وضعیت غزه را یک فاجعه انسانی (Humanitarian catastrophe) تمامعیار و نمونه بارز نقض حقوق بینالملل توصیف میکنند. اما به نظرم فاجعه دیگری نیز در جریان است و آن فاجعه اخلاقی (Moral catastrophe). سکوت، بی تفاوتی و انفعال بخش بزرگی از دولتها و سیاستمداران جهان یک فاجعه تمام عیار اخلاقی است. البته برخی سیاست مداران بعد از ماه ها تازه اکنون یادشان افتاده که واکنش نشان دهند!
هانا آرنت یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین متفکران سیاسی قرن بیستم کتابی دارد به نام ابتذال شر که گزارشی است فلسفی و تحلیلی از محاکمه سرهنگ آدولف آیشمن.
آدولف آیشمن که بود؟ مسئول بخش امور یهودیان در اداره اصلی امنیت رایش که طراح و هماهنگکننده حملونقل یهودیان به اردوگاههای مرگ مانند آشویتس، تربلینکا و دیگر مراکز کشتار بود. او شبکهای اداری و حملونقلی ایجاد کرد تا یهودیان را از سراسر اروپا به مکانهای نابودی منتقل کند.
کتاب او آموزه های بلندی دارد اما یکی از آن آموزه ها چنین است: انسان می تواند منطقی، خانواده دار و باهوش باشد اما در دام فقدان تأمل اخلاقی بیافتد. او می گوید: ناتوانی در تامل اخلاقی، سرچشمه اصلی ارتکاب شر است. ابتذال شر یعنی اینکه شر لزوماً از بدذاتی نمیآید، بلکه از ناتوانی در داوری و مسوولیت پذیری اخلاقی نشأت میگیرد. آیشمن کلید داوری مستقل اخلاقی را خاموش کرده بود!
او می گوید یکی از خطرناکترین چیزها، آموزش شهروندان برای اطاعت مطلق و کنار گذاشتن داوری اخلاقی است و معتقد است حتی در نظامهای جمعی، افراد باید مسئولیت فردی اخلاقی اعمال و رفتار خود را بپذیرند؛ چه آن کار شما سکوت باشد چه اقدام، چه فرمان برداری باشد و چه اعتراض؟ جای هانا آرنت این روزها خالی است که ببییند هیتلر و آیشمن ها دوباره جان گرفته اند!
☑️⭕️چه می توان کرد؟
خب ممکن است بپرسید این برای من و شما چه معنی دارد؟ ما که نه سیاست مداریم و نه دولتمرد! به ما چه؟ ما که در موقعیت آیشمن نیستیم. ما چه می توانیم بکنیم؟
چکاپ درونی: انسان امروز باید از شرم بمیرد که زنده ایم، نفس می کشیم و زندگی عادی می کنیم و پیش روی ما چنین فجایعی رخ می دهد. به شخصه خودم بابت فقر، گرفتاری و پریشانی مردم کشورم، پیش وجدان خودم شرمنده بودم و هستم. اکنون شرمندگی غزه نیز بر آن افزوده شده که چرا هیچ کاری نمی کنم. به عمیق ترین لایه های درون خود مراجعه کنیم اگر این رخدادها برای ما عادی شده، اگر احساس بی تفاوتی می کنیم، اگر از صمیم قلب (همانگونه که برای خود دعا می کنیم) دست به دعا برنمی داریم؛ باید به انسان بودن خودم شک کنيم! (که گاهی خود من شک کرده ام در زنده بودن انسانیت در وجود خودم) و تا تمام انسانیت در ما نمرده وتا اندکی نشانه های حیاتی آن زنده است باید آن را با تنفس مصنوعی، احیا کرد.
مبارزه با فراموشی اجتماعی: با استفاده از گزارش های معتبر سازمانهای حقوق بشری، خبرنگاران مستقل و...، محتوای مستند درباره وضعیت انسانی در غزه را بازنشر دهیم و نگذاریم لابه لای اخبار دیگر این موضوع فراموش شود. هر کاری کنیم جز سکوت.
حمایت از خبرنگاران مستقل و سازمانهای حقوق بشری: خبرنگاران و گزارشگران مستقل تحت فشارند. دست کم با لایک و فالو یا هرگونه کمک مالی یا معنوی می توانیم دلگرمی و پشت گرمی برای آنان باشیم.
فشار مدنی از طریق نامهنگاری: میتوانیم در کارزارهای جهانی شرکت کنیم یا نامه به نهادهای بینالمللی مثل صلیب سرخ و سازمان ملل بفرستیم.
تحریم توسط مصرف کننده: عدم خرید از شرکتهایی که بهطور مستقیم و غیرمستقیم در این فاجعه نقش دارند (در صورت امکان البته).
پرورش داوری اخلاقی به ویژه در نسل بعدی: اگر بخش از جامعه جهانی و بخشی از سیاست مداران امروزه سکوت کرده اند به خاطر آن است که چراغ وجدان اخلاقی و داوری مستقل اخلاقی در وجودشان خاموش شده. دست کم سعی کنیم نسل بعدی ما از ما با اخلاق تر، آگاه تر و انسان تر باشند. پرورش اخلاقیات را برای نسل بعدی از آموزش هوش مصنوعی و ریاضیات و زیست و فیزیکی و شیمی جدی تر بگیریم!
@strategym_academy
✍مجتبی لشکربلوکی
فرانچسکا آلبانیزه گزارشگر ویژه سازمان ملل می گوید: «نسل ما آموخته بود که نازیسم (هیتلر) بزرگترین شرّ است؛ و واقعاً هم بود. اما امروز، کشوری که میلیونها نفر را از گرسنگی میمیراند و کودکان را برای سرگرمی هدف گلوله قرار میدهد، و در عین حال، تحت حمایت دموکراسیها و دیکتاتورها قرار دارد، به نماد تازهای از بیرحمی بدل شده است.»
در برابر چشمان ما ۱۷ هزار کودک را کشته و ۳۳ هزار کودک دیگر را زخمی کرده اند و عملا چنان رفتار کرده اند که هیتلر را سفیدشویی کرده اند! بعد از صلوات بر روح بلند هیلتر :) باید فاتحه ای هم برای انسانیت برخی خواند! سازمانهای حقوق بشری، وضعیت غزه را یک فاجعه انسانی (Humanitarian catastrophe) تمامعیار و نمونه بارز نقض حقوق بینالملل توصیف میکنند. اما به نظرم فاجعه دیگری نیز در جریان است و آن فاجعه اخلاقی (Moral catastrophe). سکوت، بی تفاوتی و انفعال بخش بزرگی از دولتها و سیاستمداران جهان یک فاجعه تمام عیار اخلاقی است. البته برخی سیاست مداران بعد از ماه ها تازه اکنون یادشان افتاده که واکنش نشان دهند!
هانا آرنت یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین متفکران سیاسی قرن بیستم کتابی دارد به نام ابتذال شر که گزارشی است فلسفی و تحلیلی از محاکمه سرهنگ آدولف آیشمن.
آدولف آیشمن که بود؟ مسئول بخش امور یهودیان در اداره اصلی امنیت رایش که طراح و هماهنگکننده حملونقل یهودیان به اردوگاههای مرگ مانند آشویتس، تربلینکا و دیگر مراکز کشتار بود. او شبکهای اداری و حملونقلی ایجاد کرد تا یهودیان را از سراسر اروپا به مکانهای نابودی منتقل کند.
کتاب او آموزه های بلندی دارد اما یکی از آن آموزه ها چنین است: انسان می تواند منطقی، خانواده دار و باهوش باشد اما در دام فقدان تأمل اخلاقی بیافتد. او می گوید: ناتوانی در تامل اخلاقی، سرچشمه اصلی ارتکاب شر است. ابتذال شر یعنی اینکه شر لزوماً از بدذاتی نمیآید، بلکه از ناتوانی در داوری و مسوولیت پذیری اخلاقی نشأت میگیرد. آیشمن کلید داوری مستقل اخلاقی را خاموش کرده بود!
او می گوید یکی از خطرناکترین چیزها، آموزش شهروندان برای اطاعت مطلق و کنار گذاشتن داوری اخلاقی است و معتقد است حتی در نظامهای جمعی، افراد باید مسئولیت فردی اخلاقی اعمال و رفتار خود را بپذیرند؛ چه آن کار شما سکوت باشد چه اقدام، چه فرمان برداری باشد و چه اعتراض؟ جای هانا آرنت این روزها خالی است که ببییند هیتلر و آیشمن ها دوباره جان گرفته اند!
☑️⭕️چه می توان کرد؟
خب ممکن است بپرسید این برای من و شما چه معنی دارد؟ ما که نه سیاست مداریم و نه دولتمرد! به ما چه؟ ما که در موقعیت آیشمن نیستیم. ما چه می توانیم بکنیم؟
چکاپ درونی: انسان امروز باید از شرم بمیرد که زنده ایم، نفس می کشیم و زندگی عادی می کنیم و پیش روی ما چنین فجایعی رخ می دهد. به شخصه خودم بابت فقر، گرفتاری و پریشانی مردم کشورم، پیش وجدان خودم شرمنده بودم و هستم. اکنون شرمندگی غزه نیز بر آن افزوده شده که چرا هیچ کاری نمی کنم. به عمیق ترین لایه های درون خود مراجعه کنیم اگر این رخدادها برای ما عادی شده، اگر احساس بی تفاوتی می کنیم، اگر از صمیم قلب (همانگونه که برای خود دعا می کنیم) دست به دعا برنمی داریم؛ باید به انسان بودن خودم شک کنيم! (که گاهی خود من شک کرده ام در زنده بودن انسانیت در وجود خودم) و تا تمام انسانیت در ما نمرده وتا اندکی نشانه های حیاتی آن زنده است باید آن را با تنفس مصنوعی، احیا کرد.
مبارزه با فراموشی اجتماعی: با استفاده از گزارش های معتبر سازمانهای حقوق بشری، خبرنگاران مستقل و...، محتوای مستند درباره وضعیت انسانی در غزه را بازنشر دهیم و نگذاریم لابه لای اخبار دیگر این موضوع فراموش شود. هر کاری کنیم جز سکوت.
حمایت از خبرنگاران مستقل و سازمانهای حقوق بشری: خبرنگاران و گزارشگران مستقل تحت فشارند. دست کم با لایک و فالو یا هرگونه کمک مالی یا معنوی می توانیم دلگرمی و پشت گرمی برای آنان باشیم.
فشار مدنی از طریق نامهنگاری: میتوانیم در کارزارهای جهانی شرکت کنیم یا نامه به نهادهای بینالمللی مثل صلیب سرخ و سازمان ملل بفرستیم.
تحریم توسط مصرف کننده: عدم خرید از شرکتهایی که بهطور مستقیم و غیرمستقیم در این فاجعه نقش دارند (در صورت امکان البته).
پرورش داوری اخلاقی به ویژه در نسل بعدی: اگر بخش از جامعه جهانی و بخشی از سیاست مداران امروزه سکوت کرده اند به خاطر آن است که چراغ وجدان اخلاقی و داوری مستقل اخلاقی در وجودشان خاموش شده. دست کم سعی کنیم نسل بعدی ما از ما با اخلاق تر، آگاه تر و انسان تر باشند. پرورش اخلاقیات را برای نسل بعدی از آموزش هوش مصنوعی و ریاضیات و زیست و فیزیکی و شیمی جدی تر بگیریم!
@strategym_academy
❤13👍2👎2
⁉️چرا وقتی پای تصمیمهای کلیدی وسطه، بعضی مدیرها همیشه یه قدم جلوترن؟
بخاطر تسلط روی مدل ذهنی است
⭕️دوره «مدلهای ذهنی مدیران موفق»، اولین گام شما در دوره DBA موسسه بهار است که شما رو با مفاهیم و تکنیکهایی آشنا میکنه تا مدل ذهنیتون رو تغییر بدید و تصمیمات بهتری بگیرید.
✔️ واگر میخواهید در مسیر رشد رهبری خودتون گامهای اساسی بردارید، این دوره موسسه بهار برای شماست.
💢 با ارائه دکتر رحیم فرضی پور
جهت دریافت مشاوره تخصصی رایگان و ثبت نام در دوره ، روی لینک زیر کلیک کنید👇
https://tonl.ir/OPLlg
🌐 www.bahar.ac.ir
📞 02188730184
🟢 @MBA_DBA_Bahar
بخاطر تسلط روی مدل ذهنی است
⭕️دوره «مدلهای ذهنی مدیران موفق»، اولین گام شما در دوره DBA موسسه بهار است که شما رو با مفاهیم و تکنیکهایی آشنا میکنه تا مدل ذهنیتون رو تغییر بدید و تصمیمات بهتری بگیرید.
✔️ واگر میخواهید در مسیر رشد رهبری خودتون گامهای اساسی بردارید، این دوره موسسه بهار برای شماست.
💢 با ارائه دکتر رحیم فرضی پور
جهت دریافت مشاوره تخصصی رایگان و ثبت نام در دوره ، روی لینک زیر کلیک کنید👇
https://tonl.ir/OPLlg
🌐 www.bahar.ac.ir
📞 02188730184
🟢 @MBA_DBA_Bahar