شهرستان ادب
1.37K subscribers
4.51K photos
767 videos
15 files
2.1K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
🔻بی‌سر و سامانی
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از زنده‌یاد #مهرداد_اوستا به‌روز می‌کنیم)

▪️چشم تو چون کرشمۀ پنهانی آورد
دل را به کار بی‌سر و سامانی آورد

اشکم ببین به دیده و برپا مکن دگر
در راه سیل خانه، که ویرانی آورد

چشمی که چشمه با رگ ابر بهار داشت
جای سرشک، سوسن بستانی آورد

منگر به تاب آن سر گیسو، که گفته‌اند:
سیر بنفشه‌زار، پریشانی آورد

با عشوۀ نگاه تو و گردش سپهر
دل بستم و به بار پشیمانی آورد

از شور باده نرگس بیمار او مرا
آن حالتی که دانم و می‌دانی آورد

☑️ @ShahrestanAdab
🔻در سایه‌سار عشق
(یادداشتی از #احمدرضا_رضایی بر مجموعه‌شعر #آنجا_که_نامی_نیست سرودۀ #یوسفعلی_میرشکاک)

▪️«...میرشکاک در این کتاب، اندیشه‌ورزی است که از آفتاب عقل به سایه‎سار عشق می‌گریزد... او آگاهانه بر فرم سوار می‌شود و به سان برخی از اشعار کتابِ گفت‌وگویی با زن مصلوب، فرم را به هم نمی‌ریزد. دانسته و شمرده شمرده به دامان عشق پناه می‌برد و در عین حال نیم‌نگاهی به خود دارد. او عمیقاً تحت تأثیر احمد فردید و حکمت اُنسی است و از شاگردان مهم او به شمار می‌آید. او همچنین با دریافت شخصی‌ای که از اساطیر دارد، خود و جهان را از این دو منظر تفسیر کرده و بالتبع در این کتاب نیز، گاه به آن سو کشیده شده است. دیگرانی که با منظومۀ فکری میرشکاک آشنا نیستند احتمالاً از دریافت ابیات زیر طرفی نمی‌بندند یا لااقل تفسیر به رأی می‌کنند؛ اما با کمی دقت و تحقیق می‌توان آبشخورهای فکری شاعر را در میان ابیات زیر شناخت:

دو شب در آفتابت شعله‌ور بودند می‌دیدم
ز ژرفای وجودم باخبر بودند می‌دیدم...»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻بی‌خضر در خرابات | داستان کوتاهی از #مجید_اسطیری

▪️«از بندرعباس که راه افتاده ‌بودند، شاهرخی چهار کلمه هم حرف نزده‌بود. عقب نشسته ‌بود و فقط از شیشۀ پاترول، جاده را نگاه کرده ‌بود و به نشانۀ شکایت از این‌که کولر ماشین جواب‌ نمی‌دهد با کلاه لبه‌دارش خودش را باد زده ‌بود. زبان‌ریختن‌های موسی هم بی‌فایده‌بود و شاهرخی فقط پوزخند می‌زد. موسی گفت: "مهندس خودت رو ناراحت نکن. تو این‌شرکت از این‌مأموریت‌ها زیاده. حالا شانس تو اولیش هم کجا افتاد!" و بعد برای اسکندر که پشت فرمان بود، توضیح داد: "این‌مهندس‌مون همین هفتۀ پیش قرارداد بسته. این‌طوری نگاش نکن. مخ انواع تلسکوپه. جایزۀ فارابی هم گرفته". شاهرخی با همان صدای گرفته از روی صندلی عقب گفت: "خوارزمی". موسی گفت: "من هرجا باشه میرم. طبس رفتم. گرگان رفتم. دوتا رصدخونه ۴۰۰۰ میلی‌متر برای دبیرستان‌های تبریز کار کرده‌ام. خیلی‌جاها رفته‌ام"...»

🔗 متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻بازگشت با اکسیر | یادداشتی از #سیدحسین_موسوی_نیا دربارۀ مجید قیصری
(پرونده‌پرترۀ #مجید_قیصری)

▪️«می‌گویند رمان، روایت انسان مسأله‌دار است. می‌گویند انسانِ رمان، انسانی است با پرسش و جستجویی برای پاسخ. مسأله‌ای درونی دارد که او را درگیر و گلاویز با مناسبات جامعه می‌کند و چه‌بسا چنین تعریفی شبیه و قریب باشد به تعریف "رمان نویس". انسانی بیرون‌نگر و درون‌گرا، انسانی جستجوگر و مسأله‌دار، اهل فکر و همیشه در راه سفر.
اما کدام انسان، کدام مسأله و کدام مسیر و مقصد؟
مجید قیصری رمان‌نویس است به معنای پرسش‌گری‌اش، به معنای مسأله‌دار بودنش و به معنای مسیر و مقصد داشتنش.
نویسنده‌ای ا‌ست که انسان ایرانی را با ایده‌ای جهانی می‌نویسد. انسانی که مبدأ و معاد می‌شناسد و همین است مسیر سفر ازلی و ابدی انسانش...»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻دردسرهای زن‌بودن
(معرفی رمان #یک_فصل_در_کوبیسم اثر #اعظم_عبداللهیان به قلم #پرستو_علی_عسگرنجاد)

▪️«...دنبال یک‌رمان خوش‌خوان خوش‌فهم کم‌حجم می‌گردید؟ حوصلۀ زیاده‌گویی نویسنده و توصیفات پرپیچ و تاب را ندارید؟ می‌خواهید یک‌کتاب زیبا و خوش‌قیافه را به عزیزی هدیه بدهید؟ قیمتش هم اگر مناسب باشد، عالی می‌شود؟ "یک‌فصل در کوبیسم" را حتماً جزء گزینه‌هایتان قرار دهید!

هنر "مجید زارع"، طراح جلد زیباترین‌کتاب جهان، در همان نگاه اول روی جلد "یک‌فصل در کوبیسم" خودش را نشانتان می‌دهد. از همین‌طرح جلد خلاقانه هم به‌راحتی می‌توانید محتوای کتاب را حدس بزنید. آن‌قلب فانتزی نشسته روی جلد می‌گوید احتمالاً شما با یک‌عاشقانۀ ملایم طرف‌اید و در عاشقانه‌ها همیشه پای یک‌زن در میان است. این‌بار البته اولین‌رمان "اعظم عبدالهیان" خیلی بیشتر از آن‌چه فکرش را می‌کنید، عاشقانه و زنانه است...»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻نقش شخصیت‌های حیوانی داستان‌ها در دنیای کودکان | یادداشتی از #الهه_عزیزی_فرد
(پروندۀ اختصاصی #ادبیات_کودک_و_نوجوان)

▪️«در ادبیات جهانی، داستان‌هایی به نظم و نثر وجود دارند که از زبان حیوانات گفته شده‌اند و شخصیت‌های آنان را حیوانات تشکیل می‌دهند. این نوع داستان‌ها در اصطلاح "فابل" نام دارند و از کلمۀ لاتین "Fabula" گرفته شده است و معنای آن قصه، حکایت و افسانه است. داستان‌هایی که از زبان حیوانات نوشته شده باشند، حکایاتی ساده و اغلب کوتاه هستند و هدف نوشتن این داستان‌ها تعلیم و آموختن است.

رابطۀ نزدیک انسان با حیوانات در طبیعت و محیط زندگی، از دلایلی است که سبب شده است انسان‌ها، با حیوانات در ارتباط باشند و به رفتار آنان توجه نشان دهند. این رابطه موجب شده است تا گاه انسان از آنان تأثیر بپذیرد و حتی رفتارهای آنان را تقلید کند. مانند داستان "هابیل و قابیل" که در قرآن کریم مطرح شده است. در این ماجرا قابیل پس از کشتن برادرش نمی‌دانست با جنازۀ او چه کار کند تا این که عمل دفن کردن را از کلاغی آموخت...»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻بچه‌های دهۀ شصت
(معرفی رمان نوجوان #تفنگ_بادی نوشتۀ #محسن_محمدی به قلم #محمدقائم_خانی)

▪️«...شروع بسیار خوب داستان ناگهان ما را به داخل این گروه دوستی پرتاب می‌کند و با حفظ تعلیق بالای روایت، ما را با موقعیت جنگ روبه‌رو می‌کند. همان شروع خوب به او امکان می‌دهد که به‌سرعت سراغ موقعیت‌های بعدی برود و با ریتمی تند، تصمیمات عجیب و غریب نوجوانان را از خلال گفتگوها و واکنش‌های آن‌ها به ما بنمایاند. ویژگی بسیار خوب این داستان این است که مسئلۀ اصلی را در همان ابتدا فاش نمی‌کند و گام‌به‌گام ما را از خلال صحنه‌های مختلفی که گروه در آن دور هم جمع شده‌اند، به تصمیم بزرگ داستان نزدیک می‌کند. این ویژگی می‌تواند مخاطب نوجوان را نسبت به ادامۀ کار ترغیب کند و در ضمن شخصیت‌پردازی را هم جلو ببرد. اما متأسفانه کار خیلی زود به پایان نزدیک می‌شود...»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻گره گشا
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #دلم_دهلی_است سروده #عزیز_مهدی به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)

▪️دلا! بیا وُ به عشق کسی دچار مشو
اسیر عشق خدا باش و غصّه‌دار مشو

به غیر اشک و جدایی، ز غیر، هیچ مجوی
به جز طریق خدا را طلایه‌دار مشو

ز خویش بگذر و بیهوده لاف عشق مزن
به شوق دیدن اغیار، بی‌قرار مشو

به رخ کشیدن اعمال، عین بی‌دینی‌ست
به راز سینه بگو: باش و آشکار مشو

علاج خفتن تو چیست جز شکفتن تو؟
بیا اقامه بخوان؛ غافل از بهار مشو

گره‌گشای تو عشق است؛ عشق قُدسی او
«وان یکاد» بخوان؛ خوار هر نگار مشو

☑️ @ShahrestanAdab
🔻از عشق با جنون
(معرفی مجموعه‌شعر #آنجا_که_نامی_نیست سرودۀ #یوسفعلی_میرشکاک به قلم #مرضیه_رحیمی)

▪️«..."نام" بعضی از نویسنده‌ها و شاعرها کافیست، تا خیال خوانندگانشان برای خرید کتاب راحت شود. حتی اگر نام آن‌ها، به عنوان نویسنده و شاعر کتابی باشد که نامی نداشته باشد.

"آنجا که نامی نیست" مجموعه‌شعری از یوسفعلی میرشکاک است. مجموعه‌ای که شعر در آن، دقیقاً از آنجا شروع می‌شود که نامی نیست، یعنی از روی جلد، نه بعد از صفحۀ عنوان و فهرست و شناسنامه و...؛ چراکه همین بی‌نامی، خواننده را به تأمل وامی‌دارد و چند دقیقه‌ای به نامی فکر می‌کند که نیست و نام‌هایی که می‌توانستند باشند، درحالی‌که توانسته‌اند نباشند!...»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻مرتضی حنیفی، شاعر سپیدسرای جوان درگذشت

▪️بانهایت تأسف و تأثر باخبر شدیم #مرتضی_حنیفی، شاعر جوان، روز گذشته دار فانی را وداع گفته است. مرتضی حنیفی فرزند شهید بود و اشعار بسیاری در زمینۀ ادبیات دفاع مقدس از او منتشر شده بود. مجموعه شعرهای‌ «سرفه‌های قانونی»، «جنگ خاطره‌ها را مجروح می‌کند»، «جنگ زیرِ نورِ ماه» و «کتابِ جنگ» از آثار اوست که در رابطه با جنگ تحمیلی سروده شده بود.

مؤسسۀ فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه شاعران همراه با این موسسه، این ضایعه را به خانوادۀ محترم حنیفی و جامعۀ ادبی کشور تسلیت می‌گویند و غفران الهی را برای روح این شاعر ارجمند آرزو می‌کنند.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻تمدید ثبت‌نام در دوره‌های آموزشی #زنگ_شعر تا ۱۹ تیرماه

▪️بنا به درخواست داوطلبان مهلت ثبت نام دوره های آموزشی آزاد «زنگ شعر» دفتر شعرِ موسسه فرهنگی هنری «شهرستان ادب» تمدید شد. علاقمندان تا ۱۹ تیرماه ۱۳۹۸ برای ثبت‌نام در این دوره‌ها، که با حضور مدرسان شعر و شاعران برتر کشور برگزار می‌شود، فرصت دارند. کلاس‌ها از ۲۰ تیرماه به مدت ۶ هفته برگزار خواهد شد. این دوره با حضور شاعرانی چون آقایان دکتر #قربان_ولیئی، دکتر #اسماعیل_امینی، #بابک_نیک_طلب، #علی_محمد_مودب، #زهیر_توکلی، #مبین_اردستانی، #سیدوحید_سمنانی و سرکارخانم #ایمان_طرفه برگزار می‌شود.

🔗 برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت شهرستان ادب مراجعه نمایید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻کودک یتیم
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با پنج شعر سپید از زنده‌یاد #مرتضی_حنیفی که امروز ما را برای همیشه تنها گذاشت به‌روز می‌کنیم)

▪️من محتاجم
به تماشای پیشانی‌ات
به این که در را قفل کنی
و نگذاری
ترکت کنم
به خاطر تو یاد خواهم گرفت زیبا بودن را
عزیزم
برای تو خواهم مرد
حتی یک سال بعد از مرگم
برای تو خواهم مرد

▪️فریاد می‌زدم
این تنها روشی بود که می‌توانستم
با آن از سلول بیرون بروم

▪️مادرم
هنوز با مرگ تو سرگرم است
و نیازی به خوشبختی ندارد

▪️ یادت می‌آید
بچه که بودم
ظهرها بیرون می‌رفتم
زیر گرمای چهل درجه
دستم را گود می کردم
که آفتاب بتواند ادای سیب را در بیاورد
بعد یک دفعه
دستم را کنار می‌کشیدم
تا روی زمین بیفتد
پخش بشود
بخندم...

▪️ از عزاداری و خستگی
همه شبیه هم شده‌ایم
لباس‌هایمان
چهره‌هایمان
نام‌هایمان
همه‌ی ما شبیه هم شده‌ایم
جنگ همه‌ی ما را به یک اندازه می‌کشد

پدر عزیزم!
مثل تو آدم‌های بدبخت زیادی را می‌شناسم،
آدم‌هایی که مرگشان صدا ندارد.
مصاحبه ندارد،
عکس ندارد
اعلام عمومی ندارد
کودک یتیم اما دارد
زن بیوه اما دارد
و زخمی که سالم است.

☑️ @ShahrestanAdab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #یادگاری_ها | قسمت پنجم

▪️به‌جای وصیت‌نامه؛
فیلمی از شعرخوانی زنده‌یاد #مرتضی_حنیفی

☑️ @ShahrestanAdab
🔻پلنگ، یک بهانه برای ظلم
(یادداشت #طاهره_احمدنژاد بر کتاب #خواب_پلنگ نوشتۀ #هادی_حکیمیان)

▪️«...هادی حکیمیان در این رمان خود نیز مثل کتاب‌ گذشته خود، باغ خرمالو، به سراغ دو شخصیت کوچیک و حسینعلی می‌رود و برگ دیگری از تاریخ ایران زمین را به داستان تبدیل می‌کند. کوچیک و دوستش حسینعلی هر دو همراه با پدر کوچیک مشغول دشت‌بانی هستند و کارهای کشاورزی‌ انجام می‌دهند...

ویسنده تلاش کرده است تا تمام هوش و خلاقیت خود را در توصیف صحنه‌ها و شرح و اوصاف شخصیت‌های داستان به کار ببندد و بسیار هم در این کار موفق است. توصیفاتی با جزئیات دقیق مانند شرح لباس و شرح عمارات و خانه‌ها که نه کسل‌کننده و نه اضافه هستند؛ مانند توصیف صحنه‌ای که شازده در کنار روستای آن‌ها توقف می‌کند و یا صحنه‌ای که حسینعلی و کوچیک و پدرش وارد امارت شازده در یزد می‌شوند و با چه فلاکتی بیرون انداخته می‌شوند. این صحنه‌ها به قدری با دقت وصف می‌شوند که گویی مخاطب خود آن‌ها را تماشا می‌کند...»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻جان و جهان شاعر
(#زکریا_اخلاقی از شاعران خوب کشورمان است که اشعار آیینی و عرفانی او مورد توجه منتقدان و مخاطبان قرار گرفته است. #حسنا_محمدزاده‌، شاعر و منتقد، در یادداشتی به بررسی اشعار این شاعر انقلابی پرداخته است)

▪️«...با کمی تأمل در غزل‌های اخلاقی در‌می‌یابیم که عرفان این غزل‌ها شباهت چندانی به اشعار سنایی و عطار و مولوی و... ندارد. چه‌بسا اگر مولوی و سنایی هم در دنیای تلفیق‌شده از سنت و مدرنیته و علم و خرافات امروز می‌زیستند، دیگر به آن شکل نمی‌سرودند. غزل‌های زکریا اخلاقی آیینه‌ای است از زیست معنوی و دریافت‌های منحصر به خود او، آن هم در روزگار وارونگی‌ها، دنیایی که مدام اخبار قتل و غارت و کلاهبرداری در رسانه‌‌ها پخش می‌شود و از منظر شاعر، این روزها دنیا، دنیای آب و رنگ است:

وقتی که صبح آب و رنگ این‌جا بغل وا کرد
از قبض و بسط این دقایق رفته ‌بودم من

ای ابتهاج پیش از این، اکنون دلم تنگ است
ای کاش بر رفتار سابق رفته‌ بودم من... »

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻خاطرات
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #زن_بی_قرار سروده #سمانه_عابدینی به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)

▪️اگر خاطرات، صندلی بود
خسته که می‌شدم
قدم می‌زدم
و روی صندلی دیگری می‌نشستم
اگر خواب‌هایم
اتاقی بود
وحشت که می‌کردم
درش را می‌بستم
و یا اگر دردهایم راه‌هایی بود
برای رسیدن، تنها یکی را انتخاب می‌کردم
اما نمی‌دانم چرا سی ساله‌ام
من که به اندازه تمام داستان‌های جهان زیسته‌ام
گاهی زنی هستم خیال پرداز
گاهی کودکی سر به هوا
با نیمه‌های بسیاری که هیچ‌گاه نشان کسی ندادم
و جای خودم
که همیشه خالی است
دست صندلی را می‌گیرم
و از تمام راه‌ها
گذشتن از خود را انتخاب می‌کنم
با نیمه کارگری بی‌وطن
که هر صبح با خورشید بیرون می‌زند
و بی‌خورشید باز می‌گردد

☑️ @ShahrestanAdab
🔻رازوارگیِ سیال | اسطوره‌شناسی دو داستان کوتاه از #جشن_همگانی
(یادداشتی از #آزاده_جهان_احمدی در پرونده‌پرترۀ #مجید_قیصری)

▪️«دورۀ دانشجویی در کلاس درس منطق ارسطویی بودیم یا فلسفۀ غرب، درست در خاطرم نیست، اما خوب یادم است یکی‌دو بار بعضی از دوستان و هم‌کلاسی‌هایم از اساتید یک‌سؤال مشترک داشتند: از کجا بفهمیم که هنگام مطالعۀ یک‌متن فکر می‌کنیم؟ به بیان دیگر از کجا متوجه شویم در خواندن متن، فرآیند تفکر رخ داده است؟
پاسخ این بود که هرگاه هنگام مطالعه برای شما پرسش ایجاد شد، یعنی مطالعۀ متفکرانه‌ای دارید، اما تفکر در علم منطق عبارت است از "حرکت از مجهول ایجادشده در ذهن به‌سمت معلومات متناسب و جستجو در معلومات، برای پاسخ مجهول".
خب؟ این صدوهفت کلمۀ بالا چه ارتباطی با کتاب جشن همگانی دارد؟

در مواجهه با "جشن همگانی" با دودسته از خوانندگان طرف هستیم؛ یا مخاطبان این کتاب پیش از این داستان‌هایی از "مجید قیصری" خوانده‌اند و با جهان داستانی او آشنا هستند یا این‌که جشن همگانی اولین تجربۀ آن‌ها از روبه‌رو شدن با روایت‌های نویسنده از جهانش است...»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻شعر در سایه‌ی درخت زیتون | معرفی کتاب #درخت_زیتون به قلم #محمدرضا_وحیدزاده
(در سالگرد شهادت #غسان_کنفانی)

▪️«امروز هشت ژوئیه است؛ روزی که در آن ‏۴۷ سال پیش، یعنی در سال ۱۹۷۲، یک انفجار بزرگ در بیروت همه را شوکه کرد؛ درست زمانی که غسان به همراه خواهرزاده‌اش سوار اتوموبیل شد و لحظاتی بعد سوئیچ را چرخاند. آن روز جهان در بهت فرو رفت و موساد مستقیماً مسئولیت ترور غسان کنفانی، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان و مبارزان فلسطینی را که فقط با ۳۶ سال سن، کابوس اسرائیل شده بود، به عهده گرفت.
به بهانۀ سالروز شهادت غسان کنفانی، نگاهی می‌اندازیم به اثری که اخیراً نشر روزگار از او و با ترجمۀ سیروس طاهباز منتشر کرده است. "درخت زیتون" نام مجموعه‌شعری است از شاعران مبارز عرب دربارۀ آرمان فلسطین. این مجموعه را غسان کنفانی در دهۀ چهل شمسی و همزمان با بالاگرفتن ماجرای اشغال فلسطین و درگیری اسرائیل با ساکنان اصلی این سرزمین، گرد آورده است...»

🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔻زخمِ عمیقِ عشق
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #واقعه سروده #غلامرضا_کافی به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)

▪️شراب از خنده می‌گیرم نگاهِ آبدارت را
به خوابِ سُرمه می‌بندم پر و بالِ غبارت را

غبار رفتنت را موج برمی‌خیزد از صحرا
که بر اشکم گذر دادی رکابِ راهوارت را

نسیمِ لطف پنهان است در زخمِ عمیقِ‌ عشق
شکوفا کن به آبِ تیغ باغِ بی‌بهارت را

تو در عمقِ کدامین درّه می‌خوانی که می‌آرد
نسیمی خسته و محزون ردیفِ بغضِ تارت را

چه محزون می‌نوازد در غروبِ گرگ و میشِ دشت
شبانِ نی‌زنی این جا روانِ بی‌قرارت را

من امّا صوفیِ آن خانقاهم در نشیبِ کوه
که در هر خلسه می‌میرم حضورِ سایه‌وارت را

غرورِ گیسوانش را اگر ای کوه می‌دیدی
چنین افشان نمی‌کردی شلالِ آبشارت را

مرا زخمی رها کردی به پای دارِ آویشن
چرا با خود نبردی لاشِ خونینِ شکارت را؟

و تو لیلا ندیده مُردی و یک صبحِ بارانی
چرید آهوی تنهایی علف‌های مزارت را

☑️ @ShahrestanAdab
🔻تمدید مهلت ثبت‌نام در هشتمین دورۀ آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی #آفتابگردان_ها

▪️از ابتدای خردادماه امسال، هشتمین دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی «آفتابگردان‌ها» برای پذیرش اعضای جدید از میان شاعران نوجوان و جوان فراخوان داد.

با توجه به استقبال گستردۀ شاعران جوان از این فراخوان، مؤسسۀ شهرستان ادب مهلت ثبت‌نام در هشتمین فراخوان آموزشی شعر جوان آفتابگردان‌ها را تا بیستم تیرماه تمدید کرد.

شما می‌توانید برای ثبت‌نام به صفحۀ مربوط در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید:
🔗 ثبت‌نام در هشتمین دورۀ آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی (آفتابگردان‌ها)

☑️ @ShahrestanAdab