شهرونگ
1.09K subscribers
4.86K photos
95 videos
690 files
787 links
کانال صفحه روزانه طنز و کارتون روزنامه شهروند
با شهرونگ @tanzshahrvang در ارتباط باشید و سوالات و نظرات خود را راجع به موضوعات روز و مطالب به ما منعکس کنید. پیغام بیجا مانع کسب است!
Download Telegram
🔺ادامه از پست قبل🔺

خب دوستان ما توسط تیم حفاظت آقای ترکیبی از سالن به بیرون هدایت شدیم ولی اشکالی نداره. من سعی می‌کنم از همینجا برای شما مصاحبه‌ای رو آماده کنم. بله دوستی رو می‌بینم که لباس متفاوتی به تن داره. روی پیراهنش چند جای سوختگی به چشم می‌آد که احتمالا از آخرین مدهای روز دنیاست ... بله مدل موهاشون هم خیلی جذابه. اگه کسی ندونه که ایشون از بازیگران خوب کشورمون هستند؛ فکر می‌کنه که چند ماهی است که به حمام نرفته‌اند. اجازه بدید برم و مصاحبه‌ای با ایشون بگیرم.

سلام دوست عزیز. شما هم برای اکران خصوصی اومدید
شلام. بله ما همیشه اکران خشوشی داریم. چند بار اکران عمومی کردیم که پلیش جمع‌مون کرد.
ای بابا. شاید فیلم‌تون موردی داشته.
نه بابا چه موردی؟ من خودم همیشه از همون فیلم اکران می‌کردم خیلی هم فیلمش بالاشت.
خب پس چرا تو سالن نیستید؟ اینجا چیکار می‌کنید؟
ما تو شالن کار نمی‌کنیم. همین پشت این شمشادها اکران می‌کنیم. دوشت داری بیا. جمع بی‌ریاشت.
جدی می‌تونم بیام؟ خیلی ممنونم از لطفتون.
دوستان همون طور که شنیدید این دوست هنرمندمون من رو به اکران خصوصی فیلمش که پشت شمشادها اکران می‌شه دعوت کرده. من واقعا خوشحالم و هیچ‌وقت فکرش رو نمی‌کردم که یه روز به همچین مراسمی دعوت بشم.
همین‌جا با شما خداحافظی می‌کنم. تا اکرانی دیگر بدرود.

🔸 صفحه #شهرونگ ● دوشنبه 29 مهر 1398

👉 @shahrvang
🔸 سد شکن! ● #علیرضا_ذاکری ● صفحه #شهرونگ ● دوشنبه 29 مهر 1398

👉 @shahrvang
🔸 زمان گمشده ● صفحه #شهرونگ ● دوشنبه 29 مهر 1398

👉 @shahrvang
1398-07-29.pdf
3.7 MB
🔸 پی دی اف با کیفیت صفحه #شهرونگ ● دوشنبه 29 مهر 1398

👉 @shahrvang
🔸یک کارتن‌خواب: با مسببین لباس پاره هم برخورد کنید! ● تیتر صفحه #شهرونگ ● سه شنبه 30 مهر 1398

👉 @shahrvang
🔸 حذف یارانه ● #نعیم_تدین ● صفحه #شهرونگ ● سه شنبه 30 مهر 1398

👉 @shahrvang
ممنوعیت بازی پانتومیم در خانه

#شهرام_شهیدی

1. پنجشنبه شب برای تولد پسرخاله‎ام خانه‎اش جمع شده بودیم . بعد از شام شوهرخاله‎ام گفت بچه‎ها بیایید پانتومیم بازی کنیم. فقط یک کلمه ای باشد و بالاغیرتا تقلب هم نکنید. دو گروه شدیم و گروه اول کلمه سرسپرده را دَم گوش نماینده گروه دوم گفت و او روبروی تیمش ایستاد. اول سرش را نشان تیم خودش داد. تا یکی فریاد زد «کله؟» آیفون زنگ زد. بازی قطع شد و یکی زمان را نگه داشت. شوهرخاله رفت پای آیفون و بعد از چند لحظه در را باز کرد و گفت : مامورا اومدن! وقتی مامورها که لباس متفاوتی هم داشتند وارد خانه شدند همه روی مبل ها نشسته بودیم. دخترخاله‎ام گفت: این جا همه با هم فامیل هستند. مامورها توجهی نکرده و ما را تماشا می کردند. پسر دایی‎ام گفت: این چیپس و ماست هم همین طور الکی این جا است. باز مامورها چیزی نگفتند. خاله‎ام گفت: نه کسی را قایم کردیم نه اختلاس کردیم . نه هیچی. الان دقیقا مشکل چیه؟ رییس مامورها گفت: به ما گزارش شده این جا کسانی نمایش بازی کرده و بقیه هم در نوبت اجرا بوده اند. کتمان نکنید. پسرخاله ام گفت: بله . پانتومیم بازی می کردیم. مامور گفت: با چه مجوزی؟ همه پرسیدیم: مگر پانتومیم هم مجوز می خواهد؟ مامور گفت: « طبق دستورالعمل تازه ی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، فعالیت در تئاتر مشمول دریافت مجوز شده و به جز فارغ التحصیلان تئاتر و اشخاصی که تاییدیه اساتید تئاتر را داشته باشند، هیچ هنرمند تجربی‎ای حق ندارد فعالیت تئاتر مستقل داشته باشد.» پانتومیم هم بخشی از تئاتر هست یا نه؟ بله. هست. پس حالا اگر مجوز ندارید همه بازداشت هستید!

2. نکته جالب این‎جا است که شما در این کشور بدون تحصیل در رشته مرتبط و یا اخذ تاییدیه از فعالان حوزه سیاست می‎توانید وارد این عالم شوید و حتی در مورد سیاست های کلان کشور تصمیم گیری کنید اما حق ندارید بدون اخذ تاییدیه برای بچه تان اجرای مستقل تئاتر داشته باشید.

3. جناب مدیرآقایی به اسم وودی آلن آمده درخواست داده یک نمایش در تئاتر شهر روی صحنه ببرد. چی؟ بیخود کرده؟ چرا؟ مجوز تئاتر ندارد؟ در رشته مرتبط درس نخوانده؟

4. یکی از بچه ها وسط چهارراه داشت ادای یکی از سیاستمداران را در می آورد . پلیس او را گرفت. گفتیم جناب سروان شما ببخشیدش. تکرار نمی کنه. اما خود آن شخص این اجرا را دیده و خندیده‎ها. ناراحت نشده. اصلا هم کار سیاسی نیست. این رفیق ما و آن شخصیت هردو وابسته به یک جریان سیاسی هستند. افسر پلیس گفت: ما خودمان را وارد مسائل سیاسی نمی کنیم. رفیق شما به خاطر اجرای بدون مجوز تئاتر مستقل خیابانی بازداشت می‎شود.

🔸 صفحه #شهرونگ ● سه شنبه 30 مهر 1398

👉 @shahrvang
🔸یک گوساله: قشنگ قلنجم رو بشکون، کیلویی یه تومن پولمه! ● تیتر صفحه #شهرونگ ● سه شنبه 30 مهر 1398

👉 @shahrvang
صندلی‌فروشی در دانشگاه

#امیرمسعود_فلاح

متاسفانه دیدگاه درآمدزایی بر دانشگاهها سیطره یافته و جایگاه این نهاد مهم را در سطح جامعه به شدت تنزل داده است. حتما شما هم شنیده‌اید برداشته‌اند صندلی‌های برخی دانشگاهها را فروخته‌اند. آن‌هم صندلی‌های سالمی که دانشجویان رشته‌های تاپ علوم پزشکی رویشان می‌نشستند. ظاهرا در عوض هم چیزی نخریده‌اند و جایگزین نکرده‌اند که صداهایی به اعتراض بلند شده و حتی در مجلس هم اعتراض شده که این چه وضعش است، پزشک فردای ما دارد روی زمین به حالت چهارزانو می‌نشیند درس می‌خواند. باز خدا آن نماینده‌ها را خیر دهد وگرنه بعید نبود فرداروزی میز تشریح جسد را هم بفروشند و هرجای جنازه روی دست و پا و توی بغل یکی از دانشجوها قرار می‌گرفت. یا حتی هنوز هم بعید نیست ماکت بدن انسان را بردارند بفروشند و ما بمانیم و دانشجویانی که برای درس آناتومی چاره‌ای جز استفاده از بدن خود به‌جای ماکت ندارند. آن‌وقت چه کسی پاسخگو خواهد بود؟

🔸 صفحه #شهرونگ ● سه شنبه 30 مهر 1398

👉 @shahrvang
🔸حراج ● #سرگئی_تونین ● صفحه #شهرونگ ● سه شنبه 30 مهر 1398

👉 @shahrvang
#کارگاه_طنزنویسی_شهرونگ

با حضور افتخاری عزیز!

#زهرا_جمالی

هیچ وقت آن اتفاق را فراموش نمی‌کنم. هنوز هم صدای زنگ تلفن تو گوشم است. گوشی را که برداشتم زن‌عموبدری بعد از احوال‌پرسی‌ها و تعارفات همیشگی؛ چون مادرم منزل نبود با من صحبت کرد و دعوتمان کرد به مراسم شیرینی‌خوری پسرش در شب جمعه. آخر سر هم اضافه کرد که چون محرم نزدیک است قرار است خطبه عقد هم همان شب خوانده شود.
بالاخره شب جمعه رسید. همه دسته به دسته و نظم و ترتیب با لباسهای مجلسیمان که سنگینی هر کدامشان کمتر از سنگینی زره های جنگی نبود آماده ی رفتن بودیم که آیفون به صدا درآمد. مادربزرگمان که عزیز صدا می زنیم به همراه دایی و زندایی و دخترهای کوچکشان پریسا و نازنین پشت در بودند. با همراهی دایی اینا به عنوان مهمان لژینور عازم مجلس شدیم. در آنجا بود که ناگهان یاد حرف زن عمو در مورد میکس مجلس شیرینی خوران با عقد افتادم.
در همین حین متوجه شدم مادرم با حالت حرص و فریادهای نیمه خفه پشت تلفن برای پدرم خط و نشان می‌کشد. بله پدرم هم فهمیده بود که گویا مجلس چیزی فراتر از یک شیرینی خوران ساده است و برای گرفتن پول شاباش در قسمت مردانه با مادرم تماس گرفته بود. قضیه را با عزیز و زندایی در میان گذاشتیم. در این لحظه زندائی چشمکی به مادر زد و به سمت آَشپزخانه رفت. لحظاتی بعد یکمرتبه زن عمو بدری از آشپزخانه خطاب به همه گفت: چرا ساکت اید؟ دور از جان مگر ختم است؟
با بلند شدن صدای موزیک زندائی پری و نازی را انداخت وسط. لحظاتی بعد هم عزیز با یک حرکت دقیق و حساب شده با درآوردن اسکناسهای دوهزاری کهنه اش از داخل کیف و شاباش دادن به پری و نازی و زندایی، شروع به نقطه زنی مواضع فامیل زن عمو اینها را کرد.
از آن طرف مادر زن عمو بدری هم که بدجور فشنگ های اسکناس کهنه های عزیز به مواضعش برخورد کرده بود با سه تا پنج هزارتومانی نو وسط مجلس آمد. به دنبالش خود زن عمو هم با سه تا ده هزارتومانی که خوب در هوا چرخاندشان و پس از ثبت این لحظه ی شکوهمند توسط دوربین آنها را به دست بچه داد.
در همین گیرو دار عزیز با دیدن من و خواهرم که ساکت گوشه ی مجلس نشسته بودیم به سمتمان آمد و با نهیب زدن ما را وسط مجلس انداخت.
فامیل های زن عمو با دیدن شور و حال و انرژی عجیب ما که نمی دانم با آن وضعیت گرسنگی و شکم های خالیمان از کجا می آمد حسابی جوگیر شده و سالن را به غوغاکده ای تبدیل کرده بودند.
بعد از دقایقی زندائی پولها را شمرد. تا حل شدن مشکلمان ده هزار تومن فاصله داشتیم. یک مرتبه عزیز از جایش بلند شد و با حالت کِل کِشان وسط جمعیت رفت! روحیه تیمی بدجور در ما اوج گرفته بود. چند دقیقه ای نگذشت که دیدیم عزیز با دست پر بیرون آمد. همهمه ای در مجلس پیچید. عروس و داماد جلوی در بودند. گوشی ام را درآوردم تا از لحظه ی ورودشان فیلم بگیرم. پیامکی برایم آمده بود. تور ارزان و لحظه ی آخری رفت و برگشت به آنتالیا. فقط دویست هزار تومن! چقدر ارزان! به اندازه ی یک مجلس گرم کردن یک خانواده ی پنج نفری وسط یک مجلس شیرینی خوران با همراهی مهمان های لژیونر و البته حضور افتخاری عزیز!

🔸 صفحه #شهرونگ ● سه شنبه 30 مهر 1398

👉 @shahrvang
مُصَیِب یا آساموریآ؟!

#شهاب_نبوی

همیشه سر اسم بچه با همسرم اختلاف داشتیم. اصرار زیادی داشت که اسم بچه با «آ» شروع بشه، بره یه ویراژی بین سایر حروف الفبا بده و دوتا لایی هم بکشه؛ دوباره برگرده و با همون «آ» تموم بشه. یه ترکیب‌های مزخرفی‌ام همیشه پیدا می‌کرد و شب و نصفه شب و توی حالت‌های مختلف یهو مثلا می‌گفت: «آساموریآ چطوره به نظرت؟» معمولا به پشت می‌خوابیدم و یه ربعی قهقهه می‌زدم، بعد می‌پرسیدم: «خب این یعنی چی حالا؟!» اونم معمولا می‌گفت: «اسم یه سردار بوده که تنهایی می‌رفته به جنگ دشمن و پشت و روی دشمن رو بهم وصل می‌کرده.» اما من همیشه اعتقاد داشتم که اسم بچه توی آینده‌اش خیلی تاثیر داره. مثلا شما یه نفر رو پیدا کن که اسمش غلام یا مصیب باشه و کسی بتونه اذیتش کنه. اصلا همین‌که توی جمع ده نفره بگی می‌‌خوام برم با یه مصیب نامی دعوا کنم، همه نصیحتت می‌کنند که با جون خودت بازی نکن. حالا بیا و اسم بچه رو همون آساموریآ بذار؛ از همون کلاس اول ابتدایی پسی‌خور میشه. پس‌فردام که بزرگ شد، عرضه و وجود هیچ خلافی رو نداره. پس برای به فنا ندادن آینده بچه‌هاتون، نامی نیکو و از این‌جور چیزها براشون انتخاب کنید.‌‌..

🔸 صفحه #شهرونگ ● سه شنبه 30 مهر 1398

👉 @shahrvang
1398-07-30.pdf
2.3 MB
🔸 پی دی اف با کیفیت صفحه #شهرونگ ● سه شنبه 30 مهر 1398

👉 @shahrvang
🔸مسافران شمال: کویر هم بشه، ما دست از شمال رفتن بر نمی داریم! ● تیتر صفحه #شهرونگ ● چهارشنبه 1 آبان 1398

👉 @shahrvang
🔸یارانه پنهان ● #محمدرضا_ثقفی ● صفحه #شهرونگ ● چهارشنبه 1 آبان 1398

👉 @shahrvang
در خوابِ برنامه‎ریزی

#شهرام_شهیدی

پدرم گفت: پسرم چقدر می خوابی؟ امروز اول آبان است. می‎دانی اول آبان چه روزی است؟ روز آمار و برنامه ریزی . بلندشو مثل آدم‌های موفق، برای زندگیت برنامه‌ریزی کن . مثلا برای خودت برنامه بریز که کار کنی. درآمد داشته باشی. ماشین بخری ...
جواب دادم ، پدرم الان که خوابم بهتر برنامه می‌ریزم چون همان طور که گفتی امروز فقط روز برنامه‎ریزی نیست و روز آمار هم هست و من برای گرامیداشت این روز، قبلا آمار خیلی چیزها را گرفته‌ام. راستش با این قیمت‎های سر به فلک گذاشته‎ی خودروها و بالا رفتن هر روزه قیمت‎ها و بیکاری من و پیدا نشدن کار، من فقط در خواب می‌توانم ماشین بخرم. پس طبق آماری که مو لای درزش نمی‎رود، بهتر است بگذاری بخوابم بلکه حداقل خوابش را ببینم.

1. بیش‎تر پدران ایرانی برای برنامه‎ روزهای تعطیل، فدراسیون فوتبال ایران و برنامه ریزی‎اش برای روزهای فیفادی را الگو قرار می‌دهند. برای همین، مثل تیم ملی در روزهای فراغت، همیشه بی کار و علاف می‎گردند و لم می‌دهند زیر نور خورشید. «صرفه‎جویی در هزینه‎ ها» و «عدم مصدومیت» از جمله دستاوردهای مشترک بازی نکردن در فیفادی و برنامه‎ریزی پدران ایرانی است.

2. البته این طوری هم نیست که مسئولان فوتبال کلا بدون برنامه ریزی، فدراسیون را اداره کنند. نه. اتفاقا گاهی برنامه ریزی خیلی دقیقی هم انجام می‌دهند. مثلا جوری ساعت مسابقات لیگ را تنظیم می کنند که زمان پخش سریال محبوب همزمان با مسابقه نباشد. این حجم از توان در برنامه ریزی، در جهان امروز، کم نظیر و شاید بی‌نظیر است. با این حجم دقت و صرف انرژی، شما دیگر انتظار نداشته باشید مسئولان فوتبال برای مسائل دیگر فوتبالی هم، برنامه مشخص و روشنی داشته باشند. خب هرکس توان و ظرفیت محدودی دارد.

3. همیشه پدرها را مورد توجه قرار ندهیم. برای برنامه ریزی اصولی به منظور رعایت موارد فمنیستی در متن، از مادران هم بگویم. مادرم وقتی دلار سه هزار تومان بود می گفت، پسر برای زندگی‌ات برنامه‌ریزی کن . وقتی دلار شش هزار تومان بود می‌گفت پسر برای زندگی‌ات برنامه ریزی کن . وقتی دلار ده هزار تومان بود گفت «پسر ولش کن دیگه، هر برنامه‎ای هم بریزی فایده نداره. غصه نخور. لابد بالاخره درست میشه. »

4. و بلندمدت‌ترین برنامه‌ریزی عمرم این بوده که هی بنشینم فکر کنم وقتی بزرگتر بشوم و آن لباس خوشگل برادر بزرگم اندازه من بشود و بتوانم آن را بپوشم، با آن لباس به رستوران بروم یا مهمانی. پدرم معتقد است با این حجم پتانسیل برنامه‌ریزی، احتمالا به زودی سیاستمدار شوم. جالب این که او هم نشسته برنامه‎ریزی می‎کند که وقتی من سیاستمدار شدم کدام فامیل را باید سر چه شغلی بگذارم.

5. و اما می‎دانید مهم‎ترین و البته کلیشه ‎ای ترین برنامه ریزی هر ایرانی چیست؟ مهم ترین برنامه ای که یک ایرانی در زندگی اش دارد این است که وقتی یک آمبولانس در خیابان آژیر می‎کشد و برای خودش راه باز می‎کند او بتواند با هر شامورتی بازی‎ای است، خودروی خودش را بچسباند پشت آمبولانس و از بقیه جلو بزند.

🔸 صفحه #شهرونگ ● چهارشنبه 1 آبان 1398

👉 @shahrvang
🔸دفتر بهبود تغذیه: همه اینایی که فقط عکس صورت‌شون رو می‌ذارند اینستاگرام، چاق‌اند! ● تیتر صفحه #شهرونگ ● چهارشنبه 1 آبان 1398

👉 @shahrvang
تاملاتی در گوشت لاکچری

#امیرمسعود_فلاح

یکم- گوشت لاکچری تاریخ را به پیش و پس از خود تقسیم کرد. پیشینیانی که آن را نخورده‌اند و پسینیانی که خود به دو دسته تقسیم می‌شوند: آن‌ها که آن را خواهند خورد و آن‌ها که آن را نخواهند خورد. خورندگان گوشت لاکچری هم به دو دسته تقسیم می‌شوند: آن‌ها که آن را از مال خودشان خواهند خرید و خورد و آن‌ها که آن را از مال دیگران خواهند خورد. آن‌ها که آن را از مال دیگران خواهند خورد هم به دو دسته تقسیم می‌شوند: آن‌ها که گوشت لاکچریِ خریده شده از مال دیگران را با رضایت صاحب مال خواهند خورد و آن‌ها که صاحب مال را در حدّ همان موجودی که گوشت تنش را دارند می‌خورند حساب خواهند کرد. از سوی دیگر آن‌ها که نخواهند خورد هم به دو دسته تقسیم می‌شوند: آن‌ها که لااقل گوشت لاکچری را خواهند دید و آن‌ها که حتی رنگ آن را هم نخواهند دید. بینندگان گوشت لاکچریِ خودنخورده هم به دو دسته تقسیم می‌شوند: آن‌ها که آن را از دور خواهند دید و آن‌ها که از نزدیک شاهد آن خواهند بود. حالا خود این شاهدان عینی هم دو دسته‌اند: دسته‌ای که توفیق لمس آن را هم پیدا می‌کنند و آن‌هایی که بهره‌شان از گوشت لاکچری فقط حظّ بصری‌ست.

دوم- ظاهراً در تعریف گوشت لاکچری بین مجامع دامداری و دامپروری و کشتارگاهی و قصّابی و سوپرپروتئینی اتحاد و ائتلاف کم‌نظیری به وجود آمده. همۀ آنان متفقند که گوشت لاکچری "گوشت گوساله‌ای‌ست که فقط شیر خورده و علوفه نخورده و عضلاتش ماساژ داده شده تا نرم و ترد شود". این تعریف حائز نکات مهمی می‌باشد: یک اینکه خیال خورندگان فرهیخته راحت می‌شود که گوشت گوساله می‌خورند نه گوشت چیز دیگر (از قبیل گاو و گوسفند). دو اینکه خیال خورندگان راحت می‌شود که گوساله‌های مذکور فقط شیر خورده‌اند نه چیز دیگر (از قبیل علوفه و سویا و ...). سه اینکه ماساژ دادن عضلات گوساله‌های مذکور برای نرم و ترد شدن بوده نه چیز دیگر (از قبیل تن‌پروری و راحت‌طلبی و ...). درست است که این تعریف بسیار جامع و دقیق است اما هنوز سوالاتی مطرح است که موجب نگرانی هم می‌شود: مقدار لاکتوز شیری که گوساله‌های فوق‌الذکر می‌خورند چقدر است؟ آیا برای خورندگان فکوری که دستگاه گوارششان تاب تحمل دوز بالای لاکتوز را ندارد فکری شده؟ آیا منحصرکردن خوراک گوساله‌های مذکور به شیر، و محروم کردن آن‌ها از علوفه، مصداق خشونت علیه حیوانات و آزار آن‌ها نیست؟ ماساژ دادن عضلات گوساله‌های مذکور توسط چه کسانی انجام می‌شود و آیا نظارتی بر عملکرد آنان وجود دارد تا ماساژ عضلات صرفاً در راستای نرم و ترد شدن باشد و نه چیز دیگر (از قبیل تن‌پروری و راحت‌طلبی و ...)؟
این‌ها فقط بخشی از تاملاتی بود که بندۀ کمترین که نه خورده‌ام گوشت لاکچری نه دیده‌ام دست مردم، به نمایندگیِ خودخوانده از طرف فرزانگان خورنده مطرح کردم. امید است مسئولان محترم مربوطه به سوالات و دغدغه‌های اذهان فرهیخته خریداران و خورندگان محترم گوشت لاکچری پاسخ مناسب دهند.

🔸 صفحه #شهرونگ ● چهارشنبه 1 آبان 1398

👉 @shahrvang
🔸 گوشی برای شنیدن ● #کامبیز_درمبخش ● صفحه #شهرونگ ● چهارشنبه 1 آبان 1398

👉 @shahrvang
پرچم کامنت بازا بالاست

#شهاب_پاک‌نگر

سلام خدمت مبارزهای خستگی ناپذیر در منزل. امروز می‌خواهیم چند نکته را پیرامون مبارزه مدنی در فضای مجازی به شما آموزش بدهیم.
الف) کامنت مهمترین سلاح یک مبارز است. همانطور که یک سرباز سلاحش همیشه همراهش است، شماهم باید همیشه آماده کامنت گذاشتن باشید. زیر هر پستی که می‌بینید ممکن است دیده شود، کامنت بگذارید. این کار به معروفیت شما هم کمک می‌کند. اگر در توییتر زیر پست یک نفر چیزی می‌گویید، از آن اسکرین شات بگیرید و سریع استوری کنید که همه بفهمند شما در چند میدان مشغول مبارزه هستید.
ب) کامنت‌هایی که هشتگ داشته باشد نشان‌دهنده این است که شما یک مبارزِ دارای فکر هستید. سعی کنید زیر هر پستی که می‌بینید یک مقایسه‌ای بین الان و تاریخ کهن داشته باشید و حتما بعدش بنویسد #التماس_تفکر. این کار نشان می‌دهد شما خیلی دغدغه دارید.
ج) این نکته را باید اول می‌گفتم ولی بازهم دیر نشده. جامعه مبارزین فضای مجازی به شما احتیاج دارد، پس سعی کنید با اسم مستعار در این فضا فعالیت کنید. در عین حال، همیشه ترسو بودن سلبریتی‌ها، مجری‌ها، بازیگران، ورزشکاران و... را به روی‌شان بیاورید. این‌ها یک مشت ترسو هستند که جرات ندارند مشکلات جامعه را بگویند.
د) اگر دیدید یک نفر یک حرفی زده که باب میل شماست و دارد انتقادی می‌کند که به اهداف شما نزدیک است حتما زیرش کامنت بگذارید که «بدبخت تو هم شدی سوپاپ؟!»
ه‍) در دنیا یک اصل وجود دارد، اگر کسی شهرت پیدا کرده حق شما را خورده و آن جایگاه، حق شماست. شما همزمان می‌توانید بهترین بازیگر، فوتبالیست، مجری، کارگردان و همه چیز باهم باشید. پس حواس‌تان باشد که باید در اسرع وقت با کامنت گذاشتن حق‌تان را پس بگیرید.
و) اگر کسی یک پست طنز و شوخی در مورد بازیگر محبوب شما گذاشت سریعاً دست به کار شوید و بگویید «چطور به خودت اجازه دادی اسم ایشون رو با دهن نشسته‌ات بیاری!»
ز) در ادامه مورد قبل، اگر دیدید انتقادهای سازنده شما اثر بخشی لازم را ندارد، بگردید ببینید بازیگر محبوب‌تان که با او شوخی شده، شجره‌نامه‌اش به کدام قومیت بر می‌گردد. بعد سریعاً کامنت بگذارید و بگویید «تو داری به قومیت‌ها توهین می‌کنی ***!
واقعاً داریم به کجا می‌ریم؟!»
ح) باز در ادامه مورد قبل، فراموش نکنید که ادب داشتن مهمتر از هر چیزی است. اگر دیدید یک نفر با کسی که شما دوستش دارید شوخی کرده حتما کامنت بگذارید و بگویید «بیشعورِ نفهم! چرا بی‌ادبی می‌کنی؟!» البته اصلش این است که جای بیشعور نفهم چند تا ناسزای درست حسابی بدهید ولی ما مجبوریم در روزنامه اینجوری بگوییم، شما خودتان به شکل شایسته از خجالت طرف در بیایید.
و) البته همه چیز کامنت گذاشتن هم نیست، شما می‌توانید خودتان پست و استوری مبارزاتی هم بگذارید. فقط حواس‌تان را جمع کنید که اگر اکانت‌تان پابلیک است، حتما استوری را برای کلوز فرندتان بگذارید.

🔸 صفحه #شهرونگ ● چهارشنبه 1 آبان 1398

👉 @shahrvang
1398-08-01.pdf
1.2 MB
🔸 صفحه #شهرونگ ● چهارشنبه 1 آبان 1398

👉 @shahrvang