به آتشت کشیده است باز بغض تازهای
نشسته است بر دل صبور تو گدازهای
شکسته است شیشهٔ زلال خاطر تو را
به خاک و خون کشیده دست کینه زائر تو را
به یک اشاره شعله زد غمی عمیق بر زمان
زمین دوباره سرخ شد شکست بغض آسمان
چه بالها که باز شد از این دیار با صفا
چه مرغهای عاشقی که پر زدند تا خدا
تو حاج قاسمی، همیشه چاره ساز بودهای
تو حاج قاسمی که میهماننواز بودهای
تو آشیانهای برای جان هر کبوتری
تو آشنای از قدیم لالههای پرپری
سر تو سر سپردهٔ صراط مستقیم شد
خوشا سری که در کنار پیکرت مقیم شد
خوشا چنین نماز عشق با اذان چشم تو
خوشا چنین پریدنی در آسمان چشم تو
قسم به داغهای مانده در گلوی روزگار
قسم به آن شرار رفتنت که هست ماندگار
به اشکهای کودکی که خیره شد به مادرش
به آن جوان که سوختهست از غم برادرش
به خون آن مسافری که با تو روسپید شد
به آرزوی زائری که عاقبت شهید شد
به جان عاشقان تو نیامده هراس، نه
ادا نگشته است حق واژهٔ تقاص، نه
چه تیرهروز دشمنی که برده آبروی خود
که باب گور را کنون گشوده است روی خود
نشسته است بر دل صبور تو گدازهای
شکسته است شیشهٔ زلال خاطر تو را
به خاک و خون کشیده دست کینه زائر تو را
به یک اشاره شعله زد غمی عمیق بر زمان
زمین دوباره سرخ شد شکست بغض آسمان
چه بالها که باز شد از این دیار با صفا
چه مرغهای عاشقی که پر زدند تا خدا
تو حاج قاسمی، همیشه چاره ساز بودهای
تو حاج قاسمی که میهماننواز بودهای
تو آشیانهای برای جان هر کبوتری
تو آشنای از قدیم لالههای پرپری
سر تو سر سپردهٔ صراط مستقیم شد
خوشا سری که در کنار پیکرت مقیم شد
خوشا چنین نماز عشق با اذان چشم تو
خوشا چنین پریدنی در آسمان چشم تو
قسم به داغهای مانده در گلوی روزگار
قسم به آن شرار رفتنت که هست ماندگار
به اشکهای کودکی که خیره شد به مادرش
به آن جوان که سوختهست از غم برادرش
به خون آن مسافری که با تو روسپید شد
به آرزوی زائری که عاقبت شهید شد
به جان عاشقان تو نیامده هراس، نه
ادا نگشته است حق واژهٔ تقاص، نه
چه تیرهروز دشمنی که برده آبروی خود
که باب گور را کنون گشوده است روی خود
شهرستان ادب
به آتشت کشیده است باز بغض تازهای نشسته است بر دل صبور تو گدازهای شکسته است شیشهٔ زلال خاطر تو را به خاک و خون کشیده دست کینه زائر تو را به یک اشاره شعله زد غمی عمیق بر زمان زمین دوباره سرخ شد شکست بغض آسمان چه بالها که باز شد از این دیار با صفا چه مرغهای…
چهار سال میشود که در گِل است پایشان
جهنم است گوشهگوشه منطقه برایشان
به چشمهای کورشان نیامده است خواب خوش
که از گلویشان فرو نرفته است آب خوش
قسم به قطرهقطره خون پاک آسمانیان
تقاص میدهید پیش دیدهٔ جهانیان
شهید قدس باز از شما لجام میکشد
که خون ملت حسین انتقام میکشد
اگرچه زخم و داغِ کینه بر تو کم نیامده
وطن! به سرو قامت تو هیچ خم نیامده
به هوش باش هموطن! به هوش باش جان من!
حقیقت است گوش کن بگو بگو به مرد و زن
همان که غیر تیغ و خون به میهنت نشان نداد
به کودکان بیگناه غزه هم امان نداد
از آن بهار پیش رو به ما نشانهای بگو
برای گریههایمان کجاست شانهای؟ بگو
قسم به حق سپیده میدمد بهار میرسد
که انتظار ها به سر رسیده، یار میرسد
#حادثه_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
#سیدمحمدصادق_آتشی
@shahrestanadab
جهنم است گوشهگوشه منطقه برایشان
به چشمهای کورشان نیامده است خواب خوش
که از گلویشان فرو نرفته است آب خوش
قسم به قطرهقطره خون پاک آسمانیان
تقاص میدهید پیش دیدهٔ جهانیان
شهید قدس باز از شما لجام میکشد
که خون ملت حسین انتقام میکشد
اگرچه زخم و داغِ کینه بر تو کم نیامده
وطن! به سرو قامت تو هیچ خم نیامده
به هوش باش هموطن! به هوش باش جان من!
حقیقت است گوش کن بگو بگو به مرد و زن
همان که غیر تیغ و خون به میهنت نشان نداد
به کودکان بیگناه غزه هم امان نداد
از آن بهار پیش رو به ما نشانهای بگو
برای گریههایمان کجاست شانهای؟ بگو
قسم به حق سپیده میدمد بهار میرسد
که انتظار ها به سر رسیده، یار میرسد
#حادثه_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
#سیدمحمدصادق_آتشی
@shahrestanadab
خبر پشت خبر، غم روی غم ریخت
به ذهنم باز شعر محتشم ریخت
صدای سیلی آمد، زن زمین خورد
به خود پیچید کوچه، زن به هم ریخت
زنی دیدم، دلِ گمگشتهای داشت
گلی در زیر پا دیدم، دلم ریخت
در این غم، از غیوری دم گرفتم:
«صبوری طرفه خاکی بر سرم» ریخت
صبوری تا کجا؟ تا کی؟ چگونه؟
مگر این خصم، خون خلق، کم ریخت؟
زمین لرزید، آه! آوار، هاوار!
به روی خاکها خرمای بم ریخت
زبانم لال شد از داغ کرمان
دوباره بغض بر دستِ قلم ریخت:
ببین که تیغ کج باز، ای علمدار!
چه سرهایی به پای این علم ریخت
به پا خیز، ای عموی اهل ایران!
حرامی بعد تو دور حرم ریخت
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
#احمد_بابایی
@shahrestanadab
به ذهنم باز شعر محتشم ریخت
صدای سیلی آمد، زن زمین خورد
به خود پیچید کوچه، زن به هم ریخت
زنی دیدم، دلِ گمگشتهای داشت
گلی در زیر پا دیدم، دلم ریخت
در این غم، از غیوری دم گرفتم:
«صبوری طرفه خاکی بر سرم» ریخت
صبوری تا کجا؟ تا کی؟ چگونه؟
مگر این خصم، خون خلق، کم ریخت؟
زمین لرزید، آه! آوار، هاوار!
به روی خاکها خرمای بم ریخت
زبانم لال شد از داغ کرمان
دوباره بغض بر دستِ قلم ریخت:
ببین که تیغ کج باز، ای علمدار!
چه سرهایی به پای این علم ریخت
به پا خیز، ای عموی اهل ایران!
حرامی بعد تو دور حرم ریخت
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
#احمد_بابایی
@shahrestanadab
ماندهست دل ما به هوایت روشن
ماندهست هزار جان به پایت روشن
روشن شده صد لاله به خونخواهی یار
گلزار شهید! چشمهایت روشن
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
#میلاد_عرفان_پور
@shahrestanadab
ماندهست هزار جان به پایت روشن
روشن شده صد لاله به خونخواهی یار
گلزار شهید! چشمهایت روشن
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
#میلاد_عرفان_پور
@shahrestanadab
خبر پشت خبر، غم روی غم ریخت...
گدازههایی از خشم و احساس شاعران در محکومیت حوادث تروریستی کرمان را بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/12446/
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
@shahrestanadab
گدازههایی از خشم و احساس شاعران در محکومیت حوادث تروریستی کرمان را بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/12446/
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
@shahrestanadab
از آن زمان که گرگ شدید و برادری
از آنِ خویش را
در چاه مظلمه افکندید
تا این زمان که اینهمه کودک را
در غزّه
در چاه خون و مرگ نگون کردید
کودککشیست رسم شمایان
خشم خدای یوسف و بنیامین
نفرین تلخ مریم و موسیتان
تا قرنهای قرن
آواره کرد و خسته و سرگشته
تا با شما چه کند آهِ
این مادران
این کودکان
این دیدگان ابری ترگشته
دیگر نمیرهاندتان این بار
از شومناکی این نفرین
فرمان و عاطفۀ کوروش
ای قوم پربهانۀ کودککش!
#محمدرضا_ترکی
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
@shahrestanadab
از آنِ خویش را
در چاه مظلمه افکندید
تا این زمان که اینهمه کودک را
در غزّه
در چاه خون و مرگ نگون کردید
کودککشیست رسم شمایان
خشم خدای یوسف و بنیامین
نفرین تلخ مریم و موسیتان
تا قرنهای قرن
آواره کرد و خسته و سرگشته
تا با شما چه کند آهِ
این مادران
این کودکان
این دیدگان ابری ترگشته
دیگر نمیرهاندتان این بار
از شومناکی این نفرین
فرمان و عاطفۀ کوروش
ای قوم پربهانۀ کودککش!
#محمدرضا_ترکی
#حوادث_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
@shahrestanadab
به صرف شعر و شیرینی
.
#چهارشنبه_های_شعر
#شهرستان_ادب
.
دبیر جلسه:
دکتر علی داودی
.
بیست و هفتم دی ماه ساعت ۱۶ الی ۱۸
.
نشانی: خیابان شریعتی بالاتر از سه راه طالقانی روبروی سینما صحرا پلاک ۱۶۸ موسسه شهرستان ادب طبقه چهارم
.
#چهارشنبه_های_شعر
#شهرستان_ادب
.
دبیر جلسه:
دکتر علی داودی
.
بیست و هفتم دی ماه ساعت ۱۶ الی ۱۸
.
نشانی: خیابان شریعتی بالاتر از سه راه طالقانی روبروی سینما صحرا پلاک ۱۶۸ موسسه شهرستان ادب طبقه چهارم
گفته بودیم انتقامی سخت
از تبار فرار میگیریم
دشمن ماست اهل لاف و گزاف
ما ولی مَرد شور و شمشیریم
باز همدست انتحار شدند
کفر و تکفیر در صف صفین
ریخت بر خاک مشهد کرمان
خون ما ملت امام حسین
خون مظلوم نوحه میخواند
نقشۀ انتقام در دست است
طی شده دورهٔ بزن در رو
کوچۀ الفرار بنبست است
خون مظلوم پر درآورد و
شد ابابیل بر سر اربیل
ریخت سجیل روی جیش الظم
سوخت ادلب به پای اسرائیل
آرش اینبار رخت سبز به تن
تیر خیبرشکن گرفت به کف
خیره در چشمهای صهیون شد
یا علی گفت و زد به قلب هدف
انتقام از تبار شوم ترور
به همینها نمیشود محدود
تازه اینها تلافی خون
دختر گوشواره قلبی بود
تازه آغاز انتقام است این
شب دراز است و شیعه بیدار است
بعد از آنکه نسیم قدس وزید
نوبت انتقام سردار است
#محمود_حبیبی_کسبی
#حوادث_تروریستی_کرمان
#انتقام_سخت
@shahrestanadab
از تبار فرار میگیریم
دشمن ماست اهل لاف و گزاف
ما ولی مَرد شور و شمشیریم
باز همدست انتحار شدند
کفر و تکفیر در صف صفین
ریخت بر خاک مشهد کرمان
خون ما ملت امام حسین
خون مظلوم نوحه میخواند
نقشۀ انتقام در دست است
طی شده دورهٔ بزن در رو
کوچۀ الفرار بنبست است
خون مظلوم پر درآورد و
شد ابابیل بر سر اربیل
ریخت سجیل روی جیش الظم
سوخت ادلب به پای اسرائیل
آرش اینبار رخت سبز به تن
تیر خیبرشکن گرفت به کف
خیره در چشمهای صهیون شد
یا علی گفت و زد به قلب هدف
انتقام از تبار شوم ترور
به همینها نمیشود محدود
تازه اینها تلافی خون
دختر گوشواره قلبی بود
تازه آغاز انتقام است این
شب دراز است و شیعه بیدار است
بعد از آنکه نسیم قدس وزید
نوبت انتقام سردار است
#محمود_حبیبی_کسبی
#حوادث_تروریستی_کرمان
#انتقام_سخت
@shahrestanadab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شعرخوانی سیدضیاء موسوی
جلسهٔ چهارشنبههای شعر ۲۰ دی
#سیدضیاء_موسوی
#چهارشنبههای_شعر
#حضرت_زهرا
@shahrestanadab
جلسهٔ چهارشنبههای شعر ۲۰ دی
#سیدضیاء_موسوی
#چهارشنبههای_شعر
#حضرت_زهرا
@shahrestanadab
مبارک است بر دلم، طلوع چهرۀ غمت
خوش آمدی شهید من، مبارک است مقدمت...
غزل تازۀ علیمحمّد مؤدب را از پیوند زیر بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/12451/
خوش آمدی شهید من، مبارک است مقدمت...
غزل تازۀ علیمحمّد مؤدب را از پیوند زیر بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/12451/
میلاد حضرت علی(ع) و روز پدر مبارک باد...
به جز نقش بود و نمود علی
ندیدم ورای وجود علی
ندانستم آخر برای که بود
بر این خاک، داغ سجود علی
ازل تا ابد طرح آیینهایست
ز نقش قیام و قعود علی
عیان شد نشانهای آن بینشان
در آیینه هست و بود علی
به اندیشه کی میتوان رخنه کرد؟
به راز فراز و فرود علی
به روی دل از بینشان باز شد
در باغ گفتوشنود علی
علی مظهر ذات پروردگار
علی پردهدار وجود علی
#یوسفعلی_میرشکاک
#روز_پدر
#ولادت_حضرت_علی
@shahrestanadab
به جز نقش بود و نمود علی
ندیدم ورای وجود علی
ندانستم آخر برای که بود
بر این خاک، داغ سجود علی
ازل تا ابد طرح آیینهایست
ز نقش قیام و قعود علی
عیان شد نشانهای آن بینشان
در آیینه هست و بود علی
به اندیشه کی میتوان رخنه کرد؟
به راز فراز و فرود علی
به روی دل از بینشان باز شد
در باغ گفتوشنود علی
علی مظهر ذات پروردگار
علی پردهدار وجود علی
#یوسفعلی_میرشکاک
#روز_پدر
#ولادت_حضرت_علی
@shahrestanadab
کناری مینشینی خسته و خاموش اینگونه
در و دیوار خانه میرود از هوش اینگونه
تو از مهمانی غمهای مردم بازمیگردی
تو را صد داغ دل ماندهست در آغوش اینگونه
غم دنیا و دین خلق سر بر شانهات دارد
چه باری میکشی مردانه روی دوش اینگونه
سلاحت گریه و آه است و وردت ذکر الله است
که گشته آتش نمرودها خاموش اینگونه
تمام عمر سهم من نوازش بوده از دستت
برای سیلی تو تشنه است این گوش اینگونه
تو لب وا کردی و لب بست این شعر از سخن گفتن
سراپا گوش میماند، سراپا گوش اینگونه
#سیدمحمدمهدی_شفیعی
#روز_پدر
#ولادت_حضرت_علی
@shahrestanadab
در و دیوار خانه میرود از هوش اینگونه
تو از مهمانی غمهای مردم بازمیگردی
تو را صد داغ دل ماندهست در آغوش اینگونه
غم دنیا و دین خلق سر بر شانهات دارد
چه باری میکشی مردانه روی دوش اینگونه
سلاحت گریه و آه است و وردت ذکر الله است
که گشته آتش نمرودها خاموش اینگونه
تمام عمر سهم من نوازش بوده از دستت
برای سیلی تو تشنه است این گوش اینگونه
تو لب وا کردی و لب بست این شعر از سخن گفتن
سراپا گوش میماند، سراپا گوش اینگونه
#سیدمحمدمهدی_شفیعی
#روز_پدر
#ولادت_حضرت_علی
@shahrestanadab
بر قرار و در مدار باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
با محمّد زخم خوردی، با علی فرقت شکافت
مصطفایی زیستی و مرتضایی زیستی
دم به دم با پهلوی مادر شکستی در خودت
لحظهها را در تبِ داغِ جدایی زیستی
خونجگر بودی تمام عمر از زهر جفا
مجتبایی، مجتبایی، مجتبایی زیستی
بیزمان در بارگاه قدس، با عشق حسین
پیش از آنی که به این دنیا بیایی زیستی
آمدی از جان عالم خود پرستاری کنی
دورِ او هر لحظه گشتی و فدایی زیستی
بارها تیر سهشعبه بر گلویت خون گریست
با علیاصغر در اوجی کبریایی زیستی
هرچه تشنه با حسینت سر بریدند از قفا
شکر کردی، دم به دم خون خدایی زیستی
غیر زیبایی ندیدی در بلاباران عشق
از الستِ عاشقی قالوا بلییی زیستی
نذرِ شکرِ بیشکایت بر درِ تسلیمِ محض
سر نهادی، البلاءُ للولایی زیستی
از نیستان دور ماندی، داغ غربت بر جگر
در هوای نالههای نینوایی زیستی
خطبه خواندی حیدری از مصحفی آتش به جان
همنفس با آیههای روشنایی زیستی
نورِ چشمِ آفرینش هم تو بودی از ازل
تا ابد بدرالدُّجی، شمسالضّحایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
با محمّد زخم خوردی، با علی فرقت شکافت
مصطفایی زیستی و مرتضایی زیستی
دم به دم با پهلوی مادر شکستی در خودت
لحظهها را در تبِ داغِ جدایی زیستی
خونجگر بودی تمام عمر از زهر جفا
مجتبایی، مجتبایی، مجتبایی زیستی
بیزمان در بارگاه قدس، با عشق حسین
پیش از آنی که به این دنیا بیایی زیستی
آمدی از جان عالم خود پرستاری کنی
دورِ او هر لحظه گشتی و فدایی زیستی
بارها تیر سهشعبه بر گلویت خون گریست
با علیاصغر در اوجی کبریایی زیستی
هرچه تشنه با حسینت سر بریدند از قفا
شکر کردی، دم به دم خون خدایی زیستی
غیر زیبایی ندیدی در بلاباران عشق
از الستِ عاشقی قالوا بلییی زیستی
نذرِ شکرِ بیشکایت بر درِ تسلیمِ محض
سر نهادی، البلاءُ للولایی زیستی
از نیستان دور ماندی، داغ غربت بر جگر
در هوای نالههای نینوایی زیستی
خطبه خواندی حیدری از مصحفی آتش به جان
همنفس با آیههای روشنایی زیستی
نورِ چشمِ آفرینش هم تو بودی از ازل
تا ابد بدرالدُّجی، شمسالضّحایی زیستی
شهرستان ادب
بر قرار و در مدار باوفایی زیستی ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی با محمّد زخم خوردی، با علی فرقت شکافت مصطفایی زیستی و مرتضایی زیستی دم به دم با پهلوی مادر شکستی در خودت لحظهها را در تبِ داغِ جدایی زیستی خونجگر بودی تمام عمر از زهر جفا مجتبایی، مجتبایی،…
عالمی دیگر مگر سازند و از نو آدمی
تا عیان گردد که بودی و کجایی زیستی
پر بزن، وقت پریدن آمد، ای که سالها
در قفس هر لحظه با شوق رهایی زیستی
#مبین_اردستانی
#لحظههای_بیملاحظه
#شهادت_حضرت_زینب
@shahrestanadab
تا عیان گردد که بودی و کجایی زیستی
پر بزن، وقت پریدن آمد، ای که سالها
در قفس هر لحظه با شوق رهایی زیستی
#مبین_اردستانی
#لحظههای_بیملاحظه
#شهادت_حضرت_زینب
@shahrestanadab