Forwarded from آهستان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گریه #محمود_درویش شاعر مشهور فلسطینی در یک محفل شعرخوانی، وقتی نام #فلسطین را بر زبان آورد.
@ahestan_ir
@ahestan_ir
Forwarded from خبرگزاری فارس
جنتی: رهبر انقلاب فرمودند از دولتها آبی گرم نمیشود
وزیر ارشاد در پاسخ به پرسش فارس مبنی بر تذکرات اخیر رهبر انقلاب در دیدار با شاعران پیرامون حوزه فرهنگ:
🔹معظمله چیز خاصی به وزارت ارشاد نفرمودند فقط در مورد گسترش شعر فرمودند از دولتها آبی گرم نمیشود و باید کار را به بخش خصوصی واگذار کرد.
🔹ایشان به خصوص به طور ویژه از شهرستان ادب یاد کردند که البته در گذشته یکسری ارتباطها داشتیم اما عنایت و تذکر ایشان منجر به آن میشود که بیشتر با مجموعه مجامع شعری ارتباط برقرار کنیم و حمایتهای گسترده صورت گیرد.
fna.ir/YIBX52
➕داغ|فوری|متنوع: telegram.me/joinchat/AsBo_zwErgsE9vGXfddIvA
وزیر ارشاد در پاسخ به پرسش فارس مبنی بر تذکرات اخیر رهبر انقلاب در دیدار با شاعران پیرامون حوزه فرهنگ:
🔹معظمله چیز خاصی به وزارت ارشاد نفرمودند فقط در مورد گسترش شعر فرمودند از دولتها آبی گرم نمیشود و باید کار را به بخش خصوصی واگذار کرد.
🔹ایشان به خصوص به طور ویژه از شهرستان ادب یاد کردند که البته در گذشته یکسری ارتباطها داشتیم اما عنایت و تذکر ایشان منجر به آن میشود که بیشتر با مجموعه مجامع شعری ارتباط برقرار کنیم و حمایتهای گسترده صورت گیرد.
fna.ir/YIBX52
➕داغ|فوری|متنوع: telegram.me/joinchat/AsBo_zwErgsE9vGXfddIvA
خبرگزاری مهر نوشت:
همزمان با ماجرای افشای فیشهای حقوقی برخی از مدیران و بازتابهای وسیع این اتفاق، سه رباعی از سرودههای پیشین محمد مهدی سیار شاعر نام آشنای معاصر که بی ارتباط با موضوع رانت خواری و مفاسد اقتصادی نیست در فضای مجازی باز نشر شده است. خواندن این سه رباعی در روزهایی که بحثهای اجتماعی متعددی درباره ماجرای افشای فیشهای حقوقی برخی مدیران در جریان است، خالی از لطف نیست:
این یک، مشغول خوردن و بردن شد
آن، مسئول شکم در آوردن شد!
در عهد بخور بخور، نخوردن جرم است
تکلیف من و تو خون دل خوردن شد
(۲)
این بسته کمر یکسره در خدمت ما
آن خسته جگر در طلب راحت ما
از «عدل» هزار قصه گفتند ولی
جز «قسط» نشد آخر سر قسمت ما!
(۳)
کی موسم پژمردنشان می آید؟
پایان دل آزردنشان می آید؟
دیدیم زمین خواری شان را یا رب!
کی روز زمین خوردنشان می آید؟
#محمدمهدی_سیار
#شعر_درباره_مفاسد_اقتصادی
@ShahrestanAdab
همزمان با ماجرای افشای فیشهای حقوقی برخی از مدیران و بازتابهای وسیع این اتفاق، سه رباعی از سرودههای پیشین محمد مهدی سیار شاعر نام آشنای معاصر که بی ارتباط با موضوع رانت خواری و مفاسد اقتصادی نیست در فضای مجازی باز نشر شده است. خواندن این سه رباعی در روزهایی که بحثهای اجتماعی متعددی درباره ماجرای افشای فیشهای حقوقی برخی مدیران در جریان است، خالی از لطف نیست:
این یک، مشغول خوردن و بردن شد
آن، مسئول شکم در آوردن شد!
در عهد بخور بخور، نخوردن جرم است
تکلیف من و تو خون دل خوردن شد
(۲)
این بسته کمر یکسره در خدمت ما
آن خسته جگر در طلب راحت ما
از «عدل» هزار قصه گفتند ولی
جز «قسط» نشد آخر سر قسمت ما!
(۳)
کی موسم پژمردنشان می آید؟
پایان دل آزردنشان می آید؟
دیدیم زمین خواری شان را یا رب!
کی روز زمین خوردنشان می آید؟
#محمدمهدی_سیار
#شعر_درباره_مفاسد_اقتصادی
@ShahrestanAdab
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/2448
شعری تعلیمی می خوانیم که در زیبایی چیزی کم از شعرهای عاشقانه ندارد.
سعدی شیرازی شاعری ست که دیگر نیازی به شناساندن او به جامعه ادبی نداریم چه از دیرباز گلستان و بوستانش را حتی پدربزرگ هایمان که سواد نوشتن ندارند هم تا حدی از برند و از شنیدنش لذت می برند. سعدی بنا به گفته خودش وعظ میگفته است و خیلی از این وعظ ها را به شعر هم در آورده است که در زیر بنا داریم یکی از این وعظ ها را که در قالب شعر ارائه شده است با هم بازخوانی داشته باشیم.
«در وداع ماه رمضان»
برگ تحویل میکند رمضان
بار تودیع(1) بر دل اخوان
یار نادیده سیر، زود برفت
دیر ننشست نازنین مهمان
غادر الحب صحبةالاحباب
فارقالخل عشرة الخلان(2)
ماه فرخنده، روی برپیچید
و علیک السلام(3) یا رمضان!
الوداع ای زمان طاعت و خیر
مجلس ذکر و محفل قرآن
مهر فرمان ایزدی بر لب
نفس در بند و دیو در زندان
تا دگر روزه با جهان آید
بس بگردد به گونه گونه جهان
بلبلی زار زار مینالید
بر فراق بهار وقت خزان
گفتم انده مبر که بازآید
روز نوروز و لاله و ریحان
گفت ترسم بقا وفا نکند
ورنه هر سال گل دمد بستان
روز بسیار و عید خواهد بود
تیر ماه و بهار و تابستان
تا که(4) در منزل حیات بود
سال دیگر که در غریبستان؟
خاک چندان از آدمی بخورد
که شود خاک و آدمی یکسان
هردم از روزگار ما جزویست
که گذر میکند چو برق یمان(5)
کوه اگر جزو جزو برگیرند
متلاشی شود به دور زمان
تاقیامت که دیگر آب حیات
بازگردد به جوی رفته روان
یارب آن دم که دم فرو بندد
ملک الموت واقف(6) شیطان
کار جان پیش اهل دل سهلست
تو نگه دار جوهر ایمان
1. تودیع: وداع کردن
2. محبوب از همنشینی با دوستان خود روی گرداند و دوست از عشرت دوستان جدا شد.
3. سلام در اینجا به معنای وداع است
4. که: اسم پرسش به معنای چه کسی
5. برق یمان: برقی که منسوب به یمن باشد یعنی برقی که از جانب یمن که مطلع سهیل است درخشان شود و آن دلیل باران است (به نقل از لغت نامۀ دهخدا)
6. واقف: متوقف کننده، بازدارنده
(بازنشر از پرونده رمضانیه سایت شهرستان ادب)
#سعدی
#رمضانیه
@ShahrestanAdab
شعری تعلیمی می خوانیم که در زیبایی چیزی کم از شعرهای عاشقانه ندارد.
سعدی شیرازی شاعری ست که دیگر نیازی به شناساندن او به جامعه ادبی نداریم چه از دیرباز گلستان و بوستانش را حتی پدربزرگ هایمان که سواد نوشتن ندارند هم تا حدی از برند و از شنیدنش لذت می برند. سعدی بنا به گفته خودش وعظ میگفته است و خیلی از این وعظ ها را به شعر هم در آورده است که در زیر بنا داریم یکی از این وعظ ها را که در قالب شعر ارائه شده است با هم بازخوانی داشته باشیم.
«در وداع ماه رمضان»
برگ تحویل میکند رمضان
بار تودیع(1) بر دل اخوان
یار نادیده سیر، زود برفت
دیر ننشست نازنین مهمان
غادر الحب صحبةالاحباب
فارقالخل عشرة الخلان(2)
ماه فرخنده، روی برپیچید
و علیک السلام(3) یا رمضان!
الوداع ای زمان طاعت و خیر
مجلس ذکر و محفل قرآن
مهر فرمان ایزدی بر لب
نفس در بند و دیو در زندان
تا دگر روزه با جهان آید
بس بگردد به گونه گونه جهان
بلبلی زار زار مینالید
بر فراق بهار وقت خزان
گفتم انده مبر که بازآید
روز نوروز و لاله و ریحان
گفت ترسم بقا وفا نکند
ورنه هر سال گل دمد بستان
روز بسیار و عید خواهد بود
تیر ماه و بهار و تابستان
تا که(4) در منزل حیات بود
سال دیگر که در غریبستان؟
خاک چندان از آدمی بخورد
که شود خاک و آدمی یکسان
هردم از روزگار ما جزویست
که گذر میکند چو برق یمان(5)
کوه اگر جزو جزو برگیرند
متلاشی شود به دور زمان
تاقیامت که دیگر آب حیات
بازگردد به جوی رفته روان
یارب آن دم که دم فرو بندد
ملک الموت واقف(6) شیطان
کار جان پیش اهل دل سهلست
تو نگه دار جوهر ایمان
1. تودیع: وداع کردن
2. محبوب از همنشینی با دوستان خود روی گرداند و دوست از عشرت دوستان جدا شد.
3. سلام در اینجا به معنای وداع است
4. که: اسم پرسش به معنای چه کسی
5. برق یمان: برقی که منسوب به یمن باشد یعنی برقی که از جانب یمن که مطلع سهیل است درخشان شود و آن دلیل باران است (به نقل از لغت نامۀ دهخدا)
6. واقف: متوقف کننده، بازدارنده
(بازنشر از پرونده رمضانیه سایت شهرستان ادب)
#سعدی
#رمضانیه
@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
در وداع با ماه رمضان
ماه فرخنده، روی برپیچید | و علیک السلام یا رمضان! | الوداع ای زمان طاعت و خیر | مجلس ذکر و محفل قرآن
https://telegram.me/shahrestanadab/607
در آخرین روزهای ماه مبارک رمضان، شعر صائب تبریزی در وداع با ماه رمضان میهمان پروندۀ رمضانیۀ است.
بیت معروفی که همیشه در این وقت سال زیاد پیامک میشود بی اینکه عموم مردم شاعرش را بشناسند هم استقبالی است از همین غزل صائب:
«عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت»
مصرع اول این بیت از مطلع قصیدۀ قاآنی است (عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت | صد شکر که این آمد و صد شکر که آن رفت) و مصرع دوم از مطلع ترجیع بند ملک الشهرای بهار (شاهی به میان آمد و شاهی ز میان رفت | صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت) که هر دو شعر هم مدیح شاهان است، برخلاف شعر خلاقانهای با مضمونی ایمانی در زبان مردم رایج است؛ و البته هر سه شعر در استقبال شعر صائب.
صائب تبریزی چهرۀ برجستۀ شعر سبک هندی در این شعر مومنانه و عاشقانه دور افتادن از فیض ماه رمضان را به افسوس نشسته است.
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پارۀ این ماه مبارک
از دست _به یکبار_ چو اوراق خزان رفت
ماه رمضان حافظ این گلّه بُد از گرگ
فریاد که زود از سر این گله شبان رفت
شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت
شیرازۀ جمعیت بیداردلان رفت
بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟
ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت
برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان
آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت
تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت
از نامۀ اعمال، سیاهی چو دخان رفت
با قامت چون تیر درین معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
برداشت ز دوش همه کس بار گنه را
چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت
چون اشک غیوران به سراپرده مژگان
دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت
(بازنشر از پرونده رمضانیه سایت شهرستان ادب)
#صائب
#رمضانیه
@ShahrestanAdab
در آخرین روزهای ماه مبارک رمضان، شعر صائب تبریزی در وداع با ماه رمضان میهمان پروندۀ رمضانیۀ است.
بیت معروفی که همیشه در این وقت سال زیاد پیامک میشود بی اینکه عموم مردم شاعرش را بشناسند هم استقبالی است از همین غزل صائب:
«عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت»
مصرع اول این بیت از مطلع قصیدۀ قاآنی است (عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت | صد شکر که این آمد و صد شکر که آن رفت) و مصرع دوم از مطلع ترجیع بند ملک الشهرای بهار (شاهی به میان آمد و شاهی ز میان رفت | صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت) که هر دو شعر هم مدیح شاهان است، برخلاف شعر خلاقانهای با مضمونی ایمانی در زبان مردم رایج است؛ و البته هر سه شعر در استقبال شعر صائب.
صائب تبریزی چهرۀ برجستۀ شعر سبک هندی در این شعر مومنانه و عاشقانه دور افتادن از فیض ماه رمضان را به افسوس نشسته است.
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پارۀ این ماه مبارک
از دست _به یکبار_ چو اوراق خزان رفت
ماه رمضان حافظ این گلّه بُد از گرگ
فریاد که زود از سر این گله شبان رفت
شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت
شیرازۀ جمعیت بیداردلان رفت
بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟
ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت
برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان
آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت
تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت
از نامۀ اعمال، سیاهی چو دخان رفت
با قامت چون تیر درین معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
برداشت ز دوش همه کس بار گنه را
چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت
چون اشک غیوران به سراپرده مژگان
دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت
(بازنشر از پرونده رمضانیه سایت شهرستان ادب)
#صائب
#رمضانیه
@ShahrestanAdab
Telegram
شهرستان ادب
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/4682
@ShahrestanAdab
@ShahrestanAdab
https://telegram.me/shahrestanadab/610
شب گذشته عباس کیارستمی، کارگردان شهیر سینمای ایران زندگی را بدرود گفت. امروز بیش از همه یاد شعری میافتیم که دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی سالها پیش به -زندهیاد- عباس کیارستمی تقدیم کرده بود. شعری که «کبوترهای من» نام داشت.
پیش از خوانش آن شعر نیمایی زیبا، یادآوری میکنیم که کیارستمی چندسال پیش در مصاحبهای از شعر شاملو انتقاد کرده بود اما شعر شفیعی را به این شکل ستوده بود: « شعرهای شفیعی کدکنی زندگینامه واقعی اوست. در 22 سالگی معشوق، رقیب در شعرهایش بوده، در 25 سالگی چه اتفاق افتاد که همه اینها از شعر بیرون رفتند. معشوق بدل شده است به باغ، درخت، صدای پرندگان. در اشعار هیچ شاعری به اندازه شفیعی کدکنی باغ وجود ندارد و طبیعی هم هست. نیاز روزمره ما اکنون به باغ و سبزی و طبیعت است. از شهر بیرون میزنیم به خاطردیدن باغ و سبزه و طبیعت بکر. همه می خواهند باغچهای کوچک در اطراف شهر بخرند. عشق کدکنی به طبیعت باورنکردنی است. مرا بیخواب میکند. شبها حتی با اینکه پنجره اتاق من تاریک است، وقتی شعرش را میخوانم احساس میکنم که صبح شده است. صدای جیک جیک گنجشکها را انگار میشنوم. بیآنکه نامی از نیشابور بیاورد با تو کاری میکند که انگار میخواهی بیرون بزنی و به سمت نیشابور بروی. کدکنی تو را به طبیعت میخواند.»
همسایه من
سایه و
سرگینشان را
بر زمین میدید
وز پنجره هر روز میغرید.
یک بار هم از برج زهر مار خود
بیرون نکرد او سر
تا بنگرد آن سرخ را در فره فیروزه فام صبح
یا رفرفهی پروازشان را
بشنود در پشت بام صبح
میگفتم:
( آن بالا .
ببین در آبی بی ابر
آن طوقیک . را در طواف صبح .
در پرواز!
آن سینه سرخان را ببین
در آن سماع سبز!
بالیدن آمالشان را
بالشان را بین!
آن وجدها و
شورها و
حالشان را بین!
آن شامگاهان . نغمه قوقو سرودن ها
بقر بقوها . دم کشیدن ها
در طشت آب پشت بام و
صبح
تن شستن در آفتاب بامدادی پر گشودن ها .
اما .
همسایه من
سایه و
سرگینشان را
روز و شب می دید
وز پنجره هر لحظه می غرید.
روزی
سرانجام
آن نگاه چرک مرده چیره شد .
ناچار
بردم به شهری دورشان .
و آنجا رها کردم
مردم به دست و پای در آن لحظۀ بدرود
در بازگشتن .
آه !
با روحم
نمی دانم چه ها کردم ؟
وقتی شکسته
خسته و
بگسسته از هستی
باز آمدم . دیدم
بسیار دور از باور من . در همین نزدیک
خیل کبوترهام.
پیش از من
در آن غروب روشن تاریک
جمعی نشسته روی پاساره
جمعی به روی آغل در بسته شان . خالی .
و آن طوقیک .
بر اوج
در طوف بام خانه
در طیفی ز تنهاییش
می پرد .
همسایه من خصم هر زیبایی و آزرم
آنجا کنار پنجره . با خشم و
هم با چشم
می غرد .
در زیر آواری ز حیرانی شدم ویران
و آن دم که در آن واپسین فرصت . براشان اشک ها و دانه
افشاندم
با خویش می گفتم: چه زیبایی و آزرمی
در پویه و پرواز این سحر آفرینان است !
که روح را
در جویباران زلال خویش
می شوید
یا رب! زبون باد و زیان کار آن نگاهی کاو
غیر از گناه و فضله
زیر آسمان
چیزی نمیجوید!
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#عباس_کیارستمی
@ShahrestanAdab
شب گذشته عباس کیارستمی، کارگردان شهیر سینمای ایران زندگی را بدرود گفت. امروز بیش از همه یاد شعری میافتیم که دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی سالها پیش به -زندهیاد- عباس کیارستمی تقدیم کرده بود. شعری که «کبوترهای من» نام داشت.
پیش از خوانش آن شعر نیمایی زیبا، یادآوری میکنیم که کیارستمی چندسال پیش در مصاحبهای از شعر شاملو انتقاد کرده بود اما شعر شفیعی را به این شکل ستوده بود: « شعرهای شفیعی کدکنی زندگینامه واقعی اوست. در 22 سالگی معشوق، رقیب در شعرهایش بوده، در 25 سالگی چه اتفاق افتاد که همه اینها از شعر بیرون رفتند. معشوق بدل شده است به باغ، درخت، صدای پرندگان. در اشعار هیچ شاعری به اندازه شفیعی کدکنی باغ وجود ندارد و طبیعی هم هست. نیاز روزمره ما اکنون به باغ و سبزی و طبیعت است. از شهر بیرون میزنیم به خاطردیدن باغ و سبزه و طبیعت بکر. همه می خواهند باغچهای کوچک در اطراف شهر بخرند. عشق کدکنی به طبیعت باورنکردنی است. مرا بیخواب میکند. شبها حتی با اینکه پنجره اتاق من تاریک است، وقتی شعرش را میخوانم احساس میکنم که صبح شده است. صدای جیک جیک گنجشکها را انگار میشنوم. بیآنکه نامی از نیشابور بیاورد با تو کاری میکند که انگار میخواهی بیرون بزنی و به سمت نیشابور بروی. کدکنی تو را به طبیعت میخواند.»
همسایه من
سایه و
سرگینشان را
بر زمین میدید
وز پنجره هر روز میغرید.
یک بار هم از برج زهر مار خود
بیرون نکرد او سر
تا بنگرد آن سرخ را در فره فیروزه فام صبح
یا رفرفهی پروازشان را
بشنود در پشت بام صبح
میگفتم:
( آن بالا .
ببین در آبی بی ابر
آن طوقیک . را در طواف صبح .
در پرواز!
آن سینه سرخان را ببین
در آن سماع سبز!
بالیدن آمالشان را
بالشان را بین!
آن وجدها و
شورها و
حالشان را بین!
آن شامگاهان . نغمه قوقو سرودن ها
بقر بقوها . دم کشیدن ها
در طشت آب پشت بام و
صبح
تن شستن در آفتاب بامدادی پر گشودن ها .
اما .
همسایه من
سایه و
سرگینشان را
روز و شب می دید
وز پنجره هر لحظه می غرید.
روزی
سرانجام
آن نگاه چرک مرده چیره شد .
ناچار
بردم به شهری دورشان .
و آنجا رها کردم
مردم به دست و پای در آن لحظۀ بدرود
در بازگشتن .
آه !
با روحم
نمی دانم چه ها کردم ؟
وقتی شکسته
خسته و
بگسسته از هستی
باز آمدم . دیدم
بسیار دور از باور من . در همین نزدیک
خیل کبوترهام.
پیش از من
در آن غروب روشن تاریک
جمعی نشسته روی پاساره
جمعی به روی آغل در بسته شان . خالی .
و آن طوقیک .
بر اوج
در طوف بام خانه
در طیفی ز تنهاییش
می پرد .
همسایه من خصم هر زیبایی و آزرم
آنجا کنار پنجره . با خشم و
هم با چشم
می غرد .
در زیر آواری ز حیرانی شدم ویران
و آن دم که در آن واپسین فرصت . براشان اشک ها و دانه
افشاندم
با خویش می گفتم: چه زیبایی و آزرمی
در پویه و پرواز این سحر آفرینان است !
که روح را
در جویباران زلال خویش
می شوید
یا رب! زبون باد و زیان کار آن نگاهی کاو
غیر از گناه و فضله
زیر آسمان
چیزی نمیجوید!
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#عباس_کیارستمی
@ShahrestanAdab
Telegram
شهرستان ادب
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6451
@ShahrestanAdab
@ShahrestanAdab
در انتهای
رمضانیم
سفر در پیش
سفره خالی
(شعری از –زندهیاد-
عباس کیارستمی)
#عباس_کیارستمی
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6452
@ShahrestanAdab
رمضانیم
سفر در پیش
سفره خالی
(شعری از –زندهیاد-
عباس کیارستمی)
#عباس_کیارستمی
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6452
@ShahrestanAdab
شعر سیاسی مشترک چهار شاعر انقلاب که توسط حاج میثم مطیعی پیش از خطبه فطر اجرا شد؛
در سایت شهرستان ادب منتشر شد
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6454
@ShahrestanAdab
در سایت شهرستان ادب منتشر شد
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6454
@ShahrestanAdab
https://telegram.me/shahrestanadab/613
این غزل مثنوی که توسط آقایان علیمحمد مودب، محمدمهدی سیار، میلاد عرفانپور و محمد قائمیراد سروده شده پیش از خطبۀ فطر رهبری توسط میثم مطیعی اجرا شد و در ابیات زیادی با واکنش بسیار حاضران همراه بود. متن کامل این شعر انقلابی توسط شهرستان ادب منتشر میشود:
یک ماه جرعهجرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
یک ماه دستهای دعا بودهایم ما
یک ماه میهمان خدا بودهایم ما
یک ماه ماه دیده و خورشید دیدهایم
یک ماه از تو گفته واز تو شنیدهایم
ماهی که رفت ماه شگفت جهادهاست
آری نبرد، روزه و افطار، فتح ماست
از تابش نماز علی ماه روشن است
در نور خطبههای ولی راه روشن است
با دشمنان بگو: هوس خام کردهاند
بیهوده رو به لشکر اسلام کردهاند
حاشا که بیم حمله احزابمان برد
حاشا که پشت سنگر خود خوابمان برد
ما وارثان سلسلههای رشادتیم
ما راهیان قافلههای شهادتیم
با ما فقط حساب تفنگ و خشاب نیست
با ماست آنچه قدرت آن در حساب نیست
بنگر که خون روان شده از کربلا به شام
آخر تمام میشود این کار ناتمام
گیریم دشمن است چو عمرو بن عبدود
این نسل حیدرست که از راه میرسد
بوی ظهور میرسد، ایمان، وطن شده است
این لشکر علی ست که خیبر شکن شده است
هر چند شعب از دم احمد ، بهشت ماست
این بار فتح خیبر نو، سرنوشت ماست
بدر است ماه و حضرت خورشید می رسد
بدر است ماه و عاقبت آن عید می رسد
بدر است ماه و می رسد آن عید عیدها
بدر است ماه ها همه، با این شهیدها
تحریم و بیم کی به دل ما اثر کند؟
کی وسوسه ز کوی دل ما گذر کند؟
ای در صف نبرد نشسته دودل مباش
دریا ببین و بستۀ این آب و گل مباش
ای در صف نبرد نشسته، به پا بایست
چون مردهای مرد، در این کربلا بایست
ای در صف نبرد! به میدان شتاب کن
قدری به جای گفتن یا لیتنا بایست
دنیا و اهل آن همه گر مانعت شوند
چون حر غیور باش و برای خدا بایست
وای تو گر امید ببندی به شرق و غرب
با قبله باش و بر سر این مدعا بایست
با دشمنان صریح چو شمشیر دم بزن
هرکس اسیر فتنه شد او را قلم بزن
پایت اسیر دست عصای کسان مباد
دستت به پای خواهش از این و از آن مباد
جزآفتاب، پابه رکاب کسی مباش
همآسمان پر زدن کرکسی مباش
بر خان خاینان به جویی نان رضا مده
این نان بهانهایست به اینان بها مده
برخی چه لقمهها که گلوگیر می خورند
خوبان ولی به شام بلا تیر می خورند
اهل رفاه و بزم که در ناز و نعمتاند
کی غمگسار ملت و کی اهل خدمتاند؟
دیروز خرده کاسب تحریم بودهاند
امروز نیز کاسب تسلیم و ذلتاند
سرمست از حقوق نجومی خویشتن
آخر چگونه در طلب حق ملتاند؟
ای دوستان که در صف اول نشستهاید!
مردم هنوز چشم به راه عدالتاند
این مردم صبور که در پای انقلاب
خون داده اند و اهل جهاد و رشادتاند
این مردم صبور که تحریم دشمنان
از ره نبردشان و هنوز اهل غیرتاند
آسان به کف نیامده این عشق و اعتماد
بر ریشههای باورشان تیشهای مباد
ای دوستان که درصف اول نشستهاید!
اینک شما و عهد عظیمی که بستهاید
ناگفته ماند حرف بلندی که روشن است
ایمان مدافع است که این خاک، ایمن است
این آتش فتاده به دنیا گواه ماست
جان مدافعان حرم جانپناه ماست
بنگر به شور و شوق جوانان به شهرها
جام شهادتی زده بر جام زهرها
با برق تیغ٬ هیبت شب را شکسته ایم
حاشا که بشنود کسی از پا نشسته ایم
ما را سر قمار به دین و وطن مباد
ما را سر معامله با اهرمن مباد
چشم طمع به چشمه خورشید بسته اند
دیگر بس است هرچه که پیمان شکسته اند
این خیرگی به کوریشان ختم می شود
این تیرگی به صبح امان ختم می شود
این دست دوستی که دراز است سویمان
دست دسیسه است از این قوم، بی گمان
در راه عشق تکیه به خود کی کنیم ما؟
تکراراشتباه احد کی کنیم ما؟
شمشیر از نیام، چو رهبر کشیده ایم
فریاد فتح،از دل سنگر کشیده ایم
"عید است و آخر گل و یاران در انتظار"
عید است و عید نیست مرا غیر روی یار
"دل بر گرفته بودم از ایام گل ولی
کاری بکرد همت پاکان روزه دار"
عید است،عید ماه خدا،ماه رحمت است
عید است و عید در نظر ما شهادت است
روی شهید، معنی عید است شک مکن
این عید مادران شهید است شک نکن
عید است ،عید زنده شدن، عید انتخاب
این عید همسران صبور یست چون رباب
عید است، چشم روشنی عاشقان ببر
خوبان زکات فطریه جان میدهند و سر
عید است و کاش طاعت ما هم شود قبول
ما تشنه حسین شماییم یا رسول
ما را دوباره رخصت کرببلا دهید
این عید هم برات زیارت به ما دهید
*مصاریع داخل گیومه از حافظ است
#علی_محمد_مودب #محمدمهدی_سیار #میلاد_عرفانپور #محمد_قائمی_راد #میثم_مطیعی #شعر_درباره_مفاسد_اقتصادی #شعر_سیاسی
@ShahrestanAdab
این غزل مثنوی که توسط آقایان علیمحمد مودب، محمدمهدی سیار، میلاد عرفانپور و محمد قائمیراد سروده شده پیش از خطبۀ فطر رهبری توسط میثم مطیعی اجرا شد و در ابیات زیادی با واکنش بسیار حاضران همراه بود. متن کامل این شعر انقلابی توسط شهرستان ادب منتشر میشود:
یک ماه جرعهجرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
یک ماه دستهای دعا بودهایم ما
یک ماه میهمان خدا بودهایم ما
یک ماه ماه دیده و خورشید دیدهایم
یک ماه از تو گفته واز تو شنیدهایم
ماهی که رفت ماه شگفت جهادهاست
آری نبرد، روزه و افطار، فتح ماست
از تابش نماز علی ماه روشن است
در نور خطبههای ولی راه روشن است
با دشمنان بگو: هوس خام کردهاند
بیهوده رو به لشکر اسلام کردهاند
حاشا که بیم حمله احزابمان برد
حاشا که پشت سنگر خود خوابمان برد
ما وارثان سلسلههای رشادتیم
ما راهیان قافلههای شهادتیم
با ما فقط حساب تفنگ و خشاب نیست
با ماست آنچه قدرت آن در حساب نیست
بنگر که خون روان شده از کربلا به شام
آخر تمام میشود این کار ناتمام
گیریم دشمن است چو عمرو بن عبدود
این نسل حیدرست که از راه میرسد
بوی ظهور میرسد، ایمان، وطن شده است
این لشکر علی ست که خیبر شکن شده است
هر چند شعب از دم احمد ، بهشت ماست
این بار فتح خیبر نو، سرنوشت ماست
بدر است ماه و حضرت خورشید می رسد
بدر است ماه و عاقبت آن عید می رسد
بدر است ماه و می رسد آن عید عیدها
بدر است ماه ها همه، با این شهیدها
تحریم و بیم کی به دل ما اثر کند؟
کی وسوسه ز کوی دل ما گذر کند؟
ای در صف نبرد نشسته دودل مباش
دریا ببین و بستۀ این آب و گل مباش
ای در صف نبرد نشسته، به پا بایست
چون مردهای مرد، در این کربلا بایست
ای در صف نبرد! به میدان شتاب کن
قدری به جای گفتن یا لیتنا بایست
دنیا و اهل آن همه گر مانعت شوند
چون حر غیور باش و برای خدا بایست
وای تو گر امید ببندی به شرق و غرب
با قبله باش و بر سر این مدعا بایست
با دشمنان صریح چو شمشیر دم بزن
هرکس اسیر فتنه شد او را قلم بزن
پایت اسیر دست عصای کسان مباد
دستت به پای خواهش از این و از آن مباد
جزآفتاب، پابه رکاب کسی مباش
همآسمان پر زدن کرکسی مباش
بر خان خاینان به جویی نان رضا مده
این نان بهانهایست به اینان بها مده
برخی چه لقمهها که گلوگیر می خورند
خوبان ولی به شام بلا تیر می خورند
اهل رفاه و بزم که در ناز و نعمتاند
کی غمگسار ملت و کی اهل خدمتاند؟
دیروز خرده کاسب تحریم بودهاند
امروز نیز کاسب تسلیم و ذلتاند
سرمست از حقوق نجومی خویشتن
آخر چگونه در طلب حق ملتاند؟
ای دوستان که در صف اول نشستهاید!
مردم هنوز چشم به راه عدالتاند
این مردم صبور که در پای انقلاب
خون داده اند و اهل جهاد و رشادتاند
این مردم صبور که تحریم دشمنان
از ره نبردشان و هنوز اهل غیرتاند
آسان به کف نیامده این عشق و اعتماد
بر ریشههای باورشان تیشهای مباد
ای دوستان که درصف اول نشستهاید!
اینک شما و عهد عظیمی که بستهاید
ناگفته ماند حرف بلندی که روشن است
ایمان مدافع است که این خاک، ایمن است
این آتش فتاده به دنیا گواه ماست
جان مدافعان حرم جانپناه ماست
بنگر به شور و شوق جوانان به شهرها
جام شهادتی زده بر جام زهرها
با برق تیغ٬ هیبت شب را شکسته ایم
حاشا که بشنود کسی از پا نشسته ایم
ما را سر قمار به دین و وطن مباد
ما را سر معامله با اهرمن مباد
چشم طمع به چشمه خورشید بسته اند
دیگر بس است هرچه که پیمان شکسته اند
این خیرگی به کوریشان ختم می شود
این تیرگی به صبح امان ختم می شود
این دست دوستی که دراز است سویمان
دست دسیسه است از این قوم، بی گمان
در راه عشق تکیه به خود کی کنیم ما؟
تکراراشتباه احد کی کنیم ما؟
شمشیر از نیام، چو رهبر کشیده ایم
فریاد فتح،از دل سنگر کشیده ایم
"عید است و آخر گل و یاران در انتظار"
عید است و عید نیست مرا غیر روی یار
"دل بر گرفته بودم از ایام گل ولی
کاری بکرد همت پاکان روزه دار"
عید است،عید ماه خدا،ماه رحمت است
عید است و عید در نظر ما شهادت است
روی شهید، معنی عید است شک مکن
این عید مادران شهید است شک نکن
عید است ،عید زنده شدن، عید انتخاب
این عید همسران صبور یست چون رباب
عید است، چشم روشنی عاشقان ببر
خوبان زکات فطریه جان میدهند و سر
عید است و کاش طاعت ما هم شود قبول
ما تشنه حسین شماییم یا رسول
ما را دوباره رخصت کرببلا دهید
این عید هم برات زیارت به ما دهید
*مصاریع داخل گیومه از حافظ است
#علی_محمد_مودب #محمدمهدی_سیار #میلاد_عرفانپور #محمد_قائمی_راد #میثم_مطیعی #شعر_درباره_مفاسد_اقتصادی #شعر_سیاسی
@ShahrestanAdab
Telegram
شهرستان ادب
شعر سیاسی مشترک چهار شاعر انقلاب که توسط حاج میثم مطیعی پیش از خطبه فطر اجرا شد؛
در سایت شهرستان ادب منتشر شد
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6454
@ShahrestanAdab
در سایت شهرستان ادب منتشر شد
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6454
@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
https://telegram.me/shahrestanadab/613 این غزل مثنوی که توسط آقایان علیمحمد مودب، محمدمهدی سیار، میلاد عرفانپور و محمد قائمیراد سروده شده پیش از خطبۀ فطر رهبری توسط میثم مطیعی اجرا شد و در ابیات زیادی با واکنش بسیار حاضران همراه بود. متن کامل این شعر انقلابی…
Ey dustan ke dar safe avval neshasteied
Meysam Motiee
فایل صوتی اجرای شعر عید فطر شاعران انقلاب توسط دکتر میثم مطیعی
(نسخۀ گزیده)
#علی_محمد_مودب #محمدمهدی_سیار #میلاد_عرفانپور #محمد_قائمی_راد #میثم_مطیعی
@ShahrestanAdab
(نسخۀ گزیده)
#علی_محمد_مودب #محمدمهدی_سیار #میلاد_عرفانپور #محمد_قائمی_راد #میثم_مطیعی
@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
https://telegram.me/shahrestanadab/613 این غزل مثنوی که توسط آقایان علیمحمد مودب، محمدمهدی سیار، میلاد عرفانپور و محمد قائمیراد سروده شده پیش از خطبۀ فطر رهبری توسط میثم مطیعی اجرا شد و در ابیات زیادی با واکنش بسیار حاضران همراه بود. متن کامل این شعر انقلابی…
مدیحهسرائی آقای میثم مطیعی
Khamenei.ir
فایل صوتی اجرای شعر عید فطر شاعران انقلاب توسط دکتر میثم مطیعی
(نسخۀ کامل)
#علی_محمد_مودب #محمدمهدی_سیار #میلاد_عرفانپور #محمد_قائمی_راد #میثم_مطیعی
@ShahrestanAdab
(نسخۀ کامل)
#علی_محمد_مودب #محمدمهدی_سیار #میلاد_عرفانپور #محمد_قائمی_راد #میثم_مطیعی
@ShahrestanAdab
فراخوان ثبت نام در سومین دوره مدرسه رمان
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6414/categoryId/21
yon.ir/EMEn
https://madreseroman.com/
#مدرسه_رمان
@ShahrestanAdab
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6414/categoryId/21
yon.ir/EMEn
https://madreseroman.com/
#مدرسه_رمان
@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
فراخوان ثبت نام در سومین دوره مدرسه رمان https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6414/categoryId/21 yon.ir/EMEn https://madreseroman.com/ #مدرسه_رمان @ShahrestanAdab
https://telegram.me/shahrestanadab/618
«مدرسه رمان» موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب براي سومين سال پياپي از ميان نويسندگان جوان براي ورود به دورهي آموزش و نگارش رمان ثبت نام ميكند. علاقمندان به حضور در اين مدرسه، ميتوانند با مراجعه به سايت مدرسه رمان به نشاني https://madreseroman.com فرم ثبت نام موجود در اين سايت را تكميل كنند. دارندگان پيشينهي ادبي قابل اعتنا و نيز آثار منتشر شده در اولويت پذيرش خواهند بود. لازم به ذكر است كه انتخاب نهايي هنرجويان توسط اساتيد مدرسهي رمان و با توجه به سابقه و نيز طرح ارائه شده، در مرحلهي دوم ثبت نام، خواهد بود. مهلت ثبت نام اوليه، 30/4/1395 خواهد بود.
«مدرسهي رمان شهرستان ادب» در سال 1393 و با هدف آموزش و نگارش رمان تاسيس شد. داستاننويسان پذيرششده در مدرسه فرصتی خواهند يافت تا در طول 9 ماه ارتباط مستمر با اساتيد مدرسه رمان، دست به خلق يک رمان بزنند و از برنامههاي آموزشي مدرسه در طول دوره بهره ببرند. رمانهاي نگارش يافته در مدرسه، پس از تاييد اساتيد مربوطه، توسط انتشارات «شهرستان ادب» به چاپ خواهد رسيد.
#مدرسه_رمان
@ShahrestanAdab
«مدرسه رمان» موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب براي سومين سال پياپي از ميان نويسندگان جوان براي ورود به دورهي آموزش و نگارش رمان ثبت نام ميكند. علاقمندان به حضور در اين مدرسه، ميتوانند با مراجعه به سايت مدرسه رمان به نشاني https://madreseroman.com فرم ثبت نام موجود در اين سايت را تكميل كنند. دارندگان پيشينهي ادبي قابل اعتنا و نيز آثار منتشر شده در اولويت پذيرش خواهند بود. لازم به ذكر است كه انتخاب نهايي هنرجويان توسط اساتيد مدرسهي رمان و با توجه به سابقه و نيز طرح ارائه شده، در مرحلهي دوم ثبت نام، خواهد بود. مهلت ثبت نام اوليه، 30/4/1395 خواهد بود.
«مدرسهي رمان شهرستان ادب» در سال 1393 و با هدف آموزش و نگارش رمان تاسيس شد. داستاننويسان پذيرششده در مدرسه فرصتی خواهند يافت تا در طول 9 ماه ارتباط مستمر با اساتيد مدرسه رمان، دست به خلق يک رمان بزنند و از برنامههاي آموزشي مدرسه در طول دوره بهره ببرند. رمانهاي نگارش يافته در مدرسه، پس از تاييد اساتيد مربوطه، توسط انتشارات «شهرستان ادب» به چاپ خواهد رسيد.
#مدرسه_رمان
@ShahrestanAdab
Telegram
شهرستان ادب
فراخوان ثبت نام در سومین دوره مدرسه رمان
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6414/categoryId/21
yon.ir/EMEn
https://madreseroman.com/
#مدرسه_رمان
@ShahrestanAdab
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6414/categoryId/21
yon.ir/EMEn
https://madreseroman.com/
#مدرسه_رمان
@ShahrestanAdab
ثبت نام در کارگاه «سیر تحول داستان کوتاه جهان در دوران معاصر» با تدریس استاد مجید قیصری
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6448
#مجید_قیصری
@ShahrestanAdab
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6448
#مجید_قیصری
@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
ثبت نام در کارگاه «سیر تحول داستان کوتاه جهان در دوران معاصر» با تدریس استاد مجید قیصری https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6448 #مجید_قیصری @ShahrestanAdab
https://telegram.me/shahrestanadab/620
در ادامهء برگزاری کارگاه آموزشی "سیر تحول و تطور داستان کوتاه جهان"، موسسه شهرستان ادب دورهء تخصصی بررسی سیر تحول داستان کوتاه در دورهء معاصر را برگزار میکند.
این جلسات به بررسی داستان های کوتاهی از نویسندگان عصر حاضر اختصاص دارد و روند بررسی آثار بر اساس کتاب "یک درخت، یک صخره، یک ابر" (ترجمه حسن افشار، نشر مرکز) خواهدبود.
علاقه مندان به شرکت در این دوره میتوانند به سایت موسسهء فرهنگی هنری شهرستان ادب به نشانی shahrestanadab.com مراجعه فرمایند و یا با شماره تلفن 77517830 تماس بگیرند.
تهیه کتاب "یک درخت، یک صخره، یک ابر" (ترجمه حسن افشار، نشر مرکز) و ارسال دو داستان کوتاه به نشانی [email protected] ضروری است.
این کارگاه یکشنبهها از ساعت 17 الی 19 در محل موسسه شهرستان ادب به نشانی: سه راه طالقانی - روبروی سینما صحرا - پلاک 168 - طبقه چهارم، برگزار خواهد شد.
فرم ثبت نام:
yon.ir/L7du
@ShahrestanAdab
در ادامهء برگزاری کارگاه آموزشی "سیر تحول و تطور داستان کوتاه جهان"، موسسه شهرستان ادب دورهء تخصصی بررسی سیر تحول داستان کوتاه در دورهء معاصر را برگزار میکند.
این جلسات به بررسی داستان های کوتاهی از نویسندگان عصر حاضر اختصاص دارد و روند بررسی آثار بر اساس کتاب "یک درخت، یک صخره، یک ابر" (ترجمه حسن افشار، نشر مرکز) خواهدبود.
علاقه مندان به شرکت در این دوره میتوانند به سایت موسسهء فرهنگی هنری شهرستان ادب به نشانی shahrestanadab.com مراجعه فرمایند و یا با شماره تلفن 77517830 تماس بگیرند.
تهیه کتاب "یک درخت، یک صخره، یک ابر" (ترجمه حسن افشار، نشر مرکز) و ارسال دو داستان کوتاه به نشانی [email protected] ضروری است.
این کارگاه یکشنبهها از ساعت 17 الی 19 در محل موسسه شهرستان ادب به نشانی: سه راه طالقانی - روبروی سینما صحرا - پلاک 168 - طبقه چهارم، برگزار خواهد شد.
فرم ثبت نام:
yon.ir/L7du
@ShahrestanAdab
Telegram
شهرستان ادب
ثبت نام در کارگاه «سیر تحول داستان کوتاه جهان در دوران معاصر» با تدریس استاد مجید قیصری
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6448
#مجید_قیصری
@ShahrestanAdab
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6448
#مجید_قیصری
@ShahrestanAdab
فراخوان ثبت نام در کارگاه عناصر داستان
مدرس: مجید اسطیری
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6450
#مجید_اسطیری
@ShahrestanAdab
مدرس: مجید اسطیری
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6450
#مجید_اسطیری
@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
فراخوان ثبت نام در کارگاه عناصر داستان مدرس: مجید اسطیری https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6450 #مجید_اسطیری @ShahrestanAdab
https://telegram.me/shahrestanadab/622
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب قصد دارد دورهء آموزشی "عناصر داستان" را برگزار نماید. در این دورهء 10 جلسه ای هنرجویان با 10 عنوان از عناصر اصلی نگارش داستان آشنا میشوند. تدریس این کارگاه بر عهدۀ داستان نویس خوب کشورمان آقای مجید اسطیری خواهد بود.
علاقه مندان به داستان نویسی میتوانند جهت ثبت نام به سایت موسسهء شهرستان ادب به نشانی shahrestanadab.com مراجعه نمایند و یا با شماره تلفن 77517830 تماس حاصل فرمایند.
فرم ثبت نام:
yon.ir/8YMs
@ShahrestanAdab
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب قصد دارد دورهء آموزشی "عناصر داستان" را برگزار نماید. در این دورهء 10 جلسه ای هنرجویان با 10 عنوان از عناصر اصلی نگارش داستان آشنا میشوند. تدریس این کارگاه بر عهدۀ داستان نویس خوب کشورمان آقای مجید اسطیری خواهد بود.
علاقه مندان به داستان نویسی میتوانند جهت ثبت نام به سایت موسسهء شهرستان ادب به نشانی shahrestanadab.com مراجعه نمایند و یا با شماره تلفن 77517830 تماس حاصل فرمایند.
فرم ثبت نام:
yon.ir/8YMs
@ShahrestanAdab
Telegram
شهرستان ادب
فراخوان ثبت نام در کارگاه عناصر داستان
مدرس: مجید اسطیری
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6450
#مجید_اسطیری
@ShahrestanAdab
مدرس: مجید اسطیری
https://shahrestanadab.com/Content/articleType/ArticleView/articleId/6450
#مجید_اسطیری
@ShahrestanAdab
Forwarded from شعرآورد
.
غزلی تقدیم به حاج احمد متوسلیان، سردار ایستاده در غبار:
ما آینه ها بعد تو در جامه ی آهیم
ما حسرت یک پنجره ی چشم به راهیم
پیراهن خونین تو را باورمان نیست
آواره ی دیدار تو تا مصر ز چاهیم
ای سرو کدامین تبرت برد از این باغ
بی سایه ی تو ما همه بی پشت و پناهیم
در کنج قفس نیز تو را بال و پری هست
ماییم که زندانی تقدیر سیاهیم
آسیمه و دلخسته سر جاده نشستیم
کآن گمشده را رد و نشان از که بخواهیم
#لیلا_حسین_نیا
شعرآورد
@sheravard
.
غزلی تقدیم به حاج احمد متوسلیان، سردار ایستاده در غبار:
ما آینه ها بعد تو در جامه ی آهیم
ما حسرت یک پنجره ی چشم به راهیم
پیراهن خونین تو را باورمان نیست
آواره ی دیدار تو تا مصر ز چاهیم
ای سرو کدامین تبرت برد از این باغ
بی سایه ی تو ما همه بی پشت و پناهیم
در کنج قفس نیز تو را بال و پری هست
ماییم که زندانی تقدیر سیاهیم
آسیمه و دلخسته سر جاده نشستیم
کآن گمشده را رد و نشان از که بخواهیم
#لیلا_حسین_نیا
شعرآورد
@sheravard
.
yon.ir/m4qk
شهرستان ادب: استاد #مهدیه_الهی_قمشهای که از چندی پیش در بیمارستان بستری بود عصر دیروز در سن هفتاد و نه سالگی درگذشت.
موسسه فرهنگی هنری #شهرستان_ادب و مجموعه اهالی ادبیات همراه با این موسسه درگذشت این محقق نامآشنای ادبیات فارسی را به همه اهالی شعر و ادب پارسی و نیز خانواده فرهیخته آن عزیز بهویژه برادر ارجمند ایشان استاد #حسین_الهی_قمشه_ای تسلیت میگویند
مرحوم مهدیه الهی قمشهای زادهٔ 1316 خورشیدی شاعر، مولویشناس، محقق ادبیات عرفانی و فرزند مرحوم آیتالله میرزا مهدی الهی قمشهای (مترجم قرآن کریم) بود. وی از سن کودکی در محضر پدر عالم و ادیب خود، اصول شعر و ادبیات را فراگرفت و از محضر اساتید بنامی چون «جلال همایی»، «شهابی»، «صدرالدین محلاتی»، «دکتر شفق» و «محمدتقی جعفری» بهره برد. از جمله مجموعه شعرهای مرحوم مهدیه الهی قمشهای میتوان به «بهار عشق»، «معبد عشق» و «کربلا، وادی عشق» اشاره کرد. «خاطرات من با پدرم» نیز عنوان آخرین کتاب منتشر شد هاز این بانوی فرهیخته و مسلمان است.
@ShahrestanAdab
شهرستان ادب: استاد #مهدیه_الهی_قمشهای که از چندی پیش در بیمارستان بستری بود عصر دیروز در سن هفتاد و نه سالگی درگذشت.
موسسه فرهنگی هنری #شهرستان_ادب و مجموعه اهالی ادبیات همراه با این موسسه درگذشت این محقق نامآشنای ادبیات فارسی را به همه اهالی شعر و ادب پارسی و نیز خانواده فرهیخته آن عزیز بهویژه برادر ارجمند ایشان استاد #حسین_الهی_قمشه_ای تسلیت میگویند
مرحوم مهدیه الهی قمشهای زادهٔ 1316 خورشیدی شاعر، مولویشناس، محقق ادبیات عرفانی و فرزند مرحوم آیتالله میرزا مهدی الهی قمشهای (مترجم قرآن کریم) بود. وی از سن کودکی در محضر پدر عالم و ادیب خود، اصول شعر و ادبیات را فراگرفت و از محضر اساتید بنامی چون «جلال همایی»، «شهابی»، «صدرالدین محلاتی»، «دکتر شفق» و «محمدتقی جعفری» بهره برد. از جمله مجموعه شعرهای مرحوم مهدیه الهی قمشهای میتوان به «بهار عشق»، «معبد عشق» و «کربلا، وادی عشق» اشاره کرد. «خاطرات من با پدرم» نیز عنوان آخرین کتاب منتشر شد هاز این بانوی فرهیخته و مسلمان است.
@ShahrestanAdab