شهرستان ادب
Photo
🔻شعرهای کوتاه فاطمی
به بهانه ایام شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
▪️غلامرضا شکوهی:
از آن، ز دیدۀ ما در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او
▪️علیرضا قزوه:
زاینده است چشمۀ زهرایی رسول
باور مکن که سورۀ کوثر تمام شد
▪️محمدعلی مجاهدی:
میزد به رُخم ولی، ولی را میکشت
آن مظهر ذات ازلی را میکشت
میدید که جان او به جانم بستهست
با کشتن من، خصم، علی را میکشت
▪️علی انسانی:
من پهلویم شکسته و تو دلشکستهای
من بر تو گریه میکنم و تو، به من علی...
▪️سیدرضا مؤید:
شکست پشت امامت ز داغ تو، زهرا
که قدر عصمت تو، کمتر از امامت نیست
▪️بیژن ارژن:
انگار گُل سفید مریم گم شد
یا خاتمِ بیبدیل خاتم گم شد
یک فاطمه بود و یک علی... فاطمه رفت
یک مصرعِ شاهبیت عالم گم شد
▪️حسن بیاتانی:
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود، حیدر داشت میسوخت
▪️محمدمهدی سیار:
کفو حیدر شدی وگرنه نبود
احدی کفو او در این دنیا
آمدی تا فقط خدا باشد
مالک «لم یکن له کفوا»
▪️حمیدرضا برقعی:
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه
▪️مهدی جهاندار:
غصب فدک این بود که نام تو نباشد
پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست
▪️سیده تکتم حسینی:
مهر تو جاری شده در سينۀ دريا و رود
دور دستاس تو میچرخند گندمزارها
▪️سید اکبر میرجعفری:
زخمهایت نهان نمیمانند
دم به دم تازه میشوند آنها
من و گریه مترجم زخمیم
به زبانهای زندۀ دنیا
▪️مینا شیرخان:
بسکه مهرِ مادری داری میان سینهات
در، هم آخر بغض خود را بین آغوشت شکست
▪️شاکر تهرانی:
پنهان شده قبرت چو شب قدر
ای ماه نهان در دل شبها
▪️لیلا علیزاده:
آسان نمک خوردند ،آسانتر گذشتند
از حرمت دستی که یک دریا نمک داشت
▪️مجتبی حاذق:
مصرع اول اگر از «در» بگوید با خودش
مصرع دوم سر از دیوار در میآورد...
▪️محمد میرزایی بازرگانی:
نگاهی گرم سوی کودکانش
نگاه دیگری با همزبانش
علی را بیشتر شرمنده میکرد
همین لبخندهای نیمهجانش
▪️محمدرضا خانی:
از پا فتاده است، غوغا به پا کند
تا پای جان ز حق پا پس نمیکشد
▪️زیبا خدابخشی:
گل در میان آتش و دیوار... یاعلی
آتش گرفته خانه و دلدار... یاعلی
پهلو گرفت کشتی عالم، دلم شکست
از داغ دستهای تو صدبار... یاعلی
▪️حسین رضائیان:
ما در این چلۀ پر خوف و خطر فهمیدیم
حامی کشور ما قطع مسلم زهراست
▪️بیضائینژاد:
گل یاس آسمانی شد
به تاریکی رفت سپیدیش
راز بود در نبود پیداییاش
#چالش_شعر_کوتاه
☑️ @ShahrestanAdab
به بهانه ایام شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
▪️غلامرضا شکوهی:
از آن، ز دیدۀ ما در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او
▪️علیرضا قزوه:
زاینده است چشمۀ زهرایی رسول
باور مکن که سورۀ کوثر تمام شد
▪️محمدعلی مجاهدی:
میزد به رُخم ولی، ولی را میکشت
آن مظهر ذات ازلی را میکشت
میدید که جان او به جانم بستهست
با کشتن من، خصم، علی را میکشت
▪️علی انسانی:
من پهلویم شکسته و تو دلشکستهای
من بر تو گریه میکنم و تو، به من علی...
▪️سیدرضا مؤید:
شکست پشت امامت ز داغ تو، زهرا
که قدر عصمت تو، کمتر از امامت نیست
▪️بیژن ارژن:
انگار گُل سفید مریم گم شد
یا خاتمِ بیبدیل خاتم گم شد
یک فاطمه بود و یک علی... فاطمه رفت
یک مصرعِ شاهبیت عالم گم شد
▪️حسن بیاتانی:
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود، حیدر داشت میسوخت
▪️محمدمهدی سیار:
کفو حیدر شدی وگرنه نبود
احدی کفو او در این دنیا
آمدی تا فقط خدا باشد
مالک «لم یکن له کفوا»
▪️حمیدرضا برقعی:
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه
▪️مهدی جهاندار:
غصب فدک این بود که نام تو نباشد
پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست
▪️سیده تکتم حسینی:
مهر تو جاری شده در سينۀ دريا و رود
دور دستاس تو میچرخند گندمزارها
▪️سید اکبر میرجعفری:
زخمهایت نهان نمیمانند
دم به دم تازه میشوند آنها
من و گریه مترجم زخمیم
به زبانهای زندۀ دنیا
▪️مینا شیرخان:
بسکه مهرِ مادری داری میان سینهات
در، هم آخر بغض خود را بین آغوشت شکست
▪️شاکر تهرانی:
پنهان شده قبرت چو شب قدر
ای ماه نهان در دل شبها
▪️لیلا علیزاده:
آسان نمک خوردند ،آسانتر گذشتند
از حرمت دستی که یک دریا نمک داشت
▪️مجتبی حاذق:
مصرع اول اگر از «در» بگوید با خودش
مصرع دوم سر از دیوار در میآورد...
▪️محمد میرزایی بازرگانی:
نگاهی گرم سوی کودکانش
نگاه دیگری با همزبانش
علی را بیشتر شرمنده میکرد
همین لبخندهای نیمهجانش
▪️محمدرضا خانی:
از پا فتاده است، غوغا به پا کند
تا پای جان ز حق پا پس نمیکشد
▪️زیبا خدابخشی:
گل در میان آتش و دیوار... یاعلی
آتش گرفته خانه و دلدار... یاعلی
پهلو گرفت کشتی عالم، دلم شکست
از داغ دستهای تو صدبار... یاعلی
▪️حسین رضائیان:
ما در این چلۀ پر خوف و خطر فهمیدیم
حامی کشور ما قطع مسلم زهراست
▪️بیضائینژاد:
گل یاس آسمانی شد
به تاریکی رفت سپیدیش
راز بود در نبود پیداییاش
#چالش_شعر_کوتاه
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 صفرخان
(بازخوانی شعری انقلابی از #حسین_منزوی در پروندۀ #چهل_سال_انقلاب)
▪️حسین منزوی را با عاشقانههای شورانگیز و جنونمند میشناسیم. البته گاه میشنویم که منزوی شعر اجتماعی نیز داشته است، اما این سخن بیشتر در همین حد متوقف میماند یا در حد یک احساس شخصی محدود تعریف میشود. این در حالی است که بسیاری از شعرهای منزوی، رنگ سیاسی اجتماعی قابل توجهی دارد؛ در بسیاری از این شعرها، مفهوم آزادی و مبارزه از نماد و ابهام فراتر رفته است. به نظر میرسد این ابیات در شعرهای اولیۀ منزوی و نیماییهای او فراوانی بیشتری دارد:
تو را سر میدهم ای ترانۀ آزادی!
به بهای تیری که بر گلویم مینشیند
و تبری که بر انگشتانم
تو را سر میدهم ای آزادی!
ای ترانۀ خونین!
البته این به آن معنا نیست که غزلها از این مفاهیم تهی است. بیت زیر، یکی از همین ابیات است:
یاران رفته با خط خونین نوشتهاند:
اوج ستم همیشه به طغیان رسیده است
اما در اینجا به معرفی و بازخوانی بخشی از شعر بلند «صفرخان» میپردازیم. این نیمایی بلند، در ستایش «صفر قهرمان*» به عنوان قدیمیترین زندانی که بیشتر عمر خود را در زندانهای ساواک گذراند و در آستانۀ انقلاب در سال 57 آزاد شد، گفته شده است. این شعر ابتدا در سال 58 به صورت کتابی مجزا منتشر شد و به برادرش تقدیم شد. او همچنین در مقدمۀ کتاب، صفرخان را سمبل مقاومت و نمونۀ مثالزدنی از کسانی دانسته است که جوانیشان را در سیاهچالها و سلولهای مردمکش به باد دادند تا مردم در این سوی زندانها سرانجام آزادی را فراچنگ آورند. او همچنین در مقدمۀ این کتاب مینویسد: «قرار بود این کتاب همان موقع که بحث زندانیان سیاسی مطرح بود منتشر شود، ولی دولت نظامی ازهاری همان شبهآزادی را هم گرفت.» البته جز ارج نهادن این روحیۀ تسلیمناپذیری، به نظر میرسد این شعر بیش از آنکه ستایش یک فرد باشد، گزارشی از وضعیت اختناقآور و شکنجهگر آن دوران و روحیۀ مبارز عمومی حکایت میکند. بخشی از این شعر بلند را میخوانیم:
صفرخان! مردِ سی پاییزِ پیوسته!
حکایت کن
بگو
از سالهای پرپرت، باری
بگو با من در آن سی سال
در آن دخمه
در آن بیغوله
آن گودال
چه آمد بر سرت باری؟
بگو، هر چند خطهای نوشته روی پیشانیت
حکایت میکند با صد زبان خاموش
از آن سی سال،
سی سال پریشانیت،
اما
بی پشیمانیت
حکایت کن
بگو
از پلههای پیچ در پیچی
که تا عمق جهنم
راهیات میکرد
و نیز از نردبانهای یهودایی
که بالا میکشیدت
تا صلیب درد
بگو از سقف کوتاهی
که پیوسته سرت را خم نگه میداشت
و از نیروی بیمرگی
که «نه» میگفت و گستاخانه قامت در تو میافراشت
ادامۀ این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10063
☑️ @ShahrestanAdab
(بازخوانی شعری انقلابی از #حسین_منزوی در پروندۀ #چهل_سال_انقلاب)
▪️حسین منزوی را با عاشقانههای شورانگیز و جنونمند میشناسیم. البته گاه میشنویم که منزوی شعر اجتماعی نیز داشته است، اما این سخن بیشتر در همین حد متوقف میماند یا در حد یک احساس شخصی محدود تعریف میشود. این در حالی است که بسیاری از شعرهای منزوی، رنگ سیاسی اجتماعی قابل توجهی دارد؛ در بسیاری از این شعرها، مفهوم آزادی و مبارزه از نماد و ابهام فراتر رفته است. به نظر میرسد این ابیات در شعرهای اولیۀ منزوی و نیماییهای او فراوانی بیشتری دارد:
تو را سر میدهم ای ترانۀ آزادی!
به بهای تیری که بر گلویم مینشیند
و تبری که بر انگشتانم
تو را سر میدهم ای آزادی!
ای ترانۀ خونین!
البته این به آن معنا نیست که غزلها از این مفاهیم تهی است. بیت زیر، یکی از همین ابیات است:
یاران رفته با خط خونین نوشتهاند:
اوج ستم همیشه به طغیان رسیده است
اما در اینجا به معرفی و بازخوانی بخشی از شعر بلند «صفرخان» میپردازیم. این نیمایی بلند، در ستایش «صفر قهرمان*» به عنوان قدیمیترین زندانی که بیشتر عمر خود را در زندانهای ساواک گذراند و در آستانۀ انقلاب در سال 57 آزاد شد، گفته شده است. این شعر ابتدا در سال 58 به صورت کتابی مجزا منتشر شد و به برادرش تقدیم شد. او همچنین در مقدمۀ کتاب، صفرخان را سمبل مقاومت و نمونۀ مثالزدنی از کسانی دانسته است که جوانیشان را در سیاهچالها و سلولهای مردمکش به باد دادند تا مردم در این سوی زندانها سرانجام آزادی را فراچنگ آورند. او همچنین در مقدمۀ این کتاب مینویسد: «قرار بود این کتاب همان موقع که بحث زندانیان سیاسی مطرح بود منتشر شود، ولی دولت نظامی ازهاری همان شبهآزادی را هم گرفت.» البته جز ارج نهادن این روحیۀ تسلیمناپذیری، به نظر میرسد این شعر بیش از آنکه ستایش یک فرد باشد، گزارشی از وضعیت اختناقآور و شکنجهگر آن دوران و روحیۀ مبارز عمومی حکایت میکند. بخشی از این شعر بلند را میخوانیم:
صفرخان! مردِ سی پاییزِ پیوسته!
حکایت کن
بگو
از سالهای پرپرت، باری
بگو با من در آن سی سال
در آن دخمه
در آن بیغوله
آن گودال
چه آمد بر سرت باری؟
بگو، هر چند خطهای نوشته روی پیشانیت
حکایت میکند با صد زبان خاموش
از آن سی سال،
سی سال پریشانیت،
اما
بی پشیمانیت
حکایت کن
بگو
از پلههای پیچ در پیچی
که تا عمق جهنم
راهیات میکرد
و نیز از نردبانهای یهودایی
که بالا میکشیدت
تا صلیب درد
بگو از سقف کوتاهی
که پیوسته سرت را خم نگه میداشت
و از نیروی بیمرگی
که «نه» میگفت و گستاخانه قامت در تو میافراشت
ادامۀ این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10063
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻درنگی در شعر «شانلی امام» سرودۀ سهند
( پروندۀ #چهل_سال_انقلاب را با مطلب تازهای از #مهدی_نعلبندی بهروز میکنیم. نعلبندی در این یادداشت به یکی از اشعار #بولود_قاراچورلو، متخلص به #سهند، که برای #امام_خمینی سروده شده است، پرداخته. این یادداشت و شعر را با هم میخوانیم.)
▪️ «شعر "شانلی امام بولود قاراچورلو" بیهیچ تعارفی بهترین شعری است که برای امامخمینی سروده شده است. اینکه میگویم بهترین، نه از سر تعصب به امام است نه تعصب به شاعر شعر، بلکه با نگاه به مضمون شعر، تاریخ سرایش و قدرت آن میگویم بهترین است.
نقب سهند به تاریخ، شنیدنی است؛ فریادی به درازای عمری مبارزه. اینک او امام را مردی خدایی میبیند که فریاد قرنها را با خود آورده و سیلی به راه انداخته که پهلوی را برچیده است. او خطاب به امام میگوید، تو سخن حقّ خلق هستی که قرنهاست در گلو مانده است: سن ائلین قرنلر آغزیندا قالان حق سؤزوسن. از طرفی امام را چشم حقِّ حقبینی میداند که در میان تاریکیها حق را میبیند و مینماید. اگر پهلوی مغلوب او شد، دلیلش تنها یکچیز و آن حق بود. شنیدن اینسخن از زبان شاعری که عمری با تمایلهای چپ زیسته چه شنیدنی است:
سن ائلین قرنلر آغزیندا قالان حق سؤزوسن
سن قارانلیقلار آرا حقی گؤرن حق گؤزوسن
حق قولو, حق الی, حق جارچیسی حقین اؤزوسن
حق گوجوایله وروشانمازدی بو ایرنج نظام
ای یازیق کوتله لرین رهبری ای شانلی امام
ای علی نین خلف اوغلو سنه مین لرله سلام... »
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10064
☑️ @ShahrestanAdab
( پروندۀ #چهل_سال_انقلاب را با مطلب تازهای از #مهدی_نعلبندی بهروز میکنیم. نعلبندی در این یادداشت به یکی از اشعار #بولود_قاراچورلو، متخلص به #سهند، که برای #امام_خمینی سروده شده است، پرداخته. این یادداشت و شعر را با هم میخوانیم.)
▪️ «شعر "شانلی امام بولود قاراچورلو" بیهیچ تعارفی بهترین شعری است که برای امامخمینی سروده شده است. اینکه میگویم بهترین، نه از سر تعصب به امام است نه تعصب به شاعر شعر، بلکه با نگاه به مضمون شعر، تاریخ سرایش و قدرت آن میگویم بهترین است.
نقب سهند به تاریخ، شنیدنی است؛ فریادی به درازای عمری مبارزه. اینک او امام را مردی خدایی میبیند که فریاد قرنها را با خود آورده و سیلی به راه انداخته که پهلوی را برچیده است. او خطاب به امام میگوید، تو سخن حقّ خلق هستی که قرنهاست در گلو مانده است: سن ائلین قرنلر آغزیندا قالان حق سؤزوسن. از طرفی امام را چشم حقِّ حقبینی میداند که در میان تاریکیها حق را میبیند و مینماید. اگر پهلوی مغلوب او شد، دلیلش تنها یکچیز و آن حق بود. شنیدن اینسخن از زبان شاعری که عمری با تمایلهای چپ زیسته چه شنیدنی است:
سن ائلین قرنلر آغزیندا قالان حق سؤزوسن
سن قارانلیقلار آرا حقی گؤرن حق گؤزوسن
حق قولو, حق الی, حق جارچیسی حقین اؤزوسن
حق گوجوایله وروشانمازدی بو ایرنج نظام
ای یازیق کوتله لرین رهبری ای شانلی امام
ای علی نین خلف اوغلو سنه مین لرله سلام... »
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10064
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 رمان، شخصیت داستانی و انقلاب
(یادداشتی از #علیرضا_سمیعی در پروندۀ #چهل_سال_انقلاب سایت شهرستان ادب)
▪️ «... با اینحال، هنوز رمانهایی داریم که دلواپس حال و روز بشر و آیندهاش هستند. رمانهایی که نگران عادتوارههای مد هستند که جای ایدیولوژیی را گرفتهاند، ولی به اندازۀ ایدیولوژی زورآورند؛ بروکراسیهای اداری کمرنگ شدهاند اما جایشان را به پیچیدگی نظام جهانی اقتصاد سپردهاند که سرگیجهآور است؛ در همۀ این صورتهای جدید از مصرفگرایی و بندوبستهای سیاسی و اقتصادی نوعی «انسانیتزدایی» وجود دارد. انسان هنوز تبدیل به شیء میشود تا در کنار دیگران بسیج شود، به کنترل درآید و زیر فشار مصرف با خرسندی رنج بکشد. میگویند برای اعتراض به اینطور چیزها لزومی ندارد که ریالیسم سوسیالیسم را با وسواس تکرار کرد؛ اما هنوز نیازی وجود دارد که زمانی در طرح ریالیسمهای سوسیالیسم به آن میپرداختند: انسانی که سر بردارد و در برابر محوشدن مقاومت کند... »
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10066/
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشتی از #علیرضا_سمیعی در پروندۀ #چهل_سال_انقلاب سایت شهرستان ادب)
▪️ «... با اینحال، هنوز رمانهایی داریم که دلواپس حال و روز بشر و آیندهاش هستند. رمانهایی که نگران عادتوارههای مد هستند که جای ایدیولوژیی را گرفتهاند، ولی به اندازۀ ایدیولوژی زورآورند؛ بروکراسیهای اداری کمرنگ شدهاند اما جایشان را به پیچیدگی نظام جهانی اقتصاد سپردهاند که سرگیجهآور است؛ در همۀ این صورتهای جدید از مصرفگرایی و بندوبستهای سیاسی و اقتصادی نوعی «انسانیتزدایی» وجود دارد. انسان هنوز تبدیل به شیء میشود تا در کنار دیگران بسیج شود، به کنترل درآید و زیر فشار مصرف با خرسندی رنج بکشد. میگویند برای اعتراض به اینطور چیزها لزومی ندارد که ریالیسم سوسیالیسم را با وسواس تکرار کرد؛ اما هنوز نیازی وجود دارد که زمانی در طرح ریالیسمهای سوسیالیسم به آن میپرداختند: انسانی که سر بردارد و در برابر محوشدن مقاومت کند... »
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10066/
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 آهستهآهسته...
(شعری از استاد #غلامرضا_سازگار در سوگ حضرت زهرای مرضیه در پروندۀ #شعر_فاطمی سایت شهرستان ادب)
▪️بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...
همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار
بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته
حسن ای نورچشمانم! حسین ای راحت جانم!
بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته
بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب
بخوان او را به تاب و تب، ولی آهسته آهسته
روم شبها سراغ او، به قبر بیچراغ او
کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته
☑️ @ShahrestanAdab
(شعری از استاد #غلامرضا_سازگار در سوگ حضرت زهرای مرضیه در پروندۀ #شعر_فاطمی سایت شهرستان ادب)
▪️بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...
همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار
بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته
حسن ای نورچشمانم! حسین ای راحت جانم!
بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته
بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب
بخوان او را به تاب و تب، ولی آهسته آهسته
روم شبها سراغ او، به قبر بیچراغ او
کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 بیچارگان، یک قدم فراتر از شنل
(یادداشتی از #مریم_سادات_حسینی بر رمان #بیچارگان در سالگرد درگذشت نویسندۀ شهیر روسی #فئودور_داستایوفسکی)
▪️«... به نظر باختین حتی منتقدان معاصر داستایفسکی هم که این همه از خواندن بیچارگان مشعوف بودند، به درستی متوجه وجه تمایز این اثر نشده بودند. شاید بشود ردّپای داووشکین را به عنوان یک کارمند دونپایهی فقیر در بسیاری از آثار آن زمان دید ولی تا پیش از داستایفسکی هیچ نویسندهای به آن کارمند خصلت خودآگاهی نبخشیده بود. همگی فقط راویِ بیرونی فقر او بودند. ناظری که از منظر دانای کل ماجرایی را مشاهده میکند و شروع میکند به شرح آن. این داستایفسکی است که برای نخستین بار به این شخصیت پرتکرار اجازه میدهد به وضع خود آگاه باشد و از این خودآگاهی سخن بگوید. اجازه میدهد که خودش زبان به سخن بگشاید و راویِ نحوهی بودن خود باشد. داووشکین نه تنها به خود آگاه است که به تعبیر باختین حتی جهان پیرامون او و زندگی روزمرهی پیرامون او هم به درون فرآیند خودآگاهیاش کشیده میشود. در بیچارگان دیگر این مؤلف داستان نیست که برای مخاطب از وضع جهان میگوید، بلکه ما همهی آنچه را که در جهان میگذرد از منظر قهرمان میبینیم و از زبان او میشنویم. داستایفسکی به تعبیر باختین به محتوای جهان گوگولی، به محتوای شنل و دماغ و یادداشتهای یک دیوانه دست نمیزند، اما در چگونگی بیان این محتوا، انقلاب کوپرنیکی کوچکی ایجاد میکند... »
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10058
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشتی از #مریم_سادات_حسینی بر رمان #بیچارگان در سالگرد درگذشت نویسندۀ شهیر روسی #فئودور_داستایوفسکی)
▪️«... به نظر باختین حتی منتقدان معاصر داستایفسکی هم که این همه از خواندن بیچارگان مشعوف بودند، به درستی متوجه وجه تمایز این اثر نشده بودند. شاید بشود ردّپای داووشکین را به عنوان یک کارمند دونپایهی فقیر در بسیاری از آثار آن زمان دید ولی تا پیش از داستایفسکی هیچ نویسندهای به آن کارمند خصلت خودآگاهی نبخشیده بود. همگی فقط راویِ بیرونی فقر او بودند. ناظری که از منظر دانای کل ماجرایی را مشاهده میکند و شروع میکند به شرح آن. این داستایفسکی است که برای نخستین بار به این شخصیت پرتکرار اجازه میدهد به وضع خود آگاه باشد و از این خودآگاهی سخن بگوید. اجازه میدهد که خودش زبان به سخن بگشاید و راویِ نحوهی بودن خود باشد. داووشکین نه تنها به خود آگاه است که به تعبیر باختین حتی جهان پیرامون او و زندگی روزمرهی پیرامون او هم به درون فرآیند خودآگاهیاش کشیده میشود. در بیچارگان دیگر این مؤلف داستان نیست که برای مخاطب از وضع جهان میگوید، بلکه ما همهی آنچه را که در جهان میگذرد از منظر قهرمان میبینیم و از زبان او میشنویم. داستایفسکی به تعبیر باختین به محتوای جهان گوگولی، به محتوای شنل و دماغ و یادداشتهای یک دیوانه دست نمیزند، اما در چگونگی بیان این محتوا، انقلاب کوپرنیکی کوچکی ایجاد میکند... »
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10058
☑️ @ShahrestanAdab
🔻بیستویکمین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب
🔖خلاصه:
t.iss.one/shahrestanadab/4199
📖مشروح و 📸گزارش تصویری این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
#چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
🔖خلاصه:
t.iss.one/shahrestanadab/4199
📖مشروح و 📸گزارش تصویری این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
#چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻بیستویکمین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب 🔖خلاصه: t.iss.one/shahrestanadab/4199 📖مشروح و 📸گزارش تصویری این نشست به زودی منتشر خواهد شد. #چهل_سال_انقلاب ☑️ @ShahrestanAdab
📕بیست و یکمین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی #بوطیقا در موسسهی شهرستان ادب برگزار شد و محمد حنیف، علیاصغر عزتیپاک، محمدقائم خانی و علیرضا سمیعی دربارهی چهل سال داستان انقلاب به بحث و گفتوگو پرداختند.
خلاصۀ جلسه:
✔️ #محمد_حنیف: « ادبیات داستانی یک پدیدهی شهری است. تا زمانی که جمعیت شهری و باسواد ایران درصد پایینی داشتند جامعه از نظر فرهنگی هنوز زمینهی ایجاد یک نگاه تاریخ ادبیات داستانی را نداشت. گسترش شهرنشینی بعد از انقلاب اسلامی باعث ایجاد نیازهایی شده که خود به خود به رشد ادبیات داستانی کمک میکنند.»
✔️ #علی_اصغر_عزتی_پاک: «داستان انقلاب هنوز شکل نگرفته چون مبانی معرفتی آن درک نشده است. در ثانی ادبیات محل بحث و گفتگو است و رمان قالبی برای اندیشیدن. این در حالی است که ممیزی وزارت ارشاد راه اندیشیدن را بر فرهیختگان جامعه میبندد. به نظر من شیوهی ممیزی کتابها بالیدن داستان انقلاب را دشوار کرده است.»
✔️ #محمدقائم_خانی: «زبان ادبیات داستانی ما فارسی مدرنی است برآمده از زبان فارسی کلاسیک، اما از نظر محتوایی سعی دارد با فارسی کلاسیک مبارزه کند. ما در ادبیات داستانی ریشههای زبان مدرن را نشناختیم زیرا کسانی که با اصلاحاتشان زبان مدرن را شکل دادند اکثراً سنتگرا بودند.»
✔️ #علیرضا_سمیعی: «انقلاب اسلامی در تمام سطوح، از جمله سطح فرهنگیاش، منکر نهاد مدرن نیست. بحران درگیری امر سنتی و امر مدرن در خود زبان فارسی وجود دارد و همین بحران زبان فارسی را زنده نگه داشته است. داستاننویس ما به زبان فارسی مینویسد ولی میخواهد به زور این زبان را -که حامل دوگانهی سنت و تجدد است- تحریف کند.»
▪️گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
#چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
خلاصۀ جلسه:
✔️ #محمد_حنیف: « ادبیات داستانی یک پدیدهی شهری است. تا زمانی که جمعیت شهری و باسواد ایران درصد پایینی داشتند جامعه از نظر فرهنگی هنوز زمینهی ایجاد یک نگاه تاریخ ادبیات داستانی را نداشت. گسترش شهرنشینی بعد از انقلاب اسلامی باعث ایجاد نیازهایی شده که خود به خود به رشد ادبیات داستانی کمک میکنند.»
✔️ #علی_اصغر_عزتی_پاک: «داستان انقلاب هنوز شکل نگرفته چون مبانی معرفتی آن درک نشده است. در ثانی ادبیات محل بحث و گفتگو است و رمان قالبی برای اندیشیدن. این در حالی است که ممیزی وزارت ارشاد راه اندیشیدن را بر فرهیختگان جامعه میبندد. به نظر من شیوهی ممیزی کتابها بالیدن داستان انقلاب را دشوار کرده است.»
✔️ #محمدقائم_خانی: «زبان ادبیات داستانی ما فارسی مدرنی است برآمده از زبان فارسی کلاسیک، اما از نظر محتوایی سعی دارد با فارسی کلاسیک مبارزه کند. ما در ادبیات داستانی ریشههای زبان مدرن را نشناختیم زیرا کسانی که با اصلاحاتشان زبان مدرن را شکل دادند اکثراً سنتگرا بودند.»
✔️ #علیرضا_سمیعی: «انقلاب اسلامی در تمام سطوح، از جمله سطح فرهنگیاش، منکر نهاد مدرن نیست. بحران درگیری امر سنتی و امر مدرن در خود زبان فارسی وجود دارد و همین بحران زبان فارسی را زنده نگه داشته است. داستاننویس ما به زبان فارسی مینویسد ولی میخواهد به زور این زبان را -که حامل دوگانهی سنت و تجدد است- تحریف کند.»
▪️گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
#چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 با رمز یازهرا
(به مناسبت چهلمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی و تقارن ایام فاطمیه و دهه فجر، #حسن_صنوبری دوازده تکبیت سروده است که در ادامه میخوانید)
▪️در این چهل بهار شمیم تو جاری است
یاس علی! که دست خدایت شبانه کاشت
▪️ای باغبان پیر که در باغ خفتهای
چلساله شد طراوت گلدانِ یاس تو
▪️از خون برادرانمان لاله دمید
تا باردگر یاس علی خم نشود
▪️رازی که در سربند یا زهراست را شاید
تنها شهیدانی که گمنامند میدانند
▪️چهل بهار پر از لاله آمدیم که باز
کبود، برگوبرِ یاسِ مرتضی نشود
▪️این چهلسال، تو را پیشکش ای دخت رسول!
چلچراغی است که از داغ شهیدان داریم
▪️با اینهمه شهید، چهلسال آمدیم
اینبار "کوچه" قاتلِ "زهرا" نمیشود
▪️چله پایان یافت کی ما را مجالِ ماندن است؟
مهدیا! بازآ که فصلِ سامریسوزاندن است
▪️ما چلهنشینانِ غم فاطمه بودیم چهل سال
ای منتقم عصر، کنون نوبتِ برخاستنِ ماست
▪️چله پایان یافت، وقتِ انتقامِ مادر است
مهدیا! بازآ که فصلِ سامریسوزان رسید
▪️با رمز «یا زهرا»، چلسال جنگیدیم
هنگامِ پیروزی است، با رمز «یا مهدی»!
▪️چلسال گذشتند از این راه شهیدان
تا منتقم فاطمه از راه بیاید
#شعر_فاطمی #چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
(به مناسبت چهلمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی و تقارن ایام فاطمیه و دهه فجر، #حسن_صنوبری دوازده تکبیت سروده است که در ادامه میخوانید)
▪️در این چهل بهار شمیم تو جاری است
یاس علی! که دست خدایت شبانه کاشت
▪️ای باغبان پیر که در باغ خفتهای
چلساله شد طراوت گلدانِ یاس تو
▪️از خون برادرانمان لاله دمید
تا باردگر یاس علی خم نشود
▪️رازی که در سربند یا زهراست را شاید
تنها شهیدانی که گمنامند میدانند
▪️چهل بهار پر از لاله آمدیم که باز
کبود، برگوبرِ یاسِ مرتضی نشود
▪️این چهلسال، تو را پیشکش ای دخت رسول!
چلچراغی است که از داغ شهیدان داریم
▪️با اینهمه شهید، چهلسال آمدیم
اینبار "کوچه" قاتلِ "زهرا" نمیشود
▪️چله پایان یافت کی ما را مجالِ ماندن است؟
مهدیا! بازآ که فصلِ سامریسوزاندن است
▪️ما چلهنشینانِ غم فاطمه بودیم چهل سال
ای منتقم عصر، کنون نوبتِ برخاستنِ ماست
▪️چله پایان یافت، وقتِ انتقامِ مادر است
مهدیا! بازآ که فصلِ سامریسوزان رسید
▪️با رمز «یا زهرا»، چلسال جنگیدیم
هنگامِ پیروزی است، با رمز «یا مهدی»!
▪️چلسال گذشتند از این راه شهیدان
تا منتقم فاطمه از راه بیاید
#شعر_فاطمی #چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻بیستودومین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب
🔖خلاصه:
t.iss.one/shahrestanadab/4204
📖مشروح و 📸گزارش تصویری این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
#چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
🔖خلاصه:
t.iss.one/shahrestanadab/4204
📖مشروح و 📸گزارش تصویری این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
#چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻بیستودومین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب 🔖خلاصه: t.iss.one/shahrestanadab/4204 📖مشروح و 📸گزارش تصویری این نشست به زودی منتشر خواهد شد. #چهل_سال_انقلاب ☑️ @ShahrestanAdab
📕در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بیست و دومین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی #بوطیقا در موسسهی شهرستان ادب برگزار شد و محمدکاظم کاظمی، نعمت الله سعیدی، علی داودی، حسن صنوبری و علیرضا سمیعی دربارۀ چهل سال شعر انقلاب به بحث و گفتوگو پرداختند.
خلاصۀ جلسه:
✔️ #محمدکاظم_کاظمی: «ما با شعر انقلاب یک قرائت شیعی اسلامی خلق کردیم که حاوی مبارزهطلبی و عدالتخواهی است. از آنجاییکه این قرائت اسلامی گمشدهای بوده که در تاریخ ما وجود داشته، نمیتوانیم بگوییم شعر انقلاب حتی با پایان حکومت اسلامی از بین میرود.»
✔️ #نعمت_الله_سعیدی: «برای درک مفهوم شعر انقلاب، باید در درجهی اول ماهیت انقلاب را درک کنیم. انقلاب اسلامی چه در جنبهی عدالتخواهی، چه در آزادگی و استقلالش، چه در دین-رهبریاش ذیل عنوان امر به معروف و نهی از منکر قرار میگیرد. شعر انقلاب هم باید تبلور و بروز این تفکر باشد.»
✔️ #علی_داودی: «سبک و سیاق شعر گفتن و سلوک شاعرانهای که در این چهار دهه وجود داشته دیگر پاسخگوی نیازهای جامعه نیست. جهان معاصر، جهان حوادث است و دیدن و درک انسان معاصر، موضوع اصلی شعر. به همین دلیل امروز شعری با عنوان شعر انقلاب به تجربه های جدید تری نیاز دارد.»
✔️ #حسن_صنوبری: «در زمانهای که همه میخواهند حرف بزنند و کسی گوش شنیدن ندارد، شعر انقلاب خوب حرف زده است. اگر هم انقطاعی بین جریانهای جدی شعر معاصر اتفاق افتاده و یا در دورههایی از هنرمندی و اصالت نسل اول شعر انقلاب فاصله گرفتیم، در نسل سوم این انقطاع دارد به پایان میرسد.نمونهٔ روشنش هم شعرهای شاعران بسیاری چون مهدی جهاندار، محسن رضوانی و... است. به هر حال ما نباید توقع داشته باشیم که از یک دوره تمام شاعران ماندگار شوند.»
✔️ #علیرضا_سمیعی: «شعر انقلاب -بدون در نظر گرفتن دوگانهی فرم و محتوا- به مثابه وجدان ملی در دوران معاصر حاضر شده است؛ یعنی از یک طرف بخشهایی از تجربه های معاصر و قسمتهایی از میراث ادبی گذشته را جمع کرده و از طرف دیگر به مسائل کنونی واکنش نشان میدهد.»
▪️گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
#چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
خلاصۀ جلسه:
✔️ #محمدکاظم_کاظمی: «ما با شعر انقلاب یک قرائت شیعی اسلامی خلق کردیم که حاوی مبارزهطلبی و عدالتخواهی است. از آنجاییکه این قرائت اسلامی گمشدهای بوده که در تاریخ ما وجود داشته، نمیتوانیم بگوییم شعر انقلاب حتی با پایان حکومت اسلامی از بین میرود.»
✔️ #نعمت_الله_سعیدی: «برای درک مفهوم شعر انقلاب، باید در درجهی اول ماهیت انقلاب را درک کنیم. انقلاب اسلامی چه در جنبهی عدالتخواهی، چه در آزادگی و استقلالش، چه در دین-رهبریاش ذیل عنوان امر به معروف و نهی از منکر قرار میگیرد. شعر انقلاب هم باید تبلور و بروز این تفکر باشد.»
✔️ #علی_داودی: «سبک و سیاق شعر گفتن و سلوک شاعرانهای که در این چهار دهه وجود داشته دیگر پاسخگوی نیازهای جامعه نیست. جهان معاصر، جهان حوادث است و دیدن و درک انسان معاصر، موضوع اصلی شعر. به همین دلیل امروز شعری با عنوان شعر انقلاب به تجربه های جدید تری نیاز دارد.»
✔️ #حسن_صنوبری: «در زمانهای که همه میخواهند حرف بزنند و کسی گوش شنیدن ندارد، شعر انقلاب خوب حرف زده است. اگر هم انقطاعی بین جریانهای جدی شعر معاصر اتفاق افتاده و یا در دورههایی از هنرمندی و اصالت نسل اول شعر انقلاب فاصله گرفتیم، در نسل سوم این انقطاع دارد به پایان میرسد.نمونهٔ روشنش هم شعرهای شاعران بسیاری چون مهدی جهاندار، محسن رضوانی و... است. به هر حال ما نباید توقع داشته باشیم که از یک دوره تمام شاعران ماندگار شوند.»
✔️ #علیرضا_سمیعی: «شعر انقلاب -بدون در نظر گرفتن دوگانهی فرم و محتوا- به مثابه وجدان ملی در دوران معاصر حاضر شده است؛ یعنی از یک طرف بخشهایی از تجربه های معاصر و قسمتهایی از میراث ادبی گذشته را جمع کرده و از طرف دیگر به مسائل کنونی واکنش نشان میدهد.»
▪️گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
#چهل_سال_انقلاب
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻امروز، آغاز دومین اردوی بانوان شاعر دوره هفتم #آفتابگردان_ها ☑️ @Aftab_gardan_ha ☑️ @ShahrestanAdab
🔻شهرستان ادب، فرصتی برای تحقق اهداف شاعران
▪️خلاصهای از اولین روز اردوی دختران دورۀ هفتم #آفتابگردان_ها
🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/10068
☑️ @ShahrestanAdab
▪️خلاصهای از اولین روز اردوی دختران دورۀ هفتم #آفتابگردان_ها
🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/10068
☑️ @ShahrestanAdab
🔻سیب سرخ انقلاب
(پروندۀ #چهل_سال_انقلاب را با شعری تازه از سرکار خانم #عالیه_مهرابی بهروز میکنیم)
▪️آمد شبی باشاخه اي شمشاد در دستش
با سيب هاي سرخ "فجر آباد "در دستش
تور سپيد و روشن بهمن بر اندامش
سيب گلاب نيمۀ خرداد در دستش!!
هم مثل اوقات خوش انگور شيرين بود
هم داشت برق تيشۀ فرهاد در دستش!
در دشت پرچم، چون گياهي سبز مي روييد
هر لاله اي كه سرخ جان مي داد در دستش
از باغ پرچم عطر و بوي لاله بر مي خاست
وقتي تكان مي داد آن را باد در دستش!!
تشييع كرد از بس بهاران را به دوش خويش
گل كرد فرورديني از فرياد دردستش
بيدار شد بهمن از آن خواب زمستاني
تا سيب سرخ انقلاب افتاد در دستش!!
☑️ @ShahrestanAdab
(پروندۀ #چهل_سال_انقلاب را با شعری تازه از سرکار خانم #عالیه_مهرابی بهروز میکنیم)
▪️آمد شبی باشاخه اي شمشاد در دستش
با سيب هاي سرخ "فجر آباد "در دستش
تور سپيد و روشن بهمن بر اندامش
سيب گلاب نيمۀ خرداد در دستش!!
هم مثل اوقات خوش انگور شيرين بود
هم داشت برق تيشۀ فرهاد در دستش!
در دشت پرچم، چون گياهي سبز مي روييد
هر لاله اي كه سرخ جان مي داد در دستش
از باغ پرچم عطر و بوي لاله بر مي خاست
وقتي تكان مي داد آن را باد در دستش!!
تشييع كرد از بس بهاران را به دوش خويش
گل كرد فرورديني از فرياد دردستش
بيدار شد بهمن از آن خواب زمستاني
تا سيب سرخ انقلاب افتاد در دستش!!
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻شهرستان ادب، فرصتی برای تحقق اهداف شاعران ▪️خلاصهای از اولین روز اردوی دختران دورۀ هفتم #آفتابگردان_ها 🔗 ShahrestanAdab.com/Content/ID/10068 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻اردوی دوم هفتمین دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی، #آفتابگردان_ها، ویژه بانوان
▪️گزارش تصویری روز اول اردو :
ShahrestanAdab.com/Content/ID/10074
☑️ @ShahrestanAdab
▪️گزارش تصویری روز اول اردو :
ShahrestanAdab.com/Content/ID/10074
☑️ @ShahrestanAdab