شهرستان ادب
1.4K subscribers
4.39K photos
730 videos
14 files
2.07K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
شهرستان ادب
Photo
🔻 «پرسونا» در شعر فروغ
(امروز، هشتم دی‌ماه، زادروز #فروغ_فرخزاد است. شاعری که اگرچه عمر طولانی نداشت، اما در شعر فارسی درخشید و جاودان ماند. به این مناسبت، یادداشتی می‌خوانیم از خانم #افسانه_غیاثوند، که به بررسی مفهوم #پرسونا در شعر فروغ پرداخته است. )

▪️ «... یونگ از پرسونا به شخصیت بیرونی و اجتماعی فرد تعبیر کرده است. آن‌جاکه سیمای آدمی، مقبول طبع او نباشد، پس ناگزیر و بنا به مصلحت‌اندیشی، برای ایفای نقش با پنهان‌شدن در پشت نقاب، به سخن‌گفتن می‌ایستد.

... شعر «کسی که مثل هیچکس نیست» با روایت فروغ از یک‌خواب گنگ و نامفهوم آغاز می‌شود و از آن‌جاکه از زبان یک‌کودک پریشان بر می‌آید، با منطقی منطبق بر همین احوال بیان می‌شود. خوابی که تحقق و تعبیر آن با اتکای به نشانه‌ها و باورهای عوامانه و رایج در فرهنگ ما امکان‌پذیر است؛ یعنی عباراتی نظیر این سطور: «و پلک چشمم هی می‌پرد/ و کفش‌هایم هی جفت می‌شوند/ و کور شوم اگر دروغ بگویم...».

پرحرفی، بدیهه‌گویی و توضیح واضحات، همین‌طور تکرارهایی که بیشتر به‌نظر می‌رسد ناشی از حرافی‌های کودکانه و به‌قصد تخلیۀ روانی باشد تا یک‌صنعت و آرایۀ ادبی. ضمن این‌که با تأکید، از وقوع رویدادی عظیم خبر می‌دهد:

کسی می‌آید/ کسی می‌آید/ کسی دیگر/ کسی بهتر/ کسی که مثل هیچ‌کسی نیست/ مثل پدر نیست/ مثل انسی نیست...».

حتی چنان‌که می‌بینیم ویژگی‌هایی که فروغ برای قهرمان آرمانی‌اش نام می‌برد، مطابق با معیارهای کودکانۀ اوست: این‌که قدش از درخت‌های خانۀ معمار هم بلندتر باشد، از پاسبان و صاحب‌خانه نترسد و بتواند تمام حروف‌های سخت کلاس سوم را آن هم با چشم بسته بخواند و بی‌آن‌که کم بیاورد هزار را از روی بیست‌میلیون بردارد... »

ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9935/

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 خواب دریچه
( #فروغ_فرخزاد در مدت کوتاه شاعری‌ خود، سبک شعری‌اش را یافت و به سمت #شعر_نو گرایش پیدا کرد. دفتر شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» نیز، که مهم‌ترین دفتر شعر اوست، در قالب #نیمایی سروده شده است. با وجود این، فروغ از جمله شاعرانی بود که با قالب کلاسیک شعر را آغاز کرد.
در بین تجارب کلاسیک فروغ ، باید به غزلی اشاره کرد که در استقبال از #هوشنگ_ابتهاج (#سایه) سرود و تنها غزلی‌ست که از او به‌جا مانده است. ابتهاج و فرخزاد در شب شعرها با یکدیگر تعاملات ادبی داشتند و سایه از جمله افرادی بود که در روز تشییع جنازۀ فروغ حضور داشت. او شعری داشت با مطلع: «امشب به قصۀ دل من گوش می‌کنی / فردا مرا چو قصه فراموش می‌کنی» که مورد استقبال شاعرانی از جمله #سیمین_بهبهانی، #شهریار و فروغ قرار گرفت. فروغ در استقبال از این شعر، تنها غزلش را سرود و در بیت پایانی آن به نام سایه اشاره کرد و تخلص خود را نیز آورد.
بعضی منتقدان بر این باورند که این تنها غزل فروغ، نخستین غزل نوی معاصر است و اگرچه این غزل بر استقبال از شعری با جهان کلاسیک سروده شده ، اما نگاه نوگرای فروغ آن را تبدیل به غزلی نوگرا کرده است.
سایت شهرستان ادب در سال‌روز این شاعر معاصر، این غزل را بنا بر ارزش تاریخی آن، به شما خوانندگان محترم تقدیم می‌کند.


▪️ چون سنگ‌ها صدای مرا گوش می‌کنی
سنگی و ناشنیده فراموش می‌کنی

رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
از ضربه‌های وسوسه مغشوش می‌کنی

دست مرا که ساقۀ سبز نوازش است
با برگ‌های مرده هم‌آغوش می‌کنی

گمراه‌تر ز روح شرابی و دیده را
در شعله می‌نشانی و مدهوش می‌کنی

ای ماهی طلایی مرداب خون من
خوش باد مستی‌ات، که مرا نوش می‌کنی

تو درۀ بنفش غروبی که روز را
بر سینه می‌فشاری و خاموش می‌کنی

در سایه‌ها، فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه، از چه سیه‌پوش می‌کنی؟

☑️ @ShahrestanAdab
سیدرضا محمدی با مجموعه شعر "روح اندوهگین یک شاعر" برنده جایزه کتاب سال شعر الوند شد

آیین پایانی این جایزه که با حضور شاعران و دیگر هنرمندان از شهرهای مختلف عصر و شامگاه پنجشنبه (ششم دی‌ماه) در همدان برگزار شد، فرزاد آبادی و سیدرضا محمدی به‌‌عنوان برگزیدگان نخستین جایزه ادبی الوند معرفی شدند.

در این آیین تندیس جایزه ادبی «الوند» به فرزاد آبادی برای مجموعه شعر «گفت‌وگو با تاریکی» اهدا شد. همچنین تندیس #جایزه_الوند به انتخاب انجمن علمی نقد ادبی (با داوری مستقل انجمن) به #سید_رضا_محمدی شاعر افغانستانی برای مجموعه شعر #روح_اندوهگین_یک_شاعر منتشر شده از #انتشارات_شهرستان_ادب تعلق گرفت.

@ShahrestanAdabPub
Forwarded from محمد مهدی سیار
امشب از ساعت 20 مهمان برنامه #کتاب_باز خواهم بود.

این برنامه با اجرای #سروش_صحت از شبکه #نسیم پخش خواهد شد

#محمد_مهدی_سیار

@mmsayyar
🔻در اخبار نبشته‌است... | شماره چهاردهم
(گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات در ایران و جهان به روایت شهرستان ادب)

▪️این هفته در چهاردهمین مطلب #در_اخبار_نبشته_است، خبرهایی داریم از گفته‌های آیت‌الله جوادی آملی درباره اهمیت فردوسی و حماسه‌سرایی، یک نویسنده عجیبِ داستان‌های خواب‌آور، صحبت‌های شاعر و نویسنده برجسته ایتالیایی درباره سیاست‌های مهاجرتی، تدریس ادبیات در دانشگاه‌ها از زبان دکتر یاحقی، نگاه نویسنده افغانستانی به زبان فارسی، شباهت داستان‌های جان اشتاین‌بک و آمریکای ترامپ. از شما دعوت می‌کنیم گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات -در ایران و جهان- را به روایت شهرستان ادب بخوانید.

مطالب این هفته، از نوشته‌های هفته گذشته گاردین، نوول ابسرواتور، ایبنا، لوموند، نیو‌استیتمن و با همکاری #گروه_ترجمه_شهرستان_ادب گردآوری شده است.

این اخبار را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9939

☑️ @ShahrestanAdab
Forwarded from شهرستان ادب
🎼 قطعه موسیقی #قلندر
شعر : #مهدی_جهاندار
موسیقی و تنظیم: #امیرحسین_سمیعی
خواننده: #بهرام_پاییز
آهنگ تازه شهرستان ادب در پاسداشت حماسۀ 9دی

☑️ @ShahrestanAdab
قلندر
بهرام پاییز
🎼 آهنگ #قلندر
خواننده: #بهرام_پاییز
شعر : #مهدی_جهاندار
موسیقی و تنظیم: #امیرحسین_سمیعی
آهنگ تازه شهرستان ادب در پاسداشت حماسۀ 9دی

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 افسونِ دنیایِ سنتی ما
( در صفحه‌ای دیگر از پرونده‌کتاب #نعلین_های_آلبالویی یادداشتی می‌خوانیم از #امیرمحمد_واعظی که به معرفی این کتاب پرداخته است.)

▪️ «... کتاب «نعلین‌های آلبالویی»‌ اثر «مهدی نورمحمدزاده»، مجموعه‌ای از چند داستان کوتاه خواندنی است که می‌خواهد درست در وسط همین جنگل‌های آپارتمانی شهر‌، حضور پررنگ افسون‌ها و راز و رمز‌های دنیای سنت را نشان دهد. همان اتفاقات غیرمنتظره‌ای که انگار دستی از غیب به‌عمد آن‌ها را به نحوی در کنار هم چیده‌است تا اتفاقی برای ما رقم بخورد.
... دنیای شخصیت اول هر کدام از داستان‌های کتاب در فضا و زمان متفاوتی شکل گرفته‌است؛ برای مثال نحوۀ پدیدار شدن مسائل برای فردی که در شهرک اکباتان در تعارض میان وفاداری و خیانت مانده و آن کسی که برای یافتن فراموش‌شده‌های در دل تاریخ به کوه و جنگل می‌زند، متفاوت است؛ ولی به نظر می‌رسد تلاش نویسنده برای دادن روحی واحد به تمام این داستان‌ها مثمر ثمر بوده است و توانسته در عین تنوع بالای صحنه‌های ترسیم شده در کتاب، آن معنای واحدی که مقصودش بوده را در دل تمام آن‌ها جا دهد... .»

ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9947

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 صدای اتاق‌های خالی
( ستون داستان سایت شهرستان ادب را با یک داستان کوتاه از #مصطفی_مردانی به‌روز می‌کنیم. این داستان پیش از این در جلسۀ #یکشنبه_های_داستان شهرستان ادب خوانده شده و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.)

▪️ « زن چادرش را گرفت جلوی صورتش و دم گوش مرد چیزی گفت. هر دو رفتند توی آشپزخانه. زن در کابینت‌ها را باز کرد و یکی‌یکی دیدشان. بعد هم فضاهای خالی بین کابینت‌ها را دید و به مرد چیزی گفت. مرد هم گفت: «آقا چرا دو تا جای خالی داره؟».

گفتم: «یکیش ماشین ظرفشوییه، یکیش لباسشویی!».

مرد گفت: «ماشین ظرفشویی؟»

گفتم: «آره. از این بزرگ‌ها! دوازده نفره‌ها!»

باز هم مات‌شان برد. محسن آمد سمت من و روبه‌رویم ایستاد: «حیفت نمیاد خونه دسته‌گلتو بدی دست اینا! حتی نمی‌دونند ماشین ظرفشویی چیه!».

تلاش کردم با دست بزنمش کنار. اما هنوز جلویم ایستاده بود: «حاجی اذیتشون نکن! چرا این‌طوری می‌کنی! بعد آخه اینا قیافه‌شونش شبیه این حرف‌ها نی...».

گفتم: «بابات یه چیزی می‌دونه که تو نباس بدونی. پس بهتره صداتو ببری».

محسن شوکه شد! چشم‌هایش چهار تا شد! تا حالا باهاش این‌طوری حرف نزده بودم. آرام از جلویم رفت کنار و نزدیک آشپزخانه شد... .»

ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9944

☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش تصویری نشست نقد و بررسی #سیاه_مست_سایه_تاک سروده‌ی #مرتضی_امیری_اسفندقه در خبرگزاری مهر

🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9952

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 «تکبیر خداوند» به روات «ماشادو د آسیس»
(در #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب، هربار به سراغ یکی از شاهکارهای ادبیات داستانی جهان رفته‌ایم و صفحه‌ای از آن را با یکدیگر خوانده‌ایم. این‌بار به سراغ رمان #دن_کاسمارو رفته‌ایم از #ماشادو_د_آسیس.)

▪️ «... «چشم، سویِ آسمان کردم که دم ‌به دم گرفته‌تر می‌شد، اما معلوم نبود که ابری است یا صاف است. روحم را به آسمانی دیگر پرواز دادم؛ به آن پناه‌گاه، به دوستم. بعد با خود گفتم:

«اگر ژوزه دیاس به دادم برسد و به مدرسۀ علمیه نروم، صبح و شب آن‌قدر دعا و نماز می‌خوانم که به هزار دور تسبیح برسد».

سنگ بزرگی برداشته بودم. دلیلش این بود که بار کلی نذر ادا نشده، بر دوشم بود. آخرین بار، دویست دور تسبیحِ تکبیرِ خداوند و دویست دور، سلام بر مریم بود، نذر این که بعد از ظهری که قرار بود برای گردش به سانتا ترزا برویم باران نبارد. باران نبارید، اما من نماز و دعا را فراموش کردم. از همان بچگی، عادت داشتم که از خداوند چیزهایی طلب کنم و برای اجابت آن نذر کنم. بار اول دعاهام را خواندم، دفعۀ بعدی هی عقب انداختم و وقتی آن ‌همه نذر روی هم انبار شد، فراموش‌شان کردم. به این ترتیب از بیست به سی و پنجاه رسیدم. بعد به صد رساندمش و حالا دم از هزار بار می‌زدم. این جوری با تعداد دعا و نماز به مشیت الهی، رشوه می‌دادم... »

ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9943

☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
Photo
🔻 باز باران با ترانه
( شعر «باز باران با ترانه» از #گلچین_گیلانی، مانند خاطره‌ای از کودکی در ذهن همۀ ما ایرانی‌ها ماندگار شده است. گلچین گیلانی شاعر این سرودۀ خاطره‌انگیز 109 سال قبل (یعنی در سال 1288) در چنین روزی چشم به جهان گشود. به این بهانه به بازخوانی شعر معروف او می‌پردازیم. گفتنی‌ست شعر «باز باران» در کتب درسی ما به صورت خلاصه آمده است و در زیر متن کامل آن را منتشر می‌کنیم.)



▪️«باز باران
با ترانه
با گهرهای فراوان
می‌خورد بر بام خانه.
من به پشت شیشه تنها
ایستاده
در گذرها
رودها راه اوفتاده.
شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پُرگو
باز هر دم
می‌پرند، این‌سو و آن‌سو
می‌خورد بر شیشه و در
مشت و سیلی،
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی.
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگل‌های گیلان.
کودکی ده‌ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک
از پرنده
از خزنده
از چرنده
بود جنگل گرم و زنده.
آسمان آبی، چو دریا
یک دو ابر، اینجا و آنجا
چون دل من
روز روشن.
بوی جنگل
تازه و تر
همچو می مستی‌دهنده.
بر درختان می‌زدی پر
هر کجا زیبا پرنده.
برکه‌ها آرام و آبی
برگ و گل هر جا نمایان
چتر نیلوفر درخشان
آفتابی.
سنگ‌ها از آب جسته،
از خزه پوشیده تن را
بس وزغ آنجا نشسته،
دم‌به‌دم در شور و غوغا.
رودخانه
با دو صد زیبا ترانه
زیر پاهای درختان
چرخ می‌زد، چرخ می‌زد، همچو مستان.
چشمه‌ها چون شیشه‌های آفتابی،
نرم و خوش در جوش و لرزه
توی آنها سنگ‌ریزه،
سرخ و سبز و زرد و آبی.
با دو پای کودکانه
می‌دویدم همچو آهو،
می‌پریدم از سر جو،
دور می‌گشتم ز خانه.
می‌کشانیدم به پایین
شاخه‌های بید مشکی
دست من می‌گشت رنگین
از تمشک سرخ و مشکی.
می‌شنیدم از پرنده،
داستان‌های نهانی
از لب باد وزنده
رازهای زندگانی
هر چه می‌دیدم در آنجا
بود دلکش، بود زیبا
شاد بودم
می‌سرودم:
«روز، ای روز دلارا!
داده‌ات خورشید رخشان
این‌چنین رخسار زیبا
ورنه بودی زشت و بی‌جان.
این درختان
با همه سبزی و خوبی
گو چه می‌بودند جز پاهای چوبی
گر نبودی مهر رخشان؟
روز، ای روز دلارا!
گر دلارایی ست، از خورشید باشد.
ای درخت سبز و زیبا!
هر چه زیبایی‌ست از خورشید باشد.»
اندک‌اندک، رفته‌رفته، ابرها گشتند چیره.
آسمان گردید تیره،
بسته شد رخسارۀ خورشید رخشان
ریخت باران، ریخت باران.
جنگل از باد گریزان
چرخ‌ها می‌زد چو دریا
دانه‌های گرد باران
پهن می‌گشتند هر جا.
برق چون شمشیر بران
پاره می‌کرد ابرها را
تندر دیوانه غران
مشت می‌زد ابرها را.
روی برکه مرغ آبی،
از میانه، از کرانه،
با شتابی چرخ می‌زد بی شماره.
گیسوی سیمین مه را
شانه می‌زد دست باران
بادها، با فوت خوانا
می‌نمودندش پریشان.
سبزه در زیر درختان
رفته‌رفته گشت دریا
توی این دریای جوشان
جنگل وارونه پیدا.
بس دلارا بود جنگل
به، چه زیبا بود جنگل!
بس فسانه، بس ترانه
بس ترانه، بس فسانه.
بس گوارا بود باران
به، چه زیبا بود باران!
می‌شنیدم اندر این گوهرفشانی
رازهای جاودانی، پندهای آسمانی.
«بشنو از من، کودک من
پیش چشم مرد فردا،
زندگانی – خواه تیره، خواه روشن -
هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا.»

☑️ @ShahrestanAdab
🔻پروندۀ #شعر_نیمایی
همزمان با سالگرد درگذشت #نیما_یوشیج در سایت شهرستان ادب بازگشایی می‌شود

صفحه این پرونده:
🔗 shahrestanadab.com/پرونده-شعر-نیمایی

☑️ @ShahrestanAdab
Forwarded from رادیو شعر و داستان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 شاعر متعهد شاعریست که عهد بندگی را پاس می دارد .
ادبیات مارکسیستی تولید نفرت می کرد ولی شعر متعهد چون در عشق خانه دارد هیچ گاه تولید نفرت نمی کند.

بریده صحبت های #علی_محمد_مودب در برنامه شب های هنر شبکه چهار سیما

📻 رادیو شعر و داستان را روشن کنید :



▶️@poemstoryradio
▶️ www.poemstoryradio.com