Forwarded from شهرستان ادب
🔻برشی از کتاب بایکوت شده #عمران_صلاحی
درباره #هفدهم_شهریور با نام #هفدهم:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3874
☑️ @ShahrestanAdab
درباره #هفدهم_شهریور با نام #هفدهم:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3874
☑️ @ShahrestanAdab
🔻روایت زندهیاد عمران صلاحی از هفده شهریورِ ۵۷ در کتابِ «هفدهم»
«کتاب #هفدهم... مربوط به وقایع #هفدهم_شهریور است. منظومه ای در ۵٠ صفحه. همهاش یک نفس ساخته شده است. وقایعی را که دیده بودم، شب و تحتتأثیر آن روز، رفتم پشتبام و تا صبح، یکنفس و گریهکنان نوشتم. کتاب عجیب و غریبی هم از کار درآمد. اصلا به فرم و زبان و این قضایا فکر نکردم. ولی جالب اینجاست که بعد از چاپ دیدم اتفاقا به فرم و زبان بها دادهام، بدون اینکه متوجهش باشم. چون هیچ قیدی برایش نگذاشته بودم، ناخودآگاه به سمتش رفتهام. شنیدم که به انگلیسی هم ترجمه شده است...
آنچه خواندید اشارهی خود مرحوم #عمران_صلاحی به کتابِ "هفدهم" بود...»
یک
▪️مردم چقدر خوبند
مردم چقدر ماهند
مردم چقدر
در فکر محوِ شاهند
مردم چقدر
معصوم و بیگناهند
مردم چقدر
همدیگر را میخواهند
دو
▪️آتشفشانِ خاموش
با انفجارِ بغضش
از بالا،
جاری شد
خشم و خروشِ مردم
بیداد کرد
تهدیدها
_این میوههای فاسد_
هی ماند و باد کرد!
مشتِ بزرگِ مردم
محکم شد
صدها لباسِ خونی
پرچم شد!
🔗 متن کامل این مطلب و باقی اشعار را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
«کتاب #هفدهم... مربوط به وقایع #هفدهم_شهریور است. منظومه ای در ۵٠ صفحه. همهاش یک نفس ساخته شده است. وقایعی را که دیده بودم، شب و تحتتأثیر آن روز، رفتم پشتبام و تا صبح، یکنفس و گریهکنان نوشتم. کتاب عجیب و غریبی هم از کار درآمد. اصلا به فرم و زبان و این قضایا فکر نکردم. ولی جالب اینجاست که بعد از چاپ دیدم اتفاقا به فرم و زبان بها دادهام، بدون اینکه متوجهش باشم. چون هیچ قیدی برایش نگذاشته بودم، ناخودآگاه به سمتش رفتهام. شنیدم که به انگلیسی هم ترجمه شده است...
آنچه خواندید اشارهی خود مرحوم #عمران_صلاحی به کتابِ "هفدهم" بود...»
یک
▪️مردم چقدر خوبند
مردم چقدر ماهند
مردم چقدر
در فکر محوِ شاهند
مردم چقدر
معصوم و بیگناهند
مردم چقدر
همدیگر را میخواهند
دو
▪️آتشفشانِ خاموش
با انفجارِ بغضش
از بالا،
جاری شد
خشم و خروشِ مردم
بیداد کرد
تهدیدها
_این میوههای فاسد_
هی ماند و باد کرد!
مشتِ بزرگِ مردم
محکم شد
صدها لباسِ خونی
پرچم شد!
🔗 متن کامل این مطلب و باقی اشعار را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻خشونت بزرگترین فساد است!
(ملاقات #لئو_تولستوی و #ماکسیم_گورکی در کریمه، به مناسبت زادروز «لئو نیکلایِویچ تولستوی»)
▪️در صفحه ۶۴ و ۶۵ کتاب #ادبیات_و_انقلاب #یورگن_روله مینویسد: «گورکی در جوانی یک بار به تولستوی گفت آدمهای فعالی را دوست دارد که آمادهاند از هر راه ممکن، در صورت لزوم حتی با خشونت، در برابر بدی ایستادگی کنند. تولستوی بلافاصله گفت: «خشونت بزرگترین فساد است! چطور میخواهید خودتان را از این تضاد خلاص کنید؟» سپس وقتی گورکی به محیط خصمانهای اشاره کرد که انسان باید بر آن پیروز شود، پیرمرد ساکن یاسنا پالیانا مخالفت کرد: «این حرف به نتایج بسیار خطرناکی ختم میشود! شما سوسیالیست بسیار مشکوکی هستید، رومانتیک هستید...» برای تولستوی همه چیز باید در خدمت اخلاق و انسانیت قرار گیرد.
☑️ @ShahrestanAdab
(ملاقات #لئو_تولستوی و #ماکسیم_گورکی در کریمه، به مناسبت زادروز «لئو نیکلایِویچ تولستوی»)
▪️در صفحه ۶۴ و ۶۵ کتاب #ادبیات_و_انقلاب #یورگن_روله مینویسد: «گورکی در جوانی یک بار به تولستوی گفت آدمهای فعالی را دوست دارد که آمادهاند از هر راه ممکن، در صورت لزوم حتی با خشونت، در برابر بدی ایستادگی کنند. تولستوی بلافاصله گفت: «خشونت بزرگترین فساد است! چطور میخواهید خودتان را از این تضاد خلاص کنید؟» سپس وقتی گورکی به محیط خصمانهای اشاره کرد که انسان باید بر آن پیروز شود، پیرمرد ساکن یاسنا پالیانا مخالفت کرد: «این حرف به نتایج بسیار خطرناکی ختم میشود! شما سوسیالیست بسیار مشکوکی هستید، رومانتیک هستید...» برای تولستوی همه چیز باید در خدمت اخلاق و انسانیت قرار گیرد.
☑️ @ShahrestanAdab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 كربلا ما را به سوى خود فرا مىخواند...
صدای راوی فتح، شهید #سیدمرتضی_آوینی
(به مناسبت زادروز سید شهیدان اهل قلم)
☑️ @ShahrestanAdab
صدای راوی فتح، شهید #سیدمرتضی_آوینی
(به مناسبت زادروز سید شهیدان اهل قلم)
☑️ @ShahrestanAdab
🔻تبعید داغ
(ستون شعر و پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #رخصت تازهترین اثر استاد #علی_انسانی بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️خوش، آنکه دلش آینهگردان تو باشد
گر سر بشود، در خم چوگان تو باشد
با عشق تو دلبسته درِ خویش به هرکس
آیینۀ من، آینهگردان تو باشد
بر مجمر عشق تو نهادیم، همه عمر
در سینه کبابیست، که بریان تو باشد
هر داغ که تبعید شود از جگرِ چاک
آید سرِ آن سفره که مهمان تو باشد
هرچشم کجا اشک تواند به تو ریزد؟
این شور فقط خاص نمکدان تو باشد
🔗 «رخصت» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
☑️ @ShahrestanAdab
(ستون شعر و پرونده #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #رخصت تازهترین اثر استاد #علی_انسانی بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️خوش، آنکه دلش آینهگردان تو باشد
گر سر بشود، در خم چوگان تو باشد
با عشق تو دلبسته درِ خویش به هرکس
آیینۀ من، آینهگردان تو باشد
بر مجمر عشق تو نهادیم، همه عمر
در سینه کبابیست، که بریان تو باشد
هر داغ که تبعید شود از جگرِ چاک
آید سرِ آن سفره که مهمان تو باشد
هرچشم کجا اشک تواند به تو ریزد؟
این شور فقط خاص نمکدان تو باشد
🔗 «رخصت» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻نابغهای در تبعید
(یادداشتی به مناسبت سالروز درگذشت #دانته_آلیگیری، به قلم #علیرضا_سمیعی)
▪️«دانته در ۱۴ سپتامبر ۱۳۲۱ در شهر راوِنا چشم از جهان فروبست؛ با اینکه در فلورانس به دنیا آمده بود. زیرا در زد و خوردی سیاسی شکست خورده بود و در دادگاه حکم عجیبی علیه وی صادر شده بود. او باید فلورانس را بدون همسر و فرزندانش ترک میکرد و چنانچه مسئولین فلورانسی پیدایش میکردند، میتوانستند بدون محاکمه اعدامش کنند. این حکم سرآغاز آوارگی دانته بود هر چند همهجا به گرمی پذیرفته میشد اما غم دوری از خانومان رهایش نکرد؛ طوری که میگویند در آخرین لحظه گفته "ای کاش در خانه خود میمردم". بعد از مرگش غوغایی بر پا شد؛ فلورانسیها جسد وی را از راونا میخواستند و حتی کار به لشگرکشی انجامید اما خوشبختانه جارو جنجالها بدون خونریزی پایان یافت و امروزه مردم ایتالیا در راونا قبر او را تبدیل به محلی توریستی کردهاند.
دانته اولین شخصیست که بدون آنکه پادشاه، قهرمان جنگ، پیامبر یا قدیس باشد، بزرگ داشته شد. اصلا با او بود که مفهوم نابغه طرح شد...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
#کمدی_الهی
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشتی به مناسبت سالروز درگذشت #دانته_آلیگیری، به قلم #علیرضا_سمیعی)
▪️«دانته در ۱۴ سپتامبر ۱۳۲۱ در شهر راوِنا چشم از جهان فروبست؛ با اینکه در فلورانس به دنیا آمده بود. زیرا در زد و خوردی سیاسی شکست خورده بود و در دادگاه حکم عجیبی علیه وی صادر شده بود. او باید فلورانس را بدون همسر و فرزندانش ترک میکرد و چنانچه مسئولین فلورانسی پیدایش میکردند، میتوانستند بدون محاکمه اعدامش کنند. این حکم سرآغاز آوارگی دانته بود هر چند همهجا به گرمی پذیرفته میشد اما غم دوری از خانومان رهایش نکرد؛ طوری که میگویند در آخرین لحظه گفته "ای کاش در خانه خود میمردم". بعد از مرگش غوغایی بر پا شد؛ فلورانسیها جسد وی را از راونا میخواستند و حتی کار به لشگرکشی انجامید اما خوشبختانه جارو جنجالها بدون خونریزی پایان یافت و امروزه مردم ایتالیا در راونا قبر او را تبدیل به محلی توریستی کردهاند.
دانته اولین شخصیست که بدون آنکه پادشاه، قهرمان جنگ، پیامبر یا قدیس باشد، بزرگ داشته شد. اصلا با او بود که مفهوم نابغه طرح شد...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
#کمدی_الهی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 نخستین نشست از سلسله گفتگوهای «ادبیات جهان» با موضوع رمان #بینوایان اثر #ویکتور_هوگو با حضور #علیرضا_سمیعی و #محمدقائم_خانی، یکشنبه ۲۳ شهریور ساعت ۲۰:۳۰، از حساب رسمی اینستاگرام موسسه شهرستان ادب برگزار میشود.
🔗 instagram.com/shahrestanadab
☑️ @ShahrestanAdab
🔗 instagram.com/shahrestanadab
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 نخستین نشست از سلسله گفتگوهای «ادبیات جهان» با موضوع رمان #بینوایان اثر #ویکتور_هوگو با حضور #علیرضا_سمیعی و #محمدقائم_خانی، یکشنبه ۲۳ شهریور ساعت ۲۰:۳۰، از حساب رسمی اینستاگرام موسسه شهرستان ادب برگزار میشود. 🔗 instagram.com/shahrestanadab ☑️ @ShahrestanAdab
Instagram
موسسۀ فرهنگیهنری شهرستان ادب on Instagram: “. . نخستین نشست از سلسله گفتگوهای «ادبیات جهان» با موضوع رمان #بینوایان اثر #ویکتور_هوگو…
25 Likes, 0 Comments - موسسۀ فرهنگیهنری شهرستان ادب (@shahrestanadab) on Instagram: “. . نخستین نشست از سلسله گفتگوهای «ادبیات جهان» با موضوع رمان #بینوایان اثر #ویکتور_هوگو با حضور…”
🔻شکوه افلاک
(شعری از #محمدحسین_مهدویان -اعضاء دوره پنجم #آفتابگردان_ها- به مناسبت شهادت #امام_سجاد علیهالسلام)
▪️چشمهایت دو رود شورانگیز،
سینۀ غرق آتشت دریاست
لب خشکت -حدود سیسال است-
وارث داغهای کربوبلاست
کوهی از خاطراتِ شعلهوری،
آب هم میزند تو را آتش
اشکهای مدامِ هر روزت،
جلوۀ کل یوم عاشوراست
تو علی هستی و شبیه علی،
مرد میدان فتنهها هستی
در هیاهوی کارزار نفاق،
دستهای تو ذوالفقار دعاست
هر قیامت شکوه افلاک است،
هر قعودت شرافت خاک است
آسمانزادهای و سجدۀ تو
سببِ اتّصالِ ارض و سماست
کربلا اوج لطف معبود است،
پیش چشمان عارفانۀ تو
و تو هم مثل عمهات زینب(س)،
هرچه آن روز دیدهای زیباست
#شعر_آیینی
☑️ @ShahrestanAdab
(شعری از #محمدحسین_مهدویان -اعضاء دوره پنجم #آفتابگردان_ها- به مناسبت شهادت #امام_سجاد علیهالسلام)
▪️چشمهایت دو رود شورانگیز،
سینۀ غرق آتشت دریاست
لب خشکت -حدود سیسال است-
وارث داغهای کربوبلاست
کوهی از خاطراتِ شعلهوری،
آب هم میزند تو را آتش
اشکهای مدامِ هر روزت،
جلوۀ کل یوم عاشوراست
تو علی هستی و شبیه علی،
مرد میدان فتنهها هستی
در هیاهوی کارزار نفاق،
دستهای تو ذوالفقار دعاست
هر قیامت شکوه افلاک است،
هر قعودت شرافت خاک است
آسمانزادهای و سجدۀ تو
سببِ اتّصالِ ارض و سماست
کربلا اوج لطف معبود است،
پیش چشمان عارفانۀ تو
و تو هم مثل عمهات زینب(س)،
هرچه آن روز دیدهای زیباست
#شعر_آیینی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 فراخوان هفتمین دوره سوگواره شعر آیینی «بر آستان اشک» از سوی فرهنگسرای اندیشه منتشر شد
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11691
☑️ @ShahrestanAdab
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11691
☑️ @ShahrestanAdab
🔻حکایت گذار از بوسه به خون و بازگشت از عقل به قلب
(دربارۀ رمان #آوازهای_روسی اثر #احمد_مدقق، یادداشتی از #علی_الماسی_زند)
▪️«رمان آوازهای روسی داستان انتخابهای جوانی افغانستانی به نام یعقوب است، انتخابهایی که زندگی او را میسازند، از بوسیدن زورکیِ معشوقهاش در پای یکصد و بیست و هفتمین درخت کنار دریاچه گرفته تا قتل یک رفیق قدیمی!
اتفاقات قصه مربوط به فاصلهی سالهای ۵۱ تا ۶۱ شمسی در افغانستان است؛ از روی کار آمدن دولت کودتای داودخان تا شروع انقلاب اسلامی مردم بر ضد حکومت کمونیستی وابسته به شوروی.
یعقوب که خانزادهای است از دیار "ورث"، برای تحصیلات عالیه به کابل میرود و پس از اتمام تحصیلات و تغییراتی که در اندیشهاش ایجاد شده، دیگر به دیار پدری باز نمیگردد و بهنوعی از فئودالیتۀ حاکم بر آنجا میگریزد...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
🔗 «آوازهای روسی» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
☑️ @ShahrestanAdab
(دربارۀ رمان #آوازهای_روسی اثر #احمد_مدقق، یادداشتی از #علی_الماسی_زند)
▪️«رمان آوازهای روسی داستان انتخابهای جوانی افغانستانی به نام یعقوب است، انتخابهایی که زندگی او را میسازند، از بوسیدن زورکیِ معشوقهاش در پای یکصد و بیست و هفتمین درخت کنار دریاچه گرفته تا قتل یک رفیق قدیمی!
اتفاقات قصه مربوط به فاصلهی سالهای ۵۱ تا ۶۱ شمسی در افغانستان است؛ از روی کار آمدن دولت کودتای داودخان تا شروع انقلاب اسلامی مردم بر ضد حکومت کمونیستی وابسته به شوروی.
یعقوب که خانزادهای است از دیار "ورث"، برای تحصیلات عالیه به کابل میرود و پس از اتمام تحصیلات و تغییراتی که در اندیشهاش ایجاد شده، دیگر به دیار پدری باز نمیگردد و بهنوعی از فئودالیتۀ حاکم بر آنجا میگریزد...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
🔗 «آوازهای روسی» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
☑️ @ShahrestanAdab
Forwarded from شهرستان ادب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #یادگاری_ها | فیلم دوم
▪️شعرخوانیِ زندهیاد استاد #محمدحسین_شهریار
(پروندهپرترهٔ شهریار)
☑️ @ShahrestanAdab
▪️شعرخوانیِ زندهیاد استاد #محمدحسین_شهریار
(پروندهپرترهٔ شهریار)
☑️ @ShahrestanAdab
🔻جور شمع
(شعری از استاد #محمدحسین_شهریار)
▪️در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم
با عقل آب عشق به یک جو نمیرود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم
خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست
شاهد شو ای شرار محبت که بیغشم
باور مکن که طعنه طوفان روزگار
جز در هوای زلف تو دارد مشوشم
سروی شدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم
دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب میگزد چو غنچه خندان که خامشم
هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پریوشم
لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی
تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم
ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار
این کار تست من همه جور تو میکشم
☑️ @ShahrestanAdab
(شعری از استاد #محمدحسین_شهریار)
▪️در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم
با عقل آب عشق به یک جو نمیرود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم
خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست
شاهد شو ای شرار محبت که بیغشم
باور مکن که طعنه طوفان روزگار
جز در هوای زلف تو دارد مشوشم
سروی شدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم
دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب میگزد چو غنچه خندان که خامشم
هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پریوشم
لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی
تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم
ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار
این کار تست من همه جور تو میکشم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻روایتی مشترک از دنیاهایی متفاوت
(یادداشت #فاطمه_عسکری بر رمان #وضعیت_بی_عاری اثر #حامد_جلالی)
▪️«"وضعیت بیعاری" روایتی مشترک از دنیاهایی متفاوت است، که توسط قدرت نجاتبخش و ویرانگر عشق، زیر و رو شدهاند. شاید خلاصهترین راه معرفی کردن این داستان همین جمله است وضعیت بیعاری یک داستان عاشقانه است و با اینکه داستانهای عاشقانه به قدمت بشریت هستند، اما انگار باز هم هر قدر تکراری یا شبیه، همچنان جذاباند. این جذابیت شاید به این علت است که عشق همزمان با انسان متولد شده و شاید هم برای این است که این موضوع بزرگترین سوال جهان خلقت است. چیست؟ چطور به وجود میآید؟ اصلاً چرا هست؟ و با ما چه میکند؟
در دنیای "وضعیت بیعاری" نویسنده تلاش میکند در پس تفاوتهای شخصیتهایش، شباهت انسانها و دنیاهایشان را نشان بدهد...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
🔗 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
#ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشت #فاطمه_عسکری بر رمان #وضعیت_بی_عاری اثر #حامد_جلالی)
▪️«"وضعیت بیعاری" روایتی مشترک از دنیاهایی متفاوت است، که توسط قدرت نجاتبخش و ویرانگر عشق، زیر و رو شدهاند. شاید خلاصهترین راه معرفی کردن این داستان همین جمله است وضعیت بیعاری یک داستان عاشقانه است و با اینکه داستانهای عاشقانه به قدمت بشریت هستند، اما انگار باز هم هر قدر تکراری یا شبیه، همچنان جذاباند. این جذابیت شاید به این علت است که عشق همزمان با انسان متولد شده و شاید هم برای این است که این موضوع بزرگترین سوال جهان خلقت است. چیست؟ چطور به وجود میآید؟ اصلاً چرا هست؟ و با ما چه میکند؟
در دنیای "وضعیت بیعاری" نویسنده تلاش میکند در پس تفاوتهای شخصیتهایش، شباهت انسانها و دنیاهایشان را نشان بدهد...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
🔗 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
#ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پیام تسلیت مؤسسۀ شهرستان ادب خدمت سرکار خانم غزاله شریفیان
▪️با نهایت تاسف و تاثر با خبر شدیم خانم #غزاله_شریفیان شاعر جوان و عضو دوره آفتابگردانها به سوگ درگذشت مادر خویش نشسته است.
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه شاعران همراه با این موسسه، خود را در این داغ شریک میدانند و مصیبت تازه را به سرکار خانم شریفیان و دیگر اعضای خانواده محترم ایشان تسلیت میگویند. امید که آمرزش و رحمت واسعه خداوند متعال شامل حال آن بانوی گرامی شود و خداوند مهربان، شکیبایی و مرحمت را به این خانواده داغدیده عطا کند.
☑️ @ShahrestanAdab
▪️با نهایت تاسف و تاثر با خبر شدیم خانم #غزاله_شریفیان شاعر جوان و عضو دوره آفتابگردانها به سوگ درگذشت مادر خویش نشسته است.
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه شاعران همراه با این موسسه، خود را در این داغ شریک میدانند و مصیبت تازه را به سرکار خانم شریفیان و دیگر اعضای خانواده محترم ایشان تسلیت میگویند. امید که آمرزش و رحمت واسعه خداوند متعال شامل حال آن بانوی گرامی شود و خداوند مهربان، شکیبایی و مرحمت را به این خانواده داغدیده عطا کند.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پیام تسلیت مؤسسۀ شهرستان ادب خدمت جناب آقای مجید زارع
▪️بانهایت تأسف و تأثر باخبر شدیم پدر گرامی جناب آقای #مجید_زارع، دار فانی را وداع گفته است.
مؤسسه شهرستان ادب این ضایعۀ دردناک را به آقای زارع و خانوادۀ محترم ایشان تسلیت عرض نموده و برای آن مرحوم از خدای متعال رحمت و مغفرت طلب میکند.
☑️ @ShahrestanAdab
▪️بانهایت تأسف و تأثر باخبر شدیم پدر گرامی جناب آقای #مجید_زارع، دار فانی را وداع گفته است.
مؤسسه شهرستان ادب این ضایعۀ دردناک را به آقای زارع و خانوادۀ محترم ایشان تسلیت عرض نموده و برای آن مرحوم از خدای متعال رحمت و مغفرت طلب میکند.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻دلتنگی
(شعری از #سجاد_سامانی در پرونده #شعر_پاییزی)
▪️بهارِ با تو بودنها چه شد؟ پاییز دلتنگیست
کجایی صبح من؟ شامِ ملالانگیز دلتنگیست
کجایی ماهیِ آرام در آغوش اقیانوس؟
به من برگرد! این دریایِ غم لبریزِ دلتنگیست
اگر چیزی به دست آوردهام از عشق، میبخشم
غزلهایی که خود سرمایۀ ناچیزِ دلتنگیست
در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد
همانا مرگ، پایانِ سرورآمیزِ دلتنگیست
نسیمی شاخههایم را شکست و با خودم خواندم:
بهارِ با تو بودنها چه شد؟ پاییزِ دلتنگیست
☑️ @ShahrestanAdab
(شعری از #سجاد_سامانی در پرونده #شعر_پاییزی)
▪️بهارِ با تو بودنها چه شد؟ پاییز دلتنگیست
کجایی صبح من؟ شامِ ملالانگیز دلتنگیست
کجایی ماهیِ آرام در آغوش اقیانوس؟
به من برگرد! این دریایِ غم لبریزِ دلتنگیست
اگر چیزی به دست آوردهام از عشق، میبخشم
غزلهایی که خود سرمایۀ ناچیزِ دلتنگیست
در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد
همانا مرگ، پایانِ سرورآمیزِ دلتنگیست
نسیمی شاخههایم را شکست و با خودم خواندم:
بهارِ با تو بودنها چه شد؟ پاییزِ دلتنگیست
☑️ @ShahrestanAdab
🔻به منطق روایی رمان عمل کردم
(#حامد_جلالی در گفتوگو پیرامون رمان #وضعیت_بی_عاری)
▪️«...قبل از رفتن نقشۀ راهم را میدانستم. در واقع نقشۀ رمانم مشخص شده بود. جایی دیدم که دوستی به اشتباه در یک مصاحبه از من نقل کرده بود که وقتی به خوزستان رفتم، صابئین را شناختم. در حالی که من پیش از سفر، در تحقیقات کتابخانهای اطلاعات جامعی در مورد صابئین جمعآوری کرده بودم. نقشۀ رمان را میدانستم، شخصیتها را هم تا حدود زیادی میشناختم، میدانستم که قرار است اینها داستان را روایت کنند و هر کدام چه قصهای دارند. اما چیزی که در طی سفر به خوزستان بدست آوردم، عنصر واقعنمایی در داستان بود. یعنی اگر به خوزستان سفر نمیکردم، شخصیتهایی مصنوعی و مجسمهوار خلق میکردم؛ در این صورت خوانندگان یک قصۀ جذاب، اما مصنوعی و باورناپذیر میخواندند. پس از سفر به خوزستان، همۀ اجزای داستان، رنگ گرفتند و شکل و حجم پیدا کردند و شخصیتها اکتیو شدند و جان گرفتند...»
🔗 متن کامل این گفتوگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
🔗 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
#ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس
☑️ @ShahrestanAdab
(#حامد_جلالی در گفتوگو پیرامون رمان #وضعیت_بی_عاری)
▪️«...قبل از رفتن نقشۀ راهم را میدانستم. در واقع نقشۀ رمانم مشخص شده بود. جایی دیدم که دوستی به اشتباه در یک مصاحبه از من نقل کرده بود که وقتی به خوزستان رفتم، صابئین را شناختم. در حالی که من پیش از سفر، در تحقیقات کتابخانهای اطلاعات جامعی در مورد صابئین جمعآوری کرده بودم. نقشۀ رمان را میدانستم، شخصیتها را هم تا حدود زیادی میشناختم، میدانستم که قرار است اینها داستان را روایت کنند و هر کدام چه قصهای دارند. اما چیزی که در طی سفر به خوزستان بدست آوردم، عنصر واقعنمایی در داستان بود. یعنی اگر به خوزستان سفر نمیکردم، شخصیتهایی مصنوعی و مجسمهوار خلق میکردم؛ در این صورت خوانندگان یک قصۀ جذاب، اما مصنوعی و باورناپذیر میخواندند. پس از سفر به خوزستان، همۀ اجزای داستان، رنگ گرفتند و شکل و حجم پیدا کردند و شخصیتها اکتیو شدند و جان گرفتند...»
🔗 متن کامل این گفتوگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
🔗 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
#ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس
☑️ @ShahrestanAdab
🔻دومین نشست از سلسله گفتگوهای «داستان و ایران معاصر» با موضوع رمان #وضعیت_بی_عاری با حضور #حامد_جلالی، شنبه ۵ مهر ساعت ۱۹، از حساب رسمی اینستاگرام موسسه شهرستان ادب برگزار میشود.
🔗 instagram.com/shahrestanadab
☑️ @ShahrestanAdab
🔗 instagram.com/shahrestanadab
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻دومین نشست از سلسله گفتگوهای «داستان و ایران معاصر» با موضوع رمان #وضعیت_بی_عاری با حضور #حامد_جلالی، شنبه ۵ مهر ساعت ۱۹، از حساب رسمی اینستاگرام موسسه شهرستان ادب برگزار میشود. 🔗 instagram.com/shahrestanadab ☑️ @ShahrestanAdab
Instagram
موسسۀ فرهنگیهنری شهرستان ادب on Instagram: “. دومین نشست از سلسله گفتگوهای «داستان و ایران معاصر» با موضوع رمان #وضعیت_بی_عاری…
56 Likes, 3 Comments - موسسۀ فرهنگیهنری شهرستان ادب (@shahrestanadab) on Instagram: “. دومین نشست از سلسله گفتگوهای «داستان و ایران معاصر» با موضوع رمان #وضعیت_بی_عاری با حضور…”