شهرستان ادب
1.4K subscribers
4.4K photos
732 videos
14 files
2.07K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
🔻موکب مارمولکی
(داستانی کوتاه از #مریم_مطهری_راد به مناسبت #اربعین حسینی در پروندۀ #ادبیات_عاشورایی)

▪️«ساعت یک ظهر روز چهارم، عمود ۱۷۰ را رد کرده بودیم که سرگروه اعلان استراحت داد. از خدا خواسته چپیدیم تو یکی از موکب‌ها که هر چی از بیرون آرام به نظر می‌رسید داخل شلوغ و ملتهبی داشت. خانم‌ها با اسباب و اثاثیه و بچه هر کدام جایی گرفته بودند و انگار سیم خاردار دورشان کشیده باشند با احتیاط از کنارشان رد می‌شدیم. اگر کمی زودتر بود یا اگر اینقدر خسته و کوفته نرسیده بودیم اینجا نمی‌ماندیم و می‌رفتیم دنبال موکب خلوت‌تری! ولی تصمیم گرفته بودیم هرطور شده همینجا گوشه‌ای هرچند دنج نباشد پیدا کنیم و حتی نشسته کمی بخوابیم. دوستان، هرکدام برای خودشان جایی باز کردند. من، هدف را گوشۀ بالای اتاق، سمت راست قرار دادم و با ببخشید، عذرخواهی می‌کنم و شرمندگی از روی سر و کلۀ مردم رد شدم. تا پا گذاشتم تو مکان مورد نظر، زنی که پوشش عربی داشت با خشونتی غیرعادی، انگار از مرز و ناموسش دفاع می‌کرد به زبان خودشان سرم داد کشید...»

🔗 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

#داستان_کوتاه
☑️ @ShahrestanAdab
Forwarded from شهرستان ادب
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #یادگاری_ها | فیلم اول

▪️شعرخوانیِ زنده‌یاد #قیصر_امین_پور در رثا و ستایش حماسهٔ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

(پرونده‌پرترهٔ قیصر امین‌پور ‌و‌ پروندهٔ #ادبیات_عاشورایی)

☑️ @Shahrestanadab
🔻قطار لرزان
(داستانی کوتاه از کتاب #قم_رو_بیشتر_دوست_داری_یا_نیویورک؟ اثر #راضیه_مهدی_زاده در پروندۀ #ادبیات_ضدآمریکایی)

▪️«با خودم می‌گویم امکان ندارد در آمریکا بروم دکتر. این فکر را باید از کله‌ام خارج کنم. سرم را از زیر پتو بیرون می‌آورم تا خنکای نسیم ماه مارس به صورتم بخورد. لرزم می‌گیرد و دوباره می‌روم زیر پتو تا لابه‌لای رطوبت و بخار دستگاه بخور نفس بکشم. چند بار سرفه می‌کنم و با خودم می‌گویم حتی اگر یک درصد هم قرار باشد دکتر بروم کجا را بلدم؟ شش‌ماه بیشتر نیست که این‌جا آمده‌ام.

سعی می‌کنم حواسم را از سرماخوردگی و گلودرد پرت کنم و خودم را با عکس‌های اینستاگرام مشغول کنم. دخترخاله‌ها و دخترعمه‌ها و دوست‌های قدیمی‌ام را می‌بینم و عکس‌های دورهمی و میهمانی‌ها و جشن تولدهایشان را. وقتی دقت می‌کنم می‌بینم همگی بینی‌های ظریف و بقاعده دارند، که در بعضی‌هایشان اگر دقیق شوی جای عمل جراحی مشخص است و در بعضی دیگر بسیار دقیق و بی‌عیب در آمده...»

🔗 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

#داستان_کوتاه
☑️ @ShahrestanAdab
🔻عشق و جنگ و دیگر هیچ
(یادداشت #مرضیه_خنجری بر رمان #وضعیت_بی_عاری اثر #حامد_جلالی)

▪️«ادبیات همیشه آینه‌ای برای انعکاس دغدغه‌های مشترک ملت‌ها و راهی برای همدردی و گاه به وجود آوردن جریان‌ها یا ضدجریان‌ها بوده است. یکی از جریان‌های مهمی که در اثر وجه اشتراک ملت‌ها به وجود آمده "ادبیات جنگ" است. اگر بخواهیم پیشینه "جنگ" را بررسی کنیم شاید به پیدایش بشر نخستین و کتب دینی و قصص پیامبران و جنگ‌هایی ملموس‌تر مانند جنگ‌های صلیبی و حملات پادشاهان برای کشورگشایی و غیره برسیم اما برای بررسی سیر "ادبیات جنگ" بدون شک می‌توان از جنگ جهانی اول و دوم و تمامی وقایع هولناکی که در آن زمان اتفاق افتاده است نام برد، که رفته‌رفته "ادبیات جنگ" را جزء لاینفکی از ادبیات و تاریخ ملت‌ها قرار داده...»

🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

🔗 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.

#ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس
☑️ @ShahrestanAdab
🔻کودک هیروشیما
(شعری از #ناظم_حکمت با ترجمۀ #المیرا_مرادی در پروندۀ #ادبیات_ضدآمریکایی)

▪️در کنار هر دری می‌ایستم و آن‌را می‌کوبم
اما هیچ‌کس نمی‌تواند فریاد در گلوی خفۀ من را بشنود
هم‌چنان درها را می‌زنم و هم‌چنان از دید دیگران نامرئی‌ام
منی که مرده‌ام، منی که مرده‌ام

من هنوز هفت‌ساله‌ام،
گرچه ده‌سال پیش هم، وقتی که در هیروشیما می‌مُردم
هفت‌ساله بودم
چرا که کودکان مرده رشد نمی‌کنند

اول از همه موهایم در شعله‌های آتش سوختند
دید چشم‌هایم رو به تاریکی رفت، کور شدم
سرانجام، مرگ سررسید و استخوان‌هایم را تبدیل به خاکستر کرد
سپس باد خاکسترم را پراکند

اینک من نه میوه‌ای می‌خواهم، نه غذایی
نه نانی می‌خواهم نه آب نباتی
من برای خود هیچ نمی‌خواهم
برای کسی که مرده است هیچ‌کدام از این‌ها لازم نیست

این منم که درها را می‌زنم
با شمایم! لطفا کاری کنید که جنگ نباشد،
کاری کنید که بچه‌ها کشته نشوند
لطفا کاری کنید که بچه‌ها بتوانند بازی کنند، بخندند و رشد کنند
لطفا کاری کنید که بچه‌ها بتوانند آب نبات بخورند…

☑️ @ShahrestanAdab
🔸سرو تنومند
(شعری از #هادی_قاسمی)

🔹چهل‌سال است می‌گریم، چهل‌سال است می‌خندم
کتاب خاطرات تلخ و شیرین پر از پندم

من از آغاز دل‌بستم به استقلال و آزادی
ز هرچه زرق و برق آورد شرق و غرب دل کندم

من آن باغم که دستانی خدایی کاشت بذرم را
سپس ساقه به ساقه زد به ساق عرش پیوندم

نهال کوچکی بودم که از طوفان گذر کردم
تعجب می‌کند عالم، اگر سروی تنومندم

مرا فکه، طلائیه، شلمچه، فاو می‌فهمد
چنان‌که لحظه‌های داغ سرخاخونِ اروندم

در این عالم که دنیا از زر و سیم آبرومند است
من از خون جوانان برومند آبرومندم

کبوترهای خونین‌پر ز دوشم می‌پرند و من
به پای بال و پرهاشان هزاران بوسه می‌بندم

شعار «می روم تا انتقام سیلی زهرا_
بگیرم» را زدم با سربلندی روی سربندم

زمین مات ثباتم شد، زمان حیران جریانم
سرود رود کارونم، شکوه کوه الوندم

درون پیکرم روح جوانی می‌دود امروز
که پر شور است چشمانم، که پر شوق است لبخندم


جهان زیباتر از این روزگاران می‌شود روزی
و من چشم انتظار وعدۀ حق خداوندم

بهارا! بی‌تو فروردین فقط تکرار تقویم است
از این تکرار می‌سوزد همیشه جان اسفندم

#ادبیات_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 انقلاب در کلمات

🔹معرفی بستهٔ پیشنهادی رمان انقلاب #انتشارات_شهرستان_ادب
(با اجرای #علیرضا_سمیعی و #محمدقائم_خانی)

#ادبیات_انقلاب
#معرفی_کتاب
☑️ @ShahrestanAdab
تالکین چهار پسر داشت و طرفه آنکه برای تربیت آن‌ها از داستان بهره می‌گرفت. البتّه نه صرفاً مانند بسیاری والدین با خواندن و تعریف کردن داستان، بلکه در سطحی بسیار حرفه‌ای‌تر و با نگارش داستان‌هایی اختصاصی برای فرزندانش. شاید باور نکنید امّا رمان «هابیت» اصلاً برای انتشار، نگارش نشده بود. تالکین آن را صرفاً برای چهار پسرش نوشته بود...

متن کامل یادداشت محمدامین پورحسینقلی را از پیوند زیر بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/12345/

#تالکین
#محمدامین_پورحسینقلی
#ادبیات_فانتزی
@shahrestanadab
به مناسبت روز درگذشت مهدی آذریزدی و روز ملی ادبیات کودک و نوجوان، محمدرضا حسین‌زاده بازرگانی نگاهی داشته است به کارنامۀ این مرد دوست‌داشتنی:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/12426/

#مهدی_آذریزدی
#ادبیات_کودک_نوجوان
#محمدرضا_حسین‌زاده_بازرگانی
@shahrestanadab
کوچه‌ها هنوز
از دعا و گریۀ کسی معطر است،
کوچه‌ها هنوز
داغدار مادر است،
کوچه‌ها هنوز
یادگار غربت برادر است،
کوچه‌ها هنوز
در به خنده وا نکرده‌اند،
اخم کوچه‌ها هنوز
درهم است.
تا ابد محرم است

نشانی نشر شهرستان ادب در ایتا:
@shahrestaneadabpub
#شبیه
#علی_داوودی
#انتشارات_شهرستان_ادب
#عاشورا #ادبیات_عاشورایی #ادبیات_آئینی #امام_حسین #قیام_عاشورا #نیمایی #نیمایی_عاشورایی #شعر_معاصر #انتشارات_شهرستان_ادب #ادب_بوک
آرزو می‌کردم جای تو باشم؛
وقتی به مرگ نزدیکی
و همین اندازه از من دور
لحظه‌ای صبر کن
دوربین عکاسی‌ام
آماده نیست
برای گرفتن تصویری به این عظمت
صبر کن
تا نارنجک‌ها در دستانت
فلسفۀ با تو مردن را درک کنند
تا این سربازان
با نگاه ساده و لبخندت
به توبه کردن فکر کنند
لحظه‌ای صبر کن
روی این حماسه زوم کنم
تا جهانیان ببینند
چگونه کودکی در اوج آتش
به آغوش خدا می‌رود


#گل‌فروش_مسلمان
#مجید_سعدآبادی
#انتشارات_شهرستان_ادب

www.adabbook.com
@shahrestaneadabpub

#شعر #شعر_سپید #فلسطین #ادبیات_پایداری #شعر_فلسطین #طوفان_الاقصی #شعر_انقلاب #ادبیات_جنگ #شعر_جنگ #ادب_بوک
رمان «من پناهنده نیستم» از انتشارات شهرستان ادب به چاپ دوم رسید.

بیشتر بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/12434/

#من_پناهنده_نیستم
#ادبیات_مقاومت
#فلسطین
@shahrestanadab