شهرستان ادب
Photo
🔻 «تکبیر خداوند» به روات «ماشادو د آسیس»
(در #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب، هربار به سراغ یکی از شاهکارهای ادبیات داستانی جهان رفتهایم و صفحهای از آن را با یکدیگر خواندهایم. اینبار به سراغ رمان #دن_کاسمارو رفتهایم از #ماشادو_د_آسیس.)
▪️ «... «چشم، سویِ آسمان کردم که دم به دم گرفتهتر میشد، اما معلوم نبود که ابری است یا صاف است. روحم را به آسمانی دیگر پرواز دادم؛ به آن پناهگاه، به دوستم. بعد با خود گفتم:
«اگر ژوزه دیاس به دادم برسد و به مدرسۀ علمیه نروم، صبح و شب آنقدر دعا و نماز میخوانم که به هزار دور تسبیح برسد».
سنگ بزرگی برداشته بودم. دلیلش این بود که بار کلی نذر ادا نشده، بر دوشم بود. آخرین بار، دویست دور تسبیحِ تکبیرِ خداوند و دویست دور، سلام بر مریم بود، نذر این که بعد از ظهری که قرار بود برای گردش به سانتا ترزا برویم باران نبارد. باران نبارید، اما من نماز و دعا را فراموش کردم. از همان بچگی، عادت داشتم که از خداوند چیزهایی طلب کنم و برای اجابت آن نذر کنم. بار اول دعاهام را خواندم، دفعۀ بعدی هی عقب انداختم و وقتی آن همه نذر روی هم انبار شد، فراموششان کردم. به این ترتیب از بیست به سی و پنجاه رسیدم. بعد به صد رساندمش و حالا دم از هزار بار میزدم. این جوری با تعداد دعا و نماز به مشیت الهی، رشوه میدادم... »
ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9943
☑️ @ShahrestanAdab
(در #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب، هربار به سراغ یکی از شاهکارهای ادبیات داستانی جهان رفتهایم و صفحهای از آن را با یکدیگر خواندهایم. اینبار به سراغ رمان #دن_کاسمارو رفتهایم از #ماشادو_د_آسیس.)
▪️ «... «چشم، سویِ آسمان کردم که دم به دم گرفتهتر میشد، اما معلوم نبود که ابری است یا صاف است. روحم را به آسمانی دیگر پرواز دادم؛ به آن پناهگاه، به دوستم. بعد با خود گفتم:
«اگر ژوزه دیاس به دادم برسد و به مدرسۀ علمیه نروم، صبح و شب آنقدر دعا و نماز میخوانم که به هزار دور تسبیح برسد».
سنگ بزرگی برداشته بودم. دلیلش این بود که بار کلی نذر ادا نشده، بر دوشم بود. آخرین بار، دویست دور تسبیحِ تکبیرِ خداوند و دویست دور، سلام بر مریم بود، نذر این که بعد از ظهری که قرار بود برای گردش به سانتا ترزا برویم باران نبارد. باران نبارید، اما من نماز و دعا را فراموش کردم. از همان بچگی، عادت داشتم که از خداوند چیزهایی طلب کنم و برای اجابت آن نذر کنم. بار اول دعاهام را خواندم، دفعۀ بعدی هی عقب انداختم و وقتی آن همه نذر روی هم انبار شد، فراموششان کردم. به این ترتیب از بیست به سی و پنجاه رسیدم. بعد به صد رساندمش و حالا دم از هزار بار میزدم. این جوری با تعداد دعا و نماز به مشیت الهی، رشوه میدادم... »
ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9943
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 باز باران با ترانه
( شعر «باز باران با ترانه» از #گلچین_گیلانی، مانند خاطرهای از کودکی در ذهن همۀ ما ایرانیها ماندگار شده است. گلچین گیلانی شاعر این سرودۀ خاطرهانگیز 109 سال قبل (یعنی در سال 1288) در چنین روزی چشم به جهان گشود. به این بهانه به بازخوانی شعر معروف او میپردازیم. گفتنیست شعر «باز باران» در کتب درسی ما به صورت خلاصه آمده است و در زیر متن کامل آن را منتشر میکنیم.)
▪️«باز باران
با ترانه
با گهرهای فراوان
میخورد بر بام خانه.
من به پشت شیشه تنها
ایستاده
در گذرها
رودها راه اوفتاده.
شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پُرگو
باز هر دم
میپرند، اینسو و آنسو
میخورد بر شیشه و در
مشت و سیلی،
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی.
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگلهای گیلان.
کودکی دهساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک
از پرنده
از خزنده
از چرنده
بود جنگل گرم و زنده.
آسمان آبی، چو دریا
یک دو ابر، اینجا و آنجا
چون دل من
روز روشن.
بوی جنگل
تازه و تر
همچو می مستیدهنده.
بر درختان میزدی پر
هر کجا زیبا پرنده.
برکهها آرام و آبی
برگ و گل هر جا نمایان
چتر نیلوفر درخشان
آفتابی.
سنگها از آب جسته،
از خزه پوشیده تن را
بس وزغ آنجا نشسته،
دمبهدم در شور و غوغا.
رودخانه
با دو صد زیبا ترانه
زیر پاهای درختان
چرخ میزد، چرخ میزد، همچو مستان.
چشمهها چون شیشههای آفتابی،
نرم و خوش در جوش و لرزه
توی آنها سنگریزه،
سرخ و سبز و زرد و آبی.
با دو پای کودکانه
میدویدم همچو آهو،
میپریدم از سر جو،
دور میگشتم ز خانه.
میکشانیدم به پایین
شاخههای بید مشکی
دست من میگشت رنگین
از تمشک سرخ و مشکی.
میشنیدم از پرنده،
داستانهای نهانی
از لب باد وزنده
رازهای زندگانی
هر چه میدیدم در آنجا
بود دلکش، بود زیبا
شاد بودم
میسرودم:
«روز، ای روز دلارا!
دادهات خورشید رخشان
اینچنین رخسار زیبا
ورنه بودی زشت و بیجان.
این درختان
با همه سبزی و خوبی
گو چه میبودند جز پاهای چوبی
گر نبودی مهر رخشان؟
روز، ای روز دلارا!
گر دلارایی ست، از خورشید باشد.
ای درخت سبز و زیبا!
هر چه زیباییست از خورشید باشد.»
اندکاندک، رفتهرفته، ابرها گشتند چیره.
آسمان گردید تیره،
بسته شد رخسارۀ خورشید رخشان
ریخت باران، ریخت باران.
جنگل از باد گریزان
چرخها میزد چو دریا
دانههای گرد باران
پهن میگشتند هر جا.
برق چون شمشیر بران
پاره میکرد ابرها را
تندر دیوانه غران
مشت میزد ابرها را.
روی برکه مرغ آبی،
از میانه، از کرانه،
با شتابی چرخ میزد بی شماره.
گیسوی سیمین مه را
شانه میزد دست باران
بادها، با فوت خوانا
مینمودندش پریشان.
سبزه در زیر درختان
رفتهرفته گشت دریا
توی این دریای جوشان
جنگل وارونه پیدا.
بس دلارا بود جنگل
به، چه زیبا بود جنگل!
بس فسانه، بس ترانه
بس ترانه، بس فسانه.
بس گوارا بود باران
به، چه زیبا بود باران!
میشنیدم اندر این گوهرفشانی
رازهای جاودانی، پندهای آسمانی.
«بشنو از من، کودک من
پیش چشم مرد فردا،
زندگانی – خواه تیره، خواه روشن -
هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا.»
☑️ @ShahrestanAdab
( شعر «باز باران با ترانه» از #گلچین_گیلانی، مانند خاطرهای از کودکی در ذهن همۀ ما ایرانیها ماندگار شده است. گلچین گیلانی شاعر این سرودۀ خاطرهانگیز 109 سال قبل (یعنی در سال 1288) در چنین روزی چشم به جهان گشود. به این بهانه به بازخوانی شعر معروف او میپردازیم. گفتنیست شعر «باز باران» در کتب درسی ما به صورت خلاصه آمده است و در زیر متن کامل آن را منتشر میکنیم.)
▪️«باز باران
با ترانه
با گهرهای فراوان
میخورد بر بام خانه.
من به پشت شیشه تنها
ایستاده
در گذرها
رودها راه اوفتاده.
شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پُرگو
باز هر دم
میپرند، اینسو و آنسو
میخورد بر شیشه و در
مشت و سیلی،
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی.
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگلهای گیلان.
کودکی دهساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک
از پرنده
از خزنده
از چرنده
بود جنگل گرم و زنده.
آسمان آبی، چو دریا
یک دو ابر، اینجا و آنجا
چون دل من
روز روشن.
بوی جنگل
تازه و تر
همچو می مستیدهنده.
بر درختان میزدی پر
هر کجا زیبا پرنده.
برکهها آرام و آبی
برگ و گل هر جا نمایان
چتر نیلوفر درخشان
آفتابی.
سنگها از آب جسته،
از خزه پوشیده تن را
بس وزغ آنجا نشسته،
دمبهدم در شور و غوغا.
رودخانه
با دو صد زیبا ترانه
زیر پاهای درختان
چرخ میزد، چرخ میزد، همچو مستان.
چشمهها چون شیشههای آفتابی،
نرم و خوش در جوش و لرزه
توی آنها سنگریزه،
سرخ و سبز و زرد و آبی.
با دو پای کودکانه
میدویدم همچو آهو،
میپریدم از سر جو،
دور میگشتم ز خانه.
میکشانیدم به پایین
شاخههای بید مشکی
دست من میگشت رنگین
از تمشک سرخ و مشکی.
میشنیدم از پرنده،
داستانهای نهانی
از لب باد وزنده
رازهای زندگانی
هر چه میدیدم در آنجا
بود دلکش، بود زیبا
شاد بودم
میسرودم:
«روز، ای روز دلارا!
دادهات خورشید رخشان
اینچنین رخسار زیبا
ورنه بودی زشت و بیجان.
این درختان
با همه سبزی و خوبی
گو چه میبودند جز پاهای چوبی
گر نبودی مهر رخشان؟
روز، ای روز دلارا!
گر دلارایی ست، از خورشید باشد.
ای درخت سبز و زیبا!
هر چه زیباییست از خورشید باشد.»
اندکاندک، رفتهرفته، ابرها گشتند چیره.
آسمان گردید تیره،
بسته شد رخسارۀ خورشید رخشان
ریخت باران، ریخت باران.
جنگل از باد گریزان
چرخها میزد چو دریا
دانههای گرد باران
پهن میگشتند هر جا.
برق چون شمشیر بران
پاره میکرد ابرها را
تندر دیوانه غران
مشت میزد ابرها را.
روی برکه مرغ آبی،
از میانه، از کرانه،
با شتابی چرخ میزد بی شماره.
گیسوی سیمین مه را
شانه میزد دست باران
بادها، با فوت خوانا
مینمودندش پریشان.
سبزه در زیر درختان
رفتهرفته گشت دریا
توی این دریای جوشان
جنگل وارونه پیدا.
بس دلارا بود جنگل
به، چه زیبا بود جنگل!
بس فسانه، بس ترانه
بس ترانه، بس فسانه.
بس گوارا بود باران
به، چه زیبا بود باران!
میشنیدم اندر این گوهرفشانی
رازهای جاودانی، پندهای آسمانی.
«بشنو از من، کودک من
پیش چشم مرد فردا،
زندگانی – خواه تیره، خواه روشن -
هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا.»
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پروندۀ #شعر_نیمایی
همزمان با سالگرد درگذشت #نیما_یوشیج در سایت شهرستان ادب بازگشایی میشود
صفحه این پرونده:
🔗 shahrestanadab.com/پرونده-شعر-نیمایی
☑️ @ShahrestanAdab
همزمان با سالگرد درگذشت #نیما_یوشیج در سایت شهرستان ادب بازگشایی میشود
صفحه این پرونده:
🔗 shahrestanadab.com/پرونده-شعر-نیمایی
☑️ @ShahrestanAdab
Forwarded from رادیو شعر و داستان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 شاعر متعهد شاعریست که عهد بندگی را پاس می دارد .
ادبیات مارکسیستی تولید نفرت می کرد ولی شعر متعهد چون در عشق خانه دارد هیچ گاه تولید نفرت نمی کند.
بریده صحبت های #علی_محمد_مودب در برنامه شب های هنر شبکه چهار سیما
📻 رادیو شعر و داستان را روشن کنید :
▶️@poemstoryradio
▶️ www.poemstoryradio.com
ادبیات مارکسیستی تولید نفرت می کرد ولی شعر متعهد چون در عشق خانه دارد هیچ گاه تولید نفرت نمی کند.
بریده صحبت های #علی_محمد_مودب در برنامه شب های هنر شبکه چهار سیما
📻 رادیو شعر و داستان را روشن کنید :
▶️@poemstoryradio
▶️ www.poemstoryradio.com
شهرستان ادب
🎥 شاعر متعهد شاعریست که عهد بندگی را پاس می دارد . ادبیات مارکسیستی تولید نفرت می کرد ولی شعر متعهد چون در عشق خانه دارد هیچ گاه تولید نفرت نمی کند. بریده صحبت های #علی_محمد_مودب در برنامه شب های هنر شبکه چهار سیما 📻 رادیو شعر و داستان را روشن کنید : …
🔻فیلم کامل صحبتهای #علی_محمد_مودب و #مصطفی_محدثی_خراسانی در میز شب شعر برنامه شبهای هنر (با اجرای #محمود_اکرامی_فر) را میتوانید در صفحه آپارات شهرستان ادب ببینید:
🔗 aparat.com/v/2szY1
☑️ @ShahrestanAdab
🔗 aparat.com/v/2szY1
☑️ @ShahrestanAdab
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
حرف های شنیدنی علی محمد مؤدب در برنامه "شب شعر" شبکه چهار سیما
« شاعر متعهد شاعریست که عهد بندگی را پاس می دارد .
ادبیات مارکسیستی تولید نفرت می کند ولی شعر متعهد چون از عشق حرف می زند هیچ گاه تولید نفرت نمی کند . »
بخشی از صحبت های علی محمد مودب در برنامه شب هنر شبکه چهار سیما
ادبیات مارکسیستی تولید نفرت می کند ولی شعر متعهد چون از عشق حرف می زند هیچ گاه تولید نفرت نمی کند . »
بخشی از صحبت های علی محمد مودب در برنامه شب هنر شبکه چهار سیما
🔻در اخبار نبشتهاست... | شماره پانزدهم
(گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات در ایران و جهان به روایت شهرستان ادب)
▪️این هفته در چهاردهمین مطلب #در_اخبار_نبشته_است، خبرهایی داریم از تأثیر سال نوی میلادی بر ادبیات، سفر یک نویسنده مشهور به ایران، پیشبینی ظهور دیکتاتوری ترامپ، انتشار یک فرم جنجالی در یکی از انتشاراتیها، حاشیهای تازه برای استاد شفیعی کدکنی و اعلام سرانه مطالعه در کشورمان. از شما دعوت میکنیم گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات -در ایران و جهان- را به روایت شهرستان ادب بخوانید.
مطالب این هفته، از نوشتههای هفته گذشته خبرگزاری ایسنا، مهر، ایبنا، ایندیپندنت، نیویورکتایمز و با همکاری #گروه_ترجمه_شهرستان_ادب گردآوری شده است.
این اخبار را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9958
☑️ @ShahrestanAdab
(گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات در ایران و جهان به روایت شهرستان ادب)
▪️این هفته در چهاردهمین مطلب #در_اخبار_نبشته_است، خبرهایی داریم از تأثیر سال نوی میلادی بر ادبیات، سفر یک نویسنده مشهور به ایران، پیشبینی ظهور دیکتاتوری ترامپ، انتشار یک فرم جنجالی در یکی از انتشاراتیها، حاشیهای تازه برای استاد شفیعی کدکنی و اعلام سرانه مطالعه در کشورمان. از شما دعوت میکنیم گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات -در ایران و جهان- را به روایت شهرستان ادب بخوانید.
مطالب این هفته، از نوشتههای هفته گذشته خبرگزاری ایسنا، مهر، ایبنا، ایندیپندنت، نیویورکتایمز و با همکاری #گروه_ترجمه_شهرستان_ادب گردآوری شده است.
این اخبار را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9958
☑️ @ShahrestanAdab
Forwarded from رادیو شعر و داستان
🎧 #اومبرتو_اکو هیولای کتابخوانی بود. این عشق بیمرز به کتاب حتی در رمانهایش هم کاملاً مشهود است. معلوم نیست اگر برای چنین آدمی توضیح بدهید که چرا نباید کتاب خواند، چه عواقبی منتظرتان خواهد بود. بااینحال، گویا پییر بایار چنین کاری کرده است. و جالب اینجاست که اکو استدلال او را کمابیش قانعکننده میبیند: هیچکس نمیتواند همۀ کتابها را بخواند، پس باید راههای دیگری برای مواجهه با کتابها پیدا کرد...
https://t.iss.one/poemstoryradio/3935
به بهانه زادروز هیولای کتابخوانی #اومبرتو_اکو
🐛 #پرونده_کرم_کتاب 🐛
🔗 @tarjomaanweb
🔗@poemstoryradio
🔗 www.poemstoryradio.com
https://t.iss.one/poemstoryradio/3935
به بهانه زادروز هیولای کتابخوانی #اومبرتو_اکو
🐛 #پرونده_کرم_کتاب 🐛
🔗 @tarjomaanweb
🔗@poemstoryradio
🔗 www.poemstoryradio.com
Telegram
رادیو شعر و داستان
درباره کتابهای ناخوانده!
به بهانه زادروز هیولای کتابخوانی، #اومبرتو_اکو
🐛 #پرونده_کرم_کتاب 🐛
🔗 @tarjomaanweb
🔗@poemstoryradio
🔗 www.poemstoryradio.com
به بهانه زادروز هیولای کتابخوانی، #اومبرتو_اکو
🐛 #پرونده_کرم_کتاب 🐛
🔗 @tarjomaanweb
🔗@poemstoryradio
🔗 www.poemstoryradio.com
🔻فراخوان یازدهمین جشنواره بینالمللی شعر و داستان انقلاب منتشر شد.
▪️مهلت ارسال آثار : ۳۰ بهمن۱۳۹۷
▪️جزئیات فراخوان و اطلاعات بیشتر:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9959
☑️ @ShahrestanAdab
▪️مهلت ارسال آثار : ۳۰ بهمن۱۳۹۷
▪️جزئیات فراخوان و اطلاعات بیشتر:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9959
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 عکس یادگاری
(پروندۀ #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس را با شعری از خانم #ایمان_طرفه بهروز میکنیم؛ شعری که به جانبازان دفاع مقدس تقدیم شده است.)
▪️عشق باید آنچه را با خویش داری، میگرفت
تا تنت را رنگ و بوی سربداری میگرفت
پانزده سالَت که شد، برداشت پاهای تو را
داشت جایش صندلی چرخداری میگرفت
نیمی از تو در بهشت و نیم دیگر منتظر
خندهات کمکم دَم ابر بهاری میگرفت
بالها را بستی و با ما نشستی در قفس
سالها صبر از تو درس بردباری میگرفت
ایستادن تا ابد، کار کسی غیر از تو نیست
کوه باید با تو عکس یادگاری میگرفت
☑️ @ShahrestanAdab
(پروندۀ #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس را با شعری از خانم #ایمان_طرفه بهروز میکنیم؛ شعری که به جانبازان دفاع مقدس تقدیم شده است.)
▪️عشق باید آنچه را با خویش داری، میگرفت
تا تنت را رنگ و بوی سربداری میگرفت
پانزده سالَت که شد، برداشت پاهای تو را
داشت جایش صندلی چرخداری میگرفت
نیمی از تو در بهشت و نیم دیگر منتظر
خندهات کمکم دَم ابر بهاری میگرفت
بالها را بستی و با ما نشستی در قفس
سالها صبر از تو درس بردباری میگرفت
ایستادن تا ابد، کار کسی غیر از تو نیست
کوه باید با تو عکس یادگاری میگرفت
☑️ @ShahrestanAdab
🔻شب شعر طنز #سلطنزآباد در اراک برگزار شد
اطلاعات بیشتر:
shahrestanadab.com/Content/ID/9966 🔗
☑️ @ShahrestanAdab
اطلاعات بیشتر:
shahrestanadab.com/Content/ID/9966 🔗
☑️ @ShahrestanAdab
🔻گشایش «پروندۀ برفیه» در سایت شهرستان ادب
▪️فصل زمستان، مانند تمام سوژههای دیگر طبیعت، از گذشته مورد توجه شاعران و نویسندگان بوده است؛ در ادبیات فارسی ما هم توصیفهای زیبا و جانداری از سوز و سرمای برف وجود دارد که شاید مخاطب موقع خوانش آنها سوز سرمای برف را بر صورت خود حس کند. در ادبیات کهن ما، برف درعین حال که به خاطر سرمایش ناپسند بوده، به سبب رنگ سپید و هویت پاک و پاککنندهاش، نمادی از زیبایی، خلوص و پاکی بوده است.
به همین مناسبت و با شروع فصل زمستان و چند بارش زیبای برف در شهرهایمان، پروندهی شعر و داستان #برفیه در سایت شهرستان ادب افتتاح شد. این پرونده در دو بخش شعر و داستان شروع به کار کرده است که تابهحال اشعاری برفی از کمالالدین اسماعیل ، پروین اعتصامی ، احمد شاملو ، سیدحسن مبارز و داستانی زمستانی از زویا پیرزاد در آن منتشر شده است. در این روزهای زمستان 97 نیز این پرونده با اشعار و داستانهای تازهای بهروز خواهد شد. شما مخاطبان عزیز سایت شهرستان ادب را در این زمستان زیبا به خواندن پروندۀ برفیه شهرستان ادب دعوت میکنیم:
🔸 پروندۀ برفیۀ سایت شهرستان ادب
🔗 www.shahrestanadab.com/برفیه
همچنین پیش از این در سایت شهرستان ادب پروندۀ «شعر پاییزی» و پروندۀ «بهاریه» نیز - در بخش شعر - منتشر شده بود که شما میتوانید از طریق لینکهای زیر به آنها دسترسی پیدا کنید:
🔸 پروندۀ #شعر_پاییزی
🔗 www.shahrestanadab.com/پرونده-شعر-پاییزی
🔸 پروندۀ #بهاریه
🔗 www.shahrestanadab.com/پرونده-بهاریه
شما مخاطبان عزیز سایت شهرستان ادب میتوانید در تکمیل این پرونده همراه ما باشید؛ اگر شعر یا داستانی خواندهاید که در پروندۀ برفیۀ سایت شهرستان ادب جایش خالیست، آن را برای ما ارسال کنید؛ از طریق ایمیل
[email protected]
و صفحۀ اینستاگرام شهرستان ادب:
@ShahrestanAdab
با ما در ارتباط باشید.
☑️ @ShahrestanAdab
▪️فصل زمستان، مانند تمام سوژههای دیگر طبیعت، از گذشته مورد توجه شاعران و نویسندگان بوده است؛ در ادبیات فارسی ما هم توصیفهای زیبا و جانداری از سوز و سرمای برف وجود دارد که شاید مخاطب موقع خوانش آنها سوز سرمای برف را بر صورت خود حس کند. در ادبیات کهن ما، برف درعین حال که به خاطر سرمایش ناپسند بوده، به سبب رنگ سپید و هویت پاک و پاککنندهاش، نمادی از زیبایی، خلوص و پاکی بوده است.
به همین مناسبت و با شروع فصل زمستان و چند بارش زیبای برف در شهرهایمان، پروندهی شعر و داستان #برفیه در سایت شهرستان ادب افتتاح شد. این پرونده در دو بخش شعر و داستان شروع به کار کرده است که تابهحال اشعاری برفی از کمالالدین اسماعیل ، پروین اعتصامی ، احمد شاملو ، سیدحسن مبارز و داستانی زمستانی از زویا پیرزاد در آن منتشر شده است. در این روزهای زمستان 97 نیز این پرونده با اشعار و داستانهای تازهای بهروز خواهد شد. شما مخاطبان عزیز سایت شهرستان ادب را در این زمستان زیبا به خواندن پروندۀ برفیه شهرستان ادب دعوت میکنیم:
🔸 پروندۀ برفیۀ سایت شهرستان ادب
🔗 www.shahrestanadab.com/برفیه
همچنین پیش از این در سایت شهرستان ادب پروندۀ «شعر پاییزی» و پروندۀ «بهاریه» نیز - در بخش شعر - منتشر شده بود که شما میتوانید از طریق لینکهای زیر به آنها دسترسی پیدا کنید:
🔸 پروندۀ #شعر_پاییزی
🔗 www.shahrestanadab.com/پرونده-شعر-پاییزی
🔸 پروندۀ #بهاریه
🔗 www.shahrestanadab.com/پرونده-بهاریه
شما مخاطبان عزیز سایت شهرستان ادب میتوانید در تکمیل این پرونده همراه ما باشید؛ اگر شعر یا داستانی خواندهاید که در پروندۀ برفیۀ سایت شهرستان ادب جایش خالیست، آن را برای ما ارسال کنید؛ از طریق ایمیل
[email protected]
و صفحۀ اینستاگرام شهرستان ادب:
@ShahrestanAdab
با ما در ارتباط باشید.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻پروندهکتاب «جشن باغ صدری» در سایت شهرستان ادب آغاز به کار کرد
▪️ هشتاد و سه سال پیش در چنین روزی، رضاشاه قانونی را به اجرا درآورد که رسوایی آن در تاریخ ماندگار شد؛ قانون کشف حجاب. قانونی که براساس آن زنان ایرانی حق استفاده از چادر، روسری و روبنده را نداشتند و قانونشکنان در این بین، مورد بازخواست و حتی برخورد فیزیکی مأموران نظامی قرار میگرفتند.
این واقعۀ تاریخی، مانند هر رویداد جنجالبرانگیز دیگری در تاریخ کشور، داستانها و روایتهای بسیاری در دل خود داشت که حتی با گذشت سالها، فراموش نشده و همچنان داستانهایی دراینباره نوبهنو نگاشته میشوند و روایت میشوند. از جمله نویسندگانی که به این دورۀ تاریخی و این واقعۀ خاص پرداخته است، #سیده_عذرا_موسوی است.
سیدهعذرا موسوی فعالیت ادبی خود را از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرده است. او از سالها پیش در نشریات نوجوان نیز فعالیت جدی دارد و ویرایش کتب بسیاری را انجام داده است. نخستین داستانهای کوتاهی که از او به چاپ رسید، در مجموعههای داستانی مشترک با نویسندگان دیگر در انتشارات حوزه هنری قم و میراث اهل قلم بود؛ نخستین اثر مستقل او مجموعهیادداشتهایی داستانی بود با عنوان «گربۀ معبد کنکور» که در حوزۀ نوجوان توسط انتشارات معارف منتشر شد.
اما نخستین مجموعهداستان مستقل سیدهعذرا موسوی در حوزۀ بزرگسال، کتاب #جشن_باغ_صدری است که در سال 94 توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شد. این کتاب شامل هفت داستان کوتاه است که تمامی آنها در حال و هوای تاریخ معاصر نگاشته شدهاند؛ از روزهای حکومت رضاخانی گرفته تا حوادث انقلاب اسلامی.
داستان کوتاه «جشن باغ صدری» - که عنوان کتاب نیز برگرفته از آن است - به روزهایی از تاریخ ایران پرداخته است که زنان از ترس آنکه حجاب از سرشان کشیده شود، خانهنشین شده بودند و غیرت مردان ایرانی آنان را به آرزوی مرگ وامیداشت. نویسنده در این داستان قانون منع حجاب را دستمایه قرار داده است تا نادیدهها و ناشنیدههایی از آن روزها را برای ما مردم این روزگار، بازگو کند.
شهرستان ادب در سالگرد اجرایی شدن قانون کشف حجاب، سیزدهمین #پرونده_کتاب خود را اختصاص داده است به کتاب «جشن باغ صدری» نوشتۀ سرکار خانم سیدهعذرا موسوی. این کتاب که با استقبال مخاطبان به چاپ دوم نیز رسیده است، موضوع جدیدترین پروندهکتاب سایت شهرستان ادب است. در این پرونده، به جز انتشار اخبار مربوط به کتاب، چند یادداشت منتشر شده است که در زیر عناوین و آدرس این مطالب را میتوانید مشاهده کنید. گفتنیست این پرونده با اخبار و یادداشتهای جدیدی نیز بهروز خواهد شد.
🔸 «اتفاقی تازه در داستان انقلاب» | یادداشت #مهدی_کفاش بر «جشن باغ صدری»
🔸 «ورود زن داستانی ایرانی به دنیای سیاست» | یادداشت #محمدقائم_خانی بر کتاب «جشن باغ صدری»
🔸 حضور فعال زنان در «جشن باغ صدری» | یادداشتی از #سیدحسین_موسوی_نیا
🔸 چرا جشن باغ صدری کتاب خوبیست؟ | یادداشتی از #علی_عبدالوهاب
🔸 تاریخ مشترک یک نسل | به قلم #وجیهه_علی_اکبری_سامانی
🔸 کمی مرد باش لطفاً! | یادداشتی از #یوسف_یوسفی
شما میتوانید برای مطالعۀ این پرونده به صفحۀ زیر مراجعه کنید:
🔗 www.shahrestanadab.com/جشن-باغ-صدری
☑️ @ShahrestanAdab
▪️ هشتاد و سه سال پیش در چنین روزی، رضاشاه قانونی را به اجرا درآورد که رسوایی آن در تاریخ ماندگار شد؛ قانون کشف حجاب. قانونی که براساس آن زنان ایرانی حق استفاده از چادر، روسری و روبنده را نداشتند و قانونشکنان در این بین، مورد بازخواست و حتی برخورد فیزیکی مأموران نظامی قرار میگرفتند.
این واقعۀ تاریخی، مانند هر رویداد جنجالبرانگیز دیگری در تاریخ کشور، داستانها و روایتهای بسیاری در دل خود داشت که حتی با گذشت سالها، فراموش نشده و همچنان داستانهایی دراینباره نوبهنو نگاشته میشوند و روایت میشوند. از جمله نویسندگانی که به این دورۀ تاریخی و این واقعۀ خاص پرداخته است، #سیده_عذرا_موسوی است.
سیدهعذرا موسوی فعالیت ادبی خود را از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرده است. او از سالها پیش در نشریات نوجوان نیز فعالیت جدی دارد و ویرایش کتب بسیاری را انجام داده است. نخستین داستانهای کوتاهی که از او به چاپ رسید، در مجموعههای داستانی مشترک با نویسندگان دیگر در انتشارات حوزه هنری قم و میراث اهل قلم بود؛ نخستین اثر مستقل او مجموعهیادداشتهایی داستانی بود با عنوان «گربۀ معبد کنکور» که در حوزۀ نوجوان توسط انتشارات معارف منتشر شد.
اما نخستین مجموعهداستان مستقل سیدهعذرا موسوی در حوزۀ بزرگسال، کتاب #جشن_باغ_صدری است که در سال 94 توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شد. این کتاب شامل هفت داستان کوتاه است که تمامی آنها در حال و هوای تاریخ معاصر نگاشته شدهاند؛ از روزهای حکومت رضاخانی گرفته تا حوادث انقلاب اسلامی.
داستان کوتاه «جشن باغ صدری» - که عنوان کتاب نیز برگرفته از آن است - به روزهایی از تاریخ ایران پرداخته است که زنان از ترس آنکه حجاب از سرشان کشیده شود، خانهنشین شده بودند و غیرت مردان ایرانی آنان را به آرزوی مرگ وامیداشت. نویسنده در این داستان قانون منع حجاب را دستمایه قرار داده است تا نادیدهها و ناشنیدههایی از آن روزها را برای ما مردم این روزگار، بازگو کند.
شهرستان ادب در سالگرد اجرایی شدن قانون کشف حجاب، سیزدهمین #پرونده_کتاب خود را اختصاص داده است به کتاب «جشن باغ صدری» نوشتۀ سرکار خانم سیدهعذرا موسوی. این کتاب که با استقبال مخاطبان به چاپ دوم نیز رسیده است، موضوع جدیدترین پروندهکتاب سایت شهرستان ادب است. در این پرونده، به جز انتشار اخبار مربوط به کتاب، چند یادداشت منتشر شده است که در زیر عناوین و آدرس این مطالب را میتوانید مشاهده کنید. گفتنیست این پرونده با اخبار و یادداشتهای جدیدی نیز بهروز خواهد شد.
🔸 «اتفاقی تازه در داستان انقلاب» | یادداشت #مهدی_کفاش بر «جشن باغ صدری»
🔸 «ورود زن داستانی ایرانی به دنیای سیاست» | یادداشت #محمدقائم_خانی بر کتاب «جشن باغ صدری»
🔸 حضور فعال زنان در «جشن باغ صدری» | یادداشتی از #سیدحسین_موسوی_نیا
🔸 چرا جشن باغ صدری کتاب خوبیست؟ | یادداشتی از #علی_عبدالوهاب
🔸 تاریخ مشترک یک نسل | به قلم #وجیهه_علی_اکبری_سامانی
🔸 کمی مرد باش لطفاً! | یادداشتی از #یوسف_یوسفی
شما میتوانید برای مطالعۀ این پرونده به صفحۀ زیر مراجعه کنید:
🔗 www.shahrestanadab.com/جشن-باغ-صدری
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«جای خالی یک دوست» با موضوع شاعر شهید #احمد_زارعی در جشنواره عمار اکران میشود
اکران فیلم: سه شنبه هجدهم دی ماه ۱۳۹۷ / ساعت۱۳:۰۰ / سینما فلسطین
☑️ @ShahrestanAdab
اکران فیلم: سه شنبه هجدهم دی ماه ۱۳۹۷ / ساعت۱۳:۰۰ / سینما فلسطین
☑️ @ShahrestanAdab
Forwarded from مدرسه رمان
در پنجمین نشست #میز_نقد رمان "چشم های سبز هی هو ها ما" با حضور #سید_احمد_مدقق و #پری_رضوی مورد نقد و بررسی قرار خواهدگرفت.
در این نشست که روز پنجشنبه 27 دی در مؤسسه شهرستان ادب برگزار خواهدشد، #ریحانه_جعفری مؤلف کتاب نیز حضور خواهد داشت.
علاقه مندان میتوانند جهت تهیه این رمان نوجوان به سایت ادب بوک مراجعه نمایند:
https://adabbook.com
به مدرسه رمان بپیوندید:
☑️ @mdrsroman
☑️ mdrsroman.com
در این نشست که روز پنجشنبه 27 دی در مؤسسه شهرستان ادب برگزار خواهدشد، #ریحانه_جعفری مؤلف کتاب نیز حضور خواهد داشت.
علاقه مندان میتوانند جهت تهیه این رمان نوجوان به سایت ادب بوک مراجعه نمایند:
https://adabbook.com
به مدرسه رمان بپیوندید:
☑️ @mdrsroman
☑️ mdrsroman.com
🔻پر فرشتهها
(همزمان با آغاز فصل زمستان و گشایش پرونده #برفیه ، پنج رباعی برفی از استاد #مرتضی_امیری_اسفندقه میخوانید)
▪️از نو در ِآسمان نگا! باز شده ست
ها باز شده است باز، ها! باز شده ست
پرواز سپید برف را می بینی؟
انگار پر فرشته ها باز شده است
▪️نه مثل تگرگ ،ناگهان، رگباری
نه چون باران، ریز و درشت و جاری
قربان تو ای برف که در خلوت شب
با آن همه حرف، بی صدا می باری
سه رباعی دیگر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9973
☑️ @ShahrestanAdab
(همزمان با آغاز فصل زمستان و گشایش پرونده #برفیه ، پنج رباعی برفی از استاد #مرتضی_امیری_اسفندقه میخوانید)
▪️از نو در ِآسمان نگا! باز شده ست
ها باز شده است باز، ها! باز شده ست
پرواز سپید برف را می بینی؟
انگار پر فرشته ها باز شده است
▪️نه مثل تگرگ ،ناگهان، رگباری
نه چون باران، ریز و درشت و جاری
قربان تو ای برف که در خلوت شب
با آن همه حرف، بی صدا می باری
سه رباعی دیگر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9973
☑️ @ShahrestanAdab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #یادگاری_ها | فیلم سوم
▪️فیلمی خاطرهانگیز از شعرخوانی طنز و اجتماعیِ زندهیاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
(به مناسبت چهلمین روز درگذشت این شاعر و طنزپرداز)
☑️ @Shahrestanadab
▪️فیلمی خاطرهانگیز از شعرخوانی طنز و اجتماعیِ زندهیاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
(به مناسبت چهلمین روز درگذشت این شاعر و طنزپرداز)
☑️ @Shahrestanadab