شهرستان ادب
1.41K subscribers
4.37K photos
727 videos
14 files
2.06K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
‌نِنه‌ش می‌گفت بُواش قنداقه‌شو دید
رو بازوش دس کشید مثل همیشه
می‌گفت دِستاش مثه بال نِهنگه
 گِمونم ای پسر غِواص می‌شه
.
نِنه‌ش می‌گفت: همه‌ش نزدیک شط بود
می‌ترسیدُم که دور شه از کنارُم
به مو‌ می‌گف: نِنِه می‌خام بزرگ شُم
 بِرُم سی لیلا مرواری بیارُم
.
نِنه‌ش می‌گفت نمی‌خاستُم بره شط
می‌دیدُم هی تو قلبُم التهابه
یه روز اومد به مو گفت: بل بِرُم شط
 نفس مو بیشتِر از جاسم تو آبه
.
زِد و نامردای بعثی رسیدن
مثه خرچنگ افتادن تو کارون
کِهورا سوختن، نخلا شکستن
 تموم شهر شد غرقابه‌ی خون
.
نِنه‌ش می‌گفت روزی که داشت می‌رفت
پسین بود؟ صبح بود؟ یادُم نمیاد
مو‌ گفتم :بِچِه‌ای...لبخند زد گفت:
 دفاع از شط شناسنامه نمی‌خواد
.
رفیقاش می‌گن: از وقتی که اومد
تو چشماش یه غرور خاص بوده
به فرمانده‌ش می‌گفته بِل بِرُم شط
 ماها هف پشتمون غِواص بوده
.
نِنه‌ش می‌گف جِوونِ برگِ سِدرُم
مثه مرغابیای خسته برگشت
شبی که کربلای چاار لو رفت
 یه گردان زد به خط یه دسته برگشت
.
نِنه‌ش می‌گفت‌: چشام به در سیا شد
دوای زخم نمک‌سودُم نِیومد
مسلمونا دلُم می‌سوزه از داغ
 جِوونُم دلبَرُم رودُم نِیومد
.
عشیره می‌گن از وقتی که گم شد
یه خنده رو لب باباش نیومد
تا از موجا جنازه پس بگیره
 شبای ساحلو دمّام می‌زد
.
یه گردان اومده با دست بسته
دوباره شهر غرق یاس می‌شه
ننه‌ش بندا رو ‌وا می‌کرد باباش گفت:
مو‌ گفتم ای پسر غِواص می‌شه
.
#حامد_عسکری
.
مجموعه شعر #۱۷۵_اقیانوس
عرض ارادتی به ساحت #شهدای_غواص
به کوشش #میلاد_عرفان_پور
نشر #شهرستان_ادب با همکاری #انتشارات_صریر
.
عکس از امیر سلیمانی عزیز
.
چهارم دی، سالگرد #عملیات_کربلای_چهار

@Shahrestanadabpub