شهرستان ادب
1.41K subscribers
4.39K photos
729 videos
14 files
2.07K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
🔸ششمین نشست «از هندوکش تا البرز» به صورت مجازی برگزار می‌شود

🔹سه‌شنبه ۱۱ آذر‌ماه ششمین برنامه از سلسله نشست های #از_هندوکش_تا_البرز با حضور داستان نویسان افغانستانی و ایرانی به صورت مجازی برگزار خواهد شد. در این نشست که با هدف همگرایی فرهنگی - ادبی دو ملت ایران و افغانستان برگزار میشود، سه داستان‌نویس افغانستانی (#معصومه_کوثری از کابل، #اعظم_عظیمی از مشهدمقدس و #فاطمه_موسوی_جاوید از مزارشریف) با حضور استاد #مجید_قیصری و #احمد_مدقق به قرائت آثار خود خواهند پرداخت. اجرای این جلسه نیز بر عهده جناب آقای #مجید_اسطیری خواهد بود.

💠 این نشست سه‌شنبه ۱۱ آذر ساعت
۱۶ به صورت مجازی به نشانی زیر برگزار خواهد شد:
class.shahrestanadab.com/ch/dastan

☑️ @ShahrestanAdab
🔸من ‌زنده‌ام
(شعری از #مجتبی_حاذق تقدیم به #میرزا_کوچک_خان_جنگلی در سالروز شهادت ایشان)

🔹در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان

از گیسوی آشفته‌ام برگی نمی‌ریزد
از پیکر من شاخه‌ای نشکسته در طوفان

بر شانه‌های خسته‌ام گنجشک‌ها خوابند
من کیستم؟ نیمی درختم ، نیمه‌ای انسان

حاشا اگر در گوشه‌ای آرام بنشینم
فرقی ندارد کنج خانه، گوشۀ زندان

در سایه‌ام همسایه‌ها آرام می‌گیرند
آرام می‌گیرند از تبریز تا تهران

آن‌ها که می‌گفتند می‌مانند، برگشتند
(تنها) به پایان می‌رسد این راه بی‌پایان

راه پس و پیش مرا بن‌بست می‌بینند
این سو به دریا می‌رسم آن سو به کوهستان

جمع تبرها، اره‌ها، ارابه‌ها جمع است
این سال‌خورده سرو تنها مانده در میدان

آتش گرفته نیمی از من در تنور نان
آتش گرفته نیمی از من بر سر قلیان

من؛ جنگلی از سروهای چکمه پوشیده
من زنده‌ام‌، امضا؛ ارادتمند؛ کوچک‌خان

☑️ @ShahrestanAdab
🔹«من بارها به تو گفته‌ام که اگر کسی ادعا کند جیبش پر از پول است خیلی ساده می‌توان تحقیق کرد یا به اثبات رساند: کافی است که پول‌ها را در جیبش به صدا دربیاورد – اگر سکه باشد- یا بیرون بکشد و نشان بدهد. اما آیا ممکن است که کسی قلبش را دربیاورد و به محبوبه‌اش ثابت کند که مالامال از عشق او است؟ برای محبوب گاهی اشاره‌ای هم کافی است و دیگر لازم نیست عاشق زیاد قهرمان بازی دربیاورد.»

🔸#ملکوت، #بهرام_صادقی

#گفتاورد
☑️ @ShahrestanAdab
🔸سه شعر از #راینر_ماریا_ریلکه با ترجمۀ #سونیا_محسنی

مرگ
🔹در برابر ما مرگ ایستاده است.
و سرنوشت ما در دستان خاموش اوست.
زمانی که ما با سروری غرور آفرین، شراب سرخ زندگی را بالا می‌گیریم
تا از آن جام پرتلالو عرفانی بنوشیم
مرگ درحالی که از تمام جست‌وخیزهایمان به وجد آمده
تعظیم می‌کند و اشک می‌ریزد.

💠 دو شعر دیگر را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔸متافیزیک حضور و رمان تشریف
(یادداشتی بر کتاب #تشریف اثر تازۀ #علی_اصغر_عزتی_پاک به قلم #آزاده_جهان_احمدی)

🔹«...اما آنچه محور اصلی این داستان است این خرده‌فقدان‌ها نیستند بلکه همه این خرده‌غیاب‌ها حول یک غیاب اعظم شکل گرفته‌اند. حول محور غیبت امام و ره‌بر جامعه شیعی. بر اساس نظام ایمانی شیعه منجی آخرالزمان حاضر اما از نظرها غایب است (پارادوکس حضور و غیبت). ظهور او از پس پرده غیبت نیازمند یک طلب، اراده و فعالیت جمعی است. این غیبت در کل تاریخ شیعه علت‌العلل بسیاری از وقایع، انفعال‌ها، فریادها و سکوت‌ها بوده است. بسته به نسبتی که آدمها با این غیبت برقرار می‌کردند و می‌کنند در جایی از تاریخ شیعه می‌ایستند و اثر می‌گذارند و یا تاثیر می‌پذیرند.

این غیاب برای هر شیعه‌ای امیدآفرین و محرک بوده. شاید برای همین است که از معدود مذاهب رو به جلو در زمان است و اساساً هیچ‌گاه گرفتار بن‌بست ناامیدی نمی‌شود...»

💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔹«آنقدر گفتنی داشتم که نمی‌توانستم نفس بکشم.»

🔸#زندگی_در_پیش_رو، #رومن_گاری

#گفتاورد
☑️ @ShahrestanAdab
🔸به اردوغان
(شعری از #افشین_علا)

🔹نه شام، لقمۀ چربی برای شام تو شد
نه در عراق، قضا و قدر به کام تو شد

نه در سيادت اعراب، نقشۀ تو گرفت
نه افتخار اروپا شدن به نام تو شد

نه با ریا و دغل، سنگ دین به سینه زدن
دلیل رونق بازار و احترام تو شد

كنون هم از هوس ساحل ارس بگذر
گمان مبر دل ايران زمين كنام تو شد

دوام عزت اين خطه از ولای علی است
اگر كه كافه و می، پایۀ دوام تو شد

ارس ز هر دو طرف زير گام شيران است
ترشحی اگر از آن نصيب جام تو شد

رفیق قافله‌ای و شریک دزد اما
گمان مدار كه تُرک غيور خام تو شد

فقط به حرمت همسایگی است صبر يلان
گمان مبر وجبی هم نصيب گام تو شد

نه تُرک گنجه و باكو نه تُرک ايرانی
نه قوم كُرد هماهنگ با مرام تو شد

سكوت شير برادر! ز ترس روبه نيست
ز خوان اوست اگر لقمه‌ای طعام تو شد

به خود، قيافۀ فاتح گرفته‌ای با شعر
چه غم؟ كه قافيه اسباب التيام تو شد

فسانه گشت و کهن شد حديث عثمانی
به خود بیا كه همای ظفر ز بام تو شد

نه غرب با تو وفا می‌کند نه اسراییل
نه داعشی که به دستور او غلام تو شد

خود آگهم كه روا نيست هجو همسايه
حلال کن اگر اين بیت‌ها حرام تو شد!

☑️ @ShahrestanAdab
🔹پیام تسلیت #علی_محمد_مودب مدیر عامل موسسۀ شهرستان ادب در پی درگذشت #محمداعظم_رهنورد_زریاب

🔸بسم‌الله الرحمن الرحیم
خبر درگذشت نویسنده‌ی ارجمند محمداعظم رهنورد زریاب باعث اندوه و غم فراوان شد. از دست دادن بزرگانی نظیر رهنورد زریاب که عمر خود را برای روایت زندگی مردمان‌شان صرف می‌کنند، و روشن نگاه داشتن آتش فروزان زبان فارسی را وجهه‌ی همت خویش قرار می‌دهند، مصیبتی جبران‌ناشدنی است. رهنورد زریاب برای مردم افغانستان و برای زبان فارسی یک سرمایه‌ی بزرگ و قابل اتکا بود. داستان‌هایش همه از مردم بود و برای مردم. نثر فارسی با رهنورد زریاب بخشی از ظرفیت‌های خود را به‌روز کرد، و رخت تازه پوشید. داستان‌های کوتاه و بلند این نویسنده‌ی فقید آیینه‌ای است از آن‌چه که بر مردم افغانستان رفته است از غم و شادی. امیدوارم فارسی‌زبانان سراسر جهان ، گنجینه‌ی آثار مرحوم استاد زریاب را قدر بدانند و ارج بنهند. از خداوند بزرگ برای ایشان رحمت می‌طلبم، و فقدانش را به اهالی قلم و فرهنگ در پهنه‌ی زبان فارسی، بخصوص نویسندگان و شاعران افغانستانی، تسلیت می‌گویم.

علی‌محمد مودب
مدیرعامل موسسه‌ی فرهنگی هنری شهرستان ادب

☑️ @ShahrestanAdab
🔹حکیمان زمانه
(یادداشت #علی_اصغر_عزتی‌پاک در پی درگذشتِ #محمداعظم_رهنورد_زریاب)

🔸دیروز، پنج‌شنبه ۲۰ آذرماه ۱۳۹۹، خبر آمد که «رهنورد زریاب»، نویسنده‌ی مهم و تاثیرگذار افغانستانی درگذشت. خدایش بیامرزد.

رهنورد زریاب را من با دوست عزیزم محمدحسین محمدی، نویسنده خوب افغانستانی، شناختم. محمدحسین که علاوه بر نوشتن آن‌همه داستان خوب، پژوهشگری جدی در تاریخ داستان‌نویسی کشورش است، داستان‌های خوب زریاب را از میان نشریات و کتاب‌ها می‌جست و گاه برای ما هم می‌خواند. و حاصل آن همه تلاش مجدانه‌ی او برای شناساندن زریاب به خواننده‌ی ایرانی، منجر شد به همین مجموعه‌ی زیبای زیر خاک خفته که در سال ۱۳۸۸ توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. در این مجموعه چند داستان فوق‌العاده هست که همان یک‌بار خواندنشان کفایت می‌کند برای یک عمر در خاطر داشتن‌شان. رهنورد نویسنده‌ی عمیقی است؛ از سنخ نویسندگان سرشناس کلاسیک. موضوعات داستان‌هایش ربط وثیق دارند با زندگی...»

💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔸جنون امر کلی
(نگاهی به رمان #مادام_بوواری اثر #گوستاو_فلوبر، به قلم #محمدقائم_خانی)

🔹«ما امر کلی را در فلسفه پی گرفته‌ایم و معمولاً از منظر عقل و منطق، به آن نگریسته‌ایم. چه در جریان ترجمه قرن دوم هجری به بعد که با یونان آشنا شدیم، و چه در دوره معاصر، تنها از همین زاویه به آن خیره شده‌ایم و نمودهای محدودی از آن را دیده‌ایم. ما حتی دریچه علم را هم برای نگریستن به امر کلی چندان معتبر ندانسته‌ایم و هنگام رفتن سراغ آن، بیشتر به دنبال قدرت و کارآمدی بوده‌ایم. در حالی که پس از مواجهه ما با دنیای جدید و به ویژه پس از تشکیل حکومت پهلوی، ما در همه شئون زندگی با امر کلی روبه‌رو هستیم؛ البته بدون آن که ببینیمش. ما توانِ باز کردن دریچه‌های مختلف به آن را نداریم درحالی که متأثر از آن زندگی می‌کنیم. "رمان" یکی از مهمترین نمودهای امر کلی در دنیای حاضر، بوده و هست اما ما رد پای "کلی" را در آثار نویسندگان خارجی ندیده‌ایم...»

💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔹جای شکرش باقی‌ست که هنوز چیزی برای آرزو کردن دارم.
اگر همه چیز مطابق خواسته‌هایم بود، حتماً افسرده‌تر می‌شدم. اما حالا می‌فهمم که چقدر می‌شود آرزو داشت و با امید رسیدن به آن‌ها، از زندگی لذت برد.
برنامه‌ای که همه چیزش مطابق میل آدم باشد، هیچ وقت عملی نمی‌شود.

🔸#غرور_و_تعصب، #جین_آستین

#گفتاورد
☑️ @ShahrestanAdab
🔸اینطوری بنویس
(نامۀ #جان_اشتاین_بک به دوستش #جورج_آلبی، با ترجمۀ #سونیا_محسنی)

🔹«نامه‌ات امروز صبح به دستم رسید و مرا به بحث و جدل با خودم واداشت، این نشان می‌دهد افسردگی شدیدم رو به بهبود است. به نظرم جهان حتی ذره‌ای به اندازه تو خصمانه نیست‌. جورج تو با جهان می‌جنگی و اینکه دنیا چندان توجهی به تو نشان نمی‌دهد خشمگینت می‌کند. به نظر می‌رسد آثار هنری ارزشمند همیشه در مواجهه با سختی خلق می‌شوند. ظاهراً احساس تحقیر همان خاک سختی است که بهترین گل‌ها در دل آن ریشه می‌دوانند. جورج خودت را فریب نده. تعریف و تمجید نه تنها هنرمند نمی‌آفرینند بلکه هنرمند را زایل می‌کنند. بهترین اثر هنگامی خلق می‌شود که هنرمند برای دیده شدن می‌جنگد نه زمانی‌که مخاطبان با شور و اشتیاق در انتظار جملات او هستند.
یک قطار هوایی شهری بیشتر به یک کتاب خوب مربوط می‌شود تا ناشر جوان و مشتاقی که با حق نشر در سالن به انتظار ایستاده است...»

💠 ادامۀ این نامه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔹شهرستان ادب را در اینستاگرام دنبال کنید

💠 instagram.com/shahrestanadab

☑️ @ShahrestanAdab
🔸برای #فرهاد_خسروی
(شعری از #محمدحسین_نجفی)

🔹گم کرده‌ام در برف‌ها از گل سری را
از گل سری، از برگ گل نازکتری را

بیچاره من، بیچاره من، از دست دادم
سیمین‌بری گل‌پیکری افسونگری را

تلخ است تا از کوه‌های قصر شیرین
پیدا کنم فرهاد نام دیگری را

ای مرگ بی‌انصاف! آیا با چه حقی
بر صخره‌های سخت کوبیدی سری را؟!

آیا نگفتی با خودت - ای مرگ بر تو -
کز سفره‌ای کم می‌کنی نان‌آوری را

در سفره‌های بی‌انار سرخ یلدا
در خون نشاندی چشم‌های مادری را


در کربلایی تازه، لیلاهای این شهر
تشییع می‌کردند نعش اکبری را

💠 #بهارخواب را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔹روشنایی درخشان لازم نیست، برای اینکه آدم در بیگانگی زندگی کند فقط یک فتیله کافی است، به شرط اینکه صادقانه بسوزد.

🔸 #مالون_میمیرد، #ساموئل_بکت

#گفتاورد
☑️ @ShahrestanAdab
🔸روایت خاص برای مخاطب خاص
(یادداشتی بر رمان نوجوان #موهای_تو_خانه_ماهی_هاست اثر #محمدرضا_شرفی_خبوشان، به قلم #علی_ششتمدی)

🔹«روی کتاب نوشته شده: "رمان نوجوان"، اما پیچیدگی قصه و عمق شخصیت‌ها، همچنین کیفیت تصاویر قصه به شکلی است که با درک ما از "نوجوان" اندکی تفاوت دارد. این نوجوان از آن‌ها است که "بازی تاج‌وتخت" می‌بیند و "سرنوشت" بازی می‌کند و ترس‌های پدر و مادرش برایش خنده‌دار است و معادلات پیچیده ذهن آن‌ها، برایش بسیار ساده!
"موهای تو خانه ماهی‌هاست" قصه‌ای متفاوت با آنچه به‌عنوان ادبیات نوجوان می‌شناسیم ارائه می‌دهد. نوجوانِ داستان از همان ابتدا، حسابی زخمی شده و در نی‌زاری پر از خشونت، چشم باز می‌کند! دختری اثیری می‌بیند و تصاویر خیال و واقعیت چنان در هم می‌آمیزند که تفکیک آن‌ها، کار ذهن‌های ساده نیست! حتی شاید نوجوان امروز، فهم بهتری از بزرگ‌ترهای نسل قبلی، در مورد این داستان به دست آورد!...»

💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔸فروغ و افشای سیاهی خانه
(یادداشتی از #علیرضا_سمیعی به مناسبت زادروز #فروغ_فرخزاد)

🔹«سال ۱۳۴۴ چندی از چاپ مجموعه تولدی دیگر، شاملو و اخوان و آزاد و سپهری و... به همراه گیردهاردی تیکو، یک بار در منزل فروغ فرخزاد و فردای همان روز در خانه شاملو جمع می‌شوند و به بحث از شعر می‌نشینند. همان‌جاست که شاملو از فروغ سوال می‌کند که "فرق شاعر و فیلسوف چیست؟" و او در می‌آید "فرقش این است که وقتی آن یکی شروع می‌کند به شعر گفتن آن یکی شروع می‌کند به فلسفه نوشتن."

فروغ در اصل شاعر بود. هر چند به این‌سو و آن‌سو می‌رفت و مثلا فیلم "این خانه سیاه است" را می‌ساخت. شاید آن فیلم به لحاظ سینمایی، مستند مهمی نباشد اما موضوعی دلخراشی چون انزوای بیماران برابر می‌رسید کسانی که مثل موجوداتی خطرناک دور از چشم شهرنشینان نگاه داری می‌شدند. سیاهی را باید طوری پنهان کرد که رفاه دیدگان را نیالاید. این همه زرق و برق کافی نیست. باید عملاً زشتی‌ها و رنج‌ها را قایم کرد. این کار آن طور که ادعا می‌کنیم رفع و رجوع کردن سیاهی نیست، بلکه سرکوب دیدن آن است...»

💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.

☑️ @ShahrestanAdab
🔹تفاوت میان یک انسان بی‌تجربه و انسانی مجرب در این است که اولی به هر بهانه خواهان مرگی شرافت‌مندانه است، در حالی‌که دومی به خاطر هر چیزی به فروتنی زندگی را دوست دارد.

🔸 #ناطور_دشت، #جروم_دیوید_سلینجر

#گفتاورد
☑️ @ShahrestanAdab