شهرستان ادب
1.41K subscribers
4.39K photos
730 videos
14 files
2.07K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
شهرستان ادب
Photo
🔻استاد «نجف دریابندری» مترجم و نویسنده پیشکسوت درگذشت

▪️همه کتاب‌خوان‌های ایران از دهه ۴۰ با #نجف_دریابندری خاطره دارند؛ مرد خودساخته‌ای که زبان انگلیسی را از کارمندان خارجی شرکت نفت آموخت؛ ولی همراه با ناصر تقوایی اولین قدم‌ها را در نوشتن داستان بومی و داستان ضد استعماری برداشت. شخصیت‌های قصه‌هایش زیر آفتاب آبادان با انواع فلاکت‌ها دست به گریبان بودند. خوب، البته نوشته‌ها و فعالیت‌های سیاسی او خوشایند دربار نبود و کارش را به زندان کشاند. در حالی که مخاطبانش داشتند ترجمه‌اش از «وداع با اسلحه» را می‌خواندند خودش طی چهار سال تحمل حبس «تاریخ فلسفه» اثر «راسل» را ترجمه کرد. شاید به همین خاطر بود که مستقیما از پشت میله‌ها به انتشارات فرانکلین رفت تا بعضی از بهترین رمان‌های آمریکایی را به فارسی شیرینی برگرداند. وقتی در ۱۳۵۴ سر از تلویزیون درآورد، تلاش کرد روی اصلاح زبان فارسی در دوبله تاثیر بگذارد و پس از انقلاب هم آثار زیادی را به زبان مادری‌اش ترجمه کرد. او در پرونده خود همه‌جور چیز دارد. از تاریخ هنر گرفته تا تاریخ بزرگان و آشپزی. این یعنی کار اصلی‌اش ترجمه بود. اما آنچه در تمام فعالیت‌های دریابندری برجسته‌ است توجه به سلامت زبان فارسی و در عین حال کوشش برای منعطف کردن آن است. نثر دلکش و صمیمی او هیچ گاه استواری خود را از دست نداد و زحمات‌اش تبدیل به مشق بهترین مترجمان نسل بعدی شد. نجف دریابندری که در ۱۳۰۸ به جهان گشوده بود امروزبه دیار باقی شتافت.

موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه همکاران همراه با این موسسه، درگذشت این استاد بزرگ را به خانواده محترم و جمیع دوست‌داران ایشان تسلیت می‌گوید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻انجمن ادبی شهرستان ادب برگزار می‌کند:
شب شعر مجازی #بفرمایید_بهار

▪️با حضور و شعرخوانی: #علی_محمد_مودب، #محمدحسین_نعمتی، #ابوالفضل_کرمی، #محمد_هدایت_زاده، #علی_نورالدینی و اجرای: #میلاد_عرفانپور

🔸 دوشنبه ۱۵ اردیبهشت،
ساعت ۲۱ به صورت زنده از صفحۀ:
🔗 instagram.com/shahrestanadab.anjoman/

☑️ @ShahrestanAdab
🔻اگر باشی | با دکلمۀ «محمدحسین موسوی‌تبار» و آهنگسازی «امیرحسین سمیعی»

▪️تازه‌ترین اثر #دفتر_موسیقی شهرستان ادب با عنوان #اگر_باشی با شعری از زنده‌یاد #حسین_منزوی، به مناسبت سالروز در گذشت این غزل‌سرای توان‌مند معاصر. گفتنی‌ست دکلمۀ این اثر توسط #محمدحسین_موسوی_تبار و آهنگسازی آن بر عهدۀ #امیرحسین_سمیعی بوده است.

🔗 aparat.com/v/R341c

☑️ @ShahrestanAdab
🔻طالع تابان
(شعری از #قربان_ولیئی در پرونده #رمضانیه)

▪️از خویش می‌رویم و بیابان ما تویی
آغاز ما تو هستی و پایان ما تویی

ما ماهیان غرق در امواج شور تو
هم آب ما تو هستی و هم نان ما تویی

بی‌پرده می‌درخشی و بی‌پرده نیستی
پیدای ما تو هستی و پنهان ما تویی

ما جنگل نهان شده در جان هسته‌ایم
فریاد می‌زنیم که باران ما تویی

ما برّه‌های گم شده در ذات ظلمتیم
دنبالمان بگرد که چوپان ما تویی

دنبالمان بگرد و خودت را نشان بده
در گرگ و میش، طالع تابان ما تویی

☑️ @ShahrestanAdab
🔻عطر داستان
(مروری بر کتاب #دارم_می_رسم_جان_جان نوشتۀ #مهدی_کرد_فیروزجایی، به قلم #مهدی_یحیایی)

▪️«رمان و شعر کودک و نوجوان بر خلاف ظاهر ساده‌ای که دارد، موضوعی بسیار سخت و پیچیده است؛ تنها به این دلیل ساده که نویسندگان این آثار از تجربیات آن دوره فاصله گرفته‌اند. این "فراموشی" در داستان‌های ایرانی بیشتر به چشم می‌خورد. شاید همین فراموشی، باعث شده تا نوجوانان به سراغ رمان‌های ترجمه‌ای بروند؛ اما اغلب به دلیل تفاوت‌های سبک زندگی دچار سردرگمی می‌شوند. در حقیقت نوجوانان ما در هر دو حالت غریب و سرگردانند؛ زیرا در رمان ایرانی "نوجوانی" را نمی‌بینند و در رمان ترجمه، "زندگی واقعی" خودشان را نمی‌یابند....»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

🔗 برای تهیه این اثر به فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک مراجعه کنید.

☑️ @ShahrestanAdab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #شعر_و_تماشا

▪️شعرخوانی #علیرضا_قزوه در پرونده #رمضانیه، موسسۀ شهرستان ادب

☑️ @ShahrestanAdab
🔻کریم‌العفو
(شعری از #محمد_بختیاری در سالروز میلاد #امام_حسن علیه‌السلام)

▪️جلوه‌اش گاهی کریم‌العفو شد گاهی حسن
من گمان کردم عوض کرده‌ست خالق پیرهن

عقل را پای رسیدن نیست آنجایی که عشق
در مصاف تیغ ابرویش به تن دارد کفن

ابر لطفش در زمین نگذاشت فصلی جز بهار
از قدم‌هایش نمانده هیچ ردی جز چمن

چونکه او باشد شفیع ما به روز رستخیز
می‌شود بار گناه من به دوزخ طعنه‌زن

صبح‌پیشانی او چون روز محشر سر زند
چاره‌ای بر ما نمی‌ماند به غیر از سوختن

کاسه‌ها لبریز خواهد شد اگر روزی شود
قطره‌ای از صبر او بین دو عالم سرشکن

حسن رو کرد و "خیال" هستیم از دست رفت
در بساطم نیست چیز دیگری جز باختن

☑️ @ShahrestanAdab
🔻«از لندن به پاریس» به روایت #چارلز_دیکنز | از کتاب #داستان_دو_شهر
(چهل‌ودومین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)

▪️«کالسکه با سر و صدای بسیار و با بی‌اعتنایی غیرعادی، که امروزه درک آن آسان نیست، به سرعت از خیابان‌ها می‌گذشت و پیچ‌ها را در می‌نوردید، در حالی که زنان در برابر آن شیون می‌کردند و مردان یکدیگر و کودکان را از سر راه آن به کنار می‌کشیدند. سرانجام، هنگامی که در برابر فواره‌ای، پیچی را چون تندبادی پشت سر گذاشت، یکی از چرخ‌های آن به گونه‌ای چندش‌آور با چیزی تصادم کرد. فریادی بلند از گلوی چند برخاست و اسبها بر دو پا بلند شدند و از حرکت افتادند.
اگر دردسر اخیر پیش نیامده بود، شاید کالسکه باز نمی‌ایستاد. اغلب کالسکه مصدومین خویش را به‌جای می‌گذاشت و به راه خود ادامه می‌داد. در این مورد، اما، خدمت‌گذار مخصوص که وحشت کرده بود، تند از کالسکه به زیر آمد و اکنون چندین و چند دست در لگام اسبان آویخته بود.

مسیو، در حالی که با خونسردی تمام از کالسکه به بیرون نظر می‌انداخت گفت: چه شده است؟...»

🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #شعر_و_تماشا

▪️شعرخوانی #علی_داودی در پرونده #رمضانیه، موسسۀ شهرستان ادب

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻نیویورک درون نیویورک
(شعری از #احمد_میراحسان)

▪️«نیویورک درون نیویورک (۱)

شاعر!
درویش!

شعرت را می‌خوانی برایم
شعرم را می‌خوانم برایت
تو در دنیای پیشاکرونا مرده‌ای
من در دنیا پساکرونا نیویورک را برمی‌گردانم
به زبان جهانی که تو در آن مأوا داری

کلماتت را بیادآور:
اما به هشدار سرخپوستان گوش فراده:
نه به اسبت دل ببند
نه به مدرنیته
زیرا هیچ قربانی از جلادش نمی‌پرسد: آیا من تو هستم؟

اما تو هم آیا مثل ادوارد سعید دوستت
دو زبان دو نام داری
هم‌چون همه مردانی که ترک دیار کرده‌اند
زبانی با واژگانی دیگر برای ترک گذشته
ترک اندوه و پیامبران
برای ترک رؤیا،
ترک خاطرات ازل
ترک فرشتگان، مادر، شعر
زبانی برای مدرن بودن
بودن
دلخواه دنیا
در دنیا شنا کردن، غرق شدن
پول در آوردن، سخنرانی کردن
نوشتن
مشهور شدن
و مردن

و زبانی دیگر
که آسمان و بیت‌المقدس و شاعر درآن گفتگو می‌کنند
زبانی دیگر، به آهنگی ماه
نقرهفام
تابستان مهتاب
که در آستان خدا می‌توانی با کلماتش
از خود بپرسی
آیا من چندگانه بودم هنوز
درونم با بیرونم در تشتت است هنوز؟

از نیویورک بگریز شاعر!
چنانکه مردی از کرونا

بیا گل سرخی را بسرا
که گل تو بود از شمشیر برّاتر
گلی، پنجره‌ای رو به سوی جبرائیل
و کربلا
رو به سوی همۀ کشتگان مشرف به خدا
بیا و قدم در راه دیگر بگذار شاعر!
از خود سئوال کن
تردید کن
خلاف جریان آب شنا کن
بازگرد از نیویورک
بازگرد از بوی خون پنهان در بن‌شهر در هوای شهر، در جان شهر
خون قاره‌ها
خون زمین
خون جاری در جنگ‌های سرزمین‌های غریب
در کودتاها
خون مس
خون سیاه
خون نفت
خون طلا
خون انسان بی‌پناه

بیا و بازگرد از شب‌نشینی جهنم
از همنشینی جنایت
از وانموده‌ها
بازگرد از نیویورک متلاشی
نه به سوی بربریت
با بال‌های باد راه برو
بر بال‌های باد راه برو
همانگون که گونه‌به‌گونه کلمات سرایی
باد که
به سوی غریب میوزد
به سوی مظلوم
به سوی خون
خون خدا

▪️نیویورک درون نیویورک (۲)

دوست مرده من درویش!
شعرت را می‌خوانی شعرت را گوش می‌دهم
در می‌آمیزد کلماتم با کلماتت
اندوهم با اندوهت
بارانم با بارانت
چه روزگاری، چه دنیایی
شاعر اما پس از تمام صداهات
تمام قصیده‌ات
همچنان
نوامبر و تمام ماه‌ها
نیویورک نیویورک است
کانسپچوالآرت سرمایهسالاری جهانی
درندگی سود و کائوس
بانقاب آفرینش و الوهیت
بت و رب‌الارباب مدرنیته متأخر
زهدان واشنگتن‌دی‌سی...»

🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻مجموعه داستان «نفرین به هرچه قانون!» نوشتۀ #مجید_اسطیری منتشر شد

▪️این نویسنده جوان پیش از این با اشاره به مضامین متنوع در کتاب #نفرین_به_هرچه_قانون گفته بود: این کار مجموعه‌ای از داستان‌های سال‌های اخیر بنده است که مثل مجموعه داستان قبلی‌ام #تخران این مجموعه هم فضاهای رنگارنگ و متنوعی دارد که موضوعات و مضامین متنوعی را دربر می‌گیرد. این مجموعه هم داستان‌های روان‌شناختی دارد و هم داستان‌های اجتماعی و عاشقانه. سعی میکنم از جهات مختلف به زندگی آدم ها نگاه کنم و معمولا هم طبقه فرودست و آدم های معمولی را زیر ذره بین میگذارم و سعی میکنم نشان دهم چالش های روانی و اخلاقی آنان را نباید دست کم گرفت.
«نفرین به هرچه قانون» شامل هفت داستان کوتاه است که در بازه زمانی سال‌های ۹۲ تا ۹۶ توسط اسطیری نوشته شده‌اند. داستان‌هایی اجتماعی و روان‌شناختی که مانند کارهای پیشین این نویسنده عنصر «قصه» در آن‌ها پررنگ است.

پیش فروش این اثر زودی از طرف نشر اسم انجام خواهد شد و نسخه الکترونیک آن نیز طی هفته‌های پیش رو در سایت‌های معتبر عرضه خواهد شد.

🔗 متن کامل این خبر را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #شعر_و_تماشا

▪️شعرخوانی #محمدرضا_وحیدزاده در پرونده #رمضانیه، موسسۀ شهرستان ادب

☑️ @ShahrestanAdab
🔻سر آغاز
(شعری از #علیرضا_سمیعی در پرونده #رمضانیه)

▪️پيش از آنكه درخت‌
صدای پرنده باشد
پيش از آه سنگی كوه در سينه زمين
پيش از آنكه در كرشمه آهو
دشت تاسيس شود
قبل از آنكه فرشته عشق را بداند كه چيست
قبل از آنكه ابليس در اشک ناتوانی‌اش ساغری زند
قبل از آنكه تاريكي اسم در جهان پراكنده گردد
من بر او و آنها كه اويند
و آنها و او كه آنهاست
سجده بردم

🔗 #صدای_بهتر_زخم کتاب شعر «علیرضا سمیعی» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻مغول‌ها هرسال به ما حمله می‌کنند
(یادداشت #مرتضی_شمس_آبادی بر رمان #پست_طهران در پرونده‌پرترۀ #هادی_حکیمیان)

▪️«..."هادی حکیمیان" این سال‌ها دست به قلمش بیشتر و قلمش روان‌تر شده است. کتاب‌هایش زودبه‌زود منتشر می‌شوند و همت خودش نیز برای نوشتن‌ بالا رفته است. از میان کارهایی که از حکیمیان خواندم، موفق‌ترین تجربه‌هایش را دو رمان نوجوان "باغ خرمالو" و "خواب پلنگ" می‌دانم. با این‌حال وقتی دیدم رمان تازۀ او یعنی "پست طهران" منتشر شده، مشتاق شدم تا آن را تهیه کنم و بخوانم تا ببینم این‌بار چه کرده است. آیا توانسته است به خوبی رمان‌های قبلی‌اش عمل کند یا خیر؟

پست طهران بر شانه‌های سرهنگ میان‌سالی است که در کودتای ۲۸ مرداد، تانکی را که در دست داشته در میان جمعیت معترضان رها می‌کند و می‌رود. مصدق از نخست‌وزیری خلع می‌شود و زاهدی جای او را می‌گیرد...»

🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

🔗 آثار «هادی حکیمیان» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.

☑️ @ShahrestanAdab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #ابریشم_شعر

▪️شناخت #فردوسی
(سخنرانی استاد #عباس_ساعی در اردوی #آفتابگردان_ها، به بهانۀ روز بزرگداشت حکیم فردوسی)

☑️ @ShahrestanAdab
🔻شاهنشه
(شعری از #علی_محمد_مودب به مناسبت شهادت #امام_علی علیه‌السلام)

▪️دنیا مجال بوسه به خاک در علی‌ست
باغ بهشت منظره دیگر علی‌ست

کعبه بنا شد از جهت اولین دمش
مسجد مبارک از نفس آخر علی‌ست

پرواز او فراتر از این آسمان ماست
قدر آن شبی که درخور بال و پر علی‌ست

شاهنشهی که پینه به نعلین خویش زد
در حیرت است چرخ که این کشور علی‌ست

خط‌های عهدنامۀ مالک سوال‌هاست
کو مهتری که خاک پی اشتر علی‌ست

تا هست عدل از نمک‌خنده‌های او
آبادی بهشت هم از کوثر علی‌ست

آنجا که علم آدم و خاتم به هم رسد
قلب سلیم و خاطر روشنگر علی‌ست

صفین را ببین و دلش را به نیزه‌ها
تا بنگری که غربت و غم لشگر علی‌ست

بر نیزه رفت اصغر و اکبر در این جدال
پیداست تا همیشه که دعوا سر علی‌ست

زینب بزرگ بت‌شکن کوفه و دمشق
پیغمبر خداست نه پیغمبر علی‌ست

من هم فتاده شور سلیمانی‌ام به سر
چشم گدا به خاتم انگشتر علی‌ست

🔗 آثار «علی‌محمد مودب» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻«کشفِ مرگ» به روایت #اورهان_پاموک | از کتاب #خانه_خاموش
(چهل‌وسومین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)

▪️«چهار ماه پیش از مرگش بود باد از لای درز پنجره‌ها زوزه می‌کشید. روی تختم دراز کشیده بودم، اما صدایِ قدم‌هایِ صلاح‌الدین یک لحظه هم قطع نمی‌شد. صدایِ پاهایش، صدایِ توفان و ضربات کرکره به دیوار نمی‌گذاشت بخوابم. بعد صدای پایش را شنیدم که داشت نزدیک می‌شد. ترسیدم! ناگهان در باز شد. قلبم ریخت. بعد از سال‌ها اولین بار بود که می‌آمد تویِ اتاقم. در درگاه ایستاد و گفت نمی‌توانم بخوابم، فاطمه! انگار مست نبود. سرِ شام ندیده بودم چقدر نوشیده.

چیزی نگفتم. سلانه سلانه آمد تویِ اتاق. آتشی در نگاهش بود. گفت نمی‌توانم بخوابم فاطمه، چون چیز ترسناکی کشف کرده‌ام. امشب باید به حرفهایم گوش کنی. اجازه نمی‌دهم بافتنی‌ات را برداری و بروی تویِ آن اتاق. باید کشفِ ترسناکم را به کسی بگویم! فکر کردم کوتوله آن پائین است و می‌میرد برایِ شنیدنِ حرفهای تو، صلاح‌الدین. امّا حرفی نزدم، چون صورتش حالت عجیبی داشت...»

🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻گونه‌های ماه
(شعری از #بهروز_آورزمان به مناسبت شهادت امیرالمؤمنین #امام_علی علیه‌السلام)

▪️خسوف است اینکه می‌بینم، و یا بی‌گاه افتاده‌ست!
چرا رنگ عزا بر گونه‌های ماه افتاده‌ست!

سلیمان سر به چاه آورده دنبال چه می‌گردد
چرا اندوه دارد خاتمش در چاه افتاده‌ست؟!

مصیبت دربه‌در می‌گردد و دنبال قربانی‌ست
گمانم قرعۀقسمت به آلُ‌الله افتاده‌ست

امیری از امیران بر زمین افتاده است انگار
که اینسان ولوله در خیمه‌گاه شاه افتاده‌ست

به دور بیت مولا کاسه‌گردانند کوکب‌ها
خدایا کهکشان راه شیری راه افتاده‌ست!

کسی باور ندارد حادثه آن قدر سنگین است
که کوهی این چنین از ضربه یک کاه افتاده‌ست

کسی نشنیده از کاهی بیفتد بر زمین کوهی
علی آری علی مرتضی والله افتاده‌ست

☑️ @ShahrestanAdab