شعر #محمدمهدی_خانمحمدی
#برای_مادر
وا میشود هر روز شببویی به دستت
وقتی نوازش میشود مویی به دستت
از کودکی موسیقیات را گوش دادم
وقتی تکان میخورد نأنویی به دستت
بگذار مادر ظرفها را من بشویم
شاید زبانم لال، چاقویی به دستت...
از زرق و برق زندگی آسان گذشتی
دیگر نمیبینم النگویی به دستت
گلهای قالی جان بگیرد تا بگیری
دستی به زانویی و جارویی به دستت
تا شانههایش را نوازش کردی آرام
ترمیم شد بال پرستویی به دستت
@ShahrestanAdab
#برای_مادر
وا میشود هر روز شببویی به دستت
وقتی نوازش میشود مویی به دستت
از کودکی موسیقیات را گوش دادم
وقتی تکان میخورد نأنویی به دستت
بگذار مادر ظرفها را من بشویم
شاید زبانم لال، چاقویی به دستت...
از زرق و برق زندگی آسان گذشتی
دیگر نمیبینم النگویی به دستت
گلهای قالی جان بگیرد تا بگیری
دستی به زانویی و جارویی به دستت
تا شانههایش را نوازش کردی آرام
ترمیم شد بال پرستویی به دستت
@ShahrestanAdab